- گفت و گو با عبدالصمد خرمشاهی وکیل پایه یک دادگستری
- 1392-06-04 03:28:00
- کد مطلب : 3674
وکالت مهمترین پروندههای رسانهای را برعهده داشته است. افسانه نوروزی، کبری رحمانپور، شهلا جاهد، حادثهی ورزشگاه آزادی، کوی دانشگاه تهران و رکسانا صابری از جمله مهمترین پروندههایی است که عبدالصمد خرمشاهی وکیل پایه یک دادگستری طی سالهای گذشته وکالت آنها را قبول کرده است.
در جلسۀ نهایی بعضی از این دادگاهها موکلان او تبرئه شدهاند؛ در بعضی از آنها به پای دار رفتهاند و پروندههای بعضی از آنها همچنان باز است. اما فارغ از نتیجۀ این دادرسیها آنچه عبدالصمد خرمشاهی را به شهرت رسانده است ارتباط خوب او با رسانهها و اطلاعرسانی دربارۀ پروندههای در جریان بوده است.
مقدمه: سمیرا سلطانی - وکالت مهمترین پروندههای رسانهای را برعهده داشته است. افسانه نوروزی، کبری رحمانپور، شهلا جاهد، حادثهی ورزشگاه آزادی، کوی دانشگاه تهران و رکسانا صابری از جمله مهمترین پروندههایی است که عبدالصمد خرمشاهی وکیل پایه یک دادگستری طی سالهای گذشته وکالت آنها را قبول کرده است. در جلسۀ نهایی بعضی از این دادگاهها موکلان او تبرئه شدهاند؛ در بعضی از آنها به پای دار رفتهاند و پروندههای بعضی از آنها همچنان باز است. اما فارغ از نتیجۀ این دادرسیها آنچه عبدالصمد خرمشاهی را به شهرت رسانده است ارتباط خوب او با رسانهها و اطلاعرسانی دربارۀ پروندههای در جریان بوده است. خرمشاهی در گفت وگو با مدرسه همشهری دلیل رسانهای شدن پروندههایش را ارتباط آنها با مسائل جامعه میداند و معتقد است رسانه ها و مطبوعات در مطرح کردن این پروندهها وظیفه خود را درست انجام داده اند. گفت وگویی که در ادامه میخوانید به دلایل رسانهای شدن یک پرونده، چگونگی پوشش خبری آن و تأثیر پوشش خبری رسانهها بر افکار عمومی و رأی دادگاه میپردازد.
شما در سالهای گذشته وکالت پروندههای جنجالی زیادی را بر عهده داشتهاید. فکر میکنید چه عواملی باعث میشود یک پرونده به طور عام و پروندههای موکلان شما به طور خاص مورد توجه رسانهها قرار بگیرد؟
یک بار یکی از کانالهای صدا و سیما این سؤال را برعکس مطرح کرد. گفت: آقای خرمشاهی چرا شما همیشه پروندههای جنجالی را انتخاب میکنید؟ به آنها گفتم پروندههای جنجالی مثل یخچال فریزر نیست که من بروم آنها را انتخاب کنم. پروندهای جنجالی میشود که من سالها دنبال آن میدوم و سوژه میشود. من برای پرونده افسانه نوروزی هشت سال دوندگی کردم. این چیزی نبود که من انتخاب کنم. افسانه نوروزی متهمی بود که حق دفاع مشروع داشت. او از خودش دفاع کرده و یک نفر را کشته بود. این مساله مشمول دفاع مشروع است که در قانون هم آمده است ، منتهی مراتب دادگاه به آن توجه نکرده بود. ما این موضوع را پیگیری کردیم. هشت سال من به کیش و بندرعباس میرفتم و میآمدم. کار و زندگی من همین شده بود. افسانه نوروزی دو بار تا پای چوبه دار رفت و برگشت. در این ماجرا رسانه ها و مطبوعات هم تحت تأثیر قرار گرفته بودند. به هر حال این پرونده دربارۀ دفاع زن در مقابل حملۀ یک مرد بود . زن مکلف است از ناموس خود دفاع کند و به لحاظ شرعی هم این یک تکلیف است. این مشکل که در قانون هم نوشته شده مبتلابه بخشی از جامعه یعنی زنان است. بارها این موضوع در مجلس مطرح شد و از او دفاع کردند. همۀ زنها فارغ از نوع تفکر سیاسی یا اجتماعی از او دفاع میکردند ،چون بحث دفاع مشروع در قانون و فقه آمده است و جامعه نمیتوانست به این مسئله بیتفاوت باشد. بنابراین در جامعه انعکاس پیدا کرد. برای همه زنها سؤال پیش آمد که در چنین مواقعی چه باید کرد؟ اگر کسی خواست این کار را انجام بدهد باید بایستیم این کار انجام شود ، در آن صورت دیگر آبرو و حیثیت ما رفته است؛ اگر بخواهیم دفاع کنیم و متجاوز را ناقص کنیم یا بکشیم باید دیه بدهیم یا مثل خانم نوروزی به ما حکم قصاص میدهند. چه باید کرد؟ این چه باید کرد که دغدغۀ فکری بسیاری از زنان شده بود ، سوژه و خوراکی مهم برای مطبوعات و رسانه ها بود. خوراک روزنامههای زرد نبود که معمولا موضوعی کم اهمیت را بزرگ کنند. چون این موضوع خود بزرگ بود. بحث دفاع مشروع بحث بسیار حساس، مهم و خطیری در قانون مجازات اسلامی است. اگر زن در رفع تهاجم باعث صدمه دیدن و قتل فرد مهاجم شود نباید مجازات داشته باشد. در پرونده خانم نوروزی با وجود نظر کارشناسان- پنج کارشناس پلیس و پزشکی قانونی- که میگفتند این خانم از خودش دفاع کرده است، دادگاه حکم قصاص داد و این نظریه را نپذیرفت. بعد دوباره آن حکم نقض شد و باز هم دادگاه مُصر بود او باید مجازات شود. در این شرایط جامعه بشدت برانگیخته و نگران شده بود.
فکر میکنید در پروندههای دیگر عاملی شبیه به این وجود داشته که آنها را رسانهای کرده است؟
نه. این یک مورد چون که دفاع مشروع دغدغۀ زنان است به درستی انعکاس پیدا کرد. وظیفۀ مطبوعات هم این است که چنین موضوعاتی را انعکاس و بازتاب بدهند تا به نوعی برای محاکم جا بیفتد که به ماده 630 و 625 توجه کنند. این خانم ثابت کرد از خود دفاع کرده پس چرا حکم قصاص به او داده شده است؟ مطبوعات آئینه تمام نمای جامعه است، رسالت مطبوعات در قالب روزنامه، هفته نامه، ماهنامه و به طور کلی رسانه های جمعی همین است که بدون بزرگ یا کوچک کردن مسئله ای آن را منعکس کند. در اینجا مطبوعات موضوع را آ بزرگ یا گراندیسمان نمیکردند بلکه همان را بازتاب میدادند. در بخش دیگر من توجه شما را به پرونده شهلا جاهد معطوف میکنم. شهلا جاهد یک زن صیغهای، معشوقه یا زن دوم بود که البته بهتر است به آنان زنان سایه بگوییم. متأسفانه در زندگی خیلی از مردها این زنان نقش دارند. این مرد یا مردها زن و زندگی دارند ولی در کنار آن زن صیغهای میگیرند یا معشوقه دارند. در اینجا ما نمیتوانیم صورت مسئله را پاک کنیم. این واقعیت وجود دارد. پروندهی شهلا یک دمل چرکین بود که این موضوع را باز کرد. چرا موضوع این پرونده این قدر انعکاس پیدا کرد؟ شهلا در زندگی یک ورزشکار شناخته شده نقش سایه، معشوقه یا زن صیغهای را داشت. حقوق این زنان چیست؟ اصلاً این مردها میتوانند چنین کاری بکنند؟ حقوق مردها چیست؟ همه اینها جمع شد تا آن جنایت پیش آمد. اینجا بحث برخورد زن اول و قانونی است که به همسرش باور دارد، و پایبند به زندگی خانوادگی خود است با کسی است که وارد زندگی شخص دیگری شده است چون انتظارات کمتر یا جاذبههای بیشتری برای مرد دارد. او هم برای خودش حق و حقوقی قائل است. مثلاً در این فیلم مستند ساخته خانم افضلی میبینید که شهلا میگوید: شب عید است. ناصر پیش زنش رفته است. خدایا من شب عیدی کجا باشم و با کی باشم. اینها واقعیت است. شعر و قصه نیست و حداقل مبتلابه تعدادی از زنان است که در این جامعه زندگی میکنند.
من میتوانم این طور برداشت کنم که این قبیل مسائل و معضلات اجتماعی به خاطر طرح و انتشار رسانه ای چنین پروندهها یی به دغدغه اجتماعی مردم تبدیل شده است و از سوی دیگر این پروندهها رسانهای شدهاند برای این که رسانه ها و مطبوعات تلاش کرده و می کنند نیاز مردم به دانستن دربارۀ این موضوعها را برآورده کنند؟
بله. اینها مثل دملهای چرکین جامعه است وقتی این دمل چرکین سر باز میکند خواهناخواه توجه افکار عمومی به آن معطوف میشود. حداقل در ارتباط با پرونده شهلا فیلم ساختند، کتاب نوشتند، و دهها نفر خبرنگار، داستان نویس و مستندساز اینجا آمدند. این نشان میدهد که اینها دغدغه مردم است، وگرنه چرا مستند ساز راجع به این موضوع فیلم میسازد یا فیلمنامه مینویسد. برای این که اینها واقعیت های دردناک زندگی اجتماعی است و در دل جامعه وجود دارد. در پروندۀ کبری رحمانپور ملقب به عروس بیستساله یا عروس سیاه بخت که دوازده سال در زندان بود. او نمونۀ دختری است که در فقر و تنگدستی بزرگ شده بود و خانوادۀ فقیری داشت. خالهاش در جایی که خدمتکار آنجا بود کبری را با یک پیرمرد 65 ساله آشنا میکند. به امید این که این دختر، زن آن آقا بشود و از قِبَل این ازدواج نامتعارف پولی دستش بیاید و به زندگی پدر و مادرش برسد. متأسفانه وقتی کبری به آنجا میرود نه تنها آرزویش برآورده نمیشود بلکه او را تحقیر و از خانه بیرون میکنند تا جایی که تصمیم می گیرد خودکشی کند، اما برمیگردد ولی باز هم او را تحقیر میکنند . این مسائل به درگیری با مادرشوهر منجر میشود و در نتیجه قتلی اتفاق میافتد. اما در اینجا توجه چه کسانی به چنین پرونده ای جلب میشود؟ دخترانی که قربانی فقر و فاقه هستند. دخترانی که برای خودشان آرزو ها و اهدافی دارند اما توانایی مالی ندارند. این قبیل دختران در جامعه ما کم نیستند به همین دلیل توجه بخش وسیعی از افکار عمومی به چنین پرونده ای جلب می شود جلب میشود.
به نظر شما میتوانیم بگوییم رسانه ها و مطبوعات با توجه به شناختی که از جامعه دارند این افراد را به نمادی از مشکلات جامعه تبدیل کردهاند؟
نه. من قبول ندارم که از رسانه ها و مطبوعات به صورت انتزاعی و مستقل از جامعه حرف بزنیم . مطبوعات جزئی از پیکرۀ جامعه است. مطبوعات یعنی نمایندگان مردم و خبرنگار نمایندۀ مردم است. از طرف مردم مینویسد و اتفاقات را بازتاب میدهد. آنها را نه آگراندیسمان و بزرگنمایی میکند نه کوچک. آنچه در جامعه اتفاق میافتد آن را انعکاس میدهد. این بخشی از وظایف مطبوعات است. اگر پرونده یا موضوعی مورد توجه مردم نباشد آیا واقعاً مردم از آن استقبال میکنند؟ نه، مورد استقبال قرار نمیگیرد. در این صورت قطعاً رسانه ها و مطبوعات هم پیگیر آن موضوع یا پرونده نخواهند شد. اما مسلم بدانید بازتاب مطالب مورد توجه و مبتلابه مردم در روزنامهها و رسانه هاست . من نمیخواهم یکسره از نقش مثبت مطبوعات دفاع کنم. طبعاً نقاط ضعف هم وجود دارد برای این که خبرنگاران حادثه نویس یا اجتماعی نویس ما حرفهای نیستند. در ایران ما خبرنگار حرفهای کم داریم. مثل خارج نیست که فرد از بدو جوانی در کار خبرنگاری باشد. نه، اینها به صورت اتفاقی میآیند و دورههای لازم را نمیبینند. خبرنگار حادثه نویس ما تحصیلات حقوقی یا دانش حقوقی کمی دارد. همین مساله ممکن است موجب خطای خبرنگار شود .
فکر میکنید پوشش خبری رسانهها میتواند به رأی دادگاه ضربه بزند؟
صرف نظر از این که تأثیرات مطبوعات تا چه اندازه است قطعاً مطبوعات میتوانند در رأی محاکم تأثیر بگذارند. البته من به وجه مثبت آن فکر میکنم نه وجه منفی. شما به پروندههایی مثل خفاش شب، سعید حنایی و ... نگاه کنید. در این پروندهها آن قدر متهم زیر ذرهبین میرود و به او حمله میشود که پیش از دادگاه این فرد محکوم است. زمانی که من میخواستم پرونده شهلا جاهد را قبول کنم به من حتی میگفتند آقای خرمشاهی شما میخواهی از شهلا جاهد دفاع کنی؟ این که اصلاً آمده و اقرار کرده است. شما شخصیت خودت را از دست میدهی، از او دفاع نکن. در حالی که به نظر من این اشتباه است که قبل از محاکمه کسی را محکوم بکنیم. حتی این عملکرد بر وکلای تسخیری ما تأثیر داشت. من آن موقع چند مطلب هم نوشتم. وکیل تسخیری میخواهد دفاع کند، میبیند مردم همه هجوم آوردهاند: اعدام باید گردد. نابود باید گردد. وکیل وظیفۀ اصلی خود را هم فراموش میکند. من به عنوان وکیل از حقوق قانونی متهم دفاع میکنم نه از نفس عمل او. وقتی در دادگاه از او دفاع میکنم برای این که خود را با جماعت همسو کنم میگویم بله، باید اعدامش کنید. به عنوان مثال در پروندۀ کوی دانشگاه که دربارۀ آن بحث زیادی مطرح بود، مطبوعات خیلی تأثیرگذار بودند. حادثۀ بزرگی هم بود. اما دادگاه تحت تأثیر این جو بود یعنی دقیقاً مطبوعات تأثیر خود را گذاشته بودند. در حالی که قاضی بایستی فارغ از آنچه میگذرد تصمیم قانونی خود را بگیرد. باز هم تصریح بکنم یک موقع مطبوعات به عنوان نمایندۀ افکار عمومی رأی خود را میدهند و این میتواند تأثیرگذار باشد. در این بخش قضیه من حرفی ندارم. ولی در بعضی موارد میبینیم به اصطلاح نگرش یا موضعگیری مطبوعات با واقعیتها زیاد همخوانی نداشته است و تأثیرات منفی میگذارد.
یعنی ممکن است رسانهها بر رأی قاضی تأثیر گذار باشند؟ در ماجرای اعدام زورگیرها این بحث مطرح شد که دادگاه تحت تأثیر رسانهها و به ویژه افکار عمومی این حکم را به سرعت صادر کرده است.
بله ممکن است بر رأی قاضی هم تأثیر گذار باشد. من دربارۀ محاربه مطلبی نوشتهام که چه کسانی محارب هستند و الآن دیگر نمیخواهم دربارۀ آن صحبت کنم چون اعتبار امر را مختومه پیدا کرده است. اما شاید صحیح نباشد ابتدا به ساکن و تحت شرایطی ما افکار عمومی را تهییج کنیم. چون ممکن است دادگاه تحت تأثیر این افکار بخواهد رأی بدهد تا بتواند افکار عمومی را راضی کند. در حالی که اینجا رسانهها میتوانند نقش تعدیل کننده داشته باشند. بنابراین به نظر من نقش رسانه خیلی مهم است و بخشی از آن به این موضوع برمی گردد که به خبرنگاران آموزش لازم داده شود که بتوانند نقش و رسالت واقعی خود را ایفا کنند.
به نظر شما رسانهها در پوشش خبری یک دادگاه باید چه ملاحظاتی را در نظر بگیرند؟
وقتی پرونده ای سوژه رسانه ها و مطبوعات میشود وظیفۀ رسانه ها این نیست که این سوژه را بزرگنمایی کنند یا برعکس. این ظرف هر اندازه است، همان را باید بازتاب بدهند. چه بسا پرداختن بیش از حد به یک مطلب،اطلاع نداشتن از مفاهیم حقوقی ، موازین قضایی یا رویهها نوعی اعوجاج ایجاد بکند و در آراء تأثیرگذار باشد. زمانی از وکیل یک چهرۀ منفی نشان میدادند یعنی هر چه آدم کلاهبردار و شیاد بود وکیل میشد و این خلاف واقعیت جامعه است. وکلا عموماً این طور نیستند. اخیراً من خانمی را در یک سریال دیدم که جوان است و ماشین آخرین مدل سوار میشود، دفتر آن چنانی دارد و طرف مقابل از او خواهش میکند: خانم وکیل! تو رو خدا! این هم بزرگنمایی است. رسانهها باید تلاش کنند واقعیتها را تحریف نکنند. الآن کسانی که میخواهند وکیل شوند، نگاه میکنند این خانم وکیل جوان ماشین آخرین مدل دارد؛ دفتر شمال شهر دارد؛ منشی دارد؛ کارآموز دارد. در حالی که یک وکیل حداقل باید هشت سال وکالت کند تا بتواند کارآموز داشته باشد. این نشان میدهد که چنین تصاویری از وکلا دور از واقعیتاست. به طور کلی مطبوعات، رادیو و تلویزیون و همۀ مواردی که مصداق رسانۀ جمعی هستند باید بازتاب دهندۀ واقعیتها باشند البته تشخیص واقعیت هم کار سختی است، این حکم کلی است. آنچه من میشنوم، میبینم و میگویم کدام واقعیت است. اینها احتیاج به کار کردن، آموزش و مطالعه دارد. یک خبرنگار و نویسنده نیاز دارد که تاریخ، روانشناسی، رمان، شعر و حقوق بخواند. . تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی ایران را بداند. این طوری زمانی که میخواهد مطلبی بنویسد عقبه ذهنی اش خالی نیست. خبرنگاری که درکی از عمق و جوانب مختلف مسائل نداشته باشد ممکن است خبرها را پائین و بالا یا کوچک و بزرگ کند.
علاوه بر بحث آموزش خبرنگاران برای این که بتوانند جریان یک دادرسی را خوب گزارش کنند، آیا در کشورهای دیگر رویههایی برای کار خبرنگار در حوزه های حقوقی و قضایی وجود دارد مثلاً خبرنگار میتواند در جریان دادرسی با شاهدان مصاحبه کند؟
اصل بر این است که دادگاهها علنی است. مگر مواردی خلاف عفت عمومی یا امنیت ملی باشد یا به درخواست طرفین یا مواردی که در ماده 188 قانون آئین دادرسی کیفری مشخص شده است. در این صورت دادگاه تصمیم گیرنده است که دادگاهی علنی باشد یا نه. وقتی غیر علنی است گوشزد میکنند که شما مجاز نیستید این اخبار را درج کنید یا انتشار بدهید. اما وقتی علنی است منعی نیست. بستگی به نوع برداشت خبرنگار از جلسه دادگاه دارد که از این جلسه چه چیزی عایدش میشود خیلی وقتها متهم موارد دیگری را گفته است و در حقیقت آنچه را گفته قابل تأمل و بررسی بوده است اما یک خبرنگار برداشت دیگری کرده است و مطالبی به ضرر او نوشته است. یعنی از زبان او نوشته ولی برداشت خودش بوده است. بعد میبینیم متهم زیر ذرهبین رفته است. اغلب کسانی که به من وکالت بدهند میگویند آقا در روزنامه این حرف را نوشتهاند در حالی که پسر ما چنین حرفی نزد یا چنین منظوری نداشت و این مسئله به هر حال در اذهان تأثیرات منفی دارد.
پس به نظر شما مشکل و منعی وجود ندارد که خبرنگار با شاهد ماجرا در جریان دادرسی صحبت کند؟
نه. خبرنگار اگر بخواهد از موضوعی گزارش تهیه کند باید از تمام زوایا مطلع باشد و استلال و دلایل تمام طرف ها موضوع را بشنود و بی طرفانه و بدون داوری و قضاوت و اعمال نظر شخصی گزارش کند.
آیا ممکن است مصاحبه با شاهد ها در روند دادگاه اختلال ایجاد کند؟
نه. دادگاه وظیفۀ خود را میداند. حتی افراد را در وقت استماع شهود به صورت انفرادی دعوت میکند که به جلسۀ دادگاه بیایند و حرفهایشان را بزنند. دادگاه به وظیفۀ خودش واقف است و تأثیری در روند دادگاه نخواهد داشت.
آیا این امکان وجود دارد که وکیل یا متهم با مصاحبه با رسانهها بخواهد افکار عمومی را به سمت خود جلب کند؟ مثلاً در دادگاه کهریزک برخی مطرح کردند متهم با درز اطلاعات دادگاه غیرعلنی تلاش کرده است افکار عمومی را با خود همسو سازد. آیا شما با این بحث موافق هستید؟
پروندهی کهریزک بحث جداگانه ای داشت. آنجا وکلا عنوان کردند ما نمیتوانیم اعلام کنیم در دادگاه چه گذشته است. اما متهم به صورت علنی با خبرنگاران صحبت کرد. در حقیقت خواستند یک سری خبر رسانی بکنند. در حالی که وقتی دادگاه غیرعلنی است اصل بر این است که نباید مذاکرات و صورت جلسات آشکار شود. این موضوع به موقعیت یا شخصیت آن شخص برمیگردد. ربطی به خبرنگار ندارد. آنجا هم این بحث مطرح شد که چرا به ایشان این حق داده شد که مصاحبه کند و چرا این حرفها را گفت.
به هر حال به نظر میرسد در چنین مواردی متهم تلاش میکند از رسانه سوء استفاده کند.
بله. اما این شکل از استفاده از موقعیت و برخلاف قوانین خبررسانی است. در مورد کهریزک به طور خاص استدلال متهم این بود که من باید خبرها را بگویم. در حالی که دادگاه اجازه نداده بود. این موضوع در قانون مشخص است. وظایف دادگاه هم مشخص است و اگر استثنائاتی هم پیش میآید این دیگر ربطی به کار خبرنگار یا دادگاه و وکیل ندارد. شخصی مرتکب خلافی شده است یا به قول شما از موقعیت خود سوءاستفاده کرده است. ولی من این را هم به شما بگویم خبرنگار دنبال خبر است و دنیا، دنیای رقابت است. خبرنگار سعی میکند در اسرع وقت خبرهای تازه، زنده و دست اول را انعکاس بدهد. این وظیفۀ خبرنگار است. نمیتوان انتظار داشت خبرنگار منتظر بماند تا خبر کهنه شود بعد آن را گزارش کند. بنابراین من فکر میکنم ایرادی نیست. وظیفۀ خبرنگار است که در چارچوب صحیح اطلاعات را بگیرد. من روشهای غیرقانونی را قبول ندارم. مثلاً به کسی زنگ بزند، خود را یک نفر دیگر معرفی کند و بعد این حرفها را علیه همان فرد استفاده کند تا خبر بگیرد. اینها با روح حرفه خبرنگاری همخوانی ندارد. اما کسب خبر به شکل صحیح درست است.