گرافیتی و فرهنگ اعتراض

گرافیتی و فرهنگ اعتراض

گرافیتی یکی از شیوه های هنری مردم پسند جدید است که به ویژه از نظر ارتباط با خرده فرهنگ ها و فرهنگ اعتراض در شهرها مورد توجه قرار گرفته است. گرافیتی وسیله ای برای بیان عقاید و دیدگاه های گروه های سیاسی به حاشیه رانده شده یا محروم که از امکانات تبلیغی یا پروپاگاندای رسمی برخوردار نیستند، نیز مورد استفاده قرار می گیرد. این مقاله می کوشد که ابعاد گرافیتی از نظر فرهنگ اعتراض را مورد بررسی قرار دهد...

***

چکیده

گرافیتی یکی از شیوه های هنری مردم پسند جدید است که به ویژه از نظر ارتباط با خرده فرهنگ ها و فرهنگ اعتراض در شهرها مورد توجه قرار گرفته است. گرافیتی وسیله ای برای بیان عقاید و دیدگاه های گروه های سیاسی به حاشیه رانده شده یا محروم که از امکانات تبلیغی یا پروپاگاندای رسمی برخوردار نیستند، نیز مورد استفاده قرار می گیرد. این مقاله می کوشد که ابعاد گرافیتی از نظر فرهنگ اعتراض را مورد بررسی قرار دهد.

کلیدواژگان: گرافیتی، فرهنگ، خرده فرهنگ، مقاومت فرهنگی، سیاست

مقدمه

گرافیتی به عنوان یکی از شیوه های هنری نوین پیوندی تنگاتنگ با خرده فرهنگ های متعرض در جوامع معاصر یافته است. سابقه این هنر نشان می دهد که در جوامع مختلف نسب به این هنر و شیوه بیان نه چندان رسمی جدید برخوردهای مختلفی صورت گرفته است که از نحوه تلقی آنان به آن باز می گردد. در بیشتر مواقع، به دلیل پیوند این مساله با خرده فرهنگ های منحرف و یا دسته های خلافکار گرافیتی به عنوان نشانه ای از فرهنگ انحراف و جرم تلقی شده است. به همین دلیل گاه مخالفت های زیادی از سوی مسوولان شهرها، توده مردم و یا طرفداران دین و اخلاق نسبت به آن صورت گرفته است. مسوولان و مردم شهر بر آن هستند که گرافیتی به تخریب اموال عمومی (دیوار منازل و ساختمان های دولتی و خصوصی، پل ها و معابر عمومی) منجر می شود. عده ای دیگر بر آن هستند که محتوای تصاویر گرافیتی منعکس کننده و ترویج دهنده فرهنگ گروه های منحرف و یا خرده فرهنگ های مختلف شهری است. استفاده از گرافیتی برای افکار گروه های رادیکال و آنارشیست سیاسی نیز از دیگر اتهاماتی است که به گرافیتی وارد شده است. با این حال، گرافیتی توانسته است وسیله ای موثر را برای اعتراض گروه های سرکوب شده یا معترض فراهم شده است. اهمیت گرافیتی از دهه 1970 به این سو، به ویژه از منظر تغییراتی که در سیمای شهرها به وجود می آورد، سبب شده است که قوانینی در شهرهای مختلف جهان نسبت به گرافیتی وضع شود. مجازات های مختلفی، گاه خفیف و گاه شدید، نسبت به گرافیتی و عمل کنندگان به آن به وجود آمده است. حتی از سوی مردم یا گروه های دینی در شهرهای بزرگ اعتراض های دستجمعی سیاسی (کمپین های) مختلفی نسب به گرافیتی صورت گرفته است. همه این مسائل در مجموع سبب شده است که گرافیتی در کانون توجه مورخان و منتقدان هنری، سیاستمداران و محققان مطالعات فرهنگی قرار گیرد. در این مقاله تلاش شده است که گرافیتی از منظر فرهنگ اعتراض مورد بررسی قرار گیرد.

گرافیتی چیست؟

گرافیتی که مفرد آن گرافیتو[1] است، واژه ای برگرفته از زبان ایتالیایی است. گرافیتی به تصاویر یا حروف به کار برده شده در محل های عمومی بر روی سطوحی نظیر دیوار ها یا پل ها که برای عموم قابل رویت باشند، گفته می شود. سابقه گرافیتی حداقل به روزگار تمدن های باستانی نظیر یونان باستان و امپراطوری روم باز می گردد. اما، امروزه مراد از گرافیتی شکل مدرن آن است. در واقع، گرافیتی در گذر زمان تغییرات زیادی یافته و اکنون آن چه به عنوان «گرافیتی نوین» شناخته می شود، به خراب کردن و از ریخت انداختن یک سطح با استفاده از اسپری های و ماژیک های (مارکرهای) رنگی غیر قابل پاک کردن یا مواد دیگر گفته می شود. وقتی نقاشی گرافیتی بدون رضایت مالک صورت می گیرد نوعی وندالیسم (خرابکاری/ خراب کردن اموال عمومی) تلقی می شود که در بسیاری از کشورهای جهان جرم تلقی می شود و تنبیهات قانونی برای آن وجود دارد.

علاوه بر این شکل از گرافیتی که عموما از سوی مردم و مدیران شهری به عنوان نوعی خرابکاری تلقی می شود، از گرافیتی به عنوان شیوه ای برای ارسال پیام های اجتماعی و سیاسی و به عنوان شکلی از تبلیغات استفاده می شود. همچنین از گرافیتی به عنوان یک شکل هنری مدرن یاد می شود و آثار گرافیتی اکنون در سراسر دنیا در گالری ها به نمایش در می آید. این دیدگاه های مختلف و گاه متعارض نسبت به گرافیتی سبب شده است که گرافیتی به عنوان یک پدیده جدید طی دو دهه اخیر مورد توجه قرار گیرد.

کاربرد های گرافیتی

منتقدان، مورخان هنر و جامعه شناسان کوشیده اند تا به نظریه پردازی در باره گرافیتی بپردازند. قدیمی ترین موسسه تحقیقاتی پیشگام در این زمینه موسسه بررسی تطبیقی وندالیسم اسکاندیناوی[2] در سال 1961 بود. طبیق تحقیقات این موسسه نخستین نظریه پردازی ها در باره گرافیتی ریشه در افکار و اندیشه های هنرمندان آوانگارد داشته است. از این رو، برخلاف دیدگاه های اولیه که گرافیتی را نوعی خرابکاری می دانست، بسیاری از تحلیلگران معاصر و حتی منتقدان هنری کوشیده اند تا ارزش های هنری را در برخی از نمونه های گرافیتی کشف کنند، و آن را به عنوان شکلی از هنر مردمی[3] معرفی نمایند. طبق نظر بسیاری از پژوهشگران هنر، به ویژه در هلند و در لس آنجلس، گرافیتی یک نوع هنر مردمی است و در حقیقت ابزاری موثر برای رهایی اجتماعی یا دستیابی به اهداف سیاسی به شمار می رود.

دیوارنگار های[4] (نقاشی های دیواری) بلفاست و لس آنجلس نمونه دیگری از به رسمیت شناختن گرافیتی به شمار می روند. در دوره هایی که تعارضات اجتماعی و سیاسی در یک جامعه اوج می گیرد، انواع گرافیتی بخوبی بیانگر اعتراض گروه های اجتماعی محروم هستند. انواع گرافیتی و به خصوص دیوارنگاری ها (نقاشی های دیواری) می توانند به عنوان ابزاری برای ارتباط و بیان امیال و خواسته های اجتماعی و سیاسی اجتماعات محروم که از نظر اجتماعی، قومی و/ یا نژادی از بقیه جمعیت جدا شده اند، عمل کند و در واقع گرافیتی در اینجا راهی برای گفتگو میان این گروه های محروم و جداشده از بقیه جامعه است. دیوار برلین نمونه بسیار مشهوری از استفاده از گرافیتی برای بیان مقاصد و خواسته های سیاسی است. گرافیتی های روی دیوار برلین بیانگر فشارهای اجتماعی است که در دوران حکومت سرکوبگر وابسته به شوروی در آلمان شرقی بر مردم وارد می شده است.

بسیاری از هنرمندان در عرصه گرافیتی به فعالیت های مشابه استنسیل کردن علاقمند هستند. در اساس، این امر شامل استنسیل کردن به صورت چاپ تک رنگ یا چند رنگ با استفاده از اسپری رنگ است. لوسی لیپارد[5] جان فکنر[6]، هنرمند گرافیتی ، را به عنوان شارح محیط های شهری، تبلیغاتچی اپوزیسیون» نامید که با مداخلات هنری مستقیم در تخریب محیط شهری نیوریورک در میانه دهه هفتاد و سراسر دهه هشتاد نقش بسزایی داشت. فکنر بخاطر جملاتی که مسائل اجتماعی و سیاسی را هدف گرفته بود، و بر روی ساختمان ها در سراسر نیویورک استنسیل شده بود، مشهور است.

در بریتانیای کبیر، بنکسی شناخته شده ترین چهره این جنبش فرهنگی است که به منظور پرهیز از دستگیری توسط پلیس هویت خود را همواره به صورت رازآمیز پنهان می کرد. بسیاری از کارهای هنری بنکسی را می توان در گوشه و کنار دیوارهای لندن و حومه های آن دید، اگرچه آثار بنکسی تنها به لندن ختم نمی شود و در سراسر جهان، از جمله بر دیوارهای شهرهای خاورمیانه هم می توان کارهای او را دید. یکی از این تصاویر نشان می دهد دونفر که در دو طرف یک دیوار هستند، دارند از سوراخی که بر روی دیوار کنده اند، طرف دیگر را نگاه می کنند. اولی طرف دیگر را ساحل می بیند در حالی که در واقع آنجا کوهستانی است و برعکس. از سال 2000 نمایشگاه هایی برای گرافیتی در سراسر جهان برگزار شده است، و آثار هنری اخیر گرافیتی مورد توجه منتقدان هنری قرار گرفته است.

گرافیتی به عنوان شیوه بیان رادیکال و سیاسی

گرافیتی تنها نقاشی از سر بیهودگی یا بیکاری نیست، بلکه می تواند به عنوان یک شیوه بیان رادیکال و سیاسی در جامعه نقش ایفاء کند. از دیگر سو، گرافیتی می توان به عنوان ابزاری برای بیان اعتراض خرده فرهنگ ها علیه اقتدار حاکم نیز عمل کند. با این حال، هنرمندان گرافیتی در این مورد نظر یکسانی ندارند و ما با طیفی از نگرش ها در این مورد مواجه هستیم. از نظر عده ای گرافیتی نباید ابزاری برای بیان مقاصد سیاسی باشد. اما، عده ای از هنرمندان گرافیتی بر آن هستند که گرافیتی می تواند ابزاری برای بیان عقاید و سلوک سیاسی افراد و گروه های مختلف باشد. یکی از نمونه های اولیه آن را می توان در گروه آنارکو- پانک کرس (صلیب)[7] دید. این گروه با استفاده از استنسیل کردن پیام های ضد جنگ، پیام های آنارشیستی، فمینیستی و ضد کمونیستی در گوشه و کنار متروی لندن طی سال های اوایل دهه 70 و سال های اولیه دهه 80، کمپین گسترده ای را به راه انداختند.

بسط و گسترش هنر گرافیتی که همزمان در گالری ها و کالج های هنری و به همان نحو در «خیابان ها» یا «متروها» به چشم می خورد، سبب شد که گرافیتی به عنوان یک شکل هنری آشکارا سیاسی شده در براندازی و انسداد فرهنگ[8] یا به عنوان جنبش های تاکتیکی رسانه ای تلقی شود. استفاده گرافیتی در این جنبه بسیار گسترده است و می توان هنرمندان یا انواع سبک های گرافیتی به کار رفته را بر حسب مضمون این آثار یا زمینه اجتماعی و سیاسی مورد نظر طبقه بندی کرد. از دیگر سو، نباید از یاد برد که در بسیاری از کشورها، به ویژه کشورهایی با حکومت های مستبد و اقتدارگرا، گرافیتی کاملا غیرقانونی محسوب می شود و از این رو جایی در محافل رسمی یا عمومی ندارد. بنابراین، بسته به زمینه های سیاسی و اجتماعی هنرمندان گرافیتی گرایش های سیاسی بسیار متنوع و متعارض از خود نشان داده اند. برخی از افراد نظیر الکساندر بره نر[9] گرافیتی را رسانه ای برای سیاسی کردن سایر اشکال هنری می داند. بره نر از عباراتی که در زندان به آنان گفته شده بود، به عنوان دستمایه ای برای ساختن گرافیتی و ابزاری به اعتراض بیشتر استفاده کرد.

آثار گرافیتی گروه ها و افراد گمنام نیز تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند. برای مثال، هنرمندانی وجود دارند که به هیچ وجه توافقی با یکدیگر بر سر نحوه استفاده از گرافیتی ندارند. برای مثال، گروه هنری ضد سرمایه داری اسپیس هایجکرز[10] در سال 2004 با بررسی آثار بنکسی نشان داد که در آثار وی تعارض بین عناصر سرمایه داری و مخالفت سیاسی هر دو دیده می شود. گروه اسپیس هایجکرز گروهی متعرض است که در سال 1999 در لندن شکل گرفت و هدف اصلی آن این بود که درک عموم مردم را از فضا تغییر دهد. این گروه بر آن بود که استفاده از فضا بیش از پیش سیاسی شده است و گروه های قدرتمند و به ویژه سرمایه داران بیشترین استفاده را از فضای فیزیکی شهرها می کنند. گروه اسپیس هایجکرز بر آن بود که استفاده ای «غیر معمول» از فضاهای شهر را به مردم نشان دهد و از این طریق درک آنان را از فضا ارتقا بخشد. به نظر این گروه حتی در آثار هنرمندان برجسته ای نظیر بنکسی نیز نوعی تعارض بین عناصر سرمایه داری و اعتراض سیاسی دیده می شود.

در صدر جنبه های سیاسی گرافیتی به عنوان یک جنبش سیاسی که توسط افراد یا گروه های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد، می توان از استفاده از گرافیتی به عنوان ابزاری برای بسط و گسترش دیدگاه هایشان یاد کرد. البته، غیرقانونی بودن استفاده از گرافیتی سبب شده است که در بسیاری از کشورها گرافیتی مورد علاقه گروه هایی باشد که از جریان غالب سیاسی حذف شده اند (برای نمونه گروه های چپ افراطی و راست افراطی) که در بیشتر کشورها وجود دارند. همچنین استفاده از گرافیتی برای گروه هایی که پولی ندارند تا بابت تبلیغات سیاسی خود بپردازند یا در اساس تمایلی ندارند تا برنامه هایشان از مجاری مرسوم سیاسی و رسانه ای وابسته به سرمایه داری یا قدرت های حاکم که جریان اصلی رسانه ای را به صورت سیستماتیک کنترل و دیدگاه های رادیکال/ آلترناتیو را حذف می کنند، رایج است. برای مثال، برخی از حامیان فاشیسم و نازیسم از صلیب شکسته و سایر نشان های نازی در کارهای گرافیتی خود استفاده می کنند.

از دیگر سو، استفاده از گرافیتی می تواند از سوی هر دو طرف منازعه مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال، هر دو طرف منازعه در ایرلند شمالی از گرافیتی سیاسی استفاده می کردند. همانند گرافیتی سیاسی ایرلند شمالی، همانند شعارهای سیاسی شان، نقاشی های دیواری بزرگی بود که به آنها دیوارنگاره (نقاشی دیواری)[11] گفته می شود. در ایرلند شمالی همراه با استفاده از برافراشتن پرچم ها و نقاشی کردن ستون های بزرگ ساختمان ها از دیوارنگاره ها نیز به عنوان وسیله ای برای بیان ادعاهای سرزمینی مورد استفاده قرار می گرفت. هنرمندان دیوارهایی را که غالبا بر روی معابر مرزی یا خطوط صلح ایجاد شده بود، یا دیوارهای بلندی که اجتماعات مختلف را از هم جدا می کرد، نقاشی می کردند.

دیوارنگاره ها در یک دوره طولانی بسط و گسترش یافته اند و تقریبا ضمن این که سبک مشخصی را پیدا کرده اند، محتوایی قویا نمادین یا شمایل نگارانه (آیکونوگرافیک) دارند. دیوارنگاره های میهن پرستان ایرلندی (لویالیست ها) غالبا به حوادث تاریخی که به جنگ بین جیمز دوم و ویلیام سوم در اواخر قرن هفدهم باز می گردد، اشاره دارند . حال آن که د یوارنگاره های جمهوری خواهان معمولا به مشکلات اخیرتر ایرلند اشاره دارد.

هنر دکوراتیو و والا

هنر گرافیتی اکنون در نمایشگاهی در موزه بروکلین به عنوان «هنر معاصر» به نمایش در می آید که از حومه های نیویورک شروع شد و با آثار کراش[12]، لی[13]، دیز[14]، کیت هیرینگ[15] و ژان میشل باسکیا[16] به اوج خود رسید.

این نمایشگاه 22 اثر هنرمندان گرافیتی نیویورک، از جمله کراش، دیز و لیدی پینک[17] را به نمایش گذارد. در مقاله ای در مجله تایم اوت مگزین کیوراتور شارلوتا کوتیک[18] می گوید که امیدوار است نمایشگاه حاضر به آنجا بینجامد که بینندگان در باره مفروضاتشان در مورد گرافیتی بازاندیشی کنند. ترنس لیندال[19] هنرمند سورئالیست که آثارش برای مجله هیوی متال[20] و کریپی[21] و ایری[22] الهام بخش بسیاری از این هنرمندان بود، چنین ادامه می دهد: «گرافیتی انقلابی است مثل هنر سورئالیست. من در شوی خودم تقدیر شجاعانه[23] این را نشان دادم. او می گوید «و هر انقلابی را می توان به عنوان یک جرم قلمداد کرد. مردمی که سرکوب می شوند یا متوقف می شوند، به یک مفر نیاز دارند، بنابراین، آنان روی دیوارها می نویسند- این آزاد است... هرچند، مردم نیز حق دارند تا از مالکیتشان حفاظت کنند. این یک تعارض انسانی است.»

در استرالیا مورخان هنر برخی از گرافیتی های محلی را برخوردار از خلاقیت هنری کافی دانسته اند تا آنها را به صورت جدی در میان هنرهای بصری رتبه بندی کنند. کتاب تاریخ هنر انتشارات دانشگاه آکسفورد به نام نقاشی استرالیا 1788- [24]2000 به بحثی طولانی در باره جایگاه کلیدی گرافیتی در فرهنگ بصری معاصر، من جمله آثار تعدادی از هنرمندان گرافیتی استرالیا، خاتمه می دهد و ارزش های این هنر را برمی شمارد.

ارتباط دسته های خلافکار با گرافیتی

گروه هایی که در مناطق صنعتی یا فقیر شهرها زندگی می کنند، ممکن است از گرافیتی برای اهداف متنوعی استفاده کنند. به ویژه اگر بسیاری از این گروه ها در یک ناحیه (که معمولا گتوهای شهری هستند) یا یک شهر خاص سکونت داشته باشند. استفاده اصلی از گرافیتی برای مشخص کردن قلمرو و حد و مرز هر یک از این گروه های خلافکار است که به وسیله تگینگ (نام نگاری) یک فضای خاص (نظیر دیوار یک ساختمان نزدیک به حد و مرزهای قلمروی یک دسته) صورت می گیرد. این عمل از آن رو صورت می گیرد تا دیگر دسته را از حضور این دسته مطلع سازد. در این شیوه از نام نگاری، معمولا نام دسته خلافکار در تگ خواهد آمد. از گرافیتی همچنین به عنوان شیوه ای برای ارتباط برقرار کردن با سایر گروه ها نیز استفاده می شود. در این شیوه دسته ها معمولا برای این که دسته های دیگر را از قتل یکی از اعضایشان مطلع سازند، با نوشتن نام خیابان فرد بر روی دیوار، یا با پیدا کردن تگ ها توسط اعضا و خط کشیدن روی آنها این کار را انجام می دهند.

اگر یک دسته روی تگ گروه دیگر بنویسد، این نیز سمبول از دست دادن قلمرو (تورف) یک گروه یا نشانه خشم نسبت به یک دسته دیگر است. در حالی که در اغلب شهرها جریمه هایی (نظیر شستن یا پاک کردن تگ ها) برای جلوگیری از این کار وجود دارد، ، در میانه سال های 80 هنگامی که میزان جرم در آمریکا بشدت افزایش یافت، بسیار رایج بود.

اخیرا گروه گرافیتی پابلیک انیمال[25] که از سال 1976 تا 1977 شکل گرفت، شکل یک فدراسیون را به خود گرفته است. این فدراسیون (به نام تی پی ای[26]) درجبهه مقدم وحدت بخشیدن به اختلافات قبلی میان گروه ها، باندها و دسته های خلافکار است. زیر چتر تی پی ای، بسیاری از هنرمندان گرافیتی از سراسر دنیا و از انجمن های مختلف این توانایی را یافته اند که به صورت صلح آمیز وحدت یابند و اشکال مختلف هنرشان را بدون هر گونه تعهد اجبارآمیز به یک گروه (یک سرزمین، یک ملت یا حزب و گروه سیاسی) یا یک دیدگاه شخصی خاص به اجرا بگذارند. رهبر گروه تی پی ای به نام جوی تی پی ای[27] برآن است که یک فلسفه ساده و با این حال موثر وجود دارد که در آن جنبه جهانی هنر تحول می یابد و این که به عنوان هنرمند، چیزهای زیادی برای وحدت وجود دارد تا دسته بندی و تفاوت.

پاسخ حکومت ها

ایالات متحده

در حالی که ادعای گرافیتی این است که روشی برای اصلاح عرصه عمومی است، مخالفان گرافیتی آن را نوعی مزاحمت و دردسر ناخواسته، یا به عنوان یک نوع وندالیسم پرهزینه ک مستلزم تعمیر اموال تخریب شده است، تلقی می کنند. از این منظر، گرافیتی را می توان به عنوان یک مساله مربوط به «کیفیت زندگی» در شهرها دانست. زیرا، گرافیتی از نظر عده بسیاری چهره شهرها را زشت می کند و از این نظر کیفیت زندگی در محلات زیبا را از بین می برد. به نظر مخالفان حضور تصاویر گرافیتی بر در و دیوار شهرها نوعی حس ادبار و نکبت را بر می انگیزد و احساس ترس از جرم را افزایش می دهد.

فیلادلفیا

در سال 1984 شبکه ضد گرافیتی فیلادلفیا (پی ای جی ان) ایجاد شد تا علیه علاقه رو به شد مردم نسبت به گرافیتی مربوط به دسته های خلافکار مبارزه کنند. تلاش های این گروه به ایجاد یک برنامه هنری برای دیوارنگاری منجر شد که در آن به جای گرافیتی های قبلی با برنامه ای مدون برای ایجاد تصاویر دقیق و پرداخته شده روی دیوار ها اقدام می شد. این گروه در پی آن بودند که جریمه ها و محکومیت هایی برای کسانی که به تخریب دیوار منازل، ساختمان های عمومی و پل ها و معابر دست می زنند، تعیین شود. به دلیل تنبیهات قانونی مختلفی که در کشورهای جهان نسبت به گرافیتی وجود دارد، نوعی از گرافیتی کامپیوتری به وجود آمده است که مضامین ضد پلیس دارد. این گرافیتی ها نه تنها نشانگر تمایل به استفاده از گرافیتی برای اعتراض است، بلکه ترس از دستگیری و جریمه شدن توسط پلیس را نیز بخوبی آشکار می سازد. در هر حال، این شکل از گرافیتی حاکی از این عقیده است که هنوز از نظر عده ای این شکل از هنر ارزش خطر کردن را دارد.

شهر نیویورک

حامیان نظریه پنجره شکسته[28] بر آن هستند که حس ادبار و بدبختی که از حضور گرافیتی ها بر در و دیوار شهر ناشی می شود، وندالیسم بیشتری را تشویق می کند و محیطی را ترویج می کند که به مخاطرات جدی تری منجر خواهند شد. حمله جدی شهردار سابق نیویورک اد کوچ[29] به نظریه پنجره شکسته کمپینی خشمگین را علیه گرافیتی در شهر نیویورک در اوایل سال های دهه 80 میلادی به راه انداخت. این کمپین به پاک کردن و شستن گرافیتی های روی بدنه قطارها با مواد شیمیایی و برق انداختن آنها منجر شد. نیویورک شهری است که تا کنون کمترین تحمل و تساهل را نسبت به گرافیتی از خود نشان داده است. با این همه، در سراسر جهان به ویژه در کشورهایی که حکومت های مستبد یا اقتدارگرا وجود دارد، به دلیل بار سیاسی گرافیتی مخالفت شده و آن را به عنوان جرمی مزاحم تلقی کرده اند.

در سال 1995 شهردار نیویورک رودولف جولیانی قانونی[30] را گذراند که دعوتی چندجانبه از همه دستگاه های دولتی برای جنگ علیه معضل وندال های (تخریبگران) گرافیتی در شهر نیویورک بود. این امر به جنگی همه جانبه علیه جرایمی که «جرایم علیه کیفیت زندگی» نامیده می شدند، منجر شد. در همان سال ماده 117- 10  قوانین ایالتی نیویورک تصویب کرد که فروش اسپری های رنگ به کودکان زیر 18 سال ممنوع است. این قانون همچنین فروشندگان را ملزم کرد که اسپری را در محل های قابل قفل کردن بگذارند یا قوطی های اسپری را طوری نگهداری کنند که قابل شمارش و دور از دسترس دزدان سوپرمارکت ها باشند. تخطی از قانون ضد گرافیتی جریمه نقدی 350 دلار بر حسب نفر داشت.

هنرمند گرافیتی مشهور شهر نیویورک به نام زفیر[31] مطلبی نقادانه نسبت به این قانون نوشت. در 1 ژانویه 2006 در شهر نیویورک قوانینی که توسط عضو شورای شهر پیتر والون[32] پسر به تصویب رسیده بود، تلاش کرد تا در اختیار داشتن اسپری های رنگ و یا ماژیک های خاص را برای افراد زیر 21 سال ممنون اعلام کند. قانون مزبور کی از مغول های رسانه ای و مد به نام مارک اکو[33] را بر آشفت و سبب شد که وی شهردار شهر مایکل بلامبرگ[34] و عضو شورای شهر والون را از طرف دانشجویان هنر و هنرمندان گرفیتی قانونی شهر سو کند. در 1 می 2006 قاضی جورج بی دانیلز[35] علیه اقدامات غیرقانونی علیه محدود کردن گرافیتی در شهر به ویژه توسط پلیس اقامه دعوا کرد. این اقدامات در 4 می همان سال ممنوع شد. لایحه مشابهی در آوریل 2006 در نیو کستل کانتی ایالت دیلیور[36] پیشنهاد و در می 2006 به عنوان قانون لازم الاجرای ایالت به تصویب رسید.

شیکاگو

شهردار شیکاگو ریچارد ام دیلی[37] با به وجود آوردن دفتری به نام نابودگران گرافیتی[38] کوشید تا گرافیتی و وندالیسم مرتبط با دسته های خلافکار را روشن سازد. این اداره به تبلیغ در باره پاک سازی مجانی در و دیوار شهر به صورت 24 ساعته با یک تفن می پرداخت. در سال 1992 در شیکاگو قانونی به تصویب رسید که فروش و مالکیت اسپری رنگ و برخی انواع تجهیزات کلیشه سازی و ماژیک را ممنوع کرد. این قانون در فصل 4-8 قوانین شیکاگو به نام صلح و رفاه عمومی، بخش 100 قرار گرفت. قانون خاص (130-14-8() گرافیتی را از جمله خلاف هایی تلقی می کرد که از باده گساری در مجامع عمومی، خرده فروشی مواد مخدر یا حتی مختل ک ردن یک مراسم دینی هم پیشی می گیرد و جریمه آن کمتر از 500 دلار در هر بار نیست.

اروپا

در اروپا جوخه های پاک کننده اجتماعات (محله ها) به گرافیتی واکنش نشان دادند. برای مثال، در سال 1992 در فرانسه که گروه جوانان پروتستان به نام روشنگران فرانسه[39] تجهیزات پاک کننده گرافیتی را غار میریر[40] نزدیک به یک روستای فرانسوی به نام برونیکل[41] در منطقه تارن و گرون[42] به کار گرفتند که منجر به آن شد که نقاشی های باستانی را از روی دیوارها بدقت پاک کنند، چیزی که جایزه نوبل در باستانشناسی[43] را برای آنان در سال 1992 به همراه آورد. در سپتامبر 2006 پارلمان اروپا کمیسیون اروپایی را موظف ساخت تا سیاست هایی در باره محیط شهر برای جلوگیری از آلودگی آنها و پاک سازی محیط شهرها از گرافیتی های کثیف و مبتذل، فضله حیوانات و سر و صدای زیاد ناشی از دستگاه های پخش موسیقی منازل و اتومبیل ها، همراه با مسائل دیگری که کیفیت زندگی در شهرها را پایین می آورد، تدوین کنند. قانون رفتار ضد اجتماعی[44] آخرین قانونگذاری علیه گرافیتی بود. در آگوست 2004 کمپین «بریتانیا را پاکیزه نگه داریم»[45] به یک فراخون گسترده مطبوعاتی منجر شد که در آن اعلام شده بود که از هر نوعی طرح پیشنهادی در باره عدم هر گونه تساهل نسب به گرافیتی، جریمه خاطیان و ممنوع کردن فروش اسپری های رنگ به نوجوانان را حمایت می کرد. این فراخوان مطبوعاتی همچنین استفاده از تصاویر گرافیتی در تبلیغات و ویدئو کلیپ های موسیقی را با این استدلال که تجربه جهان واقعی از گرافیتی چیزی متفاوت از تصویری است که از آن ها به نمایش در می آید، محکوم می کرد.

در کمپین بریتانیا 123 نماینده مجلس (از جمله نخست وزیر تونی بلر) منشوری را امضاء کردند که بیان می داشت «گرافیتی هنر نیست، جرم است. از طرف موکلانم، هر کاری بتوانم انجام می دهم تا اجتماعم را از شر این مساله خلاص کنم.» با این همه، در چند سال گذشته صحنه گرافیتی بریتانیا با هنرمندانی نظیر بنکسی که خود را «تروریست هنری» نامیدند، هم از نظر سبک (با استفاده از استنسیل برای سرعت بخشیدن به نقاشی) و هم از نظر محتوا (هزل آمیز بودن آثار بنکسی و انتقاد از وضع جامعه شناختی شهرها، یا اقلیم سیاسی جنگ، غالبا با استفاده از میمون و موش به عنوان موتیف های زندگی) دگرگون شده است.

در بریتانیا، شوراهای شهر قدرت دارند تا اقداماتی را علیه مالکان اموالی که بر اساس قانون رفتار ضد اجتماعی 2003 تخریب شده اند (چنان که در قانون محله ها و محیط پاک[46] در سال 2005 مورد تجدید نظر قرار گرفته) یا در برخی موارد بر اساس قانون بزرگراه ها، انجام دهند. این قانون غالبا علیه مالکانی به کار می رود که ملک خود را رضایتمندانه در اختیار کسانی قرار داده اند که از طریق گرافیتی و دیگر اشکال تخریب اموال عمومی آنها را از بین برده اند.

استرالیا

در استرالیا برای کاهش تخریب اموال عمومی (وندالیسم) در بسیاری از شهرهای دیوارها یا مناطقی را طراحی کرده اند که اختصاصا برای استفاده هنرمندان گرافیتی طراحی شده است. یک نمونه از این مکان ها «تونل گرافیتی» است که محل آن در کمپ دانشجویان کمپرداون دانشگاه سیدنی[47] است که از خیابان علم تا خیابان منینگ ادامه دارد و برای استفاده توسط دانشجویان دانشگاه سیدنی برای تگ کردن (نام نگاری)، تبلیغات، پوستر و آفرینش هنری مورد استفاده قرار می گیرد. طرفداران این ایده بر آن هستند که با طراحی این دیوارها جلوی وندالیسم گرفته خواهد شد تا این که وندالیسم را تشویق کند. از دیگر سو، این مکان ها به افراد این فرصت را می دهد که خلاقیت خود را صرف تولید آثار هنری کنند، بدون آن که به خاطر وندالیسم یا ورود غیر قانونی به ملک دیگران نگران دستگیری توسط پلیس و دیگر مراجع قانونی باشند. مخالفان با این نظر موافق نیستند زیرا وجود این مکان های قانونی برای گرافیتی به گرافیتی غیر قانونی را نحو قابل ملاحظه ای در مکان های دیگر کاهش نمی دهد. در برخی از مناطق استرالیا حکومت های محلی جوخه های ضد گرافیتی را شکل داده اند تا پاک سازی در و دیوار شهر بپردازند. حکومت های محلی در بسیاری از ایالات فروش یا مالکیت اسپری های رنگ را برای کسانی که زیر 18 سال سن (یعنی سن اکثریت) دارند، ممنوع کردند.

آسیا

به دلیل تنبیهات شدید قانونی علیه گرافیتی، گرافیتی در آسیا کمتر دیده شده است. با این وجود، یک هنرمند گرافیتی با نام «پیور» بر روی بیشتر دیوارهای کشورهای عربی گرافیتی نقاشی کرده است. مراجع دولتی می گویند که او یک فلسطینی است که در بتلهم به دنیا آمده است.

در سال1993 در سنگاپور، به دلیل رنگ شدن تعداد زیادی اتومبیل با اسپری های رنگ، گرافیتی به موضوع داغ اخبار تبدیل شد. پلیس دانشجویی به نام مایکل پی فی را که در مدرسه آمریکایی سنگاپور درس می خواند، به جرم وندالیسم دستگیر و جریمه کرد. فی برای تخریب اتومبیل ها و دزدیدن علائم راهنمایی و رانندگی مقصر شناخته شد. با قانون 1966 وندالیسم که در اصل برای جلوگیری از گسترش گرافیتی در سنگاپور به تصویب رسیده بود، قاضی او را به چهار ماه زندان، 3500 دلار سنگاپور جریمه نقدی و یک تنبیه بدنی جریمه کرد. نیوریورک تایمز چند سرمقاله و مطلب اعتراض آمیز برای محکوم کردن این عمل و فراخوان مردم آمریکا برای اعتراض و فشار بر سفارت آمریکا در سنگاپور نوشت. اگرچه حکومت سنگاپور تلفن های بسیاری برای عفو فی دریافت کرد، تنبیه بدنی فی در 5 می 1994 انجام شد. فی به شش ضربه شلاق محکوم شده بود که اون تنگ چونگ[48] به بعدها رئیس جمهور سنگاپور شد، موافقت کرد که ضربات شلاق به چهار ضربه کاهش پیدا کند.

گرافیتی در شن ژن[49] حتی شدید تر است. جریمه معمولا شامل 1000 دلار و پاک کردن دیوار است.

پانک راک[50]

پانک راک یک جنبش موسیقایی علیه راک مستقر بود که بین سال های 1974 یا 1975 ابتدا در امریکا و سپس در انگلستان شکل گرفت. دسته های مشهور پانک عبارتند از: رامونز، سکس پیستولز، داموند و کلش. کلمه پانک برای توصیف خرده فرهنگی به کار می رود که عناصر اصلی آن عبارتند از: خشونت جوانان، سبک های خاض پوشش، ایدئولوژی و یک شعار اصلی و کلیدی به نام خودت انجامش بده![51]. از نظر تاریخی شهرهای لندن، منچستر، نیویورک سیتی، دترویت، واشنگتن دی سی و لس آنجلس شهرهایی هستند که موسیقی پانک در آنها رشد کرده است.

نگاهی گذرا به تاریخ موسیقی مردم پسند حاکی از آن است که تفاوت ژانرهای مختلف، ضمن آشکار بودن، حاکی از همپوشی آنها با یکدیگر نیز هست. علاوه بر عوامل دیگر، یکی از عناصر مهمی که تفاوت بین ژانرها را ایجاد می کند، عنصر شعر (لیریک) است. اشعار پانک سرشار از مفاهیم خشونت، مسائل جنسی و نظایر آن بود. به همین دلیل مورد اعتراض بسیاری از والدین، معلمان و اصحاب کلیسا واقع شد.

جنبش پانک بسرعت در دنیا گسترش پیدا کرد، اما در آمریکا (نظیر آن چه در انگلستان پیش آمد)، شورشی ایجاد نشد و این حرکت به صورتی تلطیف شده به موجی جدید از موسیقی مردم پسند تبدیل گردید. پانک و گروه نیو ویو[52] (موج نو) مد لباس و آرایش جوانان انگلیسی و آمریکایی را به کلی دگرگون کردند: همرا با کفش های میخ دار، موهای سبز و یا چسباندن سنجاق قفلی به چهره برای تقلید از چهره پانک های انگلیسی.

محبوبیت دیسکو در دهه 1980 به خاطر ظهور پانک و موسیقی نیو ویو کاهش یافت. گروه های دیگر نظیر بی 52[53]، الویس کاستللو[54]، بلوندی[55]، دیورن[56]، پلیس[57] و کالچر[58] کلاب نیز در گسترش فرهنگ پانک سهیم بودند. پدیده مهم دیگر در این دوره که صنعت موسیقی را نجات داد و به رشد آن کمک زیادی کرد، ظهور شبکه تلویزیونی ام. تی. وی در 1981 بود. این شبکه که به طور مدام به پخش ویدئو کلیپ های موسیقی مردم پسند می پرداخت، نه تنها رشد فروش صنعت موسیقی را در پی داشت، بلکه در بصری کردن موسیقی نقش مهمی داشت.

 


 

 

 [1] graffito

[2] Scandinavian Institute of Comparative Vandalism

[3] Public art

[4] Murals

[5] Lucy Lippard

[6] John Fekner

[7] the anarcho-punk band Crass

[8][8] culture jamming

[9] Alexander Brener

[10] the Space Hijackers

[11] Mural

[12] Crash

[13] Lee

[14]Daze

[15] Keith Haring

[16] Jean-Michel Basquiat

[17] Lady Pink

[18] Curator Charlotta Kotik

[19] Terrance Lindall

[20] Heavy Metal Magazine

[21] Creepy

[22] Eerie

[23] Brave Destiny

[24] Australian Painting 1788-2000

[25] The Public Animals

[26] TPA

[27] JOEY TPA

[28] broken window theory

[29] Ed Koch

[30] Anti-Graffiti Task Force

[31] Zephyr

[32] Peter Vallone, Jr

[33] Marc Ecko

[34] George B. Daniels

[35] Michael Blumberg

[36] New Castle County, Delaware

[37] Richard M. Daley

[38] Graffiti Blasters

[39] Éclaireurs de France

[40] Meyrieres Cave

[41] Bruniquel

[42] Tarn-et-Garonne

[43] Ig Nobel Prize in archaeology

[44] Anti-Social Behavior Act 2003

[45] Keep Britain Tidy

[46] Clean Neighborhoods and Environment Act

[47] Camperdown Campus of Sydney

[48] Ong Teng Cheong

[49] Shenzhen

[50] Punk Rock

[51](DIY (do it yourself

 [52] New Wave

[53] B-52

[54] Elvis Costello

[55] Blondie

[56] Duran

[57] The Police

[58] Culture Club