بیگانگی دانشمند ایرانی با جامعه و رسانه

بیگانگی دانشمند ایرانی با جامعه و رسانه

اشاره: ستاره بنیادی- در فرآیند روزنامه‌نگاری علم، روزنامه‌نگار، کنشگر واسطه‌ای است که ضمن برخورداری از مهارت خاص برای ترویج علم و ساده سازی زیان دانش، ارتباط میان دانشمند به عنوان تولید کننده علم و عموم مردم را برقرار می‌کند. یکی از چالش‌های مهم روزنامه نگاری علم در ایران عدم تمایل دانشمندان به حضور رسانه‌ای است. آنچه در ادامه می خوانید گفت‌وگوی مدرسه همشهری با دکتر محمدامین قانعی‌راد، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران و پژوهشگر جامعه‌شناسی علم، برای یافتن چرایی این عدم تمایل از منظر جامعه شناختی است.

***

-         علت عدم تمایل دانشمندان ایرانی به مشارکت در فرآیند رسانه ای کردن علم چیست؟

یکی از مهم ترین علت ها این است که در ایران، هنوز، علم یک نهاد نخبه گرایانه تلقی شده و در ارتباط با اساتید و دانشگاه ها تعریف می شود و اساتید هم فقط خود را موظف به تدریس می دانند و بس. نخبه گرایی معرفتی در ایران به صورت گسترده حاکم است.  در مورد نهاد علم،  نگرشی بر این مبنا وجود ندارد که مردم باید زندگی دانش بنیان داشته باشند، نخبه گراها معتقد نیستند که برای زندگی در یک جامعه دانش بنیان باید بین زندگی و علم پیوند برقرار کرد.  در ایران علم به عنوان یک مشغله ذهنی مجرد و مجزا از زندگی در نظر گرفته می شود. در واقع چنین نگرشی به افراد منتقل شده است. بنابراین رابطه علم و زندگی در سطح پایینی تعریف می شود، به گونه ای که حتی در بین دانشگاهیان هم این دید حاکم است. مثلا در مورد پزشک های ما هم همین است، رابطه پزشک و مراجعه کننده قطع است؛ شما عکسی را می بینید که دستور سکوت می دهد. بیمار باید ساکت بنشیند و صرفا اگر پزشک سوالی پرسید به آن جواب بدهد و بعد نسخه را بگیرد و بدون سئوال در مورد چند و چون آن برود به آن عمل کند.ما هنوز نهادی نداریم که به واسطه آن یک رابطه گفت‌وگویی میان مردم و نخبه معرفتی شکل پیدا کرده باشد.

-         این نگاه نخبه گرایانه با چه سازو کاری جلوی برقراری این ارتباط را می گیرد؟

در واقع درک ما از علم، مربوط به دوره ای است که ساینتیسم حاکم بود. این موقعیت نخبه گرایی دانش مربوط به همان دوره است. دانشمندانی که در موضع فرادست قرار دارند و بعد مردمی که در موضع فرودست هستند و باید بروند سواد یاد بگیرند. چیزی که در مدل کمبود (deficit) مطرح است. در این مدل، جریان علم بین جامعه علمی و عامه یک جریان یک طرفه از بالا به پایین است که عموم مردم باید دانش ناب تولید شده توسط جامعه علمی را به وسیله سواد بیاموزند. در واقع مردم دچار کمبودی هستند که باید از طریق سواد جبران شود.  دانشمند متخصص خودش را آدم با سوادی می داند که با مردم فاصله دارد و این فاصله را سواد پر می کند و لذا اگر افراد سواد چیزی را نداشته باشند لازم نیست آن را بدانند. به این جهت است که رابطه علم با جامعه در این کشور ضعیف است.

-         ریشه چنین نگرشی در کجاست؟

این نگاه در نظام آموزشی­ما ریشه دارد. اساتید ما هم چنین نگاهی دارند و به دانشجویان فرصت گفت‌وگو نمی دهند.  یک رابطه معلم - شاگردی یک طرفه مبتنی بر سخرانی از یک طرف و شنیدن و یادداشت برداری و امتحان دادن از طرف دیگر حاکم است. از سطح تحصیلات ابتدایی در یک همچین وضعیتی هستیم و تا سطح دانشگاه نیز ادامه دارد. یعنی تلاشی نمی‌شود که علم را به عنوان پدیده ای که با زندگی روزمره ما مرتبط است به بچه ها یاد بدهیم و توضیح دهیم که علم چگونه در زندگی روزمره آنها تاثیر می‌گذارد. تلاشی نمی‌شود که این مسئله را جا بیندازیم که چگونه یک باسوادی عمومی در همه عرصه ها برای همه لازم است. مدارس افراد را به سمت تخصص می راند. تخصص یعنی شما فقط در یک حوزه خاصی صاحب دانش بشوی. در واقع به شما یک دانش عمومی یاد نمی دهد. این را یاد نمی دهد که شما هم باید تاریخ بدانید، هم ادبیات، هم نانوتکنولوژی، فیزیک یا شیمی. ما فورا این ها را طبقه بندی می کنیم. بنابراین نگاه ما به علم، هنوز نگاهی تخصص گرایانه است. دانشگاه های ما هم هنوز در چارچوب های تخصص کار می کنند. هنوز کار میان رشته ای، چندرشته ای و فرارشته ای خیلی کم است. در واقع این تخصص به شما وضعیت ممتازی می دهد که در آن حوزه خودت را ذی صلاح و بقیه افراد را فقط مصرف کننده بدانی نه مشارکت کننده. بنابراین یکی از چالش های ژورنالیست های علم در اینجاست.

-     حضور چهره‌های علمی در رسانه ها از طرف برخی دانشگاهیان نوعی عوام زدگی تلقی می‌شود چنین تلقی هم به دلیل همین نگاه نخبه گرایانه است؟

علاوه بر این نگاه، باید به این نکته هم توجه کرد که روزنامه هم به عنوان یک نهاد در کشور ما شکل پیدا نکرده است. قبلا به خصوص قبل از انقلاب  در میان مجلاتی که روی کیوسک بودند مجله جدی نداشتیم. اما اخیرا با شکل گیری برخی از مجلات عمومی جدی، اوضاع در حال تغییر است. مجلاتی که یک مقداری تخصصی تر هستند مثلا در حوزه سلامت، روانشناسی یا علوم انسانی. مخاطب این مجلات عموم  نیستند. این مجلات را عامه فرهیخته (educated public) می خواند. حضور این نوع مطبوعات نگرش دانشگاهیان را هم تغییر می دهد. الان مثلا وقتی شما از طرف مجلات تخصصی تر به سراغ دانشگاهیان می روید تمایل بیشتری برای همکاری با شما دارند.

ولی هنوز این دوگانگی بین کار دانشگاهی و کار برای مردم وجود دارد. در واقع در ایران بیشتر الگوی تکنوکراتیک علم برای مردم (technocratic science for the people) حاکم است. یعنی دانش تکنولوژیک و آکادمیک برای مردم. یعنی دانشی که ما تولید کننده هستیم و مردم مصرف کننده.  این الگو سهمی برای مشارکت مردم قائل نیست.

-         الگوی مشارکت مردم در علم چگونه است؟

در این مدل مشارکت، گفت‌وگو و تعامل همه طرف های درگیر در علم، مثل دانشمندان، سرمایه گذاران، عامه مردم، روزنامه نگاران علم، سیاست گذاران و غیره در دستور کار قرار می گیرد و به ویژه بر توانمند سازی مردم تاکید می شود.  این مدل به دنبال افزایش مشارکت عمومی و افزایش اعتماد به سیاست گذاران علم و فناوری است . در واقع سعی می کند به فرآیند دموکراتیزه کردن علم کمک کند. یعنی از طریق افزایش مشارکت عموم و به خصوص توانمندسازی آنها به کاهش کنترل انحصاری علم توسط سیاست مداران و دانشمندان کمک کند. متاسفانه در ایران هنوز چنین نگاهی، ضعیف است.

سیاست گذارهای علم هم چون عموما یا دانشگاهیان هستند یا متاثر از آنها هستند چنین نگاهی ندارند و برای عامه مردم هم خیلی حقی قائل نیستند.

-         در این شرایط وظیفه روزنامه نگار علم چیست؟

ژورنالیسم علم یعنی جایی که علم تبدیل به امر عموم و پابلیک می شود که خوب با توجه به این شرایط و با توجه به این که هنوز فکر نمی کنیم که لازم است علم در عرصه عمومی وارد شود، کار ژورنالیست دشوارتر است. ژورنالیست باید سعی کند حداقل مردم را به علم علاقه مند کند، تا موقعی که مردم احساس کنند که علم با زندگی آنها ارتباط نزدیکی ندارد، نسبت به علم بی علاقه هستند و این هم به نوبه خود می تواند زمینه ساز یک چالش باشد.