4 نکته در ترجمه علمی

درس‌نامه‌های آنلاین روزنامه‌نگاری علمی/ بخش تکمیلی

4 نکته در ترجمه علمی

مقدمه:  مجموعه درس‌های روزنامه‌نگاری علمی از سوی WFSJ (فدراسیون جهانی روزنامه‌نگاران علمی) منتشر و ترجمه فارسی آن نیز در اختیار خوانندگان مدرسه روزنامه‌نگاری همشهری قرار گرفته است. در این مجموعه طی درس‌های 1 تا 10 به موضوعات گسترده‌ای ازجمله اصول کار ژورنالیسم علم، تا نحوه پیدا کردن موضوعات مختلف و همچنین توصیه‌هایی برای روش‌ها و سبک‌های مختلف گزارشگری در علم پرداخته‌شده است.

بااین‌وجود جای یک مبحث در این مجموعه خالی است: ترجمه.

روزنامه‌نگار علمی که در کشوری با زبان غیر انگلیسی زندگی می‌کند چاره‌ای ندارد جز اینکه به منابعی متکی باشد که بخش عمده‌ای از آن‌ها به زبان انگلیسی نوشته می‌شود. فارغ از دلایل و شرایطی که منجر به وضع کنونی شده است باید بپذیریم که زبان انگلیسی زبان رایج علم در دوران ما است.

بر اساس تحقیقی که در سال 2009 انجام شده بود در بین ژورنال‌های آکادمیک که بدنه انتشار علم را تشکیل داده‌اند، بیش از 44 درصد ژورنال‌ها به زبان انگلیسی منتشر شده‌اند. بعد از انگلیسی، زبان آلمانی قرار دارد که تنها 7.6 درصد کل انتشارات علم را به خود اختصاص داده است.

عمده ژورنال‌های درجه اول به زبان انگلیسی هستند و از طرفی منابع ثانویه نیز به‌طور عمده با این زبان سروکار دارند. در سمینارها و کنفرانس‌ها زبان انگلیسی، ‌زبان اصلی به شمار می‌رود.

روزنامه‌نگاران علمی برای انجام وظیفه خود چاره‌ای جز این ندارند که علاوه بر دنبال کردن داستان‌های محلی و پیشرفت‌های ملی و منطقه‌ای، اخبار و رویدادهای جهان علم را در اختیار مخاطبان خود قرار دهند و از سوی دیگر با مرور و زیر نظر داشتن روندها در جهان علم بتوانند چارچوب و بستر مناسبی برای روایت داستان و امکان مقایسه روندها و مسیرها و سیاست‌ها را پیدا کنند.

از سوی دیگر بخش عمده‌ای از چهره‌های اصلی و بازیگران اصلی دنیای علم در مراکز بین‌المللی فعالیت دارند و اگر قرار باشد ارتباطی میان ما برقرار باشد و دسترسی مستقیمی به بازیگران اصلی حوزه علم داشته باشیم ابزار ارتباطی ما زبان انگلیسی است.

بدین ترتیب ترجمه به مسئله‌ای مهم در دنیای روزنامه‌نگاری کشورهایی مانند ایران که زبان اصلی آن‌ها با زبان امروز دنیای علم تفاوت دارد بدل می‌شود.

ترجمه اما تنها ترجمه میان زبان‌های مختلف نیست. فرآیند روزنامه‌نگاری به‌صورت کلی و فرآیند روزنامه‌نگاری علمی به‌صورت خاص عملاً تلاشی برای ترجمه است. ترجمه مفاهیم و داده‌هایی از زبان تخصصی دانشمندان به زبان عامه مردم و البته به‌طور برعکس.

به همین دلیل به نظر می‌آید این مجموعه از درس‌نامه‌ها برای مخاطب ایرانی خود بدون جود فصلی درباره ترجمه ناقص می‌ماند. متنی که در ادامه مطالعه خواهید کرد دربردارنده توصیه‌های اولیه‌ای درباره موضوع ترجمه در ژورنالیسم علم است.

 

1. ترجمه درون زبانی

زبان دانشمند

دانشمندان و متخصصان مانند هر گروه دیگری از مردم برای انجام فعالیت‌های تخصصی خود و به‌مرورزمان زبانی ویژه و خاص پرورش داده‌اند. یکی از وظایف اصلی روزنامه‌نگار علمی هنگام گزارشگری از پدیده‌ای علمی و یا پیشرفت یا کشفی علمی تلاش برای ترجمه مفاهیم از زبان دانشمندان به زبان عامه مردم است.

این نوعی ترجمه درون زبانی است. دانشمند و ممکن است هم‌زبان شما باشد؛ اما بااین‌وجود از واژگانی استفاده می‌کند که معنی آن‌ها با استفاده عام از آن واژه متفاوت است. درعین‌حال او برای ارائه رسمی نظریاتش از زبان تخصصی استفاده می‌کند که دربردارنده اصطلاحات تخصصی است.

باید به تفاوت این دو مورد دقت کرد. هیچ‌کس شکی ندارد که در گزارشگری به‌طور عام و در گزارشگری علمی به‌صورت خاص باید مفاهیم را از زبان علمی به زبان عامه مردم تبدیل و ترجمه کرد حتی اگر گوینده و شنونده به یک زبان رایج (مثلا فارسی یا انگلیسی) صحبت کنند.

اما نکته‌ای که ممکن است اشتباه گرفته شود این است که این ترجمه تنها ترجمه اصطلاحات فنی نیست باید مراقب بود که دانشمندان حتی زمانی که در توضیح آن پدیده صحبت می‌کنند ممکن است از واژگانی مشترک با گویش عمومی استفاده کنند درحالی‌که منظورشان کاملا موضوع متفاوتی است.

 

ترجمه مفاهیم تخصصی

برای مثال بیایید فرض کنیم که شما برای پیدا کردن سوژه‌ای مناسب و جذاب در حال ورق زدن یک ژورنال تخصصی هستید (در این مورد ترجمه فارسی آن ژورنال) و با مقاله‌ای با تیتر زیر مواجه می‌شوید:

«نشانگرهای لیسوموتروپیک و مهارکننده های پروتوز سیستایین مانع انباشتگی پروتویئن های پریون وابسته اسکراپیا می‌شوند»

این مقاله واقعاً با همین عنوان در سال 2000 منتشر شده بود و شما هم اگر همان سال این مقاله را می‌دیدید به‌احتمال‌زیاد مانند همه ژورنالیست‌های علمی دنیا در آن سال از کنار آن رد می‌شدید. روزنامه‌نگاران یک سال پس از انتشار این مقاله و زمانی که گروهی دیگر از دانشمندان در یک فرآیند پژوهشی به آن ارجاع دادند بقیه متوجه محتوای آن شدند. این مقاله درواقع درباره دارویی صحبت می‌کرد که می‌توانست جنون گاوی را درمان کند؛ و اگر کسی می‌توانست آن را به‌درستی در زمان خود متوجه شود احتمالا می‌توانست گزارشی بی‌رقیب و تاریخی بنویسد.

البته که خواندن مقاله علمی و درک آن کار فوق‌العاده دشواری است و تنها با تمرین‌های مکرر شما می‌توانید چشمان خود را تمرین دهید تا حداقل در برخی از حوزه‌ها به‌محض مواجهه با چنین تیترهایی منظور را متوجه شوید و یا حداقل احساس کنید که موضوع مهمی وجود دارد که باید بیشتر درباره آن تحقیق کرد.

اما در مرحله بعد زمانی که قرار به توضیح روند تلاش برای پیدا کردن دارو یا روش‌هایی برای مقابله با جنون گاوی می‌شود شما نیاز دارید به این مقاله برگردید بازهم با چنین عنوان و البته متنی سروکار دارید که تفاوت چندانی با این عنوان ندارد؛ بنابراین کار من و شما در مرحله اول باید این باشد که این واژگانی که ظاهراً به زبانی بیان‌شده که ما با آن آشنا هستیم و تکلم می‌کنیم را رمزگشایی کنیم و بفهمیم. شاید یکی از مهم‌ترین خطوط قرمز در حوزه کاری ژورنالیسم علمی انتشار یا بازنشر مطلبی باشد که خود ما هنوز آن را متوجه نشده‌ایم.

بنابراین ترجمه این مفاهیم فنی و اصطلاحات تخصصی و بازنویسی یا بازتولید آن‌ها به زبانی که برای مردم عادی اولاً قابل‌فهم باشد ثانیا معنی و بار علمی آن تغییر پیدا نکند چالشی مشترک بین همه روزنامه‌نگاران علم در سراسر جهان است.

 

2. گفتمان متفاوت

یک بخش دیگر از نیاز ترجمه درون زبانی مربوط به بخشی است که دانشمندان نه در قالب متون تخصصی که در قالب گفتگوهای عادی و روزمره خود از واژه‌های آشنای زبان ما در شرایطی استفاده می‌کنند که معنی خاصی برای آن‌ها در نظر دارند.

برای مثال احتمال بسیاری وجود دارد که پای صحبت یک کیهان‌شناس بنشینید و او به شما بگوید:

«مردم تا چند سال پیش فکر می‌کردند در قلب هر سیاهچاله فقط یک تکینگی وجود دارد و اگر شما درون آن سقوط کنید حتما از بین می‌روید؛ اما الان فکر می‌کنند شاید نوع خاصی از تکینگی‌های نرم‌خو وجود داشته باشند که بتوان از زاویه مشخصی تا فاصله نزدیکی به آن‌ها نزدیک شد و همچنین شاید برخی سیاهچاله‌ها بیش از یک تکینگی داشته باشند»

احتمالا شما هم با خود فکر می‌کنیم واقعا مردم تا چند سال پیش این‌طور فکر می‌کردند؟ یا اصولا مردم درباره سیاهچاله فکر می‌کنند؟ واقعیت این است که در این چارچوب وقتی دانشمند از مردم صحبت می‌کند منظور مردم عادی کوچه و خیابان نیستند. منظور اکثریت جامع علمی در آن حوزه تخصصی است.

شاید فکر کنید که چنین مساله ساده‌ای واقعا ممکن نیست مشکل جدی ایجاد کند و ما بی‌دلیل مته به خشخاش می‌گذاریم اما همین نکته به این سادگی و به نظر بدیهی ممکن است گاهی یک مناقشه را به همراه داشته باشد.

تصور کنید با دانشمندی در حوزه سلامت صحبت می‌کنید و به شما می‌گوید: «پیش‌تر مردم فکر می‌کردند نمک باعث ابتلا به بیماری‌های فشارخون و قلبی می‌شود اما الان نظر مردم عوض شده است»

شما می‌توانید هر نوع نظرسنجی که دوست داشته باشید را در بین طبقات مختلف مردم انجام دهید و حتی از پزشکان عمومی سئوال کنید و بر اساس داده‌های مطمئن و قطعی ناشی از این نظرسنجی‌ها به این دانشمند بگویید که تو اشتباه می‌کنی و مردم هنوز هم فکر می‌کنند نمک عامل مهمی برای ابتلا به فشارخون است و باید از رژیم غذایی حذف شود.

هر دو نفر درست می‌گویید اما مردمی که منظور نظر آن دانشمند است جامعه علمی محققی است که روی تأثیرات نمک بر بدن تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده است که این باور عمومی که حتی بین پزشکان رایج است پایه علمی استواری ندارد. این فقط یک کلمه است. دانشمندان در حوزه‌های مختلف از مجموعه‌ای از واژه‌های مشابه استفاده می‌کنند که متفاوت از کاربرد بیرونی و عام آن‌ها است و در هنگام گزارشگری باید مراقب باشیم که این کلمات را با معنی درست و موردنظر دانشمند متوجه شویم و وارد گزارش خود کنیم.

راه‌حلی کارآمد: سئوال کنید

یک روزنامه‌نگار علمی که قصد دارد گزارشی - در قالب‌های مختلف - در مورد موضوعی علمی تهیه کند حتما نیازهای این موارد را از پیش در نظر می‌گیرد. مطالعه کتاب و مقاله‌های توضیحی، مصاحبه با دانشمندان و مرور گزارش‌ها و ... که به بخش‌های عمده‌ای از آن‌ها در این مجموعه از دروس اشاره شده است؛ اما درنهایت هیچ‌وقت دوباره خواندن و خط کشیدن زیر نقاط و بخش‌های مشکوک و دوباره بررسی کردن هیچ‌وقت ضرری به همراه ندارد.

هرجایی که احساس کردیم که مفهوم یا کلمه‌ای را درست متوجه نشده‌ایم یا به نظر با متن و مطالعات قبلی و اطلاعاتی که جمع کرده‌ایم سازگاری ندارد سئوال کنیم.

هیچ‌کس از ما انتظار ندارد در همه موارد متخصص باشیم دانشمندان این مساله را به‌خوبی درک می‌کنند و ترجیح می‌دهند سوال های شمارا با دقت جواب دهند. چیزی که قابل بخشش نیست این است که به دلایل غیرحرفه‌ای مثلا هراس از اینکه دانشمند فکر کند ما بر موضوع تسلط نداریم، از پرسیدن و بررسی بیشتر نکات مشکوک و غیر شفاف خودداری کنیم و نتیجه را بدون بررسی دقیق منتشر کنیم و وقتی کار بیرون آمد اطلاعات اشتباهی را به مردم داده باشیم.

جنین کاری آبرو و اعتبار حرفه‌ای ما و ارتباط‌ ما با منابع را ویران می‌کند بنابراین قبل از اینکه حاصل ترجمه درون زبانی را منتشر کنیم، بهتر است بارها و بارها از صحت داده‌های خود و اینکه خود ما درست متوجه مفهوم شده‌ایم، مطمئن شویم

 

3.      ترجمه از زبان‌ها دیگر

درباره ترجمه از زبانی به زبان دیگری توان مطالب فراوانی نوشت یا حداقل با نظریات زیادی مواجه شد. رشته مطالعات ترجمه به‌طورجدی به دنبال بررسی روش‌های درست ترجمه است و همچنین مترجم‌های مختلف که کار اصلی آن‌ها ترجمه در میان زبان‌های متفاوت است دیدگاه‌های مختلفی دارند که بخش عمده‌ای از آن‌ها به رشته روزنامه‌نگاری علمی نیز وارد می‌شود. در اینجا قصد نداریم به دیدگاه‌های مختلف درباره ترجمه متن بپردازیم و به‌جای آن به چند نکته درباره مسائل ترجمه در روزنامه‌نگاری علمی اشاره می‌کنیم.

 

زبان مبدأ - زبان مقصد

فارغ از دیدگاه‌های مختلف، همه مترجم‌ها بر یک نقطه اشتراک نظر دارند که مترجم باید بر دو زبان مبدأ و مقصد آشنایی و تسلط داشته باشد. این قانون برای روزنامه‌نگاری نیز صادق است و در دنیای روزنامه‌نگاری علمی دو بخش به این حوزه افزوده می‌شود.

شما علاوه بر آن‌که نیاز دارید با ساختار زبانی مبدا و مقصد آشنا باشید، درعین‌حال باید با زبان تخصصی علم در هر دو زبان نیز آشنایی داشته باشید.

همان مسائلی که در بخش قبلی و درباره مساله ترجمه درون زبانی اشاره کردیم در هنگام ترجمه بین دو زبان نیز خود را بروز می‌دهد. بار دیگر شما در مواجهه با اشخاص یا متون اصلی با اصطلاحات و واژگانی مواجه می‌شوید که برای فعالان تخصصی در آن حوزه نوشته شده است و یا در زبان اهالی آن فن معنی متفاوتی از زبان رایج دارد. به همین دلیل باید مراقبت بالایی در این زمینه به عمل آورد

در شرایط ایده‌آل می‌توان این وضعیت را با ارائه این راه‌کار ساده پشت سر گذاشت که اگر می‌خواهید خبر یا گزارش یا متنی علمی را از زبانی دیگر ترجمه کنید حتما نه‌تنها باید به هر دو زبان از نظر دستوری و واژگانی آشنایی داشته باشید لازم است که زبان علمی تخصصی آن حوزه را به‌طور دقیق بشناسید. در دنیای واقعی هیچ‌کس این توانایی را ندارد. هرچقدر توان و مهارت ما در یک زبان بالا باشد بازهم تسلط ما بر زبان‌های متفاوت ممکن است در سطوحی مختلف باشد و زمانی که با واژگان خاص مواجه می‌شویم و زبان تخصصی یک گروه علمی و از آن چالش‌برانگیزتر زبان گفتاری و محاوره‌ای افراد یک جامعه علمی که برای خود واژگان و اصطلاحات ویژه‌ای دارند همیشه ممکن است چیزی از قلم بیفتد. اولین قدم در حل مساله به رسمیت شناختن وجود آن است و ما روزنامه‌نگاران علمی که قصد ترجمه از زبانی دیگر را داریم، در جامعه‌ای در حال توسعه چاره‌ای جز انجام آن را نداریم که صورت یک مساله ساده را بپذیریم: احتمال بالایی وجود دارد که ما تسلط لازم و بی‌نهایتی بر زبان مبدا نداشته باشیم و حتی اگر چنین تسلطی داشته باشیم همواره ممکن است با واژگانی آشنا مواجه شویم که در چارچوب یک گروه خاص معنی متفاوتی داشته باشند.

اگر این صورت مساله را بپذیریم با تواضع بیشتری با متن‌ها روبرو می‌شویم و در هنگام کار روی آن‌ها همیشه این امکان را در نظر می‌گیریم که ممکن است در کارمان اشتباهی رخ داده باشد و برای همین دوباره و دوباره متن خود را مرور خواهیم کرد.

این مشکلات در زمینه گزارشگری از منابع دست اول وجود دارد اما معمولا زمانی که شما با منبع دست‌اول مواجه می‌شوید از مواد خام آن برای تهیه گزارش خود استفاده می‌کنید بنابراین جا برای مانور بالایی وجود دارد. درنهایت متنی که می‌نویسید از داده‌های ترجمه استفاده کرده و شما فرصت دارید تا با مقایسه، سئوال کردن و تطبیق متن گزارشی قابل‌فهم تهیه کنید.

اما ما در بسیاری از موارد نوع دیگری از ترجمه را انجام می‌دهیم و آن ترجمه مستقیم از منابع ثانویه و مطالب منتشر شده در نشریات عامه است.

برای مثال بر روی مریخ جریانی از آب مایع پیدا شده است، یک راه‌حل گردآوری همه داده‌ها و نوشتن داستان از ابتدا بر مبنای منابع است و گاهی نیز ما در نشریه‌ای حرفه‌ای و باسابقه که از بهترین نویسنده‌های معاصر استفاده می‌کند با فیچری بی‌نظیر مواجه می‌شویم که فکر می‌کنیم بهتر است عین همان موضوع ترجمه شود. مورد رایج‌تر این است که گاهی لازم است یک متن طولانی یا متن سخنرانی یا یک کتاب درباره یک موضوع علمی را ترجمه کنیم و باید بر اساس متن مشخصی این کار را پیش ببریم.

در این صورت ما مطلبی درباره علم را ترجمه می‌کنیم که از مراحل و فیلترها و فرآیندهای ترجمه از زبان متخصص به زبان عامه مردم گذشته است و حالا نوبت ما است تا ترجمه‌ای میان زبانی را انجام دهیم اما آیا یک ترجمه به‌یک باری ما کافی است؟

فراموش نکنیم هدف روزنامه‌نگار علمی یا نویسنده و تولیدکننده محتوای علمی برای عموم چیست؟ ما تلاش می‌کنیم و از هر ابزاری استفاده می‌کنیم تا مطالب و محتوایی برای مخاطبمان معنی‌دار شود.

همکاران ما در نقاط دیگر دنیا نیز همین هدف را دنبال می‌کنند. ازجمله وسایلی که همه ما استفاده می‌کنیم کمک گرفتن از المان‌ها، داستان‌ها و مثال‌های آشنا برای مخاطبمان است. من اگر بخواهم بلندی کوهستانی در مریخ را برای مخاطبم قابل‌فهم کنم آن را در کنار دماوند قرار می‌دهم یا اگر بخواهم عظمت دامنه کوه المپ در مریخ را مورداشاره قرار دهم احتمالا خواهم گفت اگر مرکز این کوهستان و قله آن را در شهر اصفهان قرار دهید دانه آن تا تهران می‌رسد. طبیعتا همکاران ما نیز چنین می‌کنند. از المان‌های فرهنگی و مثال‌های آشنا برای مخاطب خود استفاده می‌کنند.

همچنین ممکن است من برای توضیح یک موقعیت به یک شخصیت در یکی از سریال‌های طنز مهران مدیری اشاره کنم که مخاطبم به‌خوبی با آن آشنا است همکار من در ایالات‌متحده ممکن است به یکی از برنامه‌های گفتگوی شبانه مانند SLN اشاره کند.

همان‌قدر که مخاطبی در پاریس یا نیویورک از ماهیت موقعیتی مانند بَرَره بی‌خبر است مخاطب من در ایران هم به‌احتمال زیاد شاید از استارلینگ سیتی بی‌خبر باشد. اگر مخاطب من در ایران به‌احتمال بالا برداشتی عمومی از تفاوت ماهیت نشریه‌ای مانند 40 چراغ و بخارا دارد ولی الزامی وجود ندارد که فرق نشنال انکواییر و نیویورکر را بداند.

اگر فاصله میان تهران تا مشهد برای عمده مخاطب‌های من آشنا است اما دلیلی ندارد فاصله میان بوستون تا نیویورک مقیاسی قابل‌درک برای مخاطب ما باشد.

همین داستان درباره واحدها و مقیاس‌ها نیز وجود دارد.

با چنین مواردی در هنگام ترجمه یک مطلب علمی با مخاطب عام از زبانی دیگر چه باید کرد؟ باید آن‌ها را به همان شکل نگاه داشت یا تبدیل کرد؟

به نظرم فارغ از بحث‌های رایج در حوزه ترجمه برای پاسخ دادن باید قدمی به عقب برداشت. برای چه این مطلب را می‌خواهیم منتشر کنیم؟ آیا هدف ما استفاده از آن مطلب برای کمک به مخاطب خودمان است تا او بتواند درک بهتری از موضوع داشته باشد یا قرار است این متن ترجمه شده در یک فضای محدود و با مخاطب خاص برای مثال برای مقایسه نحوه‌ داستان‌نویسی و گزارشگری علمی مورد بررسی قرار گیرد؟

اگر هدف ما انتشار برای مخاطب عام است باید به یاد بیاوریم که همکار ما همه کاری کرده است که مطلب در ذهن مخاطبش ساده‌تر و راحت‌تر و درعین‌حال دقیق‌تر تصویر شود.

مسائل علمی به‌خودی‌خود مشکل هستند و هنر نویسنده این است که با حیله‌های مختلف سعی کند مطالب را برای مخاطبش جذاب ولی دقیق بیان کند. حالا اگر در فرآیند ترجمه ما بدون توضیح یا تغییر مثال‌ها و اشاره‌های فرهنگی -که به‌منظور تسهیل روایت داستان در متن اصلی آمده است- و احتمالا با پناه گرفتن در پشت ایده عدم دخالت در متن، آن مثال‌ها را در مقابل خواننده خود بگذاریم آیا به او برای درک موضوع کمک کرده‌ایم یا در راهش مانع انداخته‌ایم.

 

به نظر می‌رسد روند مشخصی وجود دارد و مترجم باید یکی از دو راه زیر را در پیش بگیرد:

الف زمانی که با چنین مواردی مواجه می‌شود با بررسی دلیل استفاده نویسنده، از آن نمونه داخلی و مشابه قابل‌فهم برای مخاطب خود را جایگزین کند.

ب: از همان مثال‌ها استفاده کرده اما در ادامه متن یا در زیرنویس توضیح دهد که منظور نویسنده چه بوده یا این المان‌ها چه معنی دارند.

ترجیح من این است که تا جایی که ممکن است از گزینه اول استفاده کنم. زیرنویس دادن درون‌متنی که قرار است توضیح‌دهنده داستان باشد خودش مانع ایجاد می‌کند و اگر قرار باشد من درون پرانتز یا در مجموعه‌ای از جمله‌های بعدی روایت داستان را معطل گذاشته و به توضیح مثالی بپردازم -که در اصل برای ساده کردن و قابل‌فهم‌تر کردن متن آمده بود- درواقع مخاطبم را از درک روان‌تر ماجرا دورتر می‌کنم. البته برخی از موارد تشخیص این موارد آسان است.

هر بار که من برای مخاطب داخل ایران مطلبی را ترجمه می‌کنم که در آن از واحدهایی نظیر پاوند، فوت، مایل، فارنهایت و امثال آن استفاده شده است لحظه‌ای در تبدیل آن به واحدهای قابل درک برای مخاطبم تردید نمی‌کنم.

البته وقتی با تبدیل واحدها سرو کار دارید حواستان به یک نکته هم باشد بسیاری از اوقات نویسنده و یا تولیدکننده اصلی برای بیان فواصل یا اندازه‌ها واحدها را گرد می‌کند. گاهی مترجم‌ها برای رعایت دقت واحد را تبدلی می‌کنند اما فراموش می‌کنند که خود واحد اصلی گرد شده است مثلا در ترجمه جمله یا مانند این عبارت که «این خودرو حدود 25 مایل توانست حرکت کند» می‌نویسند این «این خودرو حدود 40.2336 کیلومتر توانست حرکت کند» عدد اول عدد دقیقی نیست و تقریبی است و هنگام تبدیل هم شما می‌تواند با دقت خوبی آن را گرد کنید و واقعا لازم نیست تا چند رقم اعشار دقت فاصله‌ای را بیان کنید که اصلش تقریبی چند صد متری داشته است.

گاه‌گداری با نمونه‌های جغرافیایی مواجه هستیم. مقایسه یک عارضه با دریاچه یا کوهستانی آَنا برای مخاطب.

در این موارد هم ترجیح من این است که به سراغ اطلاعات آن عارضه بروم و ببینم آیا در فضای فکری مخاطبم عارضه مشابهی را می‌توانم پیدا کنم و اگر توانستم آن را جایگزین کنیم. اگر فاصله دو شهر در ایالات‌متحده باشد کافی است فاصله آن دو را محاسبه کنید و ببینید کدام دو شهر بزرگ در ایران همان فاصله را دارد اما گاهی کار سخت‌تر می‌شود. برای مثال، به دریاچه یا کوهستانی اشاره شده است که هرچقدر می‌گردید هیچ دریاچه یا کوه آشنایی که مخاطب شما هم بشناسد.

برای چنین جایگزینی وجود ندارد. در این موارد چاره‌ای جز واردکردن اطلاعات مثال نداریم؛ یعنی در کنار اشاره به نام مورد باید به طریقی دقیقا آن موضوع را برای مخاطب تفسیر کنیم. مجددا فراموش نکنیم که نویسنده به این دلیل آن مثال خاص را آورده است که مخاطبش آن را کامل می‌شناخته و می‌توانسته آن مثال را به‌عنوان مقیاسی استفاده کند. وقتی ما چنین آشنا پنداری برای مخاطب خودمان نداریم لازم است به‌گونه‌ای آن را جابجا کنیم.

مثال زیر را در نظر بگیرید

«موشکی که بخواهد چنین تجهیزاتی را به مدار زمین ببرد اگر به‌صورت یکپارچه ساخته شود، زمانی که روی سکوی پرتاب قرار می‌گیرد ارتفاعش تقریبا با بلندی، بنای یادبود واشنگتن برابر خواهد بود»

در اینجا نویسنده قصد داشته است عظمت و ارتفاع موشک را با قرار دادن آن در کنار یکی از بناهای شناخته‌شده آمریکا یعنی بنای یادبود شهر واشنگتن که سازه‌ای ستون مانند و شبیه به اُبِلیسک های باستانی مصر است و در محل تفرجگاه ملی این شهر قرار دارد به مخاطب یادآوری کند.

شما - اگر این ستون را ندیده باشید - با خواندن این مطلب چه درکی از ارتفاع آن پیدا می‌کنید؟ آیا این مثال به شما کمک خواهد کرد تا درک بهتری از داستان و ارتفاع داشته باشید؟

واقعیت این است که این سازه ارتفاعی در حدود 170 متر دارد. شاید یک راه‌حل این باشد که متن را به شکل زیر دربیاوریم:

«موشکی که بخواهد چنین تجهیزاتی را به مدار زمین ببرد اگر به‌صورت یکپارچه ساخته شود، زمانی که روی سکوی پرتاب قرار می‌گیرد ارتفاعش تقریبا با بلندی، بنای یادبود واشنگتن برابری خواهد کرد و در حدود 170 متر بلندی خواهد داشت»

یا شاید بتوانیم آن را با چنین ترجمه‌ای جایگزین کنیم:

«موشکی که بخواهد چنین تجهیزاتی را به مدار زمین ببرد اگر به‌صورت یکپارچه ساخته شود، زمانی که روی سکوی پرتاب قرار می‌گیرد ارتفاعش بیش از یک‌سوم ارتفاع برج میلاد خواهد بود»

البته تصمیم در بخشی از این موارد سلیقه‌های شخصی است که در ترجمه وارد می‌شود؛ اما درنهایت باید یک نکته را در نظر داشت در فرآیند چنین انتخاب‌هایی نباید دقت متن از بین برود و درعین‌حال باید توجه داشته باشیم که متن را برای چه مخاطبی می‌نویسیم.

نکته مهم دیگری را نیز باید در نظر گرفت. موضوعی که در بالا به آن اشاره شد به‌طور خاص به گزارشی توضیحی درباره یک موضوع علمی مربوط بود؛ اما اگر شما درون یک گزارش با نقل‌قول‌ها مواجه شدید چه باید کرد؟

شاید لازم باشد در نقل‌قول‌ها و سخنرانی‌ها و خطابه‌ها تا با رویکرد دیگری وارد شوید. شاید در این موارد گزینه مناسب‌تر این باشد که گفته شخصی را که قرار است مرجع و منبع باشد و بعدا به آن ارجاع شود دقیقا حفظ کرد و توضیحات را خارج از نقل قول مطرح کنید. البته بازهم در مواردی مانند واحدها و مقیاس‌ها شاید آوردن آن‌ها در پرانتز برای انتقال مفهوم مناسب باشد.

 

4. ترجمه نام‌های خاص

یکی از مسائل چالش‌برانگیز در هنگام ترجمه متون علمی ترجمه نام‌ها و اصطلاحات خاص است و این موضوعی است که واقعا درباره آن نمی‌شود قانون و اصول قطعی را ترسیم کرد. به همین دلیل من برداشت‌های خودم را که در طی این سال‌ها با آن برخورد کرده‌ام مطرح می‌کنم.

درباره نام‌های ژورنال‌ها و مجلات و منابع به‌طور عمومی به نظرم ضرورت دارد که نام آن‌ها بدون ترجمه آورده شود. شاید در مواردی لازم باشد که در پرانتز معنی نام مجله توضیح داده شود اما به‌طور عام نام خاص را نباید تغییر داد. دلیل این امر هم به این برمی‌گردد که شاید مخاطب ما بخواهد به آن منبع مراجعه کند و یا درباره آن تحقیق کند. با جستوجوی مجله 'طبیعت' شاید او به چیزی غیر از ژورنال 'نیچر' برسد.

باتمام این وجود همین موضوع بدیهی هم گاهی جا برای تفسیر دارد. نشریاتی مانند نیچر، ساینس و بسیاری دیگر نام‌های شناخته شده و اختصاصی هستند که مردم در مواجهه با آن دچار مشکل نمی‌شوند اما مثلا اگر قرار باشد به ژورنال American Journal of Astronomy and Astrophysics اشاره‌کنید چه باید کرد. آیا باید به فارسی نوشت: «آمریکن ژورنال استرونومی اند استروفیزیکس»؟ آیا ترجمه نام ژورنال به ژورنال آمریکایی نجوم و اخترفیزیک درک روند را برای مخاطب راحت‌تر نمی‌کند؟ آیا در چنین مواردی بهتر نیست که عنوان اصلی را در پرانتز و یا زیرنویس بیاوریم تا کسانی که می‌خواهند جستجوی بعدی را انجام دهند راحت باشند؟

به نظرم در مواردی که با نام‌های طولانی ژورنال‌ها و سازمان‌ها مواجه هستیم که نام آن‌ها دربردارنده توضیحی درباره محتوای نشریه یا آن موسسه است و درعین‌حال نام آن به نامی شناخته‌شده بدل نشده است ترجمه نام کار اشتباهی نیست.

همچنین در بسیاری از موارد ما با نام‌هایی مواجه می‌شویم که از کنار هم قرار دادن کلمات و به‌طور خلاصه نام کامل آن ابزار یا آزمایش تشکیل‌شده‌اند اما به‌طور مستقل معنی مشخصی را دارند. باری مثال آزمایش اطلس در سرن در کنار اینکه کلمه اطلس معنی مشخص خود را دارد مخفف عبارت (A Toroidal LHC ApparatuS) است. در این موارد باید حتما به این مساله اشاره کرد که این مخفف از کجا آمده است و در اصل چه معنی می‌دهد.

مشکلات دیگری در این راه وجود دارد. برای مثال ممکن است یک ابزار یا آزمایش علمی با نام خاصی نام‌گذاری شده باشد اما زمینه‌ای پشت آن باشد که ترجمه آن گزینه بهتری در اختیار مخاطب برای مواجهه با آن ابزار یا آزمایش قرار می‌دهد.

برای مثال مأموریت پت‌فایندر را در نظر بگیرید. پت‌فایندر نام خاص مأموریت مریخ نشین ناسا بود. به‌طور رایج این کلمه در ذهن مخاطب غیر انگلیسی‌زبان معنی مشخصی ندارد اما این کلمه چه معنی دارد؟ رهیاب. این نام به این دلیل در زبان انگلیسی انتخاب شده است که بر مساله پیشتازی و باز کردن راهی که این مأموریت آغاز می‌کند تأکید داشته باشد آیا ترجمه مارس پت‌فایندر به رهیاب مریخ به شرطی که در بخشی از مطلب حتما به نام اصلی اشاره شده باشد کار اشتباهی است؟ به نظر نه؛ و این کار کمک می‌کند تا نه‌تنها گزارش مأموریت که ایده‌هایی که در پشت بخش همگانی سازی مأموریت انجام داشته تا حدی به مخاطب ما منتقل شود.

مثقال دیگر مأموریت دیگری در مریخ است. فونیکس که در نزدیکی قطب شمال مریخ فرود آمد. معنی این ماموریت در زبان فارسی ققنوس است و این نام دقیق به دلیل اینکه این مأموریت مانند افسانه ققنوس از خاکستر مأموریت‌های شکست‌خورده قبلی درآمده، انتخاب شده است. با عدم ترجمه نام این مأموریت - البته با تأکید بر نام اصلی در ابتدای مطلب - این بخش معنی‌داری که به‌طور مستقیم بخشی از پیشینه و داستان را روایت می‌کرد از داستان حذف شده است.

 

مورد شگفت‌انگیز روح و فرصت

یک نمونه چالش‌برانگیز که برای من رخ داد زمانی بود که ناسا دو مأموریت مریخ‌نورد دوقلوی خود را عازم سیاره سرخ کرد. نام این دو مأموریت نام‌های غیرعادی در مقایسه با نام‌گذاری‌های مأموریت ناسا بودند: Spirit و opportunity.

 این نام‌گذاری و تصمیم برای ترجمه آن موضوع ساده‌ای مانند رهیاب مریخ یا مثلاً مریخ‌نورد کنجکاوی نبود.

در آن زمان برای بخش خبری ماهنامه نجوم کار می‌کردم و وقتی نام این دو انتخاب شد با چالش جدی مواجه شده بودم. ازیک‌طرف معادل گزینی برای این کلمات ساده نبود. اسپریت به معنی روح یا وضعیت روحی و اپورچونتی به معنی فرصت و امکان کلمات جذابی را برای معادل در اختیار من قرار نمی‌دادند اما ازیک‌طرف کلمه اسپریت اگر بدون هیچ توضیحی به کار گرفته می‌شد شاید برای برخی با کلمه اسپرایت که نام نوشابه ای گاز دار بود اشتباه گرفته شود و از همه مهم‌تر این نام‌گذاری یک‌دفعه و از دل خلأ بیرون نیامده بود.

داستان نام‌گذاری به مسابقه انشانویسی برمی‌گشت که ناسا با همکاری لگو در بین دانش آموزان برگزار کرده بود و این نام‌ها از دل انشای دانش‌آموزی انتخاب شده بود که مقاله‌ای درباره موفقیت نوشته بود. او در این متن اشاره‌کرده بود که به این باور رسیده است که با اسپریت و اپورچینوتی می‌توان در هر راهی به موفقیت رسید. به عبارتی با روحیه و وضع مناسب در روح و روان و استفاده از فرصت‌ها و امکان‌ها می‌شود موفق بود.

به نظرم آمد که عدم ترجمه نام این دو مریخ نورد - و البته با تأکید بر اینکه در هریک از متن‌ها حتما به نام اصلی آن‌ها اشاره کنیم - ضمن اینکه بین مخاطب و آن‌ها فاصله می‌اندازد آن داستان مهم پیش‌زمینه را که بخش مهمی از فرآیند نام‌گذاری بوده است، از مخاطب ما دریغ می‌کند از طرفی انتخاب نام هم دقیق نبود. درنهایت دو نام روح و فرصت را استفاده کردم. تا همین امروز هم مطمئن نیستم که چقدر این انتخاب درست بوده است، انتقادهای زیادی به این انتخاب شد اما به نظرم ارتباطی که این نام‌ها کمک کرد تا بدنه مردم با آن‌ها برقرار کنند شاید این خطای عدم دقت را کمی بپوشاند.

 

گاه‌گداری اوضاع از این پیچیده‌تر می‌شود. گاهی با ضرب‌المثل‌ها مواجه می‌شویم که درون متن قرار دارند و اگرچه به درک مطلب برای مخاطب آن زبان کمک می‌کند ترجمه یک‌به‌یک آن بدون توضیح معنی آن ضرب‌المثل و تاریخچه آن فقط ذهن مخاطب را بر هم می‌زند.

برای مثال در خبری آمده است که دانشمندان سیاره‌ای پیدا کرده‌اند که می‌توان آن را سیاره‌ای گولدی لاکس در نظر گرفت.

این جمله برای خواننده آشنا با فرهنگ‌عامه آن زبان موضوع را شفاف می‌کند اما برای خواننده ما چطور؟ در اینجا گولدی لاکس اشاره به داستانی کودکانه در فرهنگ‌عامه غرب دارد که از داسان سه خرس بیرون آمده و اشاره به شخصیتی دارد که نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک، نه خیلی گرم و نه خیلی سرد و درست به‌اندازه موردنظر باشد. اشاره به این موضوع درواقع سیاره‌ای را تعریف می‌کند که دقیقا در جای درستی قرار دارد در فاصله مناسبی از خورشید که هوا در آن نه گرم است نه سرد و اصطلاحاً در کمربند حیات قرار گرفته است. از این اصطلاح به‌جای کمربند حیات استفاده می‌شود تا مفهوم کمربند حیات را توضیح دهد درحالی‌که بدون تعریف کردن داستان و اشاره به منشا آن، آوردن این کلمه هیچ کمکی به خواننده ما در درک مطلب نمی‌کند.

در انتها باید در نظر داشت که بسیاری از ایده‌هایی که در هنگام ترجمه متون علمی داریم در حاشیه‌های خود به سلیقه شخص برمی‌گردد. با این وجود مترجم علمی باید در این موارد برای خود روش و اصولی داشته باشد تا نوشته یا مطلب او دارای سازگاری درونی باشد.

کمی دورتر از این حوزه خاکستری قوانین مشخص هستند.

-         هیچ‌گاه اطلاعات را به‌اشتباه ترجمه نکنید.

-         مواظب باشید در تبدیل واحدها خطا رخ ندهد. میزان و مقدار خطای قابل‌قبول را در نظر بگیرید

-         اصطلاحات تخصصی را حتما با معادل‌های تخصصی جایگزین کنید.

-         در مواجهه با واژه‌های تخصصی به زبان تخصصی جامعه فارسی‌زبان مراجعه کنید. و ببینید متخصصان آن رشته در داخل کشور از چه واژه‌هایی استفاده می‌کنند.

-         در مقابل وسوسه واژه‌سازی محتاط باشید پیش از فکر کردن به واژه‌سازی مطمئن شوید آیا جامعه علمی معادلی برای آن واژه‌ها دارد یا نه و یا اصولا درون آن جامعه ضرورتی برای ترجمه اصطلاح وجود دارد یا نه؟

-         از افراط‌وتفریط دوری کنید از یک‌سو استفاده مکرر از واژه‌های انگلیسی که معادل‌های فارسی دارند باعث نابودی متن می‌شود و از سوی دیگر تلاش افراطی برای سره‌نویسی و فارسی‌نویسی و بازآفرینی و اختراع دوباره واژه‌ها وقتی نمونه‌ای مشخص و کارآمدی وجود دارد به‌مرورزمان به آشفتگی زبان دامن می‌زند.

-         در متن‌های تاریخی دقت کنید که از واژه‌هایی که در سابقه تاریخی و فرهنگی وجود دارد استفاده کنید.

-         همیشه و همیشه بعد از پایان کار ترجمه متن را برای خود بخوانید و مخاطب فرضی خود را مقابل چشمانتان بیاورید و ببینید آیا این متن حداقل به‌اندازه متن اصلی می‌تواند به مخاطبش کمک کند یا نه. سپس خطا را مشخص و اشتباهات را اصلاح کنید

-         هدف ما انتقال مطالب به‌گونه‌ای دقیق و روان و قابل‌فهم به مخاطب است. اگر اشتیاق و علاقه‌ای برای واژه‌سازی یا به رخ کشیدن توان و دامنه لغات قدیمی و غیر رایج دارید جای آن در این متون نیست.

در انتخاب واژه‌ها و جمله‌بندی در متن به سبک منبع اولیه دقت کنید گاهی یک متن خطابه علمی را پیش رو دارید که نویسنده به عمد سعی در استفاده از جمله‌بندی‌های حماسی یا احساسی دارد. در متنی دیگر نویسنده اصلی با استفاده از جملات کوتاه قصد توضیح موضوعی با شفاف‌ترین زبان ممکن را داشته باشد سعی کنید تا حد ممکن سبک و لحن نویسنده را حفظ کنید.


https://journal.lib.uoguelph.ca/index.php/perj/article/view/826/1358#.VjjwyytOEno

Lysosomotropic Agents and Cysteine Protease Inhabitors Inhabit Scrapie-Associated Prion Protein Accumulation.

در ضمن برای تمرین فرض کنید همین مثال مته به خشخاش زدن را بخواهید به زبانی غیر فارسی و برای مخاطبی غیرفارسی‌زبان ترجمه کنید. احتمالا به‌جای کمک به مخاطب به سردرگمی او کمک خواهید کرد.

درباره تأثیرات نمک و داستان تأثیرات آن می‌توانید مقاله معروف علم (سیاسی) نمک -The (Political) Science of Salt- نوشته گری تاوبس را در ساینس مطالعه کنید:
http://garytaubes.com/wp-content/uploads/2011/08/science-political-science-of-salt.pdf

در سال‌های اخیر بارها همین عدم آگاهی باعث شده است برخی از نشریه‌های جدی و رسانه‌های مهم کشور از صفحات طنز برخی از نشریه‌های انگلیسی‌زبان متونی را به‌جای متون خبری واقعی ترجمه کنند.