• گفت‌وگو با دكتر هادی خانیكی
  • 1392-04-22 08:31:00
  • کد مطلب : 3657
موانع توسعه سواد رسانه‌ای

موانع نهادیه کردن آموزش سواد رسانه‌ای در جامعه چیست؟ کدام طرز تلقی‌ها مساعد و حمایت کننده و کدام نگرش‌ها نامساعد و مانع توسعه سواد رسانه‌ای است؟ زیرساخت‌های لازم برای توسعه سواد رسانه‌ای در جامعه کدام است و متولی آموزش سواد رسانه‌ای چه نهادی است؟ این مجموعه سوالات را در گفت‌وگو با دکتر هادی خانیکی استادیار دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و از فعالان و پژوهشگران عرصه رسانه‌ها در میان گذاشته‌ایم که متن آن در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

اشاره: مژگان فراهانی- موانع نهادیه کردن آموزش سواد رسانه‌ای در جامعه چیست؟ کدام طرز تلقی‌ها مساعد و حمایت کننده و کدام نگرش‌ها نامساعد و مانع توسعه سواد رسانه‌ای است؟ زیرساخت‌های لازم برای توسعه سواد رسانه‌ای در جامعه کدام است و متولی آموزش سواد رسانه‌ای چه نهادی است؟ این مجموعه سوالات را در گفت‌وگو با دکتر هادی خانیکی استادیار دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و از فعالان و پژوهشگران عرصه رسانه‌ها در میان گذاشته‌ایم که متن آن در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

***

 

* با توجه به  ضرورت آموزش سواد رسانه‌ای و حضور این مهارت و دانش در برنامه های درسی و آموزشی بسیاری از کشورها،چه موانعی برای اجرای آموزش سواد رسانه‌ای در ایران وجود دارد که هنوز توجه کافی به آن مبذول نمی شود؟

به نظر بنده به غیر از آموزش سواد رسانه‌ای هر آموزش دیگری برای مثال آموزش فیزیک نوین را  نیز اگر بخواهیم وارد یک سیستم بوروکراتیک کلیشه ای کنیم با مشکل مواجه می‌شویم.در مسائل آموزشی عدم توجه به رویکرد های نوین یادگیری مانعی بزرگ برای تحقق بسیاری از ایده ها و برنامه هاست.برای مثال در آموزش و پرورش عدم توجه به رویکردهای نوین معضلی به نام  تأخر در اجتماعی شدن نوجوانان را پدید می‌آورد.این موانع در اغلب کشورهای در حال گذار ار جمله ایران وجود دارد..تفکر آموزش در ایران تفکر کهنه ای است. حتی اگر تلقی جیمز پاتر از سواد رسانه‌ای که مجموعه ای از رویکردهایی می‌داند که مخاطبان  فعالانه برای مواجه گزینشی با رسانه ها اتخاذ می‌کنند و به تحلیل و ارزیابی نقادانه نسبت به رسانه ها دست می‌یابند را در  ساختار کهنه ی آموزش و پرورش اجرا کنیم، تلقی از سواد رسانه‌ای آسیب شناسانه خواهد شد  و تلاش می‌شود  که یاد دهند افراد چگونه از رسانه ها استفاده نکنند!در نظام کهنه آموزشی تنها در معرض رسانه  قرار گرفتن مورد توجه است،در حالی که توجه به رسانه موردنظر قرار نمی گیرد.توجه به رسانه امر فرهنگی است، اما در معرض رسانه ها قرار گرفتن امری فنی و سخت افزارانه است.لذا برای مثال سیاست فیلترینگ را در پیش می‌گیریم که امری سخت افزارانه است. مانعی دیگر می‌تواند تفکر مقابله وایستادگی در برابر چیزهای نو خواه تکنولوژی نو و خواه ایده ها و افکار نو باشد.در چالش اول ایده اگر پذیرفته شود تلاش می‌شود تا با سیستم آموزشی و متدهای سنتی تطبیق داده شود اما در چالش دوم به طور کلی ایده های نو بدلیل مقاومت وارد سیستم و جامعه نمی شوند.

* برای عدم تلقی بیمارگونه و آسیب شناسانه از سواد رسانه‌ای چه پیش  زمینه هایی نیاز است؟

گاهی تعریف سودمندی از سواد رسانه‌ای ارائه نمی شود و همین تلقی اشتباه بوجود می‌آید.باید دلایل محکمی از ارزشمندی سواد رسانه‌ای ارائه شود. اگر به گونه ای متقاعدکننده نشان داده شود که سواد رسانه‌ای بستری برای همه رشته های آموزشی است، تعریف درستی ارائه می‌شود. ضمن اینکه  باید مشخص کرد که هدف از آموزش، تمرین و مشق نویسی است یا تربیت شهروندانی که مهارت های ارتباطی را در مدرسه و محیط آموزشی  فراگیرند. برای درک درست از سواد رسانه‌ای در سیستم آموزشی در وهله ی اول باید توجه کافی به نظریات یادگیری و آموزش نوین شود؛مانند چگونگی به کارگیری و پرورش آموزگاران جدید، چگونگی گسترش موضوعات، چگونگی ساختار بندی رشته ها و دوره های آموزشی. فرق فرد باسواد و بی سواد قدرت انتخاب آنهاست، باید در نظام آموزشی به سوی پژوهش محوری رفت و دانش آموزان، پژوهشگر، فعال و منتقد تربیت شوند.

* راهکارهای رفع موانع فرهنگی و بسترسازی برای توسعه سواد رسانه‌ای در جامعه از نظر شما چیست؟

 نمی توان به انتظار نشست تا مفاهیمی مانند عقلانیت و گفت‌وگو و...که زمینه های مناسبی برای آموزش سواد رسانه‌ای است در جامعه کاملا فراگیر شود. سرعت تکنولوژی ها به گونه ای تصاعدی است که نمی توان با فرض اینکه هنوز بسترهای مناسبی در سطح کلان برای آن ایجاد نشده است، مانع ورود آن ها شد و یا در برابر آن ها مقاومت کرد. وقتی مسئله خیلی بزرگ شود ،غیرقابل حل می‌شود. از طرفی دیگر نمی توان حضور این پیش زمینه های توسعه فرهنگی را در بطن و متن جامعه انکار کرد. اگر به جامعه با دید دقیق بنگریم، عقلانیت در درون جامعه از عقلانیت سیستم اجرایی بالاتر است. باید مطالعات موردی و پایلوت های موفقی از سواد رسانه‌ای و اجرای آن داشت و موانع فرهنگی را تا حدودی رفع کرد.این را می‌توان به آموزش ستمدیدگان پائوکو فریره و رویکردهای او مرتبط ساخت. مبنای آموزش سواد رسانه‌ای می‌تواند این گونه باشد.

* توسعه و گسترش سواد رسانه‌ای می‌تواند راهکاری برای مقابله با سیاست های بازدارنده و فیلترینگ منابع خیری و اطلاعاتی در جامعه باشد؟

اساس فیلترینگ احساس مسئولیت شدید نسبت به مصرف رسانه‌ای افراد است. در واقع با این فرض در برابر محتواهای رسانه‌ای سیاست های بازدارنده را اتخاذ می‌کنیم که  افراد قدرت تشخیص  و تمیز محتواهای رسانه‌ای را ندارند.مبنای فلسفی سواد رسانه‌ای تقویت مسئولیت اجتماعی افراد است، به گونه ای که موانعی مانند فیلترینگ برداشته می‌شود، اما فرد را توانمند می‌سازیم که  خود بتواند گزینش کند  و توجه به این امر داشته باشد که چه رسانه‌ای را چگونه استفاده کند.

* سواد رسانه‌ای در چه شرایطی می‌تواند خود نوعی سیاست بازدارنده باشد؟

این به زمینه و  متن بستگی دارد.برای مثال اگر زمینه های فرهنگی مناسبی وجود نداشته باشد، متن نیز به خوبی فهمیده نمی شود، اما این به معنای معیوب بودن متن نیست. در اینجا این متن همان سواد رسانه‌ای است.فهم درست از سواد رسانه‌ای قدرت گزینشگری و انطباق را بالا می‌برد. در مواجهه با هر پدیده ای از جمله رسانه ها دو رویکرد افراط و تفریط وجود دارد؛در یک سر طیف پذیرش و شیفتگی مطلق  و در سویی دیگر منع و مقاومت مطلق است. کنش مناسب توسعه ای انتخاب و انطباق فعالانه است. باید از فرصت هایی که فناوری ها فراهم کرده اند استفاده کنیم و آسیب های آن ها را بشناسیم. فهم معیوب ما از سواد رسانه‌ای در زمینه ی نامناسب فرهنگی چگونگی عدم استفاده از رسانه ها را در برمی‌گیرد. فرد هم از دیدگاه روانشناسانه وقتی منع می‌شود اشتیاق بیشتری برای استفاده از محتواهای منع شده پیدا می‌کند و این دقیقأ رویکردی است که سواد رسانه‌ای را در حکم سیاست بازدارنده تلقی می‌کند.

* مخاطب سواد رسانه‌ای کیست و آیا سواد رسانه‌ای می‌تواند در خدمت گروه های اقلیت، محذوف و یا حااشیه‌ای باشد؟

با تعریف کلاسیکی که از سواد رسانه‌ای وجود دارد، سواد رسانه‌ای در جهت توانمند ساختن شهروندان و در نهایت هر گروه حاشیه ای است. سواد رسانه‌ای می‌تواند در خدمت گروه های اقلیت، زنان و خرده فرهنگ ها باشد.در فرآیند مدرنیزاسیون و دموکراتیزاسیون یکی از مهمترین متغیرها بالا رفتن سواد آموزی است. در جوامع مدنی به میزانی که افراد باسوادتر شوند، نسبت به بهره گیری از رسانه ها، در معرض قرارگرفتن و توجه به رسانه ها آگاه تر می‌شوند.بالا رفتن توانایی انتقادی شهروندان، قدرت گزینشگری آنها را تقویت می‌کند و این به نفع تقویت جامعه ی مدنی است.

* چه نهادی متولی آموزش سواد رسانه‌ای است؟

3 سطح را باید در نظر گرفت؛ سطح دولت، نهادهای مدنی و کنشگری فردی. در سطح دولتی ورود سواد رسانه‌ای به آموزش و پرورش رسمی مورد نظر است.اگر بخواهیم سواد رسانه‌ای به طور کامل فراگیر شود قطعا نیاز به زیر ساخت ها و امکانات وسیع است. دولت باید  ضمن توجه به تئوری های نوین آموزشی و متدلوژی صحیح، بستر کافی را باید برای آموزش سواد رسانه‌ای فراهم کند. در سطح نهادهای مدنی شبکه ها و شهروندان و سازمان های مردم نهاد به بسط سواد رسانه‌ای مبادرت می‌ورزند. در سطح کنشگری فردی نیز سازوکارهایی است که برای مثال والدین برای فرزندان خود در رویارویی با رسانه به کار می‌برند.