روزنامه نگاری تحقیقی (Investigative Journalism) یکی از ژانرهای جذاب و البته دشوار روزنامه نگاری است که هوش، پشتکار و جسارت زیادی را میطلبد.
ژورنالیست های محقق، بیش از آنکه مانند همکاران خود در دیگر سرویسهای خبری پشت میز کار در هیات تحریریه بنشینند، در لابلای معابر، کوچه و خیابان یا در کنج آرشیو کتابخانهها و مراکز ارایه اطلاعات مشغول تجسس و واکاوی پروندههای حساس جامعهاند.
آنان در سایه حرکت میکنند و در دستیابی به اطلاعات، شگردها و منابع و کانال های خاص خود را دارند.
اشاره: روزنامه نگاری تحقیقی (Investigative Journalism) یکی از ژانرهای جذاب و البته دشوار روزنامه نگاری است که هوش، پشتکار و جسارت زیادی را میطلبد. ژورنالیست های محقق، بیش از آنکه مانند همکاران خود در دیگر سرویسهای خبری پشت میز کار در هیات تحریریه بنشینند، در لابلای معابر، کوچه و خیابان یا در کنج آرشیو کتابخانهها و مراکز ارایه اطلاعات مشغول تجسس و واکاوی پروندههای حساس جامعهاند. آنان در سایه حرکت میکنند و در دستیابی به اطلاعات، شگردها و منابع و کانال های خاص خود را دارند. روزنامهنگاری حرفهای در ایران به رغم سابقهای فراتر از یک قرن، به علل مختلف چندان به این ژانر نزدیک نشده است. در این زمینه با دکتر مهدی فرقانی دکترای ارتباطات، استاد دانشگاه و از پیشکسوتهای روزنامه نگاری در ایران به گفتگو پرداختهایم که از نظر میگذرد.
موافقید با تعریف روزنامهنگاری تحقیقی شروع کنیم؟
تعریفی که برای روزنامهنگاری تحقیقی حداقل در منابع غربی مطرح شده این است که نوعی روزنامهنگاری افشاگرانه است علیه سوء استفاده، فساد، لغزشها و خطاها که عمدتا در دستگاههای دولتی و در ساختار فرمال و رسمی کشور صورت میگیرد. علت تاکید آن بر ساختار دولتی هم این است که معمولا در همه ساختارهای سیاسی اعم از سرمایه داری و غیر سرمایه داری، به هر حال تمرکز و کنترل منابع مالی، انسانی، تخصصی و علمی، مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار دولت است. بنابراین امکان سوء استفاده و لغزش و خطا در این بخش بیشتر است. علاوه بر این، دولت به خصوص در ساختارهای دموکراتیک، نماینده مردم است. بنابراین مردم حق نظارت بر عملکرد دولت را دارند و این حق نظارتشان از طریق روزنامه نگارها و رسانه ها، به ویژه از خلال گزارشگری تحقیقی میتواند اعمال شود.
سابقه این نوع روزنامه نگاری که به آن ابزاری برای احقاق حق نظارت مردم بر دولت هم اطلاق شده، در آمریکا و انگلیس به اواخر قرن نوزدهم نسبت دادهشده است. خبرنگاران در مواردی که در دستگاههای دولتی سوء استفاده و فسادی رخ داده بوده، ماموریت پیدا میکردند یا خودشان به این صرافت میافتادند که گزارشهایی را تهیه و منتشر کنند، اما نقطه عطف این داستان مربوط به ماجرای واتر گیت در اوایل دهه هفتاد میلادی است و اتفاقاتی که متعاقب آن افتاد. ساختار سیاسی و روزنامه نگاری آمریکا از این ماجرا دو استفاده اساسی کرد. یکی این که غیر مسقیم به جهانیان اعلام کرد که ما جامعهای آزاد و دموکراتیک هستیم و روزنامه نگاران ما هیچ محدودیتی ندارند، مطبوعات آزادند و میبینید که دو روزنامه نگار میتوانند حساسترین گزارشها را از سوء استفاده مهمترین مقامات دولتی آمریکا در روزنامه ها منتشر کنند و هیچ مشکلی هم هیچ گاه برایشان پیش نیاید. دوم این که ادعا کردند ساختار سیاسی ما آنقدر سالم است که هیچ کج تابی را بر نمیتابد و اگر مواردی از این دست پیش بیاید، جامعه به سرعت واکنش نشان میدهد و حتی اگر رییس جمهور باشد او را از مقامش خلع میکند و سعی دارد درون خودش این پاکسازی را به طور مستمر داشته باشد. به هر حال واتر گیت به عنوان یک قله افتخار در تاریخ روزنامه نگاری تحقیقی مطرح است.
نکته دیگری که در مورد روزنامهنگاری تحقیقی مطرح میشود این است که این نوع روزنامهنگاری ارتباط مستقیمی دارد با حقوق بشر و بهویژه حق آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی عقیده و این که از حقوق شهروندی مردم در مقابل تجاوز و تعدی احتمالی به نوعی پاسداری شود. از آنجا که این نوع روزنامهنگاری را نقطه اوج آزادی مطبوعات میدانند و آزادی مطبوعات همسنگ بنای انواع آزادیهای دیگر از جمله آزادی بیان و قلم شمرده میشود، مستقیما آن را با تامین حقوق بشر مرتبط میدانند و معتقدند که این مکتب و این ژانر باید توسعه پیدا کند. اما در کشورهای در حال توسعه با توجه به محدودیتهایی که روزنامهنگاران و مطبوعات دارند، و با توجه به تمرکزگرایی قدرت و عدم وجود تضمینهای لازم برای بیان حقایق توسط روزنامهنگاران، این نوع روزنامهنگاری اغلب ناشناخته است، هم به لحاظ کارکرد، هم به لحاظ مکتب و ویژگیها و مشخصههای حرفهای آن.
اما در پاسخ به آن دسته دانشجویان و روزنامهنگارانی که معتقدند وقتی اجازه و فضای کافی برای عملی شدن این ژانر وجود ندارد چرا باید آن را شناخت، باید گفت که روزنامهنگاری تحقیقی به عنوان یک مکتب کارساز روزنامه نگاری و آنچه میتواند باعث افتخار یک روزنامه نگار باشد، باید شناخته شود، ظرفیت های بالقوه آن باید معرفی شود تا تلاش برای پر کردن این ظرفیتها هم صورت بگیرد. شما وقتی یک چیزی را نمیشناسید، هیچ تلاشی هم برای دستیابی به آن انجام نمیدهید. بنابراین اتفاقا یک رسالت و وظیفه مهم این است که این نوع روزنامهنگاری شناسانده شود. روزنامهنگاران ما اگر شده حتی به بخشی از کارکردهای آن هم جامه عمل بپوشانند، بسیار مغتنم است. به اضافه این که در یک ساختار دموکراتیک، اساسا باید از این نوع روزنامه نگاری استقبال هم بشود، چون کمک میکند به سالم ماندن کل سیستم، کمک میکند به دفع ناخالصیها و ناسلامتیهایی که در ساختار سیاسی وجود دارد، و در نتیجه کمک میکند به جلب اعتماد مردم و حفظ رابطه بهتر مردم با حکومت و احساس خوشایندی به مردم میدهد در مورد تحقق حقوقشان در برابر دولتمردان. حتی در کشورهای غربی هم میبینیم که هرگاه مصادیق چنین روزنامه نگاری اتفاق افتاده، به عنوان یک قله، نقطه برجسته و یک اتفاق رسانهای از آن یاد شده است. بنابراین نمیتوان آن را یک ژانر و مکتبی دانست که به طور روزمره در مطبوعات و رسانه های غرب رواج دارد. دسترسی به تمام ظرفیتهای این نوع روزنامه نگاری سخت است. کاری است زمانبر، هزینهبر، نیاز به دقت، مطالعه، دانش و اطلاعات کافی دارد، نیاز به راز نگهداری، شهامت و جسارت دارد، و تمام ویژگیهایی که میتوان یاد کرد...
... شما ریسک پذیری را هم جزو این ویژگیها میدانید؟
حتما! ریسک پذیری اتفاقا جزو مهمترین خصیصههای روزنامهنگاری تحقیقی است. چون این نوع روزنامهنگاری در هر جای دنیا میتواند خطراتی را برای روزنامهنگار به همراه داشته باشد. حالا ممکن است در یک شرایطی مثل باب وودوارد و همکارش کارل برنشتین ( دو روزنامهنگاری که در واشنگتن پست، ماجرای واترگیت را افشا کردند) خطری به وجود نیاید، گاهی ممکن است ترور هم صورت بگیرد. مثل اتفاقاتی که برای روزنامهنگاران محقق در زمینه مافیای ایتالیا افتاده و چندین فیلم سینمایی هم بر اساس آن ساخته شده است، اغلب روزنامهنگارانی که خواستهاند در شبکههای مافیایی نفوذ کنند و ارتباط برخی مقامات دولتی با مافیا را افشا کنند، در نیمه راه کشته شدهاند و زندگیشان را بر سر این حرفه گذاشتهاند. بنابراین میشود گفت ریسکپذیری اصلا پیش شرط ورود به این حرفه است.
قبل از این که به ابزارهای کاربردی و دستور العمل گام به گام برای گزارش نویسی تحقیقی بپردازیم، ممکن است مختصری هم به پیش نیازهای قانونی این سبک روزنامه نگاری اشاره کنید؟ اصولا گنجاندن چه تبصرههایی را در قانون مطبوعات یا حتی قانون اساسی پیشنهاد میکنید که روزنامهنگار با موانعی مثل ممنوعیت ورود به حریم خصوصی افراد و مانند این روبرو نشود؟
فکر میکنم اگر به طور کلی حتی دو، سه اصل در قانون اساسی کشورها پیشبینی شود و به رسمیت شناخته شود، کفایت میکند، حتی به طور خاص نیاز به اشاره مستقیم به این نوع روزنامهنگاری نیست. به این معنا که قوانین اساسی هر کشوری باید آزادی بیان، آزادی قلم و آزادی مطبوعات را نه تنها به رسمیت بشناسد، بلکه تضمینهای قانونی کافی برای عدم امکان تخطی از این آزادی ها و محدود سازی این آزادیها را پیشبینی کند و اجازه ندهد که در هیچ شرایطی حریم این آزادیها به خطر بیفتد و مورد تجاوز قرار بگیرد، استقلال حرفهای و امنیت شغلی روزنامهنگار را در جریان کار حرفهای و مسئولیت اجتماعی او به رسمیت بشناسد.
مشکل این است که خیلی جاها روزنامه نگار به عنوان یک ابزار و بازوی تبلیغاتی تلقی میشود، نه به عنوان نماینده مردم در نظارت بر عملکرد قدرت و حکومت. اگر روزنامه نگار به عنوان نماینده افکار عمومی و موظف بر نظارت بر عملکرد قدرت شناخته شود، فکر میکنم همین کفایت میکند، چه در حوزه روزنامه نگاری تحقیقی و چه در سایر حوزهها، گرچه روزنامه نگاری تحقیقی عالیترین شکل پرداختن به حقوق شهروندی مردم است، اما حتی در روزنامهنگاری عادی هم ما به طور روزمره بالاخره با مسائل، مشکلات، نیازها، محرومیت ها، و مسائلی از این قبیل سر و کار داریم که خواهی نخواهی ممکن است جایی با منافع بعضی دولتمردان در تعارض قرار بگیرد. بنابراین اگر روزنامهنگار تضمینهای حقوقی کافی نداشته باشد، دچار دردسر میشود و ریسک کار بالا میرود. یادمان باشد که اگر ریسک هر حرفهای به گونهای باشد که هزینه آن بیشتر از فایدهاش باشد، عملا به تعطیلی کشیده میشود، نمیتوان انتظار داشت که افراد زیادی دست به چنین ریسک پذیری بزنند. فکر میکنم اگر پیشبینیهای حقوقی در حد میثاقهای بین المللی به رسمیت شناخته شود و حقوق ذاتی روزنامه نگار محترم شمرده شود و مطبوعات و رسانه ها به عنوان نمایندگان جامعه مدنی پذیرفته شوند، کفایت میکند.
حال فرض کنیم که تمام این تمهیدات قانونی مهیا شده، و در هیات تحریریه روزنامه های ما سرویسی به نام سرویس تحقیق یا Investigate شکل گرفته، روزنامهنگاران این سرویس از کجا باید کار را شروع کنند؟
اولا یادمان باشد کسانی که به این نوع روزنامه نگاری میپردازند، افراد خاصی هستند. هر کسی که در تحریریه روزنامه کار کرده، حتی اگر روزنامهنگار خوبی هم بوده، الزاما نمیتواند Investigator خوبی باشد. محققها آدمهای خاصی هستند، سر پردردی دارند، ماجراجو هستند، آرمان طلبند و به نوعی دغدغه اساسی شان پاسداری از حقوق شهروندان است. به اضافه این که افرادی که چنین ذهن حساس و تفسیرپذیر و تیز و شامهای قوی باید داشته باشند تا باید بتوانند فسادها را بو بکشند. فساد در بخشهای دولتی اغلب در خفا اتفاق میافتد، کسی نمیآید در منظر عمومی مرتکب این نوع خطاها شود. بنابراین روزنامه های محقق باید شامه ای قوی داشته باشند و بتوانند فساد را به موقع تشخیص دهند.
نکته مهم دیگر این که باید منابع اختصاصی خودشان را داشته باشند، کانالهایی داشته باشند، آدمهایی قابل اعتماد داشته باشند. همچنین باید افرادی پیگیر، دقیق و اهل تحقیق و تتبع باشند، دردسرهای تحقیق از جمله زمان بر و پرهزینه بودن و احیانا خطرناک بودن آن را بپذیرند، دیگر این که دانش و اطلاعات و بینش کافی برای تشخیص مسائل ، شناخت واقعیتها، فسادها و شناخت حقوق شهروندان را داشتهباشند. روزنامه نگار امروز به نظر من باید یک انسان صاحب دانش و بصیرت و فضل و کمالی باشد. ما امروزه با مخاطبانی آگاه سر و کار داریم، با مردمی سر و کار داریم که سطح دانش عمومی بسیاری از آنها از خود روزنامه نگاران بالاتر است. دیگر مثل گذشته ویژگی هایی مثل ذوق لطیف و قلم زیبا کفایت نمیکند. روزنامهنگار باید دانش و مطالعه داشته باشد، آن هم در ابعاد جهانی. امروز دانش حتی در ابعاد ملی هم پاسخگو نیست. این امکان را البته تکنولوژی های جدید برای روزنامه نگاران فراهم کرده است.
روزنامه نگار از طرف دیگر باید تامین هم باشد. دغدغه های کوچک مالی نباید او را از پرداختن به مسئولیت های حرفه ای اش باز بدارد. در عین حال باید این حرفه را به عنوان یک خدمت اجتماعی در نظر بگیرد، نه یک شغل اقتصادی که فقط معیشت او را تامین کند.
ویژگی دیگر، راز نگهداری است. چه بسا اطلاعات بسیار تعیین کننده و سرنوشت سازی به دست روزنامه نگار تحقیقی میرسد، و او باید ظرفیت هضم تمام این اطلاعات و تشخیص این که اطلاعات را چگونه و کی منتشر کند، داشته باشد. او باید همچنین قلم جوشان و توانا و خلاقی داشته باشد و بتواند آنچه را جمعآوری کرده، به گونه ای منتشر کند که با کمترین هزینه، بیشترین نتیجه را برای جامعه ایجاد کند. باید توانایی انجام مصاحبه های کلیدی و مهم را داشته باشد. باید افرادی را بیابد که هم اعتمادشان را جلب کند و هم مصاحبه های مکاشفه گرانه ای را با آنها انجام دهد. آمار و ارقام دست اول و غیر قابل دسترسی را بتواند جمع کند. باید از صحت آنچه جمعآوری کرده، اطمینان داشته باشد.
یادمان باشد که روزنامه نگارهای تحقیقی، به هر حال با آبرو و حیثیت و حقوق انسانی افراد مورد تحقیق سر و کار دارند. اگر اطلاعات نادرستی را منتشر کنند، لطمه های این نوع روزنامه نگاری میتواند بیشتر از فوایدش باشد. روزنامه نگاران هم معذورات اخلاقی دارند و هم معذورات قانونی. در همه جا، وقتی منافع عدهای به خطر میافتد، چه حیثیت و آبرو باشد، چه منافع مادی، به هر حال معارضانی پیدا میشوند که روزنامه نگار را به چالش میکشند. آن موسسه مطبوعاتی که پذیرفته این مطالب را چاپ کند، گاه ممکن است چنان متضرر شود که دیگر نتواند قد علم کند. بنابراین روزنامه نگار تحقیقی باید علاوه بر ویژگیهایی که گفته شد، دغدغه حفظ حرمت و کرامت انسانها را داشته باشد و سعی کند از آنچه میخواهد منتشر کند، اطمینان داشته باشد. یادمان باشد در روزنامه نگاری عادی ما به دلیل سرعتی که بر کار حاکم است، و به خاطر عدم امکان تحقیقات عمیق، ممکن است به هر حال درصدی عدم اطمینان از صحت آنچه به دست میآوریم داشته باشیم، که در این حد اولا پذیرفته شده است، دوما با همین میزان اطمینانی که به اطلاعاتمان داریم آن را منتشر میکنیم، بنابراین آن احتمال خطایش را هم در گزارش و خبر می آوریم و مطرح میکنیم، اما در روزنامه نگاری تحقیقی این حق را نداریم. در روزنامه نگاری تحقیقی زمانی مجاز به انتشار اطلاعات جمع آوری شده هستیم که صد درصد از صحت آن مطمئن باشیم. چون روزنامه نگاری تحقیقی با ساختارها و در واقع زیرساختهای سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی سر و کار دارد، تاثیرگذار و به تعبیری بنیان برافکن است، پس آنچه منتشر میشود، باید هم به لحاظ حقوقی و هم به لحاظ اخلاقی قابل دفاع باشد.
اینجا یک سوال پیش میآید. اگر سوژه چنان حساس و حتی امنیتی باشد که یک یا چند دستگاه امنیتی همزمان روی آن کار کنند، فکر میکنید روزنامه نگار باید مسیر مستقل خودش را طی کند یا بعضی جاها مجبور به هماهنگی و شاید کسب مجوز است؟
به لحاظ تئوری، آنچه در مکتب روزنامه نگاری تحقیقی مطرح میشود، این است که خیر، روزنامه نگار مجاز به این نوع هماهنگیها و کسب مجوز نیست ، زیرا روزنامهنگاری تحقیقی کاری است که اتفاقا در غیاب دولت و ساختارهای رسمی، بدون استفاده از منابع رسمی و از طریق اطلاعاتی که از منابع غیر رسمی به دست می آید باید پیش برود. چون اساسا نوعی روزنامه نگاری علیه منافع قدرت است. اما یک نکته میماند و آن تعارض کاری است که دارد انجام میشود، با منافع و امنیت ملی. اینجا خط قرمز روزنامه نگار است. در همه جای دنیا و همیشه تاریخ هم چنین بوده؛ جاهایی که روزنامه نگار وارد حوزه هایی می شود که با امنیت ملی با تمامیت ارضی، با استقلال ملی سر و کار دارد، خط قرمز محسوب میشوند. البته تمام این موارد علی القاعده باید توسط قانون مشخص شود، نه این که سلیقه و نظر افراد تعیین کننده باشد که فلان حوزه، به امنیت ملی مربوط است یا این اطلاعات، طبقه بندی شده است. این که مقامات نظر شخصی شان را بگویند، حداقل به صورت تئوریک پذیرفتنی نیست. اگر این مرزهای ممنوعه و محرمانه را قانون مشخص کند، تکلیف روزنامه نگار هم روشن است، نه بعد از اینکه منافع افرادی و دستگاهی به خطر افتاد، در پی این بیفتند که مهر محرمانه ای را بر اطلاعات بزنند. بنابراین حوزه امنیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی و مانند آن خط قرمز انواع روزنامه نگاری، از جمله روزنامه نگاری تحقیقی است. چون روزنامهنگاری تحقیقی مدعی حرکت در جهت محقق کردن منافع ملی و احقاق حقوق مردم است، حال این منافع ملی و حقوق مردم ممکن است با منافع بعضی از حاکمان یا صاحبان قدرت در تعارض قرار بگیرد. اما در کل، مثلا آنچه در آمریکا در جریان واترگیت اتفاق افتاده این است که هرچند روزنامه نگار یک دولت را ساقط کرده، اما در نهایت در جهت تحکیم منافع ملی کشور بوده. حالا مشکل این است که در بعضی کشورها این قلمروها روشن، خط کشیشده و شناختهشده نیست، و بنابراین دایره شمول قلمرو خیلی وسیع میشود و میتواند هر حوزه ای را در بر بگیرد. ولی باز یادمان باشد که بخشی از این قلمرو بر حسب مقتضیات زمان و مکان در هر دورهای تعریف میشود.
وجه متمایز کننده طرز کار در روزنامهنگاری تحقیقی با گزارشنویسی معمولی، مثلاً نحوه اطلاعاتگیری از منبع و خبر چیست؟ در فیلم 'همه مردان رییس جمهور' که بر اساس ماجرای افشای واترگیت ساخته شد، دیدیم که منبع باب وودوارد، مردی ناشناس بود که در تاریکی میایستاد. این تعارض دارد با تاکیدهایی که در خصوص استناد به چند منبع روشن و مطمئن مطرح است. آیا باید در روزنامهنگاری تحقیقی از این استانداردها گذشت و به 'مردان سایه' اعتماد کرد؟
در خصوص منابع در روزنامه نگاری تحقیقی اصلا تاکید شده است به خبرچینها. یعنی باید بازوهایی داشته باشید که بتوانند اطلاعات مهم و غیر قابل دسترس را به شما بدهند. یکی از تفاوتهای اصلی روزنامه نگاری تحقیقی با دیگر سبکها در همین منابع رسمی و غیر رسمی است. ببینید، خود CIA یا FBI هم هر سی سال یک بار همه اسناد محرمانهشان را منتشر میکنند. آیا اگر روزنامه ای آمد اینها را چاپ کرد، واقعا گزارش تحقیقی تهیه کرده؟ نه. بحث سر این است که آنچه در روزنامهنگاری تحقیقی منتشر میشود، باید با تلاش شخصی خبرنگار و از طریق منابع غیر رسمی بهدست آمده باشد. چون منابع رسمی هیچ وقت علیه منافع خودشان اطلاعاتی منتشر نمیکنند. در حالی که روزنامه نگار تحقیقی درست بر علیه منافع نامشروع ساختارهای رسمی کار میکند. این که سازمانهای خبری مثل رویترز در شیوهنامه های خود تاکید بر آوردن چند منبع روشن و رسمی دارند، به نظر من اولا در خصوص اخباری است که صحیحترین اطلاعات را میتوان از طریق منابع رسمی به دست آورد.
دوم این که وقتی چند منبع را در خبر یا گزارش میآورید، امکان مقایسه دارید و می توانید تعارضهای احتمالی را بین اظهارات این منابع در بیاورید و در نتیجه مخاطب را تا حدی به حقیقت ماجرا هدایت کنید. نکته دیگر این که اصلا یکی از ایرادهایی که به روزنامه نگاری عادی گرفته میشود، همین است که متکی به منابع رسمی است و بنابراین خیلی وقتها ممکن است اظهارات منابع رسمی با منافع عمومی مردم در تعارض هم باشد. در روزنامه نگاری عادی شما نسبت به جریانها و رویدادهای روزمره باید بتوانید اعتماد مخاطب را جلب کنید. همچنین تاکید به استفاده از چند منبع رسمی برای این است که روزنامهنگار به حدس و گمان و تخمین و برآورد و حتی تمایلات و علایق شخصیاش رو نیاورد. باید بتواند اعتبار منبع را در کار رسانهای خود لحاظ کند و در نتیجه اعتماد مخاطب را بالا ببرد. نکته آخر این که اگر رسانهها از منظر منتقدانی چون شیلر، نوردر استرینگ، به خصوص اصحاب مکتب اقتصاد سیاسی رسانهها یا دیگر مکاتب انتقادی مثل تحلیل گران گفتمانی، اصحاب مکتب فرانکفورت، مطالعات فرهنگی، مکتب گلاسکو و مانند آن مورد نقد قرار میگیرد، و گفته میشود که عمدتا رسانهها در خدمت منافع سرمایهداری، منافع فرا ملیتیها، و در جهت دامن زدن به نابرابریها و تبعیضها عمل میکنند، به دلیل همین توصیههای دستوری رسانهها است. توصیه به آوردن چند منبع رسمی دو جنبه میتواند داشته باشد. جنبه مثبت آن، کارکرد اطمینان بخشی و تاکید بر این است که اخباری که در یک رسانه منتشر میشود، باید قابل اعتماد باشد. جنبه منفیاش این است که روزنامهنگاری که باید اساسا نظارت بر محیط را به عنوان مهمترین وظیفه خود در عمل معاوضه کند با همکاری با منابع رسمی. تحلیلگران گفتمانی به همین نکته انتقاد دارند و همه رسانه ها را متهم میکنند به ایدئولوژیک بودن. راجر فاولر میگوید حتی خبر که خنثیترین متن رسانهای است، سرشار از ایدئولوژی است. این یعنی این که رسانه ها به قدرت گرایش دارند.
بد نیست اشاره ای هم به سبکهای نوشتاری مناسب برای گزارش نویسی تحقیقی داشته باشید. به خاطر دارم نیوزویک دو سال پیش با پیگیری جزئیات پرونده مرگ یک نظامی ارشد آمریکایی در عراق که اعلام شده بود خودکشی کرده، علت مرگ او را مرتبط با پرونده مفقود شدن سلاحهای آمریکایی در عراق دانست. آیا گزارشی که از جزئیات به یک نتیجه کلی و یا برعکس میرسد، مناسبترین شیوه گزارشنویسی تحقیقی است؟
سبکهای نوشتاری گزارش تحقیقی چندان تفاوت ماهوی و ذاتی و ساختاری با انواع دیگر گزارشها ندارد. شما گزارش را هرطورکه بنویسید ذیل یکی از سبکها قرار میگیرد. معمولا گزارشهای تحقیقی، غیر توصیفی هستند. چون این گزارشها سرشار از فکت و فیگور هستند، سرشار از اطلاعات سرراست و مستقیم هستند و جنس آنها سخت است. در نتیجه، آن اطلاعات مهم است، نه توصیف فضا. حالا ممکن است روزنامهنگار فرآیند تحقیق خود و یا چگونگی دسترسی خودش به اطلاعات را هم بخواهد در گزارش توصیف کند، اما این توصیف وجه بارز گزارش نیست. سبک معمول همان است که اشاره کردید، یعنی قیاسی است. در شروع گزارش موضوع و مساله را به طور کلی طرح میکنند، اشاره به مهمترین دستاورد تحقیق میکنند، اما تشریح و ذکر جزئیاتش را به متن گزارش موکول میکند و بعد، پله به پله موضوع را باز میکند. در بسیاری اوقات سبک این گزارشها میتواند کرونولوژیک باشد، یعنی گزارش به ترتیب کامل شدن اطلاعات نوشته میشود، همان ترتیب زمانی که گزارشگر به اطلاعات و جزئیات دسترسی پیدا کرده است. معمولا گره این گزارشها در پایان گزارش باز میشود. پیام و نتیجه نهایی در انتها مشخص میشود. بعضی وقتها هم می توان از ساختارهای نزدیک به هرم وارونه استفاده کرد. در مجموع سبک و ساختار نگارش در گزارشهای تحقیقی تحت الشعاع محتوا است. محتوا از سبک نگارش بسیار مهمتر است. شما در منابع آموزشی هم کمتر می بینید که درباره سبک نگارش گزارشهای تحقیقی نوشته باشند.