- گفتوگو با دکتر حسینعلی افخمی
- 1388-12-17 05:27:00
- کد مطلب : 2975
علم ارتباطات در ایران تاریخ نه چندان بلندی دارد اما در همین مدت، فراز و نشیب های بسیاری را به خود دیده است. در مورد این تحولات و مهم تر از آن در مورد دگرگونی ها و موانع پیش روی آموزش ارتباطات و بخصوص روزنامهنگاری در ایران، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی پای صحبتهای دکتر حسینعلی افخمی استاد علوم ارتباطات و عضو هیات علمی این دانشگاه نشستهایم .
مقدمه: امید جهانشاهی- علم ارتباطات در ایران تاریخ نه چندان بلندی دارد اما در همین مدت، فراز و نشیب های بسیاری را به خود دیده است. در مورد این تحولات و مهم تر از آن در مورد دگرگونی ها و موانع پیش روی آموزش ارتباطات و بخصوص روزنامهنگاری در ایران، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی پای صحبتهای دکتر حسینعلی افخمی استاد علوم ارتباطات و عضو هیات علمی این دانشگاه نشستهایم .
* آموزش علم ارتباطات در ایران چه پیشینهای دارد و کدام تحولات را پشت سر گذاشته است؟
- آموزش ارتباطات، روزنامه نگاری و روابط عمومی در دنیا هم عمرش کمی بیش از صد سال است. بنابراین اگر مطبوعات در دنیا عمری در حدود 500 سال دارند و در کشور ما حدود 100 سال است، عمر آموزش از این هم کمتر است. در آغاز که روزنامه نگاری شروع می شود هر کسی کاری را شروع می کند. آموزش عمومی، آموزش دبیرستانی و آموزش حرفه ای در حین انجام کار. در گذشته ها آموزش در این حد که کسی کار با ماشین چاپ را بلد باشد و بتواند صفحه بندی مطبوعات را انجام بدهد، مطالب مطبوعات را بنویسد، کافی بود. یعنی نوشتن بلد باشد و حداقل توانایی فنی هم داشته باشد. اما وقتی نگاه می کنیم، در اواخر قرن نوزدهم، دهه 1890، آموزش روزنامه نگاری را در انگلستان، فرانسه و حتی در آمریکا می بینیم. در مورد ایران در دوره قاجاریه تا دوران پهلوی ما پیشینه ای در آموزش روزنامه نگاری نداریم، جز اینکه میرزا صالح شیرازی به خارج از کشور میرود و هدفش تحصیلات در حوزه دیگر بود ولی سر از چاپ در میآورد و به نوعی با حداقلهای آموزش روزنامه نگاری آشنایی پیدا می کند و به ایران می آید و روزنامه کاغذ اخبار را راه ندازی می کند و به دنبال آن عمدتاً کسانی وارد این حرفه می شوند که قریحه ادبی داشتند. از آنجاییکه در کشور ما دانشگاه در دوره پهلوی اول شکل می گیرد افرادی وارد حوزه روزنامهنگاری می شوند که در خارج از کشور آموزش دیده بودند. بعضی ها در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران بودند مثل مرحوم دهخدا که ایشان وارد حوزه مطبوعات می شوند و آثار خوبی هم بر جای می گذارند. در دوره های 1310 تا 1320 حس می شود که روزنامه نگاری نیاز به آموزش دارد و دوره های کوتاه مدتی برای آموزش در نظر گرفته می شود. حتی در آن دوره یک کتاب هم در زمینه روزنامه نگاری چاپ می شود. اسم چند نفر را در تاریخ روزنامه نگاری می توانیم ببینیم. دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به همت بسیاری از بزرگان و ادبیان آن دوره، دوره های روزنامه نگاری را برگزار می کند. ولی آن چیزی که ما به عنوان آموزش رسمی می توانیم بشناسیم در دهه 1340 اتفاق افتاده است. در سالهای 1330 و 1340 دانشگاههای ایران در حوزه های علوم اجتماعی به راه اندازی این رشته اقدام می کنند. در این دو دهه رشته های جامعه شناسی، جمعیت شناسی و بعد از آن مددکاری اجتماعی و رشته ارتباطات اجتماعی با دو گرایش روابط عمومی و روزنامه نگاری به وجود میآید.
* چه عواملی باعث بوجود آمدن این رشتهها در ایران می شود؟
- دهه چهل دوره خاصی از تاریخ اجتماعی ایران محسوب می شود که دولت با شعار انقلاب سفید یک سری از نهادهای جدید به وجود می آورد و بسیاری از سازمانها، مثل سازمان هواپیمایی ایران و تعداد زیادی از شرکتهای بزرگ مثل روغن بهشهر و مشابه آن در این دهه شکل می گیرند و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در این دوره شدت زیادی پیدا می کند. سپاهیان بهداشت، سپاهیان دانش و اصلاحات ارضی متعلق به این دوران است، در کنار این تحولات گرچه مطبوعات رشد زیادی ندارند ولی رادیو - تلویزیون توسعه زیادی پیدا می کند. تلویزیون در دهه 30 بنیان گذاشته شد، در پایان دهه 40 علاوه بر خبرگزاری پارس، واحد مرکزی خبر به وجود می آید که در حقیقت یک خبرگزاری دوم رادیو - تلویزیون است. بنابراین این نهادهای جدید از یک طرف و برنامه های توسعه اجتماعی دولت آن زمان از طرف دیگر، ضرورتهایی را به وجود می آورد که برای آن موسسه کیهان پیشقدم می شود و در قدم اول برای منافع روزنامه خودش و در قدم بعد در چارچوب پاسخ به آن ضرورتها و سیاستهای ملی کار آموزش را آغاز می کند که حمایت شرکتهایی مثل شرکت نفت را هم به همراه دارد. نیاز به آموزش های روزنامه نگاری، روابط عمومی، تبلیغات و بازاریابی در آن دوره احساس میشود. آموزش بازاریابی برای اولین بار در ایران مربوط به آن دوره است. رشته مترجمی با گرایش مطبوعات بعدا در موسسه عالی مطبوعات تاسیس می شود. رشته های دیگری مثل تئاتر، کارگردانی و تولید برنامه های رادیو - تلویزیونی که به طور پراکنده بین چند موسسه دیگر مثل هنرهای دراماتیک و بعد از آن در مدرسه عالی رادیو تلویزیون ایجاد می شود. بنابراین نیمه دوم دهه 1340 به دلیل رشد و توسعه ای که در کشور ایجاد شده است آموزش ارتباطات در حوزه هایی که گفتم آغاز می شود.
* از دیدگاه شما نقطه آغاز ارتباطات در ایران شرایط داخلی کشور و نگاه و برداشت خاص از توسعه بود و ارتباطات از یک منظر پوزیتیویستی در کشور شکل گرفت و به تعبیر دیگر میتوان گفت روزنامه نگاری در جامعه ما مولود جامعه شناسی بوده است؟
- دهه 1340 مصادف است با دهه 1960 و این دهه بود که در بسیاری از کشورهای جهان سوم دانشکده ارتباطات تاسیس شد. در آن دوران سیاستهای توسعه ای آمریکا، کشورهایی مثل مصر، ترکیه، فیلیپین و ایران را به عنوان کارگاه ارتباطات توسعه قرار میدهد که عمدتا در چارچوب سیاستهای اقتصاد آزاد آمریکاست. بیشتر تئوریهایی که در کلاسهای درس تدریس می شود عمدتا پوزیتیویستی است که سمبلش ویلبر شرام است. ادبیات ارتباطات در کشور ما هم در آن دوران متاثر از همین فضاست و خیلی تاکید بر نقش وسایل ارتباط جمعی در توسعه اجتماعی و مبارزه با بی سوادی و کنترل جمعیت است. البته در آن دوران چاره ای هم نیست چون بالاخره باید از این مرحله و دوران هم گذر کرد و تنها متعلق به ایران نیست و فضای آن دوران در همه کشورهای تقریبا مشابه ما بوده است.
* اما رشد روزنامه نگاری و آموزش آن لازمه توسعه است. چطور توسعه هست اما توسعه آموزش روزنامه نگاری نیست؟ گذشته از آن، در این دوران ما شاهد نشریات و روزنامه های انقلابی و قابل توجه هم هستیم. آیا اینها روی آموزش روزنامه نگاری آن دوران تاثیر مثبت نباید می گذاشت یا اصلا گذاشت؟
- اگر منظورتان دهه سی و چهل باشد؛ آن دوران، دوران تنش سیاسی ایران است و قبلش هم در دهه 1320 دوران آزادی مطبوعات بود. چون دولت قدرت نداشت مطبوعات فرصت رشد پیدا کردند. دهها نشریه داشتیم که مخالف دولت بودند اما بعد از کودتا دوباره به تدریج قدرت متمرکز می شود و مطبوعات دوران خوبی ندارند. در دهه 1340 به تدریج آن نگاه بسته و متمرکز کمتر می شود و همانطور که گفتم نگاه توسعهگرا در اولویت قرار می گیرد. توسعه اقتصادی و بعدش توسعه اجتماعی، فرهنگی و هنری هم داریم اما آن چیزی که اصلا نداریم و به آن توجه نمی شود، توسعه سیاسی است. نبود توسعه سیاسی به نوعی روی شرایط سیاسی از این نظر اثر می گذارد که برای پر کردن خلا فعالیت سیاسی مان به سمت کمک گرفتن از تکنولوژی می رویم. مشکل اصلی روزنامه نگاری و در پی آن آموزش روزنامه نگاری این است که ما بدون اینکه توسعه سیاسی مشابه کشورهای دیگر داشته باشیم، توسعه اقتصادی را جدی می گیریم. این تصور اشتباهی بود که وجود داشت. دولت مثل خیلی از دوره های تاریخی ایران فقط روی تبلیغات کار می کند مثل جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی. نگاه، همه جا نگاه تبلیغاتی است. در آن دوره احزاب نقشی ندارند و جامعه از نظر سیاسی بسته است و بنابراین روزنامه ها کارکرد اصلی خودشان را ندارند. پس آموزش روزنامه نگاری که در این دوره وجود دارد، آموزش این نوع روزنامه نگاری است و برای کار در چنین روزنامه هایی است. بنابراین عمدتا آموزش تکنیک ها و فنون است. مطبوعات محدود روشنفکری که وجود دارند به صورت زیرزمینی فعالیت دارند. در این شرایط این سوال در ذهن دانشجو شکل می گیرد که بین استادی که تدریس می کند و نشریات روشنفکری که چاپ می شوند دو نوع فرهنگ وجود دارد. یک نوع فرهنگی که رادیکالیسم را تشویق می کند و روزنامه نگار را به عنوان چهره رادیکال مطرح می کند، مثالش 'گل سرخی' است که یک روزنامه نگار است و فعالیت سیاسی هم دارد و همچنین شاعر و نویسنده هم است. جنگهای ادبی آن دوره به نوعی زبان روزنامه نگاری است منتها زبان روزنامه نگاری اش سمبولیک است و به قول ساعدی روشنفکر و شبه روشنفکر در این دوره مطرح است. ساعدی بر این باور بود که مطبوعات آن دوره 'شبه روشنفکری' است یعنی وضع موجود را توجیه می کند و عمدتاً با همان نگاه تبلیغاتی و در چارچوب ارتباطات و توسعه کارنامه دولت را ارائه میکرد. به تعبیری مثل مرغی که برای تخمی که گذاشته قدقد بکند. این یک نگاه و توقع از روزنامه نگار است که تبلیغات چی دولت است. نوع دیگرش همان طور که گفتم حکایت آن شعر شاملوست که شعر حربه خلق است و میخواهد فضا را از 'تبلیغاتچی' دولت بودن در بیاورند. با وجود آن چند نشریه روشنفکری، یک چنین فضایی حاکم بر جامعه بوده است. اساتیدی که می خواستند روزنامه نگاری درس بدهند نیاز مجوز تدریس و در حقیقت تاییدیه سیاسی داشتند. مثلا زیر مجوز تدریس اساتید نوشته شده که تدریس مثلا دکتر صدرالدین الهی با تایید و مهر سازمان امنیتی و سیاسی مربوطه بلامانع است. به دلیل همین فضا و فشار، آموزش روزنامه نگاری بیشتر تکنیک محور بود تا اینکه آموزش بدهند که روزنامه نگاری در جامعه باید نقد کند، دیده بان اجتماعی باشد و آن روزنامه نگاری که در غرب رشد کرد در کشور ما امکان طرح و بحث و آموزش نیافت. ما هنوز به آن مرحله نرسیده ایم که روزنامه نگار دو یا سه دیدگاه مختلف موجود در جامعه و طبیعتا موجود در خبر را مطرح کند. هنوز که هنوز است به آن مرحله نرسیده ایم. یعنی هم دیدگاههای دولت حاکم و هم دیدگاههای احزاب مخالف دولت در یک خبر مطرح شود. در غرب به دلایلی که حالا به آن کار نداریم امکان بحثهای آزاد در کلاسهای روزنامه نگاری وجود داشت و دانشجوی روزنامه نگاری یاد می گرفت که وظیفه اش انتقال منصفانه دیدگاه های مختلف حاکم و رقیب در جامعه است. ولی ما هیچوقت این امکان را در آموزش روزنامه نگاری نداشتیم. یعنی نخواستند بدانیم که دیدگاه های مختلف حاکم و رقیب وجود دارد و کار روزنامه نگار این است که اینها را بی طرفانه منتقل کند و دیده بان اجتماع باشد. پس رفتیم فقط سراغ آموزش تکنیک: خبر باید تیتر داشته باشد، خصوصیات تیتر این است، باید لیدش اینطور باشد و بقیه اش ...اینکه نقد چیست و دیده بانی اجتماعی یعنی چه و خیلی چیزهای دیگر، یعنی آن چیزی که فلسفه روزنامهنگاری نام دارد، با محافل بیرون دانشگاه است؛ محافل روشنفکری و سیاسی و زیرزمینی که حالا هر چی می خواهید اسمش را بگذارید. اینها مشکلاتی است که هنوز هم هست.
* اگر اجازه بفرمایید در ادامه مرور تاریخی به روزنامهنگاری در دوران انقلاب داشته باشیم. در مورد شرایط این دوران توضیح بفرمایید؟
- همزمان با انقلاب در دهه 50 ، در کشورهای اروپایی نسبت به این نگاه ارتباطات و توسعه انتقاد وارد می شود و دیدگاههای انتقادی اروپایی در حوزه علمی ارتباطات مطرح می شود چه در آمریکای لاتین و کسانی مثل 'پائولو فریره' و چه در انگلستان، آلمان و آمریکا. کتاب هابرماس در این دوره است که به انگلیسی ترجمه می شود و در آمریکا، انگلستان و بسیاری کشورهای دیگر مورد توجه قرار می گیرد. در این دوران مطالعات انتقادی مطرح می شود. و این ایده که ارتباطات که می تواند باعث توسعه شود، مورد نقد قرار میگیرد تا جایی که دیدگاه رقیب مطرح میکند، ارتباطات میتواند باعث سرکوب و عقب نگه داشتن توده ها شود. در ایران در این شرایط با انقلاب مواجهیم که یکی از خواستههایش، شکستن آن بن بست سیاسی و نظام تک حزبی بود. بعد از انقلاب اسلامی، مطبوعات همیشه به دنبال فضایی بودند تا احزاب وجود داشته باشند، چون نزدیک ترین نهاد به مطبوعات احزاب سیاسی هستند، و بعد پارلمان درست بوجود بیاید که نمایندگان دیدگاههای مختلف مردم را مطرح کنند. تحولی که بعد از انقلاب اسلامی بوجود میآید حجم بالای مطبوعاتی است که از سال 58 و حتی دو ماهه آخر57 تا 59 می بینیم. من یادم می آید در سال 58 شماره اول حدود 260 نشریه را در منزل داشتم. از سال 59 دوباره بسیاری از مطبوعات محدود و تعطیل شدند و ما از 1360 تا پایان جنگ حدود پنج روزنامه داشتیم: دو روزنامه قدیمی اطلاعات و کیهان و دو روزنامه جدید جمهوری اسلامی و رسالت که روزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزبی به همین نام بود و رسالت که ارگان نهاد سیاسی شبه حزبی یا بنیاد خیریه شبه سیاسی بود. صبح آزادگان که بعداً به ابرار تغییر نام داد، آنهم دنباله روزنامه آیندگان قدیم بود. اما در مورد آموزش ارتباطات باید گفت که تحت تاثیر شرایط انقلاب فرهنگی بعد از انقلاب بسیاری از رشته های علوم انسانی مورد سوال واقع شدند. عده ای بر این باور بودند که علوم انسانی و اجتماعی غرب زده است، از این نظر که ایدئولوژی سرمایه داری را تبلیغ می کند و اول از همه رشته بازاریابی کلا حذف شد. روابط عمومی مورد سوال واقع شد و خیلی از واحدهایش حذف شد و روزنامه نگاری هم همینطور. و از آن طرف در جامعه شاهدیم که گفته می شد که دو روزنامه کیهان و اطلاعات برای کشور کافی است. تا حدی به دلیل شرایط خاص زمان جنگ بود که خبر حساسیت زیادی داشت و از نظر مردم بهترین مطالب، اول آگهی های کوپنی و دوم متون نیازمندیها بودند، بقیه مطالب فرقی نمی کرد. خبری که از رادیو می شنیدند فردا تیتر روزنامه ها بود. هیچ تفاوتی هم نمی کرد. فضای جنگ و همگونی دو تاثیر داشت: اول اینکه تنوع مطبوعات از بین رفت و باز محتوای مطبوعات تبلیغاتی و کلیشهای شد. خیلی خبرها اینطور شروع می شد: بار دیگر دست آمریکا از آستین صدام به در آمد و متن خبر. بنابراین نیازی به آموزش روزنامه نگاری نبود. مقاله ها و تفسیرهای ما شعارهای تبلیغاتی و کلیشه ای بود، انتقاد هم معنی نداشت چون در فضای جنگ بودیم و در شرایط جنگ محدودیت اطلاعات مجاز میشود. روزنامه ها دقت را در بیان اخبار و اطلاعات کمتر رعایت میکردند مثلا تعداد تانکها و نفربرهای منهدم شده عراق را بدون دقت لیست می کردند و هیچکس هم سوال نمی کرد که آخر اینهمه تانک در عراق هست! چون محتوای روزنامه ها خبری و انتقادی نبود بلکه تبلیغاتی و کلیشه ای بود، این قضیه باعث شد که نیازی به آموزش روزنامه نگاری نباشد، مگر در حد همان تکنیکها. روابط عمومی زنده بود ولی به قول مرحوم نطقی شناسنامهاش باطل شده بود چون اطلاع رسانی وجود داشت و مساجد هم واحد روابط عمومی داشتند، اما محتوا آن محتوایی نبود که ما تنوعش را در دهه 50 آموزش می دادیم و روابط عمومی در حد اطلاعیه دادن بود و نگاه سیاسی از نوع تبلیغاتی بود. طبیعتا جنگ که می آید رقابتهای سیاسی و تکثر سیاسی هم از بین می رود و بر این اساس در آن ده سال خیلی توجه به آموزش روزنامه نگاری نشد.
* شرایط انقلابی دهه 50 و شرایط خاص دوران جنگ را اگر کنار بگذاریم، بعد از جنگ بود که تحولی در مطبوعات و آموزش ارتباطات بوجود آمد و رشد خوبی را در توسعه مطبوعات در دوران سازندگی و اصلاحات شاهد هستیم، اما آیا رویکرد جهتگیری مطبوعات نیز تغییر کرد؟
- بعد از جنگ اولین جایی که تاسیس می شود مرکز آموزش رسانه هاست. مرکز تحقیقات و مطالعات رسانه که با دو بخش در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد شکل می گیرد که یک بخش آن آموزش و یک بخش آن تحقیقات و مطالعات است. دوره های بازآموزی را شروع می کند که این نقش را قبلا دانشکده علوم اجتماعی علامه در دهه 50 داشت و برای همه مدیران و خبرنگاران دوره های بازآموزی می گذاشت ولی چون دانشکده در دهه 60 تعطیل شد و دیگر نتوانست دانشکده بشود و هنوز هم نشده است این نقش را در آن مرکز، استادهای اینجا به عهده گرفتند. در مورد توسعه مطبوعات که گفتید، درست است در دوران پس از جنگ، از پنج روزنامه می رسیم به ده روزنامه یعنی در انتخابات ریاست جمهوری سال 72، ده روزنامه روی دکه هاست. ولی هنوز این ده روزنامه تفاوت چندانی در تیترهای صفحه اول شان وجود ندارد. هنوز آن شرایط دهه 60 وجود دارد و جنبه های تبلیغاتی قوی است. مثال می زنم در دهه 70 شعارهای توسعه ای می دهیم که وسایل ارتباط جمعی باید توسعه گرا باشند و مدام اقدامات دولت را تبلیغ و توصیف کنند. رسانه ها منتقد نیستند بلکه مبلغ هستند. این نگاهی است که در دهه پنجاه هم وجود داشت؛ در این دوره ما شاهد تعدد مطبوعات بدون تکثر مطبوعات هستیم. دوران سازندگی همان صورت بندی کلی که در مطبوعات دهه چهل و پنجاه وجود داشت مطرح هست. بر توسعه و سازندگی تاکید می شد و کار روزنامه ها تبلیغ طرح ها و اقدامات دولت بود و نگاه رسانه ای ما نیز در دهه 70 غافل از انتقاد و تعدد و تکثر است.
* اما سلام به عنوان یک روزنامه جناح مخالف به صورت منتقد وجود داشت و برخی نشریات روشنفکری هم بودند.
- بله در این دوران دو روزنامه تعین کننده سلام و همشهری هستند که تا حدودی حرف سیاسی متفاوت دارند اما چون ما پارلمان حزبی نداریم سلام نتوانست دوام بیاورد. مطبوعات روشنفکری هم خیلی محدود بودند. ببینید برای اینکه مطبوعات رشد کنند نظام سیاسی باید حزبی باشد، پارلمان باید حزبی باشد تا روزنامه های حزبی هم دوام بیاورند. تنوع دیدگاه ها هم به رسمیت شناخته شود و در مطبوعات منعکس شود. البته ان تکثر که می گوییم به این معنی نیست که هر چه بیشتر بهتر، در هیچ جامعه ای گرایش های سیاسی به صورت n+1 نیست. گرایشات سیاسی بین سه چهار تا است. معمولا یک حزب یا دولت حاکم است. یک حزب یا دولت سایه است که مقابلش قرار می گیرد و معمولا ترکیب این دو که 70 تا 85 درصد قدرت احزاب است قدرت سیاسی را جابجا می کند. مثل احزاب آبی و قرمز در آمریکا و اروپا. غیر از این دو حزب قدرتمند حاکم و سایه، احزاب کوچکی هستند که 30 درصد قدرت را در اختیار دارند و قومی، مذهبی و نژادی یا رادیکال چپ یا رادیکال راست هستند. چون اکثریت افراد جامعه در آن 70 درصد هستند بنابراین دو سه تا روزنامه بیشتر روی دکه نمی ماند و احزاب کوچکتر نشریات و روزنامه های کوچک دارند یعنی روزنامه هایی با تیراژ پایین. در دوران آقای خاتمی مطبوعات به دنبال آن گمشده خودش است. تغیری در مطبوعات پیش می آید که محصول دوران سازندگی هم هست. اما به علت اینکه آقای خاتمی در توسعه سیاسی ناموفق بود. مطبوعات ما با وجود تلاششان نتوانستند آن تنوع و تکثری که در پی آن بودند را برای مدتی حفظ کنند و به آن برسند.
* به غیر از مسائل سیاسی چه عواملی در عدم توسعه مطبوعات در جامعه ما نقش دارند؟
- عامل دیگری که باعث رکود روزنامه ها و مطبوعات می شود سوبسید غیرعقلایی است که عملا باعث انحراف توسعه مطبوعات می شود. ظاهرا برای تقویت مطبوعات است اما در اصل بر محتوا اثر منفی می گذارد. 20 روزنامه روی دکه است با تیراژهای فوق العاده پایین که بواسطه سوبسید کاغذ مشکلی برای نشر ندارند و هیچ محتوایی هم ندارند. این سوبسیدها همشکلی و همرنگی مطبوعات را در پی دارد، محافظه کار شدن روزنامه و کارمند شدن روزنامه نگار را درپی دارد. این هم امروز عامل مهمی است در اینکه تحولی در آموزش ارتباطات و بخصوص روزنامه نگاری پیش نیاید چون نیاز جدی احساس نمی شود. سوبسید و تسهیلات هست و کارمندی لازم است صفحه را پر کند. آموزش برای چی؟ در دنیا اول روزنامه نگاری دولتی بوجود می آید بعد روزنامه نگاری سیاسی حزبی داریم و بعد تجاری و بعد از اینها و در حقیقت پس از جنگ جهانی دوم روزنامه نگاری مستقل بوجود می آید که جدای از احزاب هم هستند. آن نیاز اجتماعی که باید وجود داشته باشد تا آموزش روزنامه نگاری و ارتباطات جدی گرفته و متحول شود با روزنامه نگاری دولتی بوجود نمی آید از روزنامه های تجاری شروع می شود. از آنجاست که نیاز به روزنامه نگار حرفه ای و کارش احساس می شود و درنتیجه آموزش دیدنش و بازآموزی اش مهم می شود. در دهه چهل هم که روزنامه کیهان تکانی خورد و اقدامی کرد برای آموزش یک بخشی از آن به همین دلیل هم بود. در دهه 60 چون همه چیز دولتی است نیازی به آموزش هم احساس نشد. در دوران سازندگی کارمند- روزنامه نگار داریم. روزنامه نگاری باید به صورت خرد جمعی حرکت کند و نیاز دارد که فضای انتقاد در جامعه باشد که او هم بخشی از این نقد و دیده بانی اجتماعی باشد. اگر احزاب نباشند و در حقیقت حزب سایه و رقیب نباشد و نظام پارلمان حزبی نباشد، تاثیر منفی روی عملکرد روزنامه ها می گذارد و اجازه دیده بانی به آنها نمی دهد. به نظرم مشکل دیگر در فقدان پژوهش است. مراکز پژوهشی یا اصلا وجود ندارد یا کسی با آنها کاری ندارد؛ اضافی به نظر می رسند. یعنی آنجایی که روزنامه ها برای عمل به کار تحقیقی دانشگاه نیاز پیدا می کنند. این اصلا نیست. با وجود دوره های کارشناسی ارشد و دکترا کمبود در پژوهش یک کمبود جدی است که تاثیر منفی اش را در آموزش روزنامه نگاری گذاشته است. پژوهش در این حوزه فعلا بها و جایگاهی ندارد.
* چرا چنین معضلی ایجاد شده است؟
- چون خریدار ندارد. چه کسی احساس نیاز می کند به تحقیق و چه کسی نیاز دارد که برای کارش از نتایج تحقیق استفاده کند. خیلی از مسائل اجتماعی هست که نباید مطرح شود. یعنی نمی شود که واردش شد. به خاطر ساختار دولتی که وجود دارد.
* یکی از مسائل آموزش ارتباطات مسئله توسعه و مهمتر از آن تنوع گرایشات این رشته است. در این مورد توضیح بفرمایید؟
- در مورد توسعه این رشته اگر در دنیا نگاه کنیم این رشته بیش از سایر رشته ها توسعه داشته است. وقتی رشته جامعه شناسی را در آمریکا نگاه می کنیم می بینیم تعداد کلاسهایی که وجود داشته یا رشته هایی که در دانشگاهها تاسیس شده در سال 1950 سه برابر تعداد کلاسهایی است که در سال 1980 دانشجو گرفته یعنی میزان دانشجویان سه برابر کاهش داشته است ولی برعکس رشته های مرتبط با ارتباطات سه یا چهار برابر افزایش یافته است مثلاًٌ در ترکیه تا سال 1990 ارتباطات دو گرایش داشت ولی از 1990 به بعد در 16 دانشکده ارتباطات و از جمله رادیو و تلویزیون تدریس می شود. چرا که ترکیه تا 1990 8 کانال خصوصی داشت ولی امروز صدها کانال دارد و همینطور هند که فوق العاده تنوع در رشته ها و گرایش های ارتباطات دارد. در مالزی هم تنوع وجود دارد ولی در مورد ایران در حوزه آموزش های دانشگاهی فقط تهران است. در ایران، در هیچ شهرستانی هنوز در سطح دانشگاه دولتی رشته ارتباطات تاسیس نشده ولی دوره های کاردانی و علمی-کاربردی بوده است، که آن هم در حقیقت برای کارمندانی است که مدرک ندارند. در حالی که در شهرهایی مثل تبریز، شیراز، اصفهان مشهد و ... تجربه بیش از 100 سال مطبوعات وجود دارد. سالهای سال است در مشهد و تبریز روزنامه های محلی سابقه دارند اما هنوز لیسانیس روزنامه نگاری در دانشگاه های سراسری این دانشگاه ها نیست.
* چرا؟
- چون بازارش هم با تهدید روبروست. در کشورهای مختلف دنیا روزنامه یک صنعت محسوب می شود. گردش مالی دارد، یک حرفه است. عده ای دارند کار می کنند. همینطوری با خطای یک خبرنگار کل آن موسسه و روزنامه را با همه خبرنگاران و کارمندان و سرمایه اش تعطیل نمی کنند. این مسئله بی ثباتی شغلی را به دنبال دارد.
* ولی همچنان استقبال خوبی نسبت به رشته ارتباطات وجود دارد اینطور نیست؟
- بله در سال 1378 از 100 نفر قبولی اول کنکور هشت نفر از آْنها در رشته روزنامه نگاری علامه طباطبایی ثبت نام کردند یعنی برای توسعه مطبوعات فضا مهیا بود. ولی ما الان این وضعیت را نداریم. اگرچه هنوز هم این رشته مورد توجه است. در همین دانشگاه علامه طباطبایی، در رشته ارتباطات رتبه بالای سه هزار نداریم ولی در رشته مددکاری اجتماعی رتبه 20 هزار هم داریم. امروزه انگیزه در این رشته هم بالاست، حدود 50 درصد از فارغ التحصیلان این رشته به فوق لیسانس می روند. وسایل ارتباط جمعی به نوعی هویت سازی هم می کنند بخشی از این هویت سازی عنصرش روزنامه نگار بوده است. ولی روزنامه نگاری که از فرهنگ محلی آمده باشد این کار را بهتر انجام خواهد داد. رشته روزنامه نگاری در اکثر کشورهای اروپایی و آمریکایی بر اساس بورس دولتی است. دولتها برای اینکه بتوانند وحدت ملی را حفظ کنند و هویت ملی را با ترکیب قومی ادغام کنند به افراد بورس تحصیلی می دهند که از استانهای مختلف اند. تفاوتهای قومی، مذهبی، نژادی و زبانی هم دارند. که این را ما سالها نداشته ایم. در طی 10 سال گذشته در دانشکده خودمان از اقلیتها فقط یک نفر را دیده ام و این به نظر من نوعی ظلم غیر مستقیم است.
* در دنیا رشته های میان رشتهای زیادی در حوزه ارتباطات وجود دارد که این گرایشات در کشور ما عمدتا وارد نشده است. برنامهای برای توسعه این قبیل رشتهها در ایران وجود ندارد؟
- رشته ارتباطات با توسعه حوزه های روانشناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و مباحثی مثل فرهنگ از یک طرف و نیازی که تکنولوژی های جدید در عرصه تغییر شکل ارتباطات به وجود آورده اند، یعنی ارتباطات از حالت رودررویی و عمودی به صورت غیر مستقیم به شدت متحول شده است. در دنیای جدید ما باید هم سواد رسانه ای داشته باشیم و هم سواد اطلاعاتی. بنابراین یکی از محورهایی که در کشورها تحت عنوان توانمند سازی در حوزه های اجتماعی، توانمندیهای ارتباطی است که حتی آموزش داده می شود شما وقتی وارد اداره می شوید چگونه سوال کنید تا جواب سوال را بگیرید. ولی در کشور ما کسی نیست که اینها را آموزش دهد در کشورمان چقدر دعوا پیش می آید وقتی وارد بانک، رستوران و اداره می شوید اینها عمدتاً بر می گردد به مهارتهای ارتباطی. ما در دانشگاه حتی دو واحد درس اختیاری در رشته مددکاری و پرستاری به نام ارتباطات نداریم که بخش عمده فعالیتهایشان ارتباطات انسانی است. درست است که ما نیاز داریم ولی باید این هشدار را هم داد که باید حداقلها را هم داشته باشیم این رشته ها نیاز به اساتید مجرب؛ نیروهای انسانی کارآزموده و شرح درس دارد که باید اول این مسائل را جدی گرفت. ما در حوزه رشته های میان رشته ای همکاری با دیگر دانشکده ها را شروع کردیم. رشته ارتباطات سیاسی را در برنامه داریم. حقوق ارتباطات را با دانشکده حقوق همکاری خواهیم کرد. مدیریت رسانه را با دانشکده مدیریت دنبال می کنیم. رشته تکنولوژی های آموزشی را به شکل جدیدترش با دانشکده روانشناسی دنبال خواهیم کرد. مطالعات فرهنگی را با همکاری دانشکده های زبان و ادبیات همکاری خواهیم کرد چراکه حوزه هایی از ادبیات اشتراکات زیادی دارد با مباحث مطالعات فرهنگی و در هر صورت این همکاری ها می تواند کمبود نیروهای آموزشی را پر کند.