چالش عینیت و بی‌طرفی در رسانه ملی

چالش عینیت و بی‌طرفی در رسانه ملی

اشاره : آزاده صادقی- پنجمین مدیر سازمان صدا و سیما مدت کوتاهی است که بر صندلی این سازمان تکیه زده است. علی عسگری که پس از استعفای جنجالی محمد سرافراز روی کار آمد، نوید از تغییرات بزرگ کمی و کیفی در شکل اطلاع رسانی و بخش های خبری سازمان داده است. تغییراتی که البته پیش تر و از دوره مدیریت عزت الله ضرغامی کلید خورد. ضرغامی در مدیریت 10 ساله خود توانست با ایجاد بخش های خبری جدیدی مانند 20:30، بسته خبری صرفا جهت اطلاع و یا مجله خبری ساعت 21، به روش های سنتی و دیرینه سازمان پشت پا بزند و در ابتدا مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. اما این تغییرات به زعم عده ای تنها در سطح کمی مانند تغییر دکور، ظاهر گویندگان و سبک زبانی آنها باقی ماند و شاید کمتر به تغییرات کیفیت پرداخته شد. در نهایت هم، چندی پیش بسته خبری 'صرفا جهت اطلاع' به دلایل مختلفی از جمله نارضایتی مخاطبان تعطیل شد. حال سوال اینجاست که باوجود تعدد و تکثر رسانه ها و حضور شبکه های اجتماعی تا چه حد رسانه ملی برای جذب و نگهداری مخاطبان همگام با اصول حرفه ای خبری مانند عینیت خبری، رعایت بی طرفی و تعادل در انتشار خبر حرکت می کند. اصولی که نادیده گرفتن آنها به منزله مرگ یک رسانه است. این موضوع بهانه ای شد تا گفت و گوی مفصلی را با دکتر اکبر نصراللهی، کارشناس رسانه و مدرس ارتباطات داشته باشم.

اکبر نصراللهی کارش را در سال 68 با مطبوعات شروع کرده اما بیشتر به دلیل فعالیت هایش در سازمان صدا و سیما و سردبیری بخش های خبری جنجالی مانند گفت و گوی ویژه خبری معروف است. می گوید مخاطب در حال متحول شدن است و روز به روز رقبایمان بیشتر می شوند و رسانه های سنتی دیگر جوابگو نیستند. وی پس از 25 سال فعالیت مستمر در عرصه خبری، در اوایل سال 95 از صدا و سیما خداحافظی کرد و این روزها را بیشتر به تدریس و تالیف می گذراند. ادامه این گفت و گو را در زیر می خوانیم.

  

 مفهوم عینیت در خبر همواره با چالش هایی روبه رو بوده تا جایی که بسیاری معتقدند که این مفهوم کاملا انتزاعی است و امروزه کاربرد کمتری دارد. نظر شما چیست؟

اول باید ببینیم تعریفمان از عینیت چیست. عینیت در خبر یعنی شرح یک واقعه همانطور که اتفاق افتاده و نه آن چیزی که خبرنگاران و مدیران رسانه ها در اذهان خود دوست داشتند روی دهد. به عبارتی دیگر چاپ و پخش اخبار بدون سوگیری  موضوعی، جمله ای، واژه ای، تصویری و چینشی یعنی همان طور که هست و ارزش انتشار دارد. اگر به این مفهوم از عینیت  باور داشته باشیم و قبول کنیم مخاطبان هم به دنبال اطلاع از 'واقعیت ها' هستند، هرگز نمی توانیم بگوییم عینیت از بین رفته یا اهمیت آن کم شده است. اتفاقا چیزی که خبر را از فیلم و سریال متمایز می کند، همین عینیت است. ما می توانیم در خبر از توانمندی های بصری و غیر کلامی برای انتقال بهتر کلام کمک بگیریم اما مجاز نیستیم فیلم بازی کنیم و یا طنز را در قالب افراطی به کار ببریم چون عینیت را زیر سوال می برد. خبر قالب خاص خودش را دارد. فراموش کردن عینیت در خبر مساوی با مرگ رسانه و خبرنگار است چرا که در نهایت به کاهش اعتماد مخاطبان می انجامد. مخاطب باید همیشه حس کند رسانه روایتگر وقایعی است که اتفاق افتاده، وجود داشته و یا دارد. این موضوع در شرایط رقابتی موجود و دسترسی مردم به رسانه های مختلف بیشتر از قبل ضرورری است چون مردم اخبار رسانه های مختلف را 'راستی آزمایی' می کنند و اگر منطبق با واقعیت نباشد مشتری و مخاطب رسانه های دیگر می شوند.

 

با تمام اهمیتی که به گفته شما توجه به عینیت در خبر دارد اما این سوال همچنان پابرجاست که  عینیت خبری چه قدر در عمل امکان پذیر و قابل اجراست؟

واقعیت این است که عینیت مطلق در هیچ رسانه ای در دنیا وجود ندارد. به عبارتی دیگر، رویدادهای مختلف در فرآیند تبدیل به خبر تحت تاثیر عوامل درون و برون رسانه ای قرار می گیرند و در اصل این عوامل، مانع تحقق عینیت هستند. این عوامل ممکن است تحصیلات، جنسیت، اعتقادات، ملیت دست اندرکاران رسانه، قوانین، نظام سیاسی، مالکیت رسانه و بسیاری دیگر از متغیرها باشد. هر چه قدر میزان تاثیرپذیری رسانه از این عوامل کمتر باشد عینیت خبر بیشتر خواهد بود و بالعکس. با این وجود، رسانه ها نباید با اراده و قصد قبلی به عینیت خبر کم توجهی یا بی توجهی کنند. بلکه همواره باید تلاش کنند تا خبر را آنطوری که هست منتشر کنند.

 

خب در عمل می بینیم که همین عوامل درون و برون رسانه ای گاهی امکان رعایت حتی نسبی عینیت را هم از بین می برند.

ببینید همان طور که گفتم همه رسانه ها به نوعی تحت تاثیر این عوامل به سمت و جهت خاصی گرایش دارند و می پذیریم که هیچ رسانه بی طرفی وجود ندارد. اصولا جهت دار بودن در ذات رسانه است و این موضوع به طور کلی مذموم و ناپسند نیست. عینی گرایی بدین معنا نیست که رسانه ها ناظران و ناشران صددرصدی و بی طرف وقایع هستند بلکه بدان معناست که آنان باید حقایق را تاحد ممکن به گونه ای منصفانه، متوازن، بی طرفانه و همه جانبه روایت کنند. اما برخی اوقات در رسانه هایمان، گرایش های شخصی، مواضع حزبی، سیاسی و اعتقادی را حتی در انتشار رویدادهای طبیعی مثل سونامی و سیل، سقوط هواپیما و تصادف بسیار برجسته می شود و این خیلی خطرناک است. اگر یک جا سیل آمده ما نباید بگوییم موضع سیاسیمان چیست. اگرچه در برخی مواقع رعایت کامل عینیت و بی طرفی کاری سخت و تا حدی غیر ممکن است اما رسانه ها باید اندازه و حدی برای خودشان در این زمینه قائل باشند، برخی حدی برای خودشان قائل نیستند.

رسانه ها به طور کلی باید اراده کنند تا بی طرفی و عینیت را تا جایی که مقدور است رعایت کنند و در جایی هم که به هر دلیلی مقدور نیست 'القای بی طرفی' کنند. یعنی درک درستی از رسانه، مخاطب و اصول حرفه ای داشته باشد. البته این کار فوق العاده ظریفی است. وقتی که گفته می شود القای بی طرفی یعنی دو رویی. یعنی رسانه در واقع مشغول انجام یک کار دیگر است اما اینطور القا می کند که طور دیگری است.

 

القای بی طرفی همانطور که خودتان گفتید یک نوع دو رویی است! نمی توان گفت القای بی طرفی همان رعایت بی طرفی است.

خب از یک طرف باید عینیت رعایت شود و اگر رعایت نشود مشکلاتی برای رسانه ایجاد می شود از جمله اینکه مخاطبان فعلی از دست می روند و مخاطب جدیدی را هم نمی توان جذب کرد. درواقع مخاطب گریزی، فرصت سوزی و اعتمادزدایی از جمله پیامدهای غفلت از عینیت و اصول حرفه ای است. وقتی به مخاطب آن چیزی که هست، ارائه می شود، قدرت تصمیم گیری اش افزایش می یابد و می تواند با داشتن اطلاعات و تحلیل درست، مشارکت  آگاهانه تر و فعال تری داشته باشد اما اگر رسانه بخواهد با بی توجهی به عینیت به جای مخاطب قضاوت کند، نوعی ناخالصی را در خبر وارد می کند و این ناخالصی قدرت تصمیم گیری مخاطب را محدود می کند و اعتماد مخاطب کاهش می یابد. بنابراین رعایت نکردن عینیت خیلی خطرناک است. از طرفی دیگر اگر مخاطب متوجه شود که رسانه القای بی طرفی می کند آن هم خطرناک است. بنابراین باید هوشمندانه با این موضوع برخورد کرد. اساسا تفاوت رسانه های حرفه ای با رسانه های غیر حرفه ای از جمله بسیاری از رسانه های داخلی ما در این است که آنها حساسیت و ظرافت کار رسانه ای، ویژگی ها و دسترسی های مخاطبان را می دانند و سعی می کنند عینیت را رعایت کنند، تمایلاتشان را دخالت ندهند یا کمتر دخالت دهند، طمعشان را پایین بیاورند و در همه خبرها مواضع سیاسی و فرهنگی شان را پیگیری نکنند.

 

دقیق تر بگویید، رسانه های حرفه ای چگونه القای بی طرفی می کنند؟

ببینید علاوه بر چند موضوع راهبردی سیاسی، ملی و اعتقادی و همچنین به استثاء رسانه های با مالکیت حزبی، سازمانی و دولتی، از رسانه های مستقل و ملی انتظار می رود در مورد بیش از 90 درصد موضوعات خبری، موضع منصافانه و متعادل داشته باشند و نظر همه طرف ها را بیان کنند. مثالی می زنم؛ فرض کنید اعتصابی به پا شده است و عده ای معترضند. در این میان یک کارفرما وجود دارد و پلیس هم دخالت کرده است. شما به عنوان رسانه باید حرف سه طرف ماجرا را پخش کنید. حالا ممکن است به دلایلی حرف پلیس را بیشتر پوشش دهید. باید به قدری ظریف این کار را انجام دهید که مخاطب متوجه نشود. به این روش می گویند توازن مصنوعی. رسانه های حرفه ای اصول مختلف القای بی طرفی از جمله توازن مصنوعی را  رعایت می کنند اما متاسفانه رسانه های داخلی ما در این گونه موارد سوالاتشان، نوشتارشان، بیانشان، لحنشان و در کل چینش خبرشان موضع سوگیرانه دارد. رسانه های حرفه ای هم عقلشان می رسد و می دانند که باید حد و تعادل را رعایت کنند اما استدلالشان این گونه است که اگر بتوانند در یک بخش خبری سی دقیقه ای، تنها در دو خبر آن هم به صورت غیر مستقیم مواضعشان را القاء کنند، کافی است. البته در همان بخش ممکن است برخی خبرهایی را هم پخش کنند که ظاهرا به ضررشان است. یعنی برخی مواقع رسانه ها هزینه می کنند تا خبری به ظاهر ضد خودشان را انتشار دهند و از این طریق  توجه مخاطبان را به خود جلب می کنند و در دراز مدت اعتماد آنها را به خود را افزایش می دهند. در واقع با هزینه ای که کرده اند سرمایه و سودی را کسب می کنند که همان اعتماد مخاطبان است.

 

در مثالی که زدید به تعادل در انتشار خبر هم اشاره کردید. آیا این مفهوم چیزی جدا از عینیت خبری است؟

بله؛ همانطور که گفتم عینیت یعنی آنچه که هست، اما برای رعایت آن باید به زوایا و ابعاد مختلف خبرها از مرحله سوژه یابی و انتخاب رویدادها تا انتشار توجه داشت. بنابراین در اینجا موضوع تعادل مطرح می شود. تعادل انواعی دارد مانند تعادل موضوعی، زمانی، مکانی و غیره. به عنوان مثال در یک روزنامه یا یک بسته خبری رادیو و تلویزیون هر یک از موضوعات ورزشی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، داخلی، خارجی، روستایی، شهری و... باید سهم منطقی داشته باشند و متناسب با ارزش و اهمیتی که دارند، انتخاب و منتشر شوند. هر یک از این موضوعات در روزنامه ها و بخش های خبری تخصصی هم قابل بحث است یعنی در یک روزنامه تخصصی ورزشی، باید به همه ورزش ها متناسب با میزان وزن و محبوبیت آنها پرداخته شود. ولی برخی مواقع مثلا در خبر ورزشی تلویزیون، تنها به یک ورزش پرداخته می شود البته این به مفهوم پرداخت برابر همه رشته ها نیست یا در بحث های رسانه عمومی، به مفهوم این نیست که به همه موضوعات یکسان توجه شود بلکه متناسب با وزنی که هر یک از موضوعات دارند باید به آنها پرداخته شود.

 

در بخش های خبری رسانه ملی، تعادل موضوعی چه قدر رعایت می شود؟

مطالعات و تحقیقات من نشان می دهد که در موضوعات داخلی بیشتر در بحث ارزش های خبری به ارزش خبری شهرت و در اخبار خارجی بیشتر به ارزش خبری برخورد و درگیری توجه می شود. در بحث خبرهای مناطق مختلف کشور هم به طور کلی به خبرهای پایتخت توجه افراطی می شود و به خبرهای مناطق مختلف کشور که می تواند بعد ملی هم داشته باشد، کم توجهی می شود. در اینکه پوشش اخبار پایتخت باید بیشتر از خبرهای استان ها و مناطق دیگر باشد، تردیدی نیست اما پرداختن 80 درصدی به خبرهای پایتخت و اختصاص حدود 20 درصد به خبر استان ها، اشتباه است. درست است که به دلیل جمعیت زیاد تهران و تمرکز دستگاه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیشتر خبرها در تهران اتفاق می افتد ولی به این معنا نیست که در مناطق مختلف کشور خبری نباشد و یا اگر خبری هست از نوع سفر مقامات و اخبار تشریفاتی و یا اخبار حوادث است. از مهم ترین وظایف هر رسانه این است که بداند چند درصد از مخاطبانشان روستایی هستند و چند درصد شهری و مشاغل افراد در مناطق مختلف چیست. اگر می بینیم مثلا 40 درصد از مردم روستایی و کشاورز هستند و 60 درصد شهری، باید به نسبت همان موضوعات و ترکیب، به تولید اخبار و انتشار اخبار اقدام کنیم. ولی هم در سطح ملی و هم در سطح محلی اصل توازن و تعادل رعایت نمی شود. در اخبار استانی رسانه های استانی هم همین مشکل وجود دارد. یعنی غلبه اخبار مرکز استان بر شهرها. غلبه خبرهای شهر بر روستا. غلبه مشاغل مثلا صنعتی بر مشاغل کشاورزی. از نظر من این نحوه پرداختن به موضوعات در رسانه های مختلف خودمان و به ویژه رسانه ملی یک آسیب جدی است.

 

عدم رعایت این موضوع از سوی رسانه ملی چه نتیجه ای را برای این رسانه دارد؟

نتیجه اش این است که مخاطب ایرانی، مشکلات، نیازها و آرزوها و به طور کلی 'خودش' را در تلویزیون و در مطبوعات ملی و استانی نمی بینند. بنابراین گریز مخاطبان از رسانه های مورد بحث، مراجعه به رسانه های دیگر و توسعه نیافتگی و غفلت از ظرفیت های ملی اتفاق می افتد. به عنوان مثال اگر جمعیت روستایی و یا مشاغل کشاورزی و دامداری درصد بالایی در کشور دارند، باید به همان نسبت در خبرها، اطلاعات مرتبط با آنها مانند قیمت محصولات کشاورزی و دامی، هشدارهای هواشناسی و ... داده شود تا به نوعی به روند توسعه هم کمک شود. چرا که خبر به نوعی آموزش غیر مستقیم را هم همراه خود دارد. این ها همه خبر هستند. خبر که شاخ و دم ندارد. متاسفانه تعریف بسیاری از همکارانمان در ایران از خبر یک بعدی و بیشتر رویدادهایی است که در پاویون دولت، دفتر استاندار و صحن علنی مجلس اتفاق می افتد.

 

یکی از نقد های اساسی سال های اخیر به عملکرد رسانه ملی این است که معمولا اولین عنوان بخش های خبری موضوعات سیاسی و یا دولتی دارند. به نظر شما نیاز مخاطب ایرانی تنها در اخبار سیاسی است؟  

مدت هاست که رسانه ملی خبرهای غیر دولتی و غیر سیاسی را هم در هدلاین اش پخش می کند. به نظرم کاری که تقریبا در همه بخش های خبری رادیو وتلویزیونی شروع شده باید تقویت شود و باید اهمیت خبرها و نیاز مردم به دانستن سریع آن ها در اولویت قرار گیرد. اما مشکل زمانی آغاز می شود که سیاست رسانه به صورت ناشیانه بر نیاز مخاطب غلبه پیدا می کند. ببینید به طور کلی سه شاخص برای تولید و انتشار خبر در همه رسانه ها وجود دارد؛ ارزش های خبری، نیاز مخاطب و سیاست رسانه ای. اما برخی اوقات به گونه ای عمل می شود که به نظر می رسد نیاز مخاطب و ارزش های خبری فراموش شده اند. یعنی به گونه ای که مردم عادی هم متوجه می شوند که به آنها بی اعتنایی شده است. البته اشکالی ندارد که برخی اوقات سیاست رسانه غلبه داشته باشد اما به قدری این کار باید حرفه ای انجام شود که مخاطب متوجه نشوند. اگر مردم بدانند که رسانه، سلیقه، نیاز، منافع حزبی و سیاسی خودش را در اولویت قرار داده است، از آن رسانه دور می شوند و به سراغ رسانه های دیگر می روند. آنها قسم نخورده اند که رسانه خاصی را ببینند، بخوانند یا گوش دهند.

در حدود سه دهه قبل رسانه های داخلی به ویژه رادیو و تلویزیون می توانستند خبر را چند روز  بعد و هرگونه که می خواهند، منتشر کنند و مردم هم چاره ای نداشتند که آنها را ببینند چون دو شبکه رادیو وتلویزیون بیشتر نبود و حق انتخاب دیگری نداشتند. اما امروزه مردم در عصر کثرت رسانه ای، انتخاب های بسیار زیادی دارد  و هر جا هر اتفاقی که بیافتد چشمی برای دیدن، قلمی برای نوشتن، دوربینی برای ضبط و انگیزه ای برای انتشار است و هیچ کس منتظر رادیو، تلویزیون و خبرگزاری خاصی نمی ماند. امروزه می بینیم که مهم ترین خبرها در فاصله بسیار کمی از زمان وقوع در فضای مجازی منتشر می شوند. بنابراین هر رسانه ای که آرایش جدید را درک کند و خودش را با شرایط جدید انطباق دهد در این بازی و عرصه جدید رسانه ای برنده میدان است. در غیر اینصورت و با اصرار بر روش های سنتی یا تا کنون مرده است یا باید منتظر باشد که همین روزها بمیرد. هر چند رسانه های دولتی از نظر فیزیکی ممکن است به حیات خود ادامه دهند اما در اصل نه کسی آنها را می بیند و نه می خواند.

 

 براساس آخرین بررسی های جهانی، بالغ بر ۸۰.۵ درصد کاربران شبکه اجتماعی تلگرام را  ایرانی ها تشکیل می دهند. با این وجود و بی توجهی رسانه ملی به نیاز مخاطب، آیا تلویزیون همچنان موثرترین رسانه است؟

به طور کلی در تمام نقاط دنیا تلویزیون پوشش گسترده ای دارد و امواج رادیو و تلویزیون در همه جا وجود دارد اما با این حال در اینکه موثرترین رسانه است، جای بحث و بررسی دارد.

 

یعنی دیگر نمی توان ادعا کرد که تلویزیون در ایران موثرترین رسانه است؟

حرف بسیارجدی و چالش برانگیزی است. اگر رسانه های داخلی مثل رادیو و تلویزیون و خبرگزاری ها و در مجموع رسانه سنتی، همچنان موثرترین رسانه ها هستند پس چرا در انتخابات هفتم اسفند سال گذشته، نتیجه به گونه ای دیگر رقم خورد؟ چرا برخی از افراد که تریبون رسمی نداشتند، به واسطه برخی از پیام ها و برخی از فعالیت ها در فضای مجازی رای آوردند و تحول ایجاد کردند. خب این یک سوال جدی است. می خواهم بگویم که اگر رسانه های مثل رادیو و تلویزیون، سوژه های مورد نیاز مردم را شناسایی کنند، همزمان رسانه های جدید را درک کنند و ویژگی های آن را بشناسند می توانند از آنها به عنوان ابزار و رسانه مکمل استفاده کنند تا در سرعت خبر و تحلیل آن عقب نمانند. در این صورت است که می توان ادعا کرد که موثرترین رسانه هستند اما اگر  این ویژگی ها و آرایش رسانه ای و فضای رقابتی درک نشود، خب طبیعتا مردم به رسانه های دیگر و شبکه های اجتماعی مراجعه می کنند. چرا که هم ارزان و در دسترس هستند، هم خودشان در تولید و انتشار پیام مشارکت دارند و از طرفی فکر می کنند هویتشان هم پنهان می ماند و مسئولیتی متوجهشان نیست.

من بارها گفته ام، الان هم می گویم. هر کدام از این گوشی های هوشمند یک سونامی ایجاد می کند. نقش موبایل و نرم افزارهای موبایل را ساده نگیریم. جذابیت، قدرت و گرایش مردم به آنها بیشتر از جذابیت، قدرت و گرایش مردم به سایر رسانه هاست؛ مصرف رسانه ای مردم تغییر کرده است. زمانی مردم بیشترین وقتشان را به شنیدن رادیو، دیدن تلویزیون و خواندن روزنامه اختصاص می دادند اما الآن اینگونه نیست. به ویژه در کشور ما که فضا هیجانی است، این تکنولوژی ها به دلایل مختلف بسیار مورد توجه قرار گرفته اند. بنابراین بهتر است به جای جنگیدن، رسانه های جدید را قبول کنیم و 'خود برتربینی ها' را کنار بگذاریم. اکنون دیگر تعداد خبرنگار ها 2 هزار نفر نیست بلکه همه مردم خبرنگارند. بنابراین مسئولیت و عقل ایجاب می کند تا با کار حرفه ای در فضای مجازی این میدان را واگذار نکنیم.

 

به عنوان نمونه به نظر شما رسانه ملی در پوشش خبری توافق هسته ای به چه میزان توانست با شبکه های اجتماعی و حتی رسانه هایی مانند بی بی سی فارسی رقابت کند؟

نباید انتظار داشته باشیم که به همان اندازه و با همان رویکرد بی بی سی به موضوعات بپردازیم چون بی بی سی برخی از محدودیت های ما را ندارد اما حتما باید عملکرد رقبایمان را زیر نظر بگیریم. از آنجایی که توافق هسته ای مهم ترین مسئله کشور بوده و ارزش های خبری 7 گانه را  هم دارد، باید در مهم ترین بخش و با بیشترین حجم و از زوایای مختلف پوشش داده شود. بررسی ها نشان می دهد که در این زمینه تعلل هایی وجود داشته است البته نه از نظر کمی یعنی زمان و حجم اختصاص داده شده به این موضوع، بلکه از نظر سرعت، تحلیل و کیفیت کار. به نظر من بسیاری از خبرهای مهم مرتبط با این موضوع چه از طریق رسانه ملی و چه رسانه غیر ملی به موقع پوشش داده نشد و با تاخیر همراه بود. علاوه بر آن تعدد گفتمانی و تنوع کارشناسی در پوشش این موضوع دیده نشد و تنها با برخی از افراد مصاحبه شد و موضوع از زوایای مختلف مورد بررسی قرار نگرفت. در حالی که ضرورت داشت رسانه های مختلف از جمله صدا و سیما، قبل از توافق برجام، تحلیل های متفاوت و مستدل درباره پیامدهای مثبت و منفی اجرای برجام در بخش های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اجتماعی به مردم ارائه و آنها را برای شرایط پسابرجام آماده می کردند. پس از برجام هم باید محتوای توافق به زبان ساده و به صورت دقیق و در ظرفیت های مختلف خبری برای همه مردم ترجمه می شد که مردم بدانند برجام یک کلید نیست که با فشار دادن آن همه مشکلاتشان حل شود. بخش های خبری ما تحلیل محور نبودند و این خود یعنی ایجاد بحران که ممکن است در آینده هم تشدید بشود. یک رسانه باید در موقعیت های مختلف انتظارات مردم با واقعیت ها را تطبیق دهد اما رسانه ها غیر مسئولانه و یا شاید عامدانه توقع مردم را بالا بردند و در زمین کنشگران سیاسی بازی کردند. از طرفی دیگر به گروه های سیاسی و بخش های مختلف هم هشدار داده نشد که برجام موضوع ملی است و نباید از آن بهره برداری سیاسی کرد.

برخلاف رسانه های داخلی، بی بی سی از تاکتیک بمباران اطلاعات استفاده کرد. در این تاکتیک رسانه برای جلب توجه مردم به جای حبس اطلاعات و اخبار، اطلاعات انبوه و جزئی به مخاطب می دهد تا او احساس کنند که نیازی برای مراجعه به رسانه های دیگر ندارد و نتواند انبوه اطلاعات داده شده را به هم مرتبط کند و نتیجه مشخصی بگیرد. البته همیشه و برای همه افراد، دادن اطلاعات انبوه به این نتیجه منجر نمی شود. اما به هر حال بی بی سی علاوه بر خبرها و تحلیل های پیش از توافق هسته ای، همزمان و حتی 24 ساعت پس از توافق هم با ده ها نفر به صورت زنده مصاحبه کرد و در تحلیل هایش به گونه ای به مخاطب اطلاعات تزریق کرد که او احساس کرد اطلاعات کافی و لازم را به دست آورده است.

 

شما در تحقیقی به نام 'بررسی مقایسه ای بی طرفی در انتشار اخبار ایران در شبکه های بی بی سی فارسی، من و تو، تلویزیون سراسری و شبکه خبر ایران' با بررسی 217 خبر شبکه های مذکور، به این نتیجه رسیدید که بی بی فارسی دارای بیشترین میزان بی طرفی و رعایت تعادل در اخبار است. این در حالی است که رسانه ملی همواره خبرهای تولیدی از سوی خود را منصفانه و خبرهای تولیدی رسانه های خارجی را کاملا مغرضانه معرفی می کند. نظر شما چیست؟

رادیوی بی بی سی در سال 1301 و تلویزیون آن در سال 1315 تاسیس شد. 18 سال بعد رادیو تازه به ایران وارد شد و در اردیبهشت سال 1319، رادیوی فارسی ایران راه اندازی شد و 8 ماه بعد رادیوی فارسی بی بی سی در ایران آغاز به کار کرد. بنابراین رادیو وتلویزیون بی بی سی اولین رسانه ای است که در دنیا تاسیس شده و از نظر تکنولوژی سن و تجربه شان بسیار بیشتر از ماست. علاوه بر آن علم ارتباطات هم متعلق به غرب است. با این حال کاملا بدیهی است که بی بی سی به تاکتیک های حرفه ای مسلط تر باشد. ما هم نباید اصرار کنیم که چرخ را یک بار دیگر  اختراع کنیم و باید از تجربیات همه همکارانمان در همه جای دنیا استفاده کنیم. اگر قرار باشد در این عرصه رقابت کنیم و حضور فعال و موثری داشته باشیم، همانطور که گفتم باید تاکتیک ها و روش های کار رسانه ای از جمله القای بی طرفی را خوب بدانیم. خیلی عجیب نیست که بی بی سی در واقع بی طرفی را بیشتر رعایت می کند. به عبارتی تاکتیک های بی طرفی را رعایت می کند. اتفاقا با استفاده از همین موضوع می توانیم به همکارانمان در ایران بگوییم که هیچ رسانه ای در دنیا بی طرف نیست و شما هم مستثنی نیستید اما سعی کنید تاکتیک های القای بی طرفی را یاد بگیرید. می خواهید مبارزه کنید، روش مبارزه را یاد بگیرید. ولی متاسفانه رسانه های ما از جمله رسانه ملی روش مبارزه را نمی دانند و می خواهند بجنگند. خب بدیهی است که عرصه به ضرر ما تمام می شود. رسانه های خارجی کارشان را به گونه ای حرفه ای انجام می دهند که به غیر از متخصصان، مردم متوجه موضع و سوگیری هایشان نمی شوند و حتی در میان متخصصان هم هر کسی نمی تواند متوجه بشود.

 

کارشناسان رسانه در ایران همیشه می گویند رسانه های غربی کار خود را حرفه ای انجام می دهند اما چرا رسانه های ایرانی از این تاکتیک های حرفه ای استفاده نمی کنند؟

چون اثر پذیری رسانه های ما از شخصیت های غیر متخصص حقیقی و حقوقی و طمعمان از ظرفیت خبری خیلی زیاد است. یعنی اگر یک روزنامه داریم، می خواهیم صدردرصد از همه روزنامه بهره برداری سیاسی کنیم. یا اگر یک بخش خبری داریم، می خواهیم همه اش در خدمت نظام و حزب و گروه خاصی باشد. علاوه بر این مدیریت این رسانه ها در تمام سطوح بیشتر  در دست آدم های سیاسی است تا حرفه ای.

اما همین بی بی سی ممکن است در یک برنامه خاص، از کارشناسی استفاده کند که حرف هایش مخالف با سیاست های رسانه ای بی بی سی است و بر ضد آنها صحبت کند اما آنها در نهایت را معدل را نگاه می کنند و نه نتیجه یک خبر یا بسته خبری را. آنها از تاکتیک های هزینه برای سرمایه، بمباران اطلاعات، اختصاصی سازی، توازن مصنوعی، سوال معکوس و بسیاری دیگر استفاده می کنند تا مخاطب حس نکند که بی بی سی جهت خود را دنبال می کند اما در واقع بی بی سی سیاست رسانه ای خود را فراموش نکرده است. حالا ما اگر بخواهیم جهت خود را دنبال کنیم، در خبر از درشت گویی ها و واژه هایی استفاده می کنیم که دستمان رو می شود و یا از مهمان هایی دعوت می کنیم که طرفدار جهت فکری ما هستند.

یکی دیگر از مواردی که رسانه های حرفه ای آنها را رعایت می کنند این است که به جای اینکه آشکارا به مخاطب جهتشان را بگویند، همان موضوع و جهت گیری را از دل برنامه های کارشناسی و از زبان آن ها پیگیری می کنند به این صورت که با استفاده از یک کارشناس موافق و یک کارشناس مخالف باز هم در راستای رسیدن به هدف خود حرکت می کنند و اینجاست که مخاطب به آنها اعتماد می کند. اما در رسانه های ما اگر قرار باشد درباره یک موضوعی گفت و گویی انجام شود، یک کارشناس موافق می آورند که عملا حرف های گزارشگر را تایید می کند. ببینید من اصلا نمی خواهم به رسانه ها توصیه اخلاقی بکنم که شما بی طرف باشید، من می گویم شما هر کاری می کنید تاکتیک های کار و روش کار را بیاموزید.

 

همانطور که اشاره کردید سبک زبانی در خبر یکی از اصول مهم است و پرهیز از به کاربردن کلماتی که بار ارزشی دارند همواره موجب می شود تا رسانه ها در نزد مخاطبان خود اعتبار بیشتری کسب کنند. اما امروزه چیزی که در بخش های خبری رسانه ملی ایران و همچنین خبرگزاری های رسمی بسیار دیده می شود، استفاده از واژه های جهت دار، صفت ها و کنایه گویی هایی است. از نظر شما این شیوه پرداخت و ارائه خبر، نشانگر یک بی اخلاقی حرفه ای نیست؟

به نظر من یک مقدار بی اخلاقی و یک مقدار هم بی عقلی است. ببینید هر رسانه ای در فضای رقابتی موجود باید سه هدف داشته باشد: تاثیر گذاری، حفظ مخاطب فعلی و جذب مخاطب جدید. اگر در خبر عصبانیت خودتان را با واژه ها و ادبیات نشان دهید، موضع گیری شما آشکار می شود و اثرگذاریتان کم می شود. بنابراین نه تنها مخاطب فعلی را از دست می دهید بلکه مخاطب جدیدی هم جذب نمی کنید. بنابراین به نظر من این بی عقلی است. علاوه بر آن ما یک کشور اسلامی و فرهنگی هستیم و ضرورتی ندارد که در رسانه با کنایه، دروغ و لحنی از بالا به پایین صحبت کنیم. فکر می کنم که چنین سبک زبانی در این جغرافیا، با این مردم و با این سطح تحصیلات دیگر جوابگو نیست. رسانه ها باید تلاش کنند دیدگاهها و گرایشات مختلف را با ادبیات منطقی، منصفانه و منطبق با اخلاق اسلامی بیان کنند به ویژه اگر رسانه ملی و عمومی باشد. حتی اگر گاهی موضع مخالف داشته باشند می توانند با بیان مطالبات مردم با ادبیاتی درست و رعایت عدالت، مسئولان را نیز پاسخگو کنند.

اما برخی اوقات، از رسانه استفاده غیر هوشنمندانه می شود. شما می توانید گزارشی پخش کنید که همه مردم آن را ببینند اما آیا پرمخاطب بودن دلیل بر درست بودن است؟ مطمئنا خیر و باید شاخص های دیگر از جمله میزان رضایت مخاطبان هم بررسی شود. به عقیده من بهتر است قبل از اینکه مورد اعتراض نخبگان قرار بگیریم و به ناچار مجبور شویم کار را متوقف کنیم، همانطور که بسته خبری 'صرفا جهت اطلاع' به دلیل رویکرد و ادبیات نامناسب و پس از اعتراض های فراوان تعطیل شد، می توانیم مانند یک قطار در حال حرکت خود را ترمیم کنیم و یک بازنگری کلی داشته باشیم که اتفاقا نشان دهنده قوت یک رسانه است.