عصر روزنامه‌نگاری با تلفن هوشمند

عصر روزنامه‌نگاری با تلفن هوشمند

سال‌ها قبل که وارد نیویورک شدم، با حیرت و شیفتگی به مسافران مترو نگاه می‌کردم که روزنامه نیویورک تایمز می‌‌خواندند. آنان با تا کردن صفحات بزرگ روزنامه می‌توانستند آن را بخوانند، بدون آنکه روزنامه را در چشم و صورت کسی فرو کنند. راز این کار چه بود؟ تا کردن صفحات بزرگ و تبدیل آن به صفحات کوچک - در واقع به اندازه صفحه آیپد. امروز دیگر هنر تا کردن صفحات نیو یورک تایمز تقریبا دیگر وجود ندارد. کسانی که با گرفتن دستگیره سر پا ایستاده اند، به صفحات تلفن هوشمند خود چشم دوخته اند.

به نوشته سایت وایرد، روزنامه نگاری اکنون وضع جدیدی دارد. آمار نیو یورک تایمز نشان می دهد حدود نیمی از خوانندگان آن با موبایل و تبلت از روزنامه استفاده می کنند و این با آمار تازه ترین گزارش موسسه پیو درباره رسانه های خبری سازگار است. نشریه اتلانتیک اخیرا گزارش کرد که یک مطلب 6200 کلمه ای با تصاویر زیبا در سایت بازفید - که به همین شکل نیمی از خوانندگان آن از طریق موبایل هستند - نه فقط یک میلیون بازدیدکننده داشت، بلکه به طور متوسط 25 دقیقه استفاده کنندگان از تلفن همراه را سرگرم نگه داشت. مطالب اینترنتی نشریه وایرد نیز مخاطبان زیادی داشته است. مثلا مطلبی درباره یک دانش آموز مکزیکی حدود 1.2 میلیون بازدیدکننده داشت که 25 درصد آنان از طریق تلفن همراه مطلب را خواندند. آنان به طور متوسط 18 دقیقه وقت صرف مطالعه این مطلب کردند.

تعجب آور نیست که اکنون سایت های نوپایی مانند سیرکا آمده اند که مجموعه تمیزی از مطالب دیگران را با این نگاه عرضه می کنند که این همان چیزی است که خوانندگان موبایل می خواهند. سایت هایی مانند بازفید و پالیتیکو که قبلا مطالب کوتاه منتشر می کردند، اکنون مطالبی درج می کنند که شامل گزارش های جدی و عمیق است. به همین علت است که برخی کارشناسان می گویند شاید داریم وارد دوره طلایی روزنامه نگاری می شویم و هنوز متوجه آن نشده ایم.

 

حتی دو سال پیش هم چنین ارزیابی خنده دار بود. سال 2011 سهام شرکت دیمند مدیا عرضه شد، ارزش آن بالاتر از نیو یورک تایمز تعیین شد،‌ به نظرمی رسید که این الگوی فعالیت رسانه ای در آینده خواهد بود. الگوی کاری این شرکت به شدت خودخواهانه بود. آنان الگوریتمی داشتند که بهشان می گفت راجع به چه موضوعی بنویسند. نویسندگان با حقوق اندک مطالب بی ارزشی به صورت انبوه تولید می کردند که با تبلیغات زیاد عرضه می شد و کاری می کردند که در راس فهرست یافته های جستجو در اینترنت ظاهر شود. در آن زمان شریل سندبرگ از مدیران فیس بوک در مصاحبه ای گفت آنان واقعا رفتار مصرف کننده را در اینترنت می فهمند و می دانند  چگونه روی آن یک فعالیت اقتصادی به راه بیندازند. اما در واقع آنان هیچ کدام از این مسائل را نمی فهمیدند. پس از آنکه گوگل الگوریتم جستجوی خود را تغییر داد تا سایت های دارای مطالب کم ارزش و پرتبلیغات را تنبیه کند، میزان بازدید دیمند مدیا و سهام آن سقوط کرد. دیگر سایت های رسانه ای که با استفاده از شگردهای بهینه سازی موتور جستجو، پول زیادی به رغم مطالب بی ارزش در می آوردند، نیز سرنوشت مشابهی پیدا کردند.

سرمایه گذاران در رسانه ها و کارآفرینان این عرصه دریافتند که به شیوه توزیعی نیاز دارند که در کنترل گوگل نباشد - مانند رسانه های اجتماعی که اتکای شدیدی به نتایج جستجوی گوگل ندارد. اما این راهبرد سبب شد که گزارش ها و ویدئوها برای خوانندگان جذاب باشد نه الگوریتم ها. به همین خاطر این مطالب و ویدئوها باید راضی کننده می‌بودند.

شاید این اتفاقی بود، اما حول و حوش زمانی که این امر رخ داد، تدریجا هد سرمایه گذاری در شرکت های جدید و قدیمی بودند که وعده روزنامه نگاری جدی می دادند. کریس هیوز از بنیانگزاران فیس بوک نشریه نیو ریپابلیک را خرید. جف بزوس واشنگتن پست را خرید. پیر امیدیار قول اعطای 250 میلیون دلار برای تامین مالی موسسه فرست لوک مدیا را داد. این موسسه گلن گرین والد را به خدمت گرفت. وی یکی از خبرنگارانی بود که افشاگری های اسنودن را در گاردین منتشر کرد. شرکت واکس مدیا و بازفید به ترتیب 38 و 35 میلیون دلار در دور جدید تامین مالی کسب کردند.

رسیدن منابع مالی با نوآوری در زمینه روزنامه نگاری و ابزار آن همراه بوده است. وقتی که آزرا کلاین از واشنگتن پست خارج شد تا سایت جدید واکس مدیا را اداره کند، یک دلیلش این بود که واکس یک سامانه پیشرفته مدیریت مطلب ساخته بود که مخاطب آن دارندگان موبایل بودند. سایت اتاویست سامانه مشابهی ساخت که آن را به دیگر ناشران می فروخت. این قبیل ابزارها کار ترکیب کردن متن، ویدئو،‌ موسیقی، نقشه و نمودار را امکان پذیر می کند. این ترکیبی است که اگر به درستی شکل بگیرد، فرق میان خواندن یک گزارش و عمیق شدن در آن را نشان می دهد. حالا این نوع گزارشگری عمیق از جاهایی به غیر از روزنامه نگاری هم سر درآورده است،‌ مانند بخش مقاله بروکینگر در سایت موسسه بروکینگز که نمونه آن مقاله 7 هزار کلمه ای مارگارت مک میلان درباره تشابهات سال 1914 و 2014 است.

از آنجایی که بیشتر بازدید این سایت ها از رسانه های اجتماعی سرچشمه می گیرد، ناشران دست به بازنگری در صفحه اول خود زده اند. مثلا کوارتز سایتی دو ساله است که ناشران آتلانتیک آن را راه انداختند، روش عرضه پشت سر هم مطالب را در پیش گرفته است که در گوشی های هوشمند و در کامپیوترهای شخصی مانند بلاگ می آید. نیو یورک تایمز نیز برنامه‌ای برای موبایل عرضه کرده است که رویکردی مشابه را در پیش گرفته است و مطالب این روزنامه را به همراه اخبار از سراسر اینترنت و از سایت هایی مانند بیزنس اینسایدر عرضه می‌کند. رویکردی که تا چند سال پیش نیو یورک تایمز آن را به رسمیت نمی شناخت، اما اکنون خوانندگان از آن ابراز رضایت کرده اند.

مدت ها بود که قابلیت موبایل دست کم گرفته می‌شد. فکر می کردند چون صفحه موبایل کوچک است، مطالبش هم باید کوچک باشد. هم اکنون مشخص شد این تلقی هم ساده انگارانه و هم اشتباه است. هیچ کس نباید منتظر ناپدید شدن قریب الوقوع مقاله های فهرستی باشد. اما بر اساس آنچه تا به حال رخ داده است،‌ می توان انتظار داشت که مقالات فهرستی و امثال آن با گزارش های عالی، گزارش های تحقیقی و گزارش های عمیق روی صفحه موبایل پدیدار شود. موبایل در واقع این امکانی را فراهم می کند که ما با سیل بی وقفه وقایعی روبرو شویم که روزنامه نگاران برای ما گزارش می‌کنند. اکنون می‌توانید در هر زمان از شبانه روز و در هر جایی که هستید در جریان اخبار ، مطالب و گزارشها قرار گیرید، حتی وقتی در مترو هستید.