تیتر نویسی

تیتر نویسی

اشاره:‌ 'تیتر نویسی' عنوان مجموعه گفتارهایی از دکتر مجید رضائیان است که طی آن تاریخچه، ضرورت و اهمیت، نقش‌ها و کارکردها و نیز عناصر، تکنیک‌ها و گونه‌بندی انواع تیتر مورد بررسی قرار می‌گیرد.

دکتر مجید رضائیان که از سال 1359 فعالیت مطبوعاتی خود را در روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرده است، طی سال‌های بعد با نقش‌آفرینی در بنیان‌گذاری روزنامه‌های ایران و انتخاب و سردبیری آنها، تاسیس دانشکده خبر ایرنا و سردبیری روزنامه جام‌جم فعالیت‌های خود را ادامه داده است. او که هم‌اکنون در دانشکده خبر ومرکز مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه  تدریس می‌کند به تازگی کتاب 'تیترنویسی' خود را نیز منتشر کرده که از سوی مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روانه بازار نشر شده است.بخش اول این مجموعه گفتار در ادامه از نظرتان می گذرد..

***

 

 

[زمان: 18:29 - حجم: 6.35MB]

 

مقدمه: اول باید ببینیم روزنامه‌نگاری چند فرم دارد. به نظر من روزنامه‌نگاری 10 فرم دارد: 10= 1+3+6 ،  6 فرم پایه است، 3 فرم مکمل و 1 فرم کلی یا جنرال

6 فرم پایه شامل: خبر و گزارش خبری، مصاحبه، گزارش، یادداشت و سرمقاله، مقاله، نقد
سه فرم مکمل دارد: عکس، طرح و کاریکاتور، طنز
یک فرم جنرال یا کلی دارد: تیتر

تیتر، قله روزنامه نگاری است. اگر قرار باشد بگوییم روزنامه‌نگاری چه عناصری دارد، می‌گوییم سه عنصر: خِرَد، احساس، مخاطب. با خِرد می‌نویسیم، با احساس نقاشی می‌کنیم و با مخاطب چشم‌انداز ایجاد می‌کنیم، چون مخاطب باید داخل نوشته باشد و طرف ما نیست، این نگاه، مربوط به 1960 به قبل است. یک فرم در میان این 10 فرم روزنامه‌نگاری است که با احساس می‌نویسیم، با احساس نقاشی می‌کنیم و با احساس مخاطب را می‌بینیم، و آن تیتر است. می‌گویند اگر تیتر را در روزنامه‌نگاری بتوانیم با چیزی در ادبیات مقایسه کنیم؛ آن شعر است. بنابراین، تیتر، شعر روزنامه‌نگاری است. ویلسون و اسپربر یک تئوری ارائه داده‌اند؛ به نام «تئوری ربط»، می‌گویند؛ «تئوری ربط» در تیتر، می‌شود «نقطه ارتباط» آنچه که حاصل ترکیبِ خرد و احساس یا متن (text) و مخاطب است. تئوری ربط به ما می‌آموزد که ما و متن‌مان، چگونه با مخاطب ارتباط برقرار کنیم؟ اما می‌گویند در تئوری ربط، تیتر، نقطه اول ارتباط «متن» و «مخاطب» است. اگر می‌گوییم تیتر در قله است، به معنای این نیست که از فرم‌های دیگر روزنامه‌نگاری بالاتر است؛ بلکه قله است چون زودتر دیده می‌شود اینجا، اولین موضوعی که مطرح می‌شود این است که اساسا چه تفاوتی میان «تیتر» و «عبارت» وجود دارد؟ روزنامه‌نگاری در همه فرم‌ها متن (text) است، ولی تیتر، متنی متفاوت است و این همان نکته ظریف است. من در این تعریف آورده‌ام 'عبارت' آن چیزی است که خوانده می‌شود، دیده می‌شود و فهمیده می‌شود. ولی تیتر دیده می‌شود، خوانده نمی‌شود و فهمیده می‌شود. این تفاوت همه حرف را می‌زند و لذا شاید به همین دلیل، تیتر وجه شاعرانگی دارد. اینک این بحث پیش می‌آید که تیتر موزون است یا نیمه موزون؟ این تفاوت، بابت چه مسئله‌ای است و چرا این‌قدر در دنیا، روزنامه‌های چاپی و الکترونیک در گذر زمان به یک ادبیات می‌رسند که این «ادبیات رسانه» به نوعی همان حرف میشل فوکو است. فوکو می‌گوید: در ارتباطات سه پایه داریم: گفتمان،‌ نظارت و سراسر بینی. رسانه باید به گفتمان برسد و یکی از ابعاد رسیدن به گفتمان در یک رسانه، ادبیات آن رسانه و به ویژه تیترنویسی است.

دوقلوهای قدیم مطبوعات ایران - یعنی کیهان و اطلاعات - هر کدام یک ادبیاتی در روزنامه‌نگاری ایجاد کرده بودند، به طوری که تا الان به نوعی آن ادبیات باقی مانده است. این گفتمان که فرمش می‌شود ادبیات آن رسانه به شدت وابسته به تیتر است. یعنی ادبیات یک رسانه چاپی، ادبیات یک رسانه الکترونیک و نوع ادبیاتی که یک رسانه خبری تلویزیونی ارائه می‌کند، در ابتدا به تیترهای‌شان وابسته است و پس از آن به لید.

بنابراین، اساسا وقتی ما صحبت از تیتر می‌کنیم، به قول ویلسون و اسپربر ما داریم بر روی «تئوری ربط» تاکید می‌کنیم. یک نکته زیبایی در این بحث وجود دارد؛ می‌گویند در تیتر نکته‌ای که خیلی به آن توجه می‌کنیم، «ادراک» است، یعنی «فرایند فهم»،‌ این نکته به نوعی دیگر حرف آقای هارولد لاسول و استوارت هال است که می‌گوید: 'وقتی پیام را ارائه می‌کنیم باید به دو پایه مهم، توجه جدی داشته باشیم: رمزگذاری و رمزگشایی'.

بنابراین می‌توانیم بگوییم؛ بعد از همه این مراحل، وقتی تیتر می‌زنید، همیشه به عنوان سردبیر یک دغدغه جدی دارید و آن «درک مخاطب» است: یعنی آیا همان مفهومی که می‌خواهید مخاطب برداشت می‌کند؟

ما در لید و متن - اگر 70 درصد از آنچه که منظورمان است - به مخاطب برسد، قانع می‌شویم، اما در تیتر 99 درصد هم راضی‌کننده نیست. اگر تیتری را که زدید، مخاطب همان را برداشت نکرد، تیتر شما ناقص است. به همین دلیل فرایند فهم در تیتر نویسی، پایه اصلی است. تیتر سه عملکرد دارد: عملکرد اطلاعی، عملکرد ترغیبی و عملکرد هشداری. تیتر گاهی اوقات روی یک عملکرد، سنگینی بیشتری دارد. اما تیتر باید در درون خود قابلیت این را داشته باشد تا در جایی که ضرورت داشت، هر سه عملکرد را در درون خودش داشته باشد. در وجه احساسی، عملکرد تیتر، تحریکی است، جایی هست که تیتر شما عملکرد تحریک‌کننده ندارد، عملکرد ترغیب‌کننده دارد. آنجا دیگر قرار نیست احساسات مخاطب را برانگیزیم، بلکه قرار است پرسشی را که در ذهن مخاطب است پاسخ دهیم.

تاریخچه تیتر

اساسا چرا اینقدر تیتر مهم شده است؟

من در انتقاد از آسیب‌های امروز روزنامه‌نگاری ایران مطلبی نوشته و مدل‌های روزنامه‌نگاری را چنین فهرست کرده‌ام: روزنامه نگاری خبری، روزنامه‌نگاری تشریحی، روزنامه‌نگاری توسعه، روزنامه نگاری تحقیقی و بعد از اینترنت «روزنامه‌نگاری تحلیلی» هم اضافه شد. تا پایان جنگ جهانی دوم و دهه 50 تا 60 میلادی روزنامه‌نگاری با همه وجوه متفاوت و با سابقه طولانی که در اروپا دارد، خیلی دوسویه و تعاملی نبوده است. تیتر زده می‌شود ولی اول برای «مطلع کردن» است و بعد برای «قانع کردن». حتی در روزنامه‌نگاری تحقیقی که مدل اصلی آن را از واترگیت می‌گیرند، این رویه وجود داشت. اما یک اتفاق مثبت و خوبی که افتاد و در ایران کمتر در مورد آن بحث شده «روزنامه‌نگاری توسعه» است. بعد از جنگ جهانی دوم که همه جا خراب شد، آبادانی و عمران، خودش را بر روزنامه‌نگاری تحمیل کرد و روزنامه نگاری توسعه به میان آمد. در روزنامه‌نگاری توسعه، تیترها به سمت (How) یا چگونگی واقعه و تشریح جزئیات رفت، اما با نگاه توسعه: در چنین شرایطی اتفاقی که برای تیترها افتاد، این بود که مدتی سردبیران روزنامه‌ها به سمت عنصرهایی رفتند که بگویند چه اتفاقی الان افتاده و چه اتفاقی قرار است بعداً بیفتد؟

روزنامه‌نگاری در تیتر، سه رویکرد دارد: اول؛ رویکرد «گذشته محور» یا خبری، دوم؛ رویکرد اکنون محور یا «رویکرد معنایی» و سوم «رویکرد پیش‌بینی کننده» یا آینده محور است. اگر همه اینها را بخواهیم با سه کلیدواژه تعریف کنیم می‌شود: رویکرد خبری، رویکرد معنایی و رویکرد فردایی.

می‌خواهم تأکید کنم تیترهای توسعه، بیشتر بر رویکرد معنایی سوار شدند، یعنی از خبر فاصله گرفتند که اتفاق خوبی بود. سپس در دهه 80-70 به بحث اینترنت می‌رسیم. تفاوت اینترنت سال 82 تا 90 میلادی در همگانی شدن اینترنت بود، البته ما در ایران کمی دیرتر به این مرحله رسیدیم. بعد آمدند گفتند حالا که اینترنت به صورت لحظه‌ای خبرها را مطرح می‌کند دیگر شما صبح نمی‌توانی تیتر بزنی که مثلا «بلگراد بمباران شد»، چون دیشب آنلاین این اخبار گفته شده و همه فهمیده‌اند. حالا باید بگویی «چگونه بمباران شد؟» و یا «چرا بمباران شد؟»، حتی رسانه تلویزیون هم در چنین شرایطی رفت به سمت تمرکز بر روی عنصر چگونگی و چرایی و روزنامه‌نگاری تحلیلی.

در تیترها نیز یک تحول جدید پدید آمد. قبلا تحول از تیترهای خبری به معنایی بود و این بار تحول از معنایی به سمت فردایی بود که اتفاق بالاتری است. فرم و اندازه تیترها نیز کوچکتر شد، تا رسید به تیترهای یک کلمه و دوکلمه‌ای. در چنین شرایطی عنصرهای مکمل به کمک تیتر آمد. روتیتر یک زمانی در دنیا خیلی مهم بود، حتی دیدم در گذشته، روزنامه‌های انگلیسی دو تا روتیتر داشتند، ولی کم کم رسید به عنصری به نام زیرتیتر و خیلی گسترش پیدا کرد. عنصر مکمل بعدی، یعنی سوتیترها هم متفاوت شدند یعنی «باکس» اضافه شد و به سمت «سوتیترهای تشریحی» رفت. اما عنصر اصلی مکمل برای تیتر، «عکس» بود. عکس، جایگاه فوق‌العاده‌ای پیدا کرد و انقلابی در کاربرد عکس در کنار تیتر پیدا شد. در چنین شرایطی، تیترهای کوتاه اضافه و تیترهای اقناعی کم شد، برای بزرگ کردن‌های نامتعارف تیتر، دست‌بسته‌تر شد، ولی تکنیک تیترزنی اوج گرفت. قبل از آن در دهه 60 و قبل‌تر، تیتر‌های خبری طولانی‌تر ولی به محتوا مربوط بودند، اگر هم کمی از محتوا فاصله می‌گرفتند، چون به اطلاعات متکی بودند، مشکلی ایجاد نمی‌کرد، اما بعدا تیترها، معنایی شد و بعد از آن فردایی، یعنی تیترهای متکی بر «اکنون» و متکی بر عنصر «پیش‌گیری» و آینده محوری، این اتفاق که افتاد، مخاطب احساس کرد به یک آرامش نسبی رسیده‌است و می تواند با رسانه‌ها به تناسب تحولات روز دنیا نزدیک شود و به جواب پرسش‌هایش برسد.

بحث دیگری که پیش می‌آید این است که درحال حاضر آیا تیتر را متن می‌دانند یا  فرامتن؟ در جواب باید گفت؛ اکنون تیتر، دیگر فرامتن است تیتر فرامتن دو پایه دارد، یک پایه در ترکیب خود تیتر است که معنی می‌آفریند. یک پایه هم آن چیزی است که در زبان‌شناسی، اصطلاحاً به درون و درک مخاطب از تیتر یا همان «ذخیره ذهنی مخاطبان» برمی‌گردد و یا به سواد او از آنچه که در اطرافش او وجود دارد، مربوط می‌شود. «ادبیات مخاطب» با «ادبیات تیتر» اینجا با هم نقطه تقارن بسیار جالبی پیدا می‌کنند. یعنی تیترنویس احساس کرد، که باید به زبان‌شناسی توجه کند. احساس کرد، باید به برداشت مخاطب از واژه‌هایی که در جامعه وجود دارد، توجه کند. تیتر باید در آن ادبیات، زندگی کند، یعنی همزمان یک معنی در ترکیب بیافریند و یک معنی در جغرافیای ذهن مخاطب، ولی جغرافیایی متکی بر زبان‌شناسی، ادبیات و نیز  واژه‌هایی که در اطرافش موج می‌زند. شما از چیزی که مخاطب نمی‌داند کمتر می‌توانی تیتر بزنی، بنابراین الان دیگر هدفمان مطلع کردن مخاطب نیست، الان می‌خواهیم مخاطب را به عنصری به نام «باور» برسانیم.

سئوالی که اینجا پیش می‌آید این است که آیا می‌توان گفت در سیر تحول در تیترها، قبل از دوران جدید، به مخاطب و «نیاز او» کمتر توجه می‌شده است و بیشتر این فرستنده پیام یا روزنامه‌نگار بوده که تعیین می‌کرده است چه‌چیزی را باید تیتر کند، یا بر چه کلماتی و عنصری تکیه کند؟ ولی در دوره جدید و بعد از اینترنت، توجه به مخاطب در زدن تیتر، تعیین کننده می‌شود. یعنی فقط ژورنالیست نیست که تصمیم می‌گیرد، چه چیزی را برجسته و تیتر ‌کند؛ بلکه او باید توجه نماید مخاطب به چه چیزهایی حساس است؟ به چه چیزهایی نیاز دارد؟ دایره واژگانش چیست؟ چه مفاهیمی برایش مهم است؟ و سرانجام چه درکی از ادبیات واژه‌های تیتر دارد؟