• گفت‌وگو با دكتر ناصر فكوهی
  • 1389-09-30 10:21:00
  • کد مطلب : 3327
رسانه‌ای شدن جهان

انقلاب اطلاعاتی، جامعه شبکه‌ای و نقش و کارکرد رسانه‌ها و به‌ویژه رادیو‌های اینترنتی در دنیای جدید، موضوع گفت‌وگوی ما با دکتر ناصر فکوهی، جامعه شناس و استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. وی معتقد است یکی از پیامدهای اساسی تحول بزرگ و فناورانه 'انقلاب اطلاعاتی'، رسانه‌ای شدن شتابناک جهان است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید...

مقدمه: سارا کریمی - انقلاب اطلاعاتی، جامعه شبکه‌ای و نقش و کارکرد رسانه‌ها و به‌ویژه رادیو‌های اینترنتی در دنیای جدید، موضوع گفت‌وگوی ما با دکتر ناصر فکوهی، جامعه شناس و استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. وی معتقد است یکی از پیامدهای اساسی تحول بزرگ و فناورانه 'انقلاب اطلاعاتی'، رسانه‌ای شدن شتابناک جهان است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

***

* با توجه به  اختصاص یک بخش ویژه از مجموعة اصول بنیادی جامعة اطلاعاتی، به جایگاه و نقش رسانه‌ها در ایجاد و توسعة این جامعة جدید، که در اعلامیة اصول، مصوب نخستین مرحلة اجلاس جهانی سران دربارة جامعة اطلاعاتی (ژنو: 10 تا 12 دسامبر 2003)، مورد پیش بینی قرار گرفته است، به نظر شما نسبت میان عضویت در جامعه اطلاعاتی با فعالیت رسانه‌ای و جامعه مدنی در سطح ملی چگونه است؟

به گمان من یکی از پی آمدهای تحول بزرگ فناورانه موسوم به «انقلاب اطلاعاتی» که از دهه 1980 با رایانه های خانگی و از یک دهه بعد با اینترنت به وقوع پیوست، رسانه ای شدن شدید  و حتی شتاب زده  جهان بوده است به گونه ای که جوامع شبکه ای به سرعت در حال در اختیار گرفتن فضاهایی هستند که پیش از این صرفا در اختیار  دولت های ملی بود. این فرایند، فرایندی  ظاهرا   ناگزیر و بازگشت ناپذیر است. انقلاب اطلاعاتی  درست شبیه به انقلاب صنعتی و انقلاب کشاورزی که پیش از آن ظاهر شده اند، اشکال  متفاوتی از رابطه با فضا و مکان و این بار با  اندیشه ها و نشانه ها و نظام های بازنمایی را ایجاب می‌کند. در این  میان ما عمدتا با دو نوع واکنش مواجه  خواهیم بود، چه در میان افراد و چه در گروه های اجتماعی، نخست گروهی که به هر شکل حاضر به پذیرفتن این  انقلاب نیستند و تمایل دارند با آن مبارزه کنند و تلاش می‌کنند با ابزارهایی به جنگش بروند، که کارشان بیشتر شبیه به جدالی دون کیشوت وار است چون بازنده  در آن از پیش معلوم است و حتی از این بدتر مبارزه این گروه با دشمن خیالی است  که بیشتر از هر چیز خدمتی است برای پر و بال گرفتن همین شبکه. اما گروه دیگری نیز هستند  که می‌توانند با درک شبکه و آموختن تمام امکانات بی نهایتی که این ابزار و انقلاب به آنها می‌دهد شروع به تغییر دادن آن و ساختن موقعیتی بهتر برای خود کنند. پس از انقلاب صنعتی گروهی از کارگران شروع به تخریب کارخانه ها و خرابکاری در خطوط تولید کردند، اما گروه دیگر شروع کردن به مبارزه با استعمار کارگران با ابزارهای دموکراتیکی که همین انقلاب صنعتی با خود به همراه آورده بود و همین گروه دوم بودند که بسیاری از حقوق و آزادی های امروز ما را به وجود آوردند.     

 بنابراین رسانه‌ای شدن جهان و رشد جامعه مدنی چرخه ای را تشکیل می‌دهند که خروج از آن جز به معنای انزوا واز میان رفتن و فراموشی در هزار توهای این شبکه نیست، ولو آن‌که این گم شدگی به صورت موضوعی سرگرم کننده برای خود این شبکه درآید و برای کسانی که در برابر شبکه با ابزارهای غیر کارا می‌ایستند، این تصور را به وجود بیاورد که اگر موضوع و طرف حرف ها و سخن‌ها قرار گرفته اند، حتما چیزی بیشتر از دیگران در چنته دارند و اهمیت بیشتری از دیگران دارند،  در حالی که این خود یک ابزار دست‌کاری کننده شبکه و عاملی برای یک خود شیفتگی مخرب است.   

* یکی از رسانه های جدید که مورد توجه سیاستگذاران جامعه اطلاعاتی نیز قرار گرفته اینترنت و فضای مجازی و متعاقب آن تلفیق رسانه های قدیمی تر مانند رادیو یا تلویزیون با این امکان جدید است. به نظر شما این تلفیق چه فرصت‌ها و میدان‌هایی را در اختیار جامعه مدنی قرار می‌دهد؟

نظام رسانه ای جدید هر چند از همان نام های پیشین استفاده کند، مثلا ما بگوئیم تلویزیون، رادیو، روزنامه و غیره، اما همه این رسانه ها در آینده نزدیکی دچار تحولات عطیمی خواهند شد. همان‌گونه که مطرح کردید موضوع به امکانات تلفیق مربوط می‌شود. امروز امکان مشاهده برنامه تلویزیون های رسمی و خصوصی بر روی موبایل ها و رایانه های بسیار کوچک از طریق  سیستم های بی سیم و پهناهای  هر چه بزرگتر باند‌های اینترنتی وجود دارد. امروز ما می‌توانیم هزاران کتاب را به شکل  رایانه ای در یک دستگاه جیبی همراه خود ببریم و به صدها روزنامه به زبان های مختلف و حتی با قابلیت های ترجمه خودکار که بی شک روز به روز پیشرفته تر می‌شوند دست پیدا کنیم. موبایل های جدید در آن واحد امکان استفاده از هزاران برنامه رایانه ای را در اختیار ما قرار می‌دهند و این استفاده می‌تواند به صورت هم‌زمان و با چیدمان و تواتری  که کنشگر خود انتخاب می‌کند، انجام گیرد. مثلا کسی در آن واحد با تلفن همراهش صحبت کند، عکس و فیلم بگیرد، تلویزیون تماشا کند و متنی را بنویسد. در چنین شرایطی  ما با موقعیت های بی نظیری برای رشد  و توسعه اندیشه و ارتباطات اجتماعی  روبرو هستیم. اما این امکانات روی دیگری هم دارند و آن بالا بردن قابلیت سیستم های هژمونیک و دولتی در کنترل شهروندان و محدود کردن آزادی آنها  از طریق این کنترل، امکان سلطه غول های رسانه ای بر  تمام ابعاد زندگی ما، امکان به وجود آمدن تقلیل گرایی فکری به دلیل غالب شدن الگوهای ساده ذهنی و  از همه بدتر امکان انزوا و انفراد اجتماعی افراد در حباب های فناورانه ای است که آنها را اسیر دستگاه های موبایل یا رایانه شخصی قابل حمل و نقل می‌کند. هیچ بعید نمی دانم که در چند نسل بعد این رایانه ها حتی بتوانند بدل به بخشی از بدن انسان شوند  و به سهولتی که امروز ما یک ساعت می‌بندیم  قابل نصب بر بردن باشند و یا سیستم های تعامل مغز و کامپیوتر به جایی برسند که مرزهای واقعیت و خیال از میان برداشته شوند و انسان ها قربانی انواع  دستکاری های اطلاعاتی قرار بگیرند.  اما این یک سرنوشت محتوم نیست، آینده ما تا حد زیادی به وسیله خود ما ساخته می‌شود و بنابراین به گمان من انسان می‌تواند از اسیر شدنش در دست فناوری از طریق ورود هوشمندانه اش در بازی فناورانه جلوگیری کند. اما تکرار می‌کنم این ورود باید هوشمندانه باشد  یعنی با درک کامل و روشنی از جهانی که امروز جریان دارد و چشم اندازهای فناورانه، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن باید صورت بگیرد. تنها در این صورت است که می‌توان امیدی به برخورداری از وضعیت بهتری را داشت و البته به شرط آن‌که نظام جهانی کنونی  تغییراتی اساسی را در روابط میان  گروه های اجتماعی درونی اش امکان پذیر کند  و این امری خارج از توان صرفا فناورانه  بوده و به اراده سیاسی اجتماعی جوامع  و کنشگران اجتماعی مربوط می‌شود. 

* با توجه به این‌که فضای مجازی تا حد زیادی غیرقابل کنترل بوده و نظارت به شیوه های سنتی است، از نظر شما پدید آمدن چند رسانه ای ها در این فضا بدون محدودیت جغرافیایی و زمانی چه خطراتی را متوجه انسجام سنتی جوامع درحال توسعه می‌کند؟

انسجام به شکل سنتی آن اصولا قابل حفظ نیست و اگر خوش بین باشیم و تصور کنیم که تا همین امروز  نیز از میان نرفته است، بدون شک باید مطمئن باشیم در کمتر از چند دهه چنین روش ها و شیوه هایی در  تلاش برای ایجاد انسجام  کاملا غیر کارا  و مخرب خواهند شد. اما این نه به آن معنا است که انسجامی لازم نباشد، زیرا بدون انسجام امکان وجودی جامعه بودگی از میان می‌رود، و نه به آن معنا است که ما برای ایجاد این انسجام نیازی به  سنت و اخلاق و غیره نداشته باشیم، زیرا مولفه های این انسجام را نمی توان از هیچ ابداع کرد. استناد به  فرایند شهروندی و قانونیت  برای ساخت این انسجام لااقل در جوامع در حال توسعه بسیار مضحک است زیرا تخریب ساختارهای سنتی در این جوامع عموما از بیرون انجام گرفته  و این جوامع در فرایند تخریب منفعل بوده و نتوانسته اند جای اشکال تخریب شده ساختارهای غیر سنتی یا مدرن را جایگزین کنند و یا بهتر است بگوئیم اعلب  مدرنیته ای آسیب‌زا را جانشین سنت های پیشین خود کرده اند. از این رو به نظر من ضرورتی مطلق برای این جوامع وجود دارد تا نه تنها مانع از بین رفتن بیشتر سنت‌هایشان شوند، بلکه آنها را حفظ و بازسازی و بازتفسیر کنند تا بتوانند  مدرنیته‌ مورد نیاز خود را از دل همان سنت ها بیرون بیاورند. در غیر این صورت متاسفانه جوامع سنتی می‌توانند به کلی از میان بروند. این خطر به گمان من در انقلاب های صنعتی  کشاورزی وجود نداشت زیرا آن انقلاب ها به‌هرحال  مفهوم «سرزمینیت» را حفظ می‌کردند یعنی رابطه با فضای واقعی  حفط می‌شد ولو آن‌که دگرگون شود. اما انقلاب اطلاعاتی امکان خروج نسبتا کاملی را از مفهوم سرزمینیت به وجود می‌آورد که می‌تواند به مفهوم خروح از منطق جامعه بودگی نیز باشد. بنابراین خطر و تهدیدی بزرگ برای جوامع سنتی که  با تصور واهی آن‌که با مدرنیته‌ای بیرونی مبارزه می‌کنند در واقع آن را برخود مسلط کرده و سنت های خود را نابود کرده اند، به شمار می‌آید.   


* به نظر شما با توجه به ضعف زیرساخت‌ها، مشکلات بهره برداری از امکانی چون رادیو شبکه ای برای جامعه مدنی در کشور ما چیست؟

به نظر من ما دیر یا زود باید به طرف پهنه باند متعارف با سیستم جهانی برویم، سرعت اینترنت در کشور ما به عنوان کشوری که بخواهد حتی به آستانه توسعه یافتگی برسد نیز قابل قبول نیست. بنابراین باید هر چه زودتر از توهم این‌که بتوان چنین سرعتی را و نیز موانعی چون فیلترینگ گسترده را حفظ کرده و در سیستم جهانی باقی ماند را باید از خود دورکنیم. درباره فیلترینگ البته من معتقد هستم که باید وجود داشته باشد اما  باید به خانواده ها واگذار شود و این امکان فراهم آید که همچون کشورهای دیگر والدین بتوانند بر رفتار کودکانشان در حد امکان و  نظر خودشان کنترل داشته باشند. موقعیت کنونی بیشتر از آن‌که مانع از  ورود به سایت های مخرب شود  آن را تشویق می‌کند.  فناوری رادیویی و تلویزیونی، امروز نمی تواند از فعالیت اینترنتی جدا شود. در نسل جدید تلویزیون ها ما در واقع رایانه های بزرگی داریم که هم رادیو، هستند، هم تلویزیون و هم  دستگاه‌های  دخیره و انباشت کننده داده های صوتی و تصویری  پخش شده یا در حال پخش که می‌توانند در ساعاتی  به جز ساعات واقعی پخششان دیده شوند و به صورت های مختلف و بسیار متفاوت طبقه بندی شوند. با توجه به این  شرایط به نظر من،  سرعت پایین اینترنت در کشور ما  نمی‌تواند حداکثر بیشتر از چند سال دوام بیاورد و این چند سالی است که ما برای دفاع از فرهنگ و هویت خودمان از دست می‌دهیم زیرا باید با ضعف و  مهارت بسیار کمتری وارد سیستمی شویم که از همین امروز هم می‌توانستیم واردش شویم. شکی نیست که اینترنت آکنده از خطرات و  آسیب ها است اما مقابله با این خطرات از راه  شناخت دلایل پدید آمدنشان  و جلوگیری از طریق از میان بردن تمایل به آنها امکان دار دنه از طریق مانع سازی مکانیکی و کاملا غیر کارا در دست یابی به آنها. 

* در مقام مقایسه اخلاق رسانه ای سنتی در فضای چند رسانه ای جدید چه معنایی پیدا می‌کند؟

به نظر من پر ارزش ترین دست آوردهایی که ما داریم، دین و اخلاق و باورها و  اعتقادات و نظام های ارزشی مان است و بیشترین  دفاع باید از همین دستاوردها صورت بگیرد و بیشترین تلاش برای آن انجام شود که این ارزش ها از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. اگر از هزاران سال پیش تا امروز متون مقدس، ادبیات گسترده و شعر فارسی، حافظ، خیام، مولوی، سعدی به ما منتقل نشده بود ما امروز شبیه به آدم‌های گنگی بودیم که نه خودمان را می‌شاختیم و نه دیگران را، درست مثل آدم هایی که دچار از دست دادن حافظه شان شده باشند، دیگر حتی نمی توانستیم خود را در آیینه بشناسیم. بنابراین هیچ چیز پر ارزش تر از این دستاوردهای فرهنگ غیر مادی برای ما وجود ندارد. اما  برای حفظ و تداوم بخشیدن به این دستاوردها که کاری خود به خودی نیست، ما باید  ابزارها و اندیشه ای بسیار هوشمندانه داشته باشیم. به همین دلیل است که به نظر من اصل اخلاق رسانه ای در جهان رسانه ای اصلی حیاتی و اساسی است اما رسیدن به این هدف کاری بس مشکل است و باید توان فوق العاده‌ای برای این کار در جهان اطلاعاتی و  شبکه ها داشت و برای این کار نیز نیاز به شناخت و پذیرش قواعد بازی وجود دارد. نفی این قواعد و  کنار نشستن و موضع گیری های تند به نظر من تنها نوعی دل داری دادن به خود است  و نه تنها گرهی از گره های کسی نمی‌گشاید بلکه بر مشکلات او می‌افزاید.     

* آیا شما فضای جدید را نیازمند قانونگذاری با رویکردی تازه در زمینه رسانه ها می‌دانید؟  

بدون شک این فضا همچون هر فضای اجتماعی نیازمند قانون مند شدن دارد و اصولا هیچ فضای اجتماعی عمومی را نمی توان متصور شد که قانونمند نباشد اما دقیقا بحث بر سر همین تعیین مرزهای  حوزه عمومی و حوزه خصوصی است. تمایل به عمومی تلقی کردن همه فضا ها  و نفی فضاهای خصوصی یا  از آن بدتر ایجاد الزام برای از میان بردن  این فضاها در میان یا دراز مدت این فضا ها را به شدت افزایش داده و در نتیجه امکان انسجام اجتماعی را از طریق  ایجاد و گسترش فضاهای عمومی  کاهش می‌دهد.

اصولا بحث قانون گرایی از قرن هجده و دوران روسو وجود داشت و هم او بر این باور بود که همه چیز باید قانونمند شود اما  نظریه اجتماعی در دو قرن اخیر نشان داده است که قوانین را که بهتر است به حوزه عمومی اختصاص دهیم و مدیریت حوزه خصوصی را به عرف  واگذاریم در عین حال که بتوانیم  تعادلی منطقی میان این دو حوزه به وجود بیاوریم. رسانه ها می‌توانند امکان بسیار خوبی برای این امر باشند. به نظر من ایجاد رسانه های خصوصی در کنار رسانه های عمومی یکی از ابزارهای بسیار مناسب برای این کار است. هر چند که  معتقدم جامعه باید از طریق کالبدهای دموکراتیک و  هوشمندی بر فضای  کلی رسانه ها نظرات و مدیریت داشته باشد.

* به نظر شما رادیوهای شبکه ای با فعالیت در عرصه جامعه مدنی تا چه حدمی توانند موثر باشند؟ آیا می‌توان آنها را رقیبی جدی در برابر رسانه های رسمی به شمار آورد؟

به نظر من، نمی‌توان این دو را از یکدیگر جدا کرد. در واقع اگر رادیو های رسمی بخواهند باقی بماننند اولا باید فضایی کاملا ازاد به وجود بیاورند که شبه الزامی بودن خود را از میان ببرند و ثانیا با برنامه ریزی دقیق و بالا بردن کیفیت  با رادیو های خصوصی رقابت کنند. مسئله شبکه ای بودن نیست چون رادیو های دولتی  نیز هم اکنون شبکه شده اند و یا خواهند شد. در ایران رادیو و تلویزیون دولتی  به سختی در شبکه قابل استفاده است اما این به دلیل پایین بودن سرعت اینترنت است در حالی که در اروپا و آمریکا این برنامه ها را می‌توان به سرعت  و در زمان مورد علاقه خود دید. بنابراین هر چه زودتر از توهم توانایی به کنترل تمامیت سیستم رسانه ای بیرون بیائیم  می‌توانیم  بخش عمومی مناسب تر و با کیفیت تری داشته باشیم.

* با توجه به فعال بودن مخاطب در فضای مجازی و انتخاب رسانه و حتی پیام از سوی مخاطب توانایی رادیوهای شبکه ای را برای بسیج عمومی یا تاثیرگذاری در سطح وسیع چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چنین حرکاتی امروز چندان مطرح نیستند. البته اگر استناد شما به کل شبکه و نه صرفا رسانه‌های رادیویی باشد، این یک واقعیت ا ست که این  ابزارها توانایی  بسیج و ایجاد انگیزش بالایی دارند اما این امر نه به معنی پایداری بسیج انجام شده است و نه به معنی تاثیر گذار بودن آن حتی در کوتاه مدت. شاید تصور شود که اگر ما شبکه رادیو تلویزیون را کنترل کنیم، می‌توانیم کل سیستم اجتماعی را کنترل کنیم اما این یک تصور قرن  بیستمی است که امروز دیگر چندان پایه ای ندارد زیرا هر شبکه رادیو- تلویزیونی در برابر خود ده ها و بلکه صدها شبکه رقیب را دارد  و از این گذشته کنشگران اجتماعی در عصر اطلاعات  بر اساس منطق هایی کاملا متفاوت با عصر پیش از انقلاب اطلاعاتی عمل می‌کنند و  دائما در  در حال ایجاد توهم برای خود و برای دیگران هستند. این کنشگران و کسانی که تصور می‌کنند در حال دستکاری آنها هستند اغلب به صورت ناخود آگاه در فرایندهایی معکو س با تمایلاتشان وارد می‌شوند که کمتر بر آنها اشراف و کنترل دارند و از این رو کمتر می‌توانند  آینده حتی کوتاه مدت رفتارها ی خود را حدس یزنند.

* در نهایت فکر می‌کنید چند رسانه‌ای ها اکنون تا چه اندازه در جامعه ما تاثیر گذارند و آینده رادیوهای شبکه‌ای را در ایران و جهان چگونه می‌بینید؟

به گمان من، همان‌گونه که ما امروز در بسیاری از حوزه‌های اجتماعی و فناوری  با جهان انطباق یافته‌ایم و در سیستم جهانی ادغام شده‌ایم این مسئله دیر یا زود  در سیستم رسانه ای نیز اتفاق می‌افتد. اما چون این سیستم با فرهنگ و با باورهای ما رابطه‌ای نزدیک دارد چنین انطباقی می‌تواند بسیار خطرناک تر از انطباق ها و ادغام های فناورانه باشد. برای همین بهنر است هر چه زودتر مسائل را همان‌طور که هستند و نه آن طور که ما می‌خواهیم باشند درک کنیم تا بتوانیم ابزارها را برای  دفاع از فرهنگ خود و ایجاد رشد و شکوفایی در آن به دست بیاوریم.  سیستم های چند رسانه ای آینده  جهان  به گونه ای در حال رشد هستند  که ارتباطات در آنها دائما تحول پیدا می‌کند و در عین حال  خطر انفراد و انزوا را  دائما در برابر انسان قرار می‌دهد. زیستن در این جهان کار ساده ای نیست  نیاز به هوشمندی و درک بالایی دارد که عدم برخورداری از آنها بی شک برای هر جامعه ای بسیار گران تمام خواهد شد.