تیتر نویسی/2
'تیتر نویسی' عنوان مجموعه گفتارهایی از دکتر مجید رضائیان است که طی آن تاریخچه، ضرورت و اهمیت، نقشها و کارکردها و نیز عناصر، تکنیکها و گونهبندی انواع تیتر مورد بررسی قرار میگیرد.
اشاره: 'تیتر نویسی' عنوان مجموعه گفتارهایی از دکتر مجید رضائیان است که طی آن تاریخچه، ضرورت و اهمیت، نقشها و کارکردها و نیز عناصر، تکنیکها و گونهبندی انواع تیتر مورد بررسی قرار میگیرد.
دکتر مجید رضائیان که از سال 1359 فعالیت مطبوعاتی خود را در روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرده است، طی سالهای بعد با نقشآفرینی در بنیانگذاری روزنامههای ایران و انتخاب و سردبیری آنها، تاسیس دانشکده خبر ایرنا و سردبیری روزنامه جامجم فعالیتهای خود را ادامه داده است. او که هماکنون در دانشکده خبر ومرکز مطالعات و برنامهریزی رسانه تدریس میکند به تازگی کتاب 'تیترنویسی' خود را نیز منتشر کرده که از سوی مرکز مطالعات و برنامهریزی رسانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روانه بازار نشر شده است. بخش اول این مجموعه گفتار که بیشتر به تاریخچه تیتر میپرداخت پیش از این از نظرتان گذشت. اکنون در بخش دوم موضوع 'رابطه تیتر با واژه' مورد بررسی قرار گرفته است. با هم میخوانیم و میشنویم.
***
[زمان: 31:59 - حجم: 9.15MB]
بعد از اینترنت و اتفاقاتی که افتاد یک پرسش را زبانشناسان مطرح کردند که مربوط میشود به رابطه «شعر با ادبیات». من آن پرسش را در کتاب به رابطه تیتر با روزنامه یا رسانه تعمیم دادهام. بابک احمدی کتابی دارد به نام «ساختار و تأویل متن»، میگوید: «هر واژه به دلیل واژگان همجوارش، غنای نهایی و ژرفایش را آشکار میکند و دلالتهای معنایی تازهتری مییابد، به همین دلیل هر، شعر در حکم درهم شکستن مداوم انتظارهای خواننده است.» پرسشی که از این بحث به وجود میآید، این است که آیا شعر به واژه نیرو میدهد یا واژه به شعر ؟ من این بحث را برای تیتر و واژه مطرح کردهام.
تیتر به واژه نیرو میدهد یا برعکس
از نظر زبانشناسی واژه به تیتر نیرو میدهد یا تیتر به واژه؟ این شبیه مَثل معروف مرغ و تخم مرغ نیست، بلکه حکم دارد. زبانشناسان میگویند: در شعر، واژه به شعر نیرو میدهد، من در روزنامهنگاری معتقدم؛ تیتر به واژه نیرو میدهد، استدلال: در شعر، اثری خلق میکنیم که لزوما جهتگیریش به سمت مخاطب نیست. ما سه دوره ادبیات بزرگ داریم. از فارسی دری تا قرن هفتم، از سعدی و نثر بینظیرش تا نثر نو و از ادبیات نو و مدرن تا الان. در چنین سیری، شما ببینید ما چند روزنامهنگار داشتهایم که تاثیرگذاری ادبی داشته باشند؟ چند علیاکبردهخدا داریم؟ خیلی کم. چون غنای ادبیشان پایین بوده است. ادبیات روزنامهنگاری با ادبیات هر کشوری یک تفاوت دارد. ادبیات مرسوم با ادبیات روزنامهنگاری، تفاوتش این است که آنجا محتوای درونیاش بعلاوه مخاطب نیست، ولی در روزنامهنگاری، محتوا بعلاوه مخاطب است، برای اینکه تو برای خودت نمیتوانی خلق اثر ادبی کنی، تو باید برای مخاطب خلق اثر ادبی کنی، اینجا واژه در خدمت تیتر است، تیتر از واژهها شکل میگیرد، اثر هم میپذیرد، اما در نهایت این تیتر است که واژههای جدید میآفریند و ادبیات جدید ایجاد میکند.
در این تعریف زبانشناسی سه نکته هست: یکی اینکه میگویند «واژگان» وقتی باهم «همجوار» میشوند «معنا» میآفرینند، در ادبیات روزنامهنگاری هم همین است. نکته دوم این است که زبانشناسان میگویند وقتی واژگان به جای هم قرار میگیرند - یعنی جانشینی - معنایی ژرف را میسازند و دلالت معنایی جدیدی ایجاد میکنند. در روزنامهنگاری هم همین است. شما یک تیتر میزنید مرکب از واژههای همجوار و جایگزین و بعد یک دلالت معنایی جدید ایجاد میشود، یک نتیجهگیری، یک حرف تازه.
یک وجاهت اشتراکی زیبا، شعر با تیتر دارد؛ هر دوی آنها، انتظارات مخاطب را میشکنند. شما در متن ساده، انتظارات مخاطب را باید شرح دهید و به نقطهای میرسید که انتظارات مخاطب میشکند. در تیتر هم، باید انتظارات مخاطب را بشکنید، شعر هم همینطور است. فاصله «دلالت معنایی» با «شکستن انتظار» مخاطب در شعر خیلی کوتاه است، در تیتر هم خیلی کوتاه است، ولی در نثر اینقدر کوتاه نیست. در شعر، واژهها به شعر نیرو میدهند، ولی در روزنامهنگاری این فلوچارت ادامه پیدا میکند، واژهها در تیتر مینشینند، ولی این تیتر است که واژهآفرینی میکند، ادبیات جدید ایجاد میکند، چون باید با مخاطب باشد، یعنی مخاطب در تیتر بنشیند، اما بدون فاصله. در تیتر شرحی ندارید که بخواهید، انتظار مخاطب را بشکنید، در گزارش شرح میدهید، در خبر اطلاعات میدهید، چیدمان میکنید، در مصاحبه با لید و تنظیمات به شرح مورد نظر میرسید ولی در تیتر هیچکدام از اینها نیست.
تیتر عکس روزنانهنگاری
منتقدان عکس، حرف زیبایی میزنند که من میخواهم از حرفشان دفاع کنم، عکس در آنِ واحد و بدون شرح، انتظار مخاطب را میشکند. یکی از تعاریفی که در تیتر میگویند این است که تیتر «عکس روزنامهنگاری» است، یعنی تصویر است. به این معنی که مخاطب در آنِ واحد که آن را میبیند، باید بفهمد بدون اینکه بخواند.
نکته بعدی این است که میگویند اگر تیتر ادبیات میآفریند، از واژه تاثیر میگیرد. ولی خودش «فرایند درک»، «مفهوم» و «معنا» را برای مخاطب ایجاد میکند. میگویند روزنامهنگاری دو عملکرد دارد: عملکرد معنایی، عملکرد تجربی. به این مطلب، چنین شرحی را باید افزود؛ عملکرد تجربی در روزنامهنگاری «محیط» است و عملکرد معنایی در روزنامهنگاری «مخاطب». ولی مخاطب بعلاوه پدید آورنده یعنی صاحب اثر. در تیترنویسی، عملکرد تجربی را باید در محیط بیرونی جست و جو کنیم و ببینیم چه اتفاقی افتاده است؟ همان بحث سنتی روزنامهنگاری، یعنی رویدادمحوری. رویدادها هفت ارزش دارند که در ژورنالیسم به آنها ارزشهای خبری میگویند، در واقع اینگونه مصطلح شده ولی یادمان رفته که اینها ارزشهای خبری نیستند، ارزشهای رویدادند. میخواهم بگویم عملکرد روزنامهنگاری، عملکردی برگرفته از محیط است، اتفاق و رویداد و ارزش رویداد را شما از محیط پیدا میکنید.
دوم اینکه برای این عملکرد تجربی، عملکرد معنایی درست میکنیم، عملکرد معنایی ترکیب واژگان است؛ چه متن و چه تیتر. افزون بر آن، این معنا قرار است در مخاطب بنشیند وپروسه درک و دریافت را طی کند..
پرسشی که پیش میآید این است:'رابطه تیتر با این دو عملکرد چیست؟' شما وقتی میخواهید متن بیافریندومثلا گزارشی بنویسید؛ تکلیف تان معلوم است؛ اما در تیتر موضوع کمی ظریفتر میشود. تیتر در عین حال که عملکرد تجربی خودش را از محیط میگیرد؛ اما شما با انتخاب سوژه تاثیر محیط را محدود میکنید یعنی محیط نمیتواند به طور صد در صد خودش را به شما تحمیل کند، شما باید هوشمندانه رفتار کنید و نمیتوانید به مساله نگاه ساده ای داشته باشید.
این جا اجرای مدل ارتباطی لاسول به مراتب دشوارتر است، چون در متن به نسبت تیتر کار راحت تر خواهد بود. به هرحال در متن، شرح و توصیف اطلاعات و اندیشه محوری آن چیزی است که در عالم عینیت وجود دارد. میگویند رئالیته در روزنامهنگاری،صرفا تجربی بودن نیست؛ عینی گرایی است. عینی گرایی در روزنامهنگاری حرف اول را میزند،به عنوان نمونه چه فرقی است میان داستان و گزارش؟ خط تخیل در داستان از نویسنده داستان آغاز میشود و نیز از ذهن او تا ذهن مخاطب ادامه مییابد و تمام می شود، یعنی کاملا افقی است. اما در روزنامهنگاری این خط افقی، مثلث میشود؛ از ذهن روزنامهنگار آغاز میشود و به رئالیته و عینی بودن(محیط) می رسد و از رئالیته به مخاطب. یعنی باید این خط تخیل در روزنامه نگاری- به مدد واقعیت بیرونی_ به کف اقیانوس چنگ بیاندازد و ببیند آن محیط تجربی چیست؟ از آن وام بگیرد و بعد برود سراغ مخاطب.
در متنها یا فرمهای شش گانه پایه روزنامهنگاری، محدودیت چندان زیاد نیست، لذا دست بازتر است. در نوشتن متن محیط بیرونی و ارزش رویداد خودش را به شما دیکته میکند که چه باید بنویسید، ممکن است ادبیات سی ان ان با ادبیات شبکه العالم ایران، فرق کند، ولی آمار، ارقام و اطالاعات را نمیشود عوض کرد، یک واقعهای در عراق اتفاق افتاده نمیتوانیم بنویسیم که در پاکستان بوده اما در تیتر باید از بین همه آن اطلاعات واقعی دست به انتخاب زنید و خلاقیت نمایید، به همین دلیل پایه تیتر بر عملکرد معنایی روزنامهنگاری استوار است، معنایی میآفریند که شاید مخاطب نخواهد کل مطلب را بخواند و فقط تیتر و زیرتیتر را بخواند و برود، باید بتوانید همه حرف را در تیتر بگویید. یعنی ترکیبی از واژگان ایجاد و اثری را خلق کنید که مخاطب دنبالت بیاید ونیز همان پیامی را که میخواهید مخاطب برداشت کند و همانی را رمزگشایی کند که شما رمزگذاری کردهاید.
در متن دست باز است و مخاطب اگر در پاراگراف اول هم به رمزگشایی نرسد؛ پاراگراف سوم میرسد
عناصر سازنده تیتر
ولی در تیتر پاراگرافها به کمک شما نمی آیند . مسئلهای که اینجا پیش میآید این است که عناصر سازنده تیتر چیست؟ در پژوهشهای معتبر دنیا میگویند تیتر را با سه s میشناسیم: summarize, sell, signal عناصر سهگانه که آرایش زبانی تیتر را میسازند شامل: 1- خلاصهکنندگی 2- بفروش بودن 3- نشانه گذاری. تیتر باید خلاصه کند، سیگنال بدهد و حتما بفروش باشد. در بفروش بودن، تیتر چاپی با تیتر اینترنتی فرق میکند، میگویند از وقتی اینترنت آمده تیترها خیلی ضعیف شده است چرا؟ چون سردبیران در رسانههای اینترنتی نمیخواهند چشمان عابران پیاده را از کنار دکهها بفریبند، اما سردبیران رسانههای چاپی، همواره این توقع را دارند که با تیترشان چشمان عابران پیاده را بفریبند، بنابراین عنصر sell اهمیت بیشتری برای آنها دارد. با اینوجود، در فضای اینترنت، اطلاعات زیاد است، باید به تیترها رسید و نباید یک تیتر معمولی بزنید و بروید، در عین حال تیترهای اینترنتی عنصر سیگنال را دارد و کوتاه و خلاصه بودن (summarize) هم در آن مشهود است.
در روزنامهنگاری ایران بیشترین چیزی که امروزه به آن نیاز داریم، تیتر نویسی است. یکی از آسیبهای بزرگ،رواج واژههای گویشی در تیتر هاست. این گویشها مربوط به نسل سومیهای ما میشود که خیلی باهوش هستند و برای روزنامهنگاری زحمت میکشند، اما به عنوان یک روزنامه نگار و معلم این رشته از آنها میخواهم که ادبیات گویشی که در زبانشناسی به آن ادبیات عرفی میگویند را با ادبیات روزنامهنگاری یکی نکنند. مثلا اگر در تیتر بنویسیم 'راستش اینه' ممکن است اصطلاحی باشد که در یک فیلم گفته شده ولی نباید به عنوان تیتر نوشته شود، اینگونه ما به ادبیات روزنامهنگاری لطمه میزنیم. کاش این موضوع فقط در تیتر خلاصه میشد، در متن هم اینگونه نوشتن، رواج پیدا کرده است. همچنین در رسانههای اینترنتی.
یک پرسش: چرا در سایر نقاط دنیا اینگونه نیست؟ مگر آنها رسانه اینترنتی ندارند؟ مگر روزنامه ندارند؟ ما باید ملاک سنجشی داشته باشیم. سیگنال در تیتر لزوما نباید واژگان عرفی و عامه باشد، آن واژهها را باید تبدیل به ادبیات تیتر کرد ، باید ادبیات تیتر بیافرینیم به نوعی که ادبیات فارسی را تقویت کند نه تضعیف.
بحث دیگری که پیش میآید این است که وقتی میخواهیم تیتر بزنیم آیا میشود بعضی از این سه عنصر نشانهگذاری، کوتاهی و بفروش، در آرایش زبانی تیتر نباشد؟ مثلا دوتای آن باشد و یکی نباشد و آیا میشود عنصر دیگری هم به آن اضافه کرد؟ پاسخ پرسش اول این است که هرگز؛ هر سه عنصر باید در تیتر باشد، نمیتوانیم عنصر سیگنال را در تیتر نگذاریم.
مثلا میگویند تیترهای اینترنتی در عناصر زبانی عنصر sell ندارد. یک عدهای پاسخ میدهند که چنین چیزی محال است، چون همه رسانهها دنبال این هستند که بازدیدکنندشان بالا برود. ویلسون و اسپربر تحت عنوان 'تئوری ربط در تیتر' همین را میگویند.
عنصر چهارم در تیتر
در رسانه اینترنتی اولین حلقه ارتباط بازهم تیتر است. من به این سه عنصر یک m اضافه کردم که همان مدیا است، چون آن سه عنصر درونشان مخاطب نشسته است، اگر شما بگویید مدیا در سیگنال وجود دارد، یعنی دارید سیاست رسانه را علامت میدهید، پس ارزش رویداد را هم میتوانید علامت دهید، نیاز مخاطب را هم میتوانید علامت دهید.در حالی که لزوما ،این نیست. باید m را بگذاریم، چون اساسا وقتی شما روزنامه یا رسانه بخش خصوصی میشوید، سعی میکنید به نیاز ها و دیدگاههای مخاطب بپردازید، در روزنامههای خصوصی به خاطر بقا مارکتینگ خیلی مهم است، چه در تیتر و چه در متن، ولی در تیتر چرا باید m را مستقل ببینیم؟ بخاطر اینکه اگر مدیا را مستقل نبینید این امکان وجود دارد که تیتر شما در آن دو ضلع حرکت کند و بعد شما از هدفهای اصلی به عنوان یک رسانه غافل بمانید، این روزنامهنگاری متعادل نیست، روزنامهنگاری پادوکسیکال است، اگر یک بُعد را ببینید و یکی را نبینید از بین میروید، اگر مخاطب را ببینید سیاست رسانه را نبینید، رسانه از بین میرود. در متن، شما فرصت دارید و به این میرسید اما در تیتر باید به طور مستقل ببینید. این استدلال ضرورت توجه بهm است.
شبی که ما در شرق دنیا برای 11 سپتامبر تیتر زدیم ، 12 ساعت از سردبیران آمریکا و 7 ساعت از سردبیران اروپا جلوتر بودیم . چون 45/9 صبح این اتفاق افتاد و ما شب تیتر زدیم و آمریکایی ها و اروپاییها بعد از ما تیتر زدند. من آن شب تیتر زدم 'انفجار' فردای آن زدم 'سرنخ'.تا 28 شب تیتر یک کلمهای و دو کلمهای زدم. حتی هفته بعدی که آمریکا به افغانستان حمله کرد؛ من 4-5 شب قبلتر-در جام جم تیتر زدم: 'همین هفته' و حمله اتفاق ا فتاد.
12 ساعت زودتر تیتر زدم 'انفجار' چون نمیخواستیم موضعگیری کنیم که این الان چه سمت و سویی دارد، فردای آن روز هم یکی از روزنامههای معتبر آمریکا تیتر زده بود 'رسوایی' که این سه عنصر summarize, sell, signal در تیترش وجود دارد، در تیتر انفجار هم این سه عنصر هست؛ ولی در هر سه تیتر یک m روشن و واضح وجود دارد. m باید معلوم باشد نمیتوانید بگویید m را در دل سیگنال ببینیم. البته اگر کسی هم بگوید من مخالفتی ندارم؛ ولی باید یادش باشد که این سیگنال زیرمجموعه دارد یکی سیگنال مخاطب و یکی سیگنال رسانه است.
میخواهم موضوعی را از یک پژوهش بگویم: میگویند وقتی شما تیتر میزنید از آن یک برداشتی میشود و بعد لید را میخوانند و از آن برداشتی دیگر میشود و بعد متن را میخوانند و از آن هم برداشتی میشود. حال اگر در یک کار تحقیقی آزمایش کنیم آیا به این نتیجه میرسیم که این سه برداشت یکی است یا خیر؟ خوزهلئون در دانشگاه مادرید اسپانیا تحقیقی در این رابطه انجام دادهاست. او به یک عده از مخاطبان گفت فقط تیتر را بخوانید، به گروهی دیگر گفت فقط لید را بخوانید، به یک عده هم فقط متن را برای خواندن داد و به یک عده هم تیتر و لید و متن را با هم داد که بخوانند. بعد از آنها پرسید که به چه برداشتی رسیدهاند؟ نتیجه تحقیق این شد کسانی که لید و متن را و کسانی که تیتر، لید و متن را با هم خوانده بودند، برداشتشان از کسانی که فقط تیتر را خوانده بودند، متفاوت بود. این یعنی اینکه تو میتوانی با تیتر برداشتی را به مخاطب ارائه کنی که از متن فاصله داشته باشد، یعنی جامعتر از متن باشد. اگر در دنیا تیتر مهم است، به این دلیل است که در آرایش زبانی تیتر، باید دقت کنیم که آیا آن عناصر را کامل گذاشتهایم یا نه؟
کتاب 'دانوتا ریح' که تحت عنوان 'زبان تیتر' در ایران ترجمه شده است، جمله زیبایی دارد: میگوید روزنامهها متون بیدوامند؛ اما تیتر جنبهای از روزنامه نگاری است که می تواندتا مدتها دوام و اثر آن با مخاطب همراه باشد. یعنی تیترها بادوامتر از متن ها هستند. چرا در تمام دنیا سردبیران موفق را با تیترهاشان میشناسند؟ میگویند کسی که تیترنویس خوبی است، سردبیر خوبی هم میتواند باشد. تیتر از پایههای سردبیری است، تیتر باید بتواند متن بادوام بسازد. منظور، دوام بر ذهن مخاطب است. الان چند درصد از تیترهای ما دوام دارد؟ در دنیای رسانهای امروز تیترهایی را میزنند که دوام داشته باشد و مخاطب مدتها با آن همراهی کند.
در نمایشگاه کتاب گزارشی را بچهها نوشته بودند من برایش تیتر زدم: 'امروز کتاب تیتر اول میشود' ناشران خیلی استقبال کردند؛ چرا؟ چون این تیتر دیگر متن بیدوام نیست.اختلالات تلفن همراه زیاد شد؛ تیتر زدم:' تلفنی که با مردم همراه نیست' و یا برای گزارشی در باره خانمهایی که عشق خرید طلا دارند، تیتر زدم: 'مرحمت فرموده ما را حس کنید' زنان عشق خرید طلا دوست دارند دیده شوند.
دانوتا ریح میگوید: تیتر، متنِ با دوام است. بنابراین شما باید در تیتر، چشماندازی را باز کنید که به نتیجه تحقیق آقای خوزهلئون هم برسد.
پرسپولیس با تیم الغرافه قطر در دوحه در جام باشگاههای آسیا بازی داشت، فورواردشان آقای فرهاد مجیدی بود، تیم مقابل سه بر صفر به پرسپولیس باخت. یکی از خبر گزاری ها تیتر زده بود '3 امتیاز شیرین در خانه فرهاد' این تیتر، متنِ با دوام است.