زندگی با سنگ

  • محمد سروی زرگر
  • 1389-03-02 04:30:54
  • کد مطلب : 3053
  • نسخه چاپ
  • https://hamshahritraining.ir/3053
زندگی با سنگ

اینکه آدمها برای معنا بخشی به کنش های روزمره خود به بسیاری از ترفند ها متوسل می شوند، امروزه چندان عجیب نیست. دنیای اعجاب انگیزی که انواع سبک های انرژی درمانی، مدیتیشن و آداب و رسوم مختلف از انواع هندی و بودایی گرفته، تا عرفان های سرخ پوستی را در بردارد.در این میان، افراد سعی می کنند،با استفاده از این ابزارها، به گوشه و کنار زندگی خود، معنا بخشند و بر اساس مجموعه ای از آیین ها، نگرش ها و باورهایی که در قالب پنداری بنیادین شکل گرفته است، زندگی خود را هدفمند سازند. یکی از این دنیا ها که به تازگی برای من کشف شده است، دنیای رنگین و جذابی است، که به نام " سنگ درمانی" یا "عالم سنگها" معروف است.

اگر به گوشه و کنار این شهر بزرگ و شلوغ نگاهی دقیق بیافکنیم، با خیل عظیمی از بوتیک ها و مغازه هایی روبرو می شویم، که در آنها دنیایی از سنگ ها در رنگ های مختلف و در اندازه های ریز و درشت ودر فرم های مختلف، از گوشه و کنار جهان در مجموعه هایی منحصر به فرد جمع شده اند. به راستی این سنگ ها چیستند و چه می گویند؟ چه مفاهیمی را با خود به همراه دارند؟ آنانی که مشتریان ثابت این مجموعه ها هستند، در باره آن چگونه می اندیشند؟ آیا می توان در دنیایی از سنگ ها زیست؟ دنیایی که در اولین نگاه سختی و زمختی را در ذهن آدمی متجلی می کند.

اینها اولین سؤالاتی بودند،که در مواجهه ام با بوتیک رنگارنگی از سنگ ها در یک روز بهاری برایم شکل گرفت. به مانند سؤالات مبهمی که در کودکی به کرات با آنها روبرو می شدم. آنگاه که کتابهای ریاضیات پدرم را که معلم ریاضی بود،به سرعت ورق می زدم،با دنیایی عجیب و البته نامفهومی از اشکال و رمز های مبهمی،که برای فهمشان به قول پدرم باید " بزرگ می شدم"، مواجهه شدم.

در اولین مواجهه عملی با مشتریان یک بوتیک سنگ فروشی، دختر بچه 12 یا 13 ساله ای را دیدم، که به همراه مادرش برای خرید سنگ آمده بود. او نام تمام سنگ ها و خواص آنها را از بر بود. از لاجورد، فیروزه، مالاکیت، دُر، عقیق، سیترین، مرجان قرمز، یشم، عین الشمس، یاقوت سرخ، عقیق سلیمانی گرفته تا سنگ ماه، زمرد سبز، توپاز طلایی، توپاز آبی، کوارتز لیزری، کوارتز صورتی، رسوبات کهربا، مروارید، یاقوت کبود، جاسپر، سنگ خورشید، کوارتز دودی، هماتیت و دلربا ودر این میان چشم ببر و چشم گربه ، چشم شاهین، را بیشتر از بقیه ای می پسندید، که به همراه لعل ارغوانی، فلوریت، کهربا و سنگ ستاره بودند. به قول مادرش "کلکسیونی" از تمام سنگ ها را جمع کرده بود و بدون آنها شبها نمی توانست بخوابد.

یاد کودکی هایم افتادم، که بعضی شبها از ترس شکل های عجیب و غریب کتاب ریاضیات پدرم نمی توانستم بخوابم و ازخواب می پریدم. پدر زمانی که به آنچه برمن گذشته بود پی برد، چندین بار به توضیح آنچه در کتاب هایش بود پرداخت. شناخت آنچه نمی شناختمش، دوباره آرامم کرد. درست است که می گویند، ترس سوغات ناآشنایی هاست. به دخترک نگاه می کنم و از خودم می پرسم: آیا کسی داستان سنگ‌ها را برای دخترک تشریح کرده بود؟ آیا او از سنگ‌ها نمی ترسید؟ آیا او به آنچه می‌کرد واقف بود؟
فروشنده می گفت: دخترک، از بهترین مشتریانش است. می گفت او به آنچه می کند، اعتقاد ندارد. فقط " عاشق" است. برای خانوم فروشنده ای که حدود 35 ساله داشت، عشق چیزی بالاتر از اعتقاد بود. آن روز دخترک دوازده هزار تومن خرید کرد. فروشنده می گفت: او برای عید چهل هزار تومن خرید کرده بود و اغلب کمتر از این رقم خرید نمی کند و برای روز عید و تولد و هر مناسبتی، فقط سنگ می خرد.

فروشنده مشتریان گذری را زیاد تحویل نمی گیرد. او می گوید مشتریان دائمی اش را بیشتر ترجیح می دهد. چرا که آنان به آنچه می کنند، آگاه اند و بیشتر از منظر درمانی به سنگ ها نگاه می کنند نه تفنن. می گوید، مشتری خانومی از اصفهان دارد، که چنان در این کار خبره شده است،که آخر هفته ها با دوستانش به بوتیک می آید و زمانی که او برای کاری ضروری به بیرون می رود، به راحتی کار فروش سنگها را برعهده می گیرد. دوست اصفهانی اش به واسطه درمان سردردش با سنگ، یک پای ثابت مغازه سنگ فروشی شده بود. می گوید انرژی در جهان پراکنده است و ما در هاله ای از انرژی زندگی می کنیم. می گوید، سنگ ها انرژی خاص خود را به همراه دارند. او به انرژی کیهانی سنگ ها باوری درونی دارد. می گوید که سنگ ها از مجموعه ای مشتمل بر نور و انرژی تشکیل شده اند، که سبب ایجاد تعادل در روح و جسمی می شوند که از تعادل خارج شده باشد.

در حالی که قیافه ای کاملاً جدی به خود گرفته است، می گوید: برای استفاده از سنگ ها، باید برخی آداب استفاده از سنگ ها را رعایت کنی. مثلاً اینکه وقتی سنگ را خریدی باید هشت دقیقه زیر آب روان بماند تا شسته شود و اگر چنین عملی انجام نشود، سبب ایجاد عوارضی مانند سردرد می شود. تشعشعات پاک کننده ی‌ آب، تمام چیزهای منفی را که در سنگ وجود دارد از بین می برد. بهترین روش پاک کردن سنگ، قرار دادن چند ساعته‌ آن در یک رودخانه است. بعضی از سنگ ها بعد از تمیز کردن، رنگ شان را از دست می دهند و یا اینکه ممکن است بعد از مدتی ترک بخورند و دیگر قابل استفاده نباشند. اگر چنین اتفاقی افتاد، آنها را باید دوباره به خاک برگرداند و بعد از مدتی آن را دوباره از خاک خارج کرد. اگر رنگ و شفافیت اصلی شان را دوباره به دست آورده باشند، می توان از آنها استفاده کرد. در ضمن هر کسی با توجه به سال، ماه، روز و حتی ساعت تولدش، سنگ مخصوص خود را دارد.

می گوید،مجموعه سنگ هایی که برای هر کسی پیشنهاد می کند، با توجه به مواردی است که در کتاب آمده است. می پرسم "کتاب؟!" در حالیکه لبخند معنی داری بر لب دارد کتابی را از قفسه پشت سرش بیرون می آورد،با عنوان : سنگ درمانی نوشته: "شوفل برگر"،" لاندهر ادیت". به ناگاه یاد پدر می افتم، که مواجهه ام با کتاب ریاضی و گشودن دنیای آن باعث از بین رفتن هراسم شد. آیا این خانوم با آن لباس سنتی رنگین و چهره معصومش می خواهد ترسی را ریشه کن کند، که سوغات ناآشنایی های وجود من است؟ ترس از اشکال و رنگها و دنیایی که برایم عجیب می نماید؟ دنیایی که برایم تداعی گر فرمول های کتاب ریاضیات پدرم است؟

کتاب، ترجمه ای از زبان فرانسوی است. این نشانه ی باوری جهانی است. جهان سنگها در جهان آدمهایی که مرزها را در می نوردند و بر بال کلام به دور دست ها می گریزند، تا شاید نشانه ای باشند بر زیستنی از نوعی دیگر. به اندیشه ای و به سبکی متفاوت برای آدمهایی که گویی در دنیای جدید، رنگ و انرژی را گم کرده اند. به آنانی که دیگر شب ها نمی توانند راحت بخوابند و اغلب عرق بر چهره از خواب می پرند و این پریدن از خواب همیشه ریشه در اشکال عجیب ریاضی ندارد. دنیای پیچیده ما، دنیای عجیبی است. پر از اعجاب های بدیعی است، که بداعت شان آدم را بر جای خود میخکوب می کند. طبیعتاً راه حل مسائل را نیز پیچیده می نماید.

در فکر منظومه ای از انرژی جاری در جهان بیکران هستم، که جوانی حدود سی سال در هیبت دراویش وارد می شود. مردی با موها و ریش بلند یکدست سیاه، که در بدو ورود به گرمی با صاحب مغازه سلام و علیک می کند و این نشانگر آشنایی قبلی او با اهالی سنگ فروشی است. جوان به سرعت می چرخد و می گوید:" این دفعه یه سوداریت واسه خودم می خوام."

خانوم فروشنده مجموعه ای در حدود ده سنگ را از ویترین بیرون می کشد و جلوی مرد می گذارد. مرد جوان به دقت سنگها را حلاجی می کند و همزمان گردنبند سیاه بلندی را که بر گردن دارد بیرون می کشد. سنگ درشت سفیدی بر آن آویزان است که رو به تیرگی نهاده است. می گوید این سنگ هم " سوداریت" است، که از هند برایش هدیه آورده اند. این اتفاق در کنار سنگ " آمیتیشی" که از برزیل برایش آورده اند، به تمام آنچه تابحال دیده بودم سویه ای جهانی می بخشید. از ایران تا هند و از برزیل تا فرانسه و از افریقای جنوبی تا تایلند که امروزه مرکز صنعت تراش سنگ های زینتی و دارویی در جهان شده است، همه و همه به ابعاد جهانی این مسئله اشاره می کنند. سنگی که بر گردن مرد جوان است، سنگ درشت و زیبائی ست که در نهایت هنرمندی، در قالب فلزی قلمکاری شده ای کاشته شده است. مرد جوان در مقابل این گفته فروشنده،که سنگ او از رنگ منحصر به فردی برخوردار است، می گوید:" زمانی که این سنگ دست فرد دیگری باشد، رو به تیره گی می گذارد و زمانی که دست خودش باشد شفاف تر می شود." می گوید در حال ترجمه کتابی است که به سبک خاصی شفابخشی را آموزش می دهد.در این روش به جای کف دست از انگشت ها استفاده می کنند. فروشنده در هنگام جا انداختن سنگ جدیدی که مرد جوان خریده است سعی می کند، به سنگ درشتی که سوغات هند است، دست نزند و این هم یکی از آداب هایی است که باید رعایت شود. هیچکسی نباید با سنگ فرد دیگری تماس داشته باشد. چرا که سبب ایجاد اختلال در انرژی های ساختاری سنگ می شود.

مرد جوان از خانوم فروشنده سراغ کسی با عنوان " استاد" را می گیرد. فروشنده می گوید استاد از هفته پیش به آنها سر نزده است و در ادامه می افزاید، که البته اگر کاری با استاد داشته باشند با او تماس می گیرند و او به سرعت به آنها سر می زند. به حالتی که بیشتر به دخالت در کار و حیطه دیگران شبیه است، می پرسم : استاد کیه؟ و خانوم فروشنده می گوید، او کسی است که این حرفه را به آنها یاد داده است و البته سنگ ها را نیز او برایشان می آورد. به سرعت ادامه می دهد، که استاد در کنار این کار، هنر فرش و گلیم بافی را نیز آموزش می دهد.

مرد جوان خرید خود را انجام داده است و در حالیکه لبخندی از روی رضایت بر لب دارد فروشگاه را ترک می کند. با چشمانم دنبالش می کنم. آرام و باوقار از در بیرون می رود.در کنا ر در خروجی چشمم به نوشته ای می افتد، که با خطی نستعلیق بر روی شیشه چسبیده شده است: " با انتخاب سنگ مناسب چاکرای های خود را در راستای تعادل هدایت کنید." می پرسم منظور از "چاکرا " چیه ؟ فروشنده در حالیکه از علاقمندی و پی گیری من خرسند به نظر می رسد می گوید: "چاکرا ها دایره هایی هستند، که در اطراف ستون فقرات قرار دارند و تشعشعات و انرژی از خود ساطع می کنند و فرد "مدیوم" (واسط) با تمرکز بر آنها انرژی درونی خود را آزاد می کند." در ادامه می گوید: در حالت کلی هفت چاکرا در بدن وجود دارد. چاکرای اول: پایه ستون فقرات که محل ورود انرژی حیات انسان است. چاکرای دوم: پایین شکم. چاکرای سوم: ناف و مرتبط با دستگاه گوارش. چاکرای چهارم: قلب، عشق الهی، جوهر هستی و دستگاه گردش خون. چاکرای پنجم: مرکز گلو، مرتبط با دستگاه تنفس. چاکرای ششم: چشم سوم یا غده هیپوفیز، دیدن درونی و بیرونی، مرتبط با سیستم عصبی و غدد داخلی . و چاکرای هفتم: تاج سر یا غده مخروطی (صنوبری)، محل ورود انرژی حیاتی انسان.

خانوم فروشنده درحالیکه از دقت من به صحبت هایش بر سر ذوق آمده است،‌ ادامه می دهد، که تمام این خواص و موارد ریز به ریز در کتاب توضیح داده شده اند. می گویم این کتاب را از کجا می توان تهیه کرد؟ از قفسه کناری کتابی بیرون می آورد و می گوید که کتاب را خودشان در بوتیک می فروشند. می گویم که "سنگ فروشی و کتابفروشی باهم یکجا جمع شده اند." می خندد و سرش را پائین می اندازد.

کتاب را می گیرم و در حالتی میان گیجی و هوشیاری از فروشنده خداحافظی می کنم و از بوتیک بیرون می آیم. کتاب را باز می کنم. کتاب با این عبارت شروع شده است :

"سنگ درمانی نام علم گمشده ای است، که سنگ درمان گران و گوهر شناسان، بر علم ریشه شناسی، طبقه بندی و خواص درمانی سنگ ها گذاشته اند. سنگ درمانی ریشه ای شش هزار ساله دارد. منابع مکتوب زیادی از سابقه آن در دست نیست.عالمان اصلی این علم که کاهنان مصری و دانشمندان هندی و چینی بوده اند، از ترس آنکه مبادا نسخه های جادویی این روش درمانی به دست اغیار بیفتد و حق انحصاری آنها از بین برود، منابع مکتوب را از میان برده اند. اکنون به غیر از اطلاعاتی مبهم، تکه تکه و ناقص از این رشته درمانی چیز بیشتری در دست نیست. اما بسیاری به این علم رو آورده اند.
این علم امروزه تحت نام (Gem Therapy) به عنوان یکی از رشته های طب مکمل معرفی وطبقه بنده می شود ."

در ایران بزرگانی نظیر "ابوعلی سینا"،" خواجه نصیرالدین" و "ابوریحان بیرونی" از خواص سنگ ها آگاه بودند و برای درمان از آنها استفاده می کردند. با پیشرفت علم فیزیک، این علم بیش از بیش مورد توجه و شناخت قرار گرفته است و از صنعت تا درمان از آن استفاده می شود.

همچنین در بسیاری از روش های طبیعت درمانی و انرژی درمانی مانند "ریک" و "پرانا" از سنگ و کریستال استفاده می شود. تأثیر سنگ ها بر علوم دیگر در یونان باستان، به مردم توصیه می شد، سنگها را در کیسه چرمی کوچکی با خود حمل کنند، یا به صورت گردنبند به گردن خود بیاویزند و یا به صورت پودر یا معجون به صورت خوراکی استفاده کنند، تا به این وسیله از ارواح پلید، انواع بیماری ها، چشم زخمها و بلایا و فجایع در امان بمانند. ارسطو فیلسوف مشهور یونانی نیز از قدرت ویژه و منحصر به فرد سنگ های شفابخش صحبت کرده است.

اعتقاد به نیروی فوق العاده سنگ ها باعث شده است، که از این علم در شاخه های دیگر هم استفاده کنند. در مدیتیشن از سنگ های کریستالی کوارتز استفاده می کنند. آنها معتقدند این سنگ در باز کردن چاکرا ها تأثیر بسیار بیشتری دارد. برای این کار تکه های کریستالی بزرگی از کوارتز را به صورت دایره می چینند و خودشان در وسط آن قرار می گیرند. سنگ ها به دنیای جادو و ماوراء الطبیعه نیز راه یافته اند. سنگ درمانان معتقدند، که عصای جادوگران قدیمی در سر خود دو تکه سنگ بزرگ داشته است، که این دو سنگ با تأثیری که بر هم داشته اند، قدرت مضاعفی به صاحبشان می داده اند."

***

در حالی که گویی به کشفی عمیقی نائل شده باشم، سربالایی خیابان را طی می کنم. یادم می آید زمانی که معمای ریاضی برایم حل شد و ترس هایم از اشکال و سیاهی ها از بین رفت، احساس خوشایندی داشتم. این احساس بیشتر از این که به واسطه جذابیت ریاضی بوده باشد، به خاطر از بین رفتن ترسم بود. احساس مشابهی داشتم. از دنیای زیبایی که پر از رنگ، انرژی و عشق هایی متفاوت بود دیدن کردم.

احتمالاً دفعه دیگری که از جلوی سنگ فروشی رد می شوم، با این احساس روبرو خواهم شد، "که من هم می توانم یک کلکسیون سنگ داشته باشم."

ممکن است شما هم مثل من از دنیای سنگ ها و از تأثیرات آنها چیزی ندانید. اما اگر سری به یک سنگ فروشی بزنید، قطعاً تاثیر آنها را حس خواهید کرد. کتاب را ورق می زنم . کنار یک عکس زیبا از سنگ زمرد نوشته شده است: "زمرد می تواند، در افزایش ادراکات شهودی هنرمندان موثر باشد و نبوغ هنری را افزایش دهد."