چگونه مخاطبان را به همیاران تبدیل کنیم؟

چگونه مخاطبان را به همیاران تبدیل کنیم؟

 درگیرکردن مصرف‌کنندگان خبر در فرایند تولید آن، می‌تواند به بهترشدن کیفیت مطالب و افزایش تعامل مخاطبان کمک کند

الویا کوسکی

 

«جولیا کوماری دراپکین» خبرنگار حوزه آب‌وهوا، در سال 2011 در شهر واشینگتن زندگی می‌کرد. همان ‌زمان متوجه موضوع عجیبی درباره ناهارش شد؛ مغازه ساندویجی برای گذاشتن سیب‌زمینی در ساندویج‌ها، خیلی خست به‌خرج می‌داد. البته او تنها کسی نبود که متوجه این موضوع شد: «من دائم دور و برم می‌شنیدم که مردم می‌گفتند؟ فقط مال من اینطوره؟ چه خبره اینجا؟» بعدتر مشخص شد که یک موج یخبندان، باعث شده که بیشتر منابع میوه‌ فلوریدا یخ بزند و از بین برود. هوای آن سال خیلی عجیب و غریب شده بود.

همان شب او در یک مهمانی شام با بعضی دوستانش که در دولت اوباما مشغول کار بودند، درباره اینکه چرا برنامه‌های دولت برای مقابله با تغییرات اقلیمی آنقدر کند است، صحبت کرده بود. آنها هم شانه بالا انداخته بودند و گفته بودند که مساله تغییرات اقلیمی بزرگ‌تر از آن است که قانونگذاران تنها بتوانند با تخصیص بودجه مستقیم آن را حل کنند.

دراپکین متوجه شد که او و دوستانش در دولت با مشکل مشابهی مواجه‌اند؛ دوستانش برای متقاعد کردن قانونگذاران برای اقدام عملی‌تر در زمینه تغییرات اقلیمی و خود او هم به‌عنوان روزنامه‌نگار برای جلب توجه خوانندگانش به این موضوع. آنچه هر دوی آنها به آن نیاز داشتند، پیدا کردن حلقه‌ای برای مرتبط کردن یک مساله جهانی با زندگی شخصی افراد بود؛ موضوعی همچون همان موج یخبندان در فلوریدا که باعث شده بود سیب‌زمینی در ساندویج ناهار کم شود. دراپکین به فضایی نیاز داشت که شهروندان بتوانند سئوالات یا تجربه‌های‌شان را درباره تغییرات اقلیمی با کارشناسان مطرح کنند و این فضای تعاملی به گفت‌وگوهایی درباره تغییرات آب و هوایی منجر شود.

همین شد که دارپکین تصمیم گرفت از واشنگتن به یک منطقه روستایی در «کلرادوی غربی» معروف به «پائونیا» نقل‌مکان کند. او برای راه‌اندازی یک پروژه رادیویی در رادیو KVNF به نام «تغییر را حس می‌کنم» به پائونیا رفته بود؛ پروژه‌ای که مردم عادی در سطوح مختلف می‌توانستند با فرستادن پیامک به رادیو در فرایند گزارشگری درباره آب و هوا مشارکت کنند.

سیل پیام‌ها به رادیو سرازیر شد. ساکنان شهر که بیشترشان هم کشاورز بودند، متوجه تغییرات محیطی شده بودند که طی چند دهه در حال رخ دادن بود. مثلا رئیس اداره آتش‌نشانی پیامی برای رادیو درباره یک آتش‌سوزی بزرگ جنگلی در منطقه برفی فرستاد که اواخر زمستان (ماه مارچ) اتفاق افتاده‌بود؛ ‌تازه‌ترین مورد از آتش‌سوزی جنگلی که خودبه‌خود رخ داده بود. دارپکین بعد از تهیه گزارش از آن موضوع، رئیس اداره آتش‌نشانی را به محققی در موسسه تحقیقاتی «سیرا نوادا» در کالیفرنیا مرتبط کرد. محققی که درباره موضوع آتش‌سوزی برفی کار می‌کرد و پیش از آن هم گزارش‌هایی در این زمینه ثبت کرده بود. دانشمندان براساس این گزارش‌ها، پیش‌بینی می‌کنند که آتش‌سوزی‌های جنگلی دیگر نه محدود به تابستان‌های خشک که می‌تواند پدیده‌ای در تمام فصول باشد.

شهروند دیگری با فرستادن پیامک از شیوع خشکسالی ابراز نگرانی کرده بود و گروه «تغییر را حس می‌کنم» گزارش بعدی را مرتبط با این موضوع تهیه کرد. یک کشاورز دیگر برای گروه  نوشته بود که چطور قاصدک‌ها، یک ماه پیش از آنکه زمانش برسد، شکفته‌اند و به‌این ترتیب گزارش بعدی این برنامه رادیویی «نخستین بهار زودهنگام در تاریخ آمریکا» نام گرفت.

برنامه رادیویی «تغییر را حس می‌کنم» کم‌کم تبدیل به سالنامه اینترنتی کشاورزان شد، برنامه‌ای که حالا کاربرانش نه فقط از کلرادوی غربی که از سراسر کشور بودند. دراپکین تصمیم به راه‌اندازی  نرم‌افزاری (app) با نام مشابه گرفته است که کاربران می‌توانند مستقیما اطلاعات‌شان را با یکی از ماهواره‌های ناسا که پایگاهی ماهواره‌ای برای سنجش دی‌اکسید کربن در جو است، ردوبدل کنند. با وجود این نرم‌افزار، دراپکین امیدوار است که بتواند مطالعات علمی گسترده را به تجربه‌های شخصی افراد روی زمین وصل کند تا نگاه‌های تازه‌ای را به موضوع تغییرات آب و هوایی جلب کند. او می‌گوید: «به‌این ترتیب ما می‌فهمیم که چه موقعی، همه چیز درست است و چه زمانی غیرعادی است. اگر شما فضای تعاملی زنده‌ای را به این کار اختصاص دهید که علم و روزنامه‌نگاری هر دو آن را تایید می‌کنند، مردم متوجه می‌شوند و شروع به تعامل می‌کنند.»

دراپکین، بدون نقل مکان به «پائونیا» هرگز نمی‌توانست اولین بهار زودهنگام را در تاریخ آمریکا گزارش کند و البته ساکنان این شهر کوچک هم هیچ‌وقت متوجه نمی‌شدند که در حال تجربه یک رویداد تاریخی هستند.

برنامه «تغییر را حس می‌کنم» به قدرت یک شیوه نوظهور در روزنامه‌نگاری اشاره دارد. شیوه‌ای که در آن متخصصان شانه‌به‌شانه مخاطبان برای دست یافتن به یک چشم‌انداز کلی به‌روزنامه‌نگاران کمک می‌کنند. این شیوه را باید از شیوه «شهروند ـ روزنامه‌نگار» متمایز کرد. در شیوه شهروند ـ روزنامه‌نگار ابزارهای خبررسانی در اختیار آماتورهای خوش‌نیت قرار می‌گیرد و محتوا توسط خود کاربران تولید می‌شود. در آن شیوه روزنامه‌نگار باید مثل یک موزه‌دار عمل کند؛ یعنی از میان اخباری با کیفیت‌ها و اعتبارهای متفاوتی که شهروندان تهیه کرده‌اند بخشی را دستچین کند و در معرض دید دیگران قرار دهد. در این شیوه تازه اما، مخاطبان همیار روزنامه‌نگاران هستند که در یک فرایند حرفه‌ای و مدیریت‌شده خبری به کمک گرفته می‌شوند. به این ترتیب نه فقط خود مخاطبان عمیقا درگیر کار می‌شوند که کیفیت گزارش‌ها هم ارتقا می‌یابد.

«جی روسن» استاد رشته روزنامه‌نگاری می‌گوید: «نوعی تغییر در نحوه برخورد روزنامه‌نگاران با کسانی که سابقا آنها را به عنوان مخاطب می‌شناختند، رخ داده است.» او معتقد است که قدرت نشر اخبار به‌وسیله اینترنت در دهه 1990 یک قدرت مطلق بود که درحال حاضر روبه‌تغییر است. اگرچه امروزه تمام سازمان‌های خبری بزرگ به اهمیت ارتباط دوسویه با مخاطبان در رسانه‌های اجتماعی آگاه‌اند، اما کمی طول کشید تا آنها متوجه پتانسیلی که مصرف‌کنندگان در فرایند تهیه خبر دارند، آگاه شوند: «به‌طور معمول مخاطبان وقتی درزمینه یک خبر تعامل می‌کنند که آن خبر منتشر شده باشد. مثل وقتی که مسئول بخش رسانه‌های اجتماعی یک رسانه، لینکی را در فیس‌بوک یا توییتر قرار می‌دهد و امیدوار است که آن خبر به‌سرعت بازنشر شود یا بخش نظرات آن خبر پربحث شود. اما این استراتژی‌های مشارکتی قدیمی برای عمیق‌شدن ارتباط مخاطبان و خبرنگاران دیگر چندان تاثیرگذار نیست.»

روزنامه‌نگاری قدرت‌گرفته از مردم، سبک تازه‌ای از روزنامه‌نگاری

«من از زمانی که به مخاطبان فقط به چشم مصرف‌کننده نگاه می‌شد، در تحریریه‌ها کار کرده‌ام. تفکری که آنها را بیشتر یک «شرِ لازم» می‌دید، درمقابل تفکری که مخاطبان را دارای نگاهی ارزشمند به مسائل می‌داند.» این را «جنیفر برندل» می‌گوید، روزنامه‌نگاری که پشت برنامه رادیویی «شهر کنجکاو » در رادیو WBEZ  ایستاده است. این برنامه از ساکنان شهر شیکاگو می‌خواهد که به روزنامه‌نگاران بگویند چه مطالبی را برای‌شان پوشش دهند. به این ترتیب که مخاطبان در سایت شبکه رادیویی سئوال‌های‌شان را طرح می‌کنند و سئوالاتی که بیشترین آرای مخاطبان را به دست بیاورند، سئوالاتی هستند که ارزش خبری بیشتری داشته و به‌این ترتیب موضوع اصلی گزارش‌های برنامه خواهند شد. پخش این برنامه از سال 2012 شروع شده و تا امروز ادامه دارد، برنامه‌ای که در ابتدا ایده اولیه‌اش؛ یعنی‌ دخیل کردن مخاطبان در فرایند تهیه خبر، عجیب و غریب به‌نظر می‌رسید.

برندل معتقد است دعوت از شنوندگان برای طرح سئوال‌های خبری، بسیار بیشتر از آنکه منجر به کامنت گذاشتن آنها در سایت شود، فایده به‌همراه دارد: «سئوال‌های آنها شکلی بی‌طرفانه‌تر برای شروع یک گزارش خبری است. علاوه‌بر این آنها می‌توانند خبرنگار را به یک منبع خبری بکر برای پیگیری خبر وصل کنند که قبلا چیزی درباره آن نمی‌دانسته.» یکی از اولین اقدامات برندل این بود که در تحریریه یک صندلی به مخاطبان اختصاص داد. کار به آنها این حس را منتقل می‌کرد که آنها هم درگیر خبر هستند و به‌همین دلیل سوژه‌های خبری‌شان را با علاقه بیشتری با خبرنگاران درمیان بگذارند. او معتقد است اگرچه ممکن است رفت و آمد مردم عادی، دفتر این موسسات خبری را کمی شلوغ کند، اما درعین‌حال این موسسات را به‌عنوان یک برند رسانه‌ای برای مردم برجسته‌تر خواهد کرد. براندل اسم این شیوه را «روزنامه‌نگاری قدرت‌گرفته از مردم» گذاشته‌است. در این شیوه، اگرچه خبرنگاران همچون گذشته کارشان را انجام می‌دهند ـ گزارشگری، تایید منابع و چیدمان اطلاعات در کنار هم ـ اما مخاطبان نه‌فقط به عنوان مصرف‌کننده که به‌عنوان یک منبع الهام و اطلاع به آنها کمک می‌کنند.

برنامه شهر کنجکاو برندل، در ابتدا به عنوان یک پروژه تجربی شروع شد تا ببیند که مخاطبان اصلا مطالب جذابی برای خبرنگاران دارند یا نه و اینکه اگر روزنامه‌نگاران به مخاطبان اختیاراتی بدهند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ او می‌گوید: «بعضی فکر می‌کنند اگر مخاطبان قدرت بیشتری در فرایند تهیه خبر داشته باشید، همه خبرها به اخباری درباره «کیم کارداشیان» یا ویدئوهایی درباره گربه‌های بامزه تبدیل خواهد بود.» این درحالی است که یک جستجو در آرشیو این برنامه نشان می‌دهد که هیچکدام از مخاطبان سئوالی درباره کارداشیان نداشت و تنها یک سئوال درباره گربه‌ها پرسیده شده بود: «چه برنامه‌ای برای گربه‌های بی‌خانمان شیکاگو وجود دارد؟»

سئوالاتی که برای رای‌گیری مخاطبان انتخاب می‌شوند، دامنه وسیعی دارند؛ از این سئوال که «آیا واقعا زباله‌های بازیافتی بازیافت می‌شوند؟» و «چه کسانی بعد از قتل خون را از پیاده‌روها و زمین‌های بازی پاک می‌کنند؟» تا این سئوال که «آیا دولت‌ محلی می‌تواند مواردی از قانون ازدواج را ملقی کند یا نه؟» تحریریه برنامه، سئوال‌هایی را برای رای‌گیری انتخاب می‌کند که بیشترین مخاطبان ممکن را دربربگیرد. همان قانونی «دربرگیری» که پیش از آن هم توسط خبرنگاران به‌کار گرفته می‌شد. حالا مخاطبان یک نقش تازه پیدا کرده بودند؛ پیشنهاددهنده یک چشم‌انداز و یک کنجکاوی تازه‌ به فرایند تهیه خبر. برنامه شهر کنجکاو از مخاطبان چیزی بیشتر از طرح سئوال‌های‌ موردنظرشان می‌خواست، گاهی از آنها می‌خواست در برنامه‌های میدانی، تیم خبری را همراهی کنند.

یکی از شنوندگان برنامه به نام «دَن موناگان» می‌خواست بداند که تاکسی‌ها هرچند وقت یک‌بار جریمه می‌شوند و چرا؟ او اعتقاد داشت بسیاری از این رانندگان بی‌احتیاط‌اند و باید بارها به‌خاطر سرعت غیرمجازشان جریمه شده باشند. این سئوال در میان سئوالات مختلف رای آورد و چند ماه بعد موناگان همراه «اُدِت یوسف» گزارشگر برنامه، به تیم گزارش میدانی پیوست.

اما آنچه آقای موناگان در زمان همراهی با تیم گزارشگر با آن مواجه شد، متفاوت از تصور اولیه‌اش بود؛ این تجربه دیدگاه او را درباره رانندگان تاکسی تغییر داد. بعد از ساعت‌ها همراهی در مصاحبه با آنها، او متوجه شد که سیستم ترافیکی شهر اتفاقا علیه رانندگان تاکسی است. جریمه آنها بیشتر از آنکه مربوط به سرعت غیرمجاز باشد، مربوط به پارکینگ است. آنها حتی برای  پیاده کردن مسافران در مناطق پرترافیک هم جریمه می‌شوند، مناطقی که پلیس از قبل برای آنها کمین کرده است. بسیاری از این رانندگان، حتی در همان زمان متوجه جریمه‌شدن‌شان نمی‌شوند و  برگه جریمه هفته‌ها بعد و توسط پست به دست‌شان می‌رسد. به گفته موناگان این اطلاعات تازه درباره وضعیت رانندگان بسیار ناراحتش کرده بود. با این تجربه تازه، او عقیده قبلیش را کنار گذاشت و دیدگاه تازه‌ای درباره مشکلاتی که رانندگان تاکسی با آن مواجه‌اند پیدا کرد: «اینکه شما تجربه دست اول داشته باشید، از هرجهت فوق‌العاده است.»

در یک برنامه دیگر از مجموعه برنامه‌های «شهر کنجکاو» کیف، از خانم «آندرا لی» یکی از مخاطبان برنامه که می‌خواست بداند، مسئولیت‌های یک عضو شورای شهر چیست، دعوت کرد تا با یکی از اعضای شورای شهر شیکاگو مصاحبه کند. سئوال این شهروند درباره موضوعات مختلفی بود، از جمله مشکلاتی شخصی که خود او با آن مواجه بود؛ مثل بازیافت زباله‌ها یا آبگرفتگی زیرزمین‌ها. در انتهای مصاحبه مشخص شد که شورای شهر در این زمینه‌ها نمی‌تواند به آن شهروند کمکی بکند.

این کار تجربه کاملا متفاوتی هم برای روزنامه‌نگارِ مجری برنامه بود. کیف به عنوان یک خبرنگار بخش سیاسی، نسبت به منابع خبری‌اش بسیار محتاط و مودب بود. چرا که مثل هر خبرنگار دیگری می‌دانست برای گزارش‌های بعدی‌اش بازهم به آنها نیاز دارد. اما خانم «آندرا لی» به عنوان یک شهروند معمولی این نگرانی را نداشت. مصاحبه خانم لی با عضو شورای شهر، بدون هیچ‌گونه خودسانسوری انجام شد و او درباره اینکه مسئولیت‌های یک عضو شورای شهر چیست و باید چه کارهایی برای اجرای بهتر این مسئولیت‌ها انجام دهد، از عضو شورا سئوال‌های رک و مستقیمی می‌پرسید. مصاحبه‌ای که خود کیف آن را ناشیانه، اما جالب توصیف می‌کند. آقای کیف که حالا در یک شبکه رادیویی بزرگ‌تر کار می‌کند، می‌گوید: «گزارش‌هایی که در برنامه شهر کنجکاو تهیه کردم، از جالب‌ترین تجربه‌هایم به عنوان یک خبرنگار بود. اگرچه گاهی هم کمی ترسناک می‌شد؛ چون شما به عنوان خبرنگار بخشی از کنترل‌تان را در فرایند تهیه خبر واگذار می‌کنید.»

 

رسانه‌های اجتماعی، جایی برای پرسه زدن خبرنگاران

تحریریه‌های کمی مثل تحریریه رادیو WBEZ وجود دارد که بخواهند تا این حد شنوندگان‌شان را در فرایند تهیه گزارش سهیم کنند و البته مثل آنها هم از مواهب این مشارکت سود ببرند. برای بیشتر موسسات رسانه‌ای، تعامل با مخاطبان تنها به‌صورت آن‌لاین رخ می‌دهد. ممکن است فکر کنید، به‌دلیل موقعیت‌های شغلی متنوعی که مرتبط با اینترنت در یکی دو دهه اخیر برای روزنامه‌نگاران ایجاد شده، نحوه کار روزنامه‌نگاران تغییر زیادی کرده است؛ موقعیت‌هایی شغلی مثل «دبیر بخش رسانه‌های اجتماعی»، «دبیر بخش عمومی» و «مدیر بخش مشارکت‌ها». اما نکته‌ای که نباید فراموش کرد این است که این موقعیت‌های شغلی تازه، تفاوتی با آنچه یک خبرنگار در دهه 1980 برای پوشش اخبار شهری انجام می‌داد، ندارد. از دیدگاه 'روزنامه‌نگاری قدرت‌گرفته از مردم'، هر مخاطبی یک منبع بالقوه برای خبر منتشر نشده بعدی است. درواقع توییتر و فیس‌بوک، مثل همان همان گوشه و کنار‌های خیابان‌ها برای خبرنگاران دهه 80،  جایی برای پرسه زدن خبرنگاران امروز است.

«آماندا زامورا» دبیر ارشد بخش مشارکت‌ها در موسسه خبری «پروپابلیکا» می‌گوید: «ما روزنامه‌نگارانی داریم که متخصص نوشتن لید از اطلاعاتی هستند که از طرف مخاطبان می‌رسد.» این موسسه در سال 2008 برنامه‌ای را آغاز کرد که در آن گزارش‌های مختلفی با مشارکت مخاطبان تهیه می‌شد. شروع این گزارش‌‌ها یا در واقع همان بهانه خبری نگارش آن مطالب، معمولا از طریق فراخوان‌هایی به‌دست می‌آمد که در وب‌سایت این برنامه منتشر می‌شد. در این فراخوان‌ها از کاربران خواسته می‌شد تجربه‌های‌شان را با گردانندگان این برنامه درمیان بگذارند. موضوع این فراخوان‌ها، دایره وسیعی را شامل می‌شد؛ از مواردی مثل استفاده از عامل نارنجی در جنگ ویتنام ـ عامل نارنجی، عنوان نوعی سم قوی بود که ارتش آمریکا در جنگ ویتنام برای از بین بردن جنگل‌های پناهگاه ویت‌کنگ به کار برد ـ گرفته تا جداسازی در مدارس و تبعیض علیه زنان حامله در محیط کار. اگرچه نویسندگان این فراخوان‌ها در زمان انتشار هر فراخوان نمی‌دانستند که کدامیک از موضوعات بیشتر از بقیه، برای کاربران‌ جذاب خواهد بود.

این فراخوان‌ها که گاهی همزمان با شروع گزارش‌ تحقیقی یک خبرنگار روی سایت گذاشته می‌شد، اطلاعات ارزشمندی در اختیار آن خبرنگار می‌گذاشت. آغاز کار روی گزارش‌های تحقیقی، گاهی خود منجر به تشکیل اجتماعاتی می‌شد که همزمان کار جمع‌آوری اطلاعات را از مجرای دیگری جلو می‌بُرد. سوژه «ایمنی بیمار» که درباره مشکلات سیستم درمانی در ایالات متحده شروع شده بود، اتفاقا یک گروه فیس‌بوکی هم با بیشتر از سه هزار عضو داشت که اطلاعاتی از 900 منبع و فرد مختلف که تجربه‌ها و مشکلات‌شان‌ را خودخواسته و داوطلبانه گزارش می‌کردند، فراهم می‌کرد. زامورا در این زمینه می‌گوید: «درباره این موضوع خاص، ما مخاطبان هدف‌مان را داشتیم که خودشان قبلا در جایی گردهم آمده بودند. آگهی‌دهندگان همیشه برای این مخاطبان هدف، دندان تیز کرده‌اند که این موضوع از پتانسیل درآمدزایی روزنامه‌نگاری قدرت‌گرفته از مردم حکایت دارد.»

بسیاری از رسانه‌ها برای به مشارکت گرفتن مخاطبان‌شان گاهی مجبور به چاپلوسی برای‌ آنها هم می‌شوند و وقتی این کار با نوعی احساس اجبار همراه شود، معمولا در رسیدن به هدف ناکام می‌ماند. در عوض روزنامه‌نگارانی که به مخاطب به عنوان یک منبع خبری نگاه می‌کنند، علاوه برآنکه مخاطبان را به مشارکت می‌گیرند، می‌توانند گزارش‌های ناب و متفاوتی را بنویسند. این شیوه گزارش‌نویسی به همان شیوه‌‌ای شروع می‌شود که خیلی از روزنامه‌نگاران کارشان را شروع می‌کنند؛ یعنی با یک سئوال ساده.

سئوال خبرنگاران گاردین هم این بود که «پلیس در آمریکا چقدر آدم می‌کشد؟» قتل‌هایی که معمولا  همچون قتل «مایکل بروان» و «فردی گری» ـ دو جوان سیاهپوست که توسط پلیس کشته شدند و قتل آنها در آمریکا اعتراضات فراوانی را به دنبال داشت ـ در رسانه‌های ملی انعکاس پیدا نمی‌کنند.

 خبرنگاران گاردین برای یافتن جواب این سئوال، تحقیقاتی را برای پیدا کردن پایگاه اطلاعاتی درباره تعداد و نحوه قتل افراد توسط پلیس در آمریکا شروع کردند، اما کار به سرانجامی نرسید. تنها اطلاعات رسمی درباره این قتل‌ها، از طریق یک برنامه داوطلبانه‌ به‌دست می‌آمد که پیش از آن اف‌بی‌آی آن را شروع کرده بود. البته این اطلاعات هم ناقص بود؛ چون از میان 18 هزار نهادهای قانونی مرتبط، تنها 224 نمایندگی در سال 2014 اطلاعات‌شان را برای اف‌بی‌آی فرستاده بودند. اطلاعات و اسنادی که از دانشگاهیان و روزنامه‌نگارانی که مستقلا تیراندازی‌های پلیس را رصد می‌کردند، این موضوع را مطرح می‌کرد که نوعی کوچک‌نمایی سراسری درباره «قتل‌های موجه‌ای» که توسط نیروهای پلیس اتفاق می‌افتد، در حال رخ‌دادن است.

به این ترتیب گاردین برنامه‌ای را با نام «سرشماری » آغاز کرد که تعداد این قتل‌ها را به کمک اجتماعاتی که در این زمینه در نقاط مختلف آمریکا وجود داشت و با خبرنگارانش در ارتباط بودند، پیگیری می‌کرد. نکته مهم آن است که دسترسی به این اطلاعات در هیچ صورت دیگری امکان‌پذیر نبود. همان‌طور که کار جلوتر می‌رفت، تقریبا هر روز، به شمارشگر سایت سرشماری گاردین یک یا دو چوب خط اضافه می‌شد. در قسمت پایین شمارشگر سایت هم، فهرستی وجود داشت که به ترتیب تاریخی اسامی، سن و عکس کشته‌شدگان، (اگر عکسی از مقتولان به‌دست می‌آمد) را منتشر می‌کرد. تعداد قتل‌ها از زمان راه‌اندازی این برنامه در سال 2015 تاکنون به بیشتر از یک هزار و 100 قتل رسیده است.

روی تقویم بخش شمارشگر، هر قتل یک عنصر تصویری هم داشت که با کلیک روی هر تصویر، خواننده به اطلاعات بیشتری درباره آن قتل دست پیدا می‌کرد. مثل اینکه آیا مقتول مسلح بوده یا نه؟ یا اینکه خود اداره پلیس هم با آن قتل مرتبط بوده؟ و اینکه مقتول چطور به قتل رسیده است؟ آن‌طور که «مری همیلتون» مدیر بخش مخاطبان روزنامه گاردین در آمریکا می‌گوید در این پروژه افراد مختلفی از سراسر آمریکا مشارکت داشتند: «حتی ما افرادی را داشتیم که وقوع چند قتل را تایید کرده بودند. وجود این افراد کار دشوار جمع‌آوری اطلاعات از هزاران منبع محلی را بسیار راحت‌تر کرد، قتل‌هایی که بسیاری از آنها تیتر روزنامه‌های ملی نشده بودند. مخاطبان یکی از بزرگ‌ترین و جامع‌ترین منابع اطلاعاتی هستند که ما به آنها دسترسی داریم.»

علاوه بر اطلاعاتی که مخاطبان از طریق صفحه برنامه شمارشگر در سایت گاردین ارائه می‌کردند، خوانندگان با عضویت در گروه فیس‌بوکی این برنامه هم در جریان آخرین اطلاعات جمع‌آوری شده قرار می‌گرفتند و هم اطلاعات‌شان را در اختیار روزنامه‌نگاران قرار می‌دادند. این گروه تاکنون 16 هزار عضو دارد. دسترسی به منابع بالقوه خبری از طریق رسانه‌های اجتماعی برای پروژه بسیار مهم است، چون بیشتر افرادی که احتمالا از قتل‌ها اطلاع دارند، ممکن است حتی اسم روزنامه گاردین را هم اصلا نشنیده باشند. همیلتون در این زمینه می‌گوید: «ما می‌خواهیم با افرادی در ارتباط قرار بگیریم که موضوع قتل توسط پلیس برای آنها اهمیت دارد، نه افرادی که روزنامه گاردین برای‌شان مهم است. هرچند که در نتیجه برنامه سرشماری، مخاطبان تازه‌ای هم برای روزنامه پیدا شده است.» یک نتیجه مطلوب و حاشیه‌ای که این روش تازه روزنامه‌نگاری برای سازمان رسانه‌ای‌اش فراهم کرده است.

بسیاری از روزنامه‌نگاران پیش از این از ابزارهای 'روزنامه‌نگاری قدرت‌گرفته از مردم: مثل توییتر، فیس‌بوک، ای‌میل و نظرسنجی‌های وب‌سایتی استفاده می‌کرده‌اند. خانم برندل که برنامه «تغییر را حس می‌کنم» را ایجاد کرده است، در این زمینه می‌گوید: «در این شیوه ابزارهای تازه‌ای به کار گرفته نمی‌شود، اما خبرنگار موضع تازه‌ای درقبال همان ابزارهای سابق اتخاذ می‌کند.» او وقتی برنامه شهر کنجکاو را شروع کرد، از ابزارهای مختلفی مثل سایت‌های طراحی نظرسنجی‌ و تحلیل آن‌لاین اطلاعات برای بهبود دیدگاهش استفاده می‌کرد، اما او چیز بیشتری از اینها می‌خواست. او در نهایت توانست همراه گروهش و با کمک یک موسسه طراحی نرم‌افزار، ابزاری را برای کار گزارشگری ابداع کند. برنامه‌ای روی وب‌سایتی به نام «هرکین » که برای رفع نیاز تحریریه‌ها طراحی شده است. این روزنامه‌نگار امیدوار است این برنامه کار را برای موسسات خبری که خواستار مشارکت بهتر با مخاطبان‌شان هستند، راحت‌تر کند.

برنامه‌ هرکین که قابل‌تعمیم به سوژه‌های مختلف خبری است با هدف به مشارکت گرفتن مخاطبان طراحی شده است و در تمام فرایند گزارش‌نویسی، از نخستین گام‌های شکل‌گیری خبر تا گرفتن بازخورد از مخاطبان، مراحل کار را پیش‌بینی کرده است. برندل امیدوار است به کمک این شیوه تازه، به انواع راه‌هایی که رسانه‌ها در تولید خبر به کار می‌گیرند، افزوده شود.

هر رسانه‌ها این موضوع را تایید می‌کند که مشارکت مخاطبان نقش کلیدی در حیات این صنعت ایفا می‌کند. روزنامه‌نگاری قدرت‌گرفته از مردم هم مدلی را برای مشارکت ارائه می‌کند که هم برای روزنامه‌نگاران و هم حیات این صنعت مفید است. سهیم کردن مخاطبان در فرایند تهیه خبر می‌تواند به تولید بیشتر اخبار منجر شود. علاوه براین می‌تواند استقبال از یک گزارش بالقوه را آزمایش کند و فرایند تهیه خبر و درآمدهای کل صنعت را ارتقا دهد. اما مهم‌ترین فایده آن ارتباطی به پول و صنعت ندارد. همان‌طور که همیلتون می‌گوید: «خوانندگان ما کسانی هستند که می‌توانند روزنامه‌نگاری ما را ارتقاء ببخشند.»

منبع:

http://niemanreports.org/articles/how-participatory-journalism-turns-news-consumers-into-collaborators/

 

 


public-powered journalism


 [w1]http://curiouscity.wbez.org/

 [w2]http://www.theguardian.com/us-news/ng-interactive/2015/jun/01/the-counted-police-killings-us-database

 [w3]http://www.wearehearken.com/