شکاف بین روزنامه‌نگار علم با جامعه

شکاف بین روزنامه‌نگار علم با جامعه

اشاره: ستاره بنیادی- روزنامه‌نگار علم، پیش از هرچیز به عنوان روزنامه‌نگار باید نماینده افکار عمومی و تسهیل‌گر فرآیند دموکراتیزه کردن علم در جامعه باشد. از این رو «برقراری ارتباط با جامعه» یکی از ارکان مهم فرایند روزنامه‌نگاری علم است.  دکتر زرین زردار، دانش آموخته ارتباطات و پژوهشگر ارتباطات علم و رسانه ای شدن علم است که مدرسه همشهری با او درباره چالش های روزنامه نگاری علم در برقراری ارتباط با جامعه به گفت‌وگو نشسته‌است.

***

-         روزنامه نگاری علم در برقراری ارتباط با جامعه با دیگر شاخه های روزنامه نگای چه تفاوتی دارد؟

روزنامه نگار علم از حیث زبان پیچیده تری که با آن سرو کار دارد، با سایر روزنامه نگاران فرق می کند وگرنه سایر روزنامه نگاران هم کار تخصصی انجام می دهند. اتفاق نظری در میان دانشمندان و بخش تحصیل کرده‌تر جامعه از این جهت وجود دارد که روزنامه نگار علم زمانی می تواند کارش را به بهترین نحو انجام دهد که نخست دریک حوزه علمی تخصص داشته باشد و سپس به مهارت های روزنامه نگاری مجهز باشد. البته منظور از روزنامه نگاری، فقط یاد گرفتن سبک ها و مهارت های تنظیم خبر نیست، منظور این است که یاد بگیرد با جامعه ارتباط برقرار کند، یعنی یاد بگیرد و تشخیص دهد که جامعه چه چیزهایی را نیاز دارد و چگونه می تواند آنها را به جامعه انتقال دهد. مثلا خیلی ها فکر می کنند وقتی مفاهیم پیچیده را به زبان عدد، رقم، گراف، نمودار و امثال اینها تبدیل می‌کنیم، مفاهیم ساده می‌شود، در حالیکه خیلی از پژوهش ها نشان می‌دهد این کار باعث پیچیده تر شدن موضوع برای مخاطب می شود. اینکه فرد چنان مهارتی را به دست بیاورد که موضوعات علمی پیچیده را در سطح آدم های خیلی معمولی جامعه ساده کند و با مثال های زندگی روزمره و ملموس آنها را  توضیح دهد یعنی به مهارت روزنامه نگاری  علم دست پیدا کرده است. البته برای این‌کار روزنامه‌نگار علم به ابزار احتیاج دارد. او باید به داده‌های پژوهشی کافی دسترسی داشته باشد یعنی باید پژوهشگرانی باشند که درک عموم از علم را مدام پایش کنند و در اختیار روزنامه‌نگار قرار دهند تا او بتواند ارزیابی خود از سطح درک جامعه و روند تغییرات آن را بر مبنای درستی استوار کند.

-         معمولا برای روزنامه نگار علم شدن تحصیل در یکی از رشته های علوم پایه توصیه می شود، چرا ؟

تحصیل در علوم پایه فرد را با مفاهیم علمی آشنا می کند؛ کسی که در روزنامه نگاری تحصیل کرده، ممکن است  در انتقال مفاهیم ساده تر علمی موفق باشد ولی در مواجه شدن با مفاهیم پیچیده تر، خودش هم دچار سردرگمی می شود. وقتی خود فرد دچار سردرگمی شد، خیلی طبیعی است که مفهوم را اشتباه به مخاطب منتقل کند. در واقع دو تا مشکل ایجاد می شود، اول همین انتقال اطلاعات اشتباه به مخاطب و دوم سلب اعتماد از جامعه علمی است. وقتی پژوهشگر با روزنامه نگاری روبرو می شود که فرآیندی را که توضیح می دهد، نمی فهمد، نمی تواند به او اعتماد کند، یا اطلاعات را با تمام وجود در اختیارش قرار بدهد و دلسرد می شود.

-         روزنامه نگار علم ایرانی را از حیث برقراری ارتباط با جامعه چگونه ارزیابی می کنید؟

یکی از چالش های روزنامه نگاری علم در ایران، همین برقراری ارتباط میان روزنامه نگار و جامعه است. روزنامه نگار علم، خیلی به دانشمند نزدیک است، یعنی فکر می کند درست ترین کار این است که چیزی را که دانشمند می گوید بدون کم و کاست به مردم منتقل کند. جایگاه والایی که دانشمند در جامعه دارد ناخودآگاه به روزنامه نگار علم هم به عنوان بخشی از جامعه سرایت کرده است و خیلی وقت ها روزنامه نگار احساس می کند اگر دانشمند به زبان تخصصی حرف می زند مزیت بزرگی است و بنابراین در گزارشگری علم از زبان او تبعیت می‌کند و بر همین اعتبار، خیلی وقت ها اطلاعات را به همان زبان تخصصی و بدون ساده سازی به مردم منتقل می کند. به علاوه این نگاه مقدس مآبانه به دانشمند باعث می شود که روزنامه نگار به او منتقدانه نگاه نکند و حتی به خودش اجازه ندهد در کلماتی که دانشمند استفاده می کند دست ببرد.

این در حالی است که دانشمندان در برقراری ارتباط با رسانه، ساده سازی را وظیفه روزنامه نگار می دانند، ولی در ایران رسانه، بیشتر عرصه یکه تازی دانشمند می شود، یعنی به جای اینکه روزنامه نگار راوی اصلی باشد، همه مسئولیت را به دانشمند وا می گذارد. تا جایی‌که حتی در روزنامه نگاری علم در تلویزیون می بینیم که زاویه دوربین و مسیر حرکت را هم دانشمند تعیین می کند. برنامه‌های مستندی ساخته می‌شود که از اول تا آخر آن پژوهشگر با ریتمی یکنواخت و زبان تخصصی درباره فعالیت‌های خود صحبت می‌کند، بدون اینکه روزنامه‌نگار دخالتی در آن داشته باشد یا چیزی را توضیح دهد. در حالی که روزنامه‌نگاری علم در دنیا مسیر عکس این موضوع حرکت می‌کند یعنی گزارشگر یا خبرنگار محور داستان خبری است و نقش دانشمندان به منبع اطلاعات و تأیید کننده داستان اصلی و داده‌هایی که قبلا خبرنگار آن را بیان کرده فروکاسته می‌شود.

-         استانداردهای روزنامه نگاری علم در یک جامعه چگونه تعیین می شوند؟ این استانداردها را چگونه می توان شناخت؟

راجع به اینکه استانداردها را از کجا می شناسیم؛ این فهم جامعه است که استانداردها را تعیین می کند. در خیلی از کشورها به طور منظم پیمایش هایی به منظور درک عموم از علم انجام می شود. این پیمایش ها به شما درک حداقلی از این موضوع می دهد که نگرش جامعه شما نسیت به توسعه علمی چیست و در چه سطحی قرار دارد. درک جامعه از علم و فناوری چگونه است و در چه سطحی قرار دارد، چه موضوعاتی را می تواند بفهمد و چه موضوعاتی را نمی تواند بفهمد. آیا مردم احساس می کنند که کارهایی که دانشمندان انجام می دهند برایشان مفید است یا خیر. هرچند وقت یکبار هم که موضوعات مناقشه برانگیز پیش می آید پیمایش ها و افکار سنجی های مقطعی هم انجام می شود. به این ترتیب روند تغییرات هم در درک عموم و هم در افکار عمومی رصد می شود. این به روزنامه نگار خط کشی می دهد که اگر من می خواهم در فلان زمینه حرف بزنم، مردم چقدر از این موضوع را می توانند بفهمند، آیا اصلا این بخش از موضوع برایشان جالب است و اهمیت دارد یا نه. غیر از این، دپارتمان های روزنامه نگاری و روزنامه نگاری علم هم آنقدر توسعه پیدا کرده اند که پژوهش های مختلف در مورد ابعاد اجتماعی و رسانه‌ای حوزه های مختلف علمی در آنها انجام می شود. شاخه های مختلف بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، علوم انسانی و علوم اجتماعی و غیره انبوهی از داده ها را در دسترس شما قرار می دهد برای اینکه بفهمید جامعه فلان چیز را چگونه درک می کند. پیمایش های زیادی انجام می شود راجع به تصور دانشمند از درک جامعه از علم، یا ارتباط دانشمندان و روزنامه نگاران. این همان چیزی است که روزنامه نگار می تواند از آن استفاده کند و با کمک آن با جامعه ارتباط برقرار کند یا مشکلاتی که در روابط خود با اجتماع علمی دارد را برطرف سازد.

-         در ایران که ما این ابزارها را نداریم،  ارتباط روزنامه نگار با جامعه چگونه است؟

در ایران مترمان معمولا دو چیز است: یکی تجربه زیسته افراد، اینکه من به عنوان روزنامه نگار علم، در برخورد با اطرافیان و نزدیکان خودم، با اطلاعاتی که از آنها می‌گیرم، موضوعات را طبقه بندی می‌کنم و اولویت می‌دهم. یک ملاک دیگر به خصوص در روزنامه ها، مجلات و نشریات مکتوب، نمونه های خارجی است. یعنی اگر مثلا در نشریه ساینتفیک امریکن (scientific American) فلان موضوع اولویت دارد، من هم باید راجع به آن حرف بزنم. اگر در فلان مجله خارجی از فلان ابزار برای ساده سازی استفاده می شود من هم باید از آن تکنیک استفاده کنم و در این جریان، روزنامه نگارها هرچقدر که به نمونه های خارجی نزدیک تر شوند احساس می کنند که کار بهتر و حرفه ای تری انجام داده اند. الگوبرداری از نمونه های خارجی مخصوصا در امور فنی و گرافیکی ملاک و ابزار خوبی است. ولی موضوع فراموش شده این وسط «مخاطب» است. مخاطب در جامعه ما، با مخاطب در نمونه های خارجی متفاوت است و روزنامه نگار باید علاوه بر توجه به نمونه‌های مطلوب بین‌المللی که البته معیار ارزنده‌ای است،  به تناسب محتوای تولیدی خود به توانمندی‌ها و نیازهای مخاطب داخلی نیز توجه کند. در میان تعدادی از روزنامه نگارهای علم در کشور، تفکری وجود دارد. که نمی روند ببینند مخاطبشان کیست که برای او برنامه تولید کنند، برنامه یا محتوایی تولید می کنند و منتظرند که مخاطب خودش را با آن تطبیق بدهد. در این سبک تولید محتوا، روزنامه نگار نمی تواند گله کند که چرا کسی برنامه علمی اش را نمی بیند یا خبر علمی اش را نمی خواند، چرا، چون روزنامه نگار کسی را هدف نگرفته است، هدف او مخاطب اتفاقی بوده است. شاید اصلی ترین چالش روزنامه نگاری علم در کشور این است که هنوز نتوانسته است با جامعه ارتباط برقرار کند و وقتی این ارتباط برقرار نباشد، روزنامه نگار نفوذ لازم برای تاثیرگذاری و جلب توجه دیگران و به خصوص  لایه های بالاتر را ندارد.

-         برای برقراری پیوند روزنامه نگاری علم با جامعه چه باید کرد؟

اگر روزنامه نگار علم پیوندش را با جامعه قوی تر کند، جایگاه خودش هم مستحکم تر می شود و در آن صورت دانشمند هم خودش را به نوعی ناگزیر می داند از اینکه با روزنامه نگار ارتباط برقرار کند. یک نقطه عزیمت برای برقراری این پیوند، این است که روزنامه نگار علم وجود مشکل در رابطه‌اش با مخاطب رابپذیرد. خیلی از روزنامه نگارهای ما فکر می کنند که درک درستی از مخاطبشان دارند. ولی بعد از تولید محتوا، می بینند که محتوایشان را کسی نمی خواند یا نمی بیند.

مثلا در پرداختن به مناقشات علمی یکی از مشکلات اینجاست که روزنامه نگار علم فکر می کند که فقط باید پژوهشگاه ها دنبال مناقشات علم بگردند، در حالیکه مناقشات علم در جامعه به صورت جدی در جریان است. در بدنه جامعه نگاه های انتقادآمیز توام با بی اعتمادی یا نگاه تحسین آمیز راجع به علم و فناوری وجود دارد. اگر روزنامه نگار از این جمعیت به داستان نگاه کند اولین گام ها را به سمت برقراری ارتباط برداشته است. اگر روزنامه نگار به مناقشات علمی که در داخل جامعه در جریان است  بپردازد و مشکلات را برجسته، و سعی کند که نماینده افکار عمومی باشد جایگاه خودش هم تحکیم می شود. جامعه علمی هم در آن صورت، برای دفاع از منافع خود از ارتباط با رسانه‌ها استقبال خواهد کرد ولی مادامی که روزنامه‌نگاری علم در ایران امری حاشیه‌ای باشد، اجتماع علمی هم منافع خود را در ارتباط با لایه‌های بالاتر جست‌وجو خواهد کرد نه متقاعدسازی افکارعمومی و بنابراین چنین چرخه معیوبی به حیات خود ادامه خواهد داد.