- اسماعیل عباسی
- 1388-03-09 06:03:00
- کد مطلب : 2827
هر نشریهای که خبرهای تولیدی و اختصاصی بیشتری داشته باشد در بین مردم و مخاطبان از اقبال بالاتری برخوردار خواهد شد. اهمیت این مسأله تا آنجاست که مطبوعات و رسانهها از گذشته با هم بر سر دستیابی به اخبار اختصاصی به رقابت میپرداختند.
جدای از خط مشی سیاسی و فرهنگی، آنچه مطبوعات و رسانههای مختلف را از هم متمایز میکند و در چشم شهروندان ارزش و اعتبار میبخشد، میزان اخبار اختصاصی و دست اول آنهاست. هر نشریهای که خبرهای تولیدی و اختصاصی بیشتری داشته باشد در بین مردم و مخاطبان از اقبال بالاتری برخوردار خواهد شد. اهمیت این مسأله تا آنجاست که مطبوعات و رسانهها از گذشته با هم بر سر دستیابی به اخبار اختصاصی به رقابت میپرداختند. به عکس ا مروز که خبرنگاران بیشتر از پشت میز به رصد خبری منابع مختلف میپردازند، در گذشته خبرنگاران بهعنوان سربازان کارزارهای مطبوعاتی برای دستیابی به اخبار اختصاصی به اقدامات مخاطرهآمیز و سفرها و خطررهای بسیاری دست میزدند که داستانهای آن از زبان پیشکسوتان این حرفه شنیدنی است. آنچه در ادامه از نظرتان میگذرد روایتی خواندنی از یکی از این کارزارها و رقابتهای مطبوعاتی برای دستیابی به اخبار اختصاصی و دست اول است. با هم میخوانیم.
در آغاز دهه 1340 شمسی با رفتن شریفامامی و آمدن علی امینی بهعنوان نخستوزیر جدید، حکومت ایران به قولی با اشاره جان.اف.کندی رییس جمهور ایالات متحده امریکا به یک رفرم نسبی تن داد. این رویکرد هر چه بود و با هر نام و فرجامی پس از دوران طولانی انجماد سیاسی و اختناق کمنظیر از کودتای 28 مرداد 1332 تا 1340 به خیزش صنوف گوناگون برای پیگیری مطالبات انباشته شده نیز انجامید. از جمله اعتصاب معلمان و جان باختن یکی از دبیران دبیرستانهای پایتخت به نام دکتر خانعلی، تنور مطالبات انباشته مردم را داغتر کرد. این فضای جدید سیاسی در زمستان سال 1340 به رویارویی و برخی تسویه حسابها میان دو روزنامه رقیب اطلاعات و کیهان نیز دامن زد. چنان که مدیران دو روزنامه قلم از نیام برکشیدند و به یک جنگ قلمی تمام عیار تن دادند.
اسباب و علت این جنگ قلمی را روزنامه کیهان در گرماگرم اعتصابات و تظاهرات بهار سال 1340 فراهم کرد. در آن سال تنی چند از نمایندگان دانشجویان هوادار جبهه ملی با مراجعه به روزنامه اطلاعات خواستار چاپ اعلامیههای خود شدند. ظاهراً در مؤسسه اطلاعات آنها را نپذیرفتند، اما مؤسسه کیهان نمایندگان دانشجویان را پذیرا شد و به زودی اعلامیهای با این مضمون «از خواندن روزنامه اطلاعات ارگان ... در ایران خودداری کنید.» به همراه نسخههای روزنامه کیهان در سراسر ایران توزیع شد. این فراخوان سیاسی که امضای دانشجویان هوادار جبهه ملی را بر خود داشت، به تحریم کوتاهمدت روزنامه اطلاعات انجامید. عباس مسعودی مدیر مؤسسه اطلاعات که از فرصتسوزی خبری رانده شدن نمایندگان دانشجویان و فرصتطلبی مؤسسه کیهان در خشم بود، پس از چند ماه رایزنی با محافل دانشگاهی سرانجام موفق شد، شماری از دانشجویان مدرسه بازرگانی آن زمان را که نماینده دانشجویان جبهه ملی هم در جمع آنها بودند برای بازدید از مؤسسه اطلاعات دعوت کند.
در جریان این بازدید که روز بیستم دی ماه 1340 انجام شد، مدیر مؤسسه اطلاعات در گفتوشنود با دانشجویان از جمله بر این نکته اشاره داشت که اطلاعات پرتیراژترین روزنامه ایران است و تلویحاً نقش کیهان را در تدارک و پخش اعلامیه بر علیه روزنامه اطلاعات به باد انتقاد گرفت. روز بعد کیهان در یادداشت بسیار تندی به قلم عبدالرحمن فرامرزی در صدد پاسخگویی به روزنامه اطلاعات برآمد و این سرآغاز آتشباری قلمی میان دو روزنامه بود که روزهای متوالی به طول انجامید. در جریان تبادل آتش قلمی، کیهان با اشاره به بعضی مستندات، روزنامه اطلاعات را مخلوق حمایت تام و تمام حکومت پهلوی اول برشمرد. اطلاعات نیز در یک پاسخ جنجالی صریحاً اشاره کرد که شالودة مؤسسه کیهان با چک اهدایی شخص شاه (محمدرضا پهلوی) پدید آمد.1
این جنگ قلمی با پا درمیانی برخی مقامات که با مدیران هر دو روزنامه یعنی مسعودی و مصباحزاده رفاقت داشتند فیصله یافت و پیششرط ترک مخاصمة قلمی میان دو روزنامه، چاپ مجموعه یادداشتهای اطلاعات و کیهان در قالب یک جزوه و توزیع رایگان آن بود که ظاهراً مؤسسه کیهان به این کار تن نداد و مؤسسه اطلاعات این جزوه را تحت عنوان «گفتوگوی اطلاعات و کیهان» در 63 صفحه و به بهای یک ریال به نفع فروشندگان جراید منتشر کرد. این جزوه با خبر مربوط به گفت و شنود دانشجویان مدرسه بازرگانی با مدیر مؤسسه اطلاعات تحت عنوان «اعلامیه تحریم اطلاعات چرا و چگونه انتشار یافت» بهعنوان مقدمه، دربرگیرنده کلیه یادداشتهای دو روزنامه در دوران جنگ قلمی بود.
نکته مهم در دعوای قلمی اطلاعات و کیهان، به رخ کشیدن پیکارهای خبری دو روزنامه در بستر رقابت در اطلاعرسانی بود. به طوری که هر دو روزنامه یکدیگر را متهم به جعل خبر بهعنوان درج خبر اختصاصی میکردند.(!) این رقابت تنگاتنگ خبری میان کیهان و اطلاعات در شرایطی که خبرنگاران هر دو روزنامه تنها متکی به کوشش و ابتکار شخصی خودشان در حوزههای خبری بودند و منبع مهمی برای تغذیه خبری دو روزنامه پرتیراژ پایتخت وجود نداشت، تا سالیان دراز ادامه یافت. بر همین اساس هر دو روزنامه برای خبرنگاران خود در حوزههای تحریریه و همچنین استانها و شهرستانها در ازای خبر اختصاصی پاداش میپرداختند. آن روی سکه خبر اختصاصی، خبرخوردگی بود. به این ترتیب اگر یک خبرنگار از خبری که به طور اختصاصی در روزنامة رقیب چاپ شده بود، غافل میماند، مرتکب خبرخوردگی میشد و مجازات آن هم جریمه بود. مهمتر از جریمه افت اعتبار و موقعیت شغلی آن خبرنگار بود. به همین دلیل در روزگاری که عصر ارتباطات فرامرزی درهای این همه امکانات و فنآوریهای خیرهکننده اطلاعرسانی سریع را بر روی روزنامهنگاران و خبرنگاران نگشوده بود، خبرنگاران به قول معروف به آب و آتش میزدند تا یک خبر اختصاصی به دست بیاورند و شبانهروز مراقب بودند که دچار خبرخوردگی نشوند. در همان دهه 40 روزی کاغذ باطلههای مازاد مؤسسه اطلاعات که در کنار انبار کاغذ در ساختمان اصلی مؤسسه در خیابان خیام انباشته شده بود، آتش گرفت و البته آتشنشانان سررسیدند و آتش را خاموش کردند، اما نکته مهم این رخداد آن بود که خبر به صورت اختصاصی در روزنامه کیهان چاپ شد. عدم درج خبر در اطلاعات طبیعی بود، چون مسئولان مؤسسه ترجیح داده بودند که به نوعی خبر آن آتشسوزی کوچک و کوتاهمدت، شاخ و برگ اضافه پیدا نکند و به شایعات دامن نزند. اما پس از آن که کیهان خبر آن آتشسوزی را درج کرد، خبرنگار مربوطه در تحریریه اطلاعات به خاطر خبرخوردگی جریمه شد. چون بنا به رسم آن روزگار او باید آنقدر شم خبری میداشت که از دستیابی خبرنگاران کیهان به خبر آتشسوزی در انبار کاغذ مؤسسه اطلاعات آگاهی یابد!
پینوشت:
1ـ از جمله اطلاعات خبری تحت عنوان «امروز خدمتگزاران فرهنگ شیراز لباس گونی پوشیدند و در محل کار خود حاضر شدند» را که در روز 26 آذر ماه 1340 چاپ شده بود، جعلی خواند و پاسخ دستگاههای حقوقی را مورد استناد قرار داد. اما کیهان با استناد به اظهارات شماری از کارکنان ادارة فرهنگ شیراز که بهعنوان اعتراض به عدم پرداخت پول لباس خود، به آن حرکت اعتراضی روی آورده بودند، بر صحت خبر خود پای فشرد.