پوشش رویدادی که جنبه خبری داشته باشد اغلب چالش فرا روی خبرنگاران تازهکار است. پیشکسوتان معتقدند که پیش از نگاه به رویداد بهتر است به چهار پرسش پاسخ داد...
پوشش رویدادی که جنبه خبری داشته باشد اغلب چالش فرا روی خبرنگاران تازهکار است. پیشکسوتان معتقدند که پیش از نگاه به رویداد بهتر است به چهار پرسش پاسخ داد: نخست اینکه مخاطبان ما چه کسانی هستند؟ دوم آنکه نیازهای آنان چیست؟ سومین پرسش هم این است که چه چیزی را میخواهند بدانند؟ و دست آخر هم اینکه چه سوالهایی خواهند پرسید؟ نیک میدانیم ارتباط هنگامی موفق میشود که خبرنگار تلویزیونی بتواند نیازهای بینندگان را برآورده کند. کارشناسان ارتباطات معتقدند که این موضوع در گرو آشنایی با ارزشهای خبری است. فرمول سادهیی وجود ندارد که با آن بتوان «میزان ارزش خبری» هر گزارش را تعیین کرد. اگر خبرنگار توانایی لازم را داشته باشد که بتواند شدت هر یک از ارزشهای خبری را در یک رویداد ارزیابی کند، طبعا میتواند به جنبه قویتر موضوع وزن بیشتری دهد، در اینصورت رضایتمندی مخاطب بیشتر خواهد شد. اما برای دوستانی که دنبال یک فرمول ساده میگردند یک پیشنهاد دارم : 'خبر = '« تازگی » * «تاثیر» * «مجاورت» به دیگر سخن هر چه رویداد تازهتر باشد، روی زندگی مخاطب تاثیر بیشتری داشته باشد و از نظر جغرافیایی یا اجتماعی به بیننده نزدیکتر باشد میتواند در کنداکتور بولتن خبر تلویزیونی جایگاه بالاتری داشته باشد.
جایگاه قدرت هوشمند در خبر تلویزیونی توسعه پایدار مبتنی بر جهانیسازی ، ارتباطات مبتنی بر رسانههای فراگیر و دیانت مبتنی برارزشهای خدامحور در قرن بیست و یکم سبب دگردیسی در نحوه تعامل حاکمان برای اعمال قدرت در قبال افکارعمومی شده است.قدرت همان توانایی تاثیرگذاری بر رفتار دیگران به منظور کسب نتیجه دلخواه است. نخستین گزینه ای که در این زمینه به ذهن بسیاری زورمداران میرسد بهره گیری از اجبار است.
تغییر در رفتار دیگران از طریق اجبار ، تهدید و حتی تطمیع در این چارچوب قابل ارزیابی است که قدرت سخت نامیده میشود.استفاده از این ابراز چنانچه با زمینهسازی مناسب صورت نگیرد به تنفر افکار عمومی از اعمال کننده قدرت منجر می شود.این همان مسیری بود که نو محافظهکاران جنگ طلب طی 8سال گذشته در پیش گرفتند. پرتاب لنگه کفش به بوش، دستاورد این شیوه در عراق و خاورمیانه برای ایالات متحده آمریکا بود گر چه حتی دیکتاتوری همانند صدام را سرنگون کردند.
شیوه دوم تاثیر گذاری بر افکار عمومی که به« قدرت نرم »شهرت یافته است توانایی شکل دهی و جذب جامعه هدف بدون بهرهگیری از اجبار است.ایجاد احساس همراهی در مردم نسبت به منافع و ارزشهای مشترک بهویژه در زمینههای قومی، نژادی، ملی و مذهبی در زمره مهمترین عناصر برای اعمال قدرت نرم تلقی میشود.چالشی که در این حوزه ممکن است روی دهد هویدا شدن شکاف میان واقعیت با انگاره ذهنی مخاطب است. افکار عمومی در این صورت احساس فریبخوردگی میکند و به مشروعیتزدایی اعمال کننده قدرت نرم منجر خواهد شد.
گردش روانتر اطلاعات ، افزایش نقش افکار عمومی در ساختار قدرت و در هم تنیدگی جوامع بشری موجب شده است تا حاکمان برای کاستن از هزینهها به شیوههای عقلانی و حرفهایتر روی آورند. استفاده توامان قدرت نرم و سخت برای تاثیر گذاری روی افکار عمومی را' قدرت هوشمند' میگویند.توانایی برای مسیریابی مبتنی برآینده پژوهی ، انعطافپذیری مبتنی بر مقدورات و نیازها و ترکیب مناسب پارامترهای قدرت از عوامل پیشبرد قدرت هوشمند است.
فکرانباره های آمریکایی به کاخ سفید توصیه کردهاند که از این پس استفاده از قدرت هوشمند را در دستور کار قراردهد. رسانههای فراگیر بی تردید نقش کانونی در اجرای قدرت هوشمند را ایفا میکنند اما فراموش نشود که نداشتن مهارت کافی در این زمینه ممکن است در وهله نخست موجب به مسلخ رفتن رسانه شود.ترکیب مناسب قدرت سخت و نرم همانند نقطه تعادل دوچرخه است که نمیتوان در قالب یک عدد در اختیار دوچرخهسوار تازهکار قرار داد بلکه در گذر زمان برای او مشخص میشود.
آرایش رسانهای در قبال غزه رژیم صهیونیستی از بدو پیدایش بر دو محور نظامیگری و رسانهای استوار بوده است. صیهونیستها حتی از توانمندی رسانهای هم برای غلو درحوزه نظامی استفاده کردهاند. راهبرد اسراییل در حوزه نظامی کشاندن جبهه به سرزمین دیگران بوده است. یورش به کشورهای عربی ، تهدید سایر ملتها و اجرای سیاست اشغالگری در زمره کارکردهای این رژیم در 6 دهه گذشته بوده است.
اشغال سرزمین فلسطین در سال 1948 ، جنگ پیشدستانه 6 روزه سال 1967 که منجر به اشغال بخشی از سرزمینهای مصر ، سوریه و اردن شد و جنگ دهه80 که به اشغال لبنان انجامید نمونهای از این خوی تجاوزکارانه است.ایجاد شبکه گسترده رسانههای فراگیر و نفوذ در حوزه تبلیغات بین المللی ، این امکان را برای رژیم صهیونیستی فراهم کرده است تا تصویر مورد دلخواهش را به افکار عمومی القا کند.
روند تاریخی نبرد رسانهای نشان میدهد که اهمیت این ابزار و سلاح تبلیغاتی برای صهیونیسم در کنترل افکار و شستشوی مغزی مردم جهان چنان مهم و حیاتی بود که کنگره صهیونیسم سال 1897 میلادی درسوئیس تصمیماتی درباره چگونگی سیطره بر رسانههای فراگیر گرفت که به پروتکل رهبران صهیونیسم معروف شد. در این پروتکل آمده است:«ما هنگامی در تشکیل دولت اسرائیل موفق خواهیم شد که بر ابزارهای تبلیغاتی و مطبوعاتی جهان، تسلط داشته باشیم.» به دیگر سخن ، بهرهبرداری توامان از قدرت سخت و نرم که در نظامیگری و تبلیغات متبلور شده در زمره سیاستهای راهبردی اسراییل است.
مقاومت اسلامی که از 3 دهه پیش با تأسی از پیام انقلاب اسلامی پا به عرصه حیات گذاشته است با شناخت مناسب از توانمندی دشمن اقدام به مقابله با صهیونیستها در هر دو حوزه کرده است. تقویت بنیه دفاعی وکشاندن صحنه نبرد به درون پناهگاه امن رژیم صهیونیستی و بهرهبرداری هوشمندانه از قدرت رسانهای برای تاثیرگذاری روی ذهن ساکنان درون سرزمینهای اشغالی و افکار عمومی بینالمللی در این چارچوب قابل بررسی است.
به ثمر نشستن اولیه این راهبرد مقاومت اسلامی در دهه پایانی قرن بیستم وتکمیل آن در جنگ 33روزه تابستان سال 2006 بیانگر این واقعیت است. تأثیر راهاندازی رادیو النور و تلویزیون المنار در قالب سایت « الحرب الاعلامیه » نه فقط کمتر از سلاح حزبالله نبود بلکه در برخی مواقع کارایی قابل ستایشی داشت.
مقاومت اسلامی فلسطین نیز با الگو گرفتن از مقاومت اسلامی لبنان از 3سال پیش اقدام به راهاندازی شبکههای تلویزیونی الاقصی و القدس کرد که دستاوردهای آن در جنگ 22 روزه نمایان شد. رژیم صهیونیستی در جنگ 22روزه بر ضد مردم غزه با تمام توان که حمایت همه جانبه نظام سلطه را نیز در بر داشت درحوزه قدرت سخت و نرم به میدان آمد.
تحویل پیشرفتهترین سلاحهای کشتار جمعی از سوی آمریکا ، حمایت سیاسی و دیپلماسی تمام عیار غرب و همسویی کامل مافیای رسانههای فراملیتی با اسراییل را میتوان نوعی صفآرایی کامل غرب در برابر مقاومت دانست.
آرایش رسانه ای در جنگ غزه به دو اردوگاه مقاومت شامل الاقصی، المنار ، القدس و لشکر رسانهای جمهوری اسلامی ایران (پرس تی وی ،العالم و... )از یک سو و رسانههای وابسته به نظام سلطه از دیگر سو تقسیمبندی کرد.نقش رسانههای همسو مانند الجزیره قطر هم که از هفته دوم جنگ به اردوگاه مقاومت نزدیک شد در بسیج افکار عمومی در این راستا قابل ارزیابی است.در این همآورد رسانهای اردوگاه غرب کوشید مانع از آگاهی افکار عمومی از فجایع در غزه شود از این رو شگرد بایکوت خبری در هفته نخستین جنگ به مرحله اجرا گذاشته شد.
رسانههای وابسته به هژمونی نظام سلطه در جریان یورش اسراییل به مردم غزه آشکارا در جبهه صیونیستها در مقابل مقاومت اسلامی صفآرایی کردند. رهبران رژیم صهیونیستی نه فقط به توصیههای وینوگراد در حوزه نظامی گردن نهادند بلکه با کنترل شدید رسانهها کوشش کردند در عرصه اطلاعرسانی نیز بر ضعفهای جنگ 33روزه فایق آیند.برکناری عمیر پرتز وزیر جنگی که با دوربین چشمی بسته ، میدان جنگ را نظاره میکرد با ایهود باراک که در طراحی نظامی به شارون تنه میزند و خلع ید از دان هالوتس رییس ستاد ارتش با اشکنازی که از دید صهیونیست سرآمد ژنرالها بود عمل به توصیه وینوگراد قلمداد شد.
ممانعت از ورود خبرنگاران به غزه ،کنترل شدید تصاویر در مناطق اشغالی و سری نگهداشتن تلفات نظامیان اسراییلی هم نمونهای از پایبندی سران صهیونیست به توصیه وینوگراد در حوزه رسانهای بود. رسانههای غربی در جنگ 22روزه هیچ گزارش میدانی از غزه نداشتند ، تصاویر مربوط به کشتار زنان و کودکان بویژه در هفته نخستین سانسور کردند و از واکنش افکارعمومی درگوشه و کنار دنیا در10 روز نخست به نوار صوتی منتسب به اسامه بن لادن بسنده کردند.!!
پخش تصاویر مبهم دود بر فراز غزه ، خوردن ، آشامیدن و روزنامه خواندن سربازان اسراییلی در کنار لشکر تانکها و حرکت آرام خودروهای نظامی در محیطی سرسبز و آسمانی آبی همه آن چیزی بود که از میدان عملیاتی پخش شد. این یعنی همان وداع با عینیگرایی که البته یک دهه پیش در رسانههای عملگرای آمریکایی، نخستین پتک بر سرآن فرود آمد.
در کویر اطلاع رسانی 10 روز نخستین جنگ بر ضد مردم غزه که بر رسانههای غربی حاکم بود سی ان ان گزارشی را روی آنتن برد که در آن تصاویر ویرانیها ، جنازۀ کودکان شهید در کنار هم ، تظاهرات مردمی و دیدگاه برخی از یهودیان بر ضد جنایت صهیونیست ها گنجانده شده بود. عینی گرایی در این گزارش با خط مشی خبرنگاران وابسته به بنگاههای رسانهای غربی همخوانی نداشت که البته طبق زیر نویس روشن شد ، این فرآوردۀ خبری هم صدا و سبمای جمهوری اسلامی ایران در اختیار سی ان ان گذاشته است.
عینیگرایی در رسانههای وابسته یا نزدیک به مقاومت در غزه نشان داد که هنوز هم تاثیر واقعیتها بر افکار عمومی به مراتب بیشتر از شگردهای عملیات روانی است. شکستن طلسم انحصار رسانهای غرب و خیزش افکار عمومی ضد صهیونیستها بیانگر پیروزی اندیشه حقیقتگرایانه است.مخاطب همواره به دنبال کسب اطلاعات اقناعی است زیرا دیر یا زود (٨سال ، ٣٣روز یا ٢٢روز )، گرد و غبار در میدان جنگ فرو مینشیند و با محو شدن کف روی آب ، مهمترین سرمایۀ رسانه که همان اعتبار است دچار خدشه میشود.
رسانههای وابسته یا نزدیک به مقاومت از دیگر سو کوشیدند با شکستن طلسم انحصار اطلاعرسانی به بسیج افکار عمومی بر ضد رژیم صهیونیستی دست بزنند که نه فقط به این هدف رسیدند بلکه سبب ایجاد رنسانس اطلاعرسانی نیز شدند. تنها سازی مقاومت در برابر جامعه جهانی ، تخریب چهره مقاومت ، سادهسازی موضوع یورش به غزه ، تحریف علت شروع جنگ (موشکپرانی )، نپرداختن به ریشههای بحران فلسطین ، برابر دانستن جلاد ( اسراییل ) و مظلوم ( مردم غزه )، تردیدافکنی نسبت به آینده جنگ، توازن دروغین ،ابهامزایی در مورد انگیزههای مقاومت ، برچسبزنی و ... از شگردهای رسانههای غربی در قبال جنگ 22 روزه غزه بود.
ترور شخصیتی رهبران فلسطینی، ایجاد تفرقه در اردوگاه مقاومت ، ادعا بهجای واقعیت، ایجاد هراس در مردم و بزرگنمایی توان اطلاعاتی و قدرت عملیاتی از دیگر شگردهای ماشین تبلیغاتی اسراییل در قبال جنگ غزه بود.
مقاومت هم با بهره گیری از توان رسانه ای کوشید با ارسال تصاویر واقعی از زنان و کودکانی که مورد یورش ضد بشری قرار داشتند به نبرد با تانکهای اسراییلی برخیزد. افشاگری در مورد رفتار ضد بشری اسراییل در قبال کودکان ،زنان، نهاد های بین المللی ،خبرنگاران بمباران مدارس و استفاده اسراییل از سلاحهای کشتار جمعی نامتعارف مانند بمب فسفری ... هم از مواردی بود که رسانههای مقاومت دنبال کردند.
خبرنگاران و تصویربردارانی که جنگ 22روزه رژیم صهیونیستی بر ضد مردم غزه را روایت کردند همگی فلسطینی بودند. این نشان از ان دارد که نه فقط مقاومت اسلامی به تنهایی در برابر ماشین جنگی رژیم صهیونیستی و غربایستادگی کرد بلکه در حوزه رسانه نیز این خبرنگاران فلسطینی بودند که دستگاه تبلیغاتی غرب را به زانو درآوردند.