بلاگ بنویسیم یا ننویسیم

بلاگ بنویسیم یا ننویسیم

 یک دانشمند در حال شکوفایی، یک ارتباط گر علم یا یک نویسنده علمی چه چیزی را می‌تواند از راه نوشتن درباره علم در اینترنت به دست بیاورد؟ چه فوایدی در شروع به فعالیت در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد؟ کریستی ویلکاکس، نویسنده محبوب وبلاگ و از نویسندگان بلاگ های مجله دیسکاور دلایل زیادی را برای شما مطرح می‌کند که چرا شما، بله شما، باید ارتباطات علم را در اینترنت شروع کنید.

شما که این مقالات را برای مطالعه انتخاب کرده‌اید، حتماً باید دست‌کم، درباره راه انداختن یک بلاگ علمی کنجکاو باشید. یا شاید هم  یک وبلاگ دارید اما دنبال نوعی تائید برای ادامه کار خود هستید. شما می‌خواهید بدانید چرا باید یک بلاگ علمی نوشت؟ مگر نه اینکه میلیون‌ها بلاگ روی اینترنت وجود دارد[1]؟ مگر نه اینکه همین‌الان هم اینترنت در حال انفجار از بلاگ ها است؟ چرا شما که یک فرد آکادمیک/دانشمند/ روزنامه‌نگار/ نویسنده/ مسئول روابط عمومی/ یا هر عنوانی که می‌خواهید در اینجا قرار دهید، با مشغله فراوان هستید، باید برای نوشتن در فضای آنلاین وقت بگذارید ( به‌خصوص که در ابتدا این کار درآمدی هم برای شما ندارد)؟

چرا باید رنج استفاده از این فضای عموماًخصمانه را بر خود هموار کنید، درحالی‌که می‌توان به نوشتن مقاله‌های علمی در ژورنال‌ها یا فیچر های علمی پرداخت؟ واقعاً چرا شما - از بین همه مردم دنیا - باید بلاگ نویسی کنید؟

درحالی‌که من می‌توانم تجربه‌های شخصی خودم را با شما به اشتراک بگذارم و صدها دلیل مبنی بر نوشتن بلاگ را برای شما برشمارم، درنهایت همه آن‌ها به این دو اصل فلسفی تقلیل پیدا می‌کنند: نوع‌دوستی و خوددوستی. اگر شما درنهایت تصمیم به وبلاگ نویسی گرفته‌اید، یا برای خودتان این کار را می‌کنید یا برای خیر دیگران و یا به دلیل ترکیبی از این دو.

بهتر کردن جهان برای علم: دیدگاه نوع‌دوستانه

اگر خود را انسانی بخشنده می‌دانید حتماً وبلاگ نویسی کار مناسبی برای شما است. چه راه بهتری برای به اشتراک گذاشتن شور و عشق خود به علم با جهان سراغ دارید؟ و حقیقت این است که بقیه دنیا هم به این کار نیاز دارند.

الآن بیش از هر زمان دیگری علم، به‌طور بنیادی با مسائل سیاسی ملی و جهانی درهم‌آمیخته شده است. اقلیم ما در حال تغییر است. حیوانات و گیاهان با نرخی هشداردهنده، منقرض می‌شوند. فناوری‌هایی که جان انسان‌ها را نجات می‌دهند مانند واکسیناسیون یا موردحمله و سیاه نمایی قرار می‌گیرند و یا بد و اشتباه معرفی می‌شوند. هرروزفناوری‌ها در مسیرهای گوناگونی توسعه پیدا می‌کنند و به‌ندرت برای بقیه مردم توضیح داده می‌شوند. برای اینکه مردم جهان بتوانند درباره حوزه وسیعی از مسائل سیاسی تصمیم‌های آگاهانه اتخاذ کنند، نیازمند درک علم پشتوانه و پیش‌زمینه بسیاری از موضوعاتی هستند که با حرارت فراوان موردبحث قرار دارند.

اما برای اینکه این اتفاق بیفتد این موضوعات علمی نیازمند مترجمانی است که بتوانند به زبان رایج صحبت کنند. بتوانند تحقیقات مملو از اصطلاحات علمی را برداشته و آن‌ها را به زبانی تبدیل کنند که برای عموم مردم قابل‌فهم باشد.

این موضوع شاید در هیچ جایی به‌ اندازه ایالات‌متحده مصداق نداشته باشد. جایی که ترنت لات، رهبر اکثریت سنا، چهار سال آموزش ریاضیات و علومی که در دوره دبیرستان دیده است، اتلاف وقت خود و معلمان می‌داند و با گفتن این جمله با تشویق‌های بسیار مواجه می‌شود[2]. تنها را ه تغییر رویکرد منفی مردم به علم این است که به آن‌ها نشان داده شود چرا باید به علم اهمیت بدهند و توجه کنند. برای این منظور باید به مردم نشان دهیم که علم واقعاً چقدر، بی‌نظیر، مهم و جذاب است.

اما شما خودتان این موضوع را می‌دانید. شما تا الآن لحظاتی را تجربه کرده‌اید که شور و اشتیاقتان به‌طورغیرقابل‌کنترلی فوران کرده است و در آن هنگام و زمانی که موضوعی بسیار جذاب را برای کسی تعریف کرده‌اید برق هیجان را در چشمانش دیده‌اید.

شما خود را به‌نوعی در جایگاه و مقامی دیده‌اید که موضوعی جدید و جذاب را با دیگران به اشتراک می‌گذارید و نحوه تفکر آن‌ها درباره جهان را تغییر می‌دهید خواه این تغییر فقط برای یک‌لحظه باشد یا عمری دوام بیاورد. شما باعث الهام آن‌ها شده‌اید. و می‌خواهید این کار را تکرار کنید. و شما می‌توانید از ابزار وبلاگ نویسی علمی برای این کار استفاده کنید. 

دلیلی وجود دارد که چرا سازمان‌های اصلی و بزرگ اهداکننده کمک‌های مالی تحقیقاتی مانند بنیاد ملی علوم، از دانشمندانی که تقاضای بودجه تحقیقاتی می‌کنندمی‌خواهد که برنامه‌های ترویجی و ارتباطی خود را ارائه دهند. ارتباط برقرار کردن با دیگران و به اشتراک گذاشتن علم برای آن‌هایی که موضوع را درک کرده‌اند، مسئولیتی اخلاقی است.

همان‌طور که دیوید بالارد از انجمن روانشناسی آمریکا اشاره‌کرده است :«ما این وظیفه را داریم بین مردم باشیم و با آن‌ها صحبت کنیم چراکه هیچ‌کس دیگری آگاه‌تر و متخصص‌تر در این زمینه وجود ندارد»[3].

در این صورت چرا نباید بیشتر به سراغ اجلاس‌ها و همایش‌ها رفت یا به کلاس‌های درس دانش آموزان رفت و در آنجا با آن‌ها صحبت کرد؟ به این دلیل که ما در عصر دیجیتال زندگی می‌کنیم که هر بچه 10 ساله‌ای یک تلفن هوشمند در دست دارد و اطلاعات تنها به‌اندازه یک جستجوی گوگل از آن‌ها فاصله دارد. بیش از نیمی از آمریکایی‌هاگفته‌اند که بیش از آنکه با مردم به‌صورت واقعی و رودررو صحبت کنند در فضای مجازی با دیگران حرف می‌زنند[4] با توسعه تصاعدی که پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی شاهد آن است، مردم روزبه‌روز و بیشتر برای ارتباط با دیگران و ارتباطات به سراغ گذرگاه‌های آنلاین می‌روند. اگر ما می‌خواهیم وارد گفتگو درباره علم شویم، ما هم باید به فضای آنلاین برویم. ما در بین نتایج جستجوی آنلاین پیدا شویم و مفاهیم دقیق و واقعی علمی را به مباحثات آنلاین وارد کنیم.

مهم‌تر از همه اینکه این گذرگاه‌های آنلاین، بزرگ‌سالان درگیر زندگی روزانه را نیز هدف قرار می‌دهد. درحالی‌که ما می‌توانیم آموزش در مدارس عمومی را بهبود ببخشیم و از طریق آن سعی کنیم نبردی را در نسل آینده سامان دهیم اما باید به فراسوی این امر نگاه کنیم تا بتوانیم تغییری واقعی در فرهنگ خود به وجود آوریم. هرکسی که پیش از دهه 1980 به دنیا آمده باشد (و برخی ازکسانی که بعدازآن به دنیا آمده‌اند) در مدارس خود چیزی از سلول‌های بنیادی نیاموخته‌اند. آن‌ها به سراغ کلاس‌های سنتی نمی‌روند تا درک بهتری از تغییرات اقلیم یا دلایل به وجود آمدن بیماری اوتیسم به دست بیاورند. آن‌هاتنها در صورتی چنین مواردی را بهتر می‌آموزند و درک می‌کنند که به محتوایی دسترسی داشته باشند که این مسائل را به‌وضوح و سادگی برایشان توضیح داد. باشد.

بلاگ ها می‌توانند را ه خود را به فراسوی دوردست‌ترین و دست‌نیافتنی‌ترین افراد نیز باز کنند. برخی از پست‌های وبلاگ من به زبان‌های چینی، رومانیایی و فرانسوی ترجمه‌شده است. افرادی از سراسر جهان به وبلاگ من می‌آیند و با گذاشتن نظرات خود درباره علمی که موضوع مورد علاقه من بوده است بحث می‌کنند. شما به این دلیل که ما با اینترنت سروکار دارید آنچه در وبلاگ خود می‌نویسید، تنها در وبلاگتان باقی نمی‌ماند.ممکن است بازه وسیعی از رسانه‌های مختلف و دیگر منابع اصلی ترافیک آنلاین به شما لینک دهند. تراویس ساوندرز از نوشداروی چاقی[5](http://blogs.plos.org/obesitypanacea)می‌گوید: «تنها با داشتن یک وبلاگ موفق شدیم پیام خود را رسماً به صدها هزار و حتی شاید میلیون‌ها نفر از مردم منتقل کنیم و این کار را از طریق موتورهای بسیار بسیار بزرگ‌تر انجام دادیم»[6]

من شاهد دست اولی از دسترسی بسیار زیاد به پست‌های بلاگی هستم. زمانی که من درباره استفاده از انگشت‌نگاری ژنتیکی و استفاده از DNA برای توضیح چگونگی تشخیص و شناسایی جنازه بن‌لادن نوشتم، بیش از 80 هزار نفر از مردم در طی چند روز بعد پست وبلاگ مرا خواندند و برنامه نوا در شبکه پی بی اس، رادیو ملی عمومی NPR، وب‌سایت‌های نیچر، دیسکاوری و تعدادی از سازمان‌های خبری جریان اصلی به مطلب من لینک داده بودند. برای من تنها 30 دقیقه توضیح علم پشت پرده کاری که هرروز انجام می‌دهم زمان برد. اما میلیون‌ها نفر توانستند درباره انگشت‌نگاری ژنتیکی چیزی یاد بگیرند و توانستند به شبکه‌های افراد در ارتباط با خود توضیح دهند که چطور ما فهمیدیم واقعاً شخصی که از بین رفته است بن‌لادن است.

اصل ماجرا هم همین است. مگر نه؟ اینکه باید مردم را به حرف زدن درباره علم دعوت کنیم و کاری کنیم که به علم توجه کنند. اینکه به مردم کمک کنیم علم را در زندگی روزمره خویش شناسایی و پیدا کنند. بلاگ نویسی علمی، تلاشی باشکوه و شریف است چراکه به دنبال آگاهی بخشی و هیجان‌زده کردن دیگران می‌رود.

کل داستان این است که شما شخصیت، شورمندی و استدلال خود برای عشق به علم را به محتوای آنلاینی وارد کنید که آموزنده و الهام‌بخش باشد. هدف نهایی تغییر جهان است - هدفی ارجمند که همه احساس رضایت و دل گرمی که ممکن است در یک فعالیت پیدا کنید، در آن وجود دارد.

واقعاًهمه‌چیز درباره خودِ من است: دیدگاه خود دوستانه

حقیقت ساده‌ای وجود دارد که مهم نیست چقدر می‌خواهیم کار خیر برای جهان انجام دهیم، درنهایت همه ما محدود هستیم. همان‌طور که می‌گویند ما هم درنهایت انسانیم. ما کارهایی داریم که باید به سرانجام برسد، لازم است پول دربیاوریم وزندگی شخصی داریم که باید به آن رسیدگی کنیم. پس چرا باید در میان این همه برنامه فشرده و این‌همه گرفتاری وقتی برای وبلاگ نویسی بازکنید؟ چراکه درنهایت این شما هستید که بیشترین پاداش را از این کار دریافت خواهید کرد.

بیایید با فوری‌ترین سودهای این کار شروع کنیم: آشکارسازی یا آن‌گونه که متخصصان بازاریابی می‌گویند «برند سازی شخصی». زمانی دور و درگذشته، وقتی شما برای به دست آوردن شغلی درخواست می‌دادید، آن‌ها تنها به یک معیار برای ارزیابی شما نیاز - و دسترسی - داشتند: همان چیزی که شما به آن‌ها گفته بودید. اکنون در مدتی کمتر از یک دقیقه همکار یا صاحب‌کار احتمالی شما می‌تواند چیزهای زیادی درباره شما بیاموزد. برای مثال، اگر شما پیش از سال 2006 نام مرا گوگل می‌کردید بالاترین نتایجی که به دست می‌آوردید، نقل‌قولی بود که از من در زمانی که کلاس هشتم بودم در خبرنامه مدرسه منتشرشده بود[7]. اینترنت هیچ‌وقت چیزی را فراموش نمی‌کند و شما یا می‌توانیددرباره این واقعیت ناله و زاری کنید یا فکری به حالش کنید. بلاگ نویسی فعالیتی است که شما کنترلی 100 درصدی بر آن دارید. به این معنی که اگر کسی نام شما را جستجو کرد و وبلاگ شما را پیدا کرد ، او آن چیزی را از شما می‌بیند که شما می‌خواهید دیده شود. کلمات شما، اندیشه‌های شما، مدرکی از مهارت‌ها و تجربه‌های شما.

امروزه اینکه شما حضوری در فضای وب نداشته باشید ممکن است بیش از اینکه به شما کمک کند برای پیدا کردن کار جدید به ضرر شما تمام شود. اگر باور ندارید از دانا بوید، دانشیار رسانه، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه نیویورک و محقق میهمان مدرسه حقوق هاروارد سؤال کنید. او دراین‌باره نوشته است:

« هیچ شکی وجود ندارد که تحقیقی که درباره افراد در دانشکده‌ها صورت می‌گیرد دربردارنده جستجوی گوگل افراد نیز هست. یکی از چیزهایی که من اغلب اوقات درباره موارد استخدامی جدی می‌شنوم این است که چقدر آزار دهنده است وقتی شخص متقاضی فاقد صفحه اینترنتی است و این احتمالا به این معنی است که این شخص باید مشکلی داشته باشد»[8].

یکی از مزایای داشتن وبلاگ این است که این کارفرمای احتمالی، همکار یا هرکسی که بخواهد شما را ببیند، در بهترین وضعیت و نمایش شما را خواهد دید و به‌جای اینکه تنها یک نام و یک سابقه کاری باشید به یک شخص واقعی بدل می‌شود- حتی قبل از اینکه آن‌ها شما را از نزدیک ملاقات کنند شما شروع به تحت تأثیر قرار دادن آن‌هاکرده‌اید.

بدین ترتیب، وبلاگ نویسی، فایده دیگری نیز ارائه می‌دهد: این کار مانند یک شبکه‌سازی دائمی است اما بدون اینکه محدودیت‌های آزار دهنده مکان و زمان وجود داشته باشد. بلاگ ها بسترها و محیط‌هایی در ذات خود فعال و تعاملی هستند. با امکان نظر گذاشتن و استفاده از لینک‌ها برای ارجاع دادن به مردم در اطراف جهان، مسئله مرکزی در آن‌ها، مناظره و گفت‌وگو است. به‌جای معاشرت با تعداد انگشت‌شماری از مردم در فضای محدود شخصی و رودررو، شما امکان گپ زدن با هزاران نفر را در  جایگاه‌های مختلف پیدا می‌کنید و هر یک از آن‌ها ممکن است در آینده به نقطه تماس فوق‌العاده ارزشمندی برای شما بدل شود. من بر مبنای تجربه شخصی می‌دانم که چنین چیزی ممکن است: من یکی از همکاران و مشارکت‌کننده‌ها در نوشتن رساله خود را به لطف وبلاگم شناختم و با او ارتباط برقرار کردم. بقیه مردم نیز داستان‌های مشابهی دارند . برتالان مسکو از scienceroll.comمی‌گوید:«بلاگ نویسی و توییتر نه‌تنها به من درزمینهٔ تحقیقاتم کمک کرد که به‌طور کامل راه و روشی را که با دیگر محققان تعامل می‌کنم، تغییر داده است» به‌طور مشابه جان فوسِلا (که در genes2brains-2mind2me.com بلاگ می‌نویسد) متوجه شده است که وبلاگ نویسی باعث شده تا شبکه علمی او توسعه پیدا کند:«به‌جای آنکه شاهد بازخوردها، از افراد معدود و ثابتی باشم که هرروز در آزمایشگاه با آن‌هاسروکار دارم، از افرادی نظر و ایده می‌گیرم، که 5 سال، 10 سال یا حتی 20 سال پیش با آن‌ها کارکرده‌ام، و تازه این فارغ از کسانی است که در فضای آنلاین با آن‌ها آشنا شده‌ام[9]

نویسنده استرالیایی بِک کرو، زمانی که در رشته هنر و رسانه فارغ‌التحصیل شد نمی‌دانست چطور کار خودرا شروع کند می‌گوید:«بلاگ نویسی علمی به معنی واقعی کلمه زندگی مرا تغییر داده است». او در ابتدا وبلاگ خود را تأسیس کرد تا نیاز شخصی خود به نوشتن را - در بازه زمانی که مجبور بود برای پرداخت صورتحساب‌هایش یک کار دفتری اداری را قبول کند-، ارضا کند.زمانی که توانست توجه‌ها را به نوشته‌های خود جلب کند، فرصت‌هایی برای او سرباز کردند و کرو، اعتبار آغاز کارش را به بلاگ نویسی‌اش مرتبط می‌داند. او به یاد می‌آورد:«من به‌طور کامل برای شغلی که درخواست کرده بودم فاقد شرایط بودم. من برای استخدام در یکی از معدود مجلات علمی استرالیا به نام کازمو، درخواست داده بودم. بااین‌وجود- به خاطر سابقه بلاگم - هیچ تردید و سؤالی درباره علاقه و شورمندی من به علم وجود نداشت و همین هم کمک کرد تا بتوانم این شغل را به دست بیاورم».

او حتی به‌واسطه وبلاگش بود که پیشنهاد تألیف نخستین کتابش به نام «چرخ ریسک زامبی، ماهی فضانورد و سایر جانوران عجیب[10]» را دریافت کرد. (این کتاب در اکتبر سال 2012 منتشر شد.)

وقتی نوبت به بلاگ نویسی می‌رسد، کرو معتقد است زمانی را که صرف این کار می‌کنید، 100 درصد ارزشش را دارد: «این نمایش و سندی از تعهد شما به فضای کاری است و به‌خصوص اگر هنوز سابقه و فرصت کار در فضای حرفه‌ای نداشته‌اید، می‌تواند به عاملی فوق‌العاده باارزش تبدیل شود.». نکته مهم این است که گفتن اینکه شما نویسنده خوبی هستید، سخت کوشید یا متعهد به کارید از طریق پست ‌های بلاگی آسان‌تر از این است که این مسائل را به کسی نشان دهید. پست‌های بلاگی همچنین در نقش نمونه‌های نوشتاری عمل می‌کنند که می‌توانیدآن‌ها را به ادیتورها نشان دهید و البته ازآنجایی‌که این نوشته‌ها،آنلاین هستند، ادیتورهای علاقه‌مندمی‌توانند روش فوری و ساده‌ای برای تماس با شما داشته باشند. کرو نوشته است:«چیزی که شما را  از دیگران متمایز می‌کند این واقعیت است که شما زمان خودتان درباره علم می‌نویسید و خود را آموزش می‌دهید تا در این کار بهتر شوید و این به این دلیل است که شما عاشق این کار هستید و فکر می‌کنید این کار مهم است.[11]»

این موضوع به‌طور خاص درباره دانشمندانی که وبلاگ می‌نویسند مهم است و مصداق دارد. علم فعالیتی عاشقانه است. شما به این دلیل کاری را انجام می‌دهید که فکر می‌کنید اهمیت دارد. شما نتایج کار خود را منتشر می‌کنید چون فکر می‌کنیدارزش آن را دارد که درباره آن حرف زده شود. برای اینکه مطمئن شوید درباره کارهای شما بحث می‌شود چه راهی بهتر  از این وجود دارد که خود شما گفت‌وگو را آغاز کنید؟

چندین مطالعه نشان داده است که توجه رسانه‌هابه‌طور مثبتی بر میزان استناد به مقاله‌های علمی مؤثر است[12].  این موضوع به‌طور خاص به دلیلی درست است که متخصص ژنتیک انگلیسی دانیل مک آرتور به آن اشاره می‌کند:«بخش عمده‌ای از خوانندگان وبلاگ‌های دانشمندان را دانشمندان دیگر تشکیل می‌دهد، به همین دلیل انتشار کارهای علمی در این فضاها باعث افزایش جایگاه علمی و پرونده علمی شما در بین سایر دانشمندان می‌شود و بحث‌های خردمندانه‌ای را درباره کارهای شما ایجاد می‌کند که می‌تواند به فرصت‌هایی برای همکاری‌های آینده منجر شود.»[13]

اگر موضوع تحقیق شما همین الآن موردبحث گسترده قرارگرفته است در این صورت حتماًمی‌خواهید وبلاگ نویسی کنید. همان‌طور که GrllScientist در نوشته‌ای درباره وبلاگ نویسی دانشمندان توضیح می‌دهد «می‌توان از وبلاگ برای تصحیح سریع خطاهایی استفاده کرد که رسانه‌های جریان اصلی ممکن است انجام دهند و در همین حال ارزش‌های یک یافته را برجسته کرد. اما شاید مهم‌تر از همه این باشد که وبلاگ‌ها بستری عمومی در اختیار دانشمندان قرار می‌دهد که بتوانند از یافته‌ها و تحقیقات خود در برابر سو برداشت‌ها و سو استفاده‌های و معرفی اشتباه از سوی سیاستمداران و شرکت‌هایی که به دنبال سو استفاده از داده‌های علمی برای پیشبرد اهداف خود هستند، دفاع کنند[14]

همان‌طور که رسوایی #arseniclifeبه‌طور پرهیاهویی باعث روشن شدن این موضوع شد؛ تحقیق شما عرصه بازی جوانمردانه و منصفانه‌ای برای دیگر دانشمندان نیز هست. زمانی دانشمندانی که حمایت مالی ناسا را در اختیار داشتند یافته‌ای شوکه کننده را منتشر کردند که برخی از باکتری‌هامی‌توانند گوگرد را با آرسنیک جایگزین کنند، آنها به‌سختی و دشواری یاد گرفتند که در عصر اینترنت دانشمندان تنها نتایج یافته‌های شما را به شکل آکادمیک به چالش نمی‌کشند بلکه این کار را به‌صورت آنلاین و در مقابل چشمان مردم انجام می‌دهند. [15]

«دانشمندان زیرک، باید به‌طورروزافزونی با وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی درگیر شوند» این نکته‌ای است که پاول نئفلر، استاد زیست‌شناسی مولکولی دانشگاه کالیفرنیا و مدرسه پزشکی دیویس، طی مقاله‌ای در نیچر بر آن تأکیدمی‌کند «حتی اگر تصمیم ندارید که وبلاگی داشته باشید، قطعاً باید این انتظار را داشته باشید که درباره ایده‌ها و مقاله‌های شما به‌طور روزافزونی پست‌هایی در فضای وبلاگ‌ها نوشته ‌شود. پس نتیجه ساده است: بلاگ بنویسید یا درباره اتان بلاگ نوشته می‌شود[16]

برای همه گونه‌های نویسنده‌ها از روزنامه‌نگارها تا داستان‌نویس‌ها، هیچ راهی برای اینکه خود و اثر خود را بیشتر در جامعه مطرح کنند جز از طریق از نوشتن بیشتر وجود ندارد. یک وبلاگ آزمایشگاه نویسندگی است که شما می‌توانید انواع مختلف محتوا را بیازمایید تا ببینید کدام آن‌ها بهتر کار می‌کند و چه چیزی درست‌کارنمی‌کند. شما می‌توانید با تصاویر ،ویدیوها و همه گونه‌های چندرسانه‌ای بازی کنید. این کار نیازمند تعهد و پشتکار است و به این معنی است که باید کلمات را در صفحات جای دهید و با این کار به کارفرمای احتمالی آینده خود نشان ‌دهید که شما تصمیم و توانایی تولید محتوا را دارید. وبلاگ نویسی شما را درعین‌حال در تماس نزدیک با تازه‌ترین و مرتبط‌‌ترین مباحث علمی قرار می‌دهد و به شما اجازه می‌دهد با سایر نویسندگان  و دانشمندانی که درباره کارهای آن‌هامی‌نویسید در تماس قرار بگیرید. شما پشت همان میزی قرار می‌گیرید که برخی از قابل‌احترام‌ترین ارتباط گران علم در آن جای دارند و می‌توانید بینش و بصرتی درباره اینکه آن‌ها چه می‌کنند و چگونه کار خود را انجام می‌دهند به دست بیاورید.

کارل زیمر روزنامه‌نگار علمی متوجه شده است که وبلاگ نویسی به او این توانایی را داده تا بازه موضوعات خود را توسعه داده و ایده‌های تازه‌ای را  شکل داده و شرح دهد.«من درباره چیزهایی وبلاگ می‌نویسم که برایم جذاب است اما نمی‌توانم آن را تبدیل به مقاله‌ای کنم که کسی بابت آن به من پول پرداخت کند. اغلب اوقات، من در بین این پست‌ها برای کتاب‌هایم دست به کاوش می‌زنم و از آن‌ها استفاده می‌کنم و برخی اوقات حتی ممکن است موفق شوم از دل موضوعاتی که اولین بار در وبلاگم نوشته‌ام مقاله‌ای تازه بنویسم.»[17]

وبلاگ نویسی اگر هیچ سود دیگری نداشته باشد، به شما کمک می‌کند که مهارت‌های ضروری خود را توسعه دهید. همان‌طور که درو کانوی که دانشجوی پزشکی است اشاره می‌کند: « یک عارضه جانبی بی‌نظیر  و فوق‌العاده این کار آن  است  که وقتی در حال تبدیل‌شدن به نویسنده‌ ، محقق و توضیح‌دهنده‌ای بهتر برای ایده‌های پیچیده هستید، کیفیت عمومی کار شما هم افزایش پیدا می‌کند.[18]»

وبلاگ نویس نشنال جئوگرافیک، اد یانگ می‌گوید برای یک روزنامه‌نگار، وبلاگ نویسی یکی از بهترین تمرین‌های ممکن است. «زمانی که من برای وبلاگم می‌نویسم دقیقاً همان روندی را دنبال می‌کنم که برای نوشتن در رسانه‌ای اصلی به کار می‌گیرم. از خود می‌پرسم آیا این داستان ارزش تعریف کردن دارد. با مردم مصاحبه می‌کنم و از آن‌ها نقل‌قول‌هایی را ذکر می‌کنم. به زبان فصیح می‌نویسم، چارچوبی را ارائه می‌کنم، به بررسی داده‌ها و اطلاعات می‌پردازم ... و بارها این کار را تکرار می‌کنم. من برای پست‌هایم کمتر از بیانیه‌های خبری رسمی استفاده می‌کنم و به‌ندرت پیش می‌آید که آن‌ها را کپی کنم[19]

شما با وبلاگ نویسی تمرین نوشتن، تفکر منسجم، ارتباطات مؤثر و مهارت‌های وب نظیر کد نویسی  HTML را فرا می‌گیرید.مهارت‌هایی که فارغ از اینکه شغل آینده شما چه باشد، برای شما کارآمد خواهد بود. ساوندرز دراین‌باره می‌گوید:«این‌که بتوانید بر روی نحوه نوشتن و مهارت‌های ارائه موضوع کارکنید، فرصتی بی‌نظیر است. من متوجه شده‌ام اگر وبلاگ‌نویسی بهانه‌ای داشته باشم که به‌طور روزانه بنویسم و سعی کنم تا مطالب تحقیقاتی را به زبانی ساده تبدیل کنم. اعتمادبه‌نفس بالایی به من در توانایی نوشتن و اعتماد به‌نفس بالایی در ارائه‌ مطالب داده است.[20]»

همان‌طوری‌که هر نویسنده‌ای می‌داند، بهترین راه توسعه توانایی‌های نوشتاری، نوشتن است و بس. وبلاگ نویسی نه‌تنهانویسنده‌ها را وادار می‌کند که بیشتر بنویسند، همچنین آن‌ها را وادار می‌کند تا ساختارهای روایی متفاوتی را تجربه کنند و سبک‌های مختلف نوشتاری بیشتری را مورد آزمون قرار  داده و تجربه کنند.

باوجود اینکه وبلاگ نویسی در نگاه اول ممکن است فعالیتی فارغ از خود به نظر بیاید اما در واقعیت می‌تواند درهایی را به‌سوی فرصت‌های شغلی آینده برای شما باز کند. این توسعه حرفه‌ای می‌تواند در قالب توسعه شبکه حرفه‌ای شما اتفاق بیفتد یا به شکل بیشتر دیده شدن یا اینکه با افزایش مهارت‌های موجود و کسب مهارت‌های جدید شما را برای ورود به بازار آماده‌تر کند.  شما حتی می‌توانید از این راه کسب درآمد کنید، اگرچه ،اصلاً توصیه نمی‌کنم با این هدف وارد فضای وبلاگ نویسی علمی شوید. بلاگ بنویسید چون ارتباط برقرار کردن را دوست دارید و چون دارای شور و اشتیاقی برای موضوعات علمی هستید که به فردی مانند شما برای انتقال آن به دیگران نیازمند است. بلاگ بنویسید چون می‌خواهید شبکه ارتباطات خود را بزرگ‌تر کرده و خود را بیشتر در معرض شناخت جامعه قرار دهید و برای اینکه می‌خواهید حرفه خود را توسعه دهید.

بازی برد-برد وبلاگ نویسی علمی

دانشمندانی که وبلاگ می‌نویسندمی‌توانند مخاطب بیشتری برای تحقیقات خود پیدا کنند و با سایر دانشمندانی که ممکن است در شرایط دیگر فرصت آشنایی با آن‌ها را به دست نیاورند، شبکه‌ای تشکیل داده و نام خود را به‌عنوان متخصص در حوزه خود مطرح کنند. وبلاگ نویسانی که بر علم تمرکز دارند، چه آن‌هایی که دانشمند هستند یا روزنامه‌نگاران علمی و نویسنده‌ها، یا حتی تنها علاقه‌مندان علم می‌توانند از وبلاگ‌های خود برای معرفی  و ارتقای مهارتهایشان بهره ببرند و مخاطبان بیشتری را به‌سوی خود جذب کنند. آنها می‌توانند مهارت‌های مهمی را تمرین کرده و سعی کنند که ایده‌های جدید و متنوعی را تجربه کنند. در همین حال، همه وبلاگ نویس‌های علمی، از درگیر بودن در گفت‌وگو و دریافت بازخوردها و ایده‌هایی از بازه وسیع‌تری از مخاطبان نسبت به آنچه از طریق روش‌های عادی می‌توانند با آن‌ها در تماس باشند سود خواهند برد.

همه این محاسن در شرایطی وجود دارد که وبلاگ‌نویس‌های علمی مشغول انجام کار مهم اشتراک‌گذاری اطلاعتی هستند که عاشق آن هستند و کمک می‌کنند تا رویکرد منفی فرهنگ جهانی به علم اصلاح شود، و با شبه‌علم و اطلاعات اشتباه مبارزه می‌کنند.

به همین دلیل است که از شما که شخصی شورمند و علم دوست هستید باید بپرسیم چرا تا الآن وبلاگ نویسی درباره علم را شروع نکرده‌اید؟ اگر حس می‌کنید که انگیزه‌ای دراین‌باره درون شما جرقه زده اما مطمئن نیستید که بهترین گام بعدی کدام است، بقیه این مقالات به شما کمک خواهد کرد. روندی که به توصیه‌ها و شرح چگونگی‌هایی آغاز می‌شود که بهترین‌های این حوزه برای شما آماده کرده‌اند و بدین ترتیب می‌توانید بهره‌های فراوانی از مطالعه آن به دست آورید. اما اگر هم همین الآن هم مشغول به وبلاگ نویسی علمی هستید، این مقالات برای شما هم اطلاعاتی دارد: افراد خبره و کار بلدی که درون این سیستم هستند به شما کمک خواهند کرد تا وبلاگ خود را به مرحله بالاتری ارتقا دهید و بتوانید به هر هدفی که برای خود ترسیم کرده‌اید برسید.

 

کریستی ویلکاکسنویسنده‌ای علمی و متخصص رسانه‌های اجتماعی است. او محقق پسا دکتر در دانشگاه هاوایی در مانوآ است. جایی که در آن از روش‌های زیست‌شناسی مولکولی برای مطالعه سم‌ها استفاده می‌کند. او همچنین مدیر وبلاگ‌های مجله دیسکاور است. جایی که خود او وبلاگ ساینس سوشی را می‌نویسد.

وی هم‌اکنون ساکن هونولولو است می‌توانید او را در وب سایتش در نشانی christiewilcox.com یا در توییترش در شناسه@nerdychristie پیدا کنید .

  


[1]درواقع صدها میلیون وبلاگ روی اینترنت وجود دارد و تنها 70 میلیون آن‌ها روی بستر وردپرس قرار دارند.

[2]  Jeffery H. Toney, 'Physics: 'A Waste of Time?,'' Huffington Post, July 6, 2011, http://www.huffingtonpost.com/drjeffrey-h-toney/physics-a-waste-of-time_b_845184.html

[3] Anna Miller, 'You: The Brand,' gradPSYCH, November 2012, http://www.apa.org/gradpsych/2012/11/you.aspx

[4]Alex Trimpe, 'Google Think Insights,' Think Quarterly (April 2011).

[5]Obesity Panacea

[6] From a video by Saunders posted in Peter Janiszewski, 'Social Media for Scientists: A Lecture,' Science of

Blogging, October 12, 2002, http://scienceofblogging.com/social-media-for-scientists-a-lecture.

[7]کاملاً جدی می‌گویم. این نقل‌قول مرا می‌توانید اینجا ببینید:
http://bit.ly/SsbLuE

[8]danahboyd, 'Bloggers Need Not Apply: Maintaining the Status Quo in Academia,' Apophenia, July 11, 2005,

http://www.zephoria.org/thoughts/archives/2005/07/11/bloggers_need_not_apply_maintaining_status_quo_in_academia.html

[9] Quoted in Hsien-Hsien Lei, 'Scientists and Social Networking: A Primer (Part 2),' HUGO Matters, February 17,

2010, http://www.hugo-international.org/blog/?p=145

[10] Zombie Tits,Astronaut Fish, and Other Weird Animals

[11]Bec Crew, 'How Science Blogging Can Lead to a Science Writing Career,' Scitable (blog), Nature, September 11,

2012, http://www.nature.com/scitable/blog/scholarcast/how_science_blogging_can_lead.

[12] David P. Phillips et al., 'Importance of the Lay Press in the Transmission of Medical Knowledge to the Scientific

Community,' New England Journal of Medicine 325, no. 16: 1180-1183; Vincent Kiernan, 'Diffusion of News about

Research,' Science Communication 25, no. 1 (September 2003): 3-13; Gunther Eysenbach, 'Can Tweets Predict

Citations? Metrics of Social Impact Based on Twitter and Correlation with Traditional Metrics of Scientific Impact,'

Journal of Medical Internet Research 13, no. 4 (2011): 123.

[13] Daniel MacArthur, 'On the Challenges of Conference Blogging,' Wired, June 3, 2009,

http://www.wired.com/wiredscience/2009/06/On-the-challenges-of-conference-blogging

[14]GrrlScientist, 'Science Blogging for Scientists: Planting the Seed,' Living the Scientific Life (Scientist

Interrupted), Science, September 24, 2008, http://scienceblogs.com/grrlscientist/2008/09/24/science-blogging-plantingthe

[15] Rosie Redfield, 'Arsenic-Associate Bacteria (NASA's Claims),' RRResearch, December 4, 2010,

http://rrresearch.fieldofscience.com/2010/12/arsenic-associated-bacteria-nasas.html; Carl Zimmer, 'This Paper Should

Not Have Been Published,' Slate, December 7, 2010,

http://www.slate.com/articles/health_and_science/science/2010/12/this_paper_should_not_have_been_published.html;

Carl Zimmer, 'Did Rosie Redfield Just Refute #areseniclife on Her Blog?,' The Loom, Discover, August 2, 2011,

http://blogs.discovermagazine.com/loom/2011/08/02/did-rosie-redfield-just-refute-arseniclife-on-herblog/#.

VN47iMZZUzV.

[16]Paul Knoepfler, 'My Year as a Stem-Cell Blogger,' Nature 275 (July 2011): 425.

[17] Quoted in Eva Amsen, 'Who Benefits from Science Blogging?,' Hypothesis Journal 4, no. 2 (September 2006):

10-14, http://www.hypothesisjournal.com/?p=665.

[18] Drew Conway, 'Ten Reasons Why Grad Students Should Blog,' Zero Intelligence Agents, June 8, 2010,

http://drewconway.com/zia/2013/3/27/ten-reasons-why-grad-students-should-blog

[19] Ed Yong, 'Am I a Science Journalist?,' Not Exactly Rocket Science, Discover, June 28, 2011,

http://blogs.discovermagazine.com/notrocketscience/2011/06/28/am-i-a-science-journalist/#.VN6KucZZUzW

[20] From a video by Saunders posted in Peter Janiszewski, 'Social Media for Scientists: A Lecture,' Science of

Blogging, October 12, 2002, http://scienceofblogging.com/social-media-for-scientists-a-lecture