• لیلاخانزاده
  • 1391-04-21 02:51:00
  • کد مطلب : 3544
دیپلماسی رسانه‌ای

ارتباطات سیاسی، انتقال اطلاعات سیاسی از یک بخش نظام سیاسی به بخشی دیگر و میان نظام‌های اجتماعی و سیاسی است و در این میان، فناوری‌های نوین ارتباطی مؤثرترین و کارآمدترین مجرای انتقال این اطلاعات هستند؛ اطلاعاتی که به شهروندان توانایی فهم و درک رویدادها و روندهای سیاسی و تصمیم‌گیری برای اتخاذ بهترین مشی سیاست‌ورزی و کنشگری را می‌دهد.

 

لیلا خانزاده- ارتباطات سیاسی، انتقال اطلاعات سیاسی از یک بخش نظام سیاسی به بخشی دیگر و میان نظام‌های اجتماعی و سیاسی است و در این میان، فناوری‌های نوین ارتباطی مؤثرترین و کارآمدترین مجرای انتقال این اطلاعات هستند؛ اطلاعاتی که به شهروندان توانایی فهم و درک رویدادها و روندهای سیاسی و تصمیم‌گیری برای اتخاذ بهترین مشی سیاست‌ورزی و کنشگری را می‌دهد.

در واقع رسانه‌ها با حضور در عرصه سیاست می‌کوشند میزان توانایی مردم برای داوری درباره مشی سیاسی نمایندگانی که می‌خواهند داشته باشند، شناخت و ارزیابی آنها و موضوعاتی از این قبیل را ارتقاء دهند؛ ‌چرا که امکان این داوری‌ها در وهله نخست به اطلاعات و اخبار و در وهله دوم به دانش، فرصت و مهارت تبدیل این اطلاعات به یک ارزیابی معتبر بستگی دارد که در هر دو این مراحل رسانه‌ها نقش مهمی را می‌توانند ایفا کنند.

اما تأثیر رسانه‌ها در حوزه سیاست تنها به حوزه سیاست داخلی محدود نمی‌شود؛ زیرا اشاعه فرهنگ و اطلاعات، توسعه فناوری‌ها و شبکه‌های ارتباطی و نیز گسترش صنایع فرهنگی از مشخصات بارز دهه‌های پایانی قرن بیستم است و این پیشرفت‌ها در رشد و توسعه ارتباطات به لحاظ بین‌المللی تأثیر اجتماعی - سیاسی چشمگیری داشته است. پیشرفت‌های اخیر در فناوری‌های ماهواره‌ای همراه با توسعه و گسترش فعالیت بازارهای خبری تلویزیون در سطح بین‌المللی از آن جمله است. به طور مشخص، امکان پوشش خبری آنی حوادث در سراسر دنیا، ‌نقشی را که رسانه‌ها در پیشبرد یا اجرای سیاست خارجی ایفا می‌کنند،‌ برجسته کرده است.

بر این اساس چهار نوع عامل در توضیح تأثیرات ارتباطات جهانی بر شکل‌دهی سیاست خارجی شناسایی می‌شوند: عامل کنترل کننده، عامل محدود کننده، عامل مداخله‌گر و عامل ابزاری.

عامل کنترل کننده: نظریه تأثیر سیانان

تئوری عامل کنترل کننده، نظریه «تأثیر سی‌ان‌ان» است که معتقد است تلویزیون‌های جهانی بر فرآیند سیاست‌گذاری مسلط شده‌اند.

این نظریه مدعی است که در شرایط بحرانی بین‌المللی، ‌تلویزیون‌های جهانی به عوامل مسلط در سیاست خارجی تبدیل می‌شوند که گزینه‌های انتخابی و تعیین شده (انتصابی) سیاست‌گذاران عرصه سیاست خارجی را جابه‌جا می‌کند.

به بیان دیگر نظریه تأثیر سی‌ان‌ان به این امر اشاره دارد که تلویزیون جهانی، به عامل مستقیم - و شاید حتی مسلط - در تدوین سیاست‌ها در حوزه امور دفاعی و امور خارجی تبدیل شده‌است؛ این امر نتیجه بازتاب‌های ایجاد شده توسط سیاست‌گذاران،‌ تحت تأثیر نقش‌های ایفا شده توسط ارتباطات جهانی به‌ویژه شبکه «سی.ان.ان» است که عبارتند از: پوشش خبری سرکوب اعتراض دانشجویان در میدان تیانمن پکن توسط دولت چین در ژوئن 1989؛ جنگ خلیج‌فارس که در پی تهاجم عراق به کویت و اشغال این کشور در سال‌های 1990 و1991 به وقوع پیوست؛ کودتا در روسیه در آگوست1991؛ جنگ‌های داخلی در شمال عراق در سال1991، سومالی در سال 1992، رواندا در سال1994، بوسنی و هرزگوین در سال 1995و کوزوو در سال 1999

لوینگستون که تئوری تأثیر سی‌ان‌ان توسط او مطرح شد، تأثیر فناوری‌های ارتباطی را تأثیر سی‌ان‌انی تعریف می‌کند. به عقیده وی این تأثیر به لحاظ تحلیلی تحت سه مقوله متمایز و مستقل از یکدیگر مورد بحث قرار می‌گیرد. این مقولات در عین حال که معرف انواع تأثیرگذاری سی‌ان‌ان هستند، تأثیر سی‌ان‌ان را به مثابه عامل شتاب زا، بازدارنده و برجسته‌ساز تعریف می‌کنند.

 وقتی تأثیر سی‌ان‌انی به عنوان عامل شتابزا تعریف می‌شود، فرض بر این است که فناوری‌های اخیر ارتباطی در جهان، به سیاستمداران مجالی برای تأمل و مشاوره نمی‌دهند. در دوره فناوری‌های ماهواره‌ای فراملی، ژورنالیسم زنده[1] ، در واقع اصطلاحی است برای تعریف این موضوع که اعمال ژورنالیستی تابع اصل سرعت هستند. این اصل، تحلیل و واکنشی آنی را می‌طلبد.

وقتی تأثیر سی‌ان‌انی را به‌عنوان سرعت‌گیر یا بازدارنده سیاست خارجی تعریف می‌کنیم، منظورمان تأثیر عاطفی و نمایشی تصاویر است. اینجا دغدغه اصلی، واکنش عاطفی عمومی به تصاویری خاص است(رای مثال تصاویر قحطی و فقر و فلاکت). برخی اعتقاد دارند تصمیم دولت کلینتون در سال 1993 برای پایان دادن به مداخله در سومالی تحت تأثیر واکنش عمومی به چنین تصاویر تلویزیونی بود.

اما رایج‌ترین شیوه تعریف تأثیر سی‌ان‌ان در نظرگرفتن سی‌ان‌ان در مقام کارگزار یا عامل برجسته‌سازی است. محمد ساچیربیگ سفیر بوسنی در سازمان ملل یک‌بار گفت: اگر به چگونگی تحویل و توزیع کمکهای انسان دوستانه در بوسنی توجه کنید، می‌بینید دوربین‌های تلویزیونی در جایی قرار می‌گیرند که مردم بهتر و بیشتر غذا و خدمات دارویی و پزشکی دریافت کرده‌اند؛ در حالی که در مکان‌هایی که مردم از شدت گرسنگی، بیماری و بمباران مرده‌اند از دوربین تلویزیون خبری نیست.

نیومان[2] دبیر سرویس سیاست خارجی یو.اس.ای.تودی[3] نیز نظریه تأثیر سی‌ان‌ان را چنین تشریح می‌کند: این تئوری به این نکته اشاره دارد که سیاستمداران به هنگام انتشار اخبار مرتبط با بحرانهای خارجی توسط امواج رادیویی و تلویزیونی (CNN) نمی‌توانند هیچ واکنش و انتخابی داشته باشند؛ اما در جریان این سخن‌پراکنی می‌توانند خود را آماده سازند تا کنترل بحران را به دست گیرند. این نظریه هم‌چنین خاطر نشان می‌کند پوشش بحران، هیجان عمومی را بر می‌انگیزد. این‌گونه که درباره آخرین وقایع'کاری کنید!' و نیز به رهبران سیاسی فشار می‌آورند تا نسبت به 'تغییر روش' یا 'ریسک عدم محبوبیت' خود نزد عامه اقدام کنند.

در این نظریه، رسانه‌ها نقش ابزار تبلیغات سیاسی دولت را بازی کرده‌اند. آنها با دفاع از سیاست خارجی و با ارزش‌گذاری و ارزش‌سازی، القاء پیام و برجسته‌سازی، نسبت به مشروعیت بخشی به سیاست‌های حکومتی و رساندن پیام‌های دست‌اندرکاران دیپلماسی کشورها به افکار عمومی جهانی، نقش توجیه‌گر دولت را در عرصه سیاست خارجی ایفا می;کنند. در این نقش، آنها اشاعه‌دهنده فرهنگ، عقاید، آراء و تبلیغ‌کننده ایدئولوژی و ایده‌های سیاست خارجی کشورها هستند. با این وجود به نظر می‌رسد مطرح ‌شدن این نظریه در سال‌های اخیر و به‌ویژه توانایی آن در تأثیرگذاری بر سیاست‌‌های دفاعی و خارجی، توجه سیاستمداران، مقام‌های حکومتی، ژورنالیست‌ها و اندیشمندان را به خود جلب کرده است. این جذابیت بیشتر ریشه در نقش رسانه‌ها به عنوان مهم‌ترین واسطه قدرت در سیاست را دارد.

عامل محدودکننده

هرچند این مدعا که ارتباطات جهانی در حال تبدیل شدن به عاملی کنترل کننده در تدوین سیاست‌های مرتبط با منازعات بین‌المللی است، توسط شواهد کافی پشتیبانی نمی‌شود؛ اما مطمئنا بر بسیاری از ابعاد مهم سیاست خارجی تأثیرگذار است. به این ترتیب، ارتباطات جهانی می‌تواند بیشتر به‌عنوان 'عامل فشار(محدود کننده )' عمل کند. فشار بدین معناست که در حقیقت، ‌پوشش خبری جهانی می‌تواند فرآیند عادی سیاستگذاری را - که در اصل، وظیفه [دستگاه] بروکراسی حرفه‌ای است - منقطع کند و از آنجا، رهبران می‌توانند به چینش مجدد اولویت‌ها اقدام کنند. آنها احساس نمی‌کنند که به پیروی از سیاست خاصی مجبور شده‌اند که توسط رسانه‌ها تقاضا شده یا از طریق پوششخبری به آن اشاره شده است. اصولا ارتباطات جهانی از طریق سرعت بالای انتشار و انتقال اطلاعات، بر فرآیند سیاست اعمال فشار می‌کند. همان‌طور که Van Dinh به آن اشاره کرده، سرعت پیام‌های دیپلماتیک در قرن بیستم از هفته‌ها به دقیقه‌ها تغییر کرده‌است.

در دیپلماسی سنتی، سفراء و نمایندگان دولت‌ها در چندین حوزه‌ مهم دیپلماسی، منحصر بودند؛ نمایندگی کردن از کشورهای خود، برقراری ارتباط از جایگاه دولت (متبوع) خود، مذاکره کردن و منعقد کردن توافقات، جمع‌آوری اطلاعات  در مورد کشورهایی که در آنجا مشغول به کار بودند، و توصیه اقداماتی به سیاستگذاران به‌هنگام بازگشت به کشور خود. انقلاب‌های ارتباطی و اطلاعاتی، اساساً موجب تحلیل رفتن موقعیت مرکزی سفرا در هر چهار حوزه فوق شده‌است. در سال 1922، راس پیروت، کاندیدای ریاست جمهوری ایالات متحده، چنین گفت: سفارتخانه‌ها یادگاری از روزهای سفرهای دریایی هستند. در آن زمان، وقتی شما هیچ ارتباطی با دنیا نداشتید، سفیر شما از جانب شما در آن کشور سخن می‌گفت؛ اما امروزه با وجود ارتباطات آنی در سراسر جهان، سفیر بودن اصولاً یک نقش اجتماعی است».

عامل مداخلهگر:  دلالی سیاسی بینالمللی

انقلاب ارتباطی موجب شد که به روزنامه‌نگاران برجسته چنین القا شود که [می‌توانند] به صورت مستقیم یا غیرمستقیم برای خود نقش میانجیگری در بحران‌های بین‌المللی  قائل شوند. این میانجیگری نوعاً هنگامی ایفا می‌شود که هیچ‌گونه تماسی بین دشمنان وجود ندارد و هیچ طرف سومی نیز برای حل اختلافشان به آنها کمک نمی‌کند. معمولاً روزنامه‌نگاران نقش‌های میانجی‌گری را در زمینه‌ای مطبوعاتی، مانند مصاحبه‌ها انجام می‌دهند. این وضعیت باعث ایجاد این سؤال می‌شود که چگونه می‌توانیم بفهمیم یک روزنامه‌نگار، مرزهای گزارشگری را پشت سر گذاشته و به دیپلماتی تبدیل شده که درگیر(اقدامی) میانجی‌گرانه است؟

به نظر می‌رسد روزنامه‌نگاران تنها هنگامی نقش میانجیگر ایفا می‌کنند که از سوی رهبران طرف دیگر مذاکره می‌کنند، نماینده دیدگاه‌های دولت متبوع خود هستند یا طرح‌هایی را به طرفین دعوا برای پایان دادن به یک منازعه یا یک بحران پیشنهاد می‌کنند.

عامل ابزاری:: دیپلماسی رسانهای

امروزه رهبران از ارتباطات جهانی به‌عنوان ابزاری مهم برای پیشبرد مذاکرات و نیز بسیج حمایت عمومی از توافقات استفاده می‌کنند. 'دیپلماسی رسانه‌ای' مناسب‌ترین مفهوم برای تحلیل این کاربردهاست. ایبو این مفهوم را به‌گونه‌ای بسیار وسیع تعریف می‌کند: 'هر گونه استفاده از رسانه‌ها در جهت بیان و ترویج سیاست خارجی'.

اما گیلبوآ مفهومی خاص‌تر را از دیپلماسی رسانه‌ای پیشنهاد می‌کند: 'دیپلماسی رسانه‌ای شامل استفاده از رسانه‌ها توسط رهبران، به منظور بیان منافع در مذاکرات، اعتمادسازی و بسیج حمایت عمومی از توافقات می‌شود'.

استفاده از رسانه‌ها برای نشان دادن مقاصد، شیوه‌ای شناخته شده است. به هنگام فقدان کانال‌های مستقیم ارتباطی کافی یا هنگامی که یکی از طرفین در مورد چگونگی واکنش طرف مقابل،‌در قبال شرایط مذاکرات یا طرح‌های پیشنهادی برای حل منازعه، نامطمئن است، مقامات رسمی ترجیح می‌دهند که - با انتساب یا بدون انتساب - از رسانه‌ها استفاده کنند تا پیام‌هایی را برای رهبران دولت‌های رقیب و بازیگران غیردولتی ارسال نمایند. اصولا نقش ابزاری برای این طراحی شده است که حمایت عمومی از فرآیندهای سازش را برانگیزد. پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973، کسینجر به خوبی از رسانه‌ها برای نشان دادن و تحمیل مقاصد خود در طی 'دیپلماسی رفت و برگشت' معروف و بسیار موفقش استفاده کرد. او بیشتر خبرنگاران ارشد آمریکایی حوزه دیپلماسی را در طی سفرهای خارجی در هواپیمای خود جای می‌داد تا گزارشات زمینه‌ای و اطلاعاتی فراهم کنند و اخباری را فاش نمایند که قصد داشت بیش از هر چیز دیگری از آنها برای گرفتن امتیاز از طرف‌های درگیر مذاکره، برای شکستن بن‌بست‌ها، استفاده کند.

منابع:

1.     بیات،‌محمود، دیپلماسی دیجیتالی؛ پژوهشی در تحولات دیپلماسی معاصر،‌انتشارات وزارت خارجه، چاپ دوم، 1386.

2.     سمتی، محمدمهدی، عصر سیانان و هالیوود؛ منافع ملی، ارتباطات فراملی، مترجم: نرجس‌خاتون براهوئی، نشر نی، چاپ اول،‌ 1385.

3.     گیلبوآ، ایتان، ارتباطات جهانی و سیاست خارجی، مترجم: حسام‌الدین آشنا و محمدصادق اسماعیلی، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1388.

 

 


[1]Real Time

[2]Johannan Neuman

[3]USA Today