سازمانهای خبری ممکن است از طرف ساختارهای اقتصادی و سیاسی با موانعی روبرو شوند،اما کار گزارشگری روزانه، تابع قوانین خاصی است که در نظامهای مختلف برای روزنامه نگاری تعیین می شود. خبر هم بواسطۀ نهادهای کلان حاصل می شود و هم حاصل قواعد و برنامههای کاری و دیوانسالارانه است.
رویکردهای نهادی خرد به کار خبری
سازمانهای خبری ممکن است از طرف ساختارهای اقتصادی و سیاسی با موانعی روبرو شوند،اما کار گزارشگری روزانه، تابع قوانین خاصی است که در نظامهای مختلف برای روزنامه نگاری تعیین می شود. خبر هم بواسطۀ نهادهای کلان حاصل می شود و هم حاصل قواعد و برنامههای کاری و دیوانسالارانه است. درواقع تعریف خبر و هنجارهای روزنامه نگاری حرفه ای در کار رسانه ها در شرایط اقتصادی-سیاسی گوناگون بهشکل شگفتآوری مشابه هستند. حتی اگر شرکتهای قدرتمند دولتی یا تجاری در جریان تولید خبر دست بالا را داشته باشند بازهم در شرایط مطلوب و دلخواه خودشان فعالیت نمی کنند. آنها خصوصاً باید خود را با موانع محلی که در سر راه کسب خبر و فرایند خبرنویسی وجود دارد وفق دهند.
بنابر نظر جامعه شناسی به نام گای تاچمان، از دید نهادهای خرد، خبر گزارشی پیرامون رخدادهای جهان نیست بلکه مهمتر از آن، محصول مصرفی تمام شدنی است که باید بطور روزانه آن را تهیه کرد (تاچمان 1978:179). این کار، جمع آوری حقایقی که از قبل وجود داشته نیست. در واقع همانطور که تاچمان استدلال کرده تعریف حقایق به این شرح است: اطلاعاتی مناسب که با روشهای کاملاً حرفه ای و معتبر جمع آوری شده باشد و نوع ارتباط میان اطلاعات و روش کسب این اطلاعات است که ماهیت و کیفیت خبر را مشخص می کند. در اخبار، راستی آزمایی حقایق دستاوردی سیاسی و حرفه ای تلقی می شود ( 1978:82).
یکی از نتایج ثابت جامعه شناسی رسانه ها این است که در بسیاری از نظامهای رسانه ای از جمله جوامع آزاد غربی، مسئولان حکومت انرژی قابل توجهی را صرف فرایند تولید خبر می کنند. روزنامه نگاری، در سطوح ملی یا محلی، موضوعی پیرامون ارتباط و تعامل خبرنگاران ومقامات دولتی از جمله سیاستمداران و دیوان سالاران است. ارتباط میان خبرنگار و مسئولان یا به نوعی تعامل میان دیوان سالاری خبری و دیوان سالاری دولتی، هستۀ مرکزی کار تولید خبر است. به تعبیر لئون سیگال، 'خبر' چیزی که رخ داده است نیست بلکه آن چیزی است که فردی بگوید رخ داده یا خواهد داد (سیگال 1986:25).
این 'فرد' معمولاً کسی مانند افسر پلیس، سیاستمدار یا مقامی دولتی است. مقامات رسمی دولت منابعی آگاه هستند. اطلاعاتشان موثق و نظرشان معتبر است و مایلند پاسخگوی نیاز سازمانهای خبری باشند. آنها متناوباً اطلاعاتی را که برای رسانه ها قابل درک باشد، را در اختیار عموم قرار می دهند. به تعبیر ویراستاری برزیلی 'همۀ ما بهشکل کاملاً حرفه ای آموخته ایم که دولت کانون اصلی اخبار است و هر آنچه مربوط به دولت است مهم تلقی می شود'. این موضوع گویای همان اصل تلاش کمتر در روزنامه نگاری است. کار روزنامه نگاری بر مبنای داده های دولتی، نسبت به انعکاس رخدادهای سطح جامعه، سریعتر و آسانتر است (ویزبورد 2000:95). آن دسته از مطالعاتی درباره رسانه ها که معتقدند تولید اخبار از تحریریه آغاز می شود - نه راهروهای قدرت - بیش از اندازه رسانه محور هستند (شلزینگر 1990).
در ارائۀ اخبار روزانه از بین تمام منابع عمدۀ خبری منابع دولتی از اهمیت بیشتری برخوردار است. بیشتر اخبار از برنامه های خبری عادی دولتی به رسانه های خبری واصل می شود. برنامه هایی مانند اخبار، سخنرانیهای عمومی، جلسات مقامات، نشستهای خبری یا ارائۀ خلاصه اخبار برای مطبوعات. نشستهای خبری بین خبرنگاران و مسئولان در برخی کشورها کاملاً برنامه ریزی شده است. معروفترین نمونه آن، باشگاه مطبوعات ژاپنی کیشاست. پیشینۀ چنین مراکزی به اوایل قرن بیست و یک بازمی گردد. سازمانهای خبری با پشتیبانی و حمایت مالی چنین باشگاههایی امکان عضویت خبرنگاران را فراهم می کنند. این باشگاهها محل ارتباط خبرنگاران با نمایندگی از رسانه های مختلفی هستند که هرکدام برای حوزۀ خبر و وزارتخانۀ خاصی گمارده شده اند و از امتیاز دسترسی ویژه - اما با نظارت بالا - به وزیر و سایر مقامات عالی رتبه برخوردارند.
از آنجا که بسیاری از این باشگاهها با نهادها و نمایندگیهای دولتی در ارتباطند، اخبار شکل رسمی دارد. اجتماع روزانۀ خبرنگاران در این باشگاهها به یکنواختی اخبار در صفحات جراید منجر می شود و هراسی دائمی از تشابه مطالب آنها با نوشته های سایر خبرنگاران آنها را تحریک می کند(فلدمان 1993، فریمن 2000، کراوس 2000). در نقطۀ مقابل روزنامه نگاران اخبار بینالمللی هلند را در نظر بگیرید. آنها مانند همتایان آمریکایی خود راهروهای وزارت خارجه را طی نمی کنند و درب اطاق مسئولین را نمی کوبند. درعوض، بیشتر اوقات خود را در منزل سرگرم مطالعه، تفکر و نوشتن مطلب هستند و شاید هم تماسی تلفنی با مقاماتی که می شناسند. چون حاصل کارشان خصوصی و نظرات شخصیشان است و مانند خبرنگاران آمریکایی که حس رقابت آنها را در کسب اخبار به تحرک وا می دارد، رقابت چندانی در بینشان وجود ندارد و این به یکپارچگی ارزیابی ها از ماهیت حقیقی اخبار منجر می شود. این خبرنگاران بطور قابل ملاحظه ای مستقل هستند . با یکدیگر زیاد در ارتباط نیستند. عموماً همدیگر را نمی شناسند و معمولاً از سایر همکاران خود بی خبر و نسبت به سبک کارشان بی تفاوتند.
اما اتکا به مسئولان دولتی تضمین کنندۀ اخبار موافق و همسو با دولت از سوی رسانهها نیست. خطاهای دولتمردان خود نوعی خبر محسوب می شود و فی نفسه نسبت به سایر انواع خطاها موضوعیت بیشتری برای بررسی و کنکاش روزنامه نگاران دارد (ویزبورد 2000:94). شفاف سازی امور دولتی بدون همکاری نهادهای قانونی و دولت خیلی مشکل است. شاید روزنامه نگاران شایعات، سرنخها، اخبار درز کرده یا اطلاعاتی قرین به واقعیت از جرائم دولتمردان در اختیار داشته باشند اما معمولاً نمی توانند آنها را در چارچوب میثاق حرفه ای خود بدون تأیید توسط منابع آگاه، چاپ و منتشر کنند. منابع خبری در دولتها، چه مقامات رسمی که بدنبال تحکیم و تقویت مواضع دولتی باشند وچه سایر مسئولانی که در پی لابی برای مواضع و اصول جایگزین در چارچوب همان نظام و بالطبع از اعتبار انداختن مافوقهای خود باشند، همگی از مطبوعات به نفع خود استفاده می کنند. در عرصۀ روزنامه نگاری آمریکای لاتین، این عمل که فردی در درون تشکیلاتی رسواییهای فرد دیگری از همان تشکیلات را برای رسانه ها افشا میکند، حتی اسم هم دارد؛ 'رسواسازی'! از نگاه خبرنگاری این یک نوع روزنامه نگاری کثیف و سریع است. از نگاه منابع خبری، این روزنامه نگاری هوشمندانه و ظریف تلقی می شود که بواسطۀ آن اخبار را دیکته می کنند و منافع شخصی خود را بواسطۀ روزنامه نگاران پیش می برند (ویزبورد 2000:108).
ظرفیت روزنامه نگاران برای نوشتن مطالب انتقادی دربارۀ دولت حتی هنگامی که دولت منبع اولیۀ اطلاعات است، در دهه های اخیر و هم زمان با آن رشد کرده است. نهادهای دولتی نسبت به کنترل مردم بازتر شده اند و همچنین از فعالیتهای آنها تمرکززدایی شده و حالت دمکراتیک پیدا کرده اند. این در حالی است که رسانه های خبری سبک حرفه ای تر و منتقدانه تری اتخاذ کرده اند و هم زمان انگیزه های تجاری برای تولید مطالب هیجان انگیز و جنجالی بر فشارهای شخصی برای گزارشگری دلخواه و برابر غلبه کرده است. در ایالات متحده، تأثیر منفی پوشش خبری رقابتهای انتخاباتی میان جمهوری خواهان و دمکراتها در روزنامه ها، مجلات خبری و تلویزیون در دهه های هشتاد و نود نسبت به دهه شصت افزایش چشمگیری یافته است ( پاترسون 1993). در انگلستان روزنامه نگارانی که با چهره های سیاسی مصاحبههای خبری میکردند نسبت به آنها حالت بی تفاوتی داشتند درحالیکه در دهه های شصت و هفتاد این حالت خصمانه بود (کلیمن و هریتیج 2002:55).
یک گروه مطبوعاتی آگاه،حرفه ای، شکاک و بلندپرواز که در هر کشوری یافت شود، با اشتیاق فراوانتری به کنکاش رسوائیها می پردازد و با آمادگی بیشتری از آن برای بی اعتبارکردن نهادهای قدرتمند خصوصی یا دولتی بهره برداری می کند (مک نیر 2000، تونستال 2002 ). تغییری در این زمینه رخ داده است که رجینا لارنس محقق رسانه ها آن را تغییر از اخبار نهاد محور به اخبار رخداد محور خوانده است (لارنس 2000) و با وجودی که این امر تغییر درجه است نه تغییر اطلاعات کلی دربارۀ تولید خبر، اما اخبار را تهاجمی تر و به طور بالقوه نگران کننده تر کرده است.
بررسی ارتباط خبرنگارو منبع خبری، هم در توصیف پویایی کار تولید اخبار و هم در ارزیابی قدرت مؤسسات خبری مهم است. اگر تصویری که رسانه ها از جهان به مخاطبان ارائه می دهند ریشه در تمایلات و درک ناشران، ویراستاران و خبرنگارانی داشته باشد که در فضای آزاد و مردم سالارانه با مانعی مواجه نیستند، قدرت چنین رسانه هایی مایه نگرانی است. با این حال، اگر رسانه ها عموماً دیدگاه و نظرات مسئولان دولتی را بازتاب دهند، تبدیل به خادمین نظامهای سیاسی خواهند شد. به عنوان مثال کارشناسان سیاسی به شکلی گسترده شبکه های تلویزیونی آمریکا را در سال 1992 به باد انتقاد گرفته بودند. این شبکه ها با پوشش خبری و پخش تصاویر مردمی که از گرسنگی در حال مرگ بودند، برای مداخله نظامی در سومالی به آمریکا فشار می آوردند. این شبکه ها موضوع سومالی را تنها زمانی در سطحی وسیع رسانه ای کردند که هفت سناتور، نمایندگانی از کنگره، نمایندگانی در مجلس سنا، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و کاخ سفید آشکارا به این موضوع پرداخته بودند. در واقع زمانی رسانه ها وارد این موضوع شدند، که نخبگان سیاسی واشنگتن قبلاً چارچوبی را برای آن طراحی کرده بودند (مرمین 1997:397، لوینگستون و ایچوس 1995).
این به معنای بی حاصل بودن برنامه های تلویزیونی نیست زیرا آنها آشکارا حمایت عمومی جامعه را برای مداخلۀ نظامی کسب کردند. 'تأثیر سی ان ان' حتی اگر تأثیر قاطعی هم بر سیاستها نباشد می تواند بر چگونگی و کیفیت تصمیمات سیاسی اثرگذار باشد. مانند کاستن از زمان واکنشها یا برجسته کردن موضوعات سیاسی خاص ( لوینگستون 1997). پوشش خبری سومالی از کجا اغاز شد؟ از منابع خبری رسمی و متداول. عملکرد مطبوعات آمریکایی در زیر سوال بردن جنگ ویتنام نیز به شکلی مشابه زمانی آغاز شد که مقامات رسمی در مورد ادامۀ جنگ به دو دسته تقسیم شده بودند. مطبوعات در آن قضایا در پی ایفای نقش معمول خود یعنی انعکاس اخبار رسمی از منابع رسمی بودند اما دقیقاً زمانی که مقامات درگیر اختلاف بر سر ادامۀ جنگ بودند.
طی دهۀهای اخیر در ایالات متحده و اروپا، نگرانی بابت وابستگی کامل روزنامه نگاران به منابع خبری رسمی افزایش یافته است. علت آن به افزایش دستکاری و تحریف اخبار توسط نامزدهای انتخاباتی، احزاب و صاحب منصبان باز می گردد. تردیدی وجود ندارد که سیاستمداران برای ارتباط با عموم جامعه به شکلی وسیع از رسانه ها بهره می گیرند. زمانی که افکارعمومی وزنۀ مهمی در اتخاذ سیاستها و تصمیمات به حساب آید، رسانه های خبری به وضوح کانون توجه احزاب، نامزدها و مقامات دولتی می شوند. تجمعاتی که زمانی مملو از سالمندانی بود که مقامات محلی را می شناختند، حالا در سیطرۀ مشاوران رسانه ای، متخصصان روابط عمومی و تبلیغات و نظرسنجی است.
به همنین دلیل اکنون دوایر دولتی و مقامات رسمی بیشتری اقدام به استخدام منشی و نماینده رسانه ای می کنند تا ارتباطشان را با رسانه های خبری مدیریت کنند. به عنوان مثال در ایالات متحده، زمانی کار قانونگذاران در کنگره یک بازی داخلی قلمداد می شد اما از دهۀ شصت به این سو به شکلی فزاینده شفاف و علنی شد. بازیگران بیشتری در صحنه ظاهر شدند، اقدام های بیشتری در معرض نگاه عموم صورت گرفت و قانونگذاران بیشتری از کمند سلسله مراتب داخلی کمیته های مجلس و ارشدیت فردی خارج شدند تا نقش خود را به عنوان کارآفرینان سیاستگذاری ایفا کنند ( کوک 1989، زلیزر 2004). باوجود رسانه محور شدن بیشتر نظامهای سیاسی تفاوتهای آنها همچنان اساسی و پابرجاست. به عنوان مثال، نظامهای سیاسی در انگلستان و آلمان در قیاس با نظام رسانه محور آمریکا، همچنان به طور چشمگیری حزب محور باقی مانده اند. این مثال خوبی است از اینکه همانطور که سیاست بر رسانه تأثیرگذار است، رسانه نیز بر سیاست تأثیر می گذارد. در کشورهایی که به جای نظام پارلمانی، نظام ریاست جمهوری برقرار است و درجایی که نظام حزبی و وفاداری به حزب قوی است دیگر خلائی باقی نمی ماند تا رسانه ها بتوانند آن را پر کنند.
امروزه تلاش سیاستمداران جهت کنترل پوشش خبری، به منظور یافتن مجدد جای پای محکم در یک فضای سیاسی جدید و نامطمئن است. مثلأ در کنگرۀ آمریکا، نظام قدیمی - که شامل برگزاری نشست کمیته ها در غیاب رسانهها، اجتناب از رأی گیری شفاهی و بحث در صحن، اجتناب از رابطه 'همکاری بیش از حد' بین مطبوعات وسیاستمداران - مدتها قبل از بین رفته است و تعجب آور نیست که سیاستمداران به نظرسنجان ، مشاوران رسانه ای و کارشناسان جهت دهی به تفسیر اخبار متوسل می شوند ( کوک 1989 ).
پژوهشگر رسانهای، ریموند کاهن، معتقد است بحثهای اخیر در مورد مخاطرات بکارگیری جهت دهندگان به جریان اخبار در انگلستان، ریشه در تلاش روزنامه نگارانی دارد که برای حفظ استقلال خود از سیاستمدارانی که به آنها تکیه دارند، می کوشند (کاهن 2002:66).
این گفته که 'منابع رسمی بر اخبار استیلا دارند' اغلب به عنوان نقدی بر رسانه ها وارد می شود. آنها می توانستند به جای نمایندگی از طیف محدودی که بر قدرت سیاسی تکیه دارند، حجم بالایی از عقاید و دیدگاههای متفاوت به شهروندان ارائه دهند. هربرت گانس در کتاب کلاسیک خود به نام 'تعیین آن چه خبر است' (1979) خواستار 'اخبار چند چشم اندازی' شد و این درخواست را در کتاب 'دموکراسی و اخبار' (2003) تکرار کرده است. اما ایدۀ دیگری هم وجود دارد که با دموکراسی هماهنگ است. چرا بهترین آرزو در نظام مردم سالار، به جای ارزیابی سیاست رهبران، ارزیابی خود رهبران نباشد؟ چرا از مطبوعات نخواهیم اطلاعات، تاریخ و قرائن کافی در اختیار شهروندان دارای دقت نظر قرار دهند تا آنها بتوانند قبل از آن که سیاستمداران در پی تحقق محالات برآیند، تصمیمات درستی اتخاذ کنند؟ شاید این مورد در دمکراسی های پارلمانی وظیفۀ معقول و عادی رسانه هاست که شهروندان بعد از اقدام رهبران و حاکمان آنها را ارزیابی می کنند ( زالر 1994 ).
همواره توجه بیشتری به ارتباط میان خبرنگاران و مسئولان در قیاس با رابطه خبرنگاران با سردبیران شده است. موارد معنا داری که خبرنگاران برای کسب رضایت سردبیران، اقدام به خودسانسوری کرده اند وجود دارد. در بررسیهای موردی کار خبری، به کرات به تأثیرات - غالباً شوم - دخالتهای سردبیران اشاره شده است ( کروز 1973:186، گیتلین 1980:64، هالین 1986:22، مورتنسن و سوندسون 1980 ). بیشتر این تحقیقات به جای تمرکز بر نوشتن و بازنویسی و کار خبری، بر جمع آوری و کسب خبر توسط خبرنگاران متمرکز شده است. در برخی تحقیقات مطرح می شود که نمایش و ظهور یک رخداد اهمیت بسزایی دارد. هالین 1986 هرمان و چامسکی 1988 و لیپشتات 1986 همگی استدلال می کنند که در مطبوعات جوامع آزاد مانند ایالات متحده، بسیاری از خبرها ازجمله نظرات مخالف و خصمانه نیز در روزنامه ها به چاپ می رسد. سوال این است که چنین اخباری از کجا کسب و چگونه بیان می شوند؟
اگر در جایی از این تحقیقات به قدرت موانع سازمانی و ارزشهای حرفه ای در کار تولید خبر اشاره شده باشد در جای دیگر تأکید شده است که اینها مانعی در برابر جهت گیری های خبری - که از پس زمینه های اجتماعی برآمده اند - و ارزشهای فردی کارکنان رسانه ها نیستند. اس رابرت لیشتر، استنلی روتمان و لیندا اس لیشتر به این مسأله اشاره می کنند که در ایالات متحده، 'خبر' جهت گیری آزادی خواهانه دارد زیرا خود روزنامه نگاران شاغل در سازمانهای خبری تراز اول آزادیخواه هستند. نظرسنجی از این روزنامه نگاران آشکار کرد که بسیاری از آنها خود را آزادی خواه و دمکرات می دانند. نظرسنجی انجام گرفته در سال 1992 نیز آشکار کرد که آنها به نسبت کل جامعۀ دارای حق رأی، آزادی خواه تر و دمکرات ترند اما نه به میزان روزنامه نگاران برجسته ای که موضوع مطالعات بیشتر بودند ( رجوع کنید به ویور و ویلهویت 1996 ).
منتقدان، نگرش لیشتر و همکارانش را به چالش کشیدند و ادعا کردند، آنها به جای نشان دادن دیدگاه مسئولانی که موضوع گزارشات هستند، نشان داده اند که تولیدات خبری منعکس کنندۀ آرای شخصی روزنامه نگارهاست ( گانز 1985 ). روزنامه نگاران آمریکایی بیش از همکاران اروپایی خود به اصل بیطرفی پایبندند. این اصلی است که بر ارائۀ صادقانه و کامل مواضع سیاسی احزاب عمده پیرامون موضوعات سیاسی و جلوگیری از اثرگذاری مواضع و آرای شخصی بر اخبار تأکید دارد ( دانباخ 1995، پاترسون 1998:22 ). آنها به شکل حرفه ای متعهد به حفاظت از کار خبریشان در مقابل گرایشات سیاسی خود هستند. بعلاوه، گرایشات سیاسی آنها معمولاً ضعیف است. برخی ناظران اعلام کرده اند که روزنامه نگاران آمریکایی تراز اول برخلاف اهل سیاست، آزادی خواه یا محافظه کار افراطی نیستند ( گانز 1979:184، هس 1981:115).
با این حال منتسب کردن روزنامه نگاران به گرایشاتی که ریشه در پس زمینۀ اجتماعیاشان دارد از بین نمی رود. منتقدان و فعالانی که از به کارگیری بیشتر زنان و اقلیتها در تحریریۀ خبر حمایت می کنند، در این احساس مشترکند که ارزشهای فردی که این افراد با خود به محل کار می آورند، اخباری را که منتشر می کنند تحت الشعاع قرار می دهد. آیا استخدام این افراد که در دهه های هفتاد و هشتاد در آمریکا برای رشد و توسعۀ هرچه بیشتر تحریریه ها از حیث تنوع جنسیتی و نژادی انجام شد، تولیدات خبری را نیز دگرگون کرد؟ و رویکرد اخبار بیشتر متوجه گروههای زیردست و قربانی جامعه شد؟ شواهد داستانی ( میلز 1989 ) حاکی از آن است که تغییر در ترکیب جنسیتی تحریریه بر محتوای اخبار تأثیر گذاشت اما گزارشهای دیگر حاکی از آن است که تعاریف اخبار به طور چشمگیری تغییر نکرده است ( بیزلی 1993:129). دلایلی موجود است تا باورکنیم که حضور بیشتر زنان و اقلیتها در تحریریه ها منجر به حساسیت بیشتر روزنامه ها به طیف وسیعتری از مخاطبان و رأی دهندگان شد. در عین حال در ایالات متحده، نگرانی از افزایش روزنامه نگارانی که به جای حضور در خیابانهای شهر، وارد پایگاههای اطلاعاتی می شوند و گزارش تهیه می کنند و به این ترتیب فاصله ای میان آنها ومردم عادی جامعه پدید می آید، رو به افزایش است ( گریدر 1992 ).