- گفتوگو با دکتر علیرضا دهقان
- 1392-05-09 08:11:00
- کد مطلب : 3663
رسانهها قدرت زیادی دارند تا آنجا که میتوانند شما را جادو کنند و سررشته افکارتان را در دست بگیرند. اما اگر به آنها علاقهای نداشته باشید، اگر نتوانند شما را جادو کنند و اگر نتوانند در عقایدتان تغییری ایجاد کنند، باز هم میتوانند دست و پایتان را ببندند و به سکوت وادارتان کنند.
نظریه مارپیچ سکوت چنین ادعایی دارد و میگوید حاکمان رسانهها با حذف تدریجی مخالفان خود میتوانند هر روز تعداد بیشتری را به خاموشان جامعه اضافه کنند.
مقدمه: فریبا نباتی - رسانهها قدرت زیادی دارند تا آنجا که میتوانند شما را جادو کنند و سررشته افکارتان را در دست بگیرند. اما اگر به آنها علاقهای نداشته باشید، اگر نتوانند شما را جادو کنند و اگر نتوانند در عقایدتان تغییری ایجاد کنند، باز هم میتوانند دست و پایتان را ببندند و به سکوت وادارتان کنند.
نظریه مارپیچ سکوت چنین ادعایی دارد و میگوید حاکمان رسانهها با حذف تدریجی مخالفان خود میتوانند هر روز تعداد بیشتری را به خاموشان جامعه اضافه کنند.
شکل گیری نظریه مارپیچ سکوت، تاثیر آن بر مناسبات اجتماعی و سیاسی و اثر تکنولوژی های نوین اطلاعاتی و ارتباطی بر آن از جمله نکاتی است که دکتر علیرضا دهقان دانشیار گروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و معاون آموزشی این دانشکده در گفتار زیر به آن پرداخته است که در ادامه بخش اول آن از نظرتان می گذرد.
***
مارپیچی برای سکوت
نظریه مارپیچ سکوت توضیح شکل گیری افکار عمومی در مورد مسائل و موضوعات مهم است. این نظریه، سکوت گروهی را توضیح می دهد که احساس می کنند نظر و عقیده آنها از نظر تعداد در اقلیت قرار دارد، هرچند ممکن است در واقعیت درست نباشد.
سه تصور یا سه ادعای اصلی نظریه این است که مردم در رفتارها، آمد و شدها و ارتباطات روزمره خود نوعی درک عمومی راجع به افکار عمومی غالب و نظر اکثریت و اقلیت دارند. دیگر اینکه مردم نمی خواهند در گروه اقلیت باشند و از انزوا و فشار گروهی می ترسند و سوم اینکه از ترس انزوا و زیر فشار قرار گرفتن و به خاطر اینکه مورد طعن و تمسخر و یا طرد و بی اعتنایی قرار نگیرند سکوت می کنند.
دست پختی زنانه
این نظریه را خانمی آلمانی به اسم الیزابت نوئل نئومان ارائه کرد. او ابتدا در فصلی از کتاب 'مطالعات پخش رادیو تلویزیونی' که ویراستار آن ایگوچی بود و در سال 1973 در ژاپن منتشر شد نظریه خود را مطرح کرد. این فصل کتاب یادشده با عنوان 'بازگشت به رسانه های قدرتمند' نوشته شده بود. عقیده نوئل نئومان همان طور که در عنوان فصل نشان داده می شود این بود که رسانه ها ی جمعی می توانند در عقیده افراد اثر زیادی داشته باشند ولی چون تحقیق در این مورد آسان نیست کسانی گفته اند رسانه های جمعی اثر فوری بر افراد ندارند. به عبارت دیگر می خواست بگوید بعد از دوره ای که معروف به اعتقاد به اثر محدود رسانه های جمعی است مجددا می توان به مفهوم اثرهای قوی رسانه های جمعی اعتقاد پیدا کرد.
وقتی سر و کله مارپیچ سکوت پیدا شد
اینکه چه عواملی موجب طرح این نظریه شد می تواند متعدد باشد. از جمله این عوامل؛ محیط سیاسی و اجتماعی نظریه پرداز، علاقه و توجه وی به حوزه افکار عمومی و نحوه شکل گیری آن، تحصیلات و تجارب فکری و اثر پذیری از متفکرانی مثل جان لاک و آلکسی دوتوکویل و ژان ژاک روسو بود.
نوئل نئومان که متولد 1916 است و به سال 2010 فوت کرد بخشی از دوران زندگی اش با قدرت گرفتن هیتلر و نازی ها در آلمان مصادف بود. یعنی زمان اوج قدرت هیتلر حدود 20 سال داشت. همان طور که می دانیم تبلیغات در آلمان هیتلری بسیار قوی بود به اضافه اینکه حالت انحصاری داشت یعنی تبلیغات مخالف امکان پذیر نبود و همراه با وحشت و ترس از دستگیر شدن به علت ابراز مخالفت سیاسی بود. این دو نکته یعنی فراگیری رسانه های جمعی و همصدا شدن آنها و ترس از مخالفت و ابراز نظر متفاوت با نظر اکثریت به نوعی در نظریه نئومان دیده می شود که می تواند غیر مستقیم و تلویحا متاثر از محیط سیاسی و اجتماعی در بخشی از دوران زندگی او باشد. همچنین تحصیلات و مطالعات خانم نوئل نئومان در حوزه فلسفه، تاریخ، روزنامه نگاری و مطالعات آمریکا بود. او در سالهای 1937 تا 1940 به آمریکا سفر کرد، در دانشگاه میسوری به تحصیل پرداخت و دکتری خود را در حوزه پژوهش افکار عمومی گرفت.
مارپیچ سکوت نظریه ای در چارچوب بحث کلی شکل گیری افکار عمومی است. ممکن است تصور شود عقیده نئومان در مورد شکل گیری افکار عمومی به شیوه مارپیچ سکوت خاص جامعه آلمان و یا جوامعی است که در آن نوعی انحصار قدرت سیاسی و انحصار رسانه ای برقرار است، ولی ظاهرا نظر وی در مورد آمریکا حداقل در دهه های چهل و پنجاه هم تا حدودی مبتنی بر همین نظریه بود. نوئل نئومان که در 1940 مدت کوتاهی برای یک روزنامه در آلمان نازی کار می کرد در 1941 مقاله ای به نام 'چه کسانی آمریکا را آگاه می کنند؟' نوشت و اظهار داشت رسانه های آمریکا تحت نفوذ سندیکای یهودی قرار دارند. وی مدعی شد یهودی ها مطالب روزنامه ها را می نویسند روزنامه ها را مالک می شوند و انحصار بنگاه های تبلیغاتی را در اختیار دارند و عملا هر طور بخواهند درآمدهای تبلیغاتی را کنترل می کنند. این سابقه نشان می دهد خانم نئومان در مورد جامعه آمریکا و حداقل در مورد عقاید و افکار سیاسی مهم به نوعی به انحصار عقیده و هم صدایی رسانه ها اعتقاد داشته است.
علاوه بر اینها تجارب آموزشی و شغلی او نیز مرتبط با حوزه شکل گیری و سنجش افکار عمومی است که به تدوین نظریه مارپیچ سکوت و توسعه آن کمک کرده است. نوئل نئومان و همسرش اریش پیتر نئومان در 1947 یک موسسه افکار عمومی راه اندازی کردند که معروف ترین و معتبرترین موسسه نظرسنجی در آلمان شد. در مورد تدریس نیز او از 1964 تا 1983 استاد دانشگاه یوهان گوتنبرگ در ماینز آلمان و از 1978 تا 1991 استاد مدعو دانشگاه شیکاگو بود. دو سال هم رئیس انجمن جهانی پژوهش افکار عمومی بود یعنی در فاصله سالهای 1978 تا 1980 .
فعال اما محدود
همان طور که بیان شد، نظریه مارپیچ سکوت ابتدا در سال 1973 در مقاله یا فصلی از یک کتاب مطرح شد. سپس بحث توسعه یافته تر آن در کتابی دیگر تحت عنوان 'افکار عمومی پوست اجتماعی ما' که توسط خود نوئل نئومان نوشته شده بود منتشر شد. این کتاب اولین بار در سال 1980 به زبان آلمانی منتشر شد و ترجمه آن را به انگلیسی انتشارات دانشگاه شیکاگو به سال 1984 منتشر کرد.
البته این بحث اکنون به اندازه ای که برای اولین بار در دهه های هفتاد و هشتاد مطرح شد نفوذ ندارد. سه یا چهار دهه می گذرد و تحولات سیاسی، رسانه ای و تکنولوژیک زیادی رخ داده و از نفوذ و قوت تحلیل این نظریه کاسته شده است. با این حال نباید تصور کرد اکنون این نوع تحلیل و تبیین بی اعتبار است و هیچ نوع کاربردی ندارد. کاربرد این نظریه محدودتر و دشوارتر شده است ولی همچنان می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
چند سال پیش تحقیقی در مورد موضوع ترس یا عدم ترس از صحبت کردن راجع به جدایی طلبان باسک در اسپانیا و فرانسه صورت گرفت. در این تحقیق از نمونه مورد مطالعه پرسیده شد که اگر با بیگانه ای در قطار همسفر باشید آیا ممکن است در مورد جدایی طلبان باسک وارد صحبت شوید؟ پاسخ بسیار ی از افراد این بود که ترجیح می دهند این موضوع را با افرادی غیر باسکی در میان بگذارند تا کسانی که اهل باسک هستند. این پاسخ ها نشان دهنده این است که افراد اسپانیایی و فرانسوی از اینکه در مورد موضوع حساس جدایی طلبی منطقه باسک با طرفداران این جدایی طلبی صحبت کنند نگران هستند. نکته جالب این است که این نگرانی در جامعه اسپانیا و فرانسه وجود دارد که به طور نسبی خیلی آزادتر از جوامع آسیایی و آفریقایی به حساب می آیند.
مارپیچ معکوس
نمونه دیگری از کاربرد این نظریه در یکی دو سال اخیر در مورد دوره حکومت قذافی در لیبی و وضعیت این کشور پس از سقوط قذافی است. سید جواد صالحی در مقاله 'نظریه مارپیچ سکوت و نوستالژی قذافیسم در لیبی' این وضعیت را تشریح کرده است. در این مقاله که پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در شهریور 1390 آن را منتشر کرده است نویسنده می گوید پس از سقوط قذافی طرفداران او که در اقلیت بودند و اعتقاد داشتند که در دوره قذافی نکته های خوبی هم وجود داشته است به خاطر جو سنگین رسانه ها و تمرکز آن ها بر دیکتاتور بودن قذافی امکان این را نداشته اند که عقاید خود را به اندازه کافی در رسانه ها مطرح کنند و بسیاری از حقایق از این طریق پوشیده مانده است بخشی از این حقایق عبارتند از:
پرداخت حقوق به بیکاران تا زمانی که کار پیدا کنند، تحویل آپارتمان مجانی به زوج های که تازه ازدواج کرده اند، پرداخت شهریه تحصیلی به افراد شاغل به تحصیل، عرضه و فروش اتوموبیل به خریداران به قیمت تمام شده، عدم بدهی خارجی، نداشتن گدا و بی خانمان و کارتن خواب در شهرها.
به این ترتیب مشاهده می شود نوعی مارپیچ سکوت معکوس در کشورهایی که دچار حکومت های دیکتاتوری هستند ممکن است اتفاق افتد. با این توضیح که مثلا در حاکمیت قذافی مخالفان وی به خاطر یکپارچگی و یک صدایی رسانه ها و ترس افراد از دیکتاتور، ممکن است نتوانند اظهار نظر کنند و زمانی که دیکتاتور سقوط می کند از آنجایی که به هر حال حاکم سقوط کرده دیکتاتور بوده و انتخابات آزادی برگزار نمی شده است نوع دیگری از یکپارچگی رسانه ای بر علیه دیکتاتوری و تقبیح آن روی می دهد و کسانی که در دوره قبل وضعیت برخورداری در حکومت داشته اند به خاطر ترس از متهم شدن به طرفداری از دیکتاتوری، نمی توانند امتیازات دوره قبل را اظهار و یا از وضعیت جدید انتقاد کنند.
به هر حال مقصود این است که این نظریه همچنان در وضعیت ها و شرایط خاص قوت تحلیلی و تبیین کنندگی دارد ضمن اینکه هرچه دموکراسی توسعه پیدا می کند و رسانه ها از حالت یک صدایی دور می شوند چه به دلیل رشد سیاسی و توسعه دموکراسی و چه به خاطر تغییرات تکنولوژیک این نظریه کاربرد محدودتری پیدا می کند.
دنیای مجازی موفق می شود
یکی از تغییرات تکنولوژیک که در عدم کاربرد این نظریه موثر در شرایط فعلی افتاده ارتباطات فضای مجازی است در فضای مجازی امکان برقراری شرایط یک صدایی و جلوگیری از تنوع عقاید و نظرها کمتر است. از طرف دیگر در این فضا افراد نگرانی از عکس العمل منفی دیگران ندارند و ترس از انزوا همانند ارتباطات افراد در فضای فیزیکی نیست. بنابراین با وجود فضای مجازی که در مورد آن کنترل دولتی وجود نداشته باشد شکل گیری افکار عمومی در قالب مارپیچ سکوت چندان محتمل نیست. اگر شرایط مساعد برای این وضعیت در فضای فیزیکی وجود داشته باشد آزادی های موجود در فضای مجازی می تواند آن را خنثی و کم اثر کند.
هم این هم آن!
اگر به تاریخ زندگی و تاریخ شکل گیری این نظریه توجه داشته باشیم پاسخ این سوال که مسئله مطرح شده در این نظریه با وجود رسانه های فراملی و تکنولوژی های نوین اطلاعاتی و ارتباطی چگونه ممکن است تا حدودی روشن می شود. این نوع نگاه به شکل گیری افکار عمومی مستلزم حضور عوامل و شرایط سیاسی، فرهنگی و رسانه ای خاص است. مهم ترین نکته در پیش بینی کنندگی و قوت تبیین این نظریه انحصار رسانه ای نسبتا طولانی است اگر انحصار رسانه ای شدید برقرار نباشد و حتی اگر این انحصار رسانه ای وجود داشته باشد ولی کوتاه مدت باشد آنچه در نظریه گفته شده است یعنی عدم امکان اظهار نظر اقلیت فکری و سیاسی و بزرگ نمایی غیر واقعی گروه اکثریت رخ نخواهد داد. چرا تبلیغات نظامی و سیاسی در جنگ جهانی دوم خیلی موثر بود؟ دلیل اش این است که دسترسی به رسانه های دشمنان اندک بود، وقتی هم که در مواردی این دسترسی به لحاظ فنی امکان پذیر بود افراد از ترس اینکه جاسوس و خائن معرفی شوند به رادیوی دشمن گوش نمی کردند واگر هم گوش می کردند جرئت نمی کردند آنچه را شنیده اند با دیگران در میان بگذارند.بنابراین باید توجه داشته باشیم که در چه شرایطی این نظریه می تواند به کار گرفته شود.
در وضعیت کنونی و در شرایطی که در بیشتر کشورها به رسانه های فراملی دسترسی وجود دارد و اینترنت مرزهای ملی را به لحاظ رسانه ای در نوردید، شرایط پیش بینی شده در نظریه مارپیچ سکوت کمتر تحقق پیدا می کند. در عین حال و با وجود رسانه های فراملی مواردی پیش می آید که در موضوعات خاص، رسانه های فراملی و رسانه های داخلی هم صدا می شوند و نوعی انحصار پیام رسانه ای پیدا می شود مثل عراق بعد از سقوط صدام و لیبی پس از سقوط قذافی. در این نوع موارد نیز همه رسانه ها یک صدا بر دیکتاتوری بودن حکومت ساقط شده تمرکز می کنند و بخشی از واقعیت ها گفته نمی شود.