باز اندیشی اخبار خارجی – بخش پایانی
افراد از کشورهای بسیاری از طریق شبکههای حمایتی فراملی، گرد هم میآیند تا با هدف تغییر دادن وضع موجود، فعالیت سیاسی انجام دهند. موضوعهای اصلی - محیط زیست، وضع زنان و حقوق بشر - از مرزهای سیاسی و نهادهای ملی سیاسی فراتر میرود...
افراد از کشورهای بسیاری از طریق شبکههای حمایتی فراملی، گرد هم میآیند تا با هدف تغییر دادن وضع موجود، فعالیت سیاسی انجام دهند. موضوعهای اصلی - محیط زیست، وضع زنان و حقوق بشر - از مرزهای سیاسی و نهادهای ملی سیاسی فراتر میرود. اعضای شبکههای حمایتی فراملی با ابداع کاربردهای جدیدی از فناوریهای دیجیتال، اطلاعات را با سرعت منتشر کرده، موضوعها را مطرح و حمایت از موضوعی را سازماندهی میکنند و لابی موثری را در میان سازمانهای بینالمللی انجام میدهند. این شبکهها نیازهای اطلاعاتی فردی و جمعی را برآورده میکنند که رسانههای جریان غالب شناخت مناسبی از آن پیدا نکردهاند. اندرو کاهوت مدیر مرکز تحقیقات پیو در امور مردم و مطبوعات میگوید 'علاقه عمومی [به اخبار ملی] بالاست و [رسانههای جریان غالب] آن را برآورده نمیکنند، این علاقه به سیاست و موضوع دولتها کمتر از مثلا گرم شدن آب و هوا یا بیماری تب برفکی یا موضوع زنان است.'
کک و سیکینک - که یکی از دقیقترین مطالعات را درباره نقش فزاینده شبکههای حمایتی در سیاست بینالملل انجام داده - میگویند این تشکیلات جدید فراملی 'ساختارهای ارتباطی' هستند زیرا 'هسته فعالیت شبکهای، تولید، تبادل و کاربرد راهبردی اطلاعات است.' در دهه 1990، اداره کردن شبکه اینترنتی بسیار کم هزینهتر شد و در نتیجه این قبیل شبکهها مثل قارچ رشد کردند. میتوان با بررسی سازمانهایی مانند AlterNet متوجه رشد سریع شبکههای اینترنتی شد. این شبکه در سال 1998 تأسیس شد و 6 سال بعد، به طور میانگین ماهیانه 7/1 میلیون نفر از آن بازدید میکردند. این شبکه خود را هم یک نشریه خبری و هم جامعه اینترنتی تعریف میکند که روزنامهنگاری اصیل تولید میکند و بهترین مطالب دهها منبع رسانهای مستقل دیگر را بازتاب میدهد. این امر که شبکه یادشده خود را هم یک رسانه و هم یک جامعه میداند، نشاندهنده نقش اساسیای است که ارتباط در شبکههای حمایتی فراملی ایفا میکنند.
اعضای شبکههای حمایتی فراملی انگیزه بهرهبرداری مالی ندارند. هدف روزنامهنگاری رادیکال (یا شهروندی) که آنان تولید میکنند، مطرح موضوعهای جدید در عرصه عمومی جهانی، مطرح کردن موضوعهای قدیمی به اشکال ابتکاری و نهایتاً قانع کردن مخاطبان جهانی و زیر فشار گذاشتن دولتهای و سازمانهای بینالمللی است. کک و سیکینک میگویند شبکههای حمایتی فراملی 4 راهکار دارند: سیاست اطلاعرسانی، سیاست نمادین، سیاست اهرم و سیاست پاسخگویی و از این طریق، اطلاعات و متن ارزشی را که دولتهای در چارچوب آن سیاستگذاری مینمایند، متحول میکنند. دو راهکار اول به خصوص برای فهمیدن تغییر جاری در تولید و توزیع اخبار خارجی اهمیت دارد. سیاست اطلاعرسانی شامل مبادلههای غیررسمی از طریق ایمیل، نمابر و تلفن و نیز رسانههای کوچک به خصوص سایتها، جزوهها و خبرنامههاست. شبکههای حمایتی فراملی با توانی که از اینترنت برای رساندن صدای خود به میلیونها نفر در کشورهای مختلف میگیرند، به بازیگران مهمی در تولید و توزیع اخبار فراملی بدل شدهاند. فعالان اغلب به شکل گزارشگران تحقیقی در میآیند و اطلاعات را جمعآوری و گزارشها را خودش مینویسند، اما همان طور که کک و سیکینک یادآوری میکنند اطلاعاتی که این شبکهها تولید میکنند، باید قابل اطمینان و مستند بوده تا اعتبار داشته باشد.
دومین مولفه مهم سیاست اطلاعرسانی شبکههای حمایتی فراملی، ارائه موضوعها در قالبهایی است که بیعدالتی موجود در یک موقعیت را نشان میدهد و راهحلهایی قانعکننده را برای آن پیش میکشد. گزارشها به زبان ساده گفته میشود نه فنی و خلافکاران به روشنی شناسایی میشوند. مثال گویایی که کک و سیکینک ارائه میکنند، جنبش ضد ختنه زنان است که در آن اسم این عمل محل کشمکش در مناظرههای بینالمللی است. حامیان جنبش زنان عبارات فنی را کنار گذاشتند و در عوض موضوع را بر حسب خشونت علیه زنان مطرح کردند و آن را نقص عضو جنسی زنان خواندند. دانشپژوهانی همچون گیتلین خاطرنشان کردهند که اخبار تولیدی فعالان عمدتاً درون شبکههای خودشان میگردد و این قبیل اخبار مستقیماً به غنای فضای عمومی نمیافزاید، اما این شبکهها در عوض محیطهای کوچک مختص به خود را ایجاد میکنند. با این حال، شبکههای حمایتی اغلب به مخاطبانی گستردهتر میرسند. شبکههای گروههای عمده همچون عفو بینالملل، حقوق زمین، فمنیستها و کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای تجاری آزاد، گزارشهای بهنگام منتشر و به طور مستمر اخباری تولید میکنند که اغلب به رسانههای جریان غالب راه پیدا میکند. یک مولفه مهم سیاست اطلاعرسانی آنان جلب توجه مطبوعات است. کک و سیکینک میگویند: 'روزنامهنگاران هوادار ممکن است به بخشی از شبکه تبدیل شوند، اما اغلب فعالان شبکهها نزد مطبوعات، اعتبار و شهرت پیدا کرده و اطلاعات خود را به شیوهای بهنگام و جذاب ارائه میکنند تا توجه رسانهها را جلب کنند.' موفقیت کارزار ممنوعیت مین نمونهای عالی از این امر است. حامیان آن توانستند با جذب کردن چهرههای سرشناس هنری به عنوان سخنگو و جلب کردن توجه رسانهها، آگاهی جهانی در این زمینه ایجاد کنند. افزون بر این، دومین راهکار شبکههای حامی فراملی یعنی سیاست نمادین از تلاشها برای جلب توجه مطبوعات حمایت میکند. گاهی فعالان معنایی نمادین به رخدادهای عمده بینالمللی میدهند و تفسیری از آن رخداد میسازند که برای مردم خارج از شبکه اهمیت پیدا میکند. مثلاً طرفداران محیط زیست سوختن جنگلهای برزیل را در سال 1988 ، به نماد گرم شدن آب و هوا تبدیل کردند. آنان با استفاده از فیلمهای تأثیرگذار، بسیاری از مردم عادی را در آمریکا قانع کردند که از دیدگاههای آنان درباره موضوعهای سیاسی گستردهتر پیرامون گرم شدن آب و هوا حمایت کنند. مثالی جدیدتر از سیاست نمادین استفاده شگفتآور جنبش ضدجنگ از عکسهای زندان ابوغریب است. همان طور که پل استار جامعهشناس میگوید: 'هنگامی که مدتها از فراموش شدن دیگر جنبههای جنگ عراق بگذرد، تصاویر سربازان آمریکایی در حال شکنجه کردن عراقی ها در زندان ابوغریب همچنان در یادها خواهد بود.'
با وجودی که بیشتر شبکههای حمایتی فراملی به منزله جوامع سیاسی فراملی در پی دستیابی به ارزشهای اساسی دموکراسیهای لیبرال هستند، برخی دیگر از انواع بسیار متفاوت شبکههای فراملی هستند که به بازیگران عمدهای در عرصه گزارشگری اخبار خارجی بدل شدهاند، به خصوص میتوان القاعده را جامعه فراملی دانست. ورتووک میگوید: 'برای وزارت دفاع آمریکا، فراملیگرایی به معنای تروریسم، شورشیان، گروههای مخالف در جنگهای داخلی که خارج از کشورهای محل شکلگیری خود دست به عملیات میزنند و اعضای گروههای جنایتکار است.' وقتی از منظر شبکههای فراملی به اخبار خارجی مینگریم، آنچه تغییر کرده است، ماهیت خود اخبار خارجی است.
پیدایش 'اخبار خارجی جدید' که پاورز توصیف میکند، با بزرگترین جنبش مهاجرت در تاریخ هم زمان شده است. گروههای قومی مانند افراد چینی، ترک یا پنجابیتبار که در امریکای شمالی و اروپای غربی زندگی میکنند، یکی دیگر از انواع جوامع فراملی است که مقادیر کلانی اخبار فراملی تولید، توزیع و استفاده میکند.
خلاصه
به نظر میرسد بیشتر سازمانهای خبری جریان غالب یا دست کم شرکتهای دارنده آنها، راضی هستند برای پوشش خبری رخدادهای خارج از آمریکا، یا به خبرگزاری قناعت کنند یا خبرنگار به مناطقی بفرستند که در آن تجربه ندارند. با وجود اندکی افزایش علاقه پس از 11 سپتامبر، اخبار خارجی به معنای سنتی خبرنگاری خارجی همچنان در حال کم رنگ شدن است. و این امر مسلماً به این خاطر نیست که مردم علاقه ندارند. رشد بسیار رسانههای اینترنتی و شبکههای حمایتی مبین این نکته است. آنچه ما میگوییم این است که الگوهای جدید زندگی و ارتباط فراملی چه بسا نیازمند آن است که سازمانهای خبری تغییری اساسی در چگونگی تفکر خود درباره اخبار خارجی ایجاد کنند. این پیشنهاد فراتر از تأکید صرف بر منابع ارتباطی محلی در گزارشهای بینالمللی است. مسلماً این الگو بهبودی خوبی در این مسیر است، اما بسیاری از گزارشهای جذاب را که دارای ماهیت فراملی است و در فضاهای متقاطع رخ میدهد، نادیده میگیرد.
با وجودی که علاقه زیاد و فزایندهای نسبت به گروههای قومی که در کشورهای خارجی اقامت دارند، به عنوان یک بازار وجود دارد و اخیراً کارهای پژوهشی زیادی در ارتباط با فراملیگرایی صورت گرفته است، به نظر میرسد این موضوعها خارج از حوزه بحث روزنامهنگاران جریان غالب و مطالعات روزنامهنگاری قرار دارد. به نظر ما، شاید حوزههای همگرایی وجود داشته باشد که در مباحث مربوط به اخبار خارجی از آن غفلت میشود. جیمز اندرسون استاد علوم سیاسی میگوید: 'جهانی شدن تقسیم دوگانه آشنا بین امور خارجی و داخلی را بر هم زده است. وی استدلال میکند که جهانی شدن دموکراسی فراملی را در دستور کار علوم سیاسی قرار داده است. ما با بیان استدلال وی به شکلی دیگر، میگوییم که مقوله 'اخبار فراملی' باید به دستور کار روزنامهنگاری افزوده شود.