- منوچهر دینپرست
- 1391-03-27 08:10:00
- کد مطلب : 3536
جهان خارج از ذهن آدمی هنگامی قابل دستیابی و درک است که واسطه ای میان انسان و جهان وجود داشته باشد. تصویر یک واسطه است. واسطه ای که لزوم رمزگشایی آن در هر دوره و زمانی احساس میشود. چه در هزاره دوم قبل از میلاد، زمانی که از هم گسیختگی و آراستن تصاویر به صورت خطوط، اختراع نوشتار خطی را در پی داشت و چه در نیمه اول قرن نوزدهم که تاریخ اختراع عکاسی است، ما با تصاویر روبروییم. اما رویارویی با این دو نقطه از تاریخ امروز در نوعی دیالکتیک به سر میبرد. دیالکتیک متن و تصویر.
جهان خارج از ذهن آدمی هنگامی قابل دستیابی و درک است که واسطه ای میان انسان و جهان وجود داشته باشد. تصویر یک واسطه است. واسطه ای که لزوم رمزگشایی آن در هر دوره و زمانی احساس میشود. چه در هزاره دوم قبل از میلاد، زمانی که از هم گسیختگی و آراستن تصاویر به صورت خطوط، اختراع نوشتار خطی را در پی داشت و چه در نیمه اول قرن نوزدهم که تاریخ اختراع عکاسی است، ما با تصاویر روبروییم. اما رویارویی با این دو نقطه از تاریخ امروز در نوعی دیالکتیک به سر میبرد. دیالکتیک متن و تصویر.
آنچه که مسلم است غلبه تصویر بر متن است و در کل غلبه تصویر بر زندگی ماست. ذهن ما روزانه از تصاویر گوناگون انباشت میشود. تصاویری که قدیمی میشوند و کنار گذاشته شده و تصاویر جدیدی که از پی آن ها میآیند و جایگزین میشوند. تصاویری که روزنامه ها و فضای مجازی را تابعی از خود قرار داده اند: متن هایی که با تصاویری مصور میشوند که توضیحی در رابطه با عکس نمی دهند و نوعی ارتباط وارونه که خاص جامعه پسا صنعتی است ایجاد میشود؛ این مقالات هستند که عکس ها را مزین میکنند! به این ترتیب زندگی با تصاویر گوناگون برای ما تبدیل به یک عادت شده است. نوعی تکرار که میتوان احساسی از خطر را در آن مشاهده کرد. خطر گرفتاری در بند تصاویری که هر روز بر تعدادشان افزوده میشود بی آنکه سعی در رمزگشایی آن ها بشود. حرکت به سمت یک بی سوادی جدید در جهان تحت غلبه تصاویر فنی.
' ما به آلودگی تصویری محیط امان عادت کرده ایم.' : این چیزی است که ویلم فلوسر در کتاب »در باب فلسفه عکاسی« ، سعی در بیان آن دارد. او نگران جهانی است که در آن همه چیز در حال پوچ شدن است. جهانی که انسان در آن تنها در توهمی از آزادی به سر میبرد. فلوسر در کتاب خود نشان میدهد که چگونه انسان قصد داشت برای شناخت موقعیت جهان از تصویر استفاده نماید اما پس از مدتی در رمزگشایی آن به ناتوانی رسید و در نتیجه زندگی اش تابعی شد از تصاویر ایجاد کرده و تخیل او به توهم تبدیل شد. از نظر فلوسر ، که او را فیلسوف رسانه های مدرن میدانند، جهان عکاسی و فلسفه عکاسی میتواند به نیابت از کل جهان صنعتی و شروع فلسفه ای برای هستی فعلی و آینده انسان باشد و از این طریق به سمت نقد و شناخت موقعیتی حرکت کند که در آن جهان مادی و ارزش اشیاء در حال تبدیل و جایگزینی با جهان نمادها و اطلاعات است. از این رو، شناخت فلسفه عکاسی پیش از آن که بحرانی اساسی در شناخت دنیای بیرون به وجود آید، ضروری مینماید. پرداختن به تاریخ عکاسی و نقاط عطفی که با ظهور تصویر و پخش آن و تولید تصویر فنی به وجود آمد، بهترین عکس از نظر فلوسر عکسی است که اراده و روح انسانی بتواند بر دوربین و برنامه پیشی گیرد. اما آنچه که مشاهده میشود انحراف اراده های انسانی به سود عملکرد دوربین در کل است. آیا عکاس میتواند دوربین را تابعی از اراده خود کند، یا خود تابعی از دوربین میشود؟! این سئوالی است که منتقدین در پی رسیدن به پاسخی صحیح و راهگشا باید در پی اش باشند. از نظر نویسنده وقتی مالک دوربین به دام دوربین اش میافتد، دچار نوعی 'عکس-شیدایی' میشود و تا میتواند عکس های بیهوده تولید میکند و نتیجه امر چیزی میشود که شاهد آنیم: سیلی از تصاویر که به صورت ناخودآگاه به وجود آمده اند.
فلوسر بیان میکند که چگونه تصاویر فنی در حال تغییر واقعیت و تبدیل آن به یک سناریوی جهانی تصاویر هستند. آگاهی جادویی در نتیجه تفکر تخیلی، که عکس است، در موقعیت حال به وجود آمده است که هدف آن هیچ شباهتی به جادوی نهفته در تصاویر قدیم ندارد. هدف آن نه تغییر جهان که تغییر مفاهیم جهان است: تفاوت یک جادوی پیشا تاریخی با نوعی جادوی پسا تاریخی. در پایان، فلوسر راهکارهایی با بهره گیری از فلسفه عکاسی در جهانی در تسخیر دستگاه، و با طرح این پرسش که چگونه میتوان در رویارویی با الزام احتمالی مرگ، به زندگی معنا بخشید، بیان میکند: فریب انعطاف پذیری دوربین. وارد کردن مقاصد انسانی پیش بینی نشده به برنامه دوربین. وادار کردن دوربین به خلق غیر پیش بینی ها و غیر محتمل ها. دادن بهای کم به آنچه دوربین خلق میکند و در کل معطوف کردن توجه از شی به اطلاعات.
اما تمام کسانی که مالک یک دوربین هستند، کسانی که در آروزی داشتن یک دوربین اند، عکاسان مستند، روزنامه نگاران و... و بهتر است بگوییم، به تمام کسانی که در این جهان مملو از تصاویر زندگی میکنند، توصیه میشود که نگاه کنند. خوب نگاه کنند. چرا که تا قبل از ظهور عکاسی، واقعیت تاریخ بود، و تاریخ چیزی بود که در گذشتهای دور رخ داده بود و به گونهای روایت میشد که اساساً باورکردنی نبود. به برکت عکس آنی از لحظهای که فرصت بیابیم به تصویر پولارویدی که دو دقیقه قبل گرفته شده است نگاه کنیم، قدم به قلمرو واقعیت تاریخی نهادهایم. ما، خواسته یا ناخواسته، در انقلابی نگرشی شرکت داریم که با گرفتن نخستین عکس آنی، حدود صد سال پیش آغاز شد. از آنجایی که عبارت بهتری سراغ ندارم، اجازه بدهید این پدیده را مردمسالاری بصری بنامم.
عکاسی شکل پندار انسانها از جهان را دستخوش تغییر ساخته است. فکر کردن درباره آنچه که دوربین موجب شکلگیری آن در ذهن انسانها بوده، امروز و برای ما که در حجم تصاویر زیستهایم، بیشتر شبیه بازگشت به خاطرات دوران کودکی است. نوعی گذر در خاطرات تا ردپای چیزی که قاطعیت حضور آن را لمس کردهای، پیدا کنی. واقعیت برای ما، شکلی از تجربه است که تصویری از آن را جایی در ذهن خود بایگانی کرده باشیم. این تصاویر که در خاطر خود سپردهایم، گاه چنان نمادین میشوند و اهمیت مییابند، که باور میکنیم ما هم جایی از آن، در گوشهای از تصویر، بودهایم. خود را اینگونه به خاطر میآوریم و دیگر مهم نیست که این تصور ماست یا آن چیزی که تجربه کردهایم. ویلیام ام. آیوینس در کتابش، عکسها و ارتباطات بصری، میگوید: همیشه روایت پذیرفته شده از یک رویداد از خود آن رویداد اهمیت بیشتری دارد، زیرا منشا و محور تفکر و واکنش ما نسبت به هر رویداد، روایت نمادین آن است و نه واقعیت عینی و ملموس آن.
دیدهگان ما به جهان در یک سطح وسیع و کشدار که با حرکت چشمها دنبال میشود، مینگرد؛ و آنچه موجب دقت میشود، تمرکز چشمهاست و تجربه پیرایش ذهنی تصاویری که روبروی ما قرار دارد. تا قبل از ابداع دوربین، احتمالا نگاه کردن و آزمون جزئیات، تجربه در گسترهای از زمان، بوده است. تصور قاب، بیشتر از هر چیز دیگری به ابداع دوربین باز میگردد. پیش از آن از میان پنجره یا در و یا هر چهارچوب دیگری، بریدههایی از جهان، شاید شکلی از خاطره یافته باشد؛ اما آن قابها هم ادامه مییافتهاند، اگر چشمها حرکت میکرده، و با پیرامون آن پیوند میخورده است. قاطعیت قاب و بازخوانی/ بازسازی دوباره واقعیت در قاب تصاویر، در شکل امروزی آن، ارمغان دوربین عکاسی است.