- گفتگو با دکتر "داود نعمتی انارکی" عضو هیأت علمی دانشکده صدا و سیما
- 1389-03-02 03:03:00
- کد مطلب : 3040
از رسانه ها باید به عنوان نهاد تضمین کننده شکوفایی و توسعه یاد کرد. رسانه ها در جامعه کنونی ما در صورتی میتوانند قوام دهنده توسعه باشند که از سه ویژگی استقلال، تنوع و فراگیری برخوردار باشند. همه گروهها و احزاب و افراد جامعه باید امکان برخورداری از رسانهها را داشته باشند، در غیر این صورت الگوی توسعه، یک الگوی نامناسب و بدقوارهای خواهد بود...
گفتگو از امید جهانشاهی:
به عنوان اولین سؤال بفرمائید که پیشینه و دلایل شکلگیری « ارتباطات و توسعه» به مثابه یک حوزه مطالعاتی در ارتباطات چیست؟
توسعه، ایدهای است که ریشه آن را در گفتمان مدرنیسم میتوان یافت و در این ارتباط معروفترین نظریهها در ادبیات توسعه، مربوط به نظریه نوسازی است. مطالعاتی که نسبت میان ارتباطات و توسعه را مورد توجه قرار دادهاند، از جهت تبارشناسی به نسلی از نظریهها تعلق دارند که در حوزه گفتمانی علوم اجتماعی از تئوری های ایدئولوژیکی فاصله گرفتهاند. نسل اول نظریههای ارتباطات و توسعه پس از جنگ جهانی دوم مطرح شدند. این نظریهها همان نظریه نوسازی بودند که جوامع توسعه نیافته را برای رسیدن به مدرنیته تشویق به پیمودن راهی که غرب طی کرده بود، میکردند. به عبارت دیگر افراد جوامع توسعه نیافته را به پذیرش ارزش ها و باورهای مدرنیته غربی فرا میخواندند. نظریهی نوسازی در این دوران یک نظریه خطی بود که الگو قراردادن تجربه تاریخی غرب را در رسیدن به نوسازی و توسعه، به کشورهای جهان سوم توصیه میکرد. در این دوره نظریههای نوسازی و توسعه، نقش خوشبینانه و ایدهآلیستی رسانهها را در نوسازی تأکید میکردند و اینکه وسایل ارتباط جمعی عامل مهمی در تسریع و تسهیل فرایند مدرنیزاسیون در جوامع در حال گذار محسوب میشوند.
نسل دوم نظریههای ارتباطات و توسعه، در برگیرنده نگرش انتقادی در توسعه بود. هدف از این نگرشهای انتقادی، تأثیرگذاری ارتباطات در روند هوشیارسازی جوامع در حال توسعه بود که الگوهای توسعه در آنها متفاوت از الگوی سرمایهداری شکل گیرد. در حال حاضر نیز دنیا با نسل سوم نظریههای ارتباطات و توسعه روبروست که در آن توسعه به عنوان فرایند ارتقای نظام اجتماعی مطرح است و بر ابعاد انسانی توسعه، بیشتر تأکید میگردد.
به عبارت دیگر، تعاریف مربوط به ارتباطات توسعه، در حال حاضر حالت کیفی و کثرت گرایانهای به خود گرفته است. در این تعاریف توسعه به عنوان فرایندی است که باید دسترسی مردم را به فرصتهای مناسب و پایدار در مسیر ارتقای زندگی آنها فراهم کند.
در واقع نظریههای جدید ارتباطات و توسعه حاوی مؤلفههای غیراقتصادی است و نقش ارتباطات در آنها برجستهتر از گذشته است. توسعه چیزی فراتر از نوسازی و رشد اقتصادی است و گذشته از بهبود سطح مادی زندگی، عدالت اجتماعی، آزادیهای سیاسی و حفظ و بزرگداشت ارزشها و سنتهای بومی و گذشته را نیز در بر میگیرد. به اعتقاد 'مایکل تودار' و حتی اقتصاددانها که مطالعات توسعه را در بستر اقتصادی در نظر میگیرند، توسعه پدیدهای صرفاً اقتصادی نیست، بلکه متضمن تغییرات بنیادی در ساختار نهادهای اجتماعی و طرز تلقی مردم است.
وقتی از ارتباطات و توسعه سخن میگوئیم، توسعه (development) دقیقاً به چه معناست؟
اصطلاح « توسعه » که به شکلی فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است، به لحاظ لغوی به معنی 'خروج از لفافه' است. 'لفافه' از دیدگاه صاحبنظران نسل اول توسعه، به معنی خروج از جامعه سنتی و ارزشهای مربوط به آن است. به اعتقاد آنها برای دستیابی به توسعه باید از مرحله سنتی خارج شد و به تجدد رسید. الگویی که مورد توجه افرادی چون 'لرنر، شرام و راجرز' بود. اما امروزه مفهوم توسعه از دیدگاه بیشتر صاحبنظران، همه جنبههای زندگی بشر را در برمیگیرد. توسعه از نیازهای انسانی آغاز میشود تا به مسائل مربوط به زندگی معنوی انسان نیز برسد. به اعتقاد 'مایکل تودارو'، توسعه فرایندی است که باید از ابعاد گوناگون به آن نگریسته شود و مستلزم تغییراتی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی مردم، کاهش نابرابری، تسریع رشد اقتصادی و ریشه کن ساختن فقر مطلق در ابعاد مختلف است.
به اعتقاد شما آیا تقسیم بندی خاصی درخصوص نظریه های ارتباطات و توسعه وجود دارد یا خیر؟
این نظریات را میتوان در دو گروه تقسیم کرد، در گروه اول، نظریههای در قلمرو 'پارادایم نوسازی' قرار میگیرند که در آن وسایل ارتباط جمعی به عنوان یکی از عوامل اصلی نوسازی در کشورهای جهان سوم به کار گرفته شده است و میشود. از صاحبنظران مطرح این گروه 'دانیل لرنر' است که یک الگوی روانشناختی را در افراد شناسایی کرد و معتقد بود که این الگو در مدرن کردن جوامع مؤثر است و رسانهها نیز از کارگزاران مهم نوسازی قلمداد میشوند؛ چرا که با نشان دادن چشم اندازهای جدید، مردم را در برابر رفتارها و فرهنگهای تازه قرار میدهند.
در گروه دوم نظریات توسعه، 'مدل تجویزی' مورد انتقاد قرار میگیرد و پارادایمی آلترناتیو در برابر مدل تجویزی قرار میگیرد. نظریههای گروه اول اگر مبتنی بر جبر تکنولوژیک بود، بحث نظریههای گروه دوم در حوزه توسعه، مفاهیمی همچون برابری را در برگرفت که توسعه در آن به عنوان فرایندی محسوب میشود که دسترسی مردم به فرصتهای مناسب و پایه دار را در جهت ارتقای زندگی خود و دیگران فراهم میسازد. در واقع تعاریف مربوط به ارتباطات و توسعه، حالت کیفی و کثرت گرایانهای به خود میگیرند.
به پارادایم نوسازی اشاره کردید، منظور از پارادایم نوسازی چیست؟
پارادایم نوسازی از پارادایم های قدرتمندی است که پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد و برگرفته از مفهوم توسعه است، که آن نیز مبتنی بر نظریه سیاسی لیبرال است. مدل اقتصادی نظریههای نوسازی همان نگرش نئوکلاسیک است که سنگ پایه اقتصادهای غربی را میسازد و بر فعالیت عوامل و نهادها در مسیر شتاب بخشیدن به رشد در عرصههای مختلف از جمله تولید، تجارت بازار آزاد و ... تأکید میکند.
همچنین باید یادآور شد که جوامع جهان سوم در نظریه نوسازی جزو جوامع سنتی محسوب میشوند که فاقد مشخصه های کمّی وکیفی کشورهای صنعتی و مدرناند و در برخورد با بحران ها، فاقد توان و قدرت تلقی میشدند. نکتهای که باید تصریح کرد این است که پارادایم نوسازی به دلیل دیدگاه های منفی که نسبت به فرهنگ و اعتقادات افراد جوامع داشته مورد انتقاد قرار گرفته است، چرا که در این دیدگاه اگر کشورهای جهان سوم میخواستند مدرن شوند، میباید سنن و فرهنگ خود را نابود سازند و یا به نحوی تغییر دهند که جذب تفکرات مدرن شوند.
با توجه به اینکه در پارادایم نوسازی، نگرش منفی نسبت به سنت وجود دارد، به اعتقاد شما آیا سنت و نوآوری میتوانند در کنار هم قرار گیرند؟
از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران عرصه توسعه، پاسخ به این سؤال مثبت است. در واقع سنت و نوآوری در کنار هم قرار دارند و در حفظ و بقای جامعه یاری دهنده یکدیگرند. آنچه که امروزه سنت نامیده میشود، در گذشته نوآوری محسوب میشده و نیازهای اجتماعی انسان را برآورده میکردند. در واقع باید گفت که پایداری جوامع بر شالوده سنت ها و دوام آن بر بنیاد نوآوریها استوار است. سنت و نوآوری را میتوان در کنار هم و نه مغایر یکدیگر دانست.
برخی منتقدین معتقدندکه موضوع ارتباطات و توسعه در واقع تسهیلکنندهی نظام سلطه کشورهای توسعه یافته در کشورهای در حال رشد است، در این خصوص نظر شما چیست؟
قدیمیترین پارادایم توسعه، ریشه در تاریخ غرب دارد و از قدرتمندترین ایده های غربی محسوب می شود. عنصر اصلی آن استعاره رشد است. در واقع پارادایم نوسازی با معانی فرایندهای تقلید، با جدایی بین حوزههای نو و قدیم، بخش های عقب افتاده و پیشرفته و جدایی انسانهای متمدن از گروههای بربر پیوند زده شد. از این جهت وقتی صحبت از توسعه می شد، آن را به مثابه فرایندی تصور میکردند که هر جامعه ای میخواهد به آن دست یابد، باید این فرایندها در مراحل آن اتفاق افتد. چرا که مثلاً بخشهای صنعتی یک جامعه درجهای بالاتر از بخشهای سنتی دارد و لذا باید از هم جدا شوند. به اعتقاد جامعهشناسان حوزهی توسعه، یک جامعه سنتی بهوسیلهی تغییر هنجارها و ارزش ها وارد یک جامعه مدرن میشود. این نظریه در واقع در دهه های 1950 و 1960 میلادی در میان دانشمندان علوم اجتماعی غربی از جمله آیزنشتات، هوزلیتز، پارسونز، روستو و دیگران رواج داشت. اما به لحاظ عدم دستیابی به نتیجه مطلوب درکشورهای جهان سوم به گونه ای که پارادایم غربی پیشبینی کرده بود، انتقادهایی به این پارادایم مطرح شد، از جمله هیگن جامعه شناس مکزیکی مطرح کرد که تقسیم کشورهای جهان سوم به بخش سنتی و مدرن، نتیجه فرایند توسعه غربی است که در واقع موجب نابرابری و توسعه نیافتگی در جهان سوم میشود. نظریه وابستگی 'پل باران' نیز توسعهنیافتگی را فرایندهای وابسته به یکدیگر میداند. در واقع، به اعتقاد 'پل باران' مهمترین عامل بازدارنده توسعه در جهان سوم، موانع داخلی نیستند، بلکه بیشتر نظام بین الملل و عوامل خارجی در این میان نقش دارند که موجب توسعه بیشتر کشورهای غربی و توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم یا پیرامون میشوند. با این وجود به نظریه وابستگی نیز انتقادهایی نظیر فقدان تحلیلهای ذاتی طبقه و دولت، تک بعدی بودن و تأکید بیش از اندازه به متغیرهای خارجی وارد است. باید یادآور شد که رویکردهای جدیدی در توسعه مطرح شده است، از جمله اینکه توسعه فقط به وسیله عوامل خارجی تحقق نمییابد و یک فرایند چند بعدی است که از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت خواهد بود.
رسانه ها چه تحولاتی در مباحث مربوط به ارتباطات و توسعه ایجاد کردهاند؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که رسانهها تنها شاخصی برای سنجش میزان توسعه در یک جامعه نیستند، بلکه به عنوان وسیلهای در جهت امکان پذیر ساختن توسعه اجتماعی مطرح هستند. رسانهها در تسهیل امر توسعه و تغییر شرایط جامعه و افراد تأثیر گذارند. در نظریههای جدید رویکردهای نوینی نسبت به توسعه و رسانه ها مطرح شده که به جای نگاه تک بعدی، همه جانبه بوده و همه جوانب این دو فرایند را در نظر میگیرد. بین توسعه و رسانهها رابطه ای افقی و همسطح برقرار است که زمینه تبادل اطلاعات و ارزشها را فراهم میکند.
رسانه ها از یک سو جزو عوامل آگاهیدهی در ارائه و اجرای طرحهای مختلف توسعه به شمار می روند و از سوی دیگر، خود به عنوان شاخص های توسعه از جایگاه ویژهای برخوردارند. ضمناً رسانه های جدید مبتنی بر وب نیز تحولات گستردهای را در مباحث مربوط به توسعه پدید آوردهاند. امروزه تکنولوژیهای جدید، تعادل قدرت جهانی را بر هم زده و جنبش جدید اجتماعی در حال شکلگیری است که در آن جامعه اطلاعاتی پدیدآورنده ارتباطات جدیدی است و در آینده جای ارتباطات سنتی را خواهد گرفت. بنابراین با فرارسیدن جامعه اطلاعاتی سرمایهداری سنتی و سوسیالیزم نیز به فنا محکوم میشوند، چرا که توسعه شبکههای ارتباطی از طریق رسانههای مبتنی بر وب، مفهوم طبقه را بیمعنی خواهد کرد و این رابطه را بر هم خواهد زد و موجب آزادی عمل و اقتدار فردی افراد جامعه می شود.
به عنوان یک استاد دانشگاه بفرمائید که چه توصیهای به نظام رسانهای دارید تا قوامدهنده توسعه اقتصادی و سیاسی در جامعه باشد؟
به طور خلاصه عرض کنم که از رسانه ها باید به عنوان نهاد تضمین کننده شکوفایی و توسعه یاد کرد. رسانه ها در جامعه کنونی ما در صورتی میتوانند قوام دهنده توسعه باشند که از سه ویژگی استقلال، تنوع و فراگیری برخوردار باشند. همه گروهها و احزاب و افراد جامعه باید امکان برخورداری از رسانهها را داشته باشند، در غیر این صورت الگوی توسعه، یک الگوی نامناسب و بدقوارهای خواهد بود. در حال حاضر الگوی توسعه ایران الگوی مناسبی نیست و این عدم تناسب، فضای رسانههای جمعی ما را نیز در برگرفته است. اگر رسانههای جمعی ما مستقل، متنوع، فراگیر و مدافع منافع ملی و حتی مدافع منافع گروهی و طرفداران خود باشند، به یکی از ضرورتهای توسعهی جامعه دست یافتهایم.