'چشم دوم نوشته' عنوان مجموعه گفتوگوهایی با استاد علی صلحجو در زمینه مسائل و مشکلات ویراستاری است. در بخش اول از این مجموعه شرایط و ویژگیهای یک ویراستار مورد بررسی قرار گرفت. ویراستاری در مطبوعات و تاکید بر جذب مخاطبان در دستور زبان مطبوعاتی، موضوع بخش دوم این گفتوگو بود. اکنون در آخرین قسمت این مجموعه زبان کوچه و شکستهنویسی در مطبوعات مورد بررسی قرار گرفته است.
اشاره: 'چشم دوم نوشته' عنوان مجموعه گفتوگوهایی با استاد علی صلحجو در زمینه مسائل و مشکلات ویراستاری است. در بخش اول از این مجموعه شرایط و ویژگیهای یک ویراستار مورد بررسی قرار گرفت. ویراستاری در مطبوعات و تاکید بر جذب مخاطبان در دستور زبان مطبوعاتی، موضوع بخش دوم این گفتوگو بود. اکنون در آخرین قسمت این مجموعه زبان کوچه و شکستهنویسی در مطبوعات مورد بررسی قرار گرفته است؛ با هم میخوانیم.
شکستهنویسی در مطبوعات
در برخی مطبوعات عامهپسند گرایش به شکستهنویسی وجود دارد. من به طور کلی با شکستهنویسی موافق نیستم؛ بهخصوص با شکستهنویسی افراطی. اولین کسی که در ایران در مورد این موضوع صحبت کرد، آقای محمود کیانوش بود. حدود سال 1345 بود که این موضوع را خیلی مستدل نشان داد. بعد هم افراد دیگری صحبت کردند. من نظرم این است که ما، علاوه بر حافظه صوتی، حافظه دیداری هم داریم. وقتی در نوشتهای شکل یک کلمه را غیر از آنچه که معمولا دیدهایم میبینیم، مثلا نان و نون، مثل هر پدیده جدیدی، به انرژی بیشتری نیاز داریم تا این دو کلمه را با هم تطبیق دهیم. یا مثلا برخی کلمه 'دارند' را 'دارن' مینویسند، در صورتی که 'دارند' در حالت طبیعی 'دال' آخرش تلفظ نمیشود و لزومی ندارد آن را بشکنیم. به هرحال، شکستهنویسی در حد معتدل پذیرفته است، اما در حد افراطیاش، که من در نوشتهها میبینم، مخل خواندن است.
علاوه براین، برداشت غلطی از شکستهنویسی شده است. نحوگفتاری با نحو نوشتاری تفاوت دارد. اگر ما در دیالوگ نحو گفتاری را به کار ببریم، خواننده میتواند به راحتی آن را بخواند و بشکند. ولی اگر نحو نوشتاری را به کار ببریم، حتی اگر آن را بشکنیم هم اشتباه است. به اضافه 'هندونه' را در خیلی از شهرستان ها 'هندوانه' میگویند و اگر بنویسی 'هندونه' بد میخوانند. یا نان که ما در تهران میگوییم 'نون' و در شهرستانها میگویند 'نان'. شکستگی این اشکال را نیز دارد.
در مورد مسئله نحو منظورم این است: مثلا میگوییم: 'من دیروز به بازار رفتم' این نحو نوشتاری است. ولی در گفتار میگوییم: 'دیروز رفتم بازار' یعنی جای فعل را با مفعول عوض میکنیم. این جابجایی نحوی است که خواندن را راحت میکند. اتفاقا بسیاری از پدر و مادرها وقتی میخواهند برای بچهها، کتاب داستان بخوانند، متوجه میشوند که نحو نوشتاری اجازهی تبدیل به نحو گفتاری را نمیدهد و بد خوانده میشود. ولی بعضی از نویسندگان که واردند، طوری مینویسند که وقتی فردی کتاب را میخواند، انگار دارد حکایتی را تعریف میکند. کتاب داستان کودکان باید این گونه باشد و خواننده بتواند نظم و ترتیب گفتاری را روی کلمات رعایت کند.
ما این جنبه اصلی را که بهتر است، چون مشکل بودهاست، کنار گذاشتهایم و به جای ' نان' نوشتهایم: 'نون'. آن حافظه بصری هم که خدمتتان عرض کردم، این است ما همه در گفتار میگوییم: 'اشتماع'، به نظرم هیچ کس خوشش نمیآید آن را با 'ش ' بخواند و ببیند. همان 'اجتماع' را که میبیند، به علت فعل و انفعالات فونتیکی خودش 'اشتما' میخواند. این در مورد بسیاری از کلمات دیگر هم صادق است. من با شکستهنویسی معتدل که مخل خواندن نشود، موافقم. در مورد کلماتی مثل 'میره' و 'مییاد' طبیعی است و فرم عمومی هم دارند، ولی بسیاری از کلمات هستند که به هنگام خواندن آنها، انسان دچار مشکل میشود. مثلا، جمله 'دفتر تو برای شمبه نیگردار' بسیار مشکلتر از 'دفترت را برای شنبه نگهدار' خوانده میشود.
ما در ویراستاری اینها را رعایت میکنیم. یعنی معمولا اگر متنی به این شکل محاورهای باشد، تا جایی که بشود، آن را به نوشتار طبیعی، البته با نحو گفتاری نزدیک میکنیم تا اصلاح شود. مگر در مواردی که اصولا شق دیگری برای نشان دادن آن نباشد. مثلاً، نوعی معرفهسازی در محاوره هست که شق نوشتاری ندارد، مانند 'جف سیاهه' و 'علی بلنده' که به همین صورت باید آنها را نوشت.
'را'ی پس از فعل
'را' پس از فعل را آقای نجفی مطرح کردند و به درستی هم مطرح کردند. مثلا 'کتابی که به من داده بودی را خواندم' از نظر دستور زبان فارسی این 'را' به جلو حرکت کرده و جایش آنجا نیست. درستش این است: 'کتابی را که به من داده بودی خواندم.' این اتفاق یکی دو دهه است که در زبان فارسی افتاده و بین زبانشناسان هم بر سر آن بحث زیادی است. زبانشناسانی چون آقای دکتر دبیر مقدم، استاد برجسته زبانشناسی، این را توجیه میکند و میگوید: حرکت 'را' به جلو نشان دهنده آن است که ما میخواهیم مفعولمان را برجستهتر کنیم و این توجیه دارد ولی ویراستاران، در نثر معیار این را قبول ندارند.
ما الان 'را' یی را که نابهجا باشد میبریم سر جای خودش و به مفعول نزدیکش میکنیم. اگر جمله طولانی باشد، 'را' از جای خودش خیلی دور میشود و در سطح ویرایش پذیرفته نیست. ما اینها را درست میکنیم. درست است که بعضی از زبانشناسان برایش توجیه دارند، ولی گاهی اوقات ابهاماتی وجود دارد. مثلا، جمله 'موفقیت حسین را در همایش اعلام کردم.' این جمله دو معنی دارد: حسین سخنرانی خوبی در همایش ایراد کرده و من موفقیت او را در این کار مثلاً در دانشگاه اعلام کردهام. معنی دیگرش این است که حسین در امری موفق شده و من این موفقیت او را در مراسم همایش اعلام کردهام. در این حالت، اگر بنویسیم 'موفقیت حسین در همایش را اعلام کردم' فقط یک معنی از آن برمیآید.
البته راههای دیگری هم برای رفع ابهام وجود دارد. میتوان جمله را عوض کرد. گاهی اوقات میبینیم که ویراستاران سر یک نکته ماندهاند و با جمله کشتی میگیرند. میتوان آن جمله را به نوعی دیگر نوشت. گاه با تغییر ضمیر میتوان ابهام جمله را رفع کرد. گاهی ویراستاران بیخودی خودشان را محدود میکنند. هرچند که گاهی هم به خودشان آزادیهایی میدهند که سبب اختلافاتی با نویسنده میشود.
دستور سنتی جواب نمیدهد
من به تجربه به این نتیجه رسیدهام که اعمال دستور سنتی در تمام موارد به ویرایش امروزی جواب نمیدهد. خیلیاوقات اگر به شم زبانی خودمان مراجعه کنیم، دقیقا میدانیم که فعل را جمع به کار ببریم یا نه. به نظر من شم زبانی راهنمایی زیادی میکند. یکی از فیزیکدانان مرکز نشر میگفت: اگر گردن مرا بزنند، نمینویسم: 'الکترونها به دور هسته میچرخد.' الکترون زنده است یا مرده؟ زنده بودن یا مرده بودن هر چیز در ذهن افراد متفاوت است. شاعران ما هم این کار را کردهاند. اگر در اشعار نگاه کنید، جاهایی که حس کردهاند باید جمع باشد، جمع بستهاند و در غیر این صورت مفرد به کار بردهاند. بنابراین اگر نگاه باز به دستور داشته باشیم، مسئله حل میشود. زبانشناسان که معتقدند هر دو صورت صحیح است، فقط باید ببینیم متن چگونه است. 'درختان این باغ خشک شدند'، یا 'درختان این باغ خشک شد.' از دیدگاه زبانشناسی، هر دوی این جملات صحیح است. ما باید با توجه به آهنگ، موسیقی و حال و هوای متن، تشخیص دهیم کدام مناسبتر است. متن مشخص میکند که کدام را انتخاب کنیم. در مورد جاندار که مشخص است، فعل باید مطابقت کند. به نظر من محققانهترین مقاله در این زمینه مقاله 'زبان فارسی، ممیز ذیروح و غیر ذیروح' به قلم آقای اسماعیل سعادت در مجله نشر دانش است.