تکنیک های مصاحبه (7)

تکنیک های مصاحبه (7)

کوتاه، ساده، واضح

اولین نکته در انجام مصاحبه توانایی برقراری ارتباط است، از این رو سؤال کوتاه بهتر از سؤال بلند، سؤال ساده بهتر از سؤال پیچیده و سؤال واضح بهتر از سؤال مبهم است. اگر بعد از انجام مصاحبه بار دیگر باز گردید و سؤال‌هایی که پرسیده‌اید را مرور کنید، به ایرادهای سؤال‌ها پی خواهید برد. این کار کمک خواهد کرد که بار دیگر سؤال‌ها را متناسب با مقتضیات مصاحبه و مصاحبه شونده تنظیم کنید.

اگر در مصاحبه به دنبال جزئیات زیاد هستید، با دقت از سؤال‌های کلی‌ شروع کنید و بعد به سراغ سؤال‌های جزئی‌تر بروید. این نکته زمانی اهمیت پیدا می‌کند که سوژه حساسیت خاصی دارد و مصاحبه شونده احتیاط بیشتری در پاسخ دادن به سؤال ها به خرج می‌دهد. سؤال‌های بلند و پیچیده در صورتی که بلافاصله بعد از یک سؤال کلی پرسیده شوند، فورا برای مصاحبه شونده‌ای که زیاد تمایل به مصاحبه ندارد، یا وقت برایش تنگ است، مشخص می شود که سؤال های جزئی بیشتری در ادامه خواهد آمد! بنابراین کم کم باید به سراغ سؤال‌های جزئی‌تر رفت. به این سؤال کلی دقت کنید:

«آیا تا به حال کامبوج بوده اید؟»

«بله، نزدیک به شش ماه... و من واقعا آن‌جا را دوست داشتم...»

خوب، اکنون می‌توان به سراغ سؤال های جزئی رفت؛ در مورد وضعیت حمل و نقل، بهداشت، غذا و چیزهای دیگر در این کشور. بنابراین همیشه سعی کنید سؤال های کلی را ابتدا بپرسید، سپس به سراغ سؤال های جزئی بروید.

مرز مصاحبه و بازجویی

رویکردی در مصاحبه وجود دارد که به مصاحبه کننده توصیه می‌کند در طول مصاحبه مواضع مختلفی بگیرد، از نقش مامور تحقیق گرفته تا یک بازجو، و حتی یک قاضی. اما فراموش نکنید که مامور تحقیق معمولا پنهانی کار می‌کند، بازجو ممکن است دست به شکنجه بزند و قاضی هم از افراد بخواهد برای صحت ادعای خود قسم یاد کنند. بنابراین بهتر است به هیچ وجه به سمت چنین رویکردهایی متمایل نشوید. همیشه سعی کنید رو در رو، چشم در چشم و کاملا بی‌ریا مصاحبه را انجام دهید. نه خود را ببازید، نه خود را بیش از حد بزرگ نشان دهید.

آنتونی هوواردز از روزنامه نگاران معروف روزنامه تایمز می‌گوید: «روزنامه نگارانی که خود را در قامت وکیل مدافع مردم می‌بینند و در این راه دست به ارعاب و تهدید مصاحبه شونده می‌زنند، برای روزنامه نگاری هیچ قدم مثبتی بر نمی‌دارند.» انتقال آرامش به مصاحبه شونده، بسیار مفیدتر خواهد بود. این بهترین راه برای به اصطلاح حرف کشیدن از مصاحبه شونده است.

زیرکی به خرج دهید

کلایو جیمز معتقد است، حالت تخاصم به خود گرفتن، «کاملا بی‌فایده است، حتی زمانی که با دشمن واقعی خود مصاحبه می‌کنید. اگر من از رونالد ریگان پرسیده بودم: آیا شما در هالیوود برای اف بی آی جاسوسی می‌کردید؟ او هیچ جوابی به من نمی‌داد. اما من سؤالم را اینگونه مطرح کردم: تهدید کمونیست‌ها در هالیوود تا چه حد جدی بود؟ و او همه چیز را برای من تعریف کرد!» بنابراین با توجه به حساسیت موضوع و شخصیت مصاحبه شونده باید سؤال را انتخاب کرد.

اگر در حال مصاحبه در مورد موضوعی حساس هستید - مثل پول، روابط جنسی، روابط انسانی، تحصیلات - دستپاچه نشوید و سعی کنید پیش داوری را کنار بگذارید. این عکس العمل پیام‌های منفی به مصاحبه شونده القا می‌کند و او نیز دستپاچه و عصبی می‌شود. رک باشید اما از کلمات کنایه آمیز استفاده نکنید.

آنچه بارها شاهد آن بوده‌ایم این است که، روزنامه نگارانی که قصد داشته‌اند راجع به موضوعات حساسی مانند مواردی که اشاره شد مصاحبه کنند، و در عین حال فکر می‌کرده‌اند مصاحبه سختی در پیش خواهند داشت، در انجام مصاحبه موفق عمل نکرده‌اند. بنابراین، حتی در مصاحبه با افراد شاخص و در مورد موضوعات مهم، اعتماد به نفس داشته باشید.  

سؤال های مفید

بعضی سؤال‌های معمولی در مواردی بسیار مفید واقع می‌شوند و استفاده از آن ها معمولا جواب می‌دهد؛ حتی می‌توان آن‌ها را به عنوان سؤال‌های آغازین استفاده کرد. به این سؤال‌ها دقت کنید:

«بهترین/بدترین .... برای شما چیست؟»

«اگر دو دقیقه زمان برای صحبت در تلویزیون در اختیار شما قرار می‌گرفت، ...»

«چه کسی بیش از دیگران شما را تحت تاثیر قرار داده است؟»

همیشه دقت داشته باشید که این سؤال ها را به زبان خود و آن‌گونه که مناسب شرایط است، بپرسید.

اگر مصاحبه شونده‌ای، از کلمه‌های نامفهوم استفاده می‌کند و شما نیاز به ساده شدن جمله‌های او دارید، این سؤال مناسب است:

«خوب، اگر بخواهید این موضوع را برای یک فرد عادی توصیح دهید، چه می گویید؟»

یا برای مصاحبه با یک فرد موفق:

«برای افرادی که ابتدای راه هستند، چه توصیه‌ای دارید؟»

در مصاحبه‌ای سیاسی، ممکن است فرد ادعایی جنجالی  مطرح کند:

«مدرکی هم برای این گفته خود دارید؟»

یا مصاحبه با یک مدیر موفق:

«چطور توانستید شرکتی به این بزرگی را به این‌جا برسانید؟»

اگر مصاحبه شونده به نحوی برخورد می‌کند که نشان دهد وقت تنگ است و قصد رفتن دارد:

«آیا سؤال‌های من شما را خیلی کسل کرده است؟»

این سؤال گاهی باعث می‌شود موفق شوید از مصاحبه شونده چند دقیقه بیشتر وقت بگیرید.

اگر مصاحبه شونده از جواب دادن به سؤال شما طفره می‌رود:

«خوب، پس به این ترتیب، من این جواب شما را به معنی 'بله' در نظر می‌گیرم.»

اما برخی مجلات هم معمولا یک سری سؤال های عمومی را در مصاحبه های خود با افراد مختلف مطرح می‌کنند:

«معمولا چه کتاب‌هایی را در قفسه کنار تخت خود نگه می‌دارید؟»

«چه چیزی باعث می‌شود، شما واقعا عصبانی شوید؟»

«اگر به اندازه کافی پول در اختیار شما قرار می‌گرفت، برای مردم جهان / شرکت خود / شهر خود / روستای خود چه کاری انجام می دادید؟»

«شعار شما در انجام کارها چیست؟»

«فکر می کنید تا 5 سال آینده چه اتفاقی برای شما بیفتد؟»

«شما چطور از دام ناامیدی فرار می‌کنید؟»

«چه چیزی باعث می شود احساس کنید آدم مهمی هستید؟»

«مهم ترین درسی که در زندگی گرفته‌اید، چیست؟»

«قهرمان زندگی شما کیست؟»

«اگر بخواهید در سه کلمه خود را توصیف کنید، چه می‌گوید؟»

«اگر می‌دانستید فردا قرار است بمیرید، امروز چه می‌کردید؟»