- واحد آموزش و پژوهش همشهری
- 1390-03-28 09:23:00
- کد مطلب : 3385
در این نشست که با حضور دکتر عبدا...گیویان مترجم کتاب تشکیل شد؛ دکتر نعمتا... فاضلی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر حسامالدین آشنا مدیر گروه ارتباطات و فرهنگ دانشگاه امام صادق و دکتر محمد رضایی مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ، به نقد و بررسی کتاب روشهای تحقیق کیفی در علوم ارتباطات پرداختند.
سرورالسادات قاضیزادههاشمی
نشست نقد کتاب 'روشهای تحقیق کیفی در علوم ارتباطات' که از سوی انتشارات همشهری منتشر شده است، اواخر اردیبهشت ماه در سالن شریعتی دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست که با حضور دکتر عبدا...گیویان مترجم کتاب تشکیل شد؛ دکتر نعمتا... فاضلی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر حسامالدین آشنا مدیر گروه ارتباطات و فرهنگ دانشگاه امام صادق و دکتر محمد رضایی مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ، به نقد و بررسی کتاب روشهای تحقیق کیفی در علوم ارتباطات پرداختند. آنچه در ادامه میخوانید؛ گزارشی از مباحث مطرح شده در این نشست است.
***
ویژگیهای کتاب
در ابتدای نشست، دکتر گیویان ضمن اشاره به ضرورتهای انتشارِ چنین اثری، به مرور مختصری از فصلهای آن پرداخت و اظهار کرد: من جای این کتاب را در فضای آکادمیک کشور واقعا خالی میدیدم و فکر میکنم که بها دادن به این کتاب را باید اقدامی دانست که شاید بتواند در برخی زمینهها تلنگری به فضای مطالعات رسانهای در ایران بزند.
کتاب تا آنجایی که من اطلاع دارم عنوان منفردی است و حتی در میان کتابهای لاتین عنوان مشابهی ندارد. معرفی روشهای کیفی در حوزه ارتباطات کاری است که در این کتاب به خوبی انجام شده است و تمام امتیازی هم که این کار دارد به مولفان آن برمیگردد که آدمهای استخوان خرد کرده و کارکشتهای هستند.
کتاب روشهای تحقیق کیفی در مطالعه ارتباطات در میان کتابهای روششناسی چند ویژگی بارز دارد. معمولا کتابهای روششناسی در دو طیف قرار میگیرند؛ یا عمدتا به مباحث مربوط به فلسفه علم، فلسفه روش و معرفتشناسی میپردازند و بیشتر مباحث نظری را دنبال میکنند و یا به تکنیکها و روشهای گردآوری اطلاعات میپردازند. بیشتر کتابهای روش جایی در بین این دو مقوله قرار میگیرند. اما گروه دیگری از کتابهای روش شناسی هم هستند که مقدمه معرفتشناسانه و روششناسانه دارند ولی در فصلهای بعد به تفصیل به روشها میپردازند؛ این کتابها سعی میکنند به صورت تلفیقی کار کنند. البته در تعدادی از کتابهای روششناسی که من دیدم، این موضوع به خوبی اتفاق نیفتاده است. اما در کتاب روشهای کیفی، دو فصل اول، حاوی مطالب بسیار قابل توجه در حوزه شناختشناسی، هستیشناسی و اخلاق پژوهش است یعنی ویژگیهایی که به تعبیر گوبا و دنزین و امثال اینها، پارادایم علمی شناخته میشود.
کتاب از فصل سوم به بعد وارد طراحی تحقیق، گردآوری اطلاعات، استفاده از ابزارهای مختلف گردآوری و پردازش اطلاعات و استفاده از رایانه و نرمافزارهای گردآوری و تحلیل اطلاعات میشود. فصل آخر را هم نویسندگان کتاب به بحث نگارش و نوشتن گزارش تحقیق اختصاص دادند که خود یکی از مباحث قابل تامل در نگاههای سنتی، مدرن و پستمدرن در حوزه تحقیق است.
از این جهت به نظر من کتاب بیشتر از اینکه در بین دو گونهی معمول این قبیل کتابهای روشی بلاتکلیف باشد، نوسندگان تلاش کردهاند بعد از معرفی مبانی معرفتشناختی و متدولوژیک، به سراغ روشها بروند. البته کتاب در بین مجموع روشهای کیفی تحقیق اصرار و ابرام بیشتری بر روشهای اتنوگرافیک و مردمنگارانه دارد و شاید یکی از موارد نقد به کتاب هم این باشد که یک راهنمای جامع برای همه روشهای کیفی در حوزه ارتباطات نیست. البته به نظر من این مساله به خودی خود ایرادی نیست چراکه نویسندگان ابتدای کار خطمشی و دستورالعمل کار خود را مشخص کردهاند و انشاءا... کتابها و نوشتههای دیگر این مشکل را برطرف کند و به روشهای کیفی دیگر در مطالعه ارتباطات بپردازند.
جایگاه روشهای کیفی در ایران
حوزه موضوعی کتاب مورد بررسی، روشهای تحقیق کیفی است؛ به همین دلیل صاحب نظران این نشست در ابتدا، به بررسی جایگاه و منزلت روشهای تحقیق کیفی در جامعه آکادمیک ایران پرداختند.
در همین زمینه دکتر رضایی با طرح این موضوع که چرا پرداختن به روشهای کیفی در جامعه ما مهم است؛ گفت: من فکر میکنم چنین جلسهای باید بیشتر در گرامیداشت روشهای تحقیق کیفی باشد. میخواهم برگردم به چند سال پیش و زمان شکلگیری ایده ترجمه کتاب، این کتاب چاپ سال 88 است و ایده ترجمه این کتاب احتمالا به دو یا سه سال قبل برمیگردد، هر چه شکلگیری ایده ترجمه چنین کتابی را در قبلتر بجوییم، ارزش این کار بیشتر برای ما مشخص میشود.
امروز را نگاه نکنیم که پرداختن به روشهای کیفی مُد شده، البته این مُد شدن منافعی دارد و مَضاری، آن زمان که ایده ترجمه کتاب شکل گرفته به نظر من در حوزه علوم اجتماعی روشهای کیفی طرفدار چندانی نداشته است. اگر کتابهای ترجمه شده را هم نگاه کنیم، میبینیم تعداد کتابهای روشهای کیفی اندک است. اما در حوزه ارتباطات به نظرم میرسد اساسا روشهای کیفی خیلی نباید مورد توجه قرار گرفته باشد و این موضوع به یک معنا ارزش این کار را مضاعف میکند.
اما ابتدا ببینیم چرا پرداختن به روشهای کیفی در جامعه ما مهم است؛ آنچه میخواهم بگویم معیارهایی است که ما برای توجه به کتابهایی در حوزه روشهای کیفی نیاز داریم. به نظر من ما در موقعیت بدی از آموزش روشهای کیفی به سر میبریم. اگر ما روشهای کیفی را خوب آموزش میدادیم، پایانامههایی که در حوزه روش کیفی انجام میشد حداقل استانداردهای لازم را برای انجام موشکافی کیفی دارا بود؛ اما الان چنین نیست. بعضی حوزههای روش کیفی اساسا در پایانامهها مفقود است و حتی تیتر هم نمیخورد بگذریم از اینکه آنهایی که تیتر میخورند هم دچار اشکالهای اساسی هستند.
ما به روشهای کیفی نیاز داریم برای اینکه اصلا هنوز توجهی در حوزه تجارت دانش جلب نکردهایم یا بسیار اندک است. ما نتوانستیم کارفرمایانی که در حوزه مثلا شهری، حوزه فرهنگ و مسائل اجتماعی حاضرند پول خرج کنند و سفارش کار بدهند را جذب کنیم. ما هنوز نتوانستیم طرحهای پژوهشهای کیفی، یا کارهایی که باید بر مبنای روشهای کیفی انجام شود را به کارفرمایان بقبولانیم. هنوز حاکمیت روشهای کمی احساس میشود. البته اینکه روشهای کمی مورد استفاده قرار میگیرد حوزه بحث من نیست، غفلت یا فقدان حضور روشهای کیفی در حوزه مسائل اجتماعی است که باید به آن توجه کنیم.
اجرای لوث شده روشهای کیفی موجب شده ما با چیزی در بحثهای کیفی موجه باشیم که میتوان آن را نوعی همسانانگاری بحثهای 'کیفی' با 'کمی' عنوان کرد به نوعی که حتی روش 'کیفی' را 'کمی' کار میکنیم. ای کاش' کمی' را 'کیفی' کار میکردیم ، حداقل کیفیت کارهای' کمی' حفظ میشد ولی وقتی 'کیفی' را 'کمی' کار میکنیم به این معنی است که هنوز ما دغدغههای روشهای کیفی را لمس نکردهایم. ما به تحقیقات پاسخگو در این زمینه نرسیدهایم و اساسا تحقیقات ما، تحقیقات پاسخگویی نیست. تحقیقات پاسخگو باید ناظر بر یکسری معیارها باشد. به نظر من جدیت میتواند معیار خوبی باشد. طبیعتا ما دقت روشهای کمی را میتوانیم معیار قرار دهیم. جدیت چیزی است که باید در روشهای کیفی رعایت شود. از همه مهمتر ما به تکثیر دادههای کیفی نیاز داریم. اگر بناست راجع به مثلا بومیسازی دانش اجتماعی فکر کنیم؛ این روشهای کیفی است که اتفاقا دستمایه خوبی میتواند باشد برای این منظور.
دکتر فاضلی یکی دیگر از استادان حاضر در این نشست، دلیل بیتوجهی به روشهای کیفی در ایران را، در نوع نگاه و نگرش ما به علم عنوان کرد و افزود: گفته شد؛ روشتحقیق کیفی در ایران مد شده است، ولی من بعید میدانم که مد هم شده باشد چون خیلی از اینهایی که روشتحقیق کیفی مینویسند مثل معلمهای زبان میمانند که گرامر و واژگان را بلدند ولی نمیتوانند 5 دقیقه انگلیسی درست صحبت کنند یا بنویسند. خیلی از کسانی که در ایران روشتحقیق درس میدهند یا مینویسند مثل همین معلمهای زبان میمانند، به خصوص در حوزه کیفی؛ نه میتوانند یک صفحه روشتحقیق کیفی بنویسند و نه میتوانند از زبان خودشان در مورد روشهای کیفی حرف بزنند، یکسری مطالبی را کپی میکنند و ارائه میدهند، هفت، هشت نفر بیشتر نیستند. اینها هنوز هیچ تحقیق کیفی انجام ندادهاند جالب است که اکثرشان موافق روشهای کیفی هم نیستند. در دانشگاههای ما هم برای تصویب پایاننامهها میگویند؛ لطفا اگر میخواهید به روش کیفی کار کنید باید 'کمی' هم قاطیش کنید که شورای پژوهشی دانشکده ایراد نگیرد. یک واژه هم درست کردند و میگویند یه کم ترکیبیش کنید!
در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی هیچ پژوهش کیفی تصویب نمیشود مگر اینکه 'کمی' هم داخلش باشد. در جاهای دیگر هم وضع کم و بیش همینطور است. بنابراین مد هم نشده است. ای کاش مد شده بود و یا به صورت ظاهر هم نشان میدادیم به این روش علاقه داریم. علت آن این است که ما باوری از علم داریم که با نوشتههای کیفی جور در نمیآید. مثلا یکی از قوانینی که این کتاب راجع به روش کیفی نوشته، این است که پژوهش کیفی باید جذاب باشد، خصلت سرگرمکننده داشته باشد. در این کتاب در بخش نگارشش توضیح میدهد که پژوهش باید معطوف به مخاطب و خواننده باشد، این کتاب مخاطبهای پژوهشکیفی را طبقهبندی کرده است، آکادمیها یکی از مخاطبهای پژوهش کیفی به شمار میآیند. یا اینکه در جای دیگر کتاب میگوید؛ در پژوهشهای کیفی، پژوهشگر باید نقش اصلی داشته و متعهد باشد که به عینیت گرایی پایبند نیست، متعهد باشد که دنبال بیطرفی ارزشی و عینی حرف زدن و ادای دانشمندان را درآوردن نیست. خوب اینها را که نمیشود در فضای آکادمیک ایران گفت. مثلا شما مقاله مینویسی و به مجله علمیپژوهشی میدهی، داوران مینویسند؛ زیاد منم، منم دارد؛ منهایش را کم کنید، مجهول بنویسید: (گفته میشود که...). ما در فضای اینچنینی قرار گرفتهایم.
اما برخلاف دو دیدگاه قبلی، دکتر آشنا بهرهمندی از روشهای کیفی را در جامعه در حال تحول و رو به جلو میداند و میگوید: این تحول اندک اندک اتفاق افتاده، درست است که افتان و خیزان میرویم،اما؛ میرویم. در رشته جامعه شناسی هم رویکردهای کیفی دارد تقویت میشود، در همین دانشگاه تهران، بنده در خدمت بعضی از دوستان بودهام و داوری رسالههایی را کردهام که رویکرد کیفی داشتهاند البته با ضعف و قوت. این تغییر نگرش اتفاق افتاده است، کسانی که استادان و پیر مراد روش تحقیق در همین دانشگاه تهران بودند امروز افتخارشان این است که راهنمایی رسالههایی را انجام میدهند که رویکرد تحقیق کیفی دارد.
در رشته ارتباطات هم سالهاست که این تحول اتفاق افتاده است. ما تلقی نکنیم که رشته ارتباطات یک رویکرد کاملا کمیگرایانه و پوزیتیویستی داشته و حالا یک انقلابی در رشته دارد رخ میدهد. از کسانی که اساسا با روش کیفی نه فقط آشنا هستند بلکه کار کردند و کار تحویل دادند آقای دکتر فرقانی هستند که رساله دکترای ایشان عملا به روش تحلیل گفتمان نوشته شده و جزو اولین کارهایی بود که در این حوزه انجام شد.
دکتر گیویان نیز ضمن اینکه پذیرفت برخی پژوهشهای کیفی در جامعه انجام شده؛ اما به مشکلات و دشواریهای فراوان پیشروی محققان کیفی اشاره کردو یادآور شد: زیاد هستند دانشجویانی که کار کیفی کردهاند و چوبش را هم خوردهاند؛ شاید یکی از کارهایی که من باید در جلسات شورای پایان نامه انجام میدادم این بود که دوستان و رؤسا را مجاب کنم که اگر کسی قرار است کار کیفی کند حتما لازم نیست که گراف و نمودار یا عدد و رقم بدهد. در یکی از جلسات دفاعیه یکی از داورها به دانشجویی که کار کیفی انجام داده بود گفت: 'تو که این حرفها را زدی، حالا بیا یک جدول و نمودار هم بکش تا پایاننامهات خوشگل و خوب شود.' بنابراین ما مشکل جدی در زمینه پذیرش روشهای کیفی در دانشگاهها داریم.
همین دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران که من یک حس نوستالوژیک نسبت به آن دارم، به نظرم بزرگترین مانع رشد دانش ارتباطات در ایران است؛ چه ارتباطات به معنای اجتماعیش و چه ارتباطات به معنای رسانهای آن. در ایران یک گرایشهایی پیدا شده که همه چیز را به سمت پژوهش کمی برده است. این دیدگاه موضوع ارتباطات را هم به عنوان دنباله و زائده علوم اجتماعی مطرح میکند. مشکل اصلی من از جهت نظری این است. از جهت عملی هم تبلور اینها را در بحث روششناسی میبینیم.
در حال حاضر بعضی از دانشکدهها آمدهاند یک شبکه محدود درست کردهاند و به آدمهای بیرون از خودشان نه اجازه تدریس و نه پایاننامه میدهند. برای اینکه نمیخواهند چرخه محدودی که داخل خودشان است را بشکنند. این هم از جهت روشی، هم نظری و هم از جهت مَِنِشی مشکل دارد. ما متأسفانه دچار مشکلاتی به شکل عام در فضای علمی و به شکل خاص در حوزه روشی هستیم. مسئله جدی، مقاومت نهادینه و سُنتی جامعه دانشگاهی ما در مقابل هر چیز جدیدی است که خیلی از آن سردر نمیآورند و یا خیلی از آن خوششان نمیآید.
من واقعا استقبال میکنم اگر دوستان همتی بکنند و بیایند راجع به مباحث روششناسی و مشکلات آن در حوزه آکادمیها و در مراکز تحقیقاتی آسیبشناسی کنیم و ببینیم واقعا مشکل ما چیست؟ از منظر چنین آسیبشناسی اگر نگاه کنیم میبینیم فقط روشهای کیفی نبودند که نتوانستند خودشان را در ایران ثابت کنند؛ روشهای کمی تا به امروز چه تاجی به سر این مردم و این فرهنگ زده اند که حالا ما در مقابلش روشهای کیفی نوجوانِ نابالغ و تازهپا را حلاجی کنیم و بگوییم که مفید نیستتند یا هستند و گرهای را از کار باز نمیکند یا می کنند؟
مردمنگاری یا ارتباطات
استادان حاضر در نشست پس از بررسی جایگاه روشهای تحقیق در ایران به نقد و بررسی کتاب پرداختند.
دکتر فاضلی؛ ضمن تاکید بر ارزشمند بودن کتاب از نظر آموزشی، آن را بیشتر در حوزه مردمنگاری دانست تا ارتباطات، و درباره عنوان کتاب گفت: کتاب را با دقت کامل خواندم و برای من خیلی ارزش آموزشی و یادگیری داشت. خیلی وقت بود که کتاب روش تحقیق در حوزه اتنوگرافی و مردمنگاری نخوانده بودم، مخصوصا کتابی به این دقت و موثر برای من که خیلی شیفته این غائله هستم. کار دکتر گیویان برای من از نظر آموزشی خیلی مفید و ارزشمند است بود. اسم درست این کتاب؛ روشهای تحقیق اتنوگرافیک در علوم اجتماعی است نه ارتباطات، ارتباطاتش برای جامعه ایرانی بیمعنا است، چون ارتباطات در این کتاب فقط رسانهها، مدیا یا ارتباطات تکنولوژیک نیست. اینجا ارتباطات را مناسبات اجتماعی و انسانی گرفته و تمام مثالها و نمونهها و کاربردهایش هم دقیقا همین است. بنابر این اگر قرار بود من اسم این کتاب را انتخاب کنم، مینوشتم روشهای تحقیق مردمنگاری یا روشهایی تحقیق مردمنگاری در علوم اجتماعی
در همین زمینه دکتر رضایی نیز اضافه کرد: عنوان این کتاب خیلی تقلیلگرایانه به دانشکدههای ارتباطات که در حوزههای مدیا، ژورنالیسم و ... کار میکنند نسبت داده شده است. اما من این کتاب را در حوزه ارتباطات نمیبینم، مثالهایی که ابتدا به ساکن در این کتاب آمده خارج از فضای رسانهای است.
اما دکتر آشنا در پاسخ به نقدهای رضایی و فاضلی درباره عنوان کتاب اظهار کرد: تقلیلگرایی نسبت به رشته ارتباطات مشکل اول است. ارتباطات از ارتباطات درونفردی شروع میشود تا ارتباطات بین فرهنگی و تقلیل دادنش به رسانهها درست نیست. ما که راجع به مطالعه مدیا (Media studies) صحبت نمیکنیم. مشکل اصلی این است که رشته ارتباطات در بعضی دانشکدهها کوچک دیده شده وگرنه رشته ارتباطات از فرد فرد حوزه ارتباطات غیرکلامی که در این کتاب خیلی به آن اشاره شده، شروع میشود تا ارتباطات میان فرهنگی. ما اتفاقا باید درس ارتباطات غیرکلامی و منابع آن را تقویت کنیم.
گفته شد در کتاب مثالهای ارتباطاتی مطرح نشده است، من تعجب میکنم از این حرف! کتاب پر است از مثالهای ارتباطاتی، به طور مثال در کتاب راجع به فیلم مصائب مسیح یک بخش باز کرده که ما چطور میتوانیم درک و فهم مخاطبان از فیلم مصائب مسیح را با رویکرد اتنوگرافی بررسی کنیم. این یعنی در حوزه تحقیق روی مخاطبان چگونه میشود با استفاده از روش کیفی کار کرد. یا در حوزه سازمان رسانه چگونه میشود کیفی نگاه کرد یعنی هم در حوزه ارتباطات سازمانی و هم سازمان های ارتباطی چگونه میشود پژوهش کیفی کرد. به این معنا تحقیق کیفی اساسا تُیول یک عده نیست که بگویند این مال ماست و دیگران حق ندارند از آن استفاده کنند. یک رویکرد در تحقیق اجتماعی است که با آن در رشته جامعه شناسی هم کار میکنند.
دکتر آشنا همچنین در مورد تلقی سنتی از ارتباطات به عنوان رشتهای با رویکرد کمی و پوزیتیویستی، یادآور شد: من تصورم میکنم که ما باید یک بازنگری در این مسئله بکنیم؛ اگر قرار باشد ما ارتباطات را به مفهوم مرسوم 40-30 سال پیش در ایران بفهمیم؛ بله، این خیلی آوانگارد است. اما در درون رشته ارتباطات در ایران هم تحولات بسیار جدی و عمیقی در 30-20 سال گذشته و حتی در 10 و 5 سال گذشته اتفاق افتاده است. بنابراین ما نباید چنین تلقی کنیم که رشته ارتباطات یک رویکرد کاملا کمیگرایانه و پوزیتیویستی دارد و اکنون انقلابی در این رشته دارد رخ میدهد. این تحول هم اندک اندک اتفاق افتاده است.
دکتر گیویان در مورد علت انتخاب چنین عنوانی برای کتاب گفت: من هم اتفاقا تأمل داشتم؛ از این جهت که ارتباطات فقط روزنامه یا مدیا نیست، آنسوی صور رسانهای چیزهای دیگری هم وجود دارد که باید به آن توجه شود. به همین دلیل علوم ارتباطات در اینجا مطرح است. اگر در ایران اینطور تلقی میشود که ارتباطات به معنای رسانه از غرب آمده، مشکل آنها نیست. این عنوان نمیگوید فقط ارتباطات رسانهای بلکه به دانش و علوم ارتباطات به معنی اعم نظر دارد.
اول تحقیق یا روش تحقیق
دکتر فاضلی در ادامه نشست؛ ضمن نقد کتابهایی که در حوزه روشتحقیق در مردمنگاری در ایران منتشر شده، انجام تحقیق و انباشت تجربه زیسته بومی را مقدم بر تالیف و تدوین کتابهای روشتحقیق در مردمنگاری دانست و افزود: روش تحقیق مردمنگاری در ایران از گرب اسنر شروع شد. درسهایی که او میداد را جمع کردند و یک جزوهای به نام روشتحقیق در انسانشناسی درآمد. آن زمان در جهان هم روشهای تحقیق انسانشناسی وجود نداشت، چون انسانشناسها مثل بقیه دانشمندها اول روشتحقیق نمینویسند بعد بروند تحقیق کنند؛ بلکه اول تحقیق میکنند و بعد درباره روش آن مینویسند. در واقع دو تا سه دهه است که این سنت روشتحقیق نویسی در علوم اجتماعی به شکل علمی آن مطرح شده است. نه دورکیم، نه وبر هیچکدام نه روشتحقیق نوشتند و نه خواندند و نه بر اساس متنهای آموزش روشتحقیق، تحقیق کردند. سالهای اخیر به دلیل اینکه دانشجویان زیاد شدند و لازم است که راهنما نوشته شود، این سنت روشتحقیقنویسی شکل گرفت.
در ایران، در تالیف کتاب روشتحقیق در مردمنگاری 'گرباسنر' اولین بود، ولی بعد از آن لابلای کتابهای روشتحقیق در علوماجتماعی که چاپ میشد بعضیجاها در مورد مردمنگاری هم یک یا دو صفحه توضیح میدادند. مردمنگاری در رشته ارتباطات هم جزو روشهای تحقیق در رسانهها آمده است و من قبل از اینکه اینجا بیایم حدود 8 عنوان از این کتابها را نگاه کردم، آنها هم 4 تا 5 صفحه روشتحقیق اتنوگرافی را شرح میدهند که کاش شرح نمیدادند، چون بخشی از آن غلط است و بخشی هم بیمعنا است. در میان این کتابها که به فارسی هم ترجمه شدهاند و جزو کتابهای روشتحقیق در رسانهها به حساب میآیند. یک کتاب قطورتری است که سید حسین امامی ترجمه کرده است و در مورد روشتحقیق اتنوگرافی مفصل تر نوشته ولی کاش نویسنده اصلیاش این کار را نکرده بود، چون چیزی که نوشته؛ بیمعنا و هم غلط است و ارزش آموزشی ندارد. کتابهای دیگر هم اتنوگرافی را در همین حد توضیح داده اند. چند تا مقاله و دو تا کتاب خوب در مورد اتنوگرافی داریم که یکی کتاب اسپردلی است به نام پژوهش فرهنگی و یکی هم کتابی است که دکتر محمدی نوشته در مورد روشتحقیق کیفی که آنهم در واقع یک کار اتنوگرافی است.
دکتر فاضلی در ادامه گفت: به طور قطع، در مورد اتنوگرافی در ایران دو کار جدی وجود دارد؛ یکی کتاب پژوهش فرهنگی کار اسپردلی در مورد مردمنگاری در جوامع پیچیده است و یکی هم این کتابی است که دکتر گیویان ترجمه کردهاند که یک چشمانداز کاملا عامهنگار از علوماجتماعی در جهان است یعنی نگاههای پساساختارگرایانه، پسا پوزیتویستی و پسامدرن که از ظرفیت و ذائقه دانشگاه ایران فراتر است.
در همین زمینه دکتر رضایی نیز با تاکید بر ضرورت اتکای دانش و روش، بر تجربه زیسته بومی گفت: دانشهای اجتماعی ضرورتا باید ناظر بر تجربه زیسته جامعه مورد نظر خود باشند. فکر میکنم از بدو پیدایش علوم اجتماعی در ایران کسی را پیدا نمیکنیم که مخالف این گزاره باشد، منتهی راه را به گونهای به خطا رفتیم که احتمالا به جایی رسیدهایم که نقدهای اینچنینی بر ما وارد است که کار جامعهشناسی ما ناظر بر مسائل داخلی جامعه نیست. اگر بنا است تجربه زیسته و به اصطلاح جاری جامعه ما موضوع بحث باشد کدام روش بهتر از روشکیفی که ما را به درک دقیقی از این ساحت از علوم اجتماعی نزدیک میکند؛ به این دلیل ما نیازمند روشهای کیفی هستیم و وقتی دادههای کافی از این حوزه بدست آوردیم آنوقت میتوانیم راجع به مسائل خودمان اظهار نظر کنیم و بعد در مورد پیکره اجتماعی که در آن زندگی میکنیم سخنپردازی کنیم و در آخر محصولمان آن چیزی خواهد شد که میگوییم نظریه علوم اجتماعی بومی.
دکتر گیویان در پاسخ به این سوال که آیا تحقیق، حاصل کار با کتابهای روش تحقیق است یا کتابهای روش تحقیق حاصل تأملات محققان از تجربه زیسته آنها در تحقیق است؛ یادآور شد: نکته اصلی، تولید دانش بومی است. به نظر من یک مشکل بسیار جدی در این زمینه، شناخت ضرورت این موضوع است که ما باید به ذائقه خودمان علوم انسانی را پرورش دهیم. در غرب، تقریبا در تمامی رشته های علوم انسانی و اجتماعی اول مساله را یافتند و بعد به دنبال راه حل آن رفتند. به عبارت دیگر اول رفتند تحقیق کردند و بعد برایش متدولوژی نوشتند، حالا یک استثنایی مثل دورکیم و قواعد روش جامعهشناسی و تکاپوهای روش شناختی ماکس وبر را اگر کنار بگذاریم، دیگران رفتند کار کردند و بعد آن ها را منضبط کردند و بعد متدولوژی تولید شد، ولی ما اینجا میترسیم که حتی بحث بومی شدن دانش را مطرح کنیم چه برسد به بومی شدن روش، فکر میکنیم روش چیزی است که حتما باید از زرورق درآید و بارکد هم داشته باشد و دست هم نخورده باشد، نه؛ این طور نیست به نظرم خود این مفهوم و اینکه بومی سازی دانش و روش چه اقتضائاتی دارد و چه مبانی فلسفی برای آن باید قائل شد، یکی از مهمترین موضوعاتی است که آکادمیهای ما در حوزه علوم انسانی باید به آن توجه کنند.
مشکل کیفی نویسی و آموزش
فاضلی در ادامه نشست، برخی نقدها را متوجه نویسندگان اصلی کتاب دانست و بیان کرد: اول اینکه، این کتاب درباره روشکیفی است ولی به روش کیفی نوشته نشده است بهخصوص در مقایسه با همتاهای خارجیاش جذاب نیست. در فصل آخر کتاب به طور مفصل بحث نگارش و تکنیکها و روایت پردازی در روش کیفی و ژانرهای آن را شرح داده است ولی خودش نیامده این کتاب را به این روش بنویسد.
دوم: کتاب با هدف آموزش نوشته شده است چون انتهای هر فصل پرسش و تکلیف دارد ولی بقیه جاهای کتاب آموزشی نیست یعنی نمیتوان از آن به عنوان راهنمای گامبهگام روش تحقیق در اتنوگرافی استفاده کرد. البته دهها کتاب اتنوگرافی گامبهگام را خود این کتاب در آخر معرفی کرده و به آنها ارجاع داده است، مثل کارهای اسکات یا کارهای دیگر... اما خود کتاب آموزشی نوشته نشده و برای دانشجویان لیسانس فهم آن کمی دشوار است. این کتاب برای کسانی امثال من خوب است چون در این زمینه آشنایی دارم و خوب میتوانم از آن استفاده کنم.
سوم: این کتاب اگرچه به عنوان یک کار اتنوگرافی خیلی دقیق و گسترده قلمروهای مختلف کاربرد اتنوگرافی را در مناسبات اجتماعی و فرهنگی شرح میدهد ولی خیلی از ژانرهای اتنوگرافی وجود دارد که این کتاب به آنها اشاره نکردهاست. این کتاب فقط اشاره میکند که: 'یکی از ژانرهای اتنوگرافی، آتواتنوگرافی است و ما 36 نوع آتواتنوگرافی داریم' ولی هیچ توضیح بیشتری در مورد اتواتنوگرافی در این کتاب نمیبینید.
چهارم: با اینکه این کتاب یک کتاب بینالمللی است ولی به شدت آمریکایی است. امروزه در هندوستان، آمریکای لاتین، چین و ژاپن اگر نگویم بیش از آنها ولی میتوانم بگویم به اندازه آنها اتنوگرافی رشد و توسعه پیدا کرده است ولی شما حتی یک مثال در سراسر منابعی که این کتاب دارد از کارهای این کشورها پیدا نمیکنید و به نظر من این به تعصب ناسیونالیستی آکادمیهای آمریکا برمیگردد در حالیکه آمریکا در اتنوگرافی به خصوص در مقایسه با انگلستان و فرانسه و هندوستان خیلی قوی نیست.
دکتر آشنا در رابطه با نقدهای دکتر فاضلی در مورد مخاطبان کتاب، گفت: یک چنین کتابی مخاطب اولش نه با عرض شرمندگی بلکه با افتخار، دانشجویان نیستند، مخاطبانش استادان هستند. از این جهت که بسیاری از ما مربوط به نسلی از تربیت شدگان دانشگاه در حوزه های جامعه شناسی، ارتباطات و حتی رشته مردم شناسی هستیم که این تحولات روشی را در حین تحصیلمان لمس نکرده بودیم، ما استادان احتیاج به باز آموزی در حوزه روش تحقیق داریم. احتیاج به گفتوگوی مجدد میان خودمان در مورد روش تحقیق داریم ؛ قبل از اینکه دانشجوهایمان را ببَریم لب چشمه و تشنه برگردانیم، قبل از اینکه رسالههایی را بگیریم که نمیتوانیم راهنمایی بکنیم.از این جهت من فکر میکنم ترجمه این کتاب اقدام مبارکی است نه برای دانشجویان بلکه برای همان کسانی که بعدها میخواهند روشتحقیق تدریس کنند.
در ادامه، این صاحب نظر علوم ارتباطات به ارزش و اهمیت ترجمه این کتاب در بین انواع ترجمه های موجود در بازار نشر اشاره کرد و افزود: به نظر من این کتاب برای معادلسازیهای بسیار هوشمندانهاش در روشتحقیق کیفی مهم است. یعنی زبان روش تحقیق کیفی را برای فارسیزبانان، یک زبان قابل فهم و لطیف کرده است. همانطور که دکتر فاضلی به بخشهایی اشاره کردند که جنبه شاعرانه، قدرت ادبی و خلاقیت هنری دارد، این کار هر مترجمی نیست. بنده هم در ترجمه یک روز تمام با واژهای کلنجار میروم آخرش معادلی میگذارم که خودم هم از آن بدم میآید این فرق میکند با کسی که واژه هایش در زبان فارسی سُفته و تراشخورده باشد که وقتی شما آن را میخوانید احساس نکنید که با دو سختی و دشواری در محتوا و مترجم روبرو هستید.
وی همچنین گفت: این ترجمه برای من از این جهت آموزنده است که یک ترجمه دانشگاهی است که در بازار نظیرش کم است. در کتابهای ترجمهای که در بازار میبینیم، چهار نوع ترجمه را میتوانیم شناسایی کنیم. یکی کتابهایی که کار غیرمترجمان است؛ وقتی آدم این کتابها را میخواند احساس میکند که متوجه نمیشود. بعضی از کتابها کار مترجمان آماتور است،کسانی که علاقه دارند ترجمه کنند ولی مترجم نیستند؛ اینها در واقع با چاپ کردن، ترجمه را یاد میگیرند. یعنی به تدریج مردم باید کارهایشان را بخوانند تا آنها رشد کنند. یک عده مترجم حرفهای هستند که آنها هم به دو دسته تقسیم میشوند؛ یک گروه مترجمان حرفهای هستند که آثار متعدد و متنوعی را ترجمه میکنند؛ از هنر آشپزی گرفته تا مباحث فلسفی. یک گروه هم مترجمان تخصصی هستند که در یک حوزه ترجمه میکنند.
این سه نوع مترجم و ترجمه حاصل از کارشان در بازار زیاد است، آن چیزی که در بازار کم و محترم است؛ ترجمههایی است که مترجمان دانشگاهی انجام میدهند و مقدمه مترجم دارد. فقط جهت اطلاع خودم و شما میگویم که اعضای هیئت علمی دانشگاهها بابت کار ترجمهای که انجام میدهند کمترین امتیاز ممکن را دریافت میکنند و در سیاستهای ارتقاء اعضای هیئت علمی، ترجمه جایگاهی ندارد. حالا اگر ما استاد دانشگاهی را پیدا کردیم که میخواهد کار ترجمه به بازار بدهد باید به او شک کنیم که چرا میخواهد این کار را انجام دهد. چون نه میتونیم در او دنبال انگیزههای بازار بگردیم زیرا ترجمه درآمد خاصی ندارد و نه میتوانیم در او دنبال انگیزههای ارتقاء دانشگاهی باشیم، این کار بیشتر از علاقه و دغدغه علمی و فکری او سرچشمه میگیرد.
ادعانامهای علیه جامعهشناسی
دکتر آشنا در ادامه نشست، یکی دیگر از تفاوتهای ترجمه دانشگاهی با ترجمههای غیردانشگاهی را این دانست که ترجمههای غیردانشگاهی مقدمه مترجم ندارد و تاکید کرد؛ اما مترجم دانشگاهی که مقدمه مینویسد، حرف دلش را میزند. حالا ببینیم حرف های دل این مترجم چیست؟
این مترجم، این کتاب را بهانه کرده است که در مقدمه یک مانیفستی علیه جامعه شناسی و ارتباطات در جهان و ایران بنویسید. به همین دلیل مقدمه یک ادعانامه کامل و جامعه شناسی ستیز است و مترجم این موضع را هیچ پنهان هم نکرده است و در مقدمه کتاب و با تصریح نه فقط جامعه شناسی مرسوم در جهان را محکوم میکند بلکه به خصوص وارد حمله جدی و سهمگین به جامعه شناسی ایرانی، ارتباطات ایرانی و روشهای پژوهش میشود. در واقع به نظر میآید او این کتاب را ترجمه کرده است برای اینکه بگوید راههای بدیلی هم برای کار علمی، رشتهسازی و روش تحقیق وجود دارد. به همین دلیل این کتاب را حتما باید با مقدمه مترجم شروع کرد.
نکته کلیدی در فهم مقدمه این کتاب آن است که مترجم و محقق محترم، اشاره میکند به اینکه اگر رشته ضعیف است؛ بگردید ببینید روش آن چیست؟ حتما روش آن ضعیف است. در واقع مترجم میخواهد نسبت میان روش و رشته را باز کند. میخواهد بگوید اگر رشته بومی نیست؛ شاید روشش بومی نیست که رشته هیچ وقت بومی نمیشود. اینکه ما خلاقیت نداریم و نمیتوانیم علم متناسب با جامعه خودمان درست کنیم برای این است که کسانی که علم متناسب با جامعه انسانی درست کردند؛ روشهای متناسب با ارزشهای آن جامعه را هم انتخاب کردند.
کاری که مترجم در مقدمه کرده؛ یک بدیل نه فقط در موضوع روش تحقیق بلکه در بازنگری رشته ارتباطات در کشور ارائه کرده است. از آنجا که مترجم، مولف یا مقدمه نویس خودش متعلق به این حوزه بوده و ابتدا به سنت جامعه شناسی رجوع کرده و بعد وارد ارتباطات و مردم شناسی شده، طبیعی است که رویکرد خطی و رویکرد انتقادی یا به قول خودش رویکرد حمل و نقل و تشبیه ارتباطات به حامل پیام (حمل پیام) را کنار گذاشته است و در مقابلش رویکرد آئینی که انسانیتر است را پذیرفته، بنابراین برای بازسازی رشته ارتباطات در ایران است که مترجم این کتاب را ترجمه میکند برای این بگوید راههای دیگری هم برای فهم رشته ارتباطات وجود دارد.
در مورد ارزش ترجمه و انگیزه مترجم، دکتر فاضلی نیز اضافه کرد: من با همه حرفهایی که دکتر آشنا زدند موافقم و وقت نشد که در ستایش ترجمه خوب دکتر گیویان صحبت کنم. ایشان خوب مینویسد و زبان پختهای دارند، بین ذهن و زبانش شکافی وجود ندارد و به معنای واقعی کلمه سواد دارد. سواد خواندن و نوشتن، چون یکی از بیماریهای ما استادان بیسوادی است نمیتوانیم بنویسیم حتی آنهایی که کتاب می نویسند اگر بخواهید یک صفحه انشاء بنویسند نمیتوانند بعضیها فکر میکنند انشاء نویسی جزء هنرهای دانشگاهی نیست اتفاقا این کتاب به موضوعی در فصل آخرش اشاره می کند که موضوع بسیار مهمی است: این که تحقیق کیفی را کسی میتواند کار کند که انشاء او خوب باشد و دکتر گیویان انشاء واقعا خوبی دارند.
میدانم گیویان سالهاست که دیگر میلی به جامعه شناسی ندارد و دچار جامعه شناسی زدگی شده است دلیلش هم بلاهایی است که جامعه شناسی در آکادمیها بر سر ما آورده است،دانشمندان دروغینی که تربیت کردهاند، دانشمندانی که ایده، روش و مَنشی ندارند ولی آدمهای بزرگی هستند، قدرت آکادمیها دستشان است و هیچ کس نمیتواند به آنها بگوید بالای چشمتان ابروست. مثلا سیطره جامعه شناسی است که نمیگذارد انسانشناسی رشد کند و آن را حذف کردهاند. آنقدر جامعه شناسی گُل کرده که در بازار وقتی یک نفر میخواهد یک حرفی بزند یا حتی حرف مبتذل بزند اسمش را میگذارد جامعه شناسی؛ مثل: جامعه شناسی خودمانی، جامعه شناسی خودکامگی و.... نهاینکه جامعه شناسی علم بدی است، نه اینکه این علم ایراد دارد، نه؛ مشکل در جامعه شناسیزدگی است که دکتر گیویان در این سالهای اخیر سعی کردند با ترجمهها، نوشتهها و در سخنرانیهای خود این دغدغهها و این درد را بگویند که اولا جامعه شناسی را در ایران بَد فهمیدهاند به خصوص استادان این رشته بدتر فهمیدهاند و بعد آن بَد فهمیده شدهها قدرت پیدا کرده و امکان رشد را به حوزههای دیگر نمیدهد.
اگر دیدید حوزه ارتباطات آئینی هست ایدهای است که دکتر گیویان وارد ایران کرد، ادبیات برایش آفرید، دانشجو برایش آفرید و کلی هدایت کرد تا شکل گرفت. اگر دیدید در حوزه اتنوگرافی دارند بحث میکنند به خاطر کارهای کسانی مثل گیویان است چون ایشان هم یکی از کسانی هستند که پرچم اتنوگرافی را برداشته است. هم پایانامه دکتری او در این حوزه بوده و هم مقاله هایی در این حوزه نوشته و آدمهایی که در این حوزه بوده اند را معرفی کرده است و کارشان از این نظر یک انسجام نظری دارد.
من عیبهای این کتاب را گفتم ولی کتاب را ما نباید زمان استفاده از این زاویه نگاه کنیم. به نظر من خواندن این کتاب برای آکادمی ایران از نان شب هم واجب تر است در صحبتهایم گفتم که ما 2 تا کتاب بیشتر در حوزه اتنوگرافی نداریم که یکیاش همین کتاب است. اینطور نیست که دست به گزینش بتوانیم بزنیم . در زبان فارسی این اولین راهنمای روشهای تحقیق اتنوگرافی است برای هر کس که بخواهد کار کیفی در حوزه اتنوگرافی بکند خواندن این کتاب از نان شب هم واجب تر است. به خصوص برای ترویج و اطلاع رسانی این کتاب به دانشجویان، باید کاری کرد تا این کتاب به دست صاحبانش برسد. بخشی از صاحبان آن دانشجویان رشتههای ارتباطات هستند. همانطور که اشاره شد، ارتباطات به معنای عام آن در این کتاب مطرح است. همچنین بخشی از مخاطبان و کاربران این کتاب دانشجویان جامعهشناسی، مطالعات فرهنگی و انسانشناسی هستند. این کتاب یک کتاب بینرشتهای است و یک هویت بینرشتهای دارد.
اینکه دکتر آشنا گفتند بیاییم راجع به روش خودمان بحث کنیم؛ من تا به حال استادی ندیدم که راجع به روش خودش بحث کرده باشد یا ندیدم گفتوگویی بگذاریم که تجربه روششناختی ما چیست؟
همانطور که گفتم این کتاب آمریکایی است و البته اشکالی هم ندارد چون آنها که برای دنیا ننوشتهاند؛ در دنیای خودشان نوشتهاند و کار خوبی هم کردهاند. حالا ما نیاز داریم وارد آکادمیهای خودمان شویم و به خصوص بحث را از روش شروع کنیم. اینکه در آکادمیهای خودمان چه تجربه روشی داریم؟ دستاوردهای و کاستیهای ما چه چیزهایی است؟ کدامیک از روشها پاسخگو هستند.
تنها کاری که من دیدم؛ کار آقای دکتر احسان نراقی است که سابقه 30 سال موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران را به لحاظ روشی بررسی کرده است. نتیجه حرفهایش هم یک نکته بیشتر نیست و آن این است که: ما بعد از سالهای طولانی انجام کارهای تحقیقاتی به این نتیجه رسیدیم که روشهای کمی برای ما مفید نیست. یعنی جمعبندی که آقای دکتر نراقی از کل پروژه موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران کرده این است که روشهای کمی به درد نمیخورد. دلایلش را هم به طور مفصل توضیح داده است که چرا به درد نمیخورد. در آنجا مثال زده که تک و توک کارهایی که در حوزه اتنوگرافی بوده، موثر واقع شده است اما بعد از انقلاب با وجود اینکه میل بومیگرایی بود، میل فرهنگی بود اما آکادمیهای ما به آن تجربه موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران توجهی نکردند و ناکامی و ناباروری موسسه تحقیقات علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حوزه تحقیقات اجتماعی مورد توجه قرار نگرفت و در تمام رشته ها، همین بازی را ادامه دادیم.
بخشی از این بازی کمیگرایی به این برمیگشت که استادانی که از خارج برگشته بودند تا سال های 1960-1980 دکتراشان را گرفتند و چیزی بیشتر از این بلد نبودند و حوصله هم نداشتند خودشان را به روز کنند، انگیزهای هم برای این کار ندارند؛ چون از طرف آکادمیها تحت فشار نیستند که اگر نتوانند خودشان را به روز کنند و مطابق استانداردهای جهانی پیش بروند باید پاسخگو باشند. کسی که دکترا میگیرد و بعد نه مقاله میدهد و نه تحقیق میکند همانقدر نان میخورد که کسی که این کارها را انجام میدهد. فضای آکادمیهای ما در علوم اجتماعی و انسانی وضعیت اینچنینی پیدا کرده است. نمیآیند کسی را تحت فشار قرار دهند که چرا به روز نیستی، چرا روش را به روز نمیکنی یا بومی نمیکنی بنابراین اکثریت ما به غیر از وجود اندکی مثل دکتر گیویان فکر نانمان هستیم.
در خاتمه نشست، دکتر گیویان؛ مترجم کتاب، ضمن شرح برخی ابهامات و توضیح موارد نقد، یادآور شد: هیچ کاری کامل نیست و اظهار امیدواری کردند در کتابهای جدیدی که منتشر خواهد شد به ابعاد دیگری از موضوع که این کتاب به آنها نپرداخته، بپردازند تا ادبیات پرباری در حوزه روشهای تحقیق کیفی در جامعه آکادمیک ایران شکل گیرد. او با اشاره به دغدغههای خود گفت: دغدغه اصلی من از سال 59 روشتحقیق بود. در دوره دکترا خیلی با خودم کلنجار رفتم و دیدم این کفر خوشگل شده جامعهشناسی به دل من نمیچسبد، رفتم روی تاریخ مطالعات فرهنگی کار کردم؛ دیدم مطالعات فرهنگی در دو حوزه خیلی اصرار دارد؛ یکی اینکه نظریهپردازی کند برای خودش و در واقع گرایشهای خودش را موجه کند و از طرف دیگر دنبال روششناسی رفته است. دکتر آشنا متأسفانه! خیلی زیرکانه به اصل خال زدند؛ الان حدود 5 سال است که طرح خودم را برای کتاب روش تحقیق در حوزه ارتباطات کنار گذاشتهام، برای اینکه دیدم خیلی از حرفهایی که میخواهم بگویم باید در ابتدای امر چیزی در مورد آنها در بازار باشد که بعدا نگویند این حرفها را از کجا آوردی و بتوانم استنادی داشته باشم.
من در واقع یک پازلی را دنبال کردم. فکر میکنم تا حدود 2 ماه دیگر یک کار اتنوگرافی که در دانشکده صدا و سیما توسط خانم اسماعیلنژاد انجام شده و آقای فاضلی داور این کار بودند منتشر خواهد شد و به بازار خواهد آمد. به اعتقاد من این کار یکی از کاملترین مطالعات اتنوگرافی در سازمانهای رسانهای در سطح جهانی است.
و اما نکاتی را که دوستان در مورد کتاب گفتند؛ قبول دارم. هیچ کاری کامل نیست، نویسندگان کتاب، آقایان؛ لیندلف و تیلور، گرایش انتقادی ندارند. ما برای تقویت این حوزه نیاز داریم که دیدگاههای مختلف را در نظر بگیریم. یکی از اصلیترین اشکالاتی که این کتاب داشت و من مدتی با آن کلنجار میرفتم، همین نکته بود که فاقد دیدگاه انتقادی است و به شدت هم سفیدگرا و آمریکاییگراست. اما یک نکته وجود دارد آنهم اینکه خیلی از مباحثش را در فصول اول و دوم به خوبی مطرح کرده و آن دانش بنیادین را برای بکار گرفتن روشهای کیفی و به خصوص در حوزه اتنوگرافی فراهم کرده است.