- دكتر تژا میرفخرایی
- 1390-11-08 09:24:00
- کد مطلب : 3486
استعاره یکی از اصلی ترین ابزارهای خلاقیت زبانی است و همه ما از محاورات روزمره تا مباحث آکادمیک فلسفی از استعاره ها استفاده بسیار زیادی میکنیم.
ون دایک استعاره را یکی از وسائل یا ابزار های فن بیان معرفی میکند. او معتقد است از استعاره در گزارشات استاندارد خبری استفادهای نمیشود اما اغلب در سرمقالهها و ستون دیدگاه ها، قابل مشاهده هستند...
مقدمه: در مرکز هر اسطوره رسانهای یک استعاره قرار گرفته است در این قسمت از مقاله ابتدا توضیح نظری استعاره ارائه میشود و سپس استعاره ها در رابطه با اسطوره های رسانهای، به شکلی عملی مورد تحلیل قرار خواهند گرفت.
***
استعاره یکی از اصلی ترین ابزارهای خلاقیت زبانی است و همه ما از محاورات روزمره تا مباحث آکادمیک فلسفی از استعاره ها استفاده بسیار زیادی میکنیم (اکو 1981، ص 69). ون دایک استعاره را یکی از وسائل یا ابزار های[1] فن بیان معرفی میکند. او معتقد است از استعاره در گزارشات استاندارد خبری استفادهای نمیشود اما اغلب در سرمقالهها و ستون دیدگاه ها، قابل مشاهده هستند. برای مثال تشریح یک درگیری خیابانی به عنوان 'جنگ' و یا تظاهر کنندگان به عنوان 'چریک' از جمله موارد استعارهای میباشند که کاربرد رتوریکال (بلاغتی) داشته و مواضع ارزشی خاصی را نشان میدهند (ون دایک، 1991، ص 221).
استعاره ها ترکیب های جدید معنایی است که بهوسیله رمزگان متداول زبانی تصریح نشده اند. اما پس از ایجاد هر استعاره و در صورت تکرار، آن استعاره خود به یکی از تصریحات رمزگانی تبدیل میشود، در مطالعات ارتباطی و همچنین در مطالعات نشانه شناختی و مخصوصا در مطالعات گفتمانی بر جنبه معنایی استعاره تاکید میگردد و نه بر جنبه زیبایی شناسیک آن. استعاره به معنای آن است که یک دال[2] در پاسخ به یک تجربه جدید به مدلولی[3] متفاوت،اشاره میکند (اکو 1981، ص 68). اصولا یکی از اصلی ترین ابزارهای فن بیان یا رتوریک استعاره است. برای تحلیل نقش استعاره در چهارچوب یک ساختار بیانی، اکو شیوهای خاص را بکار میگیرد. برای توضیح این شیوه او ابتدا به «مکانیسم جانشینی[4]» و «مکانیسم هم نشینی[5]» اشاره میکند و در نهایت نشان میدهد که استعاره به مثابه یک ترکیب جانشینانه در یک زنجیره همنشینانه معنایی مورد استفاده کاربران زبانی قرار میگیرد (همانجا، ص 68).
به زبانی ساده تر استعاره توضیح نامعین و نا آشنا بهوسیله آشنا است (فیسک 1989،ص97). در حقیقت یک واژه از یک چهارچوب معنایی آشنا و شناخته شده بیرون کشیده میشود تا در چهارچوبی دیگر مورد استفاده قرار گیرد و معنایی متفاوت و تازه را مطرح سازد (گیلیان دایر، 1990، ص 154). فیسک مثالی ساده و غیر سیاسی را برای توضیح استعاره انتخاب میکند: «کشتی موجها را شخم زد» (فیسک 1989،ص97). شخم زدن در اینجا یک استعاره است که از یک سطح معنایی خارج شده و در سطح دیگری به کار گرفته شده است. استعاره ها به طور همزمان از اختلاف و تشابه استفاده میکنند.
در حالیکه بکارگیری استعاره در شعر به تعدد لایه ها و معانی کمک میکند (پاول ریکور 1997، ص131). در کلیت گفتمان متون اقناعی، بکار گیری استعاره ها کاربردی متفاوت دارند، و دقیقا عکس فرایند یاد شده در شعر عمل مینمایند یعنی آنکه از تکثر معنایی کاسته و اصطلاحا متن را میبندند یعنی معنای متن را به یک معنای واحد محدود میکنند. بنابراین هر چه میزان استفاده یک متن خبری از استعاره بیشتر باشد، آن متن خبری دارای غلظت ایدئولوژیک بالاتری است. یعنی آن متن خواهان بیان مفاهیم ارزشی خاصی بوده و دریچه های چند معنایی متنی را به نفع یک معنای خاص بسته است.
با آنکه استعاره زبانی تصویری است، اما استعاره ها خاص زبان گفتاری و نوشتاری هستند و ما بندرت با مفهوم استعاره در تصویر روبرو میشویم. به عبارت ساده تر مفهوم استعاره برای تحلیل تصویر خبری کاربردی ندارد اما برای تحلیل خبر نوشتاری یا گفتار متن در خبر تلویزیونی از جایگاه خاصی برخودار است. گیلیان دایر در توضیح استعاره آنرا «زبان فیگوراتیو» مینامد که در حوزه مباحث رتوریک قرار دارد (گیلیان دایر، 1990، ص 154). مقصود دایر از زبان تصویری را پل ریکور در کتاب خود به نام «استعاره» در عمق قابل تحسینی مورد بررسی قرار میدهد (پل ریکور، 1997 ، فصل 4). در اینجا ما عمدتا به همین بعد 'تصویری' استعاره تاکید میکنیم چون در زبان سیاسی و در متون اقناعی خبری عمدتا از این بعد تصویری استعاره استفاده میشود. از سوی دیگر، بررسی جایگاه این اصطلاح در کلیت یک گزاره و یا یک گفتمان، از زاویه مطالعات گفتمانی توضیح داده شده است و احتیاجی نیست تا به مباحث ریکور بپردازیم. بنابراین در اینجا استعاره در سطح لغوی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نه بیشتر و همچنین بر ماهیت 'تصویری' استعاره بسنده خواهد شد.
استعارهها بهطور روزمره از طریق شکستن قوائد زبانی سعی در تاثیر گذاری بیشتر میکنند. اصولا دایر اعتقاد دارد که ما زبان روزمره را به شکلی تصویری بهکار میبریم و در غیر اینصورت زندگی بسیار خسته کننده میشد. بخش زیادی از استعاره های تصویری بهطور روزمره مورد استفاده قرار میگیرند به نوعی که ما دیگر به آنها به عنوان استعاره نگاه نمی کنیم، 'حرفمو خوردم' یکی از این استعاره های روزمره تصویری است. 'مخمو خوردی یا زدی' یا ' اول حرفتو مزه مزه کن بعد پارازیت بیا' از مثال های دیگری در این رابطه است. گرچه این اصطلاحات در یک سطح لغوی بیان میشوند، اما این اصطلاحات را ما به شکلی تصویری درک و تفسیر میکنیم (گیلیان دایر، 1990، ص 154). میزان استفاده استعاره ها در ّژانرهای مختلف بسیار متفاوت است. برای مثال در خبر به مثابه یک ژانر نسبی گرایانه میزان استفاده از استعاره ها بسیار کم است اما در متون سیاسی و سرمقاله ها از استعاره استفاده بسیار زیادی میشود و اصولا متون اقناعی از جمله سخنرانی های سیاسی و یا کمپین های تبلیغاتی گاه بر محور استفاده از یک استعاره کلیدی بنا میشوند. برای مثال صدام حسین به هنگام حمله به ایران استعاره 'القادسیه' را محور تبلیغات سیاسی خود قرار داد. بررسی و تحلیل استعاره القادسیه به ما نشان خواهد داد که چگونه این استعاره در محور یک اسطوره نوین رسانهای قرار گرفت.
تحلیل یک استعاره؛ تحلیل یک اسطوره نوین رسانهای
صدام در تهاجم خود به ایران، استعاره القادسیه را بهکار گرفت و تمام ماشین تبلیغاتی خود را مخصوصا در رابطه با کشورهای عربی بر حول همین استعاره تدوین کرد. القادسیه نبردی بود که در آن لشگر حکومت اسلامی توانست لشگریان ایرانی را تقریبا بطور قطعی شکست دهد. حال صدام که بطور مشخص مذهب را از سیاست و حکومت جدا میساخت و به نوعی لائیک محسوب میگشت در حمله به کشوری اسلامی که مذهب رااز حکومت تفکیک نمی کرد،از استعاره القادسیه استفاده میکرد. او بر عرب بودن طرف پیروز در نبرد القادسیه و ایرانی بودن طرف بازنده، تاکید داشت. در اینجا ما با بحث معروف شوفر و رایس روبرو میباشیم که توضیح میدهند فرایند استعاره سازی تاکید بر تشابهات دو مدلول است که با استفاده از این تشابهات بخشی از مشخصه های یک مدلول حذف و رابطه های معنایی جدید ایجاد میشود تا مدلول جدیدی خلق گردد که بخشی از مشخصه های مدلول اولیه را داراست(شوفر و رایس، 1977، ص 134 در هرادزتویت، ص66). القادسیه اول به القادسیه صدام تبدیل میشود که دلیل خلق مدلول دوم شباهت هایی است که بین مدلول اول و مدلول ثانویه یعنی عرب بودن حکومت در صدر اسلام و حکومت صدام از یک سو و فارس بودن حکومت اسلامی ایران و فارس بودن لشگر شکست خورده در نبرد القادسیه، از سوی دیگر وجود داشته است. در اینجا میتوان به توضیح معروف ریکور درباره استعاره ها اشاره کرد که مطرح میسازد یک استعاره دو ایده دو فکر یا دو تفکر متفاوت را نسبت به یک پدیده حمل میکند که معنای نهایی استعاره حاصل تعامل این دو تفکر، این دو تصویر یا ذهنیت است (پل ریکور، 1997، ص 80). هر یک از این دو معنا در یک چهارچوب یا زمینه قرار دارند (همانجا، همان ص). بنابراین با بحثی که در آنجا ریکور انجام میدهد میتوان ادعا کرد که استعاره سازی خارج کردن یک واژه با تکیه بر یکسری تشابهات زمینهای و استفاده از آن در یک چهارچوب یا زمینه جدید است. چهارچوب جدید استعاره القادسیه که بهوسیله صدام مورد استفاده قرار میگرفت، جنگ بین عرب و فارس محسوب میشد. همین جنگ بین فارس و عرب نیز اساس نظام تبلیغاتی صدام را شکل داد که یک استعاره در مرکز آن قرار گرفته بود؛القادسیه. «القادیسه» البته میتواند اساس یک تحلیل اسطورهای را نیز شکل دهد.
در همین رابطه میتوان «القادسیه صدام» را به عنوان یک اسطوره نوین رسانهای مورد بررسی قرار داد. اگر در سطح اول یک نظام نشانه شناسی معنای صریح القادسیه، همان معنایی است که در فرهنگ لغات درباره این واژه بیان میشود[6] ، در سطح دوم یک تحلیل نشانه شناختی، 'القادسیه' به مثابه دال را میتوان در جایگاه محتوا یا مدلول در سطح دوم یک نظام نشانه شناختی قرار داد، تا معنای تهاجم عراق به ایران، در چهارچوب «القادسیه» به مثابه یک حادثه تاریخی قرار گیرد، و پیروزی عرب بر فارس، طبیعی و ازلی جلوه نماید. در این حالت، صدام خود را در جایگاه نماینده اعراب پیروز قرار داده و ایران اسلامی را بر جایگاه پارسیان شکست خورده نشانده است. در حقیقت در کوزه معنا بسته شده و اجازه لبریز شدن معنا های نوین سلب شده است. القادسیه به مثابه یک اسطوره 'ایران اسلامی' را به 'فارس' تقلیل میدهد و 'عراق بعثی' را به ' لشگر عرب' و شاید حتی لشگر اسلام ، ارتقاء میدهد. به این ترتیب تصویری از 'خیر وشر' و 'نیکی و پلیدی' در ذهنیت اجتماعی ترسیم میکند. این انگاره اسطورهای که بهوسیله ماشین تبلیغاتی صدام طراحی شده بود، هدفی جز تاثیر بر افکار عمومی اعراب به نفع صدام نداشت.
صدام در «جنگ خلیج فارس» نیز از استعاره 'مادر جنگ ها' برای توضیح نوع جنگی که بر علیه نیروهای آمریکایی سازمان خواهد داد، استفاده کرد. در فرهنگ کشورهای عربی و فرهنگ ایران زمین و بعضی دیگر از فرهنگ های شرقی، سرزمین بر عکس فرهنگ های غربی به مادر ربط داده میشود. آلمان ها از اصطلاح سرزمین پدری استفاده میکنند در حالیکه ما از اصطلاح «مام وطن» بهره میجوئیم. «مادر» در اینجا نقش خاصی را در ذهنیت فرهنگی دارا است؛ از یک سو «سرزمین زائیده اوست» و از سوی دیگر به «زمین» و «مادر» به عنوان دو عنصر زاینده نگاه شده است. صدام با بهکار گیری «مادر جنگ ها» در حقیقت این معنا را القا میکرد که همه جنگ های بعدی زائیده این جنگ خواهند بود. اما معانی دیگری نیز در اینجا میتوانست مد نظر قرار گیرد. مانند بزرگترین جنگ ها. جنگی برای سرزمین مادری و امثالهم که عمدتا معنا های خوانشی هستند و تعیین کننده آنها زمینه های متنی و زمانی و اجتماعی است.
در استعاره 'مادر جنگ ها'، لغت «مادر» از یک رابطه معنایی متفاوت، یعنی رابطهای که بین «مادر» و «سرزمین» در استعاره «سرزمین مادری» برقرار بود، خارج شده است تا در یک ترکیب جدید قرار گیرد و اصطلاحا وارد یک رابطه معنایی نوین شود. در اصطلاح «سرزمین مادری»، 'مادر' به مثابه دال اشاره به 'مادر' به مثابه مدلول میکند. رابطه دلالت گری بین این دال و مدلول را یک «چهارچوب» تعیین میکند؛ مادر به مثابه موجودی زاینده. این چهارچوبی است که معنای صریح لغت 'مادر' را در فرهنگ لغات تعیین میکند. اما خود اصطلاح 'سرزمین مادری' به چهارچوب یا زمینهای تازه تبدیل میشود. این چهارچوب جدید، تصویر ذهنی متفاوتی را دلالت میکند. حال «مادر» به مثابه دال و مدلول از چهارچوب «سرزمین مادری» خارج شده است تا در یک رابطه جدید با لغت «جنگـ» قرار گیرد. بنابراین بخشی از معنای فرهنگی مادر به مثابه موجودی زاینده و بخشی از معنای فرهنگی 'مادر' در 'سرزمین مادری' را با خود به استعاره جدید یعنی 'مادر جنگ ها' منتقل میسازد. اما در این اصطلاح جدید «مادر» مدلولی نوین است، که حاصل رابطه متقابل چهارچوب های مورد بحث با یکدیگر، در رابطه با مدلولی دیگر است، که به مفهوم 'جنگ' دلالت دارد. این همه در خدمت یک اسطوره نوین رسانهای قرار گرفت که البته تنها بر صفحات تلویزیون عراق به نمایش کشیده شد، چرا که رسانه های غربی تنها تصویری کاریکاتور گونه از آن را به نمایش گذاشتند تا وسیله خنده مخاطبان شود. در اینجا 'مادر جنگ ها' خود به دالی تبدیل شد که به مدلولی کاملا متفاوت و نوین اشارت داشت؛ دلقکی که از واقعیت ها کاملا گسسته و در دنیای خیالی و اسطورهای خود سیر میکند.
[1] Devices
[2] Signifier
[3] Signified
[4] Metaphoric mechanism
[5] Metonimic mechanism
[6] القادسیه اول- مکانی که لشگر اسلام توانست بزرگترین لشگر غیر اسلامی را شکست دهد