پارادوکس روزنامه‌نگاری بحران در ایران

پارادوکس روزنامه‌نگاری بحران در ایران

 

اشاره: زینب کوهیار-  روزنامه‌نگاری بحران از دل تلاش‌های روزنامه‌نگاران حرفه‌ای که با عشق به کار، برای تامین منافع عمومیِ به خطر افتاده در شرایط غیرعادی قلم می‌زنند، متولد می‌شود. بحران عرصه شکوفایی استعدادهای روزنامه‌نگاران است و با توجه به تجربه‌های بومی هر اقلیمی، روزنامه‌نگاری بحران هر کشوری آموزش‌ها و دانش خاص خود را می‌طلبد. ایران دست کم در زمینه بحران های طبیعی کشور پرحادثه ای است اما آیا روزنامه نگاران آن توانسته اند با به دست گرفتن ابتکار عمل برای پشت سرگذاشتن بحران به مردم کمک کنند؟ آیا در زمینه مسائل اجتماعی توانسته اند از تبدیل شدن رویدادهای کوچک به بحران های بزرگ جلوگیری کنند؟ مصداق هایی چون زلزله آذربایجان، بحران اقتصادی ارز، اختلاس یا مسائل اجتماعی دیگر و چگونگی پرداخت رسانه های رسمی کشور به این بحران ها،  انگیزه ای شد تا با با دکتر محمد مهدی فر قانی که در گذشته روزنامه نگاری بحران را لمس کرده و با سرنوشت آن در ایران آشناست، گفت و گو کنیم.  در این گفت و گو از دلایل عملکرد نامناسب رسانه های رسمی کشورمان در برخورد با بحران ها پرسیدیم و به روش هایی برای چگونه بهتر عمل کردن روزنامه نگاران بحران پرداختیم.  

 

***

 

-اندیشمندان حوزه ارتباطات معتقدند انعکاس نامناسب بحران ها در رسانه های رسمی کشورمان  دو علت دارد.  علت اول ایدئولوژیک بودن رسانه هاست و علت دوم نابلد بودن فعالان رسانه ای در برخورد با بحران.

من فکر می کنم دلیل دوم ذیل دلیل اول قرار می گیرد. وقتی که دولت و بطور کلی ساختار سیاسی همه منابع و امکانات و ابعاد و زوایای جامعه را در اختیار  و انحصار خود دارد، وقتی که به مطبوعات دستور العمل می دهد که چه بنویسند و چه چیز را ننویسند، وقتی که تلویزیون فقط منتظر اشاره است برای این‌که چه را پخش کند و چه چیز را پخش نکند، تمام کارکردها و وظایف رسانه تحت شعاع قرار می گیرد.  ببنید، در امریکا  بعد از 11 سپتامبر مکتب روزنامه نگاری بحران به اوج می رسد. همان نقشی را که رویداد واترگیت در اوج گیری روزنامه نگاری تحقیقی ایفا می کند، به نظر من حادثه 11 سپتامبر در اوج گیری روزنامه نگاری بحران دارد. چرا این اتفاق می افتد؟ چون  روزنامه نگاری بحران، یا بهتر است بگویم روزنامه نگاری در آمریکا در آن دوره خاص،  تابع خلاقیت ها و سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های سازمان های رسانه ای می شود نه سیاست هایی که از بیرون دیکته شده و فعالان رسانه ای ملزم به اجرای آن هستند. در رسانه های ما این چنین نیست. بیشتر رسانه ها سیاسی اند و وابسته به نهاد های دولتی. بنابراین بیشتر دستورالعملی کار می کنند تا از روی یک پروتکل حرفه ای وتخصصی. در چنین شرایطی حتی از مطبوعات هم نمی توانیم انتظار خلاقیت داشته باشیم. چرا که مطبوعات هم باید به بحران آن‌گونه بپردازند که بهشان گفته می شود. به مطبوعات هم گفته می شود  تا چه محدوده ای حق مانور دارند. گذشته از این  اگر جسارتی به برخی همکاران مطبوعاتی ما نباشد، روزنامه نگاران ما در انواع رسانه ها به نوعی مسئولیت پذیری و مسئولیت شناسی شخصی شان و حتی شناخت حرفه ای شان را از دست داده اند. چرا؟ برای این‌که شما وقتی می توانید مسئول باشید که اختیار داشته باشید. وقتی اختیار از شما گرفته شود مسئول یا پاسخگوی کاری که می کنید نیستید. من فقر آموزش و تجربه را هم قبول دارم اما باید به ساختارها توجه کرد. روزنامه نگاری ما در شرایط بحرانی روزنامه نگاری بحران نیست. روزنامه نگاری دستورالعملی ، بخش نامه ای و آمرانه است.  نه این‌که در جزییات همیشه این چنین بوده، در کل ساختار رسانه ای ما این چنین شکل گرفته. حتی مدیران مطبوعات برحسب مسئولیت ها و منافع شان خیلی اجازه و میدان کار به روزنامه نگاران نمی دهند. آن ها هم چارچوب هایی را اعمال می کنند که پرداختن  به بحران را محدودتر و سخت تر می کند.

 

-تلقی برخی سیاستگذاران و فعالان رسانه ای این است که آگاهی در شرایط بحرانی، ناامنی را افزایش می دهد. در این مورد چه فکر می کنید؟

از نگاه من، امنیت وقتی تامین می شود که آگاهی بالا برود. البته در حوزه سیاست این چنین نگاهی به  آگاهی وجود ندارد. بسیار اوقات  آگاهی  را نقطه مقابل امنیت  می دانند. برای همین آن را از جامعه دریغ می کنند خیلی چیزها گفته نمی شود به خاطر عکس العمل مردم در صورتی که  به نظر من مردم هرچه آگاه تر باشند، عکس العملشان هم سنجیده تر و عاقلانه تر خواهد شد.

 

 - این در مورد تمام بحران ها صدق می کند؟ هزینه های بحران  افزایش نمی یابد؟

ببینید، ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که فقط در حوزه روزنامه نگاری  اوضاع به سامان باشد. ما با  یک مجموعه بهم پیوسته  مواجه هستیم. اگر  به بخش های غیر دولتی اجازه فعالیت داده شود، اگر اجازه بدهند که   استعداد ها خودش را نشان دهد، و خلاقیت ها شکوفا شود، بالاخره در این شکوفایی آزمون و خطا وجود دارد. اگر خطا را هم به عنوان بخشی از فرایند آزمون بپذیریم، در دراز مدت امکان رشد را فراهم کردیم و ضریب اشتباه را پایین آورده ایم اما تا زمانی که فکر کنیم روزنامه نگاران نیازمند دستورالعمل هستند و فکر کنیم  که لازم نیست مردم از خیلی از امور اطلاع داشته باشند این وضعیت رکود فکری ادامه پیدا می کند. تلقی من این است که بطور کلی هرچه زمینه های رشد آگاهی را فراهم کنید، ضریب آگاهی ما نیز افزایش خواهد یافت.  آگاهی و امنیت مقابل هم نیستند. این ها مکمل هم هستند. در عین حال  باید بپذیریم که رسیدن به آگاهی هزینه دارد. توسعه هم برای مردم و هم برای دولت هزینه دارد. مردم فقط هزینه پرداز نیستند. آن ها باید از امور آگاه باشند. دولت هم باید انتقاد ها، گلایه ها، نیازها و  نارضایتی ها را در نظر بگیرد و متناسب با آن عمل کند. یعنی باید بابت آن هزینه بپردازد.

 

-گاهی می بینیم که نهادهای دولتی در بروز بحران ها، تقصیر را گردن رسانه ها می اندازند درحالیکه چنین نیست. به نظر می رسد در کشورما نوعی سردرگمی در چگونگی پرداختن به بحران وجود دارد.

من فکر می کنم که خیلی از موضوعات و اتفاق ها ذاتا و الزاما بحران نیستند. درواقع ما آن ها را به بحران تبدیل می کنیم. منظور من از ما  فعالان و کنش گران سیاسی است. اگر اجازه دهیم آنچه که باعث  ایجاد آنومی، بی هنجاری و وضعیت غیرعادی در جامعه شده در رسانه ها مطرح و شناخته شود ودر موردش صحبت شود،  جامعه  را واکسینه کرد‌ه‌ایم.  ما خیلی اوقات  از  مسائل پیش پا افتاده و ساده می ترسیم و فکر می کنیم باید آنچنان مهارش کنیم که مجال بروز و ظهور پیدا نکند.  من جنبش اشغال وال استریت را مثال می زنم. یک سال در کشور آمریکا مردم در خیابان های نیویورک و واشنگتن تظاهرات راه انداختند و اعتراض کردند، و پلیس هم در مقاطعی با آنان برخورد کرد. در اروپا هم برخوردهایی بود. حتی در  سفر سران کشورهای سرمایه داری این اعتراض ها  با تخریب همراه بود. در کشورهای دیگر این اعتراض ها یک انقلاب علیه نظام سرمایه داری تلقی شد اما برداشت شخصی من این است که سرمایه داری بسیار با ظرافت این مسئله را مدیریت کرد. سرمایه داری اجازه داد که این مسئله مطرح شود و جامعه تخلیه روانی شود و احساس کند که اعتراضش را علیه سرمایه داری انجام داده و سرمایه داری هم صدایش را شنیده. این یک برخورد هوشمندانه است. کسی نگفت این جنبش براندازی است و  سرمایه داری هنوز هم کارش را می کند.  می خواهم بگویم ما  با پدیده ها خیلی بزرگتر از اندازه های واقعی اش رو به رو می شویم. بزرگ‌نمایی می کنیم  یا  برخوردهای شدیدی داریم که مناسبت آن رویداد خاص نیست. در نتیجه خود به خود ابعاد قضیه بزرگ و پیچیده تر و حلش دشوارتر می شود. وقتی که قضیه بزرگ شد مطبوعات و رسانه ها به آن می پردازند. ناچارند که به آن بپردازند چون این کار آن هاست و آن وقت تلقی کنش گران سیاسی این می شود که رسانه ها بحران را ایجاد یا بزرگ کردند. در صورتی که اگر اجازه دهند در همان مراحل اولیه  رسانه ها به  بحران بپردازند ماجرا هیچ وقت پیچیده نمی شود. اگر اجازه دهند که مطبوعات وظیفه نظارتی شان را انجام دهند و  از مسئولان حساب‌کشی کنند هیچ وقت اختلاسی صورت نمی گیرد  که نگران چگونه منعکس کردنش باشیم.  به هرحال روزنامه نگاری بحران در کشورهای جهان سوم اقتضائاتی دارد که با کشورهای غربی و کشورهایی با روزنامه نگاری حرفه ای متفاوت است. ما از کدام روزنامه نگاری بحران حرف می زنیم وقتی که حتی باید با بحران های طبیعی  اینقدر کنترل شده  برخورد کنیم؟

 

-در جواب اولین سوال، درباره یازده سپتامبر صحبت کردید و این رویداد را برای روزنامه نگاری بحران مثل ماجرای واترگیت برای روزنامه نگاری تحقیقی دانستید. روزنامه نگاری تحقیقی امروز یک ژانر و یک مکتب  شناخته شده روزنامه نگاری  است. آیا روزنامه نگاری بحران را می توانیم یک ژانر روزنامه نگاری تلقی کنیم؟

مثل روزنامه نگاری تحقیقی  خیر،  اما می توانیم بگوییم روزنامه نگاری بحران امروز مکتبی است که روز به روز بالغ تر و کامل تر می شود و عناصر، اجزا و ابعادش بیشتر شناخته می شود. مکتب روزنامه نگاری بحران هم مثل مکاتب دیگر روزنامه نگاری نقطه عطف دارد و محصول و فرزند زمانه خودش است. مثل روزنامه نگاری عینی که در پاسخ به روزنامه نگاری جنجالی شکل گرفت، یا روزنامه نگاری تحقیقی که در واکنش به فساد بوجود آمد، روزنامه نگاری بحران هم در پاسخ به ناتوانی رسانه ها در پرداختن به بحران ها، مهار آن ها و حل مسئله جان گرفته ودر حال رشد است.

 

-شرایط روزنامه نگاری بحران در کشورهای درحال توسعه  را چگونه ارزیابی می کنید؟

   من در مقاله ای به دو تصویر ملی به عنوان دو نمونه بومی خودمان اشاره کردم. در آن دونمونه که یکی ورود امام خمینی به ایران و دیگری حمله موشکی عراق به ایران بود، با برنامه ریزی توانستیم در وضعیت غیرعادی موفق باشیم اما هرزمان که برنامه ریزی نداشتیم ناموفق عمل کردیم.  به نظر من در کشورهای درحال توسعه روزنامه نگاران نتوانستند استعداد هایشان را در این زمینه شکوفا کنند . حتی الگوهای بومی در این زمینه ضعیف است. در ایران  گاهی آتش سوزی در جنگل های گلستان نباید منعکس شود. مشکلات محیط زیست در رسانه پرداخته نمی شود. این درحالی است که  مشکلات محیط زیستی اگر به موقع مطرح نشود، منجر به بحران می شود. اگر به موقع به حوادث کوچک بپردازیم به بحران های بزرگ تبدیل نمی شوندو اگر حوادث بزرگتر هم پیش بیاید، تجربه و امکانات برخورد با آن را داریم.

 

-گذشته از محدودیت هایی که ساختار حاکم برای روزنامه‌نگاران ایجاد می کند، توصیه شما به روزنامه نگاران در مواجهه با بحران چیست؟

روش هایی هست که شخصا قائل به کارآمدی شان نیستم. علت را هم همان ساختار پیچیده رسانه ای مان می دانم. روزنامه نگاری هم مثل باقی بخش های اجتماعی است. دستورالعمل ها تعیین کننده اند و نقش خلاقیت روزنامه نگاران حتی سردبیران کمرنگ است. در مجموع می توان گفت روزنامه نگاران در مورد بحران های نسبتا قابل پیش بینی مثل زلزله در کشور زلزله خیز ما، باید دانش و آگاهی شان را در مورد خود بحران، تاثیرات اجتماعی و اقتصادی آن، ابعاد مختلف آن و تاثیرات انسانی آن تا حد ممکن افزایش بدهند و پیش از وقوع بحران به مردم آگاهی بدهند، البته آگاهی که تولید وحشت کاذب نکند، تولید آمادگی کند تا افراد برای مقابله با بحران آماده باشند. روزنامه نگار باید به مسئولان هشدار بدهد و آن ها را آماده نگه دارد. این نحوه عملکرد پیش از بحران  ضریب آمادگی را بالا می برد و آسیب های بحران را کاهش می دهد. این را می شود یک نوع روزنامه نگاری توسعه هم دانست.  در حین بحران روزنامه نگاران باید برای کاهش آلام و مصائب بحران دیدگان قلم بزنند. به حل مسائل بحران بپردازند. به مهار بحران کمک کنند. به خصوص باید به جنبه های انسانی بحران بپردازند تا آثار بحران را برای آسیب دیدگان قابل تحمل کنند. درواقع روزنامه نگاران باید طوری به بحران بپردازند تا امید  دوباره به زندگی در آسیب دیدگان بیدار شود. البته این امیدواری نباید کاذب و شعاری باشد. مقتضیاتش باید در متن شرایط اجتماعی وجود داشته باشد، نه این‌که  بگوییم مردم به آینده امیدوار باشید بدون این‌که اسبابش را فراهم کرده باشیم. پیگیری های پس از بحران بسیار مهم است. از بازسازی گرفته تا رسیدگی به حادثه دیدگان و بازماندگان، ارزیابی وعده ها با آنچه انجام شده از وظایف روزنامه نگاران بحران است. کوتاهی ها، ضعف مدیریت ها و سوء استفاده ها و فساد ها، یا کارکردهای مثبت و جنبه های موفقیت آمیز ماجرا و قوت هایی در مدیریت وجود داشته باید توسط روزنامه نگاران منعکس شود. روزنامه نگاری بحران باید به همه این ها بپردازد تا مکانیزم شایسته گرایی در جامعه فعال شود و مدیران ضعیف به خود بیایند یا به حاشیه رانده شوند.