• حمید عابدی
  • 1389-05-24 06:44:00
  • کد مطلب : 3269
پارادایم‌های اخلاق رسانه‌ای

رسانه، در دهه‌های اخیر و به‌ویژه از سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، به یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم در زندگی انسان مدرن تبدیل شده است؛ به طوری که هر یک از ما در طول روز ناگزیر به مواجهۀ گزینشی یا ناخودآگاه با انبوه پیام‌هایی هستیم که از رسانه‌های مختلف منتشر می‌شوند، و زندگی روزمرۀ ما به شکل تنگاتنگی با رسانه‌ها و پیام‌های آنها گره خورده است...

رسانه، در دهه‌های اخیر و به‌ویژه از سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، به یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم در زندگی انسان مدرن تبدیل شده است؛ به طوری که هر یک از ما در طول روز ناگزیر به مواجهۀ گزینشی یا ناخودآگاه با انبوه پیام‌هایی هستیم که از رسانه‌های مختلف منتشر می‌شوند، و زندگی روزمرۀ ما به شکل تنگاتنگی با رسانه‌ها و پیام‌های آنها گره خورده است. پیچیدگی روزافزون تکنولوژی‌های ارتباطی، گستردگی حوزۀ عمل و دربرگیری بالای آنها در داخل و خارج از مرزهای قانونی کشورها، کار در رسانه‌ها را به یکی از حساس‌ترین و تأثیرگذارترین مشاغل در دنیای مدرن تبدیل کرده و لزوم تدوین اصول و چارچوب‌های اخلاقی را برای فعالیت در این حوزه بیش از پیش روشن کرده است، به گونه‌ای که بحث «اخلاق رسانه‌‌ای» به یکی از شاخه‌های مهم اخلاق کاربردی در کنار تخصص‌های دیگری چون  پزشکی، حقوق، تجارت، مهندسی و... تبدیل شده است. در این مقاله اشارۀ ‌مختصری به تعریف، تاریخچه و تغییر و تحولات صورت‌گرفته در روند شکل‌گیری اصول اخلاق رسانه‌‌ای خواهیم داشت.

تعریف

برخی از محققان، واژۀ «اصول اخلاقی»1 را از واژۀ «اخلاق»2 تفکیک می‌کنند و «اخلاق» را به طور کلی برای مشخص کردن معیارهای «رفتار نیک»، اما «اصول اخلاقی» را برای معرفی یک رویکرد خردگرا و حتی عملی و توجیهی در مورد قواعد رفتاری به کار می‌برند.3 از آن جا که اصول اخلاقی، معمولاً به صورت مدون و در قالب توصیه‌‌های مندرج در ماده‌ها و بندهای خاص عرضه می‌شوند، به حوزۀ حقوق نیز نزدیک می‌شوند، اما تفاوتی که با مقررات حقوقی دارند این است که مقررات حقوقی عمومیت دارند و برای همۀ افراد لازم‌الاجرا به شمار می‌روند، در حالی که اصول اخلاقی، از ویژگی اقتدارآمیز برخوردار نیستند و تنها یک گروه اجتماعی یا حرفه‌ای خاص (مثل اصحاب رسانه، پزشکان، حقوقدان‌ها و...) را در بر می‌گیرند و جنبه‌های الزام‌آور آنها نیز محدود است.4 بر این اساس، می‌توانیم «اصول اخلاق رسانه‌ای» را به عنوان مجموعه‌ قواعدی تعریم کنیم که دست‌اندرکاران رسانه‌ها به صورت داوطلبانه و بر اساس ندای وجدان و فطرت خود در انجام کار حرفه‌ای رعایت می‌کنند؛ بدون آن که الزام خارجی داشته باشند و یا در صورت تخلف، دچار مجازات‌های قانونی گردند.5

تاریخچه

تحولات صورت گرفته در روند تکامل اصول اخلاق رسانه‌ای (به طور عام)، ارتباط نزدیکی با اصول اخلاق روزنامه‌نگاری (به طور خاص) دارد؛ و این امر، به دلیل قدمت زیاد روزنامه‌ها به عنوان نخستین رسانه‌های جمعی است که از اواخر قرن پانزده و اوایل قرن شانزده میلادی شروع به انتشار کرده‌اند، به طوری که امروزه با وجود گسترش رسانه‌هایی نظیر رادیو، تلویزیون و رسانه‌های نوین الکترونیکی، می‌توان گفت که مبنای اخلاقی تمام آنها، همان اصول مطرح شده در خصوص روزنامه‌نگاری است که با توجه به شرایط و تکنولوژی‌های موجود، مورد تجدید نظر و اصلاح قرار گرفته‌اند. بر این اساس، برای آشنایی با تاریخچه و تحولات صورت گرفته در روند تکاملی اصول اخلاق رسانه‌ای، راهی جز بررسی روند تکاملی اصول اخلاق روزنامه‌نگاری نخواهیم داشت. در این مقاله، این تحولات را در چهار دورۀ تاریخی، به شرح زیر از هم تفکیک کرده‌ایم:

1. اواخر قرن 18 تا اوایل قرن 19

ویژگی‌ بارز این دوره که با «روزنامه‌نگاری عقیدتی و مسلکی» شناخته می‌شود، تأکید بر «آزادی بیان» و مبارزه برای به دست آوردن آن است. این مبارزات، که بیشتر در قالب مقالات و تحلیل و تفسیرهای انتقادی از سوی روشنفکران آن دوره بروز پیدا می‌کرد، کم‌کم زمینه را برای تبدیل مطبوعات به «رکن چهارم دموکراسی» در کشورهای غربی فراهم آورد. در واقع مهم‌ترین اصلی که روزنامه‌نگاران این دوره بر آن اتفاق نظر داشتند، تلاش برای دستیابی به نوعی روزنامه‌نگاری آرمانی بود که بتوانند بدون نظارت از بالا، به بیان آزادانۀ افکار و اندیشه‌های خود بپردازد و به عمر روزنامه‌نگاری فرمایشی و آمرانه‌ای که زیر نظر حکومت‌های استبدادی و نظام‌های سلطنتی شکل‌گرفته بود، پایان بخشند. پرهیز از هر گونه سانسور در اندیشه و بیان، مخالفت با نظارت از بالا بر کار روزنامه‌نگاران، انتقاد آزادانه در مورد عملکرد حاکمان و سیاستمداران و... را می‌توان جزو مهم‌ترین اصول اخلاقی به شمار آورد که در آن دوران مورد تأکید روزنامه‌نگاران قرار می‌گرفتند.

2. اواسط قرن 19 تا اوایل قرن 20

در این دوره که با افزایش جمعیت، گسترش شهرنشینی و پیشرفت‌های سریع در تکنولوژی‌های جدید ارتباطی (بویژه تحول روزنامه‌نگاری  سنتی به روزنامه‌نگاری صنعتی و تجاری) همراه بود، مسائل جدیدی نیز در مورد کیفیت کار روزنامه‌نگاری رخ داد که روزنامه‌نگاران را مجبور کرد برای جذب خوانندگان انبوه و افزایش تیراژ و کسب آگهی‌های بیشتر، به «روزنامه‌نگاری جنجالی» روی بیاورند که معمولاً عرصۀ اخبار، تصویرها و گزارش‌های مربوط به رویدادهای هیجان‌انگیزی چون جنایت‌ها، رسوایی‌ها، زندگی چهره‌های مشهور و... بود. این نوع روزنامه‌نگاری ـ بر خلاف مباحث انتقادی روزنامه‌های مسلکی که ابعاد عقلی و منطقی خوانندگان را مورد توجه قرار می‌دادند، بیشتر به ویژگی سرگرم‌کنندگی، هیجانی و عاطفی مخاطبان، اولویت می‌داد.

نخستین سوء استفاده‌های بارز اخلاقی از مطبوعات، در همین دوره اتفاق افتاد. استفاده از فعالیت‌ روزنامه‌نگاران برای تحقق اهداف سیاسی از جمله این سوء استفاده‌ها بود که نمونۀ بارز آن را می‌توان در پرداخت کمک‌های مالی «بیسمارک» (صدر اعظم آلمان) به برخی از روزنامه‌نگاران فرانسوی برای ترغیب آنان به گسترش مخالفت با سیاست‌های ناپلئون سوم (امپراتور وقت فرانسه) و ایجاد تزلزل در ارکان سیاسی و نظامی کشور فرانسه (به منظور ایجاد بستر مناسب برای حمله به این کشور در سال 1870) مشاهده کرد. نمونۀ دیگر، اقدام جنجال‌برانگیز «ویلیام راندولف هیرست» مدیر روزنامۀ جنجالی «نیویورک جورنال» در جریان جنگ امریکا و اسپانیا بر سر کوبا بود که هیرست با انتشار گزارش‌‌های هیجان‌انگیز دربارۀ خشونت‌های اسپانیایی‌ها علیه استقلال خواهان کوبا، افکار عمومی ایالات متحده را علیه ادامۀ سلطۀ اسپانیا بر سرزمین مذکور، برانگیخت. او در پاسخ یکی از خبرنگاران خود به نام «فردریک رمینگتون» که برای انعکاس اخبار و ارسال تصاویر خشونت‌های اسپانیایی‌ها علیه مبارزان کوبایی به این کشور اعزام شده بود، اما بر خلاف انتظار گزارش داده بود که «همه چیز آرام است، هیچ گونه اغتشاش و آشوبی وجود ندارد. جنگ روی نخواهد و می‌خواهم به امریکا برگردم»، نوشت: «لطفاً در کوبا بمانید. شما تصویر ارسال کنید، من مقدمات جنگ را فراهم خواهم کرد» و سرانجام با اقداماتی که انجام داد، باعث شد که در سال 1898، دولت امریکا در مورد مسئلۀ کوبا به اسپانیا اعلان جنگ دهد و به دنبال پیروزی در این جنگ، آن سرزمین به تصرف ایالات متحده درآمد.6

وضعیت نامطلوب روزنامه‌نگاری جنجالی و عملکرد شبکه‌های سراسری رادیویی ـ که بیشتر به گسترش آگهی‌های بازرگانی و افزایش درآمدهای مالی توجه داشتند‌‌ـ، با انتقادها و اعتراض‌های فراوانی روبه‌رو شد. منتقدان این نوع روزنامه‌نگاری، با تأکید بر رعایت موازین اخلاقی، خواهان صداقت و راست‌گویی، احترام به حریم خصوصی افراد، رعایت مقررات حقوقی در انتشار اخبار، تلاش برای حفظ منزلت و شخصیت افراد (بویژه قربانیان جرائم و جنایات اجتماعی)، توجه به حقوق کودکان در انتشار اخبار و آگهی‌ها و... از سوی روزنامه‌نگاران بودند. همچنین  هدیه دادن و تدارک سفرهای رایگان  برای روزنامه‌نگاران به منظور شرکت در نشست‌های و رویدادهای ورزشی (که به نوعی خوشگذرانی تلقی می‌شدند) نیز از سال 1870 از سوی منتقدان رسانه‌ای مورد تقبیح واقع شد و بدین ترتیب، بنیان مطبوعات آزاد (بی‌طرف) بنا نهاده شد.

نخستین تلاش‌ها در زمینۀ آموزش روزنامه‌نگاری به منظور کاهش سوء استفاده‌های اخلاقی از رسانه‌ها در دهۀ 1890 شکل گرفت که بعدها در دهۀ 1920 در قالب حرکتی گسترده‌تر به راه‌اندازی رشتۀ روزنامه‌نگاری در دانشگاه‌ها منجر شد. همچنین چهار کتاب که از مهم‌ترین منابع موجود در حوزۀ اخلاق روزنامه‌نگاری به شمار می‌آیند نیز دستاورد همین دوره بودند که عبارت‌اند از: «اخلاق روزنامه‌نگاری» اثر «نلسون کرافورد» (1924)، «وجدان روزنامه» از «لئون فلینت» (1925)، «اخلاق روزنامه» اثر «ویلیام گیبون» (1926) و «اخلاق و آداب روزنامه‌نگاری» از «آلبرت هنینگ» (1932). تمام این منابع از لحاظ محتوا مشابه بودند و تمرکز اصلی آنها بر روی موضوعاتی چون: گزارش‌گران و منابع خبری، وسوسه‌های مالی و تضاد منافع، امنیت ملی، مطبوعات آزاد (بی‌طرف)، فریبکاری، انصاف، دقت، احساس‌گرایی، و احترام به حریم خصوصی بود.7

در کنار راه‌اندازی مراکز آموزش روزنامه‌نگاری، برای نخستین بار در این دوره بود که تلاش‌هایی در خصوص تهیه و تدوین اصول اخلاقی حرفۀ روزنامه‌نگاری از سوی روزنامه‌نگاران کشورهای اسکاندیناوی (نروژ در سال 1912، سوئد در 1916 و فنلاند در سال 1919) صورت گرفت. در سال 1918 «سندیکای ملی روزنامه‌نگاران فرانسوی» نیز مجموعه‌ای از مقررات اخلاقی را با عنوان «منشور وظایف روزنامه‌نگاران» تصویب کرد که این اصول در حال حاضر هم (البته با اصلاحاتی که در سال 1938 بر روی آن اعمال شد) مورد حمایت واحترام تمام سازمان‌های حرفه‌ای روزنامه‌نگاران فرانسه است.

3. اواسط دهۀ 1920 تا اوایل دهۀ1970

هیچ یک از تحولاتی که تا دهۀ 1920در حوزۀ اخلاق روزنامه‌نگاری رخ داد (اعم از: رشد پژوهشگری در حوزۀ مطبوعات، رشد انجمن‌های حرفه‌ای با مرام‌نامه‌های خاص اخلاقی و همچنین افزایش روزنامه‌نگاران مستقلی که اصول اخلاقی را به عنوان اولویت کاری خود قرار می‌دادند)، نتوانستند در برابر موج «طبیعت‌گرایی علمی» که از دهۀ 1930 در مراکز علمی به راه افتاده بود، مقاومت کنند و یا از مرگ اخلاق‌گرایی در این حوزه پیش‌گیری نمایند. بدین ترتیب، بعد از آخرین کتاب «کرافورد» ـ که در سال 1932 منتشر شد ـ، اصطلاح «اصول اخلاقی» و هم‌خانواده‌های آن نیز به مدت 40 سال از عناوین کتاب‌های ارتباطات جمعی در امریکای شمالی کنار گذاشته شد و به جای آن علوم طبیعی که به عنوان هدف غایی برنامۀ کاری محافل علمی (از جمله در حوزۀ ارتباطات) تعریف شده بود، شروع به گسترش و ترویج شیوه‌ها و اصول خاص خودش در قالب «روزنامه‌نگاری عینی» نمود. البته آن طور که «استفان وارد» (2004)، معتقد است روزنامه‌نگاری عینی، هم به عنوان متدولوژی (روش‌شناسی) و هم نوعی استاندارد اخلاقی به شمار می‌آمد؛ چرا که تعاریفی که برای این نوع خاص از روزنامه‌نگاری ارائه شده است، به نوعی، حاوی اصول اخلاقی نیز هست.

اوّلین زمزمه‌ها در مورد عینیت‌گرایی در اخبار، از سوی «والتر لیپمن» مطرح شد. او در کتاب خود به نام «افکار عمومی» ـ که در سال 1922 منتشر شد ـ، روزنامه‌نگاری عینی را «تأثیر ندادن احساسات و تمایلات شخصی و رعایت بی‌طرفی کامل در کسب و انتشار اخبار» معرفی کرد. به موازات کوشش‌های لیپمن، «انجمن امریکایی مدیران روزنامه‌ها» نیز در سال 1923 برای پشتیبانی از روزنامه‌نگاری عینی، به تدوین اصول اخلاقی و شرافتی حرفۀ روزنامه‌نگاری در قالب «اصول اخلاقی انجمن مدیران روزنامه‌های امریکا» اقدام کردند که به موجب آن، حقیقت‌جویی و صحت‌گرایی، استقلال و بی‌طرفی و همچنین احترام به حیثیت فردی و نیز احساس مسئولیت در برابر مصالح عمومی، از مهم‌ترین مبانی حرفه‌ای روزنامه‌نگاری عینی معرفی شد. اهمیت اصل عینیت اخبار و گزارش‌های خبری، از دهۀ 1940 مورد توجه جدّی قرار گرفت.

زیر چتر طبیعت‌گرایی علمی، اخلاق روزنامه‌نگاری، معادل گزارش‌ بی‌طرفانه از اطلاعات خنثی قلمداد گردید. معرفی حقایق بدون آب و تاب دادن به آنها به عنوان استاندارد عملکرد خوب در نظر گرفته شد و تصمیم‌گیری در مورد این که این حقایق چه معنایی می‌توانند داشته باشند، به مخاطبان واگذار گردید و این طور  به نظر می‌رسید دوره‌ای که در آن نهادهای ارزش‌مدار، اصول اخلاقی را تعیین می‌کردند، به نفع یک محیط حرفه‌ای و علمی ـ که به یک جهان‌بینی علمی ملتزم بود ـ، کنار گذاشته شده بود. برای مثال «لورنس مورفی» در سال 1924، تنها رویکرد علمی در اخبار را پرهیز از تعصب می‌دانست. او با تکیه بر خرد انسانی و به کارگیری اصول علمی، تأکید می‌کرد که حقایق باید به آینه واقعیت در اخبار تبدیل شوند. شکل‌گیری «سبک هرم وارونه» که بر اساس پاسخ‌گویی به پرسش‌های ششگانۀ (چه؟ چرا؟ چگونه؟ کجا؟ کی؟ و که؟) به منظور انطباق هر چه بیشتر اخبار و گزارش‌ها با اصل عینیت شکل گرفت نیز حاصل همین دوره است.

هر چند در دهه‌های 1930 تا 1970، تنها مدل‌های خنثی و بی‌طرفانه بودند که حرف آخر را می‌زدند، امام کم‌کم نگرانی‌هایی نیز در خصوص اصول اخلاقی و دفاع از روزنامه‌نگاری ذهنی (عقیدتی) ابراز ‌شد که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به گزارش کمیسیون آزادی مطبوعات در سال 1948 در خصوص پیشبرد مسئولیت اجتماعی و  به منظور اعتباربخشی مجدد به فعالیت‌های وسایل ارتباط جمعی اشاره کرد. این کمیسیون، در گزارش نهایی خود که با عنوان «مطبوعات آزاد و مسئول» در سال 1947 منتشر شد، با تأکید بر مسئولیت اجتماعی رسانه‌ها، آنها را ملزم به ارائۀ اخبار و گزارش‌های عینی و قابل درک و هوشمندانه از رویدادهای روز، تبادل تفسیرها و انتقادها، تصویرهای معرف گروه‌های مختلف جامعه و توجه به ارزش‌ها و آرمان‌ها و همچنین ضعف‌ها و خطاهای آنها و نیز خودداری از عرضۀ تصویرهای کلیشه‌ای از آنها، معرفی هدف‌ها و ارزش‌های جامعه با پرهیز از تحریک احساسات و دستکاری افکار عمومی و در نهایت ایجاد زمینۀ مساعد برای دستیابی کامل به اطلاعات روز می‌کرد. از دیگر تلاش‌های صورت گرفته در این دوره می‌توان به «اعلامیۀ بوردو» که در سال 1954 از سوی «فدراسیون بین المللی روزنامه‌نگاران» در خصوص وظایف اخلاقی و رفتار حرفه‌ای روزنامه‌نگاران منتشر شد اشاره کرد. همچنین «اعلامیۀ مونیخ» که در سال 1971 از سوی نمایندگان سندیکاها و اتحادیه‌های روزنامه‌نگاری شش کشور عضو جامعۀ اقتصادی اروپا «اتحادیۀ اروپای کنونی» با عنوان «اعلامیۀ مربوط به وظایف و حقوق روزنامه‌نگاران» منتشر شد و نیز قطعنامۀ مصوب سال 1962 «سازمان بین المللی روزنامه‌نگاران» و اعلامیۀ سال 1976 «فدراسیون روزنامه‌نگاران امریکای لاتین»  دربارۀ اصول اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری هم از جمله دیگر فعالیت‌های قابل توجه این دوره هستند.

4. دهۀ 1980 به بعد

این دوره را ـ که با تلاش کشورهای جهان سوم به منظور برقراری «نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات» برای ایجاد تعادل و برابری در تبادل اطلاعات بین کشورهای جهان سوم و توسعه یافته همراه بود ـ، می‌توان به عنوان نقطۀ عطفی در بازنگری و تحول اصول اخلاق رسانه‌ای دانست. دو رویداد مهمی که زمینه‌ساز این بازنگری شدند، «گزارش مک‌براید» ـ که در سال 1980 از سوی سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) ارائه شد ـ، و «آموزش اصول اخلاقی در مراکز آموزش عالی» بودند.

«شن مک‌براید» در گزارش خود تحت عنوان «یک جهان، چندین صدا: به سوی نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات» پیشنهاد کرد که به منظور برقراری تعادل و فراهم آمدن فرصت‌های برابر، در تمام کشورهای در حال توسعۀ جهان، آموزش با کیفیت روزنامه‌نگاری ارائه شود. به دنبال انتشار این گزارش، موضوع تدوین و تصویب مجموعۀ مقررات بین المللی اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، مطرح گردید و در نهایت در سال 1983 این اصول اخلاقی، با عنوان «اعلامیۀ یونسکو دربارۀ رسانه‌ها» از سوی بیشتر کشورهای عضو این سازمان به تصویب رسید. این اعلامیه، شامل 10 اصل بود که در آن به ترتیب؛ «حقوق خلق‌ها در مورد اطلاعات حقیقی»، «وابستگی روزنامه‌نگار به واقعیت عینی»، «مسئولیت اجتماعی روزنامه‌نگار»، «صحت عمل حرفه‌ای روزنامه‌نگار»، «دستیابی و مشارکت مخاطبان در زمینه‌های اخبار و اطلاعات»، «احترام به زندگی خصوصی و شرافت انسانی»، «احترام به منافع عمومی»، «احترام به ارزش‌های جهانی و گوناگونی فرهنگ‌ها»، «از میان بردن جنگ و مصائب دیگر بشریت»، «پیشبرد نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات» مورد تأکید قرار گرفت.

یکی از تأثیرگذارترین رویدادهایی که به تثبیت اصول اخلاقی در رسانه‌‌های امریکایی کمک زیادی کرد، به «مرکز هاستینگ نیویورک» مربوط می‌شود. این مرکز بین سال‌های 1978 تا 1980، گسترده‌ترین مطالعه‌ای که تا آن زمان در خصوص اصول اخلاق حرفه‌ای انجام شده بود را در آموزش عالی امریکا انجام داد و نتایج آن ـ که در سال 1980 در چندین جلد جزوه و مقاله منتشر شدند ـ، پایه و اساس اصول اخلاق حرفه‌ای و کاربردی روزنامه‌نگاری را بنا نهادند. بر این اساس، اشتغال در رسانه‌ها نیز مانند مشاغلی چون پزشکی، حقوق، تجارت و مهندسی، تحت نظارت اصول اخلاق کاربردی قرار گرفت. همزمان با رشد سریع شکل‌گیری اصول اخلاق حرفه‌ای در حوزه‌های مختلف در دهۀ 1980، رسانه‌ها نیز از این جریان عقب نماندند، به طوری که در یک دورۀ طلایی بین سال‌های 1983 تا 1993، شاخص دوره‌های آموزشی اخلاق رسانه‌ای در مراکز آموزش عالی امریکا نزدیک به 100درصد افزایش نشان دادند.

مطالعات پژوهشی بر روی اخلاق رسانه‌ای در سه دهۀ گذشته از روند رو به رشد بالایی برخوردار بوده است. پیش‌آهنگ حرکت دراین زمینه، «نشریۀ اصول اخلاقی رسانه‌های جمعی» بود که در سال 1985 شروع به انتشار کرد. یکی از نقاط اوج مربوط به اصول اخلاق رسانه‌ای در سال 1987 در شهر «بوستون» در قالب «مجلۀ اخلاق رسانه‌ای» شکل گرفت که یکی از دستاوردهای «کالج امرسون» بود و مجموعۀ اقدامات، آموزش‌ها و پژوهش‌های صورت‌گرفته در سطح بین‌المللی در حوزۀ اصول اخلاقی را پوشش می‌داد. گواه رشد در این حوزه، نشریۀ دیگری با عنوان «فضای اخلاقی: نشریۀ بین المللی اخلاق ارتباطات» بود که در سال 2004 در انگلیس بنیان‌ نهاده شد.

در پایان و به عنوان نتیجه‌گیری می‌توان گفت سیر تکاملی اخلاق رسانه‌ای که از دهۀ 1980 به اوج خود رسید، امروزه با پیدایش تکنولوژی‌ها و فرصت‌های جدید ارتباطی، وارد مرحلۀ تازه‌ای از حیات خود شده است؛ به طوری که شاید بتوان گفت در حال حاضر، مرحلۀ گذار به پارادایم جدیدی در حوزۀ اخلاق رسانه‌ای را سپری می‌کنیم. پارادایمی که با ظهور رسانه‌های متعامل، روزنامه‌نگاری شهروندی، تکثر منابع اطلاعاتی و... همراه است که در مقالات بعدی به آنها بیشتر خواهیم پرداخت.

پی‌نوشت‌ها:

1. The Ethics

2. The Moral

3. معتمدنژاد، کاظم، اصول اخلاقی حرفۀ روزنامه‌نگاری، فصلنامۀ رسانه، ش 66، تابستان 1385، ص35.

4. همان، ص39.

5. اسماعیلی، محسن، تعامل حقوق و اخلاق در رسانه‌ها، فصلنامۀ رسانه، ش 66، تابستان 1385، ص10.

6. معتمدنژاد، کاظم، اصول اخلاقی حرفۀ روزنامه‌نگاری، فصلنامۀ رسانه، ش 66، تابستان 1385، ص44.

7. The Encyclopedia of Journalism, Christopher H. Sterling, SAGE Publications, 2009, P537.