چه موافق باشیم چه مخالف، ویکیلیکس خود را به دنیای روزنامه نگاری تحمیل کرده است، اما اینکه با این پدیده چگونه روبرو شویم نیازمند شناخت و تحلیل دقیق آن از منظر روزنامه نگاری است. با این نگاه به سراغ دکتر محمد سلطانی فر، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد و از صاحب نظران حوزه ارتباطات و رسانه رفتهایم...
محمد امین خرمی - چه موافق باشیم چه مخالف، ویکیلیکس خود را به دنیای روزنامه نگاری تحمیل کرده است، اما اینکه با این پدیده چگونه روبرو شویم نیازمند شناخت و تحلیل دقیق آن از منظر روزنامه نگاری است. با این نگاه به سراغ دکتر محمد سلطانی فر، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد و از صاحب نظران حوزه ارتباطات و رسانه رفتهایم. دکتر سلطانی فر فعالیت های انجام شده از سوی ویکیلیکس و تیم آن را نوعی روزنامه نگاری افشاگرانه می داند که پیش از این شاخه ای از روزنامه نگاری تحقیقی محسوب می شد و البته سوابقی هم داشته است.
***
آیا باید پدیده ویکیلیکس را بخشی از روزنامه نگاری دانست و آن را فعالیتی روزنامه نگارانه تلقی کرد؟
حوزه ای که ویکیلیکس به آن وارد شده است، حوزه جدیدی نیست، یعنی در گذشته با عناوین دیگری این حوزه را در روزنامه نگاری داشته ایم؛ مثل روزنامه نگاری تحقیقی یا investigative journalism یا روزنامه نگاری افشاگرایانه که خود زیرمجموعه روزنامه نگاری تحقیقی است. بنابراین ما با بحث افشاگری در روزنامه نگاری آشنا هستیم، اما هیچ وقت شاهد آن نبودیم که رسانه ای تمام کار خود را صرفا بر اساس افشاگری قرار دهد. تنها تفاوتی که ویکیلیکس در این رابطه ایجاد کرده این است که، رسانه ای صرفا افشاگر است. پیش از این هم ما حوزه تحقیقی و افشاگری را بخشی از روزنامه نگاری می دانستیم، تنها تفاوت مهم این است که امروز این حوزه به حوزه ای تخصصی تبدیل شده است. حوزه روزنامه نگاری تحقیقی از سال 1974 و ماجرای واترگیت و نیکسون در دنیا مطرح شد و سپس آرام آرام پا به حوزه های آکادمیک هم گذاشت. در گذشته هم ما در کشور خودمان این حوزه را داشتیم؛ مثلا محمد مسعود که روزنامه «مرد امروز» را منتشر می کرد، در حوزه روزنامه نگاری افشاگرایانه فعالیت داشت. بنابراین این قضیه پیشینه زیادی دارد و با ماجرای واترگیت وارد حوزه آکادمیک شده است.
آقای آسانژ این حوزه را حوزه ای تخصصی برای خود دانسته و سعی کرده است در حوزه روزنامه نگاری، صرفا به موضوع افشاگری بپردازد.
به طور کلی در مورد ویکیلیکس این بحث مطرح است که اسناد و اطلاعات به صورت انباشتی از اطلاعات خام منتشر شده است؛ با این وصف، چگونه می توانیم این فعالیت را بخشی از روزنامه نگاری در نظر بگیریم؟ به عبارت دیگر، حجم زیادی از اطلاعات، بدون پردازش در اختیار قرار گرفته است، آیا این را می توان نوعی روزنامه نگاری قلمداد کرد.
چه کسی گفته که این اطلاعات بدون پردازش منتشر شده است؟ اولا اثبات کنید که بدون پردازش منتشر شده است. گروه 15 نفره حقوقدانان آقای آسانژ و تیم سایت او اطلاعات را مورد پردازش قرار می دهند. شما الان خبری را به ویکیلیکس بدهید تا منتشر کند، قطعا آن را بدون بررسی و پردازش منتشر نخواهد کرد. ببینید در این حوزه، آن ها نیز دروازه بانی خبر را اعمال می کنند. بنابراین من حرف شما را قبول نمی کنم که بدون پردازش این اطلاعات منتشر شده است. یک مرحله از پردازش را خود آن ها انجام می دهند و مرحله دوم را ما روزنامه نگاران خودمان باید انجام بدهیم؛ یعنی ببینیم از این اطلاعات و مطالب کدام یک به درد ما می خورد و بعد آن ها را منتشر کنیم.
اتفاق جدیدی افتاده و حجم بالایی از اسناد محرمانه افشا شده است، از زاویه ای دیگر به این مسئله نگاه کنیم؛ به اعتقاد شما روزنامه نگاران در برابر ویکیلیکس چه رویکردی باید داشته باشند؟
در این باره باید گفت که ویکیلیکس یک منبع روزنامه نگاری و یک منبع خبررسانی است. در دنیای امروز که هزاران منبع خبری وجود دارد، شما به منابعی رجوع می کنید که در راستای منافع خودتان و سازمان خبری خودتان است. نگاه ما به ویکیلیکس نیز باید نگاهی اینچنین باشد. این که بخواهیم کل قضیه را یک جا تکذیب کنیم، اشتباه است و مثل این می ماند که شما بخواهید کل اخبار منتشر شده از سوی رویترز را تکذیب کنید. ما باید ببینیم کدام یک از اخبار و مطالب رویترز، اسوشیتدپرس و ویکیلیکس به کار ما می آید و در جهت منافع ما است و می توانیم در راستای اهداف خودمان از آن ها استفاده بکنیم.
بنابراین اگر بخواهیم در مورد اصطلاحی که در حوزه روزنامه نگاری برای ویکیلیکس استفاده می کنیم به تفاهم برسیم، شاید بهتر باشد آن را به عنوان یک منبع خبری در نظر بگیریم، شما موافقید؟
دقیقا، من هم اصرارم بر همین است. چرا ما بخواهیم بگوییم کل اخبار ویکیلیکس قبول یا مردود است؟ مگر ما اخبار رویترز را استفاده نمی کنیم؟ مگر اخبار AP را استفاده نمی کنیم؟ از میان اخبار رویترز مثلا پنج خبر از هزار خبر را بر می داریم و استفاده می کنیم و به آن استناد هم می کنیم. همین برخورد را هم باید با ویکیلیکس انجام دهیم. مثل بقیه سایت های خبری که ما صد در صد آن ها را نمی پذیریم، ویکیلیکس را هم بررسی می کنیم ببینیم کدام مطلب و اطلاعات آن در راستای منافع ما است و از آن استفاده می کنیم.
اگر بخواهیم آن را در چارچوب روزنامه نگاری ببینیم باید به بحث انگیزه و اهداف آن نیز نگاه داشته باشیم. چنانچه بخواهیم در رابطه با فعالیت های ویکیلیکس انگیزه خوانی شما آن را به چه صورت می بینید؟ آیا واقعا فعالیت های آن در خدمت منافع عمومی است؟
برخی مطرح می کنند که ویکیلیکس ساخته و پرداخته یک جریان و یک کشور است؛ هنوز نمی دانیم. ما باید اخبار و اطلاعات منتشر شده از سوی ویکیلیکس را رصد کنیم و ببینیم بیشترین منافع را به چه گروه یا کشوری می رساند و بیشترین ضرر را متوحه چه گروهی می کند. طبیعی است که آقای آسانژ و تیم او بر این نکته واقف هستند که برای این که دم خروس را پنهان کنند، حتی کشوری را که ممکن است از آن پشتیبانی مالی گرفته باشند را نیز مورد خطاب قرار می دهند. ما تا زمانی که به قطعیت نرسیم که این اطلاعات و اخبار دارای چه هدفی است، چه کشوری آن را حمایت می کند و به چه شکل عمل می کند، خیلی نمی توانیم در مورد آن قضاوت کنیم. غیر قابل باور است که بخواهیم تصور کنیم این حجم از اسناد وزارت دفاع، وزارت امور خارجه و سازمان سیا از سوی ویکیلیکس منتشر می شود و هیچ جریانی پشت این ماجرا نیست. در دنیای امروز به اینچنین جریانی باید به دیده شک و تردید نگاه کنیم. اما به هر حال باز می گویم که اطلاعات ویکیلیکس را باید رصد کنیم و به این نتیجه برسیم که بیشترین سود متوجه چه گروهی بوده و بیشتری زیان به چه گروهی رسیده است، آن موقع بهتر می توانیم تحلیل کنیم.