• سورن مورک پیترسن، ترجمه: علی حاج محمدی
  • 1389-03-16 08:28:00
  • کد مطلب : 3088
اینترنت پهن باند و گسترش سایبورگ

این مقاله بر استفاده از اینترنت با پهنای زیاد در خانه، با تاکید بر جنبه‌های مختلف مادی اینترنت متمرکز می‌شود. با الهام از نظریه‌ی کنشگر شبکه و نظریه سایبورگ، برای نشان دادن نمای کلی چگونگی ادغام اینترنت در زندگی روزمره و ارتباط آن با سایر تکنولوژی‌ها توسعه یافت.

جنبه‌های مادی استفاده اینترنت پهنای باند زیاد

سورن مورک پیترسن (Søren Mørk Petersen)
دانشگاه تکنولوژی اطلاعات کپنهاک، دانمارک

چکیده

این مقاله بر استفاده از اینترنت با پهنای زیاد در خانه، با تاکید بر جنبه‌های مختلف مادی اینترنت متمرکز می‌شود. با الهام از نظریه‌ی کنشگر شبکه و نظریه سایبورگ، برای نشان دادن نمای کلی چگونگی ادغام اینترنت در زندگی روزمره و ارتباط آن با سایر تکنولوژی‌ها توسعه یافت. این مفهوم در مسیردهی و ترسیم زندگی روزمره، از طریق مشاهدات مشارکتی اتنوگرافیک (مردم نگارانه) و مصاحبه‌های کیفی به کار گرفته شد. مفهوم جریان 'ریموند ویلیامز' برای ترسیم چگونگی ادغام اینترنت در درون زندگی روزمره و در نتیجه، تبدیل به تکنولوژی دنیوی که زمان و مکان را  فشرده می‌کند، استفاده شد. ویژگی جریانی مانند اینترنت و استفاده متوالی آن، اعمال مادی جدید را خلق می‌کند. استدلال مقاله این است که وقتی نگاهی به اینترنت می‌اندازیم، مجبور به بررسی همه‌ی جنبه‌های دنیوی استفاده از اینترنت هستیم و گاهی کاربران را به عنوان سایبورگ‌های دنیوی درک می‌کنیم.

واژگان کلیدی: فرهنگ سایبر، پهنای باند زیاد خانگی، اتنوگرافی، سایبورگ

مقدمه

مطالعات فرهنگی سایبر (Cybercultural Studies) به طور گستره به بازنمایی‌های اینترنتی (هم از لحاظ متنی و هم از نظر  دیداری) همراه با چگونگی ارائه اینترنت یا فضای سایبر در سایر رسانه‌ها (نظیر روزنامه‌ها، آگهی‌های تبلیغاتی و ادبیات سایبرپانک) پرداخته است (مثلاً، به دانت، 1998؛ گونزالس، 2000؛ لوکورت، 1999؛ ناکامورا، 2000 ؛ سیلور، 2000 مراجعه کنید). این امر به هیچ عنوان تعجب آور نیست، زیرا اینترنت یک رسانه‌ی متنی و  دیداری است. مطابق نقد 'لارنس گراسبرگ'، رویکرد مطالعات فرهنگی، فرهنگ عامه پسند را به فرایند‌های ارتباطی تقلیل داده است. تحلیل فرهنگی تنها به تفاسیر معانی شناختی و معنایی مختلف می‌پردازد که می‌توان آن را در بازنمایی‌ها ی انواع مختلف سراغ گرفت که به تمرکز اولیه بر اعمال زبانشناختی و گفتمانی، به عنوان تنها مکان برساختن معنا منجر می‌شود. هدف اصلی گراسبرگ در تجدید نظرش در مطالعات فرهنگی، بررسی همه تاثیرات مختلف دیگر است که لزوماً یک بازنمایی تولید می‌کند (گراسبرگ،  1992).

اگر این نقد را به مطالعات فرهنگ سایبر به کار گیریم، به جای توانایی ارائه اطلاعات به اشکال گوناگون، مجبور می‌شویم به سایر ابعاد اینترنت و کامپیوتر تاکید کنیم.

شکل گیری رسانه‌ها در ارتباط با عمل مادی شان چیز جدیدی نیست، هرچند به ندرت انجام شده است.  دیوید مورلی (1995) به جای اینکه فقط بر محتوای پخش تاکید کند و تاثیرات فیزیکی و شنیداری تماشای آن را بررسی کند، به مطالعات تلویزیون علاقه مند می‌شود. نینا ویکفورد (1999) نشان داده است که چگونه  فضا و وضع فیزیکی یک کافه اینترنت در لندن، جزیی از برساخت جنسیت است. ماریا باکارد جیوا (2005) در ارتباط با استفاده از اینترنت در خانواده‌های معمولی، بیان می‌کند که چگونه قرارگرفتن کامپیوترها در خانه، استفاده اصلی از آنها و تعداد افراد استفاده کننده از اینترنت در خانواده را مشخص می‌کند. همه این نویسندگان نشان می‌دهند در صورتیکه خواهان درک و فهم مناسب تاثیرات رسانه‌ها بر کاربران و زندگی روزمره شان هستیم، رسانه‌ها نیازمند تحقیق و بررسی به شیوه‌های مختلف هستند. برای بررسی بیشتر تحلیل گراسبرگ، برخی تاثیرات ساختاری و مادی استفاده از پهنای باند زیاد اینترنت در خانه را نشان می‌دهم و بر چگونگی بازنمایی‌ها در صفحه کامپیوتر و استفاده از اینترنت در زندگی روزمره (که اشکال مختلف تغییرات ساختاری و مادیت را تولید می‌کند)، متمرکز خواهم شد.

یکی از ویژگی‌های این دیدگاه، تحول اینترنت و تبدیل آن به تکنولوژی دنیوی در امتداد است، مثل دستگاه‌های قهوه ساز و یخچال‌ها. تحقیق اخیر (باکارد جیوا، 2005،‌هایتورنت وایت و ولمن،  2002؛ میلر و ایسلا تر، 2000) اینترنت را به عنوان یک تکنولوژی روزمره مفهوم‌سازی کرده است که به جای تمرکز بر ویژگی غیر معمولی رسانه به عنوان یک مرز جدید،  برای انجام وظایف روزمره مختلف به کار می رود (سردار، 2000).  برای اغلب مردم، اینترنت یک تکنولوژی دنیوی است، چیزی که اغلب در آگهی‌ها ی تجاری (برای اتصال اینترنت پهنای زیاد) به کار گرفته شده است. در سال 2004، دنیش (Danish) یک فراهم کننده پهنای باند زیاد، آگهی بازرگانیِ‌یی پخش کرد و خانواده ای را به تصویر ‌کشید که به خانه ای جدید نقل مکان کرده بودند. آگهی بازرگانی نشان داد که مادر و پدر، اتاق‌های خانه جدید را نقاشی می‌کنند؛ درحالیکه گوینده به ما درباره اتصال و ارتباط پهنای باند زیاد شهر سایبر اطلاعات می‌داد. این امر حاکی از این است که وقتی به خانه ای جدید نقل مکان می‌کنید، تنها به نقاشی دیوارها نیاز ندارید، بلکه به اتصال اینترنت با پهنای زیاد نیز نیازمندید. آگهی بازرگانی، اینترنت را در یک بافت دنیوی همراه با نقاشی روی دیوار قرار می‌دهد. آگهی‌های مشابه در رسانه‌های دنیش، بیانگر این امر است که تغییری در به تصویرکشیدن اتصال اینترنت، به عنوان کلید و پاسپورتی به دنیای آنلاین ایجاد شده و به برنامه سودمند خانگی دنیوی  تبدیل شده است [1]. فراهم کننده پهنای زیاد و آژانس‌های تبلیغاتی آن، تغییری در چگونگی استفاده و تفکر درباره اینترنت مشاهده کرده اند[2]. همچنین استفاده دنیوی از اینترنت، زمینه اتنوگرافیکی را آشکار می‌کند که این مقاله بر اساس آن شکل گرفته است. 

عمل دنیوی سایبورگ (Mundane Cyborg Practice)

اینترنت و کامپیوتر‌های خانگی به تکنولوژی‌هایی دنیوی و مادی تبدیل شده اند. مفهوم 'عمل دنیوی سایبورگ' به تبیین و توضیح روابط سایبورگ در زندگی روزمره کمک می‌کند. به عنوان یک دیدگاه نظری، سایبورگ اولین بار توسط دانا‌هاراوی[1] (الف1991[1985]) برای توضیح روابط انسان و تکنولوژی معرفی شد و برای نشان دادن مداخلات خیلی زیاد تکنولوژی در بدن، از کاشت و عمل جراحی پلاستیک (بالسامو، 1997) تا مستندهای علمی‌دنیای کوچک بیولوژیک به کار رفته است (برایلد و لیکه، 2003). با این حال، با تمرکز بر ادغام اینترنت به درون زندگی روزمره، هدف، برگرداندن (نظریه) سایبورگ به مسیر موقعیت‌ها و اتصالات و ارتباطات دنیوی است تا مشخص شود که سایبورگ فقط یک شکل خارجی نیست و در شکل دنیوی اش می‌تواند درک ما را از استفاده اینترنت در مسیر جدید جلو ببرد. سایبورگ دنیوی به ما درباره عمل روابط تکنولوژی با انسان در زندگانی روزمره کاربران پهنای باند، اطلاعات زیاد می‌دهد. این مقاله، سایبورگ دنیوی را به عنوان یک مفهوم و عمل از طریق مشاهدات اتنوگرافیک کاربران اینترنت و مصاحبه‌ها با این کاربران بررسی خواهد کرد.

ترسیم عمل سایبورگ دنیوی، مبتنی بر تحقیق انجام شده من در یک سال گذشته است که در آن شش کاربر پهنای باند زیاد را که در چهار خانه مختلف زندگی می‌کردند، مورد مشاهده قرار دادم. به مدت 48 ساعت در هر کدام از این مکان‌ها ماندم و مشاهده کردم و از استفاده آنها از اینترنت و کامپیوتر یادداشت‌برداری ‌کردم. به مستندکردن استفاده‌ی روزانه آنها از تکنولوژی‌های مختلف در ارتباط با وظایف دنیوی، نظیرآشپزی، مطالعه و استفاده فراغتی و کاری اینترنت و کامپیوتر علاقه‌مند بودم. شرکت کنندگان، دانشجویان یا افراد تحصیل کرده بیکار بودند. محدوده و گستره یافته‌های این تحقیق، محدود به این کاربران است و ادعاهای من، نمایانگر استفاده همه کاربران پهنای باند زیاد نخواهد شد. با این حال، تمرکز بر کاربران پهنای باند زیاد، نقطه مهمی‌از این مقاله را منعکس می‌کند. وقتی از مشارکت‌کنندگان خواسته شد تا فرق بین اتصال پهنای باند زیاد و شماره گیری (دایل آپ) را توضیح دهند، همه آنها گفتند وقتی پهنای باند زیاد دارید و تا زمانی که شما یک اتصال شماره گیری برای وصل شدن به اینترنت دارید، اتصال به اینترنت برای سایر چیزها به کار برده می‌شود [3]. پهنای باند زیاد فرصتی برای آنلاین شدن همه زمان با قیمت مناسب ارائه می‌کند و این امر باعث می‌شود اینترنت به قسمتی از زندگی روزمره تبدیل شود، همانند تلویزیون که همه زمان وجود دارد و دسترسی به آن امکان‌پذیر است (مورلی، 1995).

خانه، یک بافت و زمینه خوب برای بررسی روابط دنیوی سایبورگ در ارتباط با اعمال زندگی روزمره است. مری داگلاس (Mary Douglas) انسان‌شناس، مسئولیت مشترک و انسجام (solidarity) را در درون خانه به عنوان منبع اصلی این اعمال مختلف چارچوب بندی می‌کند، همه آنها برای خیر عمومى یا صلاح همگانى خانواده هدایت شده اند (داگلاس، 1991).  به جای تمرکز بر نقش‌های خانه (برای مثال آموزش کودکان)، داگلاس بر انسجام تاکید می‌کند که برای نگه داشتن خانواده کنار هم لازم است. این امر، به هماهنگی چشمگیر بین اعضای مختلف خانواده و وظایف مختلف آنها می‌پردازد. در اعمال دنیوی سایبورگ، اینترنت و کامپیوتر جزیی از این هماهنگی و تشریک مساعی می‌شود. این روابط می‌توانند به عنوان یک شبکه درک شوند که در بخش‌های زیر مورد بررسی قرار خواهیم داد.

توسعه شبکه‌ها

اگر می‌خواهیم اینترنت را به زندگی روزمره ارتباط دهیم، مجبوریم آن را به عنوان یک جزء اصلی زندگی روزمره، نه به عنوان موردی متفاوت از زندگی واقعی، مفهوم سازی کنیم. لیزا ناکامورا (Lisa Nakamura) نشان می‌دهد که چگونه بازنمایی‌های قومیت در ابعاد چندکاربری (MUDs) (در داخل فضای سایبر/آنلاین) و آگهی‌های تجاری (خارج فضای سایبر/آفلاین)، ساختارهای یکسان هژمونیک عقاید قالبی (کلیشه‌ای) دیگری را دریافت می‌کنند (ناکامورا، 2000الف، 2000ب). ناکامورا تمایز بین زندگی واقعی و فضای مجازی را با نشان دادن الگوهای تکراری هژمونی از طریق بافت‌های مختلف می‌شکند. این رویکرد سیاسی، یک عمل عمومی (متعارف) در چارچوب مطالعات فرهنگی فرهنگ فضای سایبر است. با این حال، در اینجا رویکرد بدیل برونو لاتور (Bruno Latour) استفاده شد. لاتور، اینترنت را به عنوان جزء یک شبکه بزرگتر از طریق به کارگیری نظریه کنشگر شبکه، مفهوم سازی می‌کند.

نظریه کنشگر شبکه، یکی از شیوه‌های بحث درباره دنیا به عنوان شبکه روابط بین کنشگران مختلف است. در صورتی‌که خواهان قرار دادن اینترنت در سطح سایر تکنولوژی‌های دنیوی هستیم، از نظر هستی شناسانه خیلی متقاعد کننده است. قاعده کلی پشت نظریه کنشگر شبکه این است که هر چیزی را در یک مفهوم تحلیلی یکسان تلقی کنیم. نظریه کنشگر شبکه، هستی‌شناسی متغیر را بر اساس ویژگی ارتباطی انسان و کنشگران غیر انسانی استفاده می‌کند و زمانی که این موارد تحلیل شوند، یک رویکرد متقارن فراخوانده می‌شود تا تضمین کند که نه کنشگران انسانی و نه غیر انسانی از همه عاملیت‌ها، یعنی، قدرت عمل در دنیا رها می‌شوند. انسانها و غیر انسانها به واسطه تعامل دو طرفه وجود دارند؛ آنها در واسطه‌گری‌های مختلف با همدیگر اتفاق می‌افتند. لاتور[2] (الف1993) توضیح بیشتر می‌دهد و بیان می‌کند که آنها قبل از واسطه گری شان وجود نداشتند، بلکه از طریق آن، هستی خود را پیدا کرده اند. این فرایند می‌تواند از طریق اینترنت تشریح شود. در این خوانش، زمانی که هیچ کس از اینترنت استفاده نمی‌کند، هستی ندارد، زیرا در هر صورت، معنایی خلق نمی‌کند که از نظر تحلیلی برای خودش جذاب باشد. هنگام استفاده معنادار، چیزی در دنیا هستی پیدا می‌کند که معنایی برای انسانها (و غیر انسانها) خلق کند. البته بیان این موضوع مشکل است که انسانها قبل از استفاده از اینترنت وجود نداشتند، بلکه باید یادآوری کرد که این یک هستی شناسی تحلیلی و نظری است. اگر ما فی نفسه دنیا را در نظر بگیریم، آشکار می‌شود که انسان همواره در ارتباط با غیر انسان است. از نظر تحلیلی، اینترنت و انسانها قبل از تعامل‌شان وجود نداشتند. البته نتیجه این است که آنها هر دو باعث معنایی در این تعامل می‌شوند. بنابراین باید به صورت قرینه تلقی شوند. وقتی ما این رویکرد را برای اینترنت به کار می‌گیریم، قادر به تحلیل آن در کنار سایر تکنولوژی‌ها یا رسانه‌ها برای استفاده در زندگی روزمره می‌شویم و می‌توانیم تعاملات مختلف بین کنشگران درگیر را مشخص کنیم.   

چنین رویکردهایی، از جبرگرایی فناورانه یا اجتماعی جلوگیری می‌کند (لاتور، ب1993). استدلال جبرگرایی فناورانه این است که اینترنت، زندگی روزمره را تغییر می‌دهد. این حالت زمانی تحقق می یابد که مثلاً دسترسی 24 ساعته به اینترنت، آن را به یک مزاحم همیشگی مبدل می‌سازد که می‌تواند حوزه خصوصی زندگانی ما را مختل کند و ماهیت این حوزه را گاهی برخلاف میل و اراده ما تغییر دهد. جبر گرایی اجتماعی، تکنولوژی را به عنوان یک چیز بیطرف و فقط به منزله ابزار دیگر برای اراده و میل  انسان می‌بیند. لاتور تعامل بین انسان و اینترنت را به عنوان یک تعامل درست و واقعی در نظر می‌گیرد که انسانها و اینترنت را تغییر می‌دهد و آنها را به یک کنشگر متقارن تبدیل می‌کند؛ اینترنت-انسان. هرچند آنها تنها کنشگر موجود نیستند، زیرا بدون برخی تکنولوژی‌های کامپیوتری، نمی‌توان به اینترنت دسترسی پیدا کرد؛ بنابراین کنشگر به کامپیوتر- انسان - اینترنت تبدیل می‌شود. وقتی اینترنت برای هدف خاصی به کار برده شد (دانلود فیلم و تماشای آن فیلم در دستگاه تلویزیون)، کنشگر تبدیل به تلویزیون-کامپیوتر- انسان- اینترنت می‌شود. از نظر تحلیلی، کنشگران و شبکه‌ها با درگیر کردن خود در تعاملات، دنیا را می‌سازند و از این طریق، به طور پیوسته ارتباط را با سایرکنشگران خلق می‌کنند (لاتور، 1991 ). همچنین، این کار در یک عمل دنیوی سایبورگ اتفاق می‌افتد که اساساً یک شبکه است که همراه با کنشگران مختلف (همانطور که در مثال‌های کنشگر تلویزیون- کامپیوتر- انسان- اینترنت تشریح شد) به وفور قابل مشاهده است. به طور اساسی، امر روزمره (The Everyday) از مسیرها و موضوعات مختلفی تشکیل شده و دارای ابعاد زیادی است و بر این اساس است که ارتباطات و اتصالات بین کنشگران (به شکل متقارن) را شکل می‌دهد (لاتور، 1996).

بازپیکر بندی‌های مادی و بازنمایی کننده

الگوی تفکر ارائه شده در جبرگرایی تکنولوژی یا اجتماعی، در بحث چارچوب نظریه فرهنگی و  مطالعات علم و تکنولوژی در رابطه بین ماده و بازنمایی/ گفتمان آشکار می‌شود (4). مساله این است که به هر حال، یک اصطلاح (از لحاظ خلق معنا) بر اصطلاحات دیگر ترجیح داده می‌شود. این نوع نگرش در دوگانگی بازنمایی- مادیت تکرار شده است؛ آیا این نگرش می‌تواند یکی از این پدیده‌ها را در فرایند معناسازی در اولویت قرار دهد؟ آیا معنا تنها در درون بعد مادی یا بازنمایی کننده/ گفتمانی برساخته شده و به بعد دیگری ترجیح داده می‌شود؟ اگر به نظریه گفتمان برگردیم، عمدتاً جواب این است که امرمادی تنها معنا را از طریق گفتمان به دست می‌آورد. ارنست لاکلا و شانتال موف (Ernesto Laclau & Chantal Mouffe) به طور قاطع بیان می‌کنند: 'ما ویژگی مادی هر گفتمانی را اثبات خواهیم کرد' (1985 :108 ؛ همچنین به باتلر، 1993 مراجعه شود). این رویکرد به همان اندازه دیدگاه دیموکریتوس یک طرفه است (460 قبل از میلاد- 370 قبل از میلاد)؛  کسی که استدلال کرد واقعیت یا دنیا، مجموع اجسام فیزیکی است که تنها برای ما از طریق احساساتمان قابل درک است؛ رویکردی که اکنون از طریق تجربه گرایی قرن 17 به علوم طبیعی نفوذ کرده است (مارکوسن و اولسن،  2002). در این دیدگاه، معنا تنها به وسیله ماده یا در ماده مسلم در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر،  شما فقط می‌توانید ماده را با گفتمان آغاز کنید و نتایج یکسان خواهید داشت؛ معنی از یک جنبه خاص هستی به  درون سایر جنبه‌ها مشتق می‌شود یا پدیده‌ها تعالی یا استعلا (Transcendend) می شود، اما دانا‌هاراوی (Donna Haraway) به جای تفکر مادی یا نشانه شناختی به عنوان مقوله‌های هستی شناسانه مطلق، بر رابطه مشترک 'بین مادیت و علائم' اصرار می‌ورزد (درگودف، 85:2000). این رابطه تنها در ارتباط با ماده به عنوان نوعی 'ماهیت' و ' زبان 'یا 'انسان' نیست،  بلکه تکنولوژی را نیز شامل می‌شود:

 آشکار نیست چه کسی می‌سازد و کسی که در ارتباط بین انسان و ماشین ساخته می‌شود، کیست. آشکار نیست که ذهن چیست و آنچه از بدن در ماشین‌ها وجود دارد، چیست که در درون کنش‌های رمزگانی تجزیه می‌شوند. تا آنجا که ما خودمان را هم در گفتما‌‌‌ن‌های رسمی ‌(مثلا بیولوژی) و در عمل روزانه (مثلا اقتصاد خانه) می‌یابیم، ما خود را در سایبور‌‌‌گ‌ها، دورگه‌ها،  موزاییک‌ها، توهمات پیدا می‌کنیم. ارگانیسم‌های بیولوژیک، سیستم‌های بیوتیک (زنده) و ابزارهای ارتباطات مثل سایر موارد شده اند. انفصال هستی شناسانه، بنیادی در دانش رسمی‌ماشین و ارگانیسم، فنی و ارگانیک وجود ندارد. (هاروی الف 1991(1985):177- 8). 

از نظر‌هاروی، چیزهای مادی و نشانه شناختی (آنچه من بازنمایی می‌نامم)، به درون برخی چیزها  وارد شده و به ما یک بینش جدید نسبت به دنیا می‌دهند (هاروی،  1994). در صورت به کارگیری این ایده در اینترنت به شکل سایبورگ، خواهیم دید که اینترنت فراتر از یک ماشین نمایشگر و بازنمایی کننده است. در شروع این مقاله، این ابزارها مطرح شد. اگر تنها بر صفحه‌های اول (اصلی) در ارتباط با اعمال نشانه شناختی و معنایی متمرکز شویم، نمی‌توانیم اینترنت را درک کنیم. همچنین بازنمایی به اعمال رمز گذاری مختلف نظیر انتقال یا پیکر بندی ویژگی مادی خانه‌هایمان می‌پردازد.  اگر خواهان درک مناسب و کافی از اینترنت به عنوان تکنولوژی چندکاره و فراگیر هستیم (که خودش را تقریباً به همه چیز در زندگی روزمره مربوط می‌سازد)، باید اعمال رمزگذاری مختلف در ارتباط بین بازنمایی و ماده را شناسایی کنیم. این ارتباط نه تنها یک ویژگی بازنمایی کننده است، بلکه اغلب به عنوان یک ویژگی مادی مطرح می شود. سایبورگ می‌تواند درک ما را از این سوالات هستی شناسانه و اپیستمولوژیک (با مشخص کردن ارتباط مشترک بین ماده و نشانه) هدایت کند.

ترسیم و مشخص کردن اینترنت از منظر کاربرد، ارتباطات و اتصالات مختلف را تعیین می‌کند و شکل گیری‌ها ی دوگانه را پدید می آورد. توضیح خواهم داد که چگونه اینترنت، زمان را فشرده می‌کند و به عنوان یک جریان تجربه می‌شود و چرا اینترنت به عنوان یک امر دنیوی درک می‌شود، آنگاه جنبه‌های مادی مختلف مطرح خواهد شد.

کاربرد اینترنت و ساختار زندگی روزمره

اینترنت عمدتاً به دو شکل مختلف، یا به صورت اتصال شماره گیری یا اتصال پهنای باند زیاد، وارد خانه می‌شود و از این طریق، مشارکت کننده‌ها را قادر می‌سازد تا به شکل همزمان، آنلاین شوند. این اتصال همیشگی و پیوسته، در مقایسه با زمانی که آنها یک مودم شماره گیری دارند، شیوه ای را تغییر می‌دهد که در آن اینترنت استفاده شده و معنایی مختلف برای کاربران ایجاد کند. همه مشارکت کنندگان با یک اتصال شماره گیری شروع می کنند، اما به دلیل مقرون به صرفه و قابل دسترس بودن، آن را به یک اتصال پهنای باند زیاد تبدیل کرده اند. وقتی از مشارکت کنندگان پرسیده شد که این دو شکل اتصال به اینترنت را با یکدیگر مقایسه کنند، همه آنها گفتند که تجربه شان از اینترنت به طرز معنی داری با اتصال پهنای باند زیاد در خانه‌هایشان تغییر یافته است. وقتی از اتصال شماره‌گیری بهره می‌بردند، آنها این نوع اتصال اینترنتی را فقط برای ایمیل و گاهی برای جست وجوی وب استفاده می کردند. یکی از مشارکت کنندگان، کاسپر، دانشجوی 30 ساله علوم اجتماعی در دانشگاه روسکیلده،  تفاوت را بدین شکل توضیح می‌دهد:

زمانی که اتصال شماره گیری دارید، در اغلب موارد هرگز جست وجوی بی هدف نمی‌کنید،  اکنون من به طور پیوسته مدیا پلیر‌ها و سایر برنامه‌ها را (که هرگز قبلاً  نداشتم و انجام نمی‌دادم) دانلود می‌کنم. در اتصال شماره گیری، فقط برای دانلود یک عکس، نیم ساعت زمان لازم بود. بنابراین می‌توان گفت وقتی پهنای باند زیادی دارید، شیوه ای کاملاً متفاوت در استفاده از کامپیوتر و اینترنت شکل می گیرد. زمانی که یک اتصال شماره گیری داشتم، تنها چیزی که از کامپیوتر استفاده کردم، ارسال و گرفتن ایمیل بود. وقتی پهنای باند زیاد گرفتیم، در همان لحظه اول، همه ویژگی‌ها  و امکانات مختلف اینترنت برای ما آشکار شد. تقریباً نباید آن دو را با هم مقایسه کنید، زیرا آنها کاملاً متفاوتند.

داشتن کامپیوتر روشن در همه وقت (6) به دلیل توانایی آن در فشرگی زمان و مکان، زندگی روزمره مشارکت کنندگان را تغییر داده است (ایسلک و وایس، 118:2005). زمان به دلیل ارتباط بین جریان عادی زندگی روزمره و اینترنت، در دو شیوه متفاوت فشرده می‌شود. بعد زمانی دایره وار، در تکرار عادت یکسان جست وجوی وب دیده شده است. همه آنها عادت جست وجوی سایت‌های یکسان روزانه (نوعاً سایت‌های خبری و وبلاگ‌ها)، خواندن ایمیل و برقراری ارتباط به مسنجر (messenger) دارند. این الگو بعد از ناهار، شام، قبل از رفتن به رختخواب و هر زمان که آنها به خانه برمی‌گردند، تکرار می‌شود. غذا خوردن و آمدن به خانه، به استفاده اینترنت مربوط می‌شود. به نظر می‌رسد تغییر فضای فیزیکی هنگام آمدن به خانه، تاثیر خاصی دارد. برخی از آنها وقتی به خانه برمی‌گردند، می‌خواهند برنامه را باز کنند تا قبل از ترک خانه آن را بینند. آنا و کاسپر، که معمولاً کامپیوتر را هنگام بیرون رفتن خاموش می‌کنند، اولین کاری که بعد از خرید نیم ساعته یا پنج ساعته انجام می‌دهند، روشن کردن کامپیوتر است. نکته قابل توجه این است که آنها وقتی در خانه هستند، آن را روشن نمی‌کنند اما وقتی به داخل خانه می‌آیند، این کار را انجام می‌دهند:

کاسپر: نمی‌دانم چرا وقتی به خانه می‌آییم، آن را روشن می‌کنیم. ما به راحتی می‌توانیم در مقابل تلویزیون دراز کشیده و آن را روشن کنیم، اما زمانی که  شما بیرون بوده اید، فوراً کامپیوتر را روشن می‌کنید که این خیلی فراگیر است.

آنا: زمانی که به خانه برمی‌گردم، برای من کامپیوتر همانند پیام‌گیر تلفن است. وقتی که  به خانه آمدم، مجبورم ایمیلم را چک کنم.

خانه با عادت‌ها شکل می‌گیرد (داگلاس، 1991) و اینترنت جزیی مهم از این عادات  شده است. خانه یک هم-ساخت (co-construction) تغییری در مکان است که در آن بعد زمان دایره وار می‌شود و عادات استفاده از اینترنت و آمدن به خانه، منجر به تولید روابط و اعمال دنیوی سایبورگ می‌شود. همچنین استفاده از اینترنت،  زمان را به یک بعد خطی تبدیل می‌کند. این بعد، ویژگی تشریفاتی یکسان و اتصال به کنش‌های خاصی را ندارد؛ بیدار شدن، خوردن،  به رختخواب رفتن و به خانه برگشتن. بعد خطی زمان، هم استفاده هدفمند و نیز استفاده همزمان اینترنت را به طور خلاصه نشان می‌دهد. به دلیل اینکه کامپیوتر در همه زمان (وقت) روشن بوده و به اینترنت وصل است. آنها اکنون، اینترنت را بیشتر به طور پیوسته و بر اساس رفتار خود انگیخته استفاده می‌کنند. آنها به طور میانگین در یک روز، 20 تا 24 بار کامپیوتر را روشن و خاموش می کنند، در حالی که کارهای دیگری انجام می‌دهند؛ تمیز کردن، دوش گرفتن، آشپزی، خواندن و سایر فعالیت‌های روزانه. استفاده از اینترنت در ارتباط با همه وظایف مختلف روزمره، خود انگیختگی آن و استفاده از آن در بین وظایف مختلف، تقریباً آن را یک جزء پیوسته از تمام امور مبدل کرده است، زیرا کاری وجود ندارد که شما انجام دهید و اینترنت جزیی از آن فعالیت نباشد. این امر نشان می‌دهد که اینترنت در ارتباط با بیشتر امور مختلف زندگی روزمره، مورد استفاده قرار می گیرد. این امر به اینترنت ویژگی چند کاره‌بودن (چند وظیفه ای) می‌بخشد. زمانی که اغلب فعالیت‌های دنیوی و معمولی انجام می‌دهیم یا در بین این فعالیت هایمان از آن استفاده می‌کنیم، مشارکت کنندگان آن را به عنوان یک تکنولوژی دنیوی درک می‌کنند.

یک شیوه توصیف برای درک اینترنت و استفاده از اینترنت، همراه با تجربه افراد از تکنولوژی و بعد خطی زمان، با توسعه مفهوم جریان (Flow) ریموند ویلیامز[3] (1974) امکان‌پذیر می‌شود. وقتی اینترنت به عنوان رسانه ای دنیوی و چندکاره درک می‌شود، احساس استفاده اینترنت ویژگی جریان - مانند flow-like) ) می‌گیرد. ریموند ویلیامز، یکی از بنیانگذاران سنت بریتانیایی مطالعات فرهنگی، جنبه‌های فرهنگی و تکنولوژیکی تلویزیون را به عنوان یک تجربه [در حال] جریان در نظر گرفت. به دلیل تحولات تکنولوژیکی مختلف، زمان‌بندی برنامه و ناظران، تماشای تلویزیون از یک احساس تنهایی- محور به یک جریان پیوسته احساس تغییر یافته بود. این امر، بدین معنا بود که وقتی در مورد تلویریون تجدید نظر می‌کنید و تلاش می‌کنید تا آن را بررسی کنید، آنچه را که تماشای تلویزیون برای بیننده معنی دار می‌کند، مورد بررسی قرار می گیرد.در این صورت مجبوریم به بررسی جریان پیوسته برنامه‌های مختلف بپردازیم (نه فقط تحلیل برنامه‌های تنها و منحصر به فرد). این جریان به راحتی می‌تواند به استفاده از اینترنت مرتبط شود. جست وجوی بی هدف در اینترنت (Web-surfing)، صرفاً تماشای صفحات اول و اصلی نیست. به دلیل‌هایپرتکست بودن این رسانه، شاید هنگام تحلیل صفحات اول و شیوه تاثیر آنها بر ما، بررسی جریان پیوسته صفحات اول در جست وجوی ساده وب مفید باشد.

همچنین مفهوم ویلیامز می‌تواند به ادغام اینترنت در زندگی روزمره مربوط شود، زیرا استفاده از اینترنت در بین دیگر فعالیت‌های خانه اتفاق می‌افتد، یعنی فعالیت‌هایی که از یک زنگ تفریح (نشستن در جلوی کامپیوتر) حاصل می‌شود. با این وجود، برخی از این فعالیت‌ها به اینترنت ارتباط پیدا می‌کنند. برای مثال، از جست وجوی یک دستورالعمل پخت، دیدن یخچال تا تهیه‌ی ترکیبات مورد نظر برای درست کردن شام را انجام دهید. شما ترکیبات لازم برای درست کردن شام را دارید، به سوپرمارکت می‌روید تا آنچه را لازم دارید بخرید، به خانه می‌آیید و شام را درست می‌کنید. این در حالی است که در این بین، از اینترنت هم استفاده می‌کنید. وقتی سایر عوامل کار خود را انجام نمی‌دهند، برخی از فعالیت‌ها، استفاده از اینترنت را به وجود می‌آورند (هر چند که اینترنت به هرحال جزیی از آن می‌شود). مشارکت کنندگان هنگام آشپزی، بیشتر به طور متوالی ازاینترنت استفاده و ایمیل خود را چک می‌کردند. مثلاً، در صورتی‌که منتظر جوشیدن آب برای سیب زمینی‌ها بودند، معمولاً به سراغ کامپیوتر می‌رفتند. بنابراین، اینترنت جزیی از همه این فعالیت‌های مختلف می‌شود، هرچند که ارتباط آن با این فعالیت‌ها همیشه به طور مستقیم انجام نمی شود. در همه این فرایندها، می‌توانیم نوعی استفاده بسط‌یافته از مفهوم جریان ویلیامز را درک کنیم. به دلیل ویژگی چندکاره رسانه اینترنت، مشارکت کنندگان همواره آنلاین می‌شدند، آنها هیچ توجه و بررسی خاصی هنگام آنلاین شدن نشان نمی‌دادند، این امر بیانگر آن است که تجربه آنها در استفاده اینترنت، ویژگی جریانی دارد و هنگام داشتن اعمال یا تجربه‌ها، تنها به استفاده اینترنت فکر نمی‌کردند. این تغییرات، ناخودآگاه بین بودن در جلوی کامپیوتر، استفاده اینترنت و انجام امور دیگر، به رسانه ویژگی دنیوی می‌بخشد.

ویژگی جریان مانند اینترنت و چندکاره بودن، ساختار زندگی روزمره را در خود حل می‌کند و معمولاً مسائل جدا از هم مانند مطالعه، کار و فراغت را ترکیب می‌کند. اینترنت جزیی از همه این فعالیت‌ها می‌شود و از این طریق، ارتباط بین این مسائل و موضوعات را توانا می‌سازد. همانطور که پریبن، طراح و دانشجوی 29 ساله ارتباطات و رسانه می‌گوید:

هرگز، اینترنت را فقط برای گذشتن و سپری شدن زمان استفاده نمی‌کنم. نه، البته اگر نیازی به کشتن مقداری از زمان داشته باشم، از آن استفاده می‌کنم، اما از سوی دیگر، اگر شما واقعاً نیاز به کشتن نیم ساعت زمان نیاز دارید، تقریباً به غیر از کامپیوتر، به چیز دیگری نباید فکر کرد. پس هیچ چیزی ناگهان و به طور اتفاقی جذاب نیست. تقریباً همزمان اتفاق می‌افتد؛ در جست وجوی چیز خاص هستید و سپس به طور اتفاقی به موشوع دیگری کشیده می‌شوید. جست وجوی بی‌هدف بیشتر مواقع، بطور اتفاقی پیش می‌آید و از فعال شدن ناشی می‌شود، نه فقط از جست وجوی بی هدف، زیرا در این صورت کسل می‌شوید. 

تقریباً همه آنها می‌گویند که اغلب با یک هدف مشخص در ذهن، به سراغ کامپیوتر می‌روند، اما به انجام کارهای مختلف روی می‌آورند. این کار، به دلیل ویژگی چندکاره تکنولوژی است که آن را خیلی متفاوت از سایر تکنولوژی‌ها نظیر یخچال، رادیو، تلویزیون، فر، بخاری‌ و غیره می‌کند. به دلیل این ارتباطات متوالی، وقتی آنها اینترنت را برای مطالعه، کار یا فراغت و نیز در تمایز تکنولوژی به عنوان تکنولوژی جست وجوی اطلاعات، ارتباطات (به عنوان مثال ایمیل)،  شبکه‌های اجتماعی (مسنجر) و برای پرکردن اوقات فراغت استفاده می‌کنند، مشکلات جداگانه ای دارند. همه این موارد، به دلیل ویژگی دوگانه و هیبرید تکنولوژی و شبکه ای که فراهم می‌کند، با هم ترکیب می‌شوند. این امر منجر به ضعف ساختار معمول زندگی روزمره می‌شود و مناطق مختلف کار، مطالعه و فراغت را متمایز می‌کند، اما از طریق پیام ارسال فوری، به ویژه مسنجر، ساختار دیگری به دست می‌آید؛ ارسال فوری پیام. وقتی سوال می‌شود آیا ارسال پیام به زندگی روزمره شما ساختارمی‌دهد، کاسپر می‌گوید: 'مرا در ارتباط هرروزه با دوستانم در زندگی روزمره شان و چیزهایی مثل آن قرار می‌دهد. فکر می‌کنم یک تلفن، کاری مثل آن نمی‌تواند انجام دهد'. همچنین در ارتباط با سایر مشارکت‌کنندگان، آشکار می‌شود که اینترنت در یک معنا آنها را تبدیل به ولگردان دیجیتال (digital flâneurs) می‌کند. وقتی دوگانه مسنجر- انسان از طریق اتصالات پهنای باند زیاد، میانجیگری می‌شود، تاثیرش بیشتر آشکار می‌شود. این دوگانگی، زندگی روزمره کاربران شخصی را تا اندازه ای که کیفیت‌های ساختاری را به دست آورد، به‌هم وصل می‌کند. ویژگی جریان مانند اینترنت (ادغام آن به مسیر عادی زندگی روزمره، شبکه‌های مختلفی که بین تکنولوژی‌ها ی مختلف، ابزارهای مختلف و زندگی روزمره ایجاد شده اند) زمان و فضا را به شیوه‌های مختلف فشرده می‌کند و تاثیرات ساختاری دارد، اما اینترنت به عنوان جریان، تاثیرات مادی برای آن دارد؛ که در بخش بعدی شرح خواهم داد.

مادی سازی یا تجسد

در عمل دنیوی سایبورگ، برساختن پیوسته‌ای از هیبرید‌ها و کنشگران در مفهوم لاتور وجود دارد، این امر زمانی آشکار می‌شود که به اتصالات ایجاد شده بین تکنولوژی‌های غیریکسان نگاه می‌کنیم. بازنمایی‌های گوناگون اینترنت، جزء بزرگی از روزمره است که به آنها یک ویژگی مادی قبلاً غیر منتظرهhitherto-unlooked-for)) می‌بخشد. همانطور که قبلاً شرح مختصری داده شد، یک ارتباط ذاتی بین بازنمایی و ماده وجود دارد. این فرایندهایی که من مادی سازی می‌نامم، مثال‌های معمولی و پیش پا افتاده‌ای دارد و می‌تواند یک جست وجوی اینترنتی برای دستورالعمل درست کردن شام باشد. این تحقیق منجر به مادی سازی بازنمایی در اینترنت می‌شود.

در عمل دنیوی سایبورگ، اینترنت یک کنشگر جدید در شبکه‌ی تعاملات با تکنولوژی‌های خانگی است. در مصاحبه از مشارکت کنندگان خواسته شد تا رابطه بین اینترنت و سایر تکنولوژی‌ها  را توضیح دهند. در جواب آنها آشکار است که کنشگر اینترنت- کامپیوتر- انسان به دلیل توانایی اش در جهت تولید اتصالات، نوع متفاوتی از سایر واسطه‌ها است و بدان جهت تاثیراتی را ایجاد می‌کند که درگیر تولید واقعیت (مادی) است. وقتی خواسته شد تا اتصالات بین کامپیوتر- اینترنت و سایر تکنولوژی‌ها  را توضیح دهند، سوزان، دانشجوی 29 ساله مردم‌شناسی گفت:

کامپیوتر یک ارتباط با یخچال دارد، زیرا ما آنلاین می‌شویم و یک صفحه اصلی پیدا می‌کنیم که می‌تواند به ما ایده ای برای درست کردن شام بدهد. بعد از جست وجوی ترکیبات مختلف در یخچا‌‌‌لمان، پیشنهادی برای آنچه ما می‌توانیم درست کنیم، داریم. اتصالات ایجاد شده با اینترنت تا اندازه‌ای متفاوت از آنهایی است که به وسیله سایر تکنولوژی‌ها ایجاد می‌شود. احتمالاً شما استدلال می‌کنید که تلویزیون ارتباطی با یخچال دارد، زیرا می‌توانید یک برنامه غذایی را تماشا کنید وحتی شاید برخی از اجزا و ترکیبات را داشته باشید،  اما آن یک شکل متفاوت از ارتباط و اتصال است.

در این نقل قول، سوزان یک گرایش کلی بین مشارکت کنندگان در ارتباط با مقوله‌بندی هیبرید کامپیوتر- اینترنت- انسان به عنوان یک تکنولوژی برطبق سایر تکنولوژی‌ها به تصویر می‌کشد. اتصالات تولید شده به وسیله این کنشگر جدید، به دلیل توانایی آن در ایجاد اتصالات بیشتر، نوع متفاوتی از سایر تکنولوژی‌ها است(7). همانطور که مشارکت کنندگان می‌گویند، امکانات اطلاعاتی موجود در اینترنت این تاثیر را دارد که تکنولوژی، خودش را به هرچیزی در خانه‌ها مربوط می‌سازد. شما می‌توانید کامپیوتر را برای خرید، جست وجوی اطلاعات، فراغت و سرگرمی، شبکه بندی اجتماعی و سایر چیزها استفاده کنید. اینترنت در ارتباط با آنچه استفاده می‌شود، تعریف نمی‌شود (8). اگر آن را با یک دستگاه تلویزیون مقایسه کنید، تلویزیون به اندازه کامپیوتر- اینترنت نقش ندارد. این جنبه‌ها، اینترنت-کامپیوتر را تکنولوژی فراگیر (در کسوت بسیار دنیوی) می‌کند، زیرا در ارتباط با سایر امور در خانه استفاده می شوند.

در طول مشاهده (تحقیق)، هانه، کتابدار 32 ساله و شوهرش در فرایند تعمیر خانه هستند. این کار بیشترین وقت‌ هانه را در طول روز می‌گیرد. او هروقت نیاز دارد که بداند چگونه کاری را انجام دهد، آنلاین شده وصفحات اول '(خودت به تنهایی انجام بدهDIY)' را جست وجو می‌کند. اگرچه به طور افراطی پیش پاافتاده به نظر می رسد که چگونه ‌هانه تصمیم می‌گیرد دستورالعمل‌های یک صفحه اصلی آنلاین را دنبال کند، اما این مثال، چگونگی مادی شدن بازنمایی‌های اینترنت در خانه را نشان می‌دهد، چرا که تعمیر، ساختار فیزیکی خانه را عوض می‌کند. این کار، فیزیکی بودن خانه را با بازنمایی‌های موجود در اینترنت یکی می‌کند. به عبارت دیگر، بازنمایی‌های مادی به امور فیزیکی بسیار، نظیر میزها، راه پله‌ها و غیره مربوط می‌شود و آنها را کمتر غیرمادی می‌سازد و این امر سرانجام منجر به انحلال دو گانگی‌های موجود بین امور مادی و امور نشانه شناختی می‌شود (درست همانند آنچه‌هاروی  نشان می‌دهد).

مطلقاً هیچ نوع تفاوتی هنگام تعمیر خانه و حفظ آن بین آنچه ‌هانه انجام می‌دهد و آنچه مردمی‌که کتاب‌های چاپی 'خودت انجام بده' را استفاده می‌کنند، وجود ندارد. آن کتاب‌ها بازنمایی‌ها را مادی می‌کنند، اما آنچه اینجا مهم است، این است که مردمی‌را مشاهده کردم که شروع به استفاده متوالی بیشتری از اطلاعات آنلاین موجود در ارتباط با وظایف خانگی شان می‌کنند و این امر دقیقاً به خاطر این است که آنها ‌آنلاین اند و دسترسی به خواسته‌ها راحت است. همه آنها در مصاحبه‌ها ذکر کردند که اطلاعات، جزء بزرگتری از فعالیت‌های عادی روزمره شان (همانند تعمیر و نگهداری، خرید و درست کردن غذا) شده است. نکته مهم این است که این امر، استفاده از بازنمایی‌ها در اینترنت و مادی سازیشان را تشریح می‌کند؛ البته اگر خواهان درک کافی از چگونگی دنیوی شدن کامپیوتر- اینترنت باشیم.

اگر ما تنها به طور مستقیم، به استفاده  از بازنمایی‌ها یا اطلاعات نگاه کنیم، مادی سازی به سایر جنبه‌هایی می‌پردازد که آشکار نیستند. در صورتی‌که به فراتر از کیفیت‌های بازنمایی کننده نگاه کنیم (که اینترنت آنها را بیان می‌کند)، نوع دیگری از تاثیر را می‌بینیم که به عنوان نتیجه توانایی اینترنت از نمایش اطلاعات تولید نشده است. نظریه گراسبرگ اشاره می‌کند که متون و بازنمایی‌ها، تاثیرات زیاد دیگری از تاثیر صرف شناختی، تولید می‌کنند؛ مادی سازی یکی از اینهاست. توانایی کامپیوتر- اینترنت برای بازنمایی اطلاعات، آن چیزی است که جایگاهش را در امور روزمره پیدا کرده، اما این امر بدین معنا نیست که ما همه تاثیرات آن را با تحلیل  بازنمایی‌های آنلاین درک کنیم. به دلیل استفاده مکرر از اینترنت-کامپیوتر و ویژگی جریانی آن در عمل دنیوی سایبورگ، اینترنت-کامپیوتر جزیی از یک شبکه بسیار گسترده می‌شود و از این رو زمان را به شیوه‌های مختلف فشرده می‌کند (ایسلک و وایس، 118:2005). وقتی  پرسیده شد که آیا کامپیوتر فضای فیزیکی شان را تغییر داده است، همه آنها ذکر کردند که کامپیوتر، شیوه‌ سازماندهی خانه را تحت تاثیر قرار داده است:

کاسپر: کامپیوتر- اینترنت، فضای مان را به شیوه ای تغییر داده است که ما بالای میزمان را خودمان طراحی کردیم؛ به طوریکه فضایی برای کامپیوتر بود. بنابراین، بالای میزمان را به شکل خاصی برش دادیم؛ به طوری که می‌توانیم صفحه و کیبورد را در جایی که می‌خواستیم، داشته باشیم.

آنا: همچنین فضای ما را به شیوه ای تغییر داده است که ما خیلی بیشتر در اتاقی هستیم که کامپیوتر  هست.

کاسپر: بلی ، خیلی بیشتر.

آنا: این امر باعث می‌شود که شما هر طور  می‌خواهید، اتاقتان را درست کنید تا کامپیوتر در آن مکان خوشایند تر شود، زیرا بیشتر مواقع در آنجا هستید. چیزهای زیادی وجود دارد که به درون اتاقی که کامپیوتر هست، انتقال یافته اند زیرا بیشتر مواقع آنجا هستیم. 

سورن : مانند؟

کاسپر: کتا‌‌ب‌ها و  روزنامه‌ها

آنا: زمانی که آنجا نشسته اید، در صورتی که تلفن زنگ بخورد، نزدیک است،  همچنین زیرسیگاری به آنجا انتقال یافته است.

اینترنت- کامپیوتر تغییر را از طریق ویژگی جریانی اش تولید می‌کند. نقل قول آنا و کاسپر، تاثیرات کامپیوتر را برطبق ترتیب و سازماندهی فضای فیزیکی‌مان نشان می‌دهد. همچنین قدرت کنشگر کامپیوتر-اینترنت-انسان را در امر روزمره (به دلیل دربرگیری سایر عناصر فیزیکی در شبکه اش) نشان می‌دهد؛ تلفن، زیر سیگاری، کتاب‌ها و روزنامه‌ها. کنشگر کامپیوتر- اینترنت- انسان، درگیر هم‌عاملیتیco-agency)) با این ابزارهای دنیوی می‌شوند و از این طریق، فضا را فشرده می‌کنند و محیط فیزیکی ما را دوباره می‌سازند.

نتیجه گیری

یکی از بحث‌های اصلی در مطالعات فرهنگ سایبر، به این موضوع می‌پردازد که آیا کامپیوتر و اینترنت انشعابی دکارتی (Cartesian split) بین بدن و ذهن (استون، 2000) تحمیل می‌کند؟ آنها در حمایت از این انشعاب، اغلب بر تجربه غیر جسمانی فضای سایبر یا جست وجوی در اینترنت تاکید می‌کنند. جای هیچ گونه تعجب نیست که چنین تجربه آنلاین بودنی در مطالعه من اتقاق نیفتاد. پدیدارشناسی کامپیوتری برای مشارکت کنندگان تحقیق من، امری فیزیکی است. آنها اغلب در جلوی کامپیوتر غذا می‌خورند، برخی از آنها هنگام مسواک زدن، جست وجوی بی هدف می‌کنند، لباس می‌پوشند، یا مثلاً هنگام  پوشیدن جوراب، گفت وگوی فوری مسنجر دارند. 'پریبن' حتی هنگام خواندن ایمیل‌هایش، از ماشین ریش تراش برقی استفاده می‌کرد.  

مشارکت کنندگان در مطالعه من، کاربران شدید اینترنت هستند، با این حال،  عمل دنیوی سایبورگ می‌تواند هرجایی که اینترنت استفاده شده و در زندگی روزمره مردم ادغام شده است، یافت شود. در خانه با استفاده متوالی کمتر از اینترنت، حتی شبکه‌های کنشگران درگیر در خلق واسطه‌های متنوع و معانی پیچیده، وجود دارند. همچنین برخوردهایی از مردم وجود دارد که مثل سایبورگ‌های دنیوی یا همانطور که‌هاراوی می‌گوید، کنشگران مادی و نشانه شناختی عمل می‌کنند. روش لاتور از تحلیل هستی شناسی و پافشاری‌هاراوی بر رابطه مشترک بین ماده و بازنمایی/نشانه شناسی، چارچوب مناسب و مفیدی برای توضیح عمل دنیوی سایبورگ هستند.

مردمی‌که مشاهده کردم، از پیش، آینده استفاده از تکنولوژی‌های ارتباطی و اطلاعاتی را در خانه خبر می‌دهند و این مساله خیلی مشکل است. استفاده آنها از اینترنت با پهنای باند زیاد، یک فرایند متمرکز و فشرده در زمان بوده است (بولتر و گروسین، 2000). این امر زمانی اتفاق می افتد که نیازهای اطلاعاتی روزانه شان به وسیله رسانه نوین فراهم می‌شود، یعنی آنها برای دستورالعمل‌های مورد نیازشان آنلاین می‌شوند، اطلاعات جامع و دایرة المعارفی، شماره تلفن‌ها، اطلاعات 'خودت انجام بده'،  اخبار و غیره را پیدا می‌کنند.

در برخی موارد، اطلاعات‌ها، کتاب‌های تلفن و آشپزی با منابع آنلاین جایگزین شده اند و مواد مادی از قبل قابل دسترس نبوده ولی اکنون قابل دسترس اند. در سایر موارد، روزنامه در خانه‌ها محو شده است. شرایط یکسان برای دیسک‌های فشرده موسیقی نیز اتفاق افتاده است که با فایل‌های ام. پی. تری جایگزین شده اند و کاورهای فیزیکی قدیم و دیسک‌ها در اتاق زیر شیروانی یا در یک جعبه زیر تختخواب کنار گذاشته شده اند. در خانه سوزان و اولریک، یک سوم استریوشان با کامپیوتر جایگزین شده است؛ ماشین مالتی مدیا. 

وقتی اینترنت با پهنای باند زیاد، کنشگری مهم در شبکه ای می‌شود که خانه را تشکیل می‌دهد، این امر با پیش بینی‌های موجود درباره کامپیوتری شدن فراگیر (گرینفیلد،  2006؛ ویزر،  1991) مقایسه می‌شود؛ جایی که وسایل معمولی‌یی که در خانه‌هایمان داریم، کامپیوتری می‌شود. در این موارد، شاید مشخصه‌های فیزیکی طبیعی حفظ شود، ولی یک درون کاملاً هوشمند وجود دارد. نکته جالب در کامپیوتری شدن فراگیر و سایر تکنولوژی‌ها نظیر تلفن‌های موبایل (ریچارسون، 2005) این است که تجربه کامپیوتری کردن بیشتر و بیشتر فیزیکی و مادی می‌شود و بر این حقیقت تاکید می‌کند که زندگی روزانه مان، به عنوان یک سایبورگ دنیوی، تغییر جهت خواهد داد.

یادداشت‌ها

1. خواه فضای مجازی واقعاً رها و آزاد کننده باشد (همانطور که ایزا ناکامورا (ب2000) در ارتباط با تبلیغات آمریکایی ثابت کرد که البته یک سوال سوگیرانه است) خواه اینترنت را به عنوان یک ابزار سودمند خانگی تصور کنیم که در تبلیغات برای تکنولوژی‌های ارتباطی و اطلاعاتی سابقه داشته است (همانطورکه بوسیله الاین للی (2002) در ارتباط با کامپیوترها نشان داده شده است).

2. در اواخر دهه 1990 اینترنت همواره به عنوان یک فضای سایبر، بدون محدودیت در آگهی‌های بازرگانی تلویزیون در دانمارک نمایش داده شد.

3. همچنین در گزارش شکاف‌های دیجیتال از پروژه اینترنت پیو و زندگی آمریکایی (Pew Internet and American Life Project (فوکس، 2005) آشکار است. گزارش مستند می‌کند که چگونه کاربران پهنای باند زیاد، مکرراً و بیشتر از اینترنت استفاده می‌کنند و آن را برای امور متفاوت در مقایسه با کاربران دایل آپ به کار می‌گیرند. گزارش شکاف‌های دیجیتال نشان می‌دهد دیگر مدت زمان آنلاین شدن، عامل اصلی استفاده نیست، اما ویژگی اتصال کاربر به اینترنت مهم است. این یافته‌ها در تحقیق من هستند (همانطور که خواهیم دید).

4. خصوصاً در درون نظریه فرهنگی، بحث حول محور سوبژکتیویته، بدن و گفتمان قرار دارد (باتلر، 1993؛ گراسبرگ، 1992؛‌هال، 1996). در مطالعات علم و تکنولوژی بحث عمدتاً در ارتباط با این است آیا ماده می‌تواند معنایی در درون خودش داشته باشد، یا آیا گفتمان است که معنی را به چیزها اعمال می‌کند (باراد، 2003؛‌هاراوی، ب1991 [1988] ؛ لاتور، 1987، a1993، ب1993؛ مارکوسن و اولسون، 2002).

5. نام همه مشارکت کنندگان تغییر یافته است.

6. که همه مشارکت کنندگان به غیر از کاسپر که فقط ملاقات کردیم، این کار را انجام می‌دهند و دوست دخترش، آنا، یک دانشجوی وابسته به آموزش و پرورش در دانشگاه کپنهاگ، که کامپیوتر را تنها زمانی که مجبور به استفاده از آن می‌شود، استفاده می‌کند تا در برق صرفه جویی کند. نکته جالب توجه این است که تفاوتی در استفاده آنها در ارتباط با آنهایی که کامپیوتر را همه زمان استفاده کرده اند، وجود ندارد. آنا و کاسپر کامپیوتر را به مدت 10 تا 15 با در یک روز، روشن و استفاده می‌کنند.

7. نوع دیگری از اتصال که تاثیر مادی ندارد، به عنوان مثال بین اینترنت و تلویزیون است. مشارکت‌کنندگان در اغلب اوقات، کانال تلویزیون را تعویض نمی‌کردند، زیرا آنها اکنون به سراغ کامپیوتر رفته و برنامه مورد نظر خود را در زمان مقرر می‌بینند.

8. آیا این موضوع در ارتباط با سایر تکنولوژی‌ها و در درون جامعه مطالعات تکنولوژی و علم، جایی که بیشتر محققان نسبت به این حقیقت ادعا کرده اند که تکنولوژی‌ها انعطاف پذیرند و زمانی که آزمایشگاه‌ها و کارخانجات را ترک می‌کنند و با مصرف کنندگان روبرو می‌شوند، در یک زمینه تفسیری قرار گرفته اند و سوال سوگیرانه است. نکته اصلی در همین جا شکل می‌گیرد؛ اینکه برای بحث کاربران و نه مصرف کنندگان خیلی مناسب است، زیرا کنشگران، تکنولوژی‌های مختلف را از طریق استفاده شان که درگیر فرایند‌های ایجاد تکنولوژی‌ها هستند، استفاده می‌کنند. مثلاً به بیجکر (1995) و‌هادون (2004) مراجعه کنید: برای مصاحبه به باکاردجیوا مراجعه کنید (2005).

 

منابع:

- Bakardjieva, M. (2005). Internet Society: The Internet in Everyday Life. London: Sage Publications.

- Balsamo, A. (1997). Technologies of the Gendered Body: Reading Cyborg Women. Durham, NC: Duke University Press.

- Barad, Karen (2003). 'Posthumanist Performativity: Toward an Understanding of How Matter Comes to Matter', Signs: Journal of Women in Culture and Society 28(3): 801-31.

- Bijker, W.E. (1995). Of Bicycles, Bakelite and Bulbs: Towards a Theory of Socialtechnical Change. Cambridge, MA: MIT Press.

- Bolter, J. and Grusin, R. (2000). Remediation: Understanding New Media. Cambridge, MA: MIT Press.

- Bryld, M. and N. Lykke (2003). 'Kønsceller, mikrober og mariehøns: videnskabsdokumentarens cyborg-blik', in M. Bryld and R. Markussen (eds) Cyberkulturer and rekonfigurationer, pp. 175-209. Copenhagen: Samfundslitteratur.

- Butler, J. (1993). Bodies That Matter: On the Discursive Limits of Sex. New York: Routledge.

- Danet, B. (1998). 'Text as Mask: Gender, Play and Performance on the Internet', in S. Jones (ed.) Cybersociety 2.0. Revisiting Computermediated Communication and Community, pp. 129-57. London: Thousand Oaks.

- Douglas, M. (1991). 'The Idea of Home: A Kind of Space', Social Research 58(1): 287-308.

- Fox, S. (2005). Digital Divisions (5 October 2005). Washington: Pew Internet and American Life Project, URL (consulted December 2005): http://www.pewinternet.org/pdfs/PIP_Digital_Divisions_Oct_5_

2005.pdf

- González, J. (2000). 'The Appended Subject: Race and Identity as Digital Assemblage', in B.E. Kolko, L. Nakamura and G.B. Rodman (eds) Race in Cyberspace, pp. 27-50. New York: Routledge.

- Goodeve, T.N. (2000). How Like a Leaf: An Interview with Donna Haraway. New York: Routledge.

- Greenfield, Adam (2006). Everyware: The Dawning Age of Ubiquitous Computing. Berkeley, CA: Peachpit Press.

- Grossberg, L. (1992). We Gotta Get Out of This Place: Popular Conservatism and Postmodern Culture. New York: Routledge.

- Haddon, L. (2004). Information and Communication Technologies in Everyday Life: A Concise Introduction and Research Guide. Oxford: Berg.

- Hall, S. (1996). 'Who Needs 'Identity'?', in S. Hall and P. du Gay (eds) Questions of Cultural Identity. London: Sage Publications.

- Haraway, D. (1991a [1985]). 'A Cyborg Manifesto: Science, Technology and Socialist-Feminism in the Late Twentieth Century', in D. Haraway Simians, Cyborgs, and Woman: The Reinvention of Nature, pp. 149-81. London: Free Association Books.

- Haraway, D. (1991b [1988]) 'Situated Knowledges: The Science Question in Feminism and the Privilege of Partial Perspective', in D. Haraway Simians, Cyborgs, and Woman: The Reinvention of Nature. London: Haraway, D. (1994) 'A Game of Cat's Cradle: Science Studies, Feminist Theory, Cultural Studies', Configurations 2(1): 59-71.

- Haythornthwaite, C. and B. Wellman, eds (2002). The Internet in Everyday Life. Maldon: Blackwell Publishing.

- Laclau, E. and C. Mouffe (1985). Hegemony and Socialist Strategy: Towards a Radical Democratic Politics. London: Verso.

- Lally, E. (2002). At Home with Computers. Oxford: Berg.

- Latour, B. (1987). Science in Action: How to Follow Scientists and Engineers Through Society. Cambridge, MA: Harvard University Press.

- Latour, B. (1991). 'Society is Technology Made Durable', in J. Law (ed.) A Sociology of Monsters: Essays on Power, Technology and Domination, pp. 103-31. New York: Routledge.

- Latour, B. (1993a). We Have Never Been Modern. Harlow: Pearson Education.

- Latour, B. (1993b). On Technical Mediation: The Messenger Lectures on the Evolution of Civilization Cornell University, April 1993. Lund: Lund University.

- Latour, B. (1996). 'Om Aktør-netværksteori: Nogle få afklaringer og mere end nogle få forviklinger', Philosophia 25(3-4): 47-64.

- LeCourt, D. (1999). 'Writing (Without) the Body: Gender and Power in Networked Discussion Groups', in K. Blair and P. Takayoshi (eds) Feminist Cyberspaces: Mapping Gendered Academic Spaces, pp. 153-69. Westport, CT: Ablex Publishing.

- Markussen, R. and F. Olesen (2002). How to Place Material Things: From Essentialism to Material-Semiotic Analysis of Sociotechnical Practice. Odense: Department of Cultural Studies, URL (consulted December 2005): http://www.cyborgs.sdu.dk/Workingpaper4.pdf

- Miller, D. and D. Slater (2000). The Internet: An Ethnographic Approach. Oxford: Berg.

- Morley, D. (1995). 'Television: Not So Much a Visual Medium, More a Visible Object', in C. Jenks (ed.)

- Visual Culture, pp.170-89. London and New York: Routledge.

Nakamura, L. (2000a) .'Race In/For Cyberspace: Identity Tourism and Racial Passing on the Internet', in D. Bell and B.M. Kennedy (eds) The Cybercultures Reader, pp. 712-20. New York: Routledge.

- Nakamura, L. (2000b). 'Where Do You Want to Go Today? Cybernetic Tourism, the Internet, and Transnationality', in B.E. Kolko, L. Nakamura and G.B. Rodman (eds) Race in Cyberspace, pp. 15-26. New York: Routledge.

- Richardson, I. (2005). 'Mobile Technosoma: Some Phenomenological Reflections on Itinerant Media Devices', Fibreculture issue 6, URL (consulted December 2005): http://journal.fibreculture.org/issue6/issue6_richardson.html

- Sardar, Z. (2000) 'ALT.CIVILIZATIONS.FAQ: Cyberspace as the Darker Side of the West', in D. Bell and B.M.

- Kennedy (eds). The Cybercultures Reader, pp. 732-52. New York: Routledge.

- Silver, D. (2000). 'Margins in the Wires: Looking for Race, Gender, and Sexuality in the Blacksburg Electronic Village', in B.E. Kolko, L. Nakamura and G.B. Rodman (eds) Race in Cyberspace, pp. 133-50. New York: Routledge.

- Slack, J.D. and J.M. Wise (2005). Culture + Technology: A Primer. New York: Peter Lang.

- Stone, A.R. (2000). 'Will the Real Body Please Stand Up? Boundary Stories About Virtual Cultures', in D. Bell and B.M. Kennedy (eds) The Cybercultures Reader, pp. 504-28. New York: Routledge.

- Wakeford, N. (1999). 'Gender and the Landscapes of Computing in an Internet Café', in M. Crang, P. Crang and J. May (eds) Virtual Geographies, pp. 178-201. New York: Routledge.

- Weiser, M. (1991). 'The Computer for the 21st Century', Scientific American Ubicomp Paper, URL (consulted December 2005): http://www.ubiq.com/hypertext/weiser/SciAmDraft3.html

- Williams, R. (1974) .Television: Technology and Cultural Form. New York: Routledge.

 


[1] . Donna Haraway

[2] . Latour

[3] .  Raymond Williams

این متن ترجمه‌ای از کتاب زیر است:

- Søren Mørk Petersen (2007). Mundane Cyborg Practice, The International Journal of Research into New Media Techologies,  Vol 13(1): 79-91,  Sage Publictation.