اتاق‌های اجاره‌ای در «خانه پوشالی»

خودویرانگری ژورنالیسم تلویزیونی در برابر چشمان مخاطب

اتاق‌های اجاره‌ای در «خانه پوشالی»

معلوم نیست که فرانک آندروود بتواند از چالش انتخابات ریاست جمهوری پیش روی خود موفق بیرون بیاید اما بی‌هیچ شکی او تا همین الان هم قلب ملت خود را تصاحب کرده است. ملتی که دامنه آن از مرزهای جغرافیای ایالات‌متحده بسیار فراتر رفته است و او را به یکی از محبوب‌ترین روسای جمهور -واقعی و تخیلی - تاریخ آمریکا و جهان بدل کرده است. «خانه پوشالی» یکی از بهترین درامهای سیاسی سال‌های اخیر است که بر مبنای داستانی بانام مشابه و محصول بی بی سی بازسازی شده است و در رده معدود درامهای سیاسی موفق تلویزیونی درآمده است.

این سریال نه‌تنها از بالاترین استانداردهای نویسندگی، بازیگری، کارگردانی و جنبه‌های هنری ساخت یک سریال موفق بهره می‌برد که نقش مهمی در توسعه صنایع سرگرمی تصویری بازی کرده است. با این سریال بود که شبکه نت فلیکس و به‌تبع آن تولید و توزیع‌کننده‌های محتوای دیجیتال بر روی اینترنت، شانس مشارکت در ساخت سریال‌های موفق و محبوب را به دست آوردند؛ اما شاید مهم‌ترین جنبه این سریال پیوند آن با واقعیت سیاست معاصر آمریکا است.

«خانه پوشالی» محصولی سرگرم‌کننده بر مبنای واقعیت‌های سیاست واشنگتن است که پس از مجموعه «بال غربی» شاید یکی از نزدیک‌ترین روایت‌ها به دنیای واشنگتن را به نمایش می‌گذارد. کوین اسپیسی بازیگر نقش فرانک آندروود، اخیراً در گفت وگویی با مجله گاتهام نقل کرده است که بیل کلینتون رییس‌جمهور پیشین آمریکا درباره این سریال به او گفته است که این سریال بیش از یک داستان تخیلی است و شاید 99 درصد داستان‌های آن رویدادهایی هستند که می‌توانید سرنخ آن‌ها را در واشنگتن واقعی بیابید.

در این سریال مانند هر داستان سیاسی دیگری روزنامه‌نگارها نقشی مهم را بر عهده‌دارند. تماشای این سریال ناخودآگاه این سوال را به ذهن می‌آورد که چرا تقریباً هم روزنامه‌نگارهای نمایش داده شده در این سریال این‌قدر در انجام کار خود و پایبندی به اصول حرفه‌ای خبر و رسانه بد عمل می‌کنند. می‌توان استدلال کرد که تصویر درستی از روزنامه‌نگاران در این داستان به نمایش گذاشته نشده است.عطش نسل جوان روزنامه‌نگارانی که خود را صدای رسانه‌های جدید می‌دانند و در این مسیر بیش از دنبال کردن حقایق و اصول پایه‌ای ژورنالیسم به دنبال کلیک‌های بیشتر هستند، گروهی از روزنامه‌نگاران که اسیر آفت میل به ستاره شدن و دیده شدن به هر قیمتی هستند،روزنامه‌نگارانی که مرعوب می‌شوند و در ساختار حرفه‌ای خود روند درستی را دنبال نمی‌کنند ، اعتبار خود را در خطر قرار می‌دهند و سازمانی که از اعضا درخطر خود حمایت نمی‌کند، همه اینها  بخشی از مواردی است که دربارهروزنامه‌نگاران مطبوعات در این سریال مورد اشاره قرار گرفته است. اگرچه همه ما نمونه‌هایی از چنین رفتارهایی را می‌شناسیم اما ده‌ها روزنامه‌نگار و رسانه چاپی را نیز می‌شناسیم که سعی می‌کنند در این شرایط اصول را رعایت کنند؛ اما «خانه پوشالی» قرار نبوده است که مستندی از رفتار روزنامه‌نگاران باشد. شما می‌توانید به این تصویر نقد داشته باشید؛ اما این بخشی از داستانی است که ذهن خلاق طراحان می‌خواهد برای شما روایت کند. روزنامه‌های مورداشاره در این داستان نام‌های ساختگی هستند در خدمت خلاقیت سازندگان و در خدمت روایت داستان. چنین روایتی شاید در ذهن مخاطب تأثیر بگذارد اما جای اعتراضی نیست. آنچه در این سریال به ‌طورجدی اعتبار و جایگاه روزنامه‌نگاری را به شکل کم‌سابقه‌ای تهدید می‌کند، بلایی است که میل به ستاره شدن روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بر سر آن‌ها آورده است و اعتبار آن‌ها را به بازی گرفته است.

          اینکه در سریال‌هایی با موضوعات سیاسی و یا حادثه‌ای که نیاز به زمینه خبری وجود دارد از حضور روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و واقعی استفاده شود موضوع جدیدی نیست. معمولاً در این روند چند لحظه‌ای آن گزارشگر شناخته‌شده چندخطی خبر جعلی را برای کمک به روایت داستان می‌خواند و در تصویر تلویزیون مشاهده می‌شود. نمونه‌های چنین حضور و مشارکتی فراوان است. از سریال «شرلوک» که مجریان برنامه صبحگاهی بی بی سی خبر بازگشت او را منتشر کردند تا فیلمی مانند «جیمز باند: اسکای فال» که خبر حادثه تروریستی در مقر سازمان جاسوسی بریتانیا را ولف بلیتزر مجری شبکه سی ان ان قرائت می‌کرد.

این کار سودی دو طرفه دارد. از طرفی داستان را واقع‌گرایانه‌ترمی‌کند و از طرف دیگر چهره و روایت گرازشگر یا شبکه خبری او در فیلمی پرفروش دیده می‌شود و شاید برخی از تماشاچیان فیلم بعدها به دلیل همین آشنایی او را دنبال کنند. از طرفی در چنین مواردی این شخصیت‌های تلویزیونی و خبری تنها به ارائه و قرائت خبری می‌پردازند که در دنیای تخیلی رخ‌داده است. آن‌ها کار خود را دراین دنیای تخیلی، به‌درستی انجام می‌دهند و موضوع اصلی نیستند.

اما گاهی این روند توسعه می‌یابد و این شخصیت‌ها به بخشی از داستان بدل می‌شوند و این بار در قالب شخصیت خود به ایفای نقش موردنظرنویسنده‌های و سازنده‌های این مجموعه‌هامی‌پردازند. اتفاقی که در خانه پوشالی به سطح کم‌سابقه‌ای ارتقاء یافته است و اثرات مخرب آن بر چهره و اعتبار رسانه‌های تصویری و ژورنالیسم تلویزیونی می‌تواندچشمگیر باشد.

در سه فصل پخش‌شده از این سریال دانا برزیل (تحلیل‌گر سیاسی و رییس سابق کمیته ملی حزب دموکرات)، مورلی سیفر (مجری با سابقه CBS)، استفان کولبرت (مجری برنامه طنز گزارش کولبرت)، جورج استفانوپولوس (ABC)، میجر گرت (CBS)، اشلی بنفیلد، کندی کرولی، جان کینگ و سولداد اوبرایان (CNN)، شن هنیتی و دنیس میلر (FOX) بیل ماهر (مجری برنامه طنز سیاسی HBO) و کریس هیس، ریچل مدوو و کریس متیو (MSNBC)همگی در نقش‌های واقعی خود وارد داستان شده‌اند و فراتر از مرور خبر به‌طور فعالانه در سریال حضورداشته‌اند. آنها با همان حرارت و جدیتی که در برنامه‌های واقعی ازخود بروز می‌دهند در این مناظره‌های دروغین شرکت کردند وتأسف‌بارتر از آن - و البته بنا بر ضرورت داستان -اینکه همه آن‌ها در قالب ابزاری برای سوء استفاده و پیشبرد اهداف سیاستمداران نمایش داده می‌شوند. کسانی که در انجام کار خود که کشف حقیقت است ناکام مانده‌اند و به عروسک‌هایی برای بازی سیاستمدارها بدل شده‌اند.

در فصل دوم این سریال اشلی بنفیلد مجری شبکه سی ان ان که برنامه یک‌ساعته‌ای با نام نگاه حقوقی را در این شبکه اجرا می‌کند، در نقش خود، میزبان گفت وگویی با شخصیت کلیر آندروود بود. در این مقطع شخصیت فرانک آندروود معاون اول رییس‌جمهور بود و این گفت وگوی زنده زمانی رخ می‌داد که ساختمان کنگره به دلیل دریافت نامه‌ای محتوی پودر سفیدرنگی که مشکوک به عامل بیماری‌زا بود در قرنطینه به سر می‌برد. در این شرایط این مصاحبه تمرکز خود را بر زندگی شخصی همسر معاون اول قرار داد. در این بخش از داستان کلیر آندروود از این فرصت استفاده کرد تا داستانی دروغین را به مردم ارائه دهد و در مصاحبه‌ای که هیچ تشابهی با یک مصاحبه زنده واقعی در دنیای واقعی ندارد، دست به تغییر واقعیت‌هامی‌زندواز سی ان ان برای راست جلوه دادن یک دروغ برای اهداف شخصی خود استفاده می‌کند. اگر یک هنرپیشه نقش مجری را بازی می‌کرد این اتفاق را می‌شد تنها در قالب بخشی از روایت گذاشت اما نشستن اشلی بنفیلد در نقش خود و زیر لوگوی سی ان ان نشان می‌دهد که او و این شبکه چطور به‌راحتی تسلیم این صحنه‌آرایی می‌شوند و در انجام نقش خود عاجز مانده‌اند. اشلی بنفیلد و مسئولان سی ان ان از سناریو اطلاع داشته‌اند و میل به دیده شدن و ستاره بودن در کنار هنرپیشه‌های این سریال باعث شده تا آن‌ها به نمایش این موضوع بپردازند که چقدر در انجام کار خود بد هستند. اگر بنفیلد به این سادگی در قالب نقش خود اجازه می‌دهد آگاهانه ابزار بازی سیاسی شود و فریب بخورد چرا باید در دنیای واقعی، منِ مخاطب از این به بعد به او و اعتبار خبرهایی که می‌خواند و گزارش‌هایی که ارائه می‌دهد اعتماد کنم؟ او در این نمایش نه به سوال های مهم توجه نشان می‌داد، نه به بررسی و آزمودن ادعاها می‌پرداخت و حتی به بدیهی‌ترین بخش فنی یعنی زمان‌بندی مصاحبه توجهی نداشت تنها چیزی که برای او اهمیت دارد در گفته او پس از پایان مصاحبه به شخصیت کلیر آندروود خود را بروز می‌دهد:«این داستان موج‌هایی ایجاد می‌کند فراتر ازآنچه بتوانی فکرش را بکنی.» به زبان ساده تا جایی که‌موجی در بین باشد واقعیت اهمیتی ندارد.

نمونه دیگر در فصل سوم زمانی بود که در مناظره‌های مقدماتی حزب دموکرات، جان کینگ، مجری دیگر سی ان ان در نقش خود میزبانی این مناظره را بر عهده گرفت. جان کینگ سابقه مجری‌گری مناظره‌های مقدماتی در انتخابات پیشین ریاست جمهوری را در کارنامه دارد و حداقل تا پیش از رسوایی خبر بازداشت یکی از مظنونین حادثه بمب‌گذاری بوستون، یکی از معتبرترین چهره‌های خبری تلویزیونی به شمار می‌رفت. در این قطعه جان کینگ مجری دست‌وپابسته‌ای نشان داده می‌شود که به‌سادگی کنترل مناظره را از دست می‌دهد و اجازه می‌دهد تا بازیگران صحنه نقشه از پیش طراحی‌شده خود را به اجرا بگذارند. جالب اینک این سیاستمداران، زمانی که طراحی چنین صحنه‌آرایی و چنین نقشه‌ای را آماده می‌کنند، تنها موردی که درباره‌اش صحبت نمی‌کنند نگرانی از ایفای نقش مجری مناظره است. بازی خوردن این گزارشگران، از قبل پذیرفته‌شده به‌حساب می‌آید. بار دیگر جان کینگ و سی ان ان از سناریو آگاه‌اند و می‌دانند برای خاطر داستان آن‌ها باید به ابزاری برای فریب‌کاری بدل شوند اما اعتنایی نمی‌کنند. چرا باید ازاین‌پس مناظره‌ها و یا گزارش‌های جان کینگ را جدی گرفت؟

فهرست نام‌های اشاره‌شده در بالا در رده معتبرترین نام‌ها در حوزه خبر تلویزیونی هستند که به نظر می‌رسد مشکلی از اینکه تصویر واقعی آن‌ها به شکل عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی نشان داده شود، ندارند.

این اتفاق برای سازندگان این سریال رویداد خوش‌آیندی است آنهاشخصیت‌های واقعی را به سریال خود می‌آورند و در این خانه پوشالی اتاق‌های موقتی را به روزنامه‌نگاران واقعی اجاره می‌دهند، آن‌هاچنددقیقه‌ای در این سریال در کنار هنرپیشه‌های معروف و در مجموعه‌ای که مخاطبی عظیم دارند دیده می‌شوند و اعتبار خود را با دیده شدن موقت مبادله می‌کنند.

اما این سریال به پایان خواهد رسید. خانه پوشالی با نسیمی فرو خواهد ریخت و به همراه آن، اتاق‌های اجاره‌ای این روزنامه‌نگاران نیز ویران خواهد شد. در این ویرانی اعتبار رسانه‌ای و حرفه‌ای آن‌ها نیز آسیب می‌بیند. سوال اینجا است که آیا می‌ارزد اعتباری که باسابقه‌ای از کارهای سخت و تحمل دشواری‌های فراوان به‌دست‌آمده را این‌چنین راحت در معرض خطر قرار داد؟ شاید این معامله‌ای خوب برای دیده شدن بیشتر یک شبکه و یک مجری باشد اما اگر هنوز اعتبار و جایگاه روزنامه‌نگاری اصیل مهم باشد، بعید است روزنامه‌نگاران تلویزیونی از این مشارکت برنده بیرون آیند.