- منوچهر دین پرست
- 1390-03-24 03:09:00
- کد مطلب : 3384
فلسفه علم با رویکرد فهم طبیعت علم، ریشههای علم، روندهای علم و فهم همه آن چیزی که در حوزه یک علم وجود دارد ولی به دلایلمختلف نادیده گرفته میشود، با نگاه بیرونی و گاه با نگاهی کاملاً درونی به جزئیات درونی علم فرو میرود و تلاش میکند تا گم گشتگیها را تبدیل به یافتن و درک دقیقتر کند.
فلسفه علم با رویکرد فهم طبیعت علم، ریشههای علم، روندهای علم و فهم همه آن چیزی که در حوزه یک علم وجود دارد ولی به دلایلمختلف نادیده گرفته میشود، با نگاه بیرونی و گاه با نگاهی کاملاً درونی به جزئیات درونی علم فرو میرود و تلاش میکند تا گم گشتگیها را تبدیل به یافتن و درک دقیقتر کند.
برخی بر این باورند که رسانه در دنیای مدرن ساحتی از اندیشه است. اما این ساحت الزامات و مبانی خود را دارد که میتوان بزرگترین ویژگی آن را در تاثیر گذاری و جهتدهی دانست. گوناگونی مطبوعات و گسترش انتشار نشریات متنوع و متفاوت و به طور کلی جایگاه رسانهها در تنویر افکار و ایجاد فضایی برای تضارب آراء و همچنین اهمیتی که رسانههای جمعی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بیگمان یکی از مهمترین عوامل فرهنگی در دنیای مدرن است که بر پیچیدگی آن نیز افزوده و ساحات شناخت را نیز غامضتر کرده است.
برخی از نشانههای پویایی و تحرک توسعه و بسط فرهنگی هر جامعهای را در گسترش رسانههای آن میدانند. چرا که معتقدند توسعه فرهنگی، به معنای گسترده آن در برگیرنده گشایش و گسترش گفتوگوهای فلسفی و فرهنگی و ادبی و هنری است. اینها عواملیهستند که رشد خود آگاهی جمعی را دامن میزنند و زمینه ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم و در واقع نخستین پیش شرط حل بنیادی مسایل و رفع مشکلات فراگیر جامعه هستند. اما پرسش این است که رسانهها در بسط و توسعه فرهنگی تا چه اندازه میتوانند به فلسفه تمایل پیدا کنند و تعاملی جدی با فلسفه داشته باشند. به عبارتی دیگر آیا فلسفه میتواند مبنایی ژرف در جهت تبیین ایدهها در رسانه باشد؟ هنگامیکه یک فیلسوف خود را در معرض مبانی نظری رسانه ها قرار میدهد، معمولاً با سؤالهای مفهومی بسیاری روبه رو ست که باعث میشود از خود بپرسد چه فلسفهای برای توجیه و حلاجی رسانهها وجود دارد و کدام یک از منظرهای منطقی، معرفتشناسی و هستیشناسی میتوانند به جد با بحث رسانه کلنجار روند؟
واژه فلسفه رسانه به هر حال مفهومی غامض و پیچیده و به عبارتی صدایی ناآشناست که پرسشهای مفهومی بسیاری را به وجود میآورد. این واژه حتی در برخی موارد ممکن است خود را به صورت یک تناقض مفهومی آشکار کند. با وجود این میتوان اثبات کرد فلسفه قادر است چشم اندازهای جدیدی در بحث رسانه فراروی پژوهشگران قرار دهد.
اما امروزه در جهان غرب 'فلسفه رسانه' در یک ساختار جدید علمی خود را نمایان کرده که آن نیز بر پایه فلسفه آکادمیک قرار دارد و اطلاعات مفهومی- فلسفی آن بر اصولی استوار است که در قرنهای نوزدهم و بیستم سامان یافت ،آن هم در حد دانش ارتباطات و شاید بتوان گفت در زمانی که فلسفه علم و فلسفه تحلیلی پایه ریزی میشدند، . فلسفه رسانه به شاخههایی مرتبط است که باعث می شود فلسفه جدیدی از خود آگاهی حاصل شود که رورتی آن را بازگشت به عملگرایی نامیده است. با این همه این فلسفه بسی به معارفی تخصصی چون زبانشناسی، معرفتشناسی، معناشناسی، ذهنشناسی و زیباییشناسی نیازمند است.
بدین ترتیب میتوان گفت که فلسفه رسانهها، نگاهی بیرونی به سیر تحول رسانههای ارتباط جمعی، نحوه مفهوم سازی، قوانین حاکم بر رسانههای ارتباط جمعی، زبانشناسی و روششناسی رسانهها دارد و نحوه شکلگیری معنا در رسانههای ارتباط جمعی و نظریههای متفاوت علمی- فلسفی رسانهها را در محور بحثهای خود قرار میدهد. فلسفه رسانه دانشی است که 'شناخت و علم رسانهای' را مورد بحث و تحلیل قرار میدهد. شناخت علم رسانهای بر اساس مبانی فلسفی، نگاهی مقایسهای به رسانههای ارتباط جمعی و روشهای متمایز کننده ساخت رسانهای رادیو، تلویزیون، سینما، مطبوعات و رسانههای نوین در نظام معنا سازی و ساخت پیام برای مخاطب از محورهای فلسفه رسانه هستند. مفهوم فلسفه رسانه را بیشتر میتوان در میان فیلسوفان متاخر مانند دریدا، رورتی، گاردنر، هاوارد و پرکینز، فرانک هارتمن و مایک زاندبوته سراغ گرفت. اینان اغلب به موضوعاتی نظیر مفاهیم کلی فلسفه علم، فلسفه تکنولوژی، معناشناسی، نشانهشناسی، زیباییشناسی دیدگاه نظریهگراها و عملگراها، معرفتشناسی، فلسفهزبان، فلسفهذهن و فلسفهتحلیلی میپردازند. بنابراین فلسفه رسانه، قلمرو معرفتی است که محقق رسانهای را با معنای عمیقتری از ساحت تولید رسانهای آشنا میکند و در ناحیه تولید، تلاشی است برای فهم زبان تولید کننده و در ناحیه مخاطب رسانهای، کوششی است برای دست یافتن به زبان مخاطب. فلسفه رسانه به معنای ورود پیدا کردن در فرکانس تولید رسانهای است که محقق را وارد کانال تولید میکند.
از نگاه دیگر، فلسفه رسانه، در واقع قرار گرفتن در فضای رسانهای است که در برگیرنده همه امور غیر واقعی است، که به نوعی در 'روایت واقعیت' اثر میگذارند. فلسفه رسانه با این نگاه که همه چیز 'روایت شدنی' است و نه لزوماً 'روایت' تلاش میکند روایت را به عنوان یک 'واقعیت' مطالعه کند. فلسفه رسانه به معنای دریافت زبان تولید پیام رسانهای است. با همین نگاه است که تیلور و سارینن بر فلسفه رسانه به عنوان فلسفه بچهها و یا فلسفه برای بچهها صحبت میکنند. فلسفه رسانه با هدف فهم 'معنای' رسانه با تولیدات و فضای رسانهای تعامل میکند تا به عنوان 'خانه زاد این فضا' این فضا را درک کند. با این نگاه میتوان گفت، فلسفه رسانه عمیقترین حوزه فهم معانی رسانهای را شامل میشود.
همچنین فلسفه رسانه در کنار ساحت نظاممندی که به وجود میآورد میتواند سنتزی برای طرح مسئله و یا بازخوانی بخش بازسازی شده عناصر فلسفی نیز باشد. شاید فلسفه رسانه با طرح پرسشهایی از رسانهها شرایط امکان و تحقق برخی گفتمانهای نظری را مهیا سازد. وقتی که جهان به مثابه متن با تصویر و صوت مواجه میشود پس از پرسش از جایگاه سازههای فرامادی آن پرسشهای فلسفی نیز طرح میشود. البته باید تاکید داشت که اشتباه محض است اگر تصور کنیم که با صرف نامگذاری شاخه فلسفی جدیدی به نام 'فلسفه رسانه' میتوانیم نظریات بنیادین جدیدی را پایه گذاری کنیم و همینطور کافی نیست که انبوهی از اصطلاحات دشوار فهم و تخصصی در فضای رسانه ایجاد کنیم و حوزه مسائل انسانی را که با واقعیتهای کنونی در جهان روبهرو است و از تنوع نیز برخوردار است آشفته و مبهم سازیم. اصطلاح فسلفه رسانه در گام نخست باید تنها پرسشهای مقدم را طرح و پروژه معرفتی مدرنیته را ادامه داده و در راه تحقق مدرنیته تلاش نماید. فیلسوفان و یا فلسفه پژوهان متعهد به حقیقت باید در این راه گام جدی و استوار بردارند تا راههای دگم اندیشی به انسداد رسیده و فضای تکنوکراتی رسانه را از هم پاشیده و بر ویرانههای آن بنایی استوار سازند. لذا ضدیت با فلسفه رسانه، ضدیت با فلسفه فرهنگ و انسان است و هر گونه مخالفت با آن میتواند فضای ژرف نگری را به فضای سطحینگری تقلیل داده و جهانی موهوم فراهم سازد.
اگر چه فلسفه رسانه در کشور ما طرحی ناپخته و خام است و عدهای هنوز به خاطر تجربیات تکنوکراتی خود از فضای رسانه بر این باورند که ورود در فضای فلسفی برای رسانهها برهم زدن وضع موجود است و حتی عدهای دیگر تاملات شخصی و ناپخته خود را با مشتی از واژگان فلسفی درهم میآمیزند تا به مثابه فیلسوف رسانه قلم زنند، اما باید بر این نکته تاکید کرد فضای فلسفه رسانه فضای عمل و نظر است و کسانی که تصور میکنند در این فضا هم میتوانند مانند دیگر فضاهای فلسفی که فقط کار تئوریک کنند و یافتههای ذهنی آنان فقط به درد چاپ در یک مجله تخصصی میخورد راه را اشتباه رفتهاند. این راه فقط در صورتی نتیجه میدهد که شما در یکی از ساحات رسانه وارد شده و تاملات فلسفی خود را بتوانید با تولید یک برنامه مطلوب رسانهای تحقق بخشید.