شناکردن برخلاف جریان اصلی خبر

روزنامه‌نگاری شهروندی

شناکردن برخلاف جریان اصلی خبر

جریان اصلی اطلاع رسانی و روزنامه نگاری که هم اکنون در انحصار تراستها و بنگاههای جهانی چندرسانه ای و نیز گروهی محدود ویسته از نخبگان قرار داردچندی است از سوی 'روزنامه نگاری شهروندی' به چالش کشیده شده است . روزنامه نگاری شهروندی جریان غالب خبر رسانی را به عدم پوشش دقیق اطلاعات و اخبار مورد نیاز مردم، تهیه اخبار از دیدگاهی رسمی ودولتی ،سانسور اعتراضات، انتقادات و تظاهرات مردمی دربرابر وضع موجود و جریان حاکم و تفاخر و سلطه بر شهروندان متهم می کند. روزنامه نگاری شهروندی سعی دارد با شنا کردن در جهت خلاف جریان غالب و فعال کردن شهروندان در زمینه تولید و توزیع اخبار و اطلاعات جانشین و آلترناتیو جریان یک سویه و سلطه گر خبری حاکم باشد . این سلسله مقالات که بخش اول آن پیش از این از نظرتان گذشت سعی دارد شمارا با تاریخچه ، اهداف ، رویکردها و روش‌های روزنامه نگاری شهروندی بعنوان چشم انداز آینده این حرفه آشنا کند. اکنون و در بخش دوم تاریخچه روزنامه نگاری شهروندی را می‌خوانید.

***

رسانه از بدو پیداش خود به عنوان ابزاری برای انتقال اطلاعات مختلف مطرح بوده است. دودآتشی که کیلومترها دورتر روشن بود، طبل و کبوترهای نامه بر همه ابزارهای انتقال اطلاعات بوده‌اند اما از قرن 18 و با اختراع صنعت چاپ، تحولی بزرگ در انتقال اطلاعات پدید آمد و رسانه‌ها به شکل امروزین خود معرفی شدند.

نظریه‌پردازان ارتباطات نظریه‌های مختلفی را در این حوزه مطرح کردند. از جمله مدل لاسول که یکی از ساده‌ترین مدل‌های ارتباطی محسوب می‌شود و بر فرستنده پیام و گیرنده متمرکز بود. بعدها مدلهای ارتباطی پیچیده‌تر شد و مدل‌های دوطرفه نیز شکل گرفت. مدل‌هایی که بر بازخورد پیام‌های ارتباطی تاکید داشت. سپس نظریات چون شکاف آگاهی و استفاده و رضایتمندی پدید آمد. به موازات این بحث‌ها در مورد کارکرد رسانه‌ها و مسئولیت اجتماعی رسانه‌ها تاکید شد. رسانه وسیله‌ای شد برای انتقال نظرات مردم به حکومت‌ها و بالعکس. بدین معنی که رسانه حد واسط میان دولت و حکومت و رکن چهارم دموکراسی است .

 رسانه تبدیل به یک ناظرشد که بر اعمال و رفتارهای دولت و حکومت نظارت می‌کند. بنابراین خبرنگاران در قالب نمایندگان رسانه‌ای به شهروندان جامعه خود مراجعه می‌کنند، از مشکلات آنها می‌پرسند و این مشکلات را در نشریه خود چاپ می‌کنند تا حکومت نیز از این مشکلات با خبر شود. اما از آغاز قرن بیست مفهموم جدیدی در مورد رسانه‌ها مطرح شد. هر شهروند خود در تولید و انتقال اطلاعات مشارکت داشته باشد. وظیفه‌ای که پیش از این خبرنگاران بر عهده داشتند.

هرچند این ایده که شهروندان بتوانند در فعالیت‌های روزنامه نگاری مشارکت داشته باشند، در آمریکا چندان تازه‌ای نیست. حرکت به سوی روزنامه‌نگاری مدرن و این ایده که هر کس خبرنگار باشد، اولین بار در پوشش انتخابات ریاست جمهوری 1988 مطرح شد. در آن زمان رادیوهای همگانی از مشارکت مردم در برگزاری میتینگ‌های سیاسی و حضور آنها در بحث‌های سیاسی استقبال کردند. در بسیاری از ایالت های آمریکا مردم در تهیه اطلاعات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری با رسانه‌های محلی مانند رادیو، تلویزیون و روزنامه همکاری کردند.  در آن زمان موضوع روزنامه‌نگاری مدنی و روزنامه‌نگاری همگانی با توجه به گسترش روزافزون رسانه‌های همگانی و تمایلاتی که برای جلوگیری از انتشار برخی از اخبار سیاسی بود، مطرح شد. مقالات و مطالب بسیاری در این زمینه به چاپ رسید که بر ارتقای تعهد و مشارکت شهروندان در فرایندهای دموکراتیکی مانند انتخابات تاکید داشت.

در روزنامه‌نگاری مدنی این مسئله مطرح شد که رویدادهای سیاسی و اجتماعی را باید از زاویه دید مردم و انجمن‌های مدنی هم نگاه کرد و نظرات آنها را هم بازتاب داد. این در حالی بود که جامعه آمریکا تمایل فراوانی به نظرات نخبگان و روشنفکران جامعه خود داشت. اما در مقابل عده ای این مسئله را مطرح کردند که جامعه آمریکا باید از نگاه رسمی و دولتی به اخبار فاصله بگیرید و به اخبار مدنی و مورد نیاز مردم نیز بپردازد.

این نگاه در آستانه قرن بیست و یک با یک رویداد بزرگ همراه شد. این واقعه تاثیری بزرگ در فرآیند تثبیت«روزنامه‌نگاری شهروندی» گذاشت و باعث شد تا این مسئله به طور جدی در محافل رسانه‌ای مطرح شود.

در سال 1999 فعالان ضد جهانی شدن اولین مرکز رسانه‌های مستقل را با نام (IMC) در سیاتل شکل دادند. آن‌ها سایر فعالان و حامیان خود را در اینترنت متحد کردند. این فعالان بدون آن که ملاقاتی رودررو با هم داشته باشند از طریق مرکز (IMC)و در اینترنت یکدیگر را شناختند. در حاشیه نشست سازمان تجارت جهانی  تعدادی از آن‌ها خیابان را بستند، اما 60 ثانیه پس از آن معترضین به وسلیه پلیس بدون هیچ توضیحی دستگیر شدند. فعالان ضد جهانی شدن نیز پوشش وسیعی به مسئله دادند و این رویداد در سطح وسیعی در دنیا منتشر شد. نکته مهم این جریان همراهی نکردن رسانه‌های جریان اصلی و بزرگ جهان به این اعتراض‌ها بود. چرا که آنها خبرهای ضدجهانی شدن را بازتاب نمی‌دادند. اما فعالان ضد جهانی شدن با استفاده از سایت‌های اینترنتی طرفدار خود توانستند بسیاری از کاربران را از آنچه در سیاتل روی داد با خبر کنند. این مسئله اکنون به عنوان یکی از مثال‌های مهم  برخورد رسانه‌های جریان اصلی با رسانه‌های جایگزین مطرح می‌شود. چرا که عده‌ای از کابران اینترنت توانستند بدون آنکه رسانه مهم و معتبری در اختیار داشته باشند، حرف خود را به گوش جهانیان برسانند. حرکتی از آن به عنوان شناکردن خلاف جهت جریان‌های خبری دنیا یاد می‌شود. این مسئله تاثیری بزرگ در مباحث نظری حوزه رسانه گذاشت و بسیاری از اندیشمندان حوزه رسانه از آن به عنوان نقطه عطفی در تاریخ رسانه یاد می کنند. اتفاقی در آستانه قرن بیست یک، قرن اطلاعات و مشارکت های همگانی، پایانی بر سلطه رسانه‌های بزرگ بر شهروندان و آغاز راهی جدید در آینده روزنامه‌نگاری و رسانه.