- منوچهر دین پرست
- 1390-10-14 10:23:00
- کد مطلب : 3471
چند روزی را در کابل بودم. بر حسب وظیفه و علاقه ژورنالیستی سعی کردم به برخی از رسانهها و منابع مطبوعاتی این شهر سری بزنم و از اوضاع فعلی مطبوعات آگاه شوم.
اغلب رسانهها از طریق مشترکین نشریات خود را به دست علاقمندان می رسانند. گویا در زمان جنگهای داخلی و حکومت طالبان بسیاری از مطبوعات و دکهها از بین رفته بودند...
چند روزی را در کابل بودم. بر حسب وظیفه و علاقه ژورنالیستی سعی کردم به برخی از رسانه ها و منابع مطبوعاتی این شهر سری بزنم و از اوضاع فعلی مطبوعات آگاه شوم. بدین تریب بود که اولین چیزی که توجه ام را به خود جلب کرد گیشه و یا دکه ای در شهر ندیدم که از طریق آن بفهمم چند تا نشریه و روزنامه در این شهر در دسترس مخاطبان قرار دارد. چیزی که به راحتی ما در تهران و در اولین کوچه و خیابان می بینیم همین دکه های روزنامه فروشی است. لذا پس از پرس و جویی آگاه شدم که اغلب رسانه ها از طریق مشترکین نشریات خود را به دست علاقمندان می رسانند. گویا در زمان جنگهای داخلی و حکومت ده ساله طالبان بسیاری از مطبوعات و دکه ها از بین رفته بودند اما اکنون رسانه ها با رشد چشمگیری مواجه شدهاند به طوری که ده ها رادیو و تلویزیزون و روزنامه و نشریه در این شهر منتشر می شود. اکنون ما شاهد نبرد میان رسانه ها در افغانستان هستیم که بسیار جالب و تعجب برانگیز است. چرا که در رسانه ها به خصوص رسانه های دیداری و در گام بعدی شنیداری پیشرفت بسیار بوده و در هر جایی که می روی اغلب مردم تمایل دارند با دیدن یکی از برنامه های تلویزیونی خود را سرگرم کنند. اما در کنار برنامه های سرگرم کننده برنامه هایی نیز با موضوعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که تمرکز آن بر حقوق بشر، دموکراسی، قانون گرایی، حقوق زنان و ... است دیده می شود. موضوعاتی که سالهاست مردم افغانستان از آن دور بوده اند و اکنون به واسطه امنیت نسبی که در کشور برقرار شده و با حضور گسترده رسانه ها این موضوعات نه تنها در کشور در حال نهادینه شده است بلکه رسانهها سعی دارند راهی را برای آینده بگشایند تا مردم دیگر شاهد تکرار ماجراهای تلخ گذشته نباشند. گذشته ای که به خصوص در دوران طالبان از آن به عنوان دوران وحشت یاد می کنند. جهان که به هزارۀ سوم پا میگذاشت افغانستان آرامشی داشت گورستانی. چندانکه مردم خود افغانستان از آنچه درآن کشور می گذشت بی خبربودند. نه تلویزیون داشتند، و نه رادیو و روزنامه ای جزشریعت طالبان. آنها خبر ویرانی پیکره های بودا را از دیگران شنیدند. جالب این است که تا سال ۲۰۰۲ که افغانستان بار دیگر صاحب تلویزیون شد تصویر ویران شدن بودا ها را خود مردم افغانستان ندیده بودند. این از عجایب روزگار و در دنیای پرشتاب مدرنیته است که چنین بدوی با مردم رفتار شد. در کشوری که مطبوعات چیز جدیدی نبود و با تاریخچه ای برابری می کرد که دانستن آن بسیار تعجب برانگیز است.
گفتوگو با لطفالله راشد، مدیر رادیو صبح بخیر افغانستان
پیشینۀ رسانه ها درافغانستان به نشر اولین روزنامه، شمس النهار در سال ۱۲۵۲ و اولین برنامۀ رادیویی افغانستان توسط رادیو کابل در سال ۱۳۰۷ در زمان شاه امان الله بر می گردد. تلویزیون اما در پایان حکومت سردار داوود در سال ۱۳۵۷ به میان آمد. در دوران حکومت حزب دمکراتیک خلق یعنی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱، تعدد رسانه ها افزایش یافت. توجه به موضوعات فرهنگی، اجتماعی و تفریحی در رسانه ها بیشتر شد و به موازات آن سانسور سیاسی مطبوعات هم شدت گرفت. در زمان مجاهدین ( ۱۳۷5 - ۱۳۷1 ) مطبوعات دستخوش هرج و مرج شد و محدودیت های اجتماعی بسیار شد. اما تاریک ترین دورۀ ژورنالیسم افغانستان با طالبان آغاز گردید و با رفتن آنها پایان یافت. آنها تلویزیون را بستند، موسیقی را از رادیو حذف کردند، کتابها، ویدئوها و آرشیوها را به آتش کشیدند، کار روزنامهنگاران زن را ممنوع کردند و ستون فقرات رسانههای افغانستان را شکستند. پس از طالبان بازسازی رسانه های افغانستان به سرعت آغاز شد. خواست افغانان با خواست جامعه بینالمللی برای احیا و توسعه رسانه های همگانی درهم آمیخت. کمک به ایجاد، هرچند ناهماهنگ، رسانه ها از سوی موسسات آزاد و نهادهای غیردولتی صورت گرفت و رسانه های نو پا گرفتند. خوشبختانه، از بسیاری از جهات، ابتکار عمل از دست دولت درآمد و به دست رسانه های خصوصی افتاد. رادیو تلویزیونهای نو مثل کلید، آرمان، طلوع و بعد آینه، آریانا و چند رسانه دیگر صحنه را قبضه کردند. رادیو تلویزیون دولتی افغانستان که نهادهای اصلی بودند، با کمک بین المللی دو باره کار خود را آغاز کردند، اما دخالتهای سیاسی و تغییرات ناگهانی در این رسانه ها از پیشرفت و اهمیت آنها کاسته است. از این گذشته تلویزیون دولتی همۀ کشور را زیر پوشش ندارد و کیفیت نازل برنامه ها بینندگان را به طرف رقیبان بخش خصوصی و تلویزیونهای ماهواره ای و رسانه های خارجی رانده است. نبرد میان دولتی ماندن و مسلکی شدن رادیو تلویزیون، که نامش ملی شده، همچنان ادامه دارد. آژانس خبری باختر هم، که زمانی تنها خبرگزاری افغانستان بود، اکنون رقیبانی دارد پویا، جوان و یک آژانس خبری نسبتا مسلکی مثل پژواک و دیگران. سامانه ها و سایتهای اینترنتی که روز به روز در حال گسترش اند، کار خبر رسانی را آسان کرده اند و و کندی روزنامه ها وکم خبری رسانه های دولتی را تا حدی جبران می کنند. از این گذشته اینترنت در تولید محتوای فرهنگی نو بیشترین نقش را داراست. برای افغانستان که فرهنگ شفاهی قوی دارد و خواننده روزنامه هم در آن کم است، رادیو منبع بارز تأمین معلومات، تعلیم و تربیت، سرگرمی و تماس با جهان خارج است. خوشبختانه رادیو ارزان و دسترسی به رادیو آسان است. آمار نشان می دهد که شنوندگان رادیو در بین مخاطبان رسانه های همگانی از همه بیشتر است. گرچه گسترش رادیو های محلی و خصوصی نشان دهنده این است که رادیو در افغانستان بسیار مهم و زنده است، اما کار اصلی خبر را رادیوهای بین المللی می کنند و نه رادیو های داخلی.
روزنامهنگاری افغانستان، نشانی از سایر عرصههای زندگی این کشور یعنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ دارد و تا زمانی که در این عرصهها تحول و توسعه رخ ندهد، نمیتوان انتظار داشت که روزنامهنگاری بهتر شود. اگرچه دانشکده ژورنالیسم که در دوران طالبان از بین رفته به زودی در دانشگاه کابل راه اندازی می شود اما باید معترف بود که روزنامه نگاری افغانستان امروز فاقد دانش ارتباطات و منابع علمی در این زمینه است. به طوری که مرحله جدید روزنامهنگاری افغانستان از صفر آغاز شده است. روزنامهنگاران حرفههای یا قربانی حوادث جنگ شدهاند، یا پیر و زمینگیراند و یا جلای وطن کردهاند. کسانی که به میدان روزنامهنگاری جدید قدم گذاشتهاند، جوانان با استعداد و فعال و با انگیزه هستند اما تجربه و دانش علمی اندکی دارند. سطح دانش و آگاهی عمومی ژورنالیستها از اوضاع حال و گذشته، تاریخ، فرهنگ، جغرافیا، تحولات علمی، فرهنگی و روزنامهنگاری در جهان پیشرفته بسیار اندک است. اگرچه به مدد اینترنت بسیاری از جوانان سعی دارند خلاء پیرامونی را رفع کنند اما این به زمان طولانی نیاز خواهد داشت و به نظر می رسد که اوضاع مطبوعات افغانستان با آزادی کامل رسانه ها شتاب نسبتا بهتری داشته باشد. سطح نازل سواد عمومی، فقدان یک سیستم توزیع منظم جراید و نشریات و عدم دسترسی شمار بیشتر مردم به رسانههای چاپی، باعث شده که تیراژ رسانههای چاپی ثابت و در سطح بسیار پایین باقی بماند. جامعه بینالمللی و نهادهای مالی خصوصی به قدری که در عرصه رسانههای دیداری و شنیداری سرمایهگذاری و توجه کرده، به رسانههای چاپی در توجه نکرده است. برای تأسیس و راهاندازی رسانههای دیداری، شنیداری و آژانسهای خبری دهها میلیون دلار هزینه شده، اما برای رسانههای چاپی حتی چند ده هزار دلار هم اختصاص داده نشده است. اگرچه رسانه های دیداری و شنیداری بیشتر به موضوعات سرگرمی و شو اختصاص دارد و کمتر موضوعات آگاهی دهنده در آنها دیده می شود اما همین اندک هم در فضای فعلی خود غنیمتی است. متاسفانه به اعتراف برخی از روزنامه نگاران، دولت افغانستان و به ویژه وزارت اطلاعات و فرهنگ برای رشد دانش ژورنالیسم و تشویق و حمایت از روزنامهنگاری جدید و ارائه برخی یارانهها و امتیازات به رسانههای چاپی کمترکاریکرده است. نهادهای صنفی روزنامهنگاری به لحاظ اثرپذیری از شرایط سیاسی و تفرق و نفاق قومی و زبانی در کشور قادر به ابتکار و تأسیس بخشهای آموزشی و فعالیتهای مستمر صنفی برای رشد ژورنالیسم و تقویت ارزشها، و افزایش شگردها و مهارتهای روزنامهنگاری نشدهاند.
در مجموع، امروز مطبوعات افغانستان در دوران گذاری به سر می برند که این دوران بسیار شکوفا و ثمر بخش خواهد بود. شور و نشاط عمومی در میان روزنامه نگاران نسل جدید دیده می شود. اینها کسانی هستند که با دستان خالی ویرانی ها را ساختند و اکنون به دنبال تاثیرگذاری در فضای جدید افغانستان هستند. آمال و آرزویی که طولانی نخواهد بود و ثمرات جدیدی را برای افغانستان مدرن به ارمغان می آورد. رسانه های امروز افغانستان به دنبال آگاهی رسانی و ایجاد صلح و امنیت در کشور هستند و تضمین آینده کشور را در زمینه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی در گرو همین آگاهی می دانند.