- گزارشی از نشست نقد كتاب تاریخ اجتماعی رسانهها
- 1392-03-01 04:55:00
- کد مطلب : 3639
'نقد و بررسی کتاب تاریخ اجتماعی رسانهها' نوشته دو استاد برجسته تاریخ؛ ایسا بریگز و پیتر برک ترجمه دکتر حسن نمکدوست تهرانی، موضوع نشستی بود که سهشنبه 10 اردیبهشتماه از سوی انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات در دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
مقدمه: 'نقد و بررسی کتاب تاریخ اجتماعی رسانهها' نوشته دو استاد برجسته تاریخ؛ ایسا بریگز و پیتر برک ترجمه دکتر حسن نمکدوست تهرانی، موضوع نشستی بود که سهشنبه 10 اردیبهشتماه از سوی انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات در دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در این نشست دکتر علیرضا دهقان و دکتر مهدی منتظرقائم استادیاران گروه ارتباطات دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران، دکتر هادی خانیکی استادیار گروه ارتباطات دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر علی ربیعی مدرس دانشگاه تهران و عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور و دکتر حسن نمکدوست تهرانی مترجم کتاب و مدیر مرکز آموزش و پژوهش روزنامه همشهری حضور داشتند. آنچه در ادامه میآید گزیدهای از مباحث انتقادی این نشست در باب اثر بریگز و برک است.
***
جای خالی کتاب در میان منابع مرجع ارتباطی
دکتر دهقان: کتاب 'تاریخ اجتماعی رسانهها که توسط آسابریگز و پیتر برک نوشته شده' شباهت موضوعی به دو کتاب دیگری دارد که در این زمینه به فارسی ترجمه شده است؛ یکی کتاب 'شناخت ارتباطات جمعی' (دنیس و دفلور)که سیروس مرادی آن را ترجمه و دانشکده صدا و سیما منتشر کرده است. البته کتاب دنیس و دفلور، آکادمیکتر و دانشگاهی است چون آموزش را آسانتر و راحتتر میکند. علاوه بر این کتاب دنیس و دفلور فصول بیشتری دارد ولی موضوعات آن از قبیل؛ تاریخ کتاب و خط، تاریخ رادیو، روزنامه، سینما، تلویزیون و مباحث دیگری که بیشتر جنبه ارتباطات دارد مثل تبلیغات و روابط عمومی شبیه همین کتاب است،
در عین حال این دو کتاب تفاوتهایی با هم دارند؛ کتاب 'شناخت ارتباطات جمعی'، مباحث تئوریک و نظری ارتباطات را بیشتر دارد و ضمن مرور تاریخ ارتباطات آن نظریهها را هم معرفی کرده است. ولی در کتاب 'تاریخ اجتماعی رسانه' به صورت مشخص آن نظریهها را نداریم، البته یک رویکرد کلی تئوریک در این کتاب دیده میشود ولی مباحث تئوریک به صورت مجزا و مشخص خیلی در این کتاب دیده نمیشود.
تفاوت دیگر این است که کتاب دنیس و دفلور بیشتر بستر اجتماعی و رسانهایاش جامعه آمریکا است، ولی تاکید این کتاب بیشتر اروپا و بویژه انگلستان است. اما به لحاظ دید تئوریک یک مقدار شباهتها در دو کتاب دیده میشود؛ مثلا فرض کنید ما در کتاب دنیس و دفلور مبحثی تحت عنوان رشد و توسعه رسانهها با توجه به عوامل اجتماعی داریم و اینکه عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چگونه باعث شدند روزنامهها در آمریکا توسعه پیدا کنند. در این کتاب هم دید کلی و تئوریک همین است. که میتوانیم اسمش را نظریه اجتماعی رسانهها بگذاریم و یا تحلیل اجتماعی رسانهها، یعنی توزیع رسانهها در یک بافت، زمینه و بستر اجتماعی از یک طرف و ارتباطی که خود رسانهها به صورت افزایشی و تعاملی با یکدیگر دارند از طرف دیگر که در این کتاب دیده میشود، در کتاب دنیس و دفلور هم همین را میبینیم.
کتاب دیگری که در این زمینه به فارسی ترجمه شده و شباهت زیادی با این کتاب دارد، کتاب 'رسانهها و مدرنیته' جان تامسون است که به لحاظ دید کلی و تئوریک خیلی به این کتاب نزدیک است الا اینکه رویدادها و وقایع در کتاب تامسون کمتر و در سایه است و به اصطلاح کتاب بنیاد تئوریک قدرتمندی دارد اما این کتاب جنبههای تئوریکش به قوت کتاب تامسون نیست ولی رویکردهای دو کتاب به همدیگر نزدیک هستند، در مقدمه هم نویسندگان این کتاب اشارهای به تامسون کردهاند که یکی از کسانی است که توصیه کرده این کتاب نوشته شود.
بنابراین دو کتاب داریم که شباهت به این کتاب دارند ولی با وجود این دو کتاب جای خالی این کتاب هم در فارسی دیده میشد و خیلی میتواند برای آموزش ارتباطات و رسانهها در سطح دانشگاهی مفید باشد و مورد استفاده قرار گیرد.
تداوم نظریه مکلوهان
نکته دیگری که در مورد این کتاب میتوانم عرض کنم شباهت قلمرو مباحث تئوریک این کتاب با بحثهای مکلوهان است. این کتاب در واقع نافی بحث جبری تکنولوژیک است و تاکید میکند که عوامل تکنولوژیک برای رشد و توسعه رسانهها مهم است، ولی نباید ما فقط جنبههای تکنولوژیک و فنی را ببینیم؛ بلکه رسانهها را باید در یک بافت و ساختار اجتماعی در نظر گرفت. مثلا وقتی بحث آزادی بیان مطرح میشود، ذکر میکند که نقش چاپ در آزادی بیان بسیار موثر و ارزشمند بوده ولی بلافاصله تاکید میکند که نباید آزادی بیان و مقابله با سانسور و انحصار طلبی را صرفا به چاپ نسبت دهیم؛ بلکه باید به عوامل اجتماعی مثل تضاد و درگیریهای قومی و مذهبی و مقابلهای که پروتستانها با کاتولیکها داشتند را هم در توسعه و گسترش آزادی بیان در نظر گرفت، و این در واقع همان رویکرد اجتماعی در تحلیل رسانهها و تحلیل توسعه رسانهها بر مبنای عوامل اجتماعی است.
از شباهتهای دیدگاه مولفان کتاب با مکلوهان گفتیم ولی دیدگاه بریگز و برک تفاوتهایی هم با مکلوهان دارد، در بحث چاپ از نگاه مکلوهان، و یا مفاهیم تئوریک مثل امتداد حواس انسانی،تا حدودی میتوان این تفاوتها را دید. یا اینکه نویسندگان کتاب سوال میکنند: آیا جایگزینی در تحول رسانهها اتفاق میافتد و یا رسانهها در کنار هم و به صورت توازی ادامه پیدا خواهند کرد؟ که این همان بحث مکلوهان است، در پاسخ به این سوال دیدگاه نویسندگان این است که رسانهها در کنار هم ادامه پیدا خواهند کرد و اینطور نیست که با توسعه کتابهای دیجیتالی کتابهای چاپی به کلی از بین برود بلکه همچنان کتابهای چاپی و کاغذی را خواهیم داشت، و یا اینکه با توسعه تکنولوژیهای ارتباطی نباید تصور کنیم که تاریخ به پایان رسیده و به اصطلاح آینده قابل پیشبینی است.
توسعه معرفت تاریخی به ارتباطات
دکتر منتظر قائم: آسا بریگز و پیتر برک هر دو متخصص تاریخ اجتماعی و فرهنگی هستند بنابراین تخصص در ارتباطات ندارند و این فضای ذهنی در کل کتاب جاری و ساری است که خود هم از محسنات کتاب محسوب میشود و هم معایبی دارد. هر دو انگلیسی و الان حدود 80 ساله هستند. آسا بریگز متولد 1921 و پیتر برک 1937 یعنی متعلق به نسل قدیم دانشمندان و آکادمیسین های تاریخدان انگلیسی هستند. هر دو آثار زیادی دارند اما بخش اصلی آثارشان را در حوزه تاریخ اجتماعی فرهنگی انگلستان به عصر ویکتوریا و نیمه اول قرن 20 اختصاص دادهاند. این شناخت از نویسندگان کمک میکند بتوانیم انتظارمان را از کتاب و فضاهای مفهومیاش دقیقتر مشخص کنیم.
البته آسابریگز یک کتاب 5 جلدی در مورد تاریخ بیبیسی در انگلستان دارد که در حوزه مطالعات بیبیسی کتاب مرجعی است اما در آنجا تاریخ اجتماعی-فرهنگی بیبیسی را مطرح کرده است، تخصص نویسندگان در حوزه فرهنگ با توجه به اینکه تاریخ ارتباطات نوشتند برای ما معلم ها و دانشجویان ارتباطاتی میتواند محسناتی داشته باشد و به اعتقاد من تذکرهایی را هم میطلبد که جا داشت برخی از اینها در مقدمه کتاب مطرح میشد که انشاءا... در چاپهای بعدی چنین کاری انجام داد شود.
حسن اینکه افرادی مانند بریگز و برک با این تخصصها تاریخ ارتباطات را مینویسند، این است که تذکرهای بهجا و ارزندهای به ما استادان و دانشجویان ارتباطاتی میدهند مبنی بر اینکه تفکر تاریخی به ارتباطات را از یاد نبریم. آنها بر مبنای تفکر تاریخی به ارتباطات نگاه میکنند و ماهایی که در ارتباطات نفس میکشیم معمولا به دلیل عدم تفکر تاریخی چه در صورت واژهها و چه در عمق نظری نگاهمان خیلی وقتها دچار اشتباه میشویم. مثلا فرض کنید استفاده از اصطلاحاتی چون عصر ارتباطات یا عصر دیجیتال بدون اینکه ما یک معرفت تاریخی به آن کلمه عصر داشته باشیم، قطعا ما دانشجویان ارتباطات را دچار انحراف میکند. ما فکر میکنیم تاریخ تا به اکنون به پایان رسیده و اکنون عصر جدیدی شروع شده است و اگر بخواهیم اکنون را درک کنیم دیگر نیازی به گذشته نداریم. بنابراین آن استمرار تاریخی که متضمن سهمی عمیق از مسائل ارتباطی است خیلی وقتها توسط ما نادیده گرفته میشود، چون فکر میکنیم تاریخ رشتهای جدا و ارتباطات نیز رشته جدایی است، این موضوع میتواند در مفهوم اثرات رسانهای و از جنبههای معرفتی، تکنولوژی و جبرگرایانه آسیبزا باشد یکی از راهها و شاید اصلیترین راه مهار زدن به قضاوتهای غیرعالمانه و عجولانه در مباحث ارتباطی آگاه شدن از زاویه تاریخی به ویژه تاریخ اجتماعی-فرهنگی در حوزه ارتباطات است. تا زمانیکه معلمین و دانشجویان ارتباطات یک ادراک تاریخی نسبت به اجتماع و فرهنگ نداشته باشند و رسانه را، حتی پیشرفتهترین و جدیدترین پدیده رسانهای را در یک بستر تاریخی قرار ندهند، احتمال انحرافات فکری زیاد است. در اصطلاحاتی مثل عصر، رسانههای قدیم و جدید و هر آن چیزی که زمان را مقید میکند، ما نیاز به معرفت تاریخی داریم.
نویسندههای کتاب تاریخ اجتماعی رسانهها جا به جا تذکرهای خیلی ارزندهای از زاویه تاریخی به خواننده میدهند که جلوی خیلی از سطحینگریها گرفته میشود. در صحفه 19 تذکر خیلی بجایی در مورد رسانههای جدید و قدیم میدهند، اینکه رسانههای جدید چقدر جدید هستند و آیا رسانههای قدیم، قدیمی یعنی کهن شدند، از بین رفتهاند یا اینکه استمرار دارند؟ نویسندگان در صفحه 19 جبرگرایی فنی را نقد کرده و دفاع میکنند از اینکه اثرات رسانهها در طول تاریخ نه فقط بر اساس بایستهها یا ظرفیتهای خود تکنولوژی یا سختافزار بلکه براساس تعامل انسان، فرهنگ و جامعه در بستر تاریخ بوده است. اینها تذکرهای فوقالعاده ارزندهای برای ما ارتباطاتیها است، اما من فکر میکنم همین حسن تخصص تاریخ اجتماعی-فرهنگی نویسندگان کتاب برای ما ارتباطاتیها چند آفت هم در خوانش کتاب دارد که پیشنهاد میکنم دکتر نمکدوست این کموکاستیها را اگر بتوانند در چاپهای بعدی جبران کنند.
موضع دوگانه در جبر تکنولوژیک
در کل کتاب بهخصوص در مباحث دیجیتال، اینترنت و شبکه، نویسندهها خیلی عمق برخی از مفاهیم و نظریههای جدید را نتوانستند بررسی کنند، البته چون تخصصشان ارتباطات نیست قطعا آن عمق نظری را نداشتهاند. مثلا دوسویگی ارتباطی وقتی در بستر تاریخ عملیاتی نشده از منظر تاریخدان نمیشود آن را در جهان اجتماعی محقق شده دید و ممکن است بگوییم تاریخ از گذشته تا حال است، بنابراین ما به ظرفیتهای محقق نشده یا ظرفیتهایی که در حال ظهور است خیلی کاری نداریم، اما متخصص ارتباطاتی صرفا نمیتواند به تاریخ از گذشته تا حال کار داشته باشد، خیلی وقتها رسانه برای ما مهم است چون ما را در مقام سیاستگذار و آسیبشناس استخدام میکنند و ما تجویزهایی میکنیم که هنوز محقق نشده اما ظریفت آن وجود دارد.
خود نویسندگان جابهجا تذکر دادهاند که ما باید جبرگرایی نکنیم اما در جاهایی من احساس کردم خودشان از در پشتی در دام جبرگرایی افتادهاند. اگر ما بخواهیم در دام جبرگرایی نیفتیم باید از تئوریهای اشاعه استفاده کنیم تا بتوانیم بر اساس تئوریهای اشاعه عملیاتی شدن یک تکنولوژی را در بستر جامعه و فرهنگ دقیقا ببینیم. منحنی اشاعه فقط با آمار نیست بلکه باید بتوانیم پیشنیازها تجلیات و اثرات را مبتنی بر آن مدلهای اشاعه نشان دهیم. چرخش در دیدگاه نویسندگان اینگونه اتفاق میافتد، موقعی که ما نتوانیم مبتنی بر مدلهای اشاعه وارد بستر اجتماع و فرهنگ شویم و اثرگذاری تکنولوژی را ردیابی کنیم به طور نسبی داریم میگوییم اختراع همان اثرگذاری است. یعنی به دلیل اینکه ابزار علمی بنام تئوریهای اشاعه یا مباحث فرعی نداریم و نمیتوانیم جابهجا تحقق این اثرات را پیشبینی کنیم. در آخر میگوییم فلان سال فلان تکنولوژی اختراع شد، این عصر پشت سرش محقق شد، درحالیکه هنوز منحنی اشاعه را نتوانستهایم تعبیر کنیم.
عدم تخصص نویسندگان در حوزه ارتباطات برای دانشآموختگان حوزه ارتباطات یک آسیب دیگر هم دارد اینکه خیلی از مباحثی که در کتاب مطرح میشود مثلا بحثهای اینیس، مکلوهان و غیره برای ما ارتباطاتیها تکراری است، البته میتوان آن پاراگراف تکراری را نخواند اما صورت نظریهها تکرار شده ولی خیلی نقد نشده است. مثلا مک لوهان یک جایی 3 پاراگراف بحث میشود و مفاهیمی که گفته باز نمیشود، گویی فردی که ارتباطاتی نیست این متون را خوانده و برای خودش یاداشتبرداری کرده است. چنین مباحثی برای یادآوری به یک دانشگاهی، معلم و دانشجوی ارتباطاتی خوب است ولی ما ارتباطاتی ها که چنین موضوعاتی را بلدیم و باید نویسندگان یک مرحله از مکلوهان جلوتر بروند ، اما چون تخصصشان ارتباطات نیست در نقدها نتوانستند خیلی جدی ورود کنند. البته رویکرد تاریخ اجتماعی- فرهنگی قطعا خودش تئوری دارد اما نویسندگان چون تخصصشان تاریخ اجتماعی فرهنگی است خیلی نیازی ندیدهاند که روششناسی و معرفتشناسی تحلیل تاریخ فرهنگی را برای یک دانشجوی ارتباطات توضیح دهند چرا؟ بهخاطر اینکه آنها به احتمال خیلی زیاد کتاب را برای دانشجویان تاریخ اجتماعی فرهنگی نوشتهاند و فرضشان این بوده که آن روششناسی و نظریه ها و معرفتشناسی تاریخ فرهنگی برای خوانندگانشان تکراری است، بنابراین نخواستهاند حرف تکراری بزنند، اما برای خواننده ارتباطاتی موقعی که روششناسی نقد تاریخ فرهنگی را نمیداند ممکن است خواندن لابلای خطوط و اینکه چگونه دارد این مفاهیم را به هم وصل میکند یک مقدار سنگین باشد. جا داشت که نویسندگان کتاب ضمن تشریح دقیق در مورد مفهوم جغرافیا، تاریخ و روششناسی تاریخ اجتماعی- فرهنگی، حداقل توضیحاتی داده میشد که مفاهیم پایهای این کتاب برای منِ ارتباطاتی هم قابل درک باشد.
نکته دیگر اینکه تولید این کتاب در دهه اول قرن 21 اتفاق افتاده است. دکتر نمکدوست هم در مقدمه نوشتهاند سه ویراستی که تاکنون این کتاب داشته در 2001، 2005 و 2009 بوده است. از 1997 به بعد یک جنبش بازتفسیر تاریخ ارتباطات پیدا شده و شاید تاحالا 40-30 کتاب در این زمینه نوشته شده باشد. مثلا بر اساس مفاهیم عصر دیجیتال تاریخ ارتباطات را بازنویسی میکنند و یا بر اساس یک رویکرد جدید دوباره تاریخ ارتباطات را بازنویسی میکنند.
کتاب تالیفی یا تحقیقی
اما من این کتاب را بیشتر تالیف میبینم تا تحقیق، کتابهای دیگر انگلیسی در این زمینه که یکی از نمونههایش نیز ترجمه شده مثل کتاب: 'منطق تحول رسانهای' همین بحثها را دارد اما تحقیق کرده است یعنی یک مدل دارد. کار اصلی که بریگز و برک کردهاند این است که منابع را خواندهاند و بیشتر بازروایتی از ادبیات یک مقدار قدیمیتر انجام دادهاند. این نقطه ضعف کتاب است که مباحث جاری 10 سال اخیر در بازتعریف ارتباطات، بازتفسیری که ما از تاریخ تمدن بشری داریم و در سایه آن تعریف نوینی که از ارتباطات دارد ظهور میکند، در این کتاب خیلی کم دیده میشود. در این کتاب شما نظریه جدید نمیبینید، فرضیه مطرح نمیشود. بنابراین اساتیدی که حدود 80 سالشان است بیشتر کار تالیفی انجام دادند نه کار تحقیقی، این به اعتقاد من یک جاهایی میتواند برای یک خوانش خیلی ساده و یک یادآوری منسجم از مجموعه نظریهها حُسن تلقی شود اما شاید ما نیاز داشته باشیم که در کنار آن به کتابهای دیگری مثل آنچه که دکتر دهقان فرمودند و یا کسی مثل دکتر خانیکی دست به قلم شوند و یک کتاب بر اساس تئوریهای جدید تالیف و ترجمه کنند تا قفسه کتابهای تاریخ ارتباطاتمان غنیتر شود.
تفاوت با کتابهای مشابه
دکتر خانیکی: زاویه خوبی که دکتر دهقان و دکتر منتظرقائم به آن اشاره کردند، را من نیز میخواهم ادامه دهم؛ این کتاب را در کنار چه کتاب هایی اگر بخوانیم یا مورد نقد قرار دهیم، بهتر به موضوع پرداخته ایم؟ پیشنهاد من آن است که این کتاب را در کنار دو کتاب دیگر بررسی کنیم. یکی کتابی است که سال گذشته به فارسی ترجمه شد، «کاوش هایی در ارتباطات و تاریخ» نوشته خانم زلایزر. آن کتاب هم با این سوال آغاز کرد که 'چرا لازم است به مسائل ارتباطی از منظر تاریخ نگاه کرد و به مسائل تاریخی از منظر ارتباطات'. شانزده مقاله ای که در آن کتاب آمده به نظر من باب خوبی را در این زمینه باز میکند.
کتاب دوم اثری است از پیتر برک با عنوان «تاریخ فرهنگی چیست؟» که توسط دکتر فاضلی به فارسی ترجمه شده است. در آنجا هم موضوعی شبیه به موضوع همین کتاب واکاوی میشود؛ که اساسا تاریخ فرهنگی چیست، چه منظری دارد، چقدر به پست مدرن ها نزدیک است. پیتر برک یکی از دو نویسنده کتاب تاریخ اجتماعی رسانه ها از چهره های برجسته و شاخص تاریخ نگاری است و در این کتاب هم این رویکرد را ادامه داده است. این منظومه سه گانه در کنار هم میتواند بحث را به نوعی تکمیل کند.
با این مقدمه، میتوان گفت که مترجم کتاب پیش از هر چیز موضوع خوبی را برای ترجمه انتخاب کرده است. به علاوه، این بسیار مهم است که چه کتابی در چه زمانی انتخاب شود. موضوع، کتاب و زمان خوب انتخاب شده است. کتاب زمانی ترجمه شده که ما خلاء آن را احساس میکنیم و نیاز داریم که در ایران هم به تاریخ اجتماعی مطبوعات، تلویزیون، اینترنت و هر رسانه دیگری بپردازیم.
تاریخ آگاهی و مقاومت
ویژگی های این کتاب را در سه بخش میتوان فهرست کرد. ویژگی اول که در جای جای کتاب هم دیده میشود، همپیوندی بین ارتباطات و تاریخ است. در واقع چه مورخان و چه دست اندرکاران حوزه ارتباطات همسایه های خوبی برای هم نبوده اند. در مورد این کتاب، دو مورخ وارد حوزه ارتباطات شده و البته خودشان را محدود به حوزه تاریخ نکرده اند. یعنی نمی توان گفت این کتاب یک تاریخ نگاری صرف است. یعنی صرفا تاریخ ارتباطات نیست، تاریخ صرف هم نیست.
همان طور که مترجم کتاب هم در مقدمه اشاره کرده است، میتوان گفت این کتاب در پی تاریخ آگاهی است؛ آن آگاهی که در برخورد با فناوری، در برخورد با پدیده های اجتماعی و همچنین در برخورد این دو با یکدیگر شکل گرفته است؛ یعنی مقاومت اجتماعی که در برابر فناوری و رسانه ها بوجود میآید و نقشی که رسانه ها در تغییر این مقاومت دارند. این کتاب رسانه ها را به عنوان یک محصول اجتماع، و اجتماع را به عنوان پدیده ای که تحت تاثیر رسانه ها قرار میگیرد، میبیند و این ویژگی دوم کتاب است. طبیعتا همان طور که مترجم نیز اشاره کرده است، این کتاب تاریخ آگاهی در غرب است، تاریخ اجتماعی رسانه ها در غرب است و خود ایشان هم میگوید که اگر نمیخواستم وفادار باشم به متن میگفتم که این کتاب تاریخ اجتماعی رسانه ها در غرب است. نظیر این را با همین سبک و سیاق میتوان در «تاریخ بی خردی» هم دید. آن کتاب هم از زاویه آگاهی به مسائل نگاه میکند.
ویژگی سوم کتاب این است که ارتباطات را جامع میبیند. تعریف اولیه ارتباطات، مخلوط نشدن ارتباطات با سایر ابزارها و وسایل را مدنظر قرار داده است. اما این کتاب در تعریفی جامع تر، ارتباطات را انتقال پیام، کالا و انسان میبینند. ما معمولا در ارتباطات، بیشتر منظورمان انتقال پیام است و انتقال کالا و انسان را کمتر مورد توجه قرار میدهیم. در حالی که در این کتاب در مورد حمل و نقل، کشتی، قطار و غیره هم در کنار رسانه بحث میکند.
تاریخ مردمی ارتباطات
ویژگی دیگر کتاب که به نوعی برای ما هم تازگی دارد این است که کتاب روی وجه مردمی تاریخ اجتماعی تاکید بیشتری داشته است. در ایران زمانی که به مطبوعات، رادیو، تلویزیون و حتی فناوری ها و رسانه های جدید نگاه میکنیم، بیشتر روایت رسمی تاریخ را میبینیم این که چه زمانی دولت چه تصمیمی گرفت مورد بحث قرار میگیرد. مثلا در مورد رادیو همیشه این مسئله مورد بررسی قرار میگیرد که با دستور رضا شاه در سال 1318 آغاز به کار میکند. زمانی که در مورد مطبوعات صحبت میکنیم از وزارت انطباعات و محمد شاه و ناصرالدین شاه صحبت میشود. در واقع قسمت هایی مورد غفلت قرار میگیرد که مربوط به تاریخ مردمی ارتباطات است. شاید این هم به دلیل تفاوتی باشد که بین ما و غرب وجود دارد، چرا که در غرب جایگاه و پایگاه شکل گیری رسانه ها عموما در میان مردم و حتی نهادهای تجاری و مدنی است.
نکته پنجم رویکرد این کتاب از منظر تاریخ فرهنگی است. من هم مثل دکتر فاضلی معتقدم وجه غالب در این کتاب تاریخ فرهنگی است تا تاریخ اجتماعی، و این خود جزء ویژگی های مثبت این کتاب است، واقعا در این کتاب میتوان تلفیق ژانرها را دید. کتاب به بررسی آن بخش از وجوه نمادین زندگی که در رسانه ها انعکاس پیدا کرده پرداخته و آن ها را در بافت اجتماعی دیده است.
ویژگی دیگری که فکر میکنم بسیار به آن نیاز داریم، رویکرد بین رشته ای کتاب است. در نگاهی واقع بینانه میتوان گفت فاصله ما در رشته های مختلف علوم اجتماعی کمتر از فاصله علوم اجتماعی با علوم تجربی و علوم دیگر نیست. چقدر جامعه شناسان ارتباطات را مهم میدانند و چقدر ارتباطاتی ها جامعه شناسی را بااهمیت تصور میکنند؛ هر دو چقدر به اقتصاد توجه دارند و هر سه چقدر فلسفه را مهم میبینند. در این زمینه ضعف های اساسی داریم. نمی توان گفت که تاریخ ارتباطات را تنها باید ارتباطاتی ها بنویسند یا تاریخ را صرفا مورخان بنویسند. این کتاب یک کار بین رشته ای است. نگاه بین رشتهای امکان تحلیل های پیچیده تر، چندلایه و کیفی تر را فراهم میکند. یک مقوله ارتباطی تاریخ مند، زمینه دار و زمینه ساز است. اگر بتوانیم تاریخ مندی و یک پدیده ارتباطی را بفهمیم و به عبارت دیگر نوعی داد و ستد بین رسانه، محیط و تاثیراتی که رسانه از محیط میگیرد و اثراتی که بر آن میگذارد را درک کنیم، در آن صورت میتوانیم به درک بهتری هم از ارتباطات و هم از تاریخ نایل شویم.
دکتر ربیعی: پیش از نقد کتاب باید بگویم هر چند که این کتاب در مورد اروپاست و به تعبیر مترجم محترم بیشتر تاریخ اجتماعی رسانه در غرب است اما با توجه به اینکه هنوز یک مطالعه خوب و عمیق در مورد تاریخ اجتماعی رسانه در ایران نداریم، به اعتقاد من میتواند برای مشابهسازیها در ایران راهگشا باشد.
این کتاب دیکشنری خوبی هم شده و برای من خیلی جالب بود مثلا تاریخچه پست و اینکه تاکسی از کجا سرچشمه میگیرد. این کتاب یکسری اطلاعات این چنینی به دانشجویان ارتباطات میدهد که بسیار مفید است و در کمتر کتابی میتوانند بیابند.
من چند نکته و نقد در مورد این کتاب دارم، نخست اینکه بهنظرم کتاب یک تکیهگاه ارتباطی در بررسی تحول اجتماعی ندارد. اگر تکیهگاه کتاب بررسی فرایند ارتباطات بود و بعد از آن تحول اجتماعی را توضیح میداد، برای دانشجویان بیشتر قابل استفاده بود. در جایی میبینید مثلا نهضت اصلاح دینی .... آن با مجموعه تحول رسانهها بحث میشود و در جایی دیگر میبینید رسانهی 'کتاب' محور قرار میگیرد که این آشفتگی به نظر من یک مقدار به کتاب آسیب زده است. شاید اگر تاریخ اجتماعی رسانه تکیهگاه اصلی قرار میگرفت، بهتر بود.
تاریخ اجتماعی ارتباطات و نه رسانه
بحثی هم دکتر خانیکی مطرح کردند که این تاریخ اجتماعی ارتباطات است تا تاریخ اجتماعی رسانه یعنی وقتی شروع میکند از ارتباطات ریلی و ارتباطات جادهای میگوید خیلی بر ارتباطات فضایی و هوایی اشارهای ندارد که اتفاقا این نکته از نقاط قوت کتاب است.
موضوع دیگر اینکه از بعضی موضوعات نویسندهگان خیلی سرسری میگذرد، مثلا جایی که میآید بحث ارتباطات زبان و ایما و اشاره را میگویند اما خیلی زود از آن میگذرند در صورتیکه قبل از خط، ایما و اشاره بخش مهمی از تاریخ ارتباطات را تشکیل میدهد. اشکال دیگر کتاب بهنظرم این است که وقتی ما از تاریخ اجتماعی بحث میکنیم تاریخ اجتماعی را به مفهوم اعم آن باید بگیریم یعنی تاریخ سیاسی هم باید باشد البته میشود به مفهوم اخص هم تاریخ اجتماعی را گرفت ولی ما معمولا تاریخ اجتماعی را به مفهوم اعم آن میگیریم، چون واقعا نمیتوان دولت را نادیده گرفت، درست است که شاید در غرب، دولت در تکمیل فرایند ارتباطات و رسانه کماثر بوده؛ ولی بیتاثیر نبوده است، حداقل اینکه نظامیها خیلی تاثیر داشتند، یعنی شما نمیتوانید نظامیها را از اختراع بی سیم بیرون بکشید. حتی اینترنتی که امروزه همه ما درگیرش هستیم بالاخره از دایره نظامیها بیرون آمده و حداقل بخشی از آن الزام زندگی نظامی غربی بوده است. اگر کتاب تحول اجتماعی را به مفهوم اعم میگرفت میتوانست اینها را هم ببیند اما چون کتاب فقط تکنولوژی را دیده و به اقتصاد فقط هم بعضی جاها اشاره میکند، به نظرم جامعیت لازم را ندارد.
یک بحث دیگر غفلت تاریخی نویسندگان است، وقتی کتاب بحث امپراطوری و ارتباطات را میگوید با وجود اینکه نویسندگان رشتهاشان تاریخ اجتماعی است اما در بحث اینکه امپراطوری ها چگونه ارتباط را به خدمت میگرفتند، بحث چاپارخانهها از نظر آنها دور مانده و مورد غفلت قرار گرفته است. به طور کلی به نظر میرسد در مباحث امپراطوری یک سری غفلتهای تاریخی در نقطه آغازین ارتباطات شفاهی صورت گرفته است.
در پایان به نظرم موضوع تاریخ اجتماعی رسانهها بسیار مهم است و شاید اگر این کتاب و محور همایشی قرار بگیرد و بحث تاریخ تحول اجتماعی رسانهها در ایران را بررسی کنیم بسیار مفید باشد، در ایران تولد رسانه ها سزارینی بوده و همواره با مشکلاتی در فهم، تاثیر یا سوءاستفاده مواجه بوده و به همین دلیل جایگاه مناسبش را پیدا نکرده است.
به نظر من درست است که این کتاب تاریخ تحول اجتماعی را برای ما باز میکند اما مطالعه آن به ما کمک میکند که اگر بخواهیم ایران را برش بزنیم و مطالعه کنیم حداقل راههایی را برای ما باز میکند که چگونه وارد این بحث شویم.
فایل صوتـی بخشی از سخنـان مطـرح شده در نشست:
مدت زمان: 51:11 دانلود: [ فرمت MP3 - حجم 17.58MB ]