مطبوعات آموزشی ایران/2
مجموعه مقالات مطبوعات آموزشی ایران، سیاهه ای از تاریخ مفصل نشریاتی است که با شدت و ضعف، نگاه یا نیم نگاهی به مدرسه و آموزش داشتهاند. در بخش اول این مقاله پس از مروری کوتاه بر تاریخچه چاپ و نشر در ایران، نشریات کاغذ اخبار، زاهریرادی باهرا، روزنامه علمیه دولت علیه ایران، المنطبعه فی الفارس، فرهنگ و روزنامه نظامی علمیه و ادبیه بررسی شد. اکنون و در بخش دوم این مجموعه روزنامه های علمی و دانش مورد بررسی قرار می گیرد.
اشاره: مجموعه مقالات مطبوعات آموزشی ایران، سیاهه ای از تاریخ مفصل نشریاتی است که با شدت و ضعف، نگاه یا نیم نگاهی به مدرسه و آموزش داشتهاند. در بخش اول این مقاله پس از مروری کوتاه بر تاریخچه چاپ و نشر در ایران، نشریات کاغذ اخبار، زاهریرادی باهرا، روزنامه علمیه دولت علیه ایران، المنطبعه فی الفارس، فرهنگ و روزنامه نظامی علمیه و ادبیه بررسی شد. اکنون و در بخش دوم این مجموعه روزنامه های علمی و دانش مورد بررسی قرار می گیرد. باهم می خوانیم.
روزنامه علمی
در اواخر سال 1293 قمری حدود یک ماه پس از انتشار روزنامه نظامی علمیه و ادبیه، روزنامه علمی منتشر شد. مدیر این روزنامه محمد حسن خان صنیع الدوله، رئیس دارالطباعه بود. بیشتر روزنامه های آن عصر، به حکم پادشاه زیر نظر صنیع الدوله منتشر میشدند. از این روزنامه جمعاً 64 شماره منتشر شد و در سال 1297 قمری تعطیل شد. این روزنامه توسط نویسندگان دارالطباعه که بسیاری از آنان معلمان دارالفنون بودند، تهیه میشد و قیمت آن برای هر نسخه یک عباسی (معادل 4 شاهی یا 200 دینار) بود.
سید علی کاشفی خوانساری در کتاب « از باب قرائت اطفال » به نقل از سید فرید قاسمی در کتاب « اعتماد السلطنه » در مورد مدیر این روزنامه چنین مینویسد :
[ محمد حسن خان پیشخدمت حضور که روزنامه علمی را منتشر میکرد، یکی دیگر از مهم ترین چهرههای مطبوعاتی عصر ناصری است. او سال 1259 در تهران به دنیا آمد. پدرش فراشباشی، حاجب الدوله و اعتماد السلطنه لقب داشت. وی از کارگزاران دربار بود که بنا بر معروف، حکم قتل امیرکبیر به دست وی اجرا شد.
از کودکی وارد دارالفنون شد. در یازده سالگی آجودان مخصوص حضور همایون شد و در 16 سالگی به ریاست قشون عربستان ( خوزستان ) رسید، 19 ساله بود که در زمان وزارت پدرش، معاون وزیر عدلیه شد. در 21 سالگی به فرانسه سفر کرد و در 25 سالگی ( از سال 1284 ) فعالیت مطبوعاتی خود را در روزنامههای پایتخت آغاز کرد. در سال 1288 تصدی اداره روزنامجات دولتی ( دارالطباعه ) را به او سپردند و صنیع الدوله لقب گرفت.
انتشار روزنامه های ایران، مرآت السفر و سالنامه دولت علیه ایران از فعالیتهای مطبوعاتی او قبل از روزنامه علمی بود. او دهها کتاب مختلف نوشت یا تدوین این کتابها را سرپرستی کرد .
مریخ، اطلاع، شرف، روزنامه فرانسوی زبان اکودوپرس، هم روزنامه های دیگری بودند که پس از روزنامه علمی توسط صنیع الدوله پایه گذاری و منتشر شدند. او در سال 1300 قمری وزیر انطباعات و دارالترجمه شد و سال 1304 اعتماد السلطنه لقب گرفت و در سال 1313 کمی قبل از قتل ناصرالدین شاه فوت کرد. ]
روزنامه علمی در 4 صفحه منتشر میشد و در کنار نام آن، تصویر فرشته بالداری بود که کتابی در دست داشت و در صفحه اول آن کتاب که در دست فرشته بود، نوشته شده بود « انا مدینه العلم و علی بابها ».
مطالب مندرج در این روزنامه، ماهیتی آموزشی داشت و به اخبار آموزشگاهی هم به شکلی ویژه توجه ویژه میکرد. مطالب آن به زبانی ساده نوشته میشد و از همکاری نویسندگان نوجوان و نوقلم نیز بهره میگرفت. البته این موضوع و چاپ مطالب نوقلمان در کنار مطالب نویسندگان سرشناس آن، باعث رنجش آن چهره ها شد که روزنامه در شماره 40، مورخ 22 صفر 1295 در حرکتی حرفه ای این گونه به آنان پاسخ داده بود:
چون مدار روزنامه علمی به انتشار علوم و فضایل و تشویق و ترغیب عموم اهل مملکت به تحصیل علم و کسب اطلاع است، خارج از قید رسمیت و سایر قیود میباشد ... و احیاناً از جوانان حدیث السن یا عوام که آن ها نیز در حکم اطفال اند اخباری به مطبعه علمیه فرستاده شود که اندک افادتی در آن باشد، محض میل و رغبت آن ها نگاشته میشود و این فقره نقصی به شأن معلمین بزرگوار و فضلای محترم عالی مقدار - دامت افاضاتهم - وارد نخواهد آورد ؛ چه، فواید اخبار آن ها اگر هم به زبان اطفال و اصطلاح عوام باشد باز درجه و مقام آن ها را معلوم مینماید و انوار افاضت ایشان تا بالا و با هر مقدار و مزیت ایشان ظاهر است و سایرین اگر در صف فعال محفل ایشان جایی باشد و از آن خرمن افضال خوشه چینند چه زیان دارد ...
این روزنامه خلاقیت های تازه ای را در انتشار نشریه به محک تجربه گذاشته بود و از جمله این که آگهی های مدارس و کتاب های آموزشی در آن به رایگان چاپ میشد. همچنین این روزنامه میدانی را برای ابراز وجود و طرح عقاید نویسندگان مختلف گمنام و ایرادها و پاسخ های آنان به همدیگر گشوده بود.
سید فرید قاسمی در مقاله « سرآغاز جنگ قلمی مطبوعات در ایران » اشاره ای هم به حضور دو روزنامه نظامی و علمی در اولین جنگ قلمی بین مطبوعات دارد.
طبق دستور شاه، کلیه روزنامهها میبایست زیر نظر اداره انطباعات منتشر شود و صنیع الدوله از این که میدید، سپهسالار وزیر جنگ توانسته اجازه انتشار نشریه ای خارج از تشکیلات او را کسب کند ناراحت بود. وی پس از یک ماه از انتشار روزنامه نظامی، روزنامه علمی را برای رقابت با آن منتشر کرد. روزنامه علمی در شماره 4 خود از روزنامه نظامی به خاطر چاپ مطالب غیرنظامی به تندی انتقاد کرد و نوشت :
... اما امیدواریم که یکی از دو کار را اختیار نمایند. یا روزنامه خود را از قید اسم نظامی خارج و در سر لوح او شیر و خورشید و توپ و. تفنگ و طبل و علم رسم نکنند ؛ آن وقت از هر قبیل اخبار که بخواهند در آن درج نمایند، یا بعد از آن که روزنامه نظامی شد و علامات نظامی و نشان رسمی و دولتی در سرلوح آن مرتسم گشت، روزنامه را آزاد ندانسته اند، نه اعلان حقه بازی کند و نه تفضیل تجارت تریاک و نفت مرقوم دارد.
این گونه ایرادها از روزنامه نظامی در چند شماره ادامه یافت. نکته جالب این که جواب روزنامه نظامی در مقابل این سخنان معقول، آرام و منطقی بود. نویسنده در پاسخ و استدلال خود به لفظ « علمیه و ادبیه » در نام روزنامه اشاره کرده بود و در خصوص مطالب روزنامه نظامی هم، مثال هایی از روزنامه های اروپایی را آورده بود که مطالبی فراتر از نام خود را درج میکنند. همچنین در مقاله ای پیشنهاد داده بود که روزنامه علمی هم به نام خود کلمه « ادبی » را با توجه به « اشعار زیادی که چاپ میکند » اضافه کند.
روزنامه نظامی بعداً از روزنامه ایران ( روزنامه رسمی کشور که زیر نظر صنیع الدوله بود ) ایراداتی گرفت. اما جواب آن ایرادات به شکل مفصل و با لحنی تند در روزنامه علمی چاپ شد. نهایتاً نیز نفوذ صنیع الدوله باعث شد روزنامه نظامی تعطیل شود و پس از چندی روزنامه مریخ با همان موضوع زیر نظر اداره انطباعات به جای آن منتشر شد.
روزنامه علمی در اقدامی نو برای اولین بار سلسله گفت و گوهای خیالی را به شکل پاورقی از شماره سوم به بعد با عنوان « صحبت ساده طبیعی و هیئت » به چاپ رساند که هدف آن آموزش دانش آموزان بود و به این ترتیب گفت و گو نویسی در مطبوعات فارسی زبان ایرانی را با هدف جلب مخاطبان کم سن و سال آغاز کرد. در شماره 8 این روزنامه در ابتدای « ترجمه تاریخ حمزه »، « حتی عوام و اطفال » خواننده این مطلب ذکر شدهاند.
روزنامه علمی، روزنامه ای متنوع با اخبار و مقالات مختلف علمی ( در شاخه های مختلف ) و ادبی بود. پاورقی این روزنامه از شماره اول، ترجمه « تاریخ حمزه » به قلم محمد حسن خان بود و هم زمان با ماه رمضان « ساعات و دقایق شب های ماه مبارک رمضان از اول غروب تا وقت صبح » در آن درج میشد. میرزا کاظم و محمد حسین گرگانی در سال های مختلف سردبیر این روزنامه بودند. فراخوان برای نگارش مقاله درباره طوفان نوح از دیگر مطالب جالب این روزنامه بود.
بحث علمی معروفی که بین نویسنده روزنامه اختر استانبول و عبدالغفار نجم الملک درباره تقویم ایران صورت گرفت در این روزنامه به چاپ رسید و همچنین این روزنامه ضمن معرفی کتاب های چاپ دارالطباعه، اخبار مدرسه دارالفنون را به کرات به چاپ رساند.
همچنین شعری که محمد حسین فروغی در تعریف کتاب مرآه البلدان سروده و اولین نقد و معرفی کتاب با استفاده از شعر در مطبوعات ایران است، در روزنامه علمی چاپ شده است .
در عین حال اعتماد السلطنه زندگی و عمری با پایان عبرت آموز داشت. سید فرید قاسمی در کتاب « مطبوعات ایرانی » با واکاوی زندگی اعتماد السلطنه تصویری واقعی از مردی را که کارنامه مطبوعاتی و انتشاراتی قابل قبولی دارد و در عین حال پدرش محمد حسن خان، علیخان « مباشر قتل امیرکبیر » است و خود پیشنهاد سانسور کتابهای وارداتی را به ناصرالدین شاه داده است را ارائه میکند و در فراز نهایی نوشته خود در مورد وی میگوید :
[ ... فوت اعتماد السلطنه در 5 شنبه 18 شوال 1313 ق. را گروهی بر اثر سکته و جمعی بر اثر مسمومیت ناشی از خوراندن « قهوه قجری » دانستهاند.
او در عمر خود نشان های بسیاری از داخل و خارج از کشور دریافت کرد و مناصب گوناگونی داشت، سال ها در مسافرت های داخلی و خارجی همراه ناصرالدین شاه بود، بعضی از انجمن های اروپایی او را به عضویت خود پذیرفتند. اما وی در واپسین سال های عمر - مخصوصاً پس از توقیف دو کتابش در 1313 ق. دلمرده و افسرده روزگار میگذراند و مصراً از ناصرالدین شاه میخواست که او را از مسئولیت هایی که دارد خلاص کند، اما شاه قبول نمی کد. چون همیشه بیم داشت و میگفت : «اگر او را نزد خود نگه نداریم ممکن است سید جمال و یا میرزا ملکم دیگری شود .» به هر تقدیر طولی نکشید که اعتماد السلطنه و حدود یک ماه پس از آن ناصرالدین شاه به سرای باقی شتافتند.
از خاطرات سال های پایانی عمر اعتماد السلطنه چنین بر میآید که وی از بعضی اعمال خود پشیمان بوده است. ولی چه سود ! درست مقارن با ایامی که خود او طعم تلخ سانسور و توقیف دو کتابش را چشید، فهمید پدید آورندگانی که آثارشان به بازار نشر نمی آید و از بین میرود، چه میکشند.
او همچنین فهمید که « قبله عالم » و « قبله عالم ها » به ابنا بشر « نگاه ابزاری » دارند و همه را در حد « آلت فعل » میشناسند. تا رعیت خوب سواری بدهند و بارکشی کنند، مقرب آستان قلمداد میشوند و اگر روزگاری شانه خالی کنند و سطری در تعارض با منافعشان بر روی کاغذ آورند، برنمی تابند و ممکن است فرد را از هستی ساقط کنند. اعتماد السلطنه نیز مثل بسیاری از انسان های روزگار در واپسین روزهای عمر متوجه شد :
« مرد خردمند هنرپیشه را / عمر دو بایست در این روزگار /
تا به یکی تجربه آموختن / در دگری تجربه بردن به کار » !
دانش
روزنامه دانش، در سال 1299 ه.ق به عنوان ارگان علمی مدرسه دارالفنون انتشار خود را به صورت هر پانزده روز یک بار آغاز کرد. علیقلی مجزالدوله وزیر علوم، سرپرست این نشریه و نشریه وابسته به وزارت علوم بود .
این نشریه تنها در 14 شماره منتشر شد و در سال 1300 ه.ق به کار خود پایان داد.
محمدکاظم محلاتی، معلم طبیعی دارالفنون که در خارج از کشور تحصیل کرده بود مدیر و سردبیر دانش بود و پیشتر با روزنامه های ایران، علمی و فرهنگ همکاری داشت.
استاد محیط طباطبایی در ( تاریخ تحلیلی ص 250 ) این روزنامه را نخستین « نشریه مدرسه ای » دانسته است. دانش در سرمقاله شماره اول، خود را جانشین روزنامه علمی معرفی کرد و اظهار داشت این روزنامه، اخبار دارالفنون و اخبار بیمارستان عمومی شهر و مجلس حفظ الصحه را ( که زیرنظر وزیر علوم بودند ) درج خواهد کرد و از « احوال معلمین و متعلمین » سخن خواهد گفت .
این روزنامه، دومین روزنامه رایگان ایران ( پس از وقایع عدلیه ) و همچنین اولین روزنامه ای بود که آگهی هایش رایگان بود.
در صفحه اول هر شماره این عبارت به چشم میخورد :
دانش ماهی دو مرتبه طبع و مجاناً تقسیم میشود و هر کس اخبار و اطلاعات که به علوم مربوط و به تربیت منوط باشد را به اداره وزارت علوم بفرستد به اسم و رسم نوشته خواهد شد.
سرمقاله دانش در شماره اول نثری ادبی و پیچیده دارد که در آن به تأسیس دارالفنون و اهداف نشریه اشاره شده است.
از شماره دوم، پاورقی « رساله مفتاح العلوم » ترجمه جعفر قلیخان، رئیس مدرسه دارالفنون که درباره فیزیک نوشته بود درج شد. این رساله به شیوه سوال و جواب های کوتاه و ساده تنظیم شده بود. در مقدمه این پاورقی نکته ای درج شده است که نشان میدهد، هدف روزنامه مخاطب قرار دادن عموم و آموزش عمومی بوده است : « چون منظور از احداث این همایون نامه، ایراد علوم و انتشار فنون است تا اهالی مملکت علی الاطلاق به قدر المراتب و الاستحقاق از آن منتفع شوند .... » .
در همین شماره نامه صنیع الدوله مسئول اداره انطباعات درج شده است. صنیع الدوله ضمن تبریک انتشار روزنامه و تحسین آن به طور ضمنی هشدار داده است که به پر و پای روزنامه های او نپیچند تا به سرنوشت سایر روزنامه های قبلی که خارج از مدیریت او منتشر میشدند و خیلی زود تعطیل شدند، دچار نشود.
در شماره دوم دانش، در کنار مقاله مفصلی که درباره تاریخ دارالفنون نوشته شده، آمار فارغ التحصیلان، دانش آموزان و معلمان درج شده است، فهرست ذکر شده نشانگر این است که دارالفنون شاگردان مبتدی و مستمع آزاد هم که از تکالیف داخلی مدرسه معاف بوده اند داشته که تعداد آنها 50 نفر ذکر شده است.
در شماره 13 این روزنامه ( احتمالاً برای اولین بار در مطبوعات ایران ) یک مسابقه علمی طرح شده است، محمود مفتاح الملک پس از آن که مقالهای درباره رمز نوشته، یکی از جداول رمز کتاب ناسخ الرموز را نقل کرده است و اعلام کرده هر کس بتواند این رمز را تا یک سال آینده حل کند به او جایزه خواهد داد.
این مسابقه به تعبیری تبلیغی برای فروش کتاب ناسخ الرموز، نوشته مفتاح الملک بود، زیرا حل مسابقه بدون مطالعه کتاب برای عموم ناممکن بوده است. وی در بخش پایانی نوشته خود این گونه میگوید : ... و نسخه کتاب ناسخ الرموز را هم هر گاه کسی طالب باشد، در دارالطباعه مخصوص مدرسه مبارکه دارالفنون موجود است.
اخباری از قبیل، تعطیلی مدرسه در ماه رمضان، استخدام معلم انگلیسی برای درس معدن، فارغ التحصیلی جمعی از تربیت یافتگان دارالفنون، تعطیلات تابستانی دارالفنون و اعزام پزشک به منطقه نور و کجور برای آبله کوبی اطفال نیز به طور مرتب در این روزنامه درج میشد.
گفتنی است محمد کاظم، سردبیر روزنامه در شماره های مختلف، بعضی از نوشتههایش را با امضای اختصاری « کا » منتشر میکرد که شاید بتوان آن را اولین مورد استفاده از اسامی مستعار یا اختصاری در مطبوعات آموزشی ایران تلقی کرد.
سید فرید قاسمی در کتاب « مطبوعات ایرانی » در خصوص چاپ و نشر دارالفنون و نشریه دانش این گونه نوشته است : [ داستان چاپ و نشر در دارالفنون از آن جا شروع شد که معلمان مدرسه موظف شدند، کتاب های درسی را تدوین کنند. همزمان با تألیف و ترجمه کتاب های درسی، گویا فضایی در غرب مدرسه به چاپخانه و امور انتشارات اختصاص دادند که بر سر درش نوشته شده بود : « دارالطباعه خاصه علمیه مبارکه دارالفنون طهران » چاپخانه و امور انتشارات دارالفنون سال 1268 قمری افتتاح شد.
این چاپخانه ابتدا زیر نظر علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه و به معاونت رضا قلی هدایت اداره میشد. رضا قلی هدایت پس از اعتضاد السلطنه ارتقاء مقام یافت. چاپخانه دارالفنون در آغاز دارای دو دستگاه ماشین چاپ سنگی بود که هر دو از کشور هندوستان وارد شده بود.
از 1268 تا 1299 قمری حدود 40 عنوان کتاب درسی برای استفاده دانش آموزان مدرسه و علاقه مندان در چاپخانه دارالفنون به چاپ رسید. بیشتر کتابهای چاپ شده در مطبعه دارالفنون به موضوع های پزشکی و نظامی اختصاص داشت. چون بیشترین محصلان مدرسه در دو رشته یاد شده تحصیل میکردند. شمارگان / تیراژ کتابهای دارالفنون حداکثر 300 نسخه بود.
دکتر پولاک، علیقلی حکیم الممالک، محمد حسین افشار، میرزا زکی مازندرانی، دکتر شلیمر، میرزا علی اکبر مهندس شیرازی، میرزا تقی محمد هاشم کاشانی ( مشهور به محرر کاشانی و حکیم کاشانی ) از جمله مؤلفان و مترجمان کتاب های چاپ مدرسه دارالفنون بودند. کتاب ها زیر نظر میرزا عباس چاپ میشد و محمد تقی صحافباشی آن ها را صحافی میکرد، مجوز نشر را ناصرالدین شاه صادر میکرد و خبر بازدید وی از چاپخانه و صحافخانه دارالفنون در نشریه های 1278 قمری به چاپ رسیده است.
پس از فوت رضا قلی هدایت در سال 1288 قمری، اداره امور انتشارات و تألیفات و چاپخانه دارالفنون به علیقلی هدایت « مخبرالدوله » واگذار شد و وی 27 سال این مسئولیت را عهده دار بود.
در دوران مدیریت مخبرالدوله افزودن بر چاپ کتاب های درسی، نخستین نشریه آموزشگاهی ایران یعنی دانش، در روز شنبه 23 رجب 1299 قمری در دارالفنون منتشر شد. این نشریه رایگان توزیع میشد. در شماره نخست دانش وعده داده اند که «ماهی دو مرتبه طبع و مجاناً تقسیم میشود» اما نتوانسته اند به این وعده وفا کنند. از شنبه 23 رجب 1299 قمری تا چهارشنبه 16 صفر 1300 قمری، در مجموع چهارده شماره از این نشریه انتشار یافته است.
در سرمقاله شماره نخست دانش به نشریه هایی که قبل از آن به وسیله وزارت علوم انتشار یافته، اشاره شده است و در ادامه همان مطلب، چگونگی تأسیس دارالفنون و فعالیت سی ساله آن را به طور مختصر یادآور شده اند.
در دوره نشریه دانش، افزودن بر مطالب علمی و آموزشی، خبرهای وزارت علوم، « صورت شاگردان فارغ التحصیل »، « رؤسا »، « معلمان ایرانی و فرنگی »، «خلفا و شاگردان مدرسه »، « مباشرین »، مدرسه دارالفنون تهران را به چاپ رسانده اند.
به طور کلی دوره نشریه دانش در بردارنده آثار و گفتارهایی است از میرزا کاظم ( از مدرسین مدرسه دارالفنون )، محمد حسن صنیع الدوله، میرزا سعید موتمن الملک، میرزا یوسف مستشار الدوله، نجفعلی، مرتضی قلی ( فرزند مخبرالدوله وزیر وقت علوم )، جعفر قلیخان ( سرتیپ اول و رئیس مدرسه دارالفنون )، نجم الملک، مسیو لُمر فرانسوی ( رئیس و معلم موزیکچیان دارالفنون )، میرزا نصرالله تنکابنی ( حکیم ناصرالدین شاه )، میرزا محمود مفتاح الملک. بیشترین مطالب نخستین نشریه ادواری مدرسه دارالفنون به قلم میرزا کاظم است که گاه با نام محمد کاظم ابن احمد ( معلم طبیعی مدرسه دارالفنون ) مطالب خود را منتشر کرده است. بیشترین خبرهای مندرج در نشریه دانش نیز خبرهای مدرسه دارالفنون و وزارت علوم است. اگر علیقلی مخبرالدوله را به مفهوم امروزی مدیر مسئول نشریه دانش بدانیم، باید از محمد کاظم بن احمد معلم دارالفنون به عنوان سردبیر یاد کنیم. چاپکار و متصدی چاپخانه دارالفنون نیز در زمان انتشار نشریه دانش، میرزا عباس از سرآمدان عصر خود بوده است. تحولی که او در مطبعه دارالفنون پدید آورد و رقابت های آن روزگار سبب شد نشریه دانش تعطیل شود.
... در چاپخانه هایی شبیه مطبعه سنگی دارالفنون حدود 18 نفر به کار اشتغال داشته اند. این افراد را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: افرادی که به کار تهیه مطلب، کشیدن تصاویر و آماده کردن سنگ چاپ اقدام میکردند که میتوان از خطاطان، نقاشان، تذهیب کاران، سنگ تراش ها، تیزاب کاران ( اسیدزن ها ) نام برد و افرادی که در فرایند چاپ به فعالیت میپرداختند که از جمله میتوان به استاد چاپ، مرکب زن، کاغذ گذاران، چرم گذاران، غلتک کش ها ( چرخ کش ها )، کاغذ بردار، لایی گذار و تعمیر کاران اشاره کرد .
این امور در مطبعه دارالفنون زیر نظر میرزا عباس نقاش و استاد باسمه خانه بود که به استاد منطبعات دارالفنون شهرت داشت. دستیار او پسرش میرزا حسین نام داشت که پدر پیشه شد و پس از فوت پدرش مسئولیت او را بر عهده گرفت. چاپخانه سنگی دارالفنون تا سال 1326 قمری برقرار بود. همان زمانی که به قول مرحوم دولت آبادی «انقلابات سیاسی برای رسیدگی به معارف فرصتی باقی نمی گذاشت».
منابع:
کتاب ؛
1- حسین زاده،منصور.تاریخ مجلات کودکان ونوجوانان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها ،1370
2- صدر هاشمی ، محمد. تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان : کمال ، 1363
3- قاسمی ، سیدفرید . مطبوعات ایرانی ،تهران : نشر علم ، 1389
4- کاشفی خوانساری ، سید علی . از باب قرائت اطفال ، تهران :قدیانی ، 1382
5- نعمت الهی ، فرامرز . ادبیات کودک و نوجوان،تهران : مدرسه،1385
6- محیط طباطبایی ، محمد . تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران ، تهران : انتشارات بعثت ،1366
7- شعاری نژاد ،علی اکبر . ادبیات کودک و نوجوان ، تهران : انتشارات اطلاعات ، (چاپ نوزدهم)، 1379
8- محمدی ، محمدهادی و زهره قایینی . تاریخ و ادبیات کودک و نوجوان ، تهران : چیستا ، 1381
مقاله :
1- کاشفی خوانساری ، سید علی . ' مطبوعات کودک و نوجوانان پس از انقلاب اسلامی ' ، فصلنامه رسانه ، سال 9 ، شماره 1 ، بهار 1377
2- کاشفی خوانساری ، سید علی .' نشریات آموزشگاهی در ایران' ، سالنامه رشد ، شماره 2 ، زمستان 1383
3- یحیی پور ، مناف . ' نگاهی به مطبوعات وکودک و نوجوان عرب' ، سالنامه مطبوعات کودک و نوجوان ، شماره اول ، 1375