• دکتر حسن نمك‌دوست تهرانی
  • 1391-12-05 11:49:00
  • کد مطلب : 3615
چالش‌های پوشش مطالب بهداشت روان از دیدگاه برخی دبیران مطبوعات

سومین همایش سلامت روان و رسانه از سوی کرسی یونسکو در آموزش سلامت و با همکاری انجمن علمی روانپزشکان ایران سه شنبه هشتم اسفندماه 1391 در فرهنگسرای رسانه برگزار می شود. مدرسه همشهری در استقبال از این همایش، منتخبی از مقالات دومین همایش سلامت روان و رسانه را منتشر می کند. مقاله «چالش‌های پوشش مطالب بهداشت روان از دیدگاه برخی دبیران مطبوعات؛ مقدمه‌ای برای بحث و برطرف کردن سوءتفاهم‌ها» را دکتر حسن نمک‌دوست تهرانی در این سمینار ارائه کرد که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید: 

مقدمه: سومین همایش سلامت روان و رسانه از سوی کرسی یونسکو در آموزش سلامت و با همکاری انجمن علمی روانپزشکان ایران سه شنبه هشتم اسفندماه 1391 در فرهنگسرای رسانه برگزار می شود. مدرسه همشهری در استقبال از این همایش، منتخبی از مقالات دومین همایش سلامت روان و رسانه را منتشر می کند. مقاله «چالش‌های پوشش مطالب بهداشت روان از دیدگاه برخی دبیران مطبوعات؛ مقدمه‌ای برای بحث و برطرف کردن سوءتفاهم‌ها» را دکتر حسن نمک‌دوست تهرانی در این سمینار ارائه کرد که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید: 

 

***

بسیاری بر این گمانند که تفاوت عمده نوشته‌های علمی دانشمندان و متخصصان با نوشته‌های روزنامه نگاران، زبانی است که آن‌ها به کار می‌گیرند. تفاوت زبان، قطعی است، اما یگانه تفاوت نیست. رویکرد دانشمندان و روزنامه‌نگاران نیز با یک‌دیگر متفاوت است. از جمله:
- دانشمند تا آن جا که میتواند موضوع را محدود میکند تا عمیق در آن بنگرد؛ روزنامه نگار ناچار است به موضوع آن قدر وسیع بپردازد که حداکثر مخاطبان آن را مورد توجه قرار دهند. (Narrow versus Broad)؛
- دانشمند در نوشته خود بیشتر به اطلاعات توجه دارد، روزنامه نگار به آموزش و در عین حال سرگرم کردن؛ (Information versus education and entertainment);
- دانشمند هر چه بیشتر به بیان جزئیات می‌پردازد و روزنامه نگار به نکته های اصلی; (Details versus Major Points)
- هدف دانشمند گفتن موضوع به مخاطبان مطلع درباره نکته‌ای خاص است و این‌که چگونه به آن نکته رسیده است. از همین رو دانشمند می‌کوشد سندهای قانع‌کننده ارائه د‌هد و طبعا این‌که این کار چقدر طول بکشد، اهمیت اول را ندارد. این در حالی است که روزنامه‌نگار می‌خواهد توضیح دهد، آموزش دهد و مخاطب را خسته نکند. برای انجام این‌کارها هم بسیار عجله دارد.

با این مقدمه به طرح این پرسش می‌پردایم که چالش‌های پوشش مطالب بهداشت روان از دیدگاه دبیران مطبوعات چه هستند. برای اینکه پاسخ این پرسش انتزاعی نباشد و تا حد ممکن بتوان از پاسخ احتمالی بهره گرفت، آن را با 14 تن از همکارانم که مسؤولیت نشریه‌های پزشکی، روانپزشکی و روانشناسی و یا صفحه‌های بهداشت و سلامت روزنامه‌های پرشمارگان کشور را برعهده داشته‌اند، در میان گذاشته‌ام. طبعا بیشتر پاسخگویان خود از جامعه پزشکی و روانشناسی بوده‌اند. به بیان دیگر، آنچه گفته خواهد شد به‌طور عمده ماحصل جمع‌بندی نظر پزشکان روزنامه‌نگار و یا روانشناسان روزنامه‌نگار شاغل در شماری از مطبوعات تهران است. البته این جمع‌بندی به‌ هیچ رو داعیه یک پژوهش علمی را ندارد و چه بسا به‌‌حق شماری از روانپزشکان، روانشناسان و مسؤولان  چنین داوری‌هایی را دور از واقعیت و انصاف بدانند، اما من کوشیده‌ام آن‌چه را از زبان همکاران خود و شما شنیده‌ام امانتدارانه دسته‌بندی و بیان کنم تا دست‌کم سوء‌تفاهم‌های احتمالی صریح‌تر ابراز و برای رفع آن‌ها کوشش شود. یکی از هدف‌های قطعی ارتباط، کاستن از سوء‌تفاهم‌ها و رسیدن به نقطه‌ آغازهای مشترک است. 

 

یکم. چالشها در ارتباط با همکاران مطبوعاتی

پاسخگویان مهم‌‌ترین چالش‌ها در تعامل با همکاران مطبوعاتی خود را چنین برشمرده‌اند: 

1. کمبود متخصصان روزنامه‌نگار در مطبوعات عمومی و لاجرم همکاری با فارغ‌التحصیلان روزنامه‌نگاری و یا علاقه‌مندان. ماحصل این کاستی، فقدان اطلاعات کافی، عدم دقت، نشناختن زوایای پیچیده بحث، ارتکاب اشتباه، تحت تأثیر فضا قرار گرفتن و ... است.

2. بر پایه چالش بند 1، اشتباه گرفتن رویکرد ترویج روانشناسی و روانپزشکی علمی با علائق عامه به مطالب شبه روانپزشکانه و شبه روانشناسانه و یا ترجیح این گونه مطالب به دلیل مقتضیات بازار.

3. ناآشنایی پزشکان، روانپزشکان و روانشناسان شاغل در تحریریه‌ها با اصول روزنامه‌نگاری‌ حرفه‌ای.

4. فقدان نقشه راه برای تولید صفحه و مطالب بهداشت روان، به‌ویژه در نشریه‌های عمومی که دبیران روزنامه‌نگار دارند.

5. فقدان خلاقیت در تولید صفحه و مطالب بهداشت روان و پرداختن به موضوع‌های تکراری با رویکرد کلیشه‌ای.

6. پوشال قلمداد کردن صفحه و مطالب بهداشت روان. در برخی نشریه‌های عمومی از صفحه و مطالب بهداشت روان، صرفاً به عنوان پرکننده میان مطالب سیاسی استفاده می‌شود.

 

دوم. چالش ها در ارتباط با مخاطب

پاسخگویان مهم‌‌ترین چالش‌ها در تعامل با مخاطبان مطالب بهداشت روان را چنین ذکر کرده‌اند:

1. فاصله میان دانش مخاطب و دانش متخصص. وقتی بحث از سطح مقدماتی و بیان چند راهکار ساده، فراتر می‌رود، مخاطب با مباحث بهداشت روان یک سره نا‌‌آشناست. در مقابل، متخصصان بهداشت روان، به زوایا و پیچیدگی‌های موضوع کاملاً واقفند. پیمودن این فاصله احتیاج به مهارت ارتباطی سطح بالا نزد متخصص دارد.

2. علم، شبه علم و ضد علم. تعمیم مطالب معمول سبک زندگی در نشریه‌های عامه پسند به مباحث علمی روانپزشکی و روانشناسی باعث شده مخاطبان از قدرت تمایز میان علم، شبه علم و ضد علم در این عرصه بازبمانند. در واقع گنجاندن مطالبی نظیر فال، چهره شناسی، راه‌های موفقیت و مانند آن از تقاضاهای مکرر مخاطبان حتی از نشریه‌های جدی حوزه سلامت روان است. (این امر حیات اقتصادی نشریه های علمی را در مقابل نشریه های عامه پسند به خطر انداخته است).

3. نظام ارزشی مخاطب. مخاطب بلافاصله پس از خواندن مطلب به ارزیابی براساس نظام ارزشی - فکری خود می‌پردازد، حال آنکه یک متخصص ناچار است مقتضیات بسیاری را در نوشتن مطالب خود مورد توجه قرار دهد و چه بسا از جامعیت و روشنی مطلب خود بکاهد . در واقع، مخاطب در ارزیابی خود حد و مرزی ندارد، اما متخصص بهداشت و روان در نوشتار و گفتار خود مرزهای بسیاری را باید رعایت کند.

4. جایگزین کردن پزشک با نشریه. بسیاری از مردم بنا بر پیشداوری‌های مرسوم از مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان به دلیل ترس از انگ «بیمار روانی» سر باز می‌زنند. در نتیجه خواندن مطالب نشریه‌ها را جایگزین مراجعه به پزشک می‌کنند. اینان، همان طور که کسانی برای حل مشکل خود وابسته به پزشک و دارو هستند، وابسته به رسانه می‌شوند.

5. میل به تشخیص و تجویز. شماری از مخاطبان، صرفاً بر اساس آنچه در مطبوعات می‌خوانند یا در رادیو و تلویزیون میشنوند و می‌بینند به ارزیابی رفتار دیگران می‌پردازند و به سادگی آنان را به صفت‌هایی همچون «افسرده»، «دو قطبی»، «شخصیت نامتعادل» و ... متصف می‌کنند. نمونه بارز، نتیجه‌گیری قطعی از آزمون‌های روانشناختی است.

 

چالشها در ارتباط با مسؤولان

پاسخگویان مهم‌‌ترین چالش‌های خود را به هنگام تعامل با مسئولان در حوزه سلامت روان این گونه فهرست کرده‌اند:

1.        نبود تعامل. رویکرد مسؤولان معطوف به پیشگیری اولیه و ارتقاء سلامت نیست، در نتیجه درکی از کارکرد رسانه‌ها در برنامه های ارتقاء سلامت ملی و در نتیجه ضرورت تعامل با آن ها ندارند.

2.        دریغ کردن اطلاعات. بیشتر اطلاعاتی که به طور رسمی منتشر می شود درباره ساخت بیمارستان، تعداد تخت‌ها و راه‌اندازی کلینیک‌هاست. اطلاعاتی که بیانگر وضعیت سلامت روان است به ندرت و با فاصله‌های طولانی منتشر می‌شوند.

3.        خواست سپیدنمایی. از رسانه‌ها خواسته می‌شود به مردم شادی، امید، اخلاق و مانند آن را به جامعه «تزریق» کنند و یا به جای بیان واقعیت، آن را کتمان کنند.   

4.        قبض و بسط محدودیت‌ها. موضوعی که امروز می توان بیان کرد، ممکن است فردا موضوع ممنوعه تلقی شود و برعکس. بسته به اوضاع سیاسی جامعه و تغییر مدیران مرزها تغییر می‌کنند.

5.        محروم کردن روزنامه‌نگاران از مشاهده مستقیم. بازدید روزنامه‌نگاران از بیمارستان‌ها، مشاهده وضعیت و گفت و گو با بیماران و کارکنان بخش‌های بهداشت روان بسیار دشوار است. این در حالی است که روزنامه‌نگاران برای نوشتن گزارش احتیاج به مشاهده مستقیم دارند.

6.        تحمیل سانسور و خودسانسوری. ورود به برخی بحث‌ها اساسا منتفی است. برای مثال پرداختن به موضوع مصرف الکل یا روابط خارج از ازدواج اساسا منتفی است. هم چنان که حتی احتمال ابتلای شخصیت‌های سیاسی به بیماری‌ روانی از محرمات است.

7.        سوء برداشت از انتشار اطلاعات. حتی اگر نشریه‌ها خود به اطلاعاتی دست یابند و آن را منتشر کنند، اگر اطلاعات به یک نابسامانی اشاره کند، رفتار رسانه معمولا سوء ‌نیت با هدف تخطئه تلقی می‌شود. این سوء ‌برداشت برخی نشریه‌ها را از جستجو برای یافتن اطلاعات باز می‌دارد.

8.        انگ سیاه‌نمایی. رسانه‌ها به دلیل پرداختن به واقعیت‌های اجتماعی همچون خودکشی، طلاق، رواج بیماری‌های روانی و ... متهم به سیاه‌نمایی می‌شوند.

   

 چالشها در ارتباط با روانپزشکان و روانشناسان

 پاسخگویان در تعامل خود با روانپزشکان و روانشناسان چالش‌های زیر را مورد اشاره قرار داده‌اند:

1. نداشتن مهارت‌های ارتباط جمعی. متخصصان روانپزشک و روانشناس معمولا از کارکرد رسانه‌ها، فرایند ارتباط جمعی و نیازهای آن آگاهی کافی ندارند، بنابراین نمی‌توانند مباحث خود را مناسب فضای رسانه‌ای ارائه دهند.

2. باور نداشتن به نقش رسانه‌ها در پیشگیری از مشکلات و بیماری‌های روان.

3. انگشت شمار بودن روانپزشکان و روانشناسان رسانه‌ای.

4. اصرار ورزیدن بر شیوه و تکنیک ارتباطی خود و تلاش برای تحمیل آن به رسانه.

5. تکراری کردن مباحث و موضوع‌ها. تعداد اندک متخصصان، سبب می شود بحث‌ها خیلی زود تازگی و طراوت خود را از دست بدهند، از سطح‌های مقدماتی فراتر نروند و عمق نیابند.

6. پرهیز از پرداختن به مسائل مشخص چالش‌انگیز و پرداختن به موضوع‌های کلی.

7. زدن انگ «کم‌سوادی»، «در جست و جوی شهرت» و یا «مشتری‌یابی» به همکارانی که در مباحث رسانه‌ای شرکت می‌کنند.

 

سخن آخر                                                                     

در این سمینار و بسیاری سمینارهای دیگر متخصصان از عبارت «رسانه ها باید ...» بهره می‌گیرند. به عنوان یک علاقه‌مند به حوزه مطالعات رسانه‌ای تأکید بر این نکته را خالی از فایده نمیدانم که رسانه‌ها هیچ چیز نیستند، مگر خود شما. اگر از رسانه‌ها انتظاری هست که باید باشد، بیش و پیش از همه این انتظار را باید از خود داشته باشید. ما روزنامه نگاران هستیم، چون شما هستید. اگر شما در رسانه‌ها حضور نداشته باشید، بحث‌های  رسانه ای در نیندازید، انتقاد و اعتراض نکنید، امیدوار نباشید و راه حل ارائه ندهید و در یک کلام چیزی نگویید، رسانه‌ها هم چیزی برای گفتن نخواهند داشت. و اگر می‌خواهید فضای رسانه‌ای کشور به مدد بهداشت روان، که به راستی فقدان آن یکی از مهمترین معضل‌های جامعه بشری و خصوصا ایران است، بیاید، شما باید خود سرآغاز برقراری ارتباط باشید. تنها در چنین حالتی است که رسانه‌ها می‌توانند در خدمت دانش و آرمان شما باشند.