- "نیلز هنسن" و "مارک هانتر" - ترجمه: فرشید مقدمسلیمی
- 1391-06-29 07:35:00
- کد مطلب : 3578
در شش درسنامۀ پیشین [1-2-3-4-5-6]، سه گام مهم روزنامهنگاری پژوهشی را آموختیم: الف- انتخاب سوژه، ب- فرضیهسازی، ج- گردآوری دادههای منابع باز. از این درسنامه وارد گام چهارم میشویم: استفاده از دادههای منابع انسانی...
اشاره: در شش درسنامۀ پیشین [1-2-3-4-5-6]، سه گام مهم روزنامهنگاری پژوهشی را آموختیم: الف- انتخاب سوژه، ب- فرضیهسازی، ج- گردآوری دادههای منابع باز. از این درسنامه وارد گام چهارم میشویم: استفاده از دادههای منابع انسانی
جالبترین اطلاعات معمولاً در منابع باز نیستند، بلکه در فکر و ذهن آدمها قرار دارند. چطور این آدمها را پیدا کنیم؟ چطور آنها را مجاب کنیم که به ما بگویند چه میدانند؟ اگر شما مهارت این کارها را دارید، دستکماش نگیرید. هر کسی این مهارتها را ندارد و کار به عنوان محقق شما را در این زمینه ماهر میکند. از آنها هرگز سواستفاده نکنید. یادتان باشد که شما به عنوان روزنامهنگار ممکن است به افراد، به احساساتشان، به زندگیشان یا حتی به امنیت شخصیشان صدمه بزنید. مواظب باشید که کسی تنها به این خاطر که با شما صحبت کرده، آسیبی نبیند. در این مرحله (درسنامه های 7، 8 و 9) میآموزیم که چطور شاهدان شایستهای باشیم: کسانی که منابع انسانی حرفهای ارزشمندشان را با اطمینان به آنان میگویند.
***
1- ترسیم نقشۀ منابع
بیشتر گزارشگرها برای پیداکردن منابع اطلاعاتی، اولین گزارشهای منتشرشده دربارۀ موضوع را مرور میکنند، اسامی افراد مذکور را درمیآورند و به آنان تلفن میکنند. این افرادِ معدود ممکن است روزی صد تماس تلفنی دریافت کنند. آیا کسی که گوشی را برمیدارد و به صدمین تلفناش جواب میدهد، ممکن است اطلاعات جدیدی بدهد؟ نه. پس چرا دنبال کسی نگردیم که دیگران سراغش نرفتهاند؟
شما با کار روی منابع باز فهرست اسامی بهتری خواهید داشت. مثلاً برای تحقیق دربارۀ یک شرکت میتوانید کارتان را با خواندن گزارشهای تحلیلگران مالی که وضعیت شرکت و رقبای اصلیاش را تشریح کردهاند، شروع کنید.
- بعد با آن تحلیلگران و در ادامه با رقبای شرکت صحبت کنید.
- از طریق آنها و اطلاعات خود شرکت، کسانی را که از شرکت رفتهاند شناسایی کنید: کسانی که شغل جدیدی پیدا کردهاند یا بازنشسته شدهاند.
- به وسیلۀ اینها، کسانی را بیابید که هنوز در شرکتاند و مایل به صحبت با شما.
پیشنهاد میکنیم هر چه زودتر یک نقشۀ سادۀ منابع رسم کنید؛ نقشهای که نمایش گرافیکی تمام افرادی است که مستقیماً درگیر ماجرا هستند یا میتوانند باشند. شبیه نقشۀ روستایی با خانههای کنار هم که ساکنانش یکدیگر را میشناسند: روستایی که محل رخداد سوژۀ تحقیق است.
شما میتوانید نقشه را هر چقدر خواستید پیچیده و پرمحتوا کنید. مثلاً موقعیت جغرافیایی منابع، سِن یا شغلشان یا هر چیز دیگری که دوست دارید را اضافه کنید. اما در ابتدا میتواند سادهتر شروع کنید و خیلی دور نروید. (حتی یک نقشۀ منابع ساده که ظرف چند دقیقه آماده شده، شما را یک قدم از رقبایتان پیش میاندازد.) در ماجرای موالید نارس دارای عقبماندگی ذهنی که در درسنامۀ چهارم ذکر شد، یک نقشۀ منابع ابتدایی میتوانست این شکلی باشد:
توضیحی دربارۀ این نقشه:
کودکان عقب افتاده در مرکزند برای اینکه در اساس گزارش دربارۀ آنها است. اما همچنین برقراری ارتباط با آنها از همه دشوارتر است. در اطراف آنها یکایک منابعی قرار دارند که باید سراغشان برویم. اینها هر کدام از جهتی با مرکز نقشه در ارتباطند. به همین ترتیب، پزشکان بین بیمارستانها و والدین قرار گرفتهاند. برای اینکه پزشکان با آنها بیشتر در تماساند.
نکته اینجا است:
نقشۀ منابع را طوری بکشید که روابط میان کنشگران ماجرا را نشان دهد. در این صورت اگر یکی از منابع را به هر دلیلی از دست دادید، میدانید سراغ کدام منبع بروید که تا حد ممکن جای منبعِ از دست رفته را پر کند. علاوه بر این وقتی یکی از منابع همکاری خوبی با شما داشته باشد، شانس موفقیت شما در برقراری ارتباط با منابع مرتبط با آن بالاتر میرود.
2- به منابع دلیل سخن گفتن بدهید
کسانی که حرفهای زیادی برای گفتن دارند، شاید دلایل محکمی برای همکاری نکردن با شما داشته باشند. آنها نمیدانند که آیا شما حرفهای، قابل اطمینان و با انصاف هستید یا نه (خیلی از گزارشگران نیستند)، حتی اگر شما این صفات را داشته باشید، آنها بعد از اینکه به شما اطلاعات باارزشی دادند، دیگر کنترلی بر نحوۀ استفادۀ شما از اطلاعات نخواهند داشت. بالاخره اینکه، استفادۀ شما از اطلاعات آنها ممکن است به موقعیت شغلی، روابط و حتی امنیتشان صدمه بزند.
پس وقتی کسی در ارتباط برقرارکردن با شما مُردد است، حق دارد زیرا: شما ممکن است ناخواسته بلای بدی سر او بیاورید. اینکه مردم از صحبت کردن با روزنامهنگارها فرار کنند عجیب نیست، عجیب این است که بیشتر مردم در بیشتر مواقع چنین نمیکنند.
مردم معمولاً برای ارتباط با روزنامهنگاران دو دلیل دارند: افتخار و رنج. شما میتوانید میل منابع را به افتخارکردن ارضا کنید یا به آنها فرصت بدهید تا از رنجی که بردهاند بگویند.
- مردم وقتی به شوق بیایند خوب حرف میزنند: اگر نابغهای را کشف کرده باشند، به موفقیتی دستیافتهباشند یا در آستانهاش باشند یا برای نجات جهان طرحی افکندهباشند. حرف زدن دربارۀ این چیزها آنها سرِ شوق میآورد.
- یا همانطور که دکترها میدانند، مردم حرف میزنند برای اینکه درد دارند؛ آنها منتظر کسیاند که کمکشان کند. به طور کل، رنج قویتر از افتخار است. برای همین اولین کسانی که حاضر به گفتوگو با گزارشگران میشوند، قربانیاناند.
دلیل دیگری هم هست که کسی با شما صحبت کند: شخصی به این نتیجه میرسد که صحبت با شما ایمنیاش را بیشتر تضمین میکند. برای اینکه این اتفاق بیافتد شما و آن منبع باید ارتباطتان را حفظ کنید و مدام اطلاعات یکدیگر را صیقل دهید. در این ارتباط شما روی یکدیگر حساب باز میکنید و به هم متعهد میشوید. منبع چه وفادارانه اطلاعات شما را حفظ کند و چه نکند شما باید وفادار باشید؛ نه فقط به خاطر مقررات حرفهایتان بلکه فراتر از آن به خاطر مرامتان. اگر شما عمیقاً قابل اعتماد نباشید، مردم نمیتوانند به شما اعتماد کنند.
3- آماده شدن برای تماس و دعوت
الف- تدارک دیدار
ایمنترین راه ارتباط با یک منبع، معمولاً دیدار چهره به چهره است. هدف اولین تماس شما باید توافق روی یک دیدار باشد. قبل از نخستین تماس، شما باید از طریق منابع باز، بررسیهایی روی منبع و موضوع مورد نظر انجام داده باشید.
بررسی شخص منبع:
اولین و آسانترین قدم، جستجوی شخص در گوگل [یا جستجوگرهای دیگر] است. هر خبر یا نوشتهای را باید ببینید. اگر تعدادشان خیلی زیاد بود، هر چقدرشان را که میتوانید انتخاب کنید و بخوانید. شما با این کار علاقهتان را به منبع، دانش و کارش نشان میدهید. در مصاحبه هرگز نباید از منبعی که سابقه کاریاش روی اینترنت است، بخواهید که پیشینۀ شغلیاش را بازگو کند. شما باید اینها را قبل از مصاحبه دانسته باشید.
اگر منبع مقالاتی برای رسانههای خبری یا انتشارات تخصصی نوشته است، آنها را پیداکنید و بخوانید. حتی آدمهای پنهانکار یا خجالتی در نوشتههاشان شخصیت، ارزشها و گرایشهاشان را عیان میکنند. با این مواد میتوانید فرضیهای را که بعداً در مصاحبه میآزمایید، پیشتر صیقل دهید.
مثال: از مقالات منتشرشده و سخنرانیهای یک کارمند عالیرتبه در فرانسه ما حدس زدیم که او از دروغ گفتن متنفر بوده اما در به کنترل گرفتن مصاحبه و عوض کردن موضوعات حساس و خطرناک [یا به قولی بودار]، تبحر داشته. برای همین ما در مصاحبه با دقت در اینکه او در کجاهای مصاحبه و چطور موضوع را عوض میکند، چیزهایی را که میخواست پنهان کند، شناسایی کردیم. بعداً روی همین نکات تحقیق کردیم. وقتی در پایان مصاحبه بیتعارف از او پرسیدیم که حدسمان دربارهاش درست بوده یا نه، او باز هم دروغ نگفت.
دربارۀ موضوعات:
شما باید از آخرین اخبار و مطالب منتشرۀ مرتبط با موضوعات مطلع باشید. لازم نیست کارشناس باشید. اگر برخی مفاهیم زبان تخصصی حیطۀ کاری منبع را نمیشناختید، فقط باید اطلاع خود را نشان دهید [یعنی طرف متوجه شود که در جریان هستید]. سرِ فرصت میتوانید از منبع بخواهید که این موارد را برای شما توضیح دهند.
ب- برقراری تماس
تماس با تلفن یا نامه فرقی نمیکند اما فقط با خانۀ طرف. سرِ کارِ منبع زنگ نزنید تا مطمئن نشدهاید که ایمن است. شاید رییساش شنود کند یا تماس ضبط شود. همینطور دربارۀ ایمیل؛ هر چند که محتوایش بیخطر باشد. برای یک کارفرما بسیار آسان است که بفهمد چه کسی از یک روزنامهنگار ایمیلی دریافت کرده است.
قبل از تماس دربارۀ اینکه چطور خود را معرفی کنید فکر کنید. شما باید با اعتماد به نفس به رسالت خود، به منبع بگویید کیستید و چه میکنید. لازم نیست همه چیز را بگویید اما طرف باید حس کند که شما کاری درست و انساندوستانه انجام میدهید.
غلط: «من میخواهم از شما بپرسم که ...، اگر به مشکل برنمیخورید...»
این نحوۀ صحبت اشتباه است برای اینکه شما نباید اجازه بگیرید که سوال کنید. فقط باید سوال کنید. شما نباید منبع را به این فکر بیاندازید که صحبت با شما یعنی دردسر و شما هم از سوالتان شرمندهاید.
درست: بعد از سلام، اسم خود و رسانهای که برایش کار میکنید را بگویید. بعد بگویید که روی چه موضوعی کار میکنید و در چند جمله توضیح دهید که اهمیت این موضوع چیست. سپس از طرف بپرسید که برای او چه زمانی برای ملاقات و گفتوگو مناسبتر است.
به این صورت شما خود و هدفتان را به خوبی به منبع معرفی میکنید و به او دلیلی برای صحبت میدهید. شما از او نمیپرسید که آیا حاضر به دیدار با شما هست یا نه، میپرسید کِی؟ از واژۀ «مصاحبه» هم استفاده نمیکنید چون بعضیها را میترساند. اگر برای رسانۀ خاصی کار نمیکنید، بگویید که با چه رسانههایی کار کردهاید و اگر چنین سابقهای ندارید بگویید که گزارشتان را تحویل چه رسانهای خواهید داد.
به یاد داشته باشید:
مهم نیست برای کی کار میکنید، مهم نحوۀ کار شما است.
غلط: «لطفاً به بنده کمک کنید، من فقط شما را دارم!»
غلط است برای اینکه طرف فکر میکند اگر هیچ کس به شما کمک نکرده و شما هم کاری از دستتان ساخته نیست، چرا او کمکتان کند؟
درست: «من میدانم که تو این زمینه شما فرد خبرهای هستید... من بینش شما را جداً تحسین میکنم»
به این ترتیب شما منبع را تکریم کردهاید. ولی چرا چنین نکنید اگر شایستگیاش را دارد؟ شما همچنین تلویحاً به او فهماندهاید که اگرچه قدرش را میدانید اما دستتان از منابع دیگر کوتاه نیست: منابعی که شاید به اندازۀ او خبره باشند.
اصل اساسی:
این را پیشفرض داشته باشید که شما شخصی جالب توجه با وظیفهای مهم هستید و هر کس که به شما اعتماد کند راضی خواهد بود. اگر این کار بیش از اندازه برایتان سخت است، روزنامهنگاری تحقیقی را رها کنید.
ج- محل قرار
اگر منبع جای مناسبی ندارد که در آن قرار بگذارد یا از ملاقات با شما شانه خالی میکند یا احساس میکنید که شما را سر کار میگذارد، بهتر است در یک موقعیت گیرش بیاندازید. اگر در جلسۀ دادگاه است، بروید آنجا؛ استاد دانشگاه است بروید دانشگاه [یا اگر دکتر است بروید در مطباش]. یک بار یک کارمند عالیرتبۀ فرانسوی ماهها از ملاقات با ما فرار کرد تا اینکه ما به ادارهای که در آن با طرفدارانش ملاقاتهای هفتگی داشت رفتیم و برای دیدناش نوبت گرفتیم. نوبت ما که شد و وارد اتاق شدیم گفتیم: «ما نفرات آخریم. شما هم هنوز 20 دقیقه وقت دارید. حالا وقتش است صحبت کنیم.» خندید و گفت باشد.
اگر منبع مایل به ملاقات با شما است، به خانهاش یا جایی که او راحتتر است بروید. اگر تحقیق به کار منبع مربوط است و کارفرمای منبع در جریان مصاحبه است، دفترِ کارِ منبع میتواند بهترین جا باشد. خودِ دفترِ کار، اطلاعاتی دربارۀ منبع به شما میدهد: چه میخواند، ذایقهاش چطور است، با دیگران چطور رفتار میکند و الی آخر. (یکی از لحظههای افشاگر در مطالعۀ به یادماندنی کانی براک[1] روی والاستریت زمانی است که یک سرمایهگذار، بیدلیل سرِ منشیاش فریاد میکشد.)
[1] - Connie Bruck