نویسنده با به کار بردن صفت، قضاوت خود درباره پدیده را به مخاطب منتقل میکند و فرصت ارزیابی پدیده و رسیدن به قضاوت شخصی را از او میگیرد...
در گزارشی درباره محلهای در یک شهر ایران میخوانیم: 'با بلند شدن صدای اذان، مومنان به سوی مسجد روانه میشوند.' از خود میپرسیم:
گزارش به هیچ یک از این پرسشها پاسخ نمیدهد، زیرا موضوع آن معماری محله و زندگی اقتصادی مردم آن بوده، نه میزان پایبندی آنان به شعائر دینی، و اشاره گذرا به اذان و نماز بخشی از توصیف صحنه، یا به تعبیر دیگر، 'رنگ آمیزی' مطلب.
پرسش برانگیختن در ذهن مخاطب میتواند هدف موجهی در روزنامهنگاری باشد، به شرط آنکه روزنامهنگار دست کم مخاطب را در یافتن پاسخ راهنمائی کند. اگرنه ممکن است مخاطب موشکاف از روزنامهنگار گله کند که چرا به جای توصیف دقیق آنچه دیده، با به کاربردن صفت فقط قضاوت شخصی خود را به مخاطب منتقل کرده. مخاطب کم توجهتر ممکن است گلهای نداشته باشد، اما احتمالا چیز زیادی هم بر اطلاعاتش افزوده نشده.
اگر در گزارش گفته شده بود ' صدای اذان بلند میشود'، جملهای کوتاهتر - 4 کلمه، به جای 11 کلمه- فرارسیدن زمان نماز را به مخاطب اطلاع داده بود، و او خود میتوانست حدس بزند که معمولا در این زمان چه تعدادی از مردم یک محل به مسجد میروند.
دو مشکل اطلاعرسانی ناقص و تحمیل نظر نویسنده بر مخاطب، غالبا در کاربرد صفت دیده میشود. از یک سو، واژهای که قرار است ویژگی پدیدهای را بیان کند جای خود آن پدیده را میگیرد و نمیگذارد مخاطب با خود پدیده آشنا شود. از سوی دیگر، در حالی که توصیف یک پدیده، تصویری متعلق به مکان و زمانی خاص را در اختیار مخاطب میگذارد. بسیاری از صفت ها - بزرگ، کوچک، زشت، زیبا - 'اندازه' مشخصی ندارند و تنها در مقایسه پدیدههای گوناگون معنا پیدا میکنند. نویسنده با به کار بردن صفت، قضاوت خود درباره پدیده را به مخاطب منتقل میکند و فرصت ارزیابی پدیده و رسیدن به قضاوت شخصی را از او میگیرد.
برای سنجش این که آیا صفت به جا به کار رفته یا بی جا، میتوان پرسید که آیا مفهوم مخالف آن را هم میشد به کار برد، به گونهای که هنوز معنی داشته باشد، یا خیر؟ اگر جواب منفی است، صفت را احتمالا باید حذف کرد چون اطلاع تازهای در باره موضوع خبر در اختیار مخاطب نمیگذارد. در مثال بالا، چون نمیتوان گفت 'با بلند شدن صدای اذان، کافران به سوی مسجد روانه میشوند'، میتوان نتیجه گرفت که صفت مومن در این جمله بر آگاهی خواننده نمیافزاید.
این آزمایش را در چند نمونه دیگر نیز میتوان نشان داد:
هدف این یادداشت 'منع' کاربرد صفت نیست. هیچ کس را نمیتوان وادار کرد که واژه خاصی را به کار ببرد، یا نبرد. هدف آن است که خواننده ترغیب شود پیش از جادادن 'صفت' به دنبال یک اسم، تا چه رسد به جای اسم، فکر کند که آیا می تواند موضوع خبر را به دقت، و به اختصار، 'توصیف' کند، تا هم مخاطب را از جزئیات آگاه کرده باشد و هم به او حق تصمیمگیری مستقل بدهد، یا خیر؟ اگر پاسخ منفی است، احتمال آن هست که نویسنده به اندازه کافی با موضوع آشنا نیست و به آن فکر نکرده؛ در نتیجه به جای طی کردن مسیر درست اطلاعرسانی، با به کار بردن صفت 'میان بر' زده تا زودتر به مقصد برسد.
به کار بردن نابجای صفت عادتی است که از نخستین مراحل آموختن نگارش در ذهن بسیاری از ما جا گرفته، زمانی که به جای توصیف دقیق موضوع باید صفحات انشاء را با زنجیرههائی از صفتهای مترادف پر میکردیم. از این عادت، یا اعتیاد، تنها با آگاهی و تمرین میتوان فاصله گرفت. 'صفت' هنگامی که سرسری به کار گرفته شود، مانند هر ابزار دیگری، کارائی خود را از دست میدهد. با صفتی که به دقت انتخاب شده باشد میتوان هم کوتاهتر نوشت، و هم موثرتر.