• اشرف احدزاده
  • 1391-08-10 05:16:00
  • کد مطلب : 3590
منبع گمنام: شمشیر دو لبه

استفاده یا عدم استفاده از منبع گمنام یکی از چالش‌هایی است که روزنامه‌نگاران سراسر دنیا با آن مواجهند. مقاله پیش رو قصد دارد ضمن ارائه تعریفی از منبع گمنام و برشمردن محاسن و معایب استفاده از آن، به بررسی میزان استفاده از چنین منابعی توسط رسانه‌های چاپی امریکا بپردازد. علاوه براین، نگرش روزنامه‌نگاران و واکنش افکارعمومی نسبت به منابع گمنام نیز مورد بحث قرار می‌گیرد.

استفاده یا عدم استفاده از منبع گمنام یکی از چالش‌هایی است که روزنامه‌نگاران سراسر دنیا با آن مواجهند. مقاله پیش رو قصد دارد ضمن ارائه تعریفی از منبع گمنام و برشمردن محاسن و معایب استفاده از آن، به بررسی میزان استفاده از چنین منابعی توسط رسانه‌های چاپی امریکا بپردازد. علاوه براین، نگرش روزنامه‌نگاران و واکنش افکارعمومی نسبت به منابع گمنام نیز مورد بحث قرار می‌گیرد.

منبع گمنام[1]، محاسن و معایب استفاده از آن

منبع گمنام به منبعی گفته می شود که تمایلی به فاش شدن هویتش ندارد. چنین منبعی اطلاعات را در اختیار روزنامه نگار قرار می دهد  و از او می خواهد که هویت او را محرمانه نگه دارد. البته گاهی با استفاده از کلمات توصیف کننده ( کلماتی که عموما  قبل از اسم می آیند و آن را توصیف می کنند) به جایگاه اجتماعی و دولتی منبع گمنام اشاره می شود مثلا 'یکی از مقامات ارشد کاخ سفید گفت'. نبود هویت دقیق منبع پیام از شفافیت آن می کاهد. منبع گمنام ممکن است مسئولیت آنچه را که اظهار داشته است بعدها به عهده نگیرد، به این ترتیب روزنامه نگار را با چالش مواجه می سازد.  در حالیکه منبعِ با نام و با هویت مشخص به مانند سپر برای روزنامه نگار عمل می کند و روزنامه نگار می تواند به وسیله آن سرزنش ها و انتقاداتی که از وی می شود را به سمت منبع منحرف سازد. هنگامی که روزنامه نگار از منبع گمنام استفاده می کند در مقابل رویکرد انتقادآمیز و نگاه تیزبینانه افکار عمومی و حتی همکاران خود آسیب پذیرتر می شود.  

روزنامه نگاران در استفاده از منبع گمنام یک حس دوگانه دارند. شپارد[2] (1991) این حس را این‌گونه  توصیف می کند: «احساس بسیاری از روزنامه نگاران نسبت به منبع گمنام درست مانند همان احساسی است که  آدم به هنگام داشتن مشکل با همسرش دارد. با او نمی تواند زندگی کند، بدون او هم نمی تواند زندگی کند.» (ص.21). هری رزنفلد [3] سردبیر سابق تایمز یونیون[4] در آلبانی نیویورک هم در این باره می گوید: « بدون استفاده از منابع گمنام  انجام خیلی از بهترین کارها در روزنامه نگاری محال است. در عین حال هیچ چیز به اندازه منبع گمنام خون آدم را به جوش نمی آورد.» (Mencher, 2010, p.318). جوئل کرامر[5] دستیار سردبیر مینیاپولیس استار تریبیون[6] هم درباره استفاده از منبع گمنام در روزنامه نگاری می گوید که استفاده از منبع گمنام مثل بازی با آتش است. اگر خوب از آن استفاده کنید می توانید نمایش دیدنی و تماشایی  را به اجرا گذارید در غیر اینصورت انفجار مهیبی را بوجود خواهید آورد (Mencher, 2010).

مدافعین استفاده از منبع گمنام معتقدند که چنین منابعی، روزنامه نگار را در جمع آوری و انتشار اطلاعاتی که ممکن است هیچگاه بدون استفاده از چنین منابعی فاش نشود یاری می رساندRains, 2007).). برای مثال اطلاعاتی که منبع گمنام در ماجرای رسوایی واترگیت فراهم کرد بدون استفاده از چنین منبعی هرگز به اطلاع افکار عمومی نمی رسید. علاوه بر این، منابع گمنام می توانند اطلاعاتی را درباره موضوعات بسیار حساس و از مکان های بسیار حساس در اختیار روزنامه نگار قرار دهند. در این رابطه نویسنده و کمک سردبیر سابق واشنگتن پست باب وودوارد[7] می گوید: «کار روزنامه نگار بویژه روزنامه نگاری که زمان خود را در مکان های حساس می گذارند یافتن آن چیزی است که اتفاق می افتد.» او ادامه می دهد: « وقتی شما از اتفاقات و ماجراهای درون کاخ سفید ، سیا یا پنتاگون گزارش می دهید، به من بگویید چگونه باید از منبع خبر بخواهم که هویت او را در خبر فاش سازم. کافی است به آن دسته از گزارش هایی که جزء بهترین گزارش ها از کاخ سفید یا امثال این سازمان ها بوده اند نگاهی بیندازید هیچ یک از آنها از منبع با نام که هویت آشکاری داشته باشند برای گزارش خود استفاده نکرده اند.» (Sheprad, 1991, p. 20).

دولت ها در برخی مواقع مانند زمان جنگ، درگیری و اختلافات داخلی سعی می کنند تا جریان آزاد اطلاعات را بیش از هر زمان دیگری تحت کنترل خود درآورند و بر آنچه فاش می شود نظارت کامل داشته باشند، در این‌گونه  موارد هم تنها راه انتقال اطلاعات به عموم، استفاده از منبع گمنام است . (Martin- Kratzer & Thorson, 2007)

استفاده از چنین منابعی  به حفظ زندگی و آزادی منبع پیام هم کمک می کند Kimball, 2011)) و از این‌که منبع مورد تهدید قرار گیرد و یا از شرایطی که برایش پیش آمده احساس شرمندگی و خجالت کند نیز جلوگیری بعمل می آید. منبعی که تمایل دارد گمنام باشد زمانی احساس آرامش و امنیت می کند که روزنامه نگار متعهد شود هویت او را فاش نسازد. همین عامل باعث می شود که او به روزنامه نگار اعتماد کند و فضای باز و آزادی برای گفت‌وگو بین او و روزنامه نگار فراهم شود (Wulfemeyer, 1983). وجود چنین منابعی در گزارش یا خبر این حس را به خواننده گزارش می دهد که روزنامه نگار یا گزارشگر به منابع محرمانه ای دسترسی دارد که گزارشگران دیگر به این منابع دسترسی ندارند. این حس، گزارش را از نظر خواننده دراماتیک تر می سازد Wulfemeyer & McFadden, 1986)). سردبیر بالتیمور سان[8] هم در مورد وجود منبع گمنام در گزارش یا خبر می گوید: « در مواردی چنین منابعی سردبیر را تشویق به انتقال خبر به صفحه اول روزنامه می کند.» Keat, 2005)).

 به رغم فوایدی که استفاده از منبع گمنام دارد، منتقدین استفاده از چنین منابعی معتقدند که این منابع به شدت بر اعتبار رسانه اثر سوء می گذارد، اعتماد مخاطب را نسبت به درستی و صحت گزارش و خبر کاهش می دهد و رابطه روزنامه نگار را با مخاطبانش به چالش می کشد Rich, 2005)). مخالفین استفاده از منبع گمنام استدلال می کنند اطلاعاتی که چنین منابعی در اختیار روزنامه نگار قرار می دهند هیچ ارزشی ندارد (Shepard, 1994). گروه میسوری[9] (2010) باور دارد که منبع گمنام نه تنها اعتبار سازمان رسانه ای و روزنامه نگار را نزد مخاطب کاهش می دهد بلکه در بازار رقابتی میان رسانه ها نیز از اعتبار رسانه و روزنامه نگار نزد همکاران و سایر رسانه ها می کاهد (Mencher, 2010). مایکل گارتنر[10]، سردبیر امس دیلی تریبیون[11] در آیوا و نماینده اسبق NBC News نیز از نگرانی خود درباره استفاده از منبع گمنام می گوید: « منبع گمنام در حال تسخیر روزنامه نگاری است. وقتی روزنامه نگار از چنین منابعی استفاده می کند برای مخاطب هیچ راهی باقی نمی ماند تا از درستی و صحت اطلاعات اطمینان حاصل کند.» نئوهارث[12]، بنیانگذار یو‌اس‌ای تودی[13] نیز مخالفت خود را از این‌که استفاده از منبع گمنام کار عادی و هر روزه  روزنامه نگار شود اعلام می دارد.  بنجامین بردلی[14]، کمک سردبیر اسبق واشنگتن پست نیز نگران استفاده بیش از حد روزنامه نگاران از منابع گمنام است و می گوید: « چرا باید با پنهان کردن هویت مقامات دولتی موافقت کنیم. من به خود ناسزا می گویم اگر چنین کاری انجام دهم..... اگر از منبع گمنام استفاده کنیم به نوعی حرفه روزنامه نگاری را تحقیر کرده ایم» ( (Fedler et al., 1997, p.203. برخی دیگر از منتقدین استفاده از منبع گمنام معتقدند خبری که منبع آن گمنام است می تواند به سوگیری در پوشش خبری منجر شود و از عینیت خبر بکاهد. اطلاعات چنین منبعی می تواند ساختگی، جعلی، تحریف شده و صرفا در جهت منافع شخصی خود منبع گمنام باشد Wulfemeyer, 1983)).  اعتماد مخاطب به درستی و صحت اطلاعات و نیز اخلاق حرفه ای روزنامه نگار هم می تواند در اخباری با منبع گمنام، به چالش کشیده شود.  منبع بی نام ممکن است اطلاعات نادرستی بدهد و گمنام بودن او می تواند وی را در مقابل عواقب اشتباهاتش محفوظ دارد. چندین سازمان خبری که شورش زندانیان در لوکاس ویل[15] را پوشش داده بودند اطلاعات نادرست از منبع گمنام دریافت کرده بودند و هریک گزارش های متفاوتی از تعداد کشته شدگان این ماجرا ارائه کردند. برای مثال کلولند پلین دیلر[16]  تعداد کشته ها را 19  نفر اعلام کرد در حالیکه دیلی تایمز[17] تعداد کشته ها را بین 50 تا 150 نفر گزارش داد. هر دو روزنامه به منابع گمنام تکیه کرده بودند و تعداد کشته شدگانی که هر دو رسانه اعلام کرده بودند غلط بود. تعداد کشته شدگان واقعی 9 نفر بود (Fedler et al., 1997, p. 203-204 ).

استفاده از منبع بی نام همچنین مشکلات قانونی برای روزنامه نگار به همراه دارد. گاهی اوقات روزنامه نگار برای استفاده از منبع بی نام به دادگاه فراخوانده می شود و از اوخواسته می شود تا هویت منبع پیام را فاش سازد. از طرف دیگر قواعد اخلاقی وجود دارد که از روزنامه نگار می خواهد از فاش ساختن هویت منبع گمنام خودداری نماید مگر در شرایطی که خود منبع اجازه دهد. چنانچه روزنامه نگار هویت منبعی را که به او قول داده است تا هویتش را محرمانه نگه دارد در دادگاه فاش سازد، منبع می تواند از روزنامه نگار به دلیل عدم پایبندی به قول خود به دادگاه شکایت کند(Fedler et al., 1997,p. 204).

استفاده از منبع گمنام در روزنامه های امریکا

نتایج تحقیقات نشان می دهد پس از ماجرای واترگیت و رسوایی نیکسون در انتخابات ریاست جمهوری امریکا -  ماجرایی که با کمک یک منبع گمنام و توسط دو تن از روزنامه نگاران واشتگتن پست به نام‌های باب وودوارد و برنشتاین به اطلاع افکار عمومی رسید- میزان استفاده از منبع گمنام در روزنامه ها و مجلات امریکا به شدت افزایش یافت. کالبرتسون[18] در سال 1975 یعنی سه سال پس از ماجرای واترگیت دوازده روزنامه امریکایی از جمله نیویورک تایمز[19] و واشنگتن پست[20] را تحلیل محتوا کرد و دریافت که 54 درصد از اخبار و گزارش های این دو روزنامه  دارای حداقل یک منبع گمنام هستند. این محقق در سال 1978  مجلات تایم و نیوزویک را نیز تحلیل محتوا کرد و پی برد که 70 درصد از گزارش ها و اخبار نیوزویک و  75 درصد از اخبار و گزارش های تایم دارای منبع گمنام هستند. براساس نتایج تحقیقات کالبرتسون می توان به راحتی دریافت که میزان استفاده از منبع گمنام توسط روزنامه نگاران امریکایی در دهه هفتاد بسیار چشمگیر بوده است.

 

این روند حتی بعد از ماجرای جانت کوک[21] روزنامه نگار واشنگتن پست نیز ادامه می یابد. جانت کوک روزنامه نگار امریکایی گزارشی را با عنوان 'دنیای جیمی' در 28 سپتامبر 1980 به چاپ می رساند. گزارش درباره زندگی پسر بچه ای معتاد به هرویین بود. او در گزارش خود وضعیت جسمانی این پسر بچه را به گونه ای توصیف می کند که حس دلسوزی و ترحم خواننده را تحریک  کرد. ماریون باری[22]، شهردار واشنگتن دی سی تحت تاثیر این گزارش قرار گرفت. وی به همراه سایر مقامات دولتی شهر با شدت تمام تلاش کرد تا آن پسر بچه را پیدا کنند اما تلاش ها با شکست مواجه شد. سرانجام آنها متوجه شدند که چنین پسر بچه ای وجود خارجی ندارد. با دیدن این شرایط سردبیر واشنگتن پست عذر جانت را به دلیل انتشار گزارش جعلی و ساختگی خواست و او را از واشنگتن پست اخراج کرد. علاوه براین، جایزه پولیتزر پرایسی که جانت برای این گزارش، یعنی دنیای جیمی، دریافت کرده بود از وی بازستانده شد. پس از این ماجرا انتظار می رفت که روزنامه نگاران امریکایی در استفاده از منبع بی نام محتاط تر عمل کنند اما این‌طور نشد. هر چند که در تحقیقات میدانی روزنامه نگاران ادعا کرده بودند بعد از ماجرای جانت کوک از منبع بی نام کمتر استفاده می کنند اما نتایج مطالعات تحلیل محتوا چیز دیگری نشان می دهد.

نتایج تحقیقات والفمیر[23] (1985) گواه آن بود که تایم و نیوزویک در 81 درصد از گزارش ها و اخبار خود از منبع گمنام استفاده کرده اند یعنی حتی نسبت به قبل از ماجرای جانت کوک  میزان استفاده از منبع گمنام در این دو مجله افزایش یافته است. در اوایل دهه 90 هم 30 درصد گزارش ها و اخبار روزنامه های نیویورک تایمز، واشنگتن پست  و  لس آنجلس تایمز[24] دارای منبع بی نام بوده اند بویژه اخبار مربوط به جنگ خلیج فارس Blankenburg, 1992)).

دنهام[25] (1997) میزان استفاده از منبع گمنام را در گزارش ها و اخبار مربوط به درگیری های بوسنی و سومالی در واشنگتن پست، لس آنجلس تایمز و اسوشیتد پرس[26] بررسی کرد و دریافت که از 8780 پاراگراف خبری که راجع به این درگیری ها انتشار یافته بود 15.5 درصد دارای منبع گمنام بودند. مارتین کراتزر و تورسون[27] (2007) میزان استفاده از منبع گمنام را قبل و بعد از ماجرای جیسون بلیر[28] - گزارشگر نیویورک تایمز که متهم به کپی برداری و ارائه گزارش های جعلی و ساختگی شد-  در شانزده روزنامه امریکایی مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که میزان استفاده از چنین منابعی بعد ازماجرای این گزارشگر نیویورک تایمز به طرز چشمگیری کاهش یافته است.

بطور خلاصه آنچه نتایج مطالعات نشان می  دهد این است که میزان استفاده از منبع گمنام در دهه 1970  در روزنامه های امریکا بسیار چشمگیر بوده است. یعنی تقریبا بیش از 50 درصد از اخبار و گزارش های این روزنامه ها دارای منبع گمنام بوده اند و این میزان در اواخر دهه 80 و  90  به چهل درصد کاهش یافته و از سال 2000  تا 2008 میزان استفاده از منبع گمنام در روزنامه های امریکا بین 20 تا 30 درصد در نوسان بوده است Duffy, 2010)).

نگرش روزنامه نگاران نسبت به استفاده از منبع گمنام

نگرش روزنامه نگاران نسبت به استفاده از منبع گمنام در طول زمان تغییراتی داشته است. کالبرتسون در سال 1979 از بیش از 200 سردبیر می پرسد: « آیا از منبع گمنام استفاده می کنید؟». اکثریت پاسخ دادند بله ولی در عین حال از این‌که زیاد به این منابع وابسته شوند هم واهمه دارشتند، زیرا معتقد بودند چنین منابعی از اعتبار سازمان خبری می کاهد. بسیاری از سردبیران اظهار داشتند که مسئله ی رقابت بین رسانه ای برای انتشار هر چه سریعتر اخبار، آنها را مجبور به استفاده از منبع گمنام می کند.  حتی 81 درصد آنها بیان داشتند که اخبار منابع گمنام برای خواننده از باورپذیری کمتری برخوردار است.  یک سوم آنها از این‌که در روزنامه هایشان به این حد از منابع بی نام استفاده می شود احساس نارضایتی می کردند و معتقد بودند بیش از 50 درصد از منابع گمنام اگر به درستی متقاعد شوند که هویت شان در گزارش یا خبر فاش شود به این کار رضایت خواهند داد و این تنها به هنر متقاعدکنندگی روزنامه نگار بستگی دارد (Shepard, 1994).

در تحقیقی دیگر صد در صد روزنامه نگاران در سال 1974 اذعان کردند که از منبع گمنام در گزارش هایشان استفاده می کنند در حالیکه 10 سال بعد، یعنی سال 1984، 97 درصد از روزنامه نگاران اظهار داشتند که برای تهیه گزارش به سراغ منبع گمنام می روند.  بیش از 56 درصد از روزنامه نگاران در سال 1974 بیان داشتند اگر اجازه استفاده از منبع گمنام را نداشته باشند در فرایند جمع آوری اطلاعات با مشکل مواجه می شوند در حالیکه در سال 1984  23 درصد معتقد بودند که بدون منابع گمنام جمع آوری اطلاعات برای آنها سخت است (Dizier, 1985).  البته تجربه روزنامه نگار می تواند با میزان استفاده منبع گمنام ارتباط داشته باشد. روزنامه نگارانی که با تجربه ترهستند یا اصلا به سراغ منبع گمنام نمی روند چون اعتبار آن را کم ارزیابی می کنند یا این‌که می دانند چگونه می توانند رضایت منبع گمنام را برای فاش ساختن هویت او در اخبار و گزارش ها جلب نمایند (Power & Fico, 1994).

ویلسون، بابکوک و پریبک[29] (1997) نیز تلاش کردند تا نظرات بازرسان[30] ویژه حوزه روزنامه نگاری را درباره منبع گمنام مورد بررسی قرار دهند. این بازرسان اظهار داشتند که گزارشگران و سردبیران در خصوص استفاده از منبع گمنام  به ندرت با یکدیگر مشورت می کنند. اکثریت آنها معتقد بودند روزنامه نگاران در جای مناسب از منبع بی نام استفاده می کنند و 13 درصد هم روزنامه نگاران را به استفاده بیش از حد از منابع گمنام متهم کردند. آنها معتقد بودند که منبع گمنام باید آخرین خانه ای باشد که روزنامه نگار به سراغ آن می رود و در استفاده از منبع گمنام باید منفعت عموم را در نظر داشته باشند. علاوه بر این در حدود  60 درصد از این بازرسان بیان داشتند که اگر روزنامه نگار از منبع گمنام  استفاده می کند باید علت استفاده از چنین منبعی را برای مخاطبان خود توضیح دهد.

خبرگزاری اسوشیتد پرس در سال 2005 بعد از ماجرای رسوایی بلیر در پژوهشی به بررسی نظرات روزنامه نگاران روزنامه های متعدد امریکا درباره استفاده از منبع گمنام پرداخت. نتایج پژوهش نشان داد که 25 درصد از روزنامه ها هرگز به روزنامه نگاران شان اجازه استفاده از منبع گمنام را نمی دهند. آن گروه از روزنامه هایی که اجازه داشتند از منبع گمنام استفاده کنند روزنامه هایی بودند که در شهرهای بزرگ منتشر می شدند(Sheehy, 2008). برخی دیگر از روزنامه نگاران معتقدند که قبل از استفاده از منبع گمنام باید از انگیزه آن برای ارائه اطلاعات و درستی و صحت اطلاعات آن اطمینان حاصل کرد (Kimball, 2011).

واکنش افکار عمومی نسبت به استفاده از منبع گمنام

تحقیقات و مطالعاتی که تاکنون در زمینه بررسی واکنش افکارعمومی نسبت به منبع گمنام انجام شده است  را می توان به دو بخش تقسیم کرد: 1)  پژوهش هایی که صرفا به بررسی موافقت یا عدم موافقت افکار عمومی با استفاده از منبع گمنام توسط روزنامه نگاران اختصاص داده شده اند. 2) مطالعاتی که واکنش مخاطبان را نسبت به حضور و عدم حضور منبع گمنام در گزارش ها و اخبار به روش آزمایشگاهی مورد بررسی قرار داده اند. در مورد پژوهش های نوع اول که با روش پیمایش انجام شده اند سوالاتی که عمدتا مطرح شده است، بدین قرارند:1) آیا موافقید روزنامه نگاران از منبع گمنام استفاده کنند؟ چرا؟ 2) تا چه حد روزنامه نگاران در گزارش هایشان از منابع گمنام استفاده می کنند؟ اما در مورد پژوهش های آزمایشگاهی، گروهی از شرکت کنندگان در پژوهش در معرض خبر یا گزارشی قرار داده شده اند که دارای منبع گمنام است و گروهی دیگر در معرض همان گزارش قرار گرفته اند با این تفاوت که تمام منابع مندرج در گزارش از هویت کاملا شفافی برخوردار بوده اند. از هر دو گروه خواسته شد پس از خواندن گزارش نظرات خود را راجع به اعتبار، درستی، صحت و باورپذیری گزارش با پر کردن پرسشنامه اعلام دارند. در ادامه ابتدا به بررسی نتایج پژوهش های نوع اول می پردازیم و سپس یافته های پژوهش های آزمایشگاهی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. 

نتایج پژوهش های نوع اول (پژوهش های پیمایشی)

چهار سال قبل از ماجرای جانت کوک یعنی در سال 1976 کالبرتسون و سومریک[31] دو مطالعه انجام دادند. در یک مطالعه به بررسی متغیرهایی پرداختند که ممکن بود بر توجه مخاطبان به منبع گمنام تاثیر گذارد. نتایج تحقیقات آنها نشان داد که میزان آشنایی افراد با مقامات دولتی وسیاسی، میزان استفاده از رسانه های چاپی، میزان علاقه مندی به مباحث سیاسی و سطح تحصیلات پاسخگویان از جمله متغیرهایی هستند که با میزان توجه به منبع گمنام در اخبار و گزارش ها  و نیز نگرش مخاطبان نسبت به استفاده یا عدم استفاده از چنین منابعی همبستگی دارند. هر چقدر افراد با مقامات دولتی و سیاسی آشنایی بیشتری داشته باشند، میزان علاقه شان به مباحث سیاسی بیشتر باشد، از رسانه های چاپی بیشتر استفاده کنند و سطح تحصیلات شان هم بالاتر باشد، بیشتر به منابع گمنام در اخبار و گزارش ها توجه می کنند.

در نظرسنجی که توسط انجمن روزنامه نگاری امریکا صورت گرفت، 69 درصد از امریکایی ها موافق بودند که باید به روزنامه نگاران اجازه استفاده از منبع گمنام داده شود و روزنامه نگار باید هویت منبع خبر را نزد خود محرمانه نگه دارد (Smith, 2007). نتایج نظرسنجی مرکز پیو[32] نیز نشان داد که 44 درصد از امریکایی ها موافق استفاده از منبع گمنام توسط روزنامه نگاران هستند در حالیکه کمی بیش از 50 درصد از آنها نگرانی خود را از استفاده از منبع گمنام توسط روزنامه نگاران ابراز داشتند. آنها معتقد بودند که این منابع می توانند اطلاعات نادرست در اختیار روزنامه نگار قرار دهند. اگر چه 76 درصد از آنها اظهار داشتند که گاهی روزنامه نگار مجبور به استفاده از منبع گمنام است چون تنها راه برای آگاه کردن مردم است (Smith, 2007).

یافته های پژوهش دیگری که توسط اسوشیتد پرس مدیا ادیتورز[33] انجام شد نشان داد که اکثر خوانندگان روزنامه ها معتقدند که استفاده یا عدم استفاده از منبع گمنام را باید به خود روزنامه نگار محول ساخت و بسیاری گفتند اگر روزنامه نگار از منبع گمنام استفاده نکند بسیاری از گزارش ها و اخبار، منتشر نشده باقی می ماند. علاوه براین روزنامه نگار بدون استفاده از منبع گمنام نمی تواند از افرادی که موقعیتشان در خطر است حفاظت کند. در عین حال، 44 درصد هم اظهار داشتند وجود منبع گمنام باعث می شود آنچه را که در روزنامه می خوانند کمتر باور کنند. آنها معتقد بودند که منبع گمنام مانند شمشیر دو لبه عمل می کند (Pitts, 2005). نتایج تحقیقات دانشگاه پنسیلوانیا نیز حکایت از آن داشت که 89 درصد از امریکایی ها معتقد بودند گزارش های خبری که بر اساس منابع گمنام نوشته می شوند به لحاظ صحت و درستی می تواند مورد سوال قرار گیرند و 53 درصد معتقد بودند گزارش هایی که دارای منبع گمنام هستند اصلا نباید انتشار یابند (Smith, 2007).

نتایج پژوهش های نوع دوم (پژوهش های آزمایشگاهی)

از سال 1960  تا سال 2009 مطالعات آزمایشگاهی زیادی در خصوص واکنش افراد نسبت به حضور منبع گمنام در گزارش ها و اخبار صورت گرفته است.  70 درصد از نتایج این نوع مطالعات نشان دادند که شرکت کنندگان در پژوهش هیچ تفاوتی از حیث اعتبار و باورپذیری بین گزارشی که دارای منبع گمنام است با گزارشی که منبع گمنام ندارد قائل نیستند. از آنجایی‌که فرایند پژوهش تمامی مطالعات آزمایشگاهی در این زمینه یکسان بوده است در این مقاله تنها به یک مورد از آخرین پژوهش ها و نتایج آن اشاره می شود.

اسمیت (2007) واکنش مخاطبان نسبت به دو گزارش را مورد مطالعه قرار می دهد. موضوعات گزارش عبارت بودند از:

« کارمندی که فساد مالی رئیس سازمان را به رسانه ها می کشاند، اکنون در زندان به سر می برد» (موضوع A) و « مرد میانسالی مورد ضرب و شتم فردی ناشناس قرار می گیرد» (موضوع B).  دو نسخه از هر گزارش تهیه شد: یک نسخه از گزارش که منابع آن همگی گمنام بودند و نسخه دیگر که منابع آن همه با نام و دارای هویت مشخص بودند. به این ترتیب در نهایت چهار گزارش وجود داشت: 1) گزارش با موضوع A که دارای منابع گمنام بود. 2) گزارش با موضوع A که دارای منابع با نام بود.3) گزارش با موضوع B که دارای منابع گمنام بود و 4) گزارش با موضوع B که حاوی منابع با نام بود. این چهار نسخه بطور تصادفی بین شرکت کنندگان در پژوهش توزیع شد و از آنها خواسته شد پس از خواندن گزارش نظر خود را راجع به باورپذیری، اعتبار و درستی گزارش اعلام کنند (به هر شرکت کننده تنها یک گزارش داده شد).  نتایج نشان داد که هر دو گزارش با موضوع  A که یکی دارای منابع گمنام و دیگری دارای منابع با نام بودند به یک اندازه باورپذیر و معتبر ارزیابی شده اند در حالی‌که دو گزارش دیگر با موضوع B که یکی دارای منبع گمنام بوده است و دیگری دارای منبع با نام به یک اندازه باورپذیر و معتبر ارزیابی نشده اند: گزارشی که دارای منابع با نام بوده است معتبرتر از گزارشی که دارای منابع گمنام بوده ارزیابی شده است. اسمیت معتقد است: « باید چیزی ورای منبع گمنام وجود داشته باشد که بر ارزیابی مخاطب از اعتبار گزارش اثر گذارد. احتمالا موضوع گزارش می تواند عامل تاثیرگذاری بوده باشد.» 

اما سوالی که در اینجا به ذهن خطور می کند این است که چرا شرکت کنندگان در پژوهش هایی که به روش آزمایشگاهی انجام شده اند، گزارش هایی که حاوی منابع گمنام بوده اند را به اندازه گزارش هایی که دارای منابع با نام بوده اند معتبر ارزیابی کردند؟ در پژوهش آزمایشگاهی کالبرتسون و سومریک ( 1976) چرا همان پاسخ دهندگانی که در پژوهش پیمایشی اظهار کرده بودند وجود منبع گمنام در خبر یا گزارش از اعتبار آن می کاهد، به وجود منبع گمنام در خبر یا گزارش  در مطالعه آزمایشگاهی توجهی نکردند و گزارش را قابل باور و معتبر ارزیابی نمودند؟

احتمال زیادی وجود دارد که ارزیابی مخاطب از اعتبار خبر تحت تاثیر متغیرهایی مانند اهمیت موضوع برای مخاطب،  آگاهی قبلی وی از موضوع گزارش و نحوه پردازش اطلاعات توسط او باشد. از میان نظریات و مدل های ارتباطی که بتواند نتایج تحقیق اسمیت و امثال آن را توجیه کند و چهارچوب منطقی، مستدل و نظامندی برای توضیح چرایی این نتایج باشد، مدل کوشش درخور به نظر کارآمد و مناسب است.

مدل کوشش درخور[34]

از آنجایی‌که این مدل در مقایسه با سایر مدل ها و نظریات ارتباطات کمتر مورد استفاده قرار گرفته است، لازم است پیش از پرداختن به رابطه بین منبع گمنام و مدل کوشش درخور، ارکان اصلی این مدل تشریح شود.

مدل کوشش درخور که در زمره نظریه های متقاعدسازی است در اوایل دهه 1980 توسط پتی و کاچیوپو[35] مطرح شد. هدف اصلی این مدل فراهم آوردن چهارچوب نظری برای توضیح و تفسیر پردازش اطلاعات از سوی مخاطب و اقناع اوست.  واژگان کلیدی که شالوده اصلی این مدل را تشکیل می دهد عبارتند از: کوشش[36] ، درگیرشدن با موضوع[37] ،  مسیر اصلی پردازش اطلاعات[38]، مسیر فرعی پردازش اطلاعات[39].

 

مدل کوشش درخور

کوشش: در این مدل کوشش به مفهوم تقلای شناختی، تفکر و اندیشه ورزی اشاره دارد که مستلزم اعمال درجاتی از پردازش موشکافانه در میان اطلاعات  است. هدف چنین کوششی رسیدن به نتایج مستدل و تصمیم گیری بر مبنای اطلاعات معتبر است (وردی نژاد، تئوری های ارتباطات اقناعی  ).

درگیری با موضوع: منظور از درگیری داشتن با موضوع این است که موضوع چقدر برای مخاطب اهمیت دارد، چقدر برای او جالب است، چقدر با زندگی شخصی او در ارتباط است. برای مثال مخاطبی که مبتلا به سرطان است هنگامی که گزارشی در خصوص سرطان می خواند به احتمال بسیار زیاد درگیری او با موضوع گزارش بیشتر از درگیری آدمی است که گزارش را می خواند ولی مبتلا به سرطان نیست. میزان اعمال کوشش، بسته به میزان ارزش و اهمیتی که افراد برای موضوع قائلند، تفاوت می کند. هر قدر موضوع برای فرد از درجه اهمیت بیشتری برخوردار باشد فرد کوشش فکری بیشتری را برای بررسی اطلاعات مربوط به آن مبذول خواهد کرد. اما اگر موضوع از اهمیت چندانی برخوردار نباشد، نیازی هم به اعمال کوشش فکری احساس نخواهد شد.

مفهوم درخور در این مدل به مفهوم برازنده، شایسته و متناسب است. یعنی اعمال سطحی از کوشش (شناختی) برازنده و متناسب با درجه اهمیتی که موضوع نزد افراد دارد. بنابراین اصطلاح کوشش درخور به درجاتی از کوشش های فکری دلالت دارد که فرد بسته به درجه اهمیت موضوع یا ارزشی که ممکن است برای آن قائل باشد (کم یا زیاد)، هنگام پردازش اطلاعات مربوط به آن اعمال می کند (وردی نژاد، تئوری های ارتباطات اقناعی  ).

مسیر اصلی (مرکزی) پردازش اطلاعات: در این مسیر محتوای پیام به شکل دقیق، موشکافانه و منتقدانه مورد بررسی قرار می گیرد. وارد شدن به این مسیر و پیمودن آن مستلزم تلاش شناختی زیادی است و به  ظرفیت زیادی برای پردازش اطلاعات نیازاست.

مسیر فرعی پردازش اطلاعات: در این مسیر محتوای پیام به شکل دقیق مورد بررسی قرار نمی گیرد. آنچه بیشتر مورد توجه فرد است قوانین سرانگشتی یا میانبرهای ذهنی است. فرد پیام را تنها با توجه و توسل به نشانه ها و علائم فرعی منبع پیام مانند حضور یا عدم حضور منبع پیام، نام منبع پیام، تأیید کنندگان پیام، شکل و فرمت پیام،  تخصص منبع پیام و مانند اینها مورد ارزیابی و قضاوت قرار می دهد. ورود به این مسیر از پردازش پیام نیاز به تلاش کمی دارد و به مخاطب اجازه می دهد تا سریع و خودکار به پیام واکنش نشان دهد.

بنابراین بر اساس پیش بینی مدل کوشش در خور هر قدر موضوع برای مخاطب مهمتر باشد یا درگیری مخاطب با موضوع بیشتر باشد احتمال کوشش برای پردازش پیام بر مبنای محتوای اطلاعات بیشتر خواهد بود. پس می توان گفت که مخاطب مسیر اصلی پردازش اطلاعات را طی کرده است.  برعکس هر قدر موضوع برای مخاطب از اهمیت کمتری برخوردار باشد یا با زندگی شخصی او رابطه ای نداشته باشد یا رابطه کمتری داشته باشد احتمال کوشش برای پردازش اطلاعات بر مبنای نشانه های فرعی اطلاعات مانند منبع آن  بیشتر خواهد بود. از این رو می توان نتیجه گرفت که مخاطب مسیر پیرامونی پردازش اطلاعات را پیموده است.  

مدل کوشش در خور و منبع گمنام

نتایج تحقیقات آزمایشگاهی نشان دادند گزارش هایی که دارای منبع گمنام بودند به اندازه گزارش هایی که منبع آنها با نام و دارای هویت مشخص بود معتبر و باورپذیر ارزیابی شدند. مطابق با مدل کوشش درخور ویژگی های منبع پیام برای پردازش اطلاعات در مسیر پیرامونی مورد استفاده قرار می گیرد. خواننده گزارشی که مسیر پیرامونی پردازش اطلاعات را با تکیه بر ویژگی های ظاهری اطلاعات مثلا منبع آن می پیماید به احتمال بسیار زیاد از درگیری کمتری با موضوع گزارش برخوردار است یا موضوع گزارش چندان برای او اهمیت ندارد. از این رو صرفا براساس ویژگی های منبع گزارش اقدام به ارزیابی معتبر بودن آن می کند. برای او محتوای پیام اهمیتی ندارد از این رو دقت کافی برای پردازش آن نیز مبدول نمی دارد چرا که هیچ رابطه ای بین خود و موضوع گزارش یا خبر نمی بیند. این گروه از خوانندگان گزارش که مسیر پیرامونی پردازش اطلاعات را طی کرده اند به احتمال بسیار زیاد گمنام بودن منبع گزارش برای آنها مهم بوده است چون گمنامی منبع می تواند تنها ملاک سنجش اعتبار گزارش برای آنها بوده باشد پس انتظار می رود که این گروه، گزارشی را که حاوی منابع گمنام بوده است را نامعتبرو غیرقابل باور ارزیابی کنند.

اما برای آن دسته از خوانندگان گزارش که اهمیتی به منبع گمنام نداده اند و گزارشی را که حاوی منبع گمنام بوده است را باورپذیر و معتبر ارزیابی کرده اند، بر اساس مدل کوشش درخور می توان گفت که آنها مسیر اصلی پردازش اطلاعات را پیموده اند و ملاک داوری آنها برای معتبر بودن گزارش، محتوای آن بوده است و نه ویژگی های فرعی گزارش مانند حضور یا عدم حضور منبع شفاف اطلاعات. خواننده گزارشی که مسیر اصلی پردازش اطلاعات را پیموده  است به احتمال بسیار زیاد موضوع گزارش برای او مهم بوده یا رابطه ای بین خود و موضوع گزارش یافته است. او گزارش را با دقت زیاد و رویکردی انتقادی خوانده است و کیفیت محتوای گزارش برای او اهمیت داشته است و نه گمنام بودن منبع گزارش. از این رو اگر گزارشی که حاوی منبع گمنام است را معتبر و باورپذیر دانسته به دلیل اهمیتی بوده است که موضوع گزارش برای وی داشته است.

 

جمع بندی و نتیجه گیری

در این مقاله به بررسی نظرات مدافعان ومنتقدان استفاده از منبع گمنام در روزنامه نگاری پرداخته شد. بر اساس نتایج پژوهش های تحلیل محتوا میزان استفاده از منابع گمنام در روزنامه های امریکا در دهه 1970 و 80 بسیار چشمگیربوده است اما در دهه اخیر در مقایسه با دهه 70 و 80، روزنامه های امریکایی  کمتر از منابع گمنام استفاده کرده اند. روزنامه نگاران به هر دو وجه مثبت و منفی استفاده از منبع گمنام در کار روزنامه نگاری اذعان دارند. افکار عمومی نیز نگرش مثبت و در عین حال منفی نسبت به استفاده از منبع گمنام توسط روزنامه نگاران دارند.  عده ای معتقدند نبود منبع شفاف در خبر از اعتبار آن می کاهد برخی دیگر استفاده از منبع گمنام را برای روزنامه نگار ضروری می دانند.

همانطور که شرح داده شد استفاده یا عدم استفاده از منبع گمنام همواره یکی از نکات بحث برانگیز در تاریخچه روزنامه نگاری بوده است. از یک سو سازمان های خبری نگران از دست دادن اعتبار خود نزد مخاطبانشان که شاید بزرگترین سرمایه های آنها به شمار می آیند، هستند. از سوی دیگر این سازمان ها برای حفظ جایگاه خود در بازار پر رقابت رسانه ای و نیز تامین نیاز خبری مخاطبانشان در برخی موارد نیازمند استفاده از منابع گمنام هستند. در این میان وضع قوانینی در خصوص منع روزنامه نگار و بنگاه های خبری در استفاده از منبع گمنام می تواند سایر رسالت های اخلاقی و حرفه ای روزنامه نگار را به چالش کشد. از این رو به نظر می رسد تدوین راهبردهای کارآمد جهت استفاده از منبع گمنام، موثرتر از وضع قوانینی باشد که تنها روزنامه نگار را از استفاده از منبع گمنام برحذر می دارد بدون این‌که پیش روی او راه کار درست و منطقی بگذارد.

 

 

 

References

Blankenburg, W. B. (1992). The Utility of Anonymous Attribution. Newspaper Research Journal,13(1/2), 10‐23

Culbertson, H. M. (1975). Veiled news sources -Who and What are they? Washington D.C.: Amercian Newspaper Publishers Association News Research Bulletin,3

Culbertson, H. M., & Somerick, N. (1976). Cloaked Attribution - What Does It Mean to News Readers? American Newspaper Publishers Association, 1

Denham, Bryan E. (1997). Anonymous attribution during two periods of military conflict: using logistic regression to study veiled sources in American newspapers. Journalism & Mass Communication Quarterly 74, 565-578

Dizier, B. S. (1985). Reporters' Use of Confidential Sources, 1974 and 1984: A Comparative Study. Newspaper Research Journal, 6(4), 44‐50

Duffy, J. Matt (2010). Unnamed Sources: A Longitudinal Review of the Practice and its Merits. Dissertation. Georgia State University

Fedler, Fred, Bender, John R., Davenport, Lucinda, Kostyu, Paul E. (1997). Reporting for the media (6th ed). Hacourt Brace & Company

Keat, J. (2005, October). Unmasking the Source. American Journalism Review, pp. 7‐8

Kimball, Michele Bush (2011).Granting sources anonymity requires complex process. Newspaper Research Journal 32(2),36-49

Martin‐Kratzer, R., & Thorson, E. (2007). Use of Anonymous Sources Declines in U.S. Newspapers. Newspaper Research Journal, 28(2), 56‐70

Mencher, Melvin (2010). News Reporting and Writing (12th ed). McGraw-Hill

Pitts, Ryan (2005). 'Readers describe use of anonymous sources as 'double-edge' sword,' APME National Credibility Roundtables Project. Retrieved June 10, 2012, from http://www.apme-credibility.org/readersspeakanon.html

Powers, A., & Fico, F. (1994). Influences on use of sources at large U.S. newspapers. Newspaper Research Journal, 15(4), 87‐97

Rains, S. A. (2007). The Anonymity Effect: The Influence of Anonymity on Perceptions of Sources and Information on Health Websites. Journal of Applied Communication Research, 35(2), 197‐214

Rich, Carole (2005). Writing and Reporting News:A Coaching Method (4th ed). Thomson

Shepard, A. (1994). Anonymous Sources. American Journalism Review, 18, 19-25

Sheehy, Michael (2008). Foreign news stories more likely to include unnamed sources. Newspaper Research Journal, 29 (3), 24-37

Smith, R. F. (2007). Impact of Unnamed Sources On Credibility Not Certain. Newspaper Research Journal, 28(3), 8‐19

Wilson, S. L.; Babcock, W. A.; Pribek, J. (1997). Newspaper ombudsmen's reactions to use of anonymous sources. Newspaper Research Journal, 18 (3/4), 141-153

 Wulfemeyer, K. T. (1983). Use of Anonymous Sources in Journalism. Newspaper Research Journal, 4(2), 43‐50

Wulfemeyer, K. T. (1985). How and Why Anonymous Attribution Is Used by Time and Newsweek. Journalism Quarterly, 62(1), 81‐126

Wulfemeyer, K. T., & McFadden, L. L. (1986). Anonymous Attribution in Network News. Journalism Quarterly, 63(3), 468‐473

وردی نژاد، فریدون. تئوری های ارتباطات اقناعی. http://www.verdinejad.com/visitorpages/show.aspx?isdetaillist=true&itemid=30501,8

 

 


[1] Anonymous Source

[2] Shepard

[3] Harry M.Rosenfeld

[4] Times-Union  

[5] Joel Kramer

[6] Minneapolis Star Tribune

[7] Bob Woodward

[8] Baltimore Sun

[9] Missouri Group

[10] Michael Gartner

[11] Ames Daily Tribune

[12] Neuharth

[13] USA Toda

[14] Benjamin Bradlee

[15] Lucasville

[16] Cleveland Plain Dealer

[17] Daily Times

[18] Culbertson

[19] New York Times

[20] Washington Post

[21] Janet Cooke

[22]  Marion Barry

[23] Wulfemeyer

[24] Los Angeles Times 

[25] Denham

[26]  Associated Press 

[27] Martin-Kratzer and Thorson

[28] Jayson Blair

[29]Wilson, Babcock & Pribek

[30] ombudsmens

[31] Culbertson & Somerick

[32] Pew

[33] Associated Press Media Editors (APME)

[34] Elaboration Likelihood Model

[35]  Petty & Cacioppo

[36] Elaboration

[37] Issue Involvement

[38] Central Proccessing Route

[39] Peripheral Processing Route