- رابرت هرشر، ترجمه: امیر کیهان
- 1389-03-02 10:04:00
- کد مطلب : 3063
همانطوری که دنیای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارتباطات با رشد موج جهانی شدن مواجه است و این موج احتمالاً ادامه دارد، چالشهای اخلاقی روزنامهنگاران نیز جهانی شده است. پیشنهاد میکنم بین کدهای اخلاقی برای صاحبان رسانهها، مردم و روزنامهنگاران حرفهای یک تمایز مشخص ایجاد کنیم و یک سری تأملات و قوانین خاص کاربردی را فقط برای گروه آخر ارائه دهیم...
همانطوری که دنیای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارتباطات با رشد موج جهانی شدن مواجه است و این موج احتمالاً ادامه دارد، چالشهای اخلاقی روزنامهنگاران نیز جهانی شده است. پیشنهاد میکنم بین کدهای اخلاقی برای صاحبان رسانهها، مردم و روزنامهنگاران حرفهای یک تمایز مشخص ایجاد کنیم و یک سری تأملات و قوانین خاص کاربردی را فقط برای گروه آخر ارائه دهیم. در این مقاله، کدهای جهانی اخلاق روزنامهنگاری را ارائه میدهیم و به مشکلات آن اشاره میکنیم. در مورد خطرهایی که در گذشته کاربرد چنین کدهایی را مشکل میکرد، اخطار میدهیم. کد جهانی باید ماهیت داوطلبانه چنین تلاشی، تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی در سنتهای روزنامهنگاری متفاوت و مسئلهی ارائه راهحل مورد قبول برای همه را مورد ملاحظه قرار دهد.
آیا کد جهانی اخلاقی در دنیای روزنامهنگاری ابتدای قرن 21 ممکن است؟ آیا چنین چیزی مطلوب است؟ هر وقت که گروهی از روزنامهنگاران یا دانشمندان ارتباطات برای بحث در مورد امکان مطرح شدن و محتوای یک کد جهانی اخلاقی برای حرفه ما (روزنامهنگاری) جمع میشوند، این سوالات و سوالات دیگری بهوجود میآید. این مقاله کوتاه این سوالات را بررسی خواهد کرد اما سعی دارد به جزئیات بعضی از نکات بپردازد که برای بحث مهم است. این یک موقعیت شخصی است، اما من معتقدم که به بعضی از ابهامات و تعدادی از موارد مسلم که در اسپانیا و آمریکای لاتین در دهه گذشته منتشر میشد، اشاره دارد.
وقتی روزنامهنگاری به کدهای اخلاقی روی میآورد، بعضی فعالیتها سوالهای بسیار زیادی ایجاد میکند. حقوقدانان یا پزشکان نیازی ندارند توضیح دهند چه کسی و چه چیزی حقوقدان یا دکتر است، اما روزنامهنگاران چرا. معلمان و اساتید راحتتر میتوانند در کار و زندگی خود مسائل عمومی را از مسائل خصوصی جدا کنند، اما روزنامهنگاران نمیتوانند. برای خدمتگزاران عمومی، بیشتر کارهایی که از لحاظ اخلاقی غلط است، غیر قانونی نیز هست اما در دنیای رسانههای جمعی این چنین نیست.
ما باید هر توضیحی را در بافت سالهای زیاد و اقدامات زیاد در توضیح مبسوط کدهایی که قادر به بهبود استانداردهای اخلاقی روزنامهنگاران و رسانهها است و خدماتی که آنها به جوامعشان ارائه میدهند، انجام دهیم. مورخان اولین کدهای رسمی اخلاقی را در ابتدای قرن بیستم ردیابی کردند. آنها در زمانهای خوب و بد، در زمانهای غرور و زمانهای شرمساری وجود داشتند. در آرژانتین، در خلال دیکتاتوری نظامی سال های 1976 تا 1983، روزنامهنگاران یک کد اخلاقی داشتند و آن کد آنها را از رد کردن درخواست مادر 'پلازا دی مایو' که به اتاق خبر آمد تا التماس کند که اخبار 000/30 نفری که در کشور ناپدید شدند را منتشر کنند، مانع نمیشد. آن «غیرخبر» بود (بلاستین و زابیتا، 2000).
در حال حاضر، کدهای اخلاقی فراوان هستند: ارنستو ویلانووا (1991)، دانشمند مکزیکی یکی از کاملترین مجموعهها را در 89 مورد لیست کرده است. 7 مورد توسط افراد بینالمللی و اجلاس منطقهای و فدراسیونهای روزنامهنگاران، 150 مورد توسط رسانههای خاص و بقیهی موارد توسط افراد ملی یا ایالتی انجام شد.
از کدیکه برای اعمال آن نه قاضی داریم، نه پلیس و نه زندان، چه توقعی میتوان داشت؟
به نظر بسیاری از افراد، کدهای اخلاقی و حرفهای کافی است، اما به سختی میتوان از روی آن حدس زد که کدام کشورها و مناطق، دموکراتیکترین، پیشرفتهترین و مستقلترین رسانهها را دارند؟ بعضی از دیکتاتوریترینهای قرن بیستم، قوانین اساسی مدل غربی را که روی کاغذ کامل به نظر میرسند کپی و ضمیمه کردهاند:
اگر یک قانون اساسی برای شهروندان کشوری که با آن قانون حکومت میشود، اجباراً اعمال شود و بتواند همچون مجموعه دروغها و ریاکاریهای ایتالیای موسولینی یا پاراگوئه ژنرال استرسنر شود، از کدی که برای اعمال آن نه قاضی داریم، نه پلیس و نه زندان، چه توقعی میتوان داشت؟ بحث کردن در مورد محالترین حالت، مثل این است که قانونی برای دزدی وضع کنیم که دزدها آن را بپذیرند یا یک کد اخلاقی برای جامعه در راستای تمایل به جیاکو و کاسانووا.
پس اولین فرضیهی من: یک کد اخلاقی روزنامهنگاری برای اینکه پذیرفته شود، ارزشمند شناخته شود و (حداقل بعضی اوقات) اجرا شود، باید عقاید کلی و مفاهیم اخلاقیای که حقیقتاً در دنیای روزنامهنگاری (روزنامهنگاران، صاحبان، مدیران) متداول هستند و شرایط واقعی که تحت آن جمعآوری و ارائهی اخبار در اتاقهای خبر امروزی صورت میگیرد را، مورد ملاحظه قرار دهد.
آزمایششونده چه کسی است؟
برای کدهای مختلف، آزمایششوندههای گوناگونی در نظر گرفته شده است. بعضیها به اهدافشان به صراحت اشاره میکنند، درحالیکه بعضیها اینطور نیستند اما در فرایند ارتباط جمعی هیچ کدی برای تمامی اینها طراحی نشده است. روزنامهنگاران بهطور انفرادی، صاحبان رسانهها، مردم به عنوان مصرفکنندگان اخبار و شهروندانی که میخواهند پیامشان شنیده شود. من فکر میکنم این تفاوت اصلی، میان کدهای اخلاقی سازمانهای رسانهای و نهادهای بینالمللی و مواردی است که فدراسیونهای روزنامهنگاران آن را مینویسند.
ما اینجا در مورد سه شکل حقوق به هم پیوسته ولی متفاوت صحبت میکنیم:
ـ آزادی مطبوعات همانگونه که مثلاً در اصلاحیهی قانون اساسی آمریکا وضع شده است، اساساً حقی است برای صاحب شرکت رسانهای (مطبوعات).
- آزادی بیان حق یک روزنامهنگار یا هرکسی است که میخواهد در مورد چیزی به دیگران حرفی بزند. بعضی اوقات آزادی بیان یک روزنامهنگار میتواند با آزادی صاحب آن برای جلوگیری، تغییر یا دخالت در آنچه که روزنامهنگار میخواهد بگوید، مخالفت پیدا کند.
- آزادی اطلاعات متعلق به شهروندان است. این حق شهروندان است که بدانند چه چیزی در عرصهی عمومی اتفاق میافتد، صداها و تمایلات متنوع را دریافت کنند و با آنها همچون افراد باشعور رفتار شود.
در مثال اخیر، فعالان مختلف به این حقوق نگاه یکسانی داشتند، اما هرکدام در مورد حقوق خودشان صحبت میکردند. مجلس ملی کاستاریکا در سال 2001 در مورد یک قانون جدید مطبوعاتی برای کشور توضیح داد.
انجمن روزنامهنگاران حرفهای (کولجیو دی پریودیستاس) یک پیشنویس قانون تهیه کرد، اما مدیران رسانهها یک پیشنویس دیگر ارائه کردند. در هر دوی آنها، حتی وقتیکه به موضوعات مشابه اشاره میشد، باز هم جزئیات موارد فرق میکرد. پیشنویس پیشنهادی روزنامهنگاران عبارت بود از حق شعور کارکنان رسانهها برای داشتن کارهای فکری و معیار فکری محترم. از یک نظر این حق در برابر حق مدیران رسانهها است؛ چرا که مدیران شرکتها، روزنامهنگاران را با حقوقی که آنها را از دخالت، کنترل یا حمله خارجیها، دولت یا منابع دیگر قدرت مصون نگه میدارد، محافظت میکنند.
چه کسی در دریافت بقیهی خبرها از شهروندان حمایت میکند؟ 'ریورز' و 'مازوز' (1988) از مطالعاتی که در یک بررسی از موسسه 'آمبادزمن' با نام «مدافع و خواننده» در رسانههای اسپانیایی زبان انجام دادند نتیجه گرفتند.
در بسیاری از روزنامهها، 'آمبادزمن' است که در مورد اینکه آیا گزارشگران و سردبیران در مواردی که در آن رفتارشان زیر سوال قرار میگیرد، کد اخلاقی روزنامهنگاری را به کار میگیرند یا نه، تصمیمگیری میکند.
با این حال، آمبادزمن به عنوان منسوب سازمان، در مواجه با سوالات اخلاقی که توسط رفتار روزنامهنگاران خاص بهوجود میآید، معمولاً مؤثرتر از زمانی بوده است که مشکلی از جانب سیاست تحریریه سازمان بهوجود میآید.
ارزشهای پیشنهادی برای کد
لیست کوتاهی از اصولی که ممکن است در کد اخلاقی جهانی موجود باشد در زیر آمده است. این لیست به ویژه برای روزنامهنگارن به عنوان افرادی که در معرض این حقوق و مجازاتها قرار دارند، پیشنهاد میشود:
1. اول اینکه کارشان را با حقیقت و راستی انجام دهند. بیشتر روزنامهنگاران متفق هستند که باید روشن کرد که آیا یک حادثه اتفاق افتاده است یا نه. بعضی از سوالات به عقیده و سلیقه مربوط میشوند. اما بسیاری از وقایع که روزنامهنگاران در مورد آن صحبت میکنند و مینویسند، حقیقت هستند. حتی در میانهی زوال پستمدرنی یقین در حقیقت علم و مذهب، هنوز هم گزارشگران بعضی از وقایع به حقیقت پایبند هستند، درحالی که بعضیها ممکن است پایبند نباشند. نقش روزنامهنگار این است که آنچه را که حقیقتاً اتفاق افتاده پیدا کند و با صراحت و روشنی بگوید. بحث میان مدافعان اینکه عینیت ممکن و مطلوب است و افرادی که میگویند عینیت دست یافتنی نیست، تمامی ندارد (تاچمن 1972)؛ اما بیشتر کدها به شیوهای یکسان یا شیوههای مختلف ابراز میدارند که بعضی از وقایع حقیقت هستند و بعضی حقیقت نیستند و روزنامهنگاران باید قادر باشند به مخاطبان خود این تفاوتها را نشان دهند.
2. مسئله دوم، کامل بودن است. اگر روزنامهنگاران بدانند آنها دارای اطلاعات بیشتری هستند (یا میتوانند جمعآوری کنند) که برای فهم وضعیتی مناسب، مهم و ضروری است و این کار را نکنند، گزارش آنها کامل نیست. دادن نصف حقیقت به تعبیری دروغ است. روزنامهنگاران ممکن است مباحث، نقل قولها و مواردی که با فرضیه کلی آنها مناسب است را بدون در نظر گرفتن موارد مخالف آن انتخاب کنند. اطلاعات باید کامل باشند و هر موردی با بیشتر اصول اینچنینی دیگر، برای فهم چگونگی دستیابی به آن، باید بهطور جداگانه مورد تحلیل قرار گیرند. من این گفتهی محکم «گفتن حقیقت، تمام حقیقت را گفتن و هیچ چیز غیر از حقیقت را نگفتن» را در مرکز کد جهانی اخلاق روزنامهنگاری قرار میدهم.
جدا کردن خبر از آگهی، مشکلی در حال افزایش
3. اصل سوم، تضاد منافع. روزنامهنگاران نمیتوانند در آرمانها، کارها یا احزاب خود منافع شخصی داشته باشند. یک سازمان خبری نباید فعالیتهای صاحبان، وابستگان، متحدان یا رقیبان خود را به عنوان خبر پوشش دهد.
اینگونه است که پیروی کردن از این اصل غیرممکن است زیرا مخاطبان آن رسانه از فقدان قسمتی از خبر که ممکن است مهم باشد، رنج میبرند. این اصل باید اینطور باشد که روابط میان صاحبان و منابع یا شخصیتهای گزارش باید به همگان شناسانده شود.
4. چهارم، آزادی، استقلال و اعتماد به نفس است، اما این مورد به مورد قبلی ارتباط دارد. همانگونه که بیشتر روزنامهنگاران اسپانیایی زبان از دانشگاههایی میآیند، مجموعهای از درسهایی که میان علاقمندان رشتههای روزنامهنگاری، روابط عمومی و تبلیغات مشترک هستند، ارائه میشود، جایگزین کردن «رویکرد روزنامهنگاری» برای افرادی که جدیداً وارد این حرفه میشوند روز به روز مشکلتر میشود. جدا کردن خبر از آگهی، یک مشکل در حال رشد است و به اعتقاد من در این وضعیت روزنامهنگار در ایجاد بیانی کاملاً متفاوت از یک تبلیغاتچی یا یک کارمند روابط عمومی، نقشی اساسی داد. یک کد جهانی اخلاق روزنامهنگاری باید روزنامهنگاران و رسانهها را به سمت ایجاد روابطی هدایت کند که در آن همبستگی، استقلال و معیارهای حرفهای روزنامهنگاری و منافع جامعه در دریافت یک روایت بیطرفانه (اگر عینی نیست) مورد احترام قرار گیرد.
5. مورد پنجم، صداقت. صداقت به عنوان یک ارزش در فرایند ارتباط نقش اساسی دارد: صداقت روزنامهنگاران و مخاطبانشان. مخاطبان حق دارند بفهمند اطلاعات چگونه جمعآوری شده است و چرا روزنامهنگار یا رسانه موردنظر آن را مهم میداند و آن را به مواردی که در آن عدم حضور آن اطلاعات داستان را ناقص میکند، مرتبط میداند.
6. مورد ششم احترام به زندگی خصوصی و آبرو است. روزنامهنگاران حق ندارند که یک حقیقت را فقط به این دلیل که اتفاق افتاده چاپ کنند. افراد خصوصی حق دارند که برای زندگی خصوصیشان، حریم شخصی داشته باشند و حتی اشخاص عمومی حق دارند که فضای بسیار محدودتری را پنهان نگه دارند. اگر فعالیتهای شخصی بر منافع عمومی اثر ندارد و شخص میخواهد آن را پنهان نگه دارد، نباید منتشر شود.
7. اصل هفتم در مورد طرز برخورد با گروههای قومی، جنسیت، اقلیتها، فرقههای مذهبی و جنسیتی و دیگر گروههایی است که در جامعه مورد نظر روزنامهنگار به آنها بهطور متفاوت نگریسته میشود.
این که گفته شود باید با این گروهها و اعضایشان منصفانه رفتار شود آسانتر است از اینکه نوع رفتار را مشخص کنیم. برای روزنامهنگار، همه مردم مثل هم هستند. راحتترین آزمایش این است ببینیم که آیا یک مقاله در مورد یک زن، یک هندی، یک مرد همجنسباز یا یک مسلمان به همان شیوهای نوشته میشود که در مورد یک سفیدپوست، یک پروتستان یا یک مرد خوش ظاهر نوشته میشود.
تصمیمگیری در مورد این که خبر چیست؟
کتاب 'هربرت گانز' (1980) به چگونگی تصمیمگیری دو مجله خبری و دو برنامه خبری تلویزیونی در مورد این که کدامیک از میلیونها اتفاق و وقایع دروغینی که هر روز روی میدهد به گزارشهای آنها وارد میشود، میپردازد. اگر بیشتر آنچه اتفاق میافتد چیزی نباشد که روزنامهنگار روی آن کار میکند، توضیح در مورد چگونگی آن بخشی که روی آن کار میکند، معمولاً فقط بخش کوچکی از بحث است.
تاریخ رسانههای جهان مملو از سکوت است. به بسیاری از کشتارهای سیاسی، جرایم داخلی و ناعدالتیهای دردآور، توسط سازمانهای رسانهای به عنوان خبر نگریسته نشده است. آنها در کل به سادگی از کنار آن گذاشتهاند. در بعضی رسانهها ایدز در سالهای اولیهی آن جزء اخبار نبوده است. در روزنامههای با پرستیژ نیمه اول قرن نوزدهم، بردگی و فرمانبرداری زنان مورد توجه قرار نمیگرفت.
یک کد اخلاقی باید تعریف خبر و نحوهی تعریف آن توسط هر رسانه و هر جامعه را توضیح دهد. حرفه روزنامهنگاری که به جامعه خود خدمت میکند و هرچه که در آن اتفاق میافتد را بهطور صحیح و کامل نشان میدهد، نباید از کنار وقایع یا رویدادهای مهم و مرتبط بگذرد. این وظیفه هر جامعه است که اهمیت مسایل را نشان دهد که این موضوع موجب اضافه شدن اصل هشتم به لیست میشود.
8. اصل هشتم در مورد اهمیت و ارتباط است. حتماً باید به روزنامهنگاران اجازه داده شود که اخبار پیش پا افتاده یا سطحی را بنویسند یا پخش کنند وگرنه هزاران نفر بیکار میشوند. اما حرفه روزنامهنگاری با یک نگاه کلی، باید ببیند که آیا در رسانه به مسائل اساسی زندگی عمومی جامعه پرداخته میشود یا خیر.
اجباری یا داوطلبانه
در حال حاضر چه کسی مطمئن خواهد بود که این یا هر کد دیگری رعایت خواهد شد؟
دکترها میتوانند یک همکار پزشک را از حرفه خود برکنار کنند و او را از انجام طبابت محروم کنند. روزنامهنگاران حتی اگر بخواهند، نمیتوانند. سختگیرانهترین کاری که میتوانند انجام دهند، طرد کردن حرفهای است، نوعی از مجازات که برای گزارشگر واشنگتن پست 'جانت کوک' بعد از اینکه کاشف به عمل آمد که اعتیاد پسرش 'جیمی' به کوکائین دروغین بوده، اتفاق افتاد. رفتار او محدودیتهایی را که روزنامهنگاران آن زمان به آنها عمل میکردند و میخواستند که حرفه آنها به آن احترام بگذارد را زیرپا گذاشت.
قانونها بر طبق اصول اخلاقی زمانها، تغییر میکند. بردگی، شکنجه، حقوق پایین دست برای زنان و بیتوجهی به محیط زمانی بهطور اجتماعی و قانونی در سراسر جهان پذیرفته میشد.
در مورد کدهای اخلاقی که هیچ نیروی اجرایی قانونی ندارند مانند کدهایی که درباره روزنامهنگاران و رسانهها است، اولین موردی که باید روشن شود، احترام و اختیاری است که هر کد، واجد آن است.
1. به چه میزانی به قوانین به عنوان استانداردهایی نگریسته میشود که این حرفه آنها را از نظر اخلاقی ارزشمند تلقی میکند.
2. پرستیژ، استقلال و صلاحیت شخصی که کد و اجزاء خاص آن را توضیح میدهد، مینویسد و آن را تأیید میکند.
2. پرستیژ، استقلال و صلاحیت ارگان و افرادی که کاربرد کد در موارد عینی به آنها محول شده است.
توافق بر سر پیشنویسان از جنبهی بینالمللی مشکلتر است
رسیدن به هر سه بعد در سطح ملی و منطقهای، بسیار مشکل است. توافق بر دستهای از قانونگذاران مطبوعاتی، قاضیها و قوانینی که از احترام بینالمللی برخوردار باشد و به عنوان ارائهکنندهی عقاید و ارزشهای روزنامهنگاران و سازمانهای رسانهای در فرهنگها و صحنههای کاملاً متفاوت نگریسته شود، بسیار مشکلتر است.
دیگر مشکل قانونی یک کد اخلاقی، باعث وخیمتر شدن مسئله شده است. مشروعیت اجتماعی، مجموعه جدیدی (بعضی اوقات مرتبط، بعضی اوقات غیرمرتبط) از منابع صلاحیت است. اصول، نویسندگان، و کاربران کد اخلاقی، باید توسط گروههای اجتماعی و رهبران برای مشروعیت بخشیدن به کد در بیرون از دنیای روزنامهنگاران، مورد پذیرش واقع شوند. در بعضی از کشورها، کدهای نظامی توسط افسران مورد پذیرش واقع شده و اطاعت میشود، اما نیروهای اجتماعی، در بیرون از هنگ، شاید آنها را دلایل خودخواهی جرایم و خطاها بدانند.
یک کد اخلاقی روزنامهنگاری باید در میان تأثیرات مهمش، رشد مسئولیت روزنامهنگاران و رسانهها را نسبت به جامعهای که در آن خدمت میکنند، داشته باشند. اگر کد میخواهد مؤثر باشد، هیچ روزنامهنگاری نباید به آن به عنوان ابزاری که با آن میتوان اعمال روزنامهنگاری بد را به چالش کشید و عوض کرد، نگاه کند. اگر افراد بیرون گروه یک کد خاص و مجریان آن را به عنوان وسیلهای برای توجیه کردن آنچه که در صنف انجام شده ببینند، بدون توجه به اینکه متن آن چه معانی خوبی دارد و چه خوب نوشته شده است، آن کد شکست خورده است.
چه کسی اطلاعات را کنترل میکند؟
از نظر تاریخی، فقط حقوق انسانی انقلاب فرانسه و اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل، هرجایی که به دانش و پذیرش جهانی نزدیک باشد، مطرح شده است و هنوز دولتهایی که به اصول حقوق بشر تظاهر میکند، این حقوق را از میلیونها انسان پوشیده نگه میدارند.
دولتهای سراسر دنیا از حقوق بشر صحبت میکنند اما فکر میکنند (نه همیشه با ریاکاری، آنها واقعاً فکر میکنند) که فقط شهروندانشان، گروهشان، قبیلهشان، پیروان دینشان حقوق بشر دارند. آنها فکر میکنند که حقوق ایجاد شده است و باید برای محافظت از خودشان استفاده شود. آنچه برای دیگران کاربرد دارد، حق جنگ است. وقتی دشمن هنوز حمله نکرده است، حق دارند که از وقوع حملهای که دشمن بدون شک قصد آن را دارد، جلوگیری کنند. پذیرش حقوق یکسان برای همه، در تاریخ بشریت، یک استثنا است (دی سون، 1984).
در زمینهی ارتباط، تاریخچهای از حقوق ما در مقایسه با حقوق شما نیز وجود دارد. در خلال نیمه دوم قرن بیستم برای دستیابی به تفکر دموکراسی، آژانسهای دولتی، سازمانهایی که کار خبری و روزنامهنگاری انجام میدادند و دانشگاهیان ایالت متحده و کشورهای غربی به جریان آزاد اطلاعات، حق تأسیس و کارکردن شرکتهای خبری، خصوصی و آزادی کسب و انتشار اخبار بدون کنترل دولت، متوسل شدند. آنها هرسه را در جهان سوم به عنوان حق و حقوقی یکسان ترویج کردند. غرب که میتوان گفت خط فکریای را بهطور پرخاشگرانه دنبال میکند که آزادی شخصی و آزادی سیاسی را توسط شرکتهای خبری به فعالیت نامحدود متصل میکند و آنها را به عنوان سه بعد کالایی یکسان یعنی جهان آزاد، معرفی میکند.
آزادی بیان و آزادی اطلاعات ممکن است در این سنت غربی بیشتر از سیستم شورایی (شوروی) اطلاعات به کار آید، اما حقوق نامحدود و زیاد برای شرکتهای خبری قدرتمند، جزئی از حقوق یکسان آنها نیست و میتوانند بعضی اوقات آن را زیر پا بگذارند. وقتی یک رسانه بزرگ به یک چند رسانهای انحصاری یا الیگوپولی (جرگه سالاری) تبدیل شود، حق شهروند برای گوش دادن به صداهای متفاوت و رقابتی قدرتمند از جناحهای در حال تغییر در تقسیمات اجتماعی، بهدست نخواهد آمد. یک صدا بلند است و وقتی هیچ محدودیتی برای قدرت آن وجود ندارد، بلندتر هم میشود. البته در کشورهای سوسیالیستی، مطبوعات مطیع قدرت نظامی بودند (و هنوز در پیوند با موارد به جا مانده هستند) و در عوض به عنوان نمایندگان واقعی افراد فقیر، کارگران، افرادی که آنها را در مبارزه با لیبرالیسم همراهی میکردند، حضور داشتند. در اتحاد شوروی، اروپای شرقی، آفریقای سوسیالیست، کره شمالی، ویتنام و کوبا نتیجه ضمانتهای اقتصادی و اجتماعی برای مردم و رسانههایی بود که در آنها غیر از تبلیغات چیز دیگری دیده نمیشد. شاید هیچ گروهی به اندازه روزنامهنگاری از سختگیری و اقتدارگرایی تفکر کمونیستی رنج نمیبرد.
در حال حاضر، وقتی ایدهی آنها و اعمال کمونیستی در یک پاراگراف در پایاننامههای روزنامهنگاران مورد تمسخر واقع میشود، من فکر میکنم این نکته حائز اهمیت است که توقف کنیم و فکر کنیم که چرا آنها برای بسیاری از اساتید دائمی، روزنامهنگاران و آژانسهای دولتی جهان سوم، جذابیت بسیار زیادی داشتند.
من فکر میکنم این مسئله هنوز هم در مرکز سیستم ارتباطی که توسط دموکراسیهای بزرگ و سرمایهداری غربی بهوجود آمد، وجود دارد. در بیشتر کشورهای جهان سوم که شرکتهای قدرتمند، روزنامههای نخبه، ایستگاههای رادیویی و شبکههای تلویزیونی را اداره میکنند، اعضا و متحدان آن، مؤسسات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هستند.
در دانشگاههای آمریکای لاتین، ما همیشه آسیبهای رسانههای محلی را از کاستیهای مضحک روشن و رایج و دوستگراییهای جناحی مطبوعات کوبایی یا آلمان شرقی در گسترهای نزدیکتر میدیدیم که کارکردهای صحیح خود را به عنوان متحدان قدرتهای سیاسی که اغلب دیکتاتوریهای نظامی را به عنوان خدمتگزاران مردم به حساب میآورند، پنهان میکردند.(ماتلارت و ماتلارت، 1988)
تئوری چهار فیلتر 'چامسکی' و 'هرمن' (1998) که در آن صاحبان رسانهها، آگهیکنندگان، منابع مؤسسه و تأثیر انتقادهای آنها را با هم ترکیب میکند تا اطمینان دهد که نسخه پیشنویس که پیششرط هر گزارشی است که در رسانهها منتشر میشود، هنوز دارای قسمتهای مبهمی در زمینهی ارتباط با جهان است.
همانگونه که سازمانها میگویند، رسانههای جمعی، بحث کالای عمومی و شهروند خصوصی را از طریق فعالیتها و حذفیات غیرقابل شمارش ارائه میدهند ، یعنی در واقع علایق صاحبان مؤسسه را نشان میدهند. بسیاری از روزنامه و برنامههای خبری رادیو و تلویزیون برای شهروندان عادی سرویسدهی میکنند، اما نه مطلقاً و همیشه. آنها بهتر از چیزی هستند که میتوانند باشند، اما بدتر از چیزی هستند که میگویند هستند.
شرکتهای رسانهای بینالمللی بزرگ و گستردهای وجود دارند که هر روز و هر روز شرکتهای خبری و مشاغل دیگر را تا حد نگرانکنندهای خریداری میکنند و اخبار فعالیتهای صاحبان، متولیان و رقیبان آنها را پوشش میدهند (هازن و وینوکور، 1997). در کشورهای جنوب وقتی رسانههای بزرگ صحبت از «آزادی مطبوعات» را مطرح میکنند، بسیاری از منتقدان به جای آن «آزادی ما برای انجام کار» را میشنوند.
تاکنون جهانی شدن ثروت زیادی را برای جهان بهوجود آورده است، اما توزیع پول، رفاه، و قدرت مثل همیشه نابرابر بوده است. نمایندگان شرکتهای بزرگ ممکن است یک کد جهانی را برای روزنامهنگاران در سراسر جهان تحمیل کنند اما این کار خطرناک است، از آن جهت که از آن چیزی عاید نشود و فقط وضعیت کنونی را بیان کند، گفتمانی که در آن آزادی بیان بهطور آگاهانه برای آن 10 درصد از جمعیت جهان که 80 درصد از ثروت جهان در اختیار آنها است، درآمیخته شود.
جهانیگرایی در مقایسه با نسبیگرایی فرهنگی
کشورهای مختلف و گروههای مختلف درون آنها به طور گسترده نیازمند رسانههای مختلف هستند و روابطشان با روزنامهنگارانشان متفاوت است. اساتید روزنامهنگاری ایالات متحده که ریسک میکنند و به چهار گوشه جهان برای تدریس میروند تا به افراد بیاموزند که چگونه کارشان را بهتر انجام دهند، اغلب سعی میکنند که سبک، اولویتها، منظور و زبان مثلاً نیویورک تایمز را به اتاقهای خبر مجارستان، کنیا یا نیکاراگوئه تحمیل کنند، اما آنها با یک واکنش شدید و ناخشنودی تلخ مواجه میشوند. یک کار روزنامهنگاری موفق، از فرهنگ، ارزشها و توقعات جامعه خود رشد مییابد.
با این حال، اساتید و مربیانی که با ذهنی باز سفر کردهاند، سعی دارند تا اصول را القاء کنند و به رسانههای خارجی کمک کنند که در درون سیستم معنایی و ارزشی خود رشد کنند، قلبها را تسخیر کنند و نبردها را در برابر اقتدارگرایی به پیروزی برساند.
نباید همه رسانهها و همه روزنامهنگاران به شیوههای یکسان کار کنند و به سبک یکسانی بنویسند. یک لیست اصلی از اصول وجود دارد که میتوان بهطور بینالملل آن را اتخاذ کرد. این لیستی است که در قسمت سوم این مقاله آن را ارائه کردهام؛ در واقع یک کد اخلاقی جهانی مطلوب و دستیافتنی است. این کد میتواند کمک کند تا مسائلی را که توسط دولتها، گروههای اقتصادی و روزنامهنگاران سراسر جهان ایجاد شده است تا پشت عقاید نسبیگرایی فرهنگی برای دفاع از نظامهای ارتباطی پنهان شوند و آنها را در قدرت و مردم را در جهالت نگه دارد، حل کند.
'فرناندو ساواتر' (1978) با شیوایی مشکل رژیمهای غیردموکراتیک و غیرقابل اعتماد را طرح کرد که ظاهراً به دفاع از سنتهای محلی، فرهنگ و حاکمیت ملی تظاهر میکنند ولی در عمل از اقتدارگرایی به عنوان قدرتی در جهت سرکوب مخالفان و واکنش نسبت به مدرنیزاسیون، تغییر موضع میدهند.
حقوق بشر توسط اروپا ابداع شد، اما هماکنون این حقوق به همه تعلق دارد و به خاطر انسانیت باید اعمال شود. هندیهای آمریکای لاتین هیچ مفهومی همچون حقوق بشر ما ندارند، اما در حال حاضر آنها از این حقوق در برابر حاکمان ظالم سفیدپوستشان دفاع میکنند. این حقوق جهانی شده است. در آن موقعیت، من به امپریالیسم اخلاقی اعتقاد دارم. بعضی از آفریقاییها چوچول دختران کوچک را قطع میکنند و میگویند این سنتشان است، فرهنگ و حقشان است نه اینطور نیست؛ باید به سنتهای محلی تا جایی اجازه داد که به مرز حقوق بشر برخورد کنند، سپس باید آنها را متوقف کرد. (ساواتر، ارتباط شخصی، آوریل 1996).
عینیت، پردهای که رسانهها پشت آن پنهان میشوند
آیا بعضی از اصول در زمینهی ارتباط با این روش یکسان، جهانی میشوند؟ حتی برای بعضی از ما که فکر میکنیم پاسخ مثبت است، تعیین اصول مشخصی که چنین لیستی را ایجاد کند مشکل است. 'مککوئیل' (1992) میگوید: 'عینیت، اصلی است که روزنامهنگاران تمامی جهان در آن مشترک هستند.' اما یک بررسی در مورد کدهای اخلاقی نشان میدهد که در بسیاری از کشورها، عینیت دستنیافتنی تلقی میشود و حتی از آن به عنوان پردهای استفاده میشود که رسانهها رنگ واقعی خود را پشت آن پنهان کردهاند. (ویلانووا، 1999)
تعادل میان عزت و عمل آزادی اطلاعات، به عنوان یکی از حقوق انسانی و عزت و فهم اعمال و رسوم فرهنگی مختلف باید یکی از مسایل همیشگی مورد نظر روزنامهنگاران باشد و این مسئلهای است که نمیتوان آن را با یک مقررات کلی که بتواند به طور خودکار به ما بگوید که در هر مورد چه کار باید انجام دهیم، حل کرد. اولین مقررات در مورد هویتهای فرهنگی اعلام وجود کرده است و دادن حق اظهار نظر و فضا در مورد دیدگاههای مختلف افراد به زندگی و اجزاء آن بسیار مهم است.
بعضی اوقات پذیرش سنتهای روزنامهنگاری کشورهای دیگر سخت است. مثلاً ژاپنیها به طور سنتی به مسئولان خود زیاد احترام میگذارند. یک روزنامهنگار ایالات متحده که با چنین سنتی رفتار میکند، روزنامهنگاران و مخاطبان را از یک عملکرد اساسی جهانی محروم کرده است و آن عملکرد، مترادف با مراقبت کردن است. رسانههای ژاپنی در حقیقت در حال تغییر هستند، اما با یک تغییر اجتماعی طولانی و عمیق در ساختار اجتماعیشان، نه با تحمیل یک کد جهانی به سبک غربیها.
یک روزنامهنگار اسپانیایی توسط بعضی از کارهای رسانههای ایالات متحده، مانند شیوه شناساندن کاندیداها در صفحه سرمقاله به سادگی دچار سردرگمی میشود. برخورد منصفانه با همه کاندیداها بعد از شناساندن رسمی چیزی است که روزنامهنگاران لاتین خودشان (یا هر کسی) را قادر به انجام آن نمیدانند.
اگر این تفاوتها اعلام شوند و روزنامهنگاران کشورها و سنتهای مختلف یاد بگیرند که آزادتر و متواضعتر شوند، غنای تصویر پررنگ دنیای روزنامهنگاری، ایجاد یک کد اخلاقی جهانی را ممکن خواهد ساخت؛ چون این تفاوتها بر ارزشهای اصلی حرفه ما اثر ندارد. من فکر میکنم آنها با یک موضوع متداول ضروریتر و مفیدتر موافقت خواهند کرد.
کدی برای تمامی فصلها
در زمانهای جنگ، بلایا، عزای ملی یا جشن عمومی، رسانهها معمولاً نقش خود را به عنوان مراقب جستجوگر عینی به تعلیق درمیآورند و آنچه را انجام میدهند که بدان اعتقاد دارند. آنها در احساسات، پیشگامیها، دلجوییها، الهامبخشیها، شادی، فریاد یا گریههای ملی یا اجتماعی شرکت میکنند. 'دایان' و 'کاتز' (1994) این رویدادها را وقایع رسانهها مینامند.
در این لحظات، وقتی صاحبان، سردبیران و گزارشگران رسانههای بیشماری استانداردهای کار روزانه خود را کنار بگذارند، شاید ممارست در اصول اخلاقی قابل اطمینان از همیشه مهمتر باشد.
مردم با علاقه خاصی در حال گوش دادن هستند و تمایل دارند با عمل به آنچه که میخوانند و میشنوند واکنش نشان دهند.
یک کد اخلاقی طوری طراحی شده است که تحت هر شرایطی ارزشمند باقی بماند. من فکر میکنم که توضیح امکان یک کد برای تمامی فصلها در نگاه سیاستمداران، رهبران اجتماعی و حتی روزنامهنگارانی که استاندارهای اخلاقیشان را بنا بر لحظه تغییر میدهند، مهم است. نیازی نیست که بلایی ملی وجود داشته باشد. در دنیای اسپانیایی زبانها، عینیترین رسانهها، طبیعت هواداریشان را در خلال پیکارهای انتخاباتی نشان میدهند. مهمترین روزنامهها روز به روز اقدام به قرار دادن کاندیدای مورد علاقهشان در صفحه اول، مجله و صفحات شیوه زندگی قرار میدهند.
هنگامی که این مقاله را مینویسم، تلویزیون آخرین اخبار حملات تروریستی در نیویورک و واشنگتن را اعلام میکند. رسانههای ایالات متحده چگونه باید چنین تراژدیهای ملیای را پوشش دهند؟ یک کد جهانی درست باید چه امروز، چه یازدهم سپتامبر 2001، با ارزش باشد.
نتیجهگیری:
هدف از این مقاله جمعآوری بعضی از سوالاتی است که من فکر میکنم وقتی امکان یک کد جهانی اخلاقی برای حرفه روزنامهنگاری را توضیح میدهیم باید مورد توجه قرار گیرد. میخواهم بعضی از مشکلاتی را که دربارهی محتوای ممکن چنین کدی میبینیم، ارائه دهم.
حتی زمانی که سنتها و فرهنگهای روزنامهنگاری که افراد در آنها رشد یافتهاند از بعضی از جنبهها کاملاً با هم متفاوت است، من معتقدم که توضیح درباره کد جهانی ممکن است در حوزه دانشگاهی برای تمامی افراد درگیر آن مفید، مثبت و خوب باشد.
قدرت و اثر روزنامهنگاری و قابلیت آن برای شکل دادن به عقاید، ارزشها، استعارهها و اسطورهها در اذهان اجتماعی، تقریباً تبیین چنین کدی را برای تمامی جوامع جهانی امروزی ضروری کرده است. ارتباط بیشتر و بیشتر جهانی میشود، چون کارها، کدها و یاوران آن در هر پنج قاره بیشتر و بیشتر همجنس (یکسان) میشوند. از این رو، تلاش برای جمعآوری استانداردهای اخلاقی بزرگ و گسترش آنها به مراکز و گوشه و کناری که در آن روزنامهنگاری اخلاقمدار، یک ضرورت است.
من هنوز نمیدانم که آیا یک کد جهانی اخلاق روزنامهنگاری ممکن است یا نه؟ اما در فرایند تهیهی این مقاله من نتیجه گرفتم که به شرط اینکه تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روشن شود، کد میتواند به اندازهی اعلامیه جهانی حقوق بشر مفید باشد. حقوق بشر هنوز رعایت نمیشود، اما اگر این اعلامیه ارائه نمیشد دنیا در وضعیت بدتری قرار میگرفت.
در سراسر جهان مثالهایی از توسعهی مثبت به خاطر اتخاذ کدهای اخلاقی توسط رسانههای خاص، انجمنهای منطقهای و ملی روزنامهنگاری، یا دستهبندیهای صاحبان رسانهها وجود دارد. توضیح آزاد یک کد احتمالی به خودی خود یک گام مهم است. فراتر از آن، بحثی در حالت جهانی آن، ارتباط و اطلاعات چه بخواهیم چه نخواهیم جهانی شده است. کد جهانی اخلاقی پیامد منطقی تغییر در روشی است که ما به عنوان روزنامهنگار کار میکنیم و به عنوان شهروندان و مصرفکنندگان آن را دریافت میکنیم.
بسیاری از جنبهها باید مورد توجه قرار گیرد و این چالش بزرگی است، اما همانطور که قدرت و اثر رسانههای جمعی بیشتر میشود، نیاز برای کد روزنامهنگاری اخلاقی نیز بسیار مهمتر و مفیدتر از همیشه احساس میشود.
منابع :
Blaustein, E., & Zubieta, M. (2000). Decíamos ayer. La prensa argentina durante el. proceso. Buenos Aires, Argentina: Editorial Colihue
Chomsky, N. & Herman, E. (1988). Manufacturing Consent: The Political Economy of the Mass Media. New York: Pantheon
Dayan, D., & Katz, E. (1994). Eventos mediaticos [Media events: The live broadcasting history]. Mexico: Fondo de Cultura Economica.
Dyson, F. (1984). Armas y esperanza [Weapons and hope]. México: Fondo de Cultura Economica.
Gans, H. (1980) Deciding What's News. New Yourk: Vintage.
Hazen, D., & Winokur, J. (1997). We the media: A citizen's guide to fighting for media democracy. New York: The New Press.
Mattelart, A., & Mattelart, M. (1988). Pensar sobre los medios. Comunicación y Crítica. Social. Costa Rica: Departmento Ecuménico de Investigaciones.
McQuail, D. (1992). La acción de los medios. Los medios de comunicación y el interés. público [Media performance. Mass communication and the public interest]. Buenos Aires, Argentina: Amorrortu.
Rivers, W., & Mathews, C. (1988). La ética en los medios de comunicación [Ethics for the. media]. México: Gernika.
Savater, F. (1978). Perdonadme, ortodoxos. Madrid, Spain: Alianza Editorial.
Tuchman, G. (1972). La objetividad como ritual estratégico. CIC # 4 (originally published in the American Jouranl of Sociology).
Villanueva, E. (1999). Deoutologin Informativa, Codigos Deontologicos de la prensa escrita en el mundo. Ciudad de Mexico, Mexico: Universidad Iberoamericana