- حسین بصیریان
- 1392-03-25 09:42:00
- کد مطلب : 3649
حضور فراگیر رسانهها در دنیای امروز سبب شده است تا میزان اطلاعاتی که هر روز از طریق رسانه های گوناگون دریافت میکنیم، بیش از میزان اطلاعاتی باشد که گذشتگانمان در یک سال دریافت میکردند. برای مدیریت چنین وضعیتی به مهارت سواد رسانه ای نیاز داریم.
حضور فراگیر رسانهها در دنیای امروز سبب شده است تا میزان اطلاعاتی که هر روز از طریق رسانه های گوناگون دریافت میکنیم، بیش از میزان اطلاعاتی باشد که گذشتگانمان در یک سال دریافت میکردند. برای مدیریت چنین وضعیتی به مهارت سواد رسانه ای نیاز داریم.
تعریف سواد رسانه ای
مطابق با تعریف مرکز سواد رسانه ای (CML) سواد رسانه ای چارچوبی برای دسترسی، تحلیل، ارزشیابی و بهکارگیری رسانه میداند. در واقع گسترش تفکر انتقادی و مهارتهای تولید پیام که برای رشد فرهنگ رسانهای قرن21مورد نیاز است. سواد رسانهای از راه یک فرآیند چهار مرحله ای پرسش گری، ارزیابی، واکنش و رفتار به افراد کمک می کند تا به توانمندی در دسترسی، تحلیل، ارزش یابی و تولید پیام رسانه ای دست یابند. سواد رسانه ای اکتساب دانشی مرتبط با رسانه جهت بهره گیری و تعامل با آن است و همچنین مجموعه ای از مهارت هاست. از دیدگاه آندره برن، متخصص آموزش سواد رسانهای و نویسنده کتاب «سواد رسانهای در مدارس» سواد رسانه ای باید آمیزهای از سه حوزهوابسته به هم باشد: یکی حوزه فرهنگی است، که در این حوزه افراد شکل و محتوای مختلف فرهنگ رسانهای را تجربه می کنند. دوم حوزه خلاقیت، که در آن، مهارتهای خلاقانه افراد نظیر مهارتهای بیانی، ارتباطی و مشارکت جویانه در استفاده از رسانه در حوزه عمومی مطرح میشود؛ و سوم حوزه انتقادی است، که در آن افراد مهارتهای انتقادی را در تحلیل و ارزیابی خروجیهای رسانه کسب میکنند، و در نهایت به تصمیمگیری عاقلانهای مبنی بر اینکه چه باوری از رسانه داشته باشند، منجر میشود. جیمز پاتر نیز چهار بعد ادراکی، اخلاقی، زیبایی شناختی و احساسی را برای سواد رسانهای بیان میکند؛ در واقع مجموعهای از مهارتها را در کنار دانش سواد رسانه ای متصور می شود. در کلاس سواد رسانهای، دانش آموزان گوش خواهند داد، صحبت خواهند کرد، خواهند خواند، خواهند نوشت، نگاه خواهند کرد؛ بحث و تبادل نظر شخصی و انتقادی نسبت به متون شفاهی، چاپی و دیگر متون را ارائه خواهند کرد.
تفاوت سواد رسانه ای، بصری و انتقادی
سواد رسانهای، توانایی فهم این مسئله است که رسانههای جمعی مثل: رادیو، تلویزیون، فیلم و مطبوعات چگونه کار میکنند، معانی و مفاهیم رابه چه نحو میسازند وچگونه پیام ها را هوشمندانه سازماندهی و ارائه می نمایند.
سواد بصری توانایی فهم، تفسیر، ارائه اظهار و نماد گرایی یک تصویر ایستا یا متحرک است، و اینکه چگونه ابزارهای تصویری، سازماندهی و ساخت پیدا میکنند تا معانی را بسازند ونیز چگونگی درک تاثیر آنها برروی تماشاگران است.
سواد انتقادی نیز، توانایی درک این مسأله است که چگونه تمام سخنرانان، نویسندگان و تولیدکنندگان محتوای بصری، در یک بافت با زمینه خاص با نمودهای شخصی، اجتماعی و فرهنگی معنادار جای میگیرند.
هدف سواد رسانه ای
هدف سواد رسانهای رجحان دادن یک گفتمان خاص است. مثلا زمانی که یک نهاد دولتی یا تحت حمایت دولت، مثل صدا و سیما متولی آموزش سواد رسانهای شود، بیشتر جنبهای از آموزش در آن برجسته میشود که مثلا هجمههای رسانهای غرب علیه ایران را بهتر بشناسید؛ یعنی به 'فرایند کسب این دانش' بعد ایدئولوژیکی' اضافه می شود.
اما فرضا، اگر وزارت آموزش و پرورش که با گروه های سنی مختلف سر و کار دارد متولی 'آموزش سواد رسانه ای' شود (چیزی که در کشورهای توسعه یافته به آن توجه شده)، صرفا نمی تواند به بعد ایدئولوژیک توجه کند، زیرا با مخاطبان و رده های سنی خاصی روبهروست و باید ابعاد چهارگانه پاتر یا مهارت های فنی را هم ترویج دهد. از طرفی نیز چون در آموزش پرورش چالشها و نیازجویی بیشتر و مخاطبان متکثرتر هستند و آموزش دهندگان هم نمی توانند صرفا مطیع گفتمان مسلط باشند، در نتیجه برایند آموزش سواد رسانهای اگر به این نهاد (آموزش و پرورش) سپرده شود، میتواند موفقتر عمل کند. با این حال من معتقدم که اگر سازمان آموزش و پرورش در ساختارهای خود تغییر و تمایل به آموزش سواد رسانه ای را نشان دهد، اتفاقا می تواند بهتر عمل کند. به هر حال توجه کنید که مسیر 'آموزش سواد رسانه ای' یک مسیر نظاممند و تدریجی بوده است. نهاد آموزش و پرورش فرصت و بستر آموزش سیستماتیک و تدریجی را در یک روند تقریبا 10 ساله در اختیار دارد، و نسبت به سایر نهادها از فرصت زمانی بیشتری بهره مند است. پبنابراین به طور بالقوه این شانس متوجه وزارت آموزش و پرورش و مدارس است که آموزش سواد رسانه ای از آنجا آغاز شود.
اما در مورد اینکه غیر از نهاد آموزش و پرورش چه نهادی می تواند به آموزش سواد رسانهای کمک کند باید باید از ادبیات صاحب نظران این حوزه کمک گرفت ،کاستلز در این زمینه تعبیر فوق العاده جالبی دارد، که آن را Mass-self Communicationیعنی 'ارتباط جمعی خود انگیز' خوانده است؛ ما در سواد رسانه ای غالبا از 'ارتباط جمعی' صحبت کردهایم. در واقع این اصطلاح به این معنا است که هر فرد در ابتدا به دنبال سوژه و محتوای مورد علاقه خود می رود . (با اقتباس از کاستلز) میتوان گفت، این ارتباط جمعی جدید یک 'سلف' یا 'خود' دارد که در پیوند با سواد رسانه ای، همین 'خود' است که فرد را ترغیب به تعامل می کند. حضور این خود یا (Self)، در سه مرحلهی تولید، توزیع و انتخاب پیام، آگاهانه و مبتنی بر نیاز هر کس، شخصیسازی یا کاستومایز (customize) شده است. حتی فرد میتواند سواد رسانه ای را در تعامل با رسانه بدون راهنمای بیرونی کسب کند. برای مثال گزینه help که تقریبا برای تمامی نرمافزارهای رایانهای وجود دارد، تا حدی سمنتیک و عاقلانه شما را راهنمایی میکند.
مولفه های آموزش سواد رسانه ای
به طور کلی ' مدل آموزشی سه وجهی برای سواد رسانه ای'در این زمینه مطلوب است. دراین مدل متن، مخاطب و تولیدات مورد توجه هستند. در بعد متون با هفت مفهوم مواجهیم که باید برای آنها پرسشهایی را مطرح کنیم؛ شاخصهایی مثل تفکیک یا تشخیص قایل شدن، دلالتهای ضمنی متن، رمزگان یا نظامنامه، ارزشها، نوع، جنس و روابط بِینامَتنی. وجه دوم که مخاطبان هستند، هم چندین گزینه یا مورد را باید در نظر داشت: فرهنگ، جنسیت، مهارت های سنی و تحصیلی، قدرت انتخاب، روانشناسی فردی، سررشتهی رسانهای و جایگاه اجتماعی مخاطب. در وجه سوم که تولیدات سواد رسانهای یا به طور کلی رسانهها را در بر میگیرند، باید نوع مالکیت در وهلهاول مشخص شود؛این که رعایت قانون تا چه میزان بر هنجارها مبتنی است؟یا از آنها گذشتهاند؛ بنابراین کنترل روی این تولیدات باید از سوی چه نهادها و یا سازمانهای مسؤولی وجود داشته باشد؛ شیوههای تولید کدام است؟ فناوری به کار رفته در تولیدات رسانهای چطور است و این که از لحاظ کاربردی بودن و اقتصادی هم توجیه داشته باشد. در واقع باید توجه داشت زمانی که بخواهیم مدلی برای آموزش سواد رسانه در ایران طراحی کنیم، هر سه وجه این مدل یعنی مخاطب ، متون و تولیدات سیال و لحظه به لحظه در حال تغییر هستند.
الگوی آموزش سواد رسانه ای در ایران
در ایران به طور سیستماتیک الگویی در خصوص سواد رسانه ای دنبال نشده است. اما به نظر میرسد که تجربه سواد رسانه ای در کانادا بتواند الگویی مناسب برای ایران باشد؛ تورنتو، نخستین شهری بود که در آن سواد رسانهای به کارگرفته شد و نزد دست اندرکاران سواد رسانهای، «مکان مقدس» نامیده میشود. سواد رسانهای در تورنتو اصولا توسط سازمان موسوم به « انجمن سواد رسانهای» (AML) معمول شد. چشمگیرترین دستاورد این انجمن آن است که توانست سواد رسانهای را رسما در نظام آموزشی مدارس استان انتاریو بگنجاند. در کانادا از 'ناسیونالیسم» برای اجتناب از نفوذ فرهنگ آمریکایی استفاده میشود. در واقع، در این کشور، « ناسیونالیسم» یک دیوار فرهنگی تلقی میشود. بنابراین، در کانادا، جنبههای انتقادی سواد رسانهای میتوانند همان نقش«ناسیونالیسم» را ایفا کنند. کاربری انتقادی در سواد رسانهای در کانادا ویژگی منحصر به فردی دارد و آن «حفظ فرهنگ کانادایی از طریق انتقاد از فرهنگ آمریکایی»، «کاربری انتقادی رسانهها» در کانادا ویژگیهای مورد اشاره بالا را دارد و طرفداران سواد رسانهای کاملاً از آن آگاهند.
برای مثال از سال 1987 تا سال 1933، انجمن سواد رسانه ای کانادا به همراه دانشکده آموزش دانشگاه تورنتو، سه دوره تابستانی را برای دبیران رسانه ای برگزار کرد: قسمت اول مدیا معرفی کلیدی رسانه - یعنی اینکه چگونه رسانه ها با استفاده از قوانین و اصول رسانه ای واقعیت ها را می سازند، رویه های فرهنگی ، صنایع رسانه ای و انواع تولیدات رسانهای میپرداخت. مدلهایی از آموزش و تربیت منتقدانه و همچنین نحوه سازماندهی کلاسهای درس معرفی شده بود، که طی این فرایندها ، دانش آموزان به صورت گروهی و با کمک ابزارهایی چون ، دوربین فیلمبرداری و بسته های ویرایش، با یکدیگر کار کرده و گونه های متفاوتی از رسانه ها را تجزیه و تحلیل و منابع جاری را مورد بحث و بررسی قرارمی دادند و در نهایت واحدهای درسی عملی را طراحی و تهیه میکردند. سخنرانانی نیز از صنایع متفاوت رسانه ای بر سر کلاس های درس به منظور معرفی رسانه به دانش آموزان ، حضور به عمل می آوردند. قسمت دوم مدیا - به تقویت آنچه که در جزء اول آورده شده بود پرداخته و به منظور نشان دادن اهمیت موضوع، گفت وگوی مفاهیم، در ارتباط با طراحی دوره ها ، جلسات بحث و گفت و گو ، تاکید خاصی بر روی آن از خود نشان می دادند. دبیران به منظور ارائه دوره هایی موثر هم برای دانش آموزان و هم برای هیات مدیره مدارس، چهارچوب دوره های برگزار شده در سطح مدارس بریتانیا، استرالیا و برخی دیگر از مدارس انتاریو را مورد ارزیابی قرارمی دادند.
قسمت سوم مدیا - دانش آموزان به ایجاد و معرفی یک پروژه تحقیقاتی که مبنای آن ارزیابی نحوه پاسخگویی دانش آموزان نسبت به برنامه درسی سواد رسانه ای که در کلاس های درس بود ، می پرداختند . با تصحیح و بهنیه سازی ایده های بدست آمده از نظر رسانهها و آموزش و پرورش منتقدانه و تجزیه و تحلیل مباحثه ای ، دانش آموزان نحوه صحیح اجرای تحقیق را فرا گرفته و با راه های مختلف ضمنی سازی محتوای قابل آموزش در رسانه آشنا می شوند . از دانش آموزان انتظار می رفت با مهارتهای درست مدیریت کارگاهها آشنا شده و به دبیران خود در طراحی دوره ها، در سطح هیات مدیره کمک نمایند.
در واقع با در نظر گرفتن هدف خاص سواد رسانه ای میتوان با در نظر گرفتن یکی از این الگوهای موفق، به آموزش سواد رسانه ای مبادرت ورزید.