- گفتوگو با استاد فریدون صدیقی
- 1391-07-24 08:30:00
- کد مطلب : 3585
از دید منتقدان دیدگاه مدرن 'روایت' واقعیت را شکل میدهد و از وقایع تنها یک روایت ارائه نمیشود؛ بلکه هر فرد درگیر در واقعه روایتی متفاوت از آن دارد. با این وصف گزارش رسانههای امروز از وقایع دنیای پیرامون براساس روایت کدام فرد یا گروه تنظیم و ارائه میشود؟ آیا روزنامهنگار میتواند ناقل بیشترین روایتهای متضاد و متعدد باشد؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسشها نزد یکی از اساتید روزنامهنگاری رفتیم که گزارشها و مصاحبههای روایی ایشان زبانزد حوزه رسانه است'فریدون صدیقی' در این گفتوگو رازهای نگارش روایی را برایمان فاش میکند.
اشاره: سارا کریمی- از دید منتقدان دیدگاه مدرن 'روایت' واقعیت را شکل میدهد و از وقایع تنها یک روایت ارائه نمیشود؛ بلکه هر فرد درگیر در واقعه روایتی متفاوت از آن دارد. با این وصف گزارش رسانههای امروز از وقایع دنیای پیرامون براساس روایت کدام فرد یا گروه تنظیم و ارائه میشود؟ آیا روزنامهنگار میتواند ناقل بیشترین روایتهای متضاد و متعدد باشد؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسشها نزد یکی از اساتید روزنامهنگاری رفتیم که گزارشها و مصاحبههای روایی ایشان زبانزد حوزه رسانه است'فریدون صدیقی' در این گفتوگو رازهای نگارش روایی را برایمان فاش میکند.
مخاطب کیست؟
مخاطب کسی است که برای دیدن رسانه یا خواندن آن هزینه میکند. این هزینه میتواند پول، وقت، انرژی و یا هرسه اینها باشد.
راز جذب انبوه مخاطبان به یک برنامه و یا رسانه چیست؟
مخاطب زمانی جذب یک رسانه میشود که بداند آن رسانه بخشی از نیاز او را برطرف میسازد. این نیاز یا براثر زندگی مدرن ایجاد شده و پس از شناسایی از سوی رسانه برای پاسخ به آن برنامهریزی شدهاست؛ مانند نیاز خبری! یا توسط خود رسانه ساخته یا بزرگنمایی شده و سپس برای ارضای آن فعالیت رسانهای سازمانده میشود؛ مانند نیاز به یادگیری تکنیکهای موفقیت، یا اطلاع از زندگی هنرمندان و غیره.
در هردو صورت نیاز مخاطب مبنایی برای استفاده او از رسانه است. پس از استفاده از رسانه این نیاز میتواند تغییر کند، گسترش پیدا کرده یا ابعاد جدیدی پیدا کند که در نتیجه، مخاطب افزایش فعالیت رسانه برای پاسخگویی به جنبههای جدید نیازش را طلب میکند.
چگونه انبوه مخاطبان جذب شده به یک رسانه، به عنوان طرفداران آن باقی میمانند و حتی وارد مشارکت در فرآیند تولید رسانهای میشوند؟
زمانی رسانه برای مخاطب جذاب است و به بازیهای آن تن میدهد که درامی در آن شکل میگیرد؛ یک کشمکش، یک قصه در آن جریان پیدا میکند که میتواند در طی پیگیری آن کشمکش قهرمان و ضد قهرمان داستان را بشناسد و حتی در شناسایی آن نقش ایفا کند. اینجا است که مخاطب وارد مشارکت میشود و روایت خود از واقعه یا قضاوتش را با رسانه درمیان میگذارد. برای مثال در حوزه ورزش ما این کشمکشها و کاویدنهای واقعه برای دست پیدا کردن به اصل ماجرا را میبینیم. اما شرط ورود به چنین عرصهای توانایی رسانه برای مدیریت چالشها است. زمانی رسانه میتواند از پس چالشی که به وجود میآورد برآید که آن را در یک جغرافیای محدود مطرح سازد. به این معنی که موضوع بحث باید در حیطه موضوعی فعالیت رسانه باقی بماند. یعنی اگر مسئلهای در حوزه ورزشی طرح میشود در همان میدان ورزش باقی بماند و وارد مقولات دیگر نشود. زیرا از کنترل خارج شدن چالشها میتواند موجب متوقف شدن کار رسانه و حتی ایجاد بحران در جامعه میشود.
بنابراین پرداختن به چالشها و مشارکت طلبیدن از مخاطبان، نیاز به توانایی مدیریت مباحث و محدود کردن موضوعها در حیطه تخصصی رسانه دارد.
اگر بپذیریم که هر نفر یک روایت است و هر واقعه میتواند با رویکردهای گوناگونی روایت شود؛ چگونه میتوان روایتهای گوناگون از مواضع مختلف را در رسانه انعکاس داد و آن قصهای را که در بالا گفتیم با جمعآوری روایت شاهدان، منتقدان، متضرران، ذینفعان و کارشناسان شکل داد؟
اگر بپذیریم که خوانشهای مختلفی از یک رویداد وجود دارد؛ با روایت این خوانشها میتوانیم، گزارش تحلیلیمان را چندصدایی کنیم. قدرت جریانسازی رسانه در همین روایی شدن و انعکاس صداهای مختلف جامعه امکانپذیر میشود. در این صورت رسانه میتواند علاوه بر اطلاعرسانی به ورطه دانشافزایی نیز وارد شود. زیرا تحلیل رویدادها از خلال انعکاس روایتها و ارائه استدلال برتر به مخاطبان، بر درک و قدرت تشخیص آنها از جریانات میافزاید. آنگاه است که از رسانه اطلاعات محور که حول اطلاعات عمومی شکل پیدا میکند به رسانه تحلیل محور مبدل میشویم. این تحلیل است که مطلب را پرداخت میکند و به روزنامهنگار زاویهدید میدهد. زاویهدیدی که مخاطب میتواند در آن سهیم شود و یا آن را نقد کند.
یکی از دلایل کاهش مخاطب رسانهها میتواند نداشتن تحلیلهای خوب باشد. امروزه با وجود تکثر منابع اطلاعرسانی، مخاطبان به اخبار دسترسی دارند و خود نیز دارای تحلیل هستند. بنابراین رسانه در چنین شرایطی باید تحلیل برتر را با روشن کردن زوایای بیشتری از ماجرا ارائه کند. همچنین باید میان رسانه و مخاطب گفتوگویی به وجود بیاید که این تحلیلها تبادل شوند.
در نهایت در چنین شرایطی رسانهای موفق است که از خلال ارائه تحلیلهایش قدرت اقناع داشته باشد و مخاطب بتواند خود را در آن ببیند. یعنی حس کند که پرسش رسانه پرسش او است و رسانه به مسئله او پاسخ میدهد.
به نظر شما روزنامهنگار در بازتاب دادن روایتها و ارائه تحلیل در چه کسوتی باید ظاهر شود؟ راوی، واسطی که روایتی را نقل میکند؛ شنونده و بازگوکننده یا پژوهشگر و کاشف این ماجراها؟
رسانه با مخاطب تعریف میشود، در نتیجه ابتدا باید گروه مخاطبان خود و ویژگیهای آنها را شناخت. سپس برای مخاطبی با سطح سواد، قدرت مالی و جایگاه اجتماعی مشخص نیاز را تعریف و براساس آن نیاز مطلب را تنظیم کرد. برای مثال میتوان برای خواننده صاحب تحلیلی که نیاز دارد از زوایای مختلف واقعه 'فروریختن بخشی از خیابان ولیعصر' باخبر شود، اشارهای نوشت حاوی این مقدمه که 'در این گزارش با کسبه محلی، کارشناس زمینشناسی، مسئولان شهرداری، نزدیکان قربانیان ماجرا و نیز کارشناس آتشنشانی گفتوگوهایی انجام شده' سپس این گفتوگوها را در باکسهای مجزا تنظیم کرد. زیرا که فکر میکنید مخاطب شما نیاز دارد که خودش به جمعبندیای از ماجرا برسد. در رسانه دیگری ممکن است شما این اطلاعات را تبدیل به گزارشی از مصاحبه کنید و از هر مصاحبه، نکات برگرفته مورد نظر خود را ذکر میکنید و نقاط عطف آن را در گزارش میآورید. پس این شیوه را با این عبارت در اشاره توضیح میدهید که 'در مورد رویداد مذکور با عده ای مصاحبه شده است. گزارشی که میخوانید گزیدهای از مهمترین نکات ذکر شده توسط این افراد است'.
اما اینکه چگونه به مطلب وارد میشویم و آن را به پایان میبریم؛ باید گفت که زاویهدید شما جهت شما است. بنابراین روزنامهنگار منفعل نیست و نوع تنظیم مطلب و پردازش موضوع توسط او، کلیت روایت را شکل میدهد. در واقع در پس و پشت مطلب، این روایت روزنامهنگار است که مطابق با نیاز مخاطب فرم میگیرد. این نکته قابل تذکر است که همهچیز در دنیا تکراری است، غیر از زاویهدید افراد و پردازش آنها از دنیای پیرامونشان! داستان «جدایی نادر از سیمین» داستان تازهای نیست، اما از زاویه متفاوتی طرح میشود و نیز مخاطب میتواند از این زاویه جدید خودش را در آن روایت ببیند. همین خصیصه این فیلم را جذاب میکند.
اینجا است که مهارتهای روزنامهنگاری به یاری ما میآیند و کمک میکنند تا بتوانیم ماجرا را بنا به ذائقه مخاطبمان روایت کنیم. ذائقهای که توافقی نانوشته میان رسانه و مخاطب است. پیاده کردن فلّهای اطلاعات از ابتدا تا انتها بدون پردازش ادبی و ژورنالیستی آن خبط بزرگی است که جذابیت مطلب را به حداقل میرساند.
همانطور که میدانید روزنامهها همواره به عنوان اسناد تاریخی مورد مراجعه پژوهشگران اجتماعی و تاریخی هستند؛ به نظر شما روزنامهنگار امروز چگونه میتواند با نگاه مسئولانه به نقش تاریخی خود، نزدیکترین تصویر از واقعیت امروز را برای آیندگان روایت کند؟
شاید لزوم این مسئولیتپذیری در گذشته با محدود بودن تعداد رسانهها بیشتر احساس میشد. اما تکثر و تنوع رسانهای امروز، موجب میشود که مورخ و پژوهشگر فردا به روایتهای متعددی دسترسی داشته باشد که از خلال تفاوتهای آنها میتوان به جدالها و جریانات اجتماعی پیبرد. همین امروز از قِبَل وجود تکثر رسانهها، میتوان هشتاد درصد رازهای پوشیده ماجراها را با مطالعه صداها و روایتهای مختلف پیدا کرد؛ حتی اگر این رازها آشکارا بیان نشده باشند.
و نکته آخر
برای آن که رسانههای بهتری داشته باشیم ابتدا باید جامعه متوازنی داشته باشیم. جامعه برای دستیابی به سواد به معنای فهم دیروز، درک امروز برای رسیدن به فردا نیازمند آموزش درست است. در یک نظام آموزشی مناسب فرهنگ خواندن جز نتایج مطلوب است و همین فرهنگ خواندن موجب مشارکت بیشتر جامعه در عرصه رسانهها میشود. جامعه مشارکتی و متوازن، رسانههای بهتری را نیز پرورش میدهد. نظام آموزشی موفق به خوبی استعدادها را گزینش میکند و افراد مناسب هر حرفه را به آن حوزه هدایت مینماید، من جمله روزنامهنگاری و اینگونه است که روزنامهنگاران خلاق و باانگیزه به عرصه میآیند.