• گفت‌وگو با دکتر علی‌اصغر سلطانی
  • 1393-04-04 09:32:00
  • کد مطلب : 3735
معناکاوی در رسانه‌ها

تحلیل گفتمان ریشه در تلاش‌هایی دارد که به جای علت کاوی در پی یافتن معنا بوده‌اند. تحلیل گفتمان ریشه در مطالعات زبان شناسی دارد که به حوزه مطالعات سیاسی و فرهنگی نیز وارد شده است. با توجه به سطحی نگری رویکرد پوزیتویستی در پژوهش‌های ارتباطی و رسانه‌ای و ایدئولوژی‌های نهفته در زبان رسانه‌ای ، توجه به معناکاوی پیام‌های رسانه‌ای و اقبال به رویکردهای کیفی از جمله تحلیل گفتمان ضرورتی بی‌بدیل است.

مقدمه: مژگان فراهانی- تحلیل گفتمان ریشه در تلاش‌هایی دارد که به جای علت کاوی در پی یافتن معنا بوده‌اند. تحلیل گفتمان ریشه در مطالعات زبان شناسی دارد که به حوزه مطالعات سیاسی و فرهنگی نیز وارد شده است. با توجه به سطحی نگری رویکرد پوزیتویستی در پژوهش‌های ارتباطی و رسانه‌ای و ایدئولوژی‌های نهفته در زبان رسانه‌ای ، توجه به معناکاوی پیام‌های رسانه‌ای و اقبال به رویکردهای کیفی از جمله تحلیل گفتمان ضرورتی بی‌بدیل است. دکتر علی‌اصغر سلطانی مؤلف کتاب  'قدرت، گفتمان و زبان' درباره ریشه‌ها، رهیافت‌ها و چگونگی به کار گیری تحلیل گفتمان در رسانه‌ها با مدرسه همشهری گفت وگو کرده‌اند که حاصل آن در ادامه از نظر‌تان می‌گذرد.

***

-تعریف های گوناگونی که از تحلیل گفتمان ارائه شده است؛این تعریف ها گاهی کاملاً متفاوت با یکدیگر است.شما چه تعریفی  از تحلیل گفتمان دارید؟

بله کاملا درست است.تحلیل گفتمان در هر رویکردی به شکلی خاص تعریف می شود.گفتمان یک رهیافت واحد نیست و اجماعی بر سر تعریف آن وجود ندارد ودیدگاه های مختلف دستورالعمل های خاص خود را پیشنهاد می کنند.برای مثال گفتمان را می توان تنها بخشی از کاربرد زبان در یک شرایط زمانی و مکانی خاص دانست. تعریف افرادی همچون لاکلاو و موف از تحلیل گفتمان مبتنی بر تعبیری فوکویی از تحلیل گفتمان است و مبین نوعی نظام معنایی کلان است که بخش هایی از حوزه اجتماع را دربر می گیرد و اندیشه ها،احساسات و رفتار سوژه ها و نهادها را تحت سیطره خود می گیرد. فرکلاف از جمله زبان شناسان انتقادی است که تحلیل گفتمان انتقادی را مطرح می کند و گفتمان را تلفیقی از فرآیندهای تولید،توزیع  و مصرف متن،تحلیل متن و تحلیل اجتماعی-فرهنگی رخداد گفتمانی می داند.بنابراین دیدگاه های مختلفی در این حوزه وجود دارد.

 

-ریشه های نظری تحلیل گفتمان چیست؟رهیافت های مختلف در تحلیل گفتمان کدامند؟و مفروضات مشترک میان این رهیافت ها چیست؟

ریشه های نظری تحلیل گفتمان به طور کلی شاید به یونان باستان و رتوریک برمی‌گردد. اما در دوره معاصر یکی از ریشه های تحلیل گفتمان را می توان در زبانشناسی ساختگرای آمریکا جستجو کرد در واقع هریس اولین کسی بود که در میان زبانشناسان اصطلاح تحلیل گفتمان را برای تحلیل روابط میان جملات و بندها به کار برد.

اما ریشه دیگر تحلیل گفتمان را شاید بشود در زبانشناسی نقشگرا و جامعه شناسی زبان در اروپا جستجو کرد. در اینجا تعریف متفاوتی از گفتمان ارائه می شود و تحلیل گفتمان را تحلیل زبان به هنگام کاربرد اجتماعی آن در نظر می‌گیرند و تحلیل نقشی که زبان در تعاملات اجتماعی ایفا می‌کند. همین نوع رویکرد هست که به تدریج در دهه نود منجر به شکل گیری تحلیل گفتمان انتقادی عواملی مانند قدرت و ایدئولوژی را هم وارد تحلیل کرد و در واقع سعی کرد با عبور از سطح توصیف به تبیین دست پیدا کند.

اما تحلیل گفتمان از سوی دیگر در خارج از حوزه زبان و زبانشناسی هم مد نظر قرار گرفت. در واقع بعد از چرخش زبانی که در فلسفه غرب در قرن بیستم رخ داد نقش زبان در شیوه فهم انسان از هستی و شکل گرفتن تعاملات اجتماعی در درون زبان برجسته و باعث شد که نگاه ویژه ای به زبان در علوم انسانی به طور کلی و فلسفه سیاسی اجتماعی به طور خاص شکل بگیرد که منطبق با آن در آثار روشنفکرانی مثل فوکو تعریف خاصی از گفتمان شکل بگیرد و بر اساس آن گفتمان نظام معنایی کلانی تعریف شد که تعین بخش نه تنها زبان، بلکه اندیشه و رفتار آدمی است.

رهیافتهای مختلف تحلیل گفتمان آن چنان متنوع هستند که قائل شدن به مفروضات مشترک میان آنها کمی دشوار است. اما اگر رهیافتهای مختلف تحلیل گفتمان انتقادی و رویکردهای پساساختگرایانه به گفتمان را در نظر بگیریم، شاید بتوانیم بگوییم که  وجه اشتراک همه آنها پذیرفتن اصول برساختگرایی اجتماعی است. یعنی این که دانش هویت و فرهنگ بشری به طور کلی برساخته هایی اجتماعی اند که در داخل زبان و گفتمان شکل گرفته اند و از خود جوهر و مبنای مستقلی ندارند.

 

-اگر بپذیریم واقعیت به طور اجتماعی ساخته می شود و حقایق توسط گفتمان ها تولید می شوند،نقش محقق چیست؟آیا نقش محقق تولید حقایق فارغ از بار ایدئولوژی است؟چه کسی بطور کامل از ساخت گفتمانی جهان آزاد است تا بتواند این تفکیک را انجام دهد؟

زبان بشری و به طور خاص گفتمانها مانند عینکی هستند که از چشم بردارید چیزی را نمی بینید و اگر بگذارید واقعیت را کانالیزه شده می بینید. بنابراین راهی برای فرار از نقش تحریف کننده زبان و گفتمان وجود ندارد. محقق و غیرمحقق هم ندارد. تنها فرق محققان و اهل علم با کسانی که به نقش زبان آگاه نیستند، این است که محققان دقیقا به خاطر همین کارکرد زبان، مطلق نگر نیستند.یکی از کارکردهای تحلیل گفتمان این است که محقق را از جمود فکری، مطلق نگری و استبداد اندیشه دور نگه می دارد. هیچ شخصی از قیودات آزاد نیست و کسی نمی تواند ادعای این را داشته باشد که به ساخت گفتمانی فارغ از ایدئولوژی دست می‌یازد. محققان صرفا در برملا کردن ایدئولوژی ها نقش ایفا می کنند و به کارکرد زبان در بازتولید ایدئولوژی ها واقف هستند.

  

-روش تحلیل گفتمان توان بررسی چه موضوعاتی را دارد؟ و برای بررسی چه موضوعات و پدیده هایی مناسب تر از سایر روش هاست؟

یکی از مشکلاتی که تحلیل گفتمان دارد اتفاقا همین مسئله است که عده ای آن  را با روشی همچون تحلیل محتوا مقایسه می کنند.روش تحلیل محتوا یک راه مشخصی دارد و دستورالعمل مشخصی را برای متن مورد بررسی تجویز می کند.در تحلیل گفتمان با توجه به رهیافت های گوناگون،گاه دو سویه آن، در تضاد با یک دیگر هستند.همان طور که عرض کردم توان گفتمان را بخشی از کاربرد زبان (مثلا گفت‌وگوی اکنون من با شما) در یک شرایط خاص زمانی و مکانی و به عنوان بخشی از کلیت زبان دانست.از طرف دیگر، تحلیل گفتمان با دیدگاهی کلان دیده می شود که می تواند کل عرصه اجتماعی را در برگیرد. برای پاسخ به پرسش شما باید بگویم ما به عنوان محقق باید ببینیم ابتدا چه پرسشی از متن داریم و در موضوع انتخابی خود باید یک مسئله ای بیابیم و همان مسئله را مدون کنیم و سپس پرسش ها را براساس آن بیان کنیم. به طور کلی هدف تحلیل گفتمان اساساً خوانش تفسیری و ساختاری از متن  است.برای مثال رویکرد فرکلاف معتقد است گفتمان جایگاه اجتماعی دارد و برای مطرح کردن پرسش های تحقیق باید از پراکسیس اجتماعی آغاز کنیم.به طور کلی تحلیل گفتمان به پرسش های چه،چرا و چگونه یعنی چرایی، چیستی و چگونگی معنا پاسخ می دهد،زیرا تحلیل گفتمان ریشه در معناکاوی دارد و قصد آن کشف معناهای پنهان در پدیده های اجتماعی است.تلاش تحلیل گفتمان کشف معنای نهفته در پیام است.برای مثال آشکارسازی روابط پنهان قدرت،ساخت سیاسی هویت های اجتماعی،فهم و نقد نابرابری های اجتماعی مانند نابرابری های جنسیتی،زبانی،ملی و... .

-مزیت های به کارگیری این روش در تحلیل رسانه‌ها چیست؟

با توجه به این که عامل ارتباطی اصلی در رسانه های مختلف زبان است، برای تحلیل آن قطعاً به رویکردی نیاز داریم که مبتنی بر زبان باشد و به ما نشان دهد آیا  خود رسانه دارای زبان  شفافی است که پیام را صرفاً انتقال می دهد یا این که اساساً زبان سازنده واقعیت است. همچنین به رویکردی نیاز داریم که کارکردهای ایدئولوژیک زبان را برای ما آشکار کند. حتی اگر جنبه های ارتباطی غیرزبانی دیگر رسانه یعنی نظامهای نشانه ای دیگری که در ارتباط دخیل هستند را هم در نظر بگیرید، باز هم برخی از رویکردهای تحلیل گفتمانی ابزارهای لازم برای تحلیل آنها را در اختیار ما می گذارند.

-کدام یک از دورویکرد تحلیل گفتمان انتقادی و تحلیل گفتمان پساساختارگرا در تولید و درک متون رسانه ای از کارایی بیشتری برخوردار هستند؟و وجوه افتراق آنها در به کارگیری تحلیل ها چیست؟

هم تحلیل گفتمان انتقادی و هم تحلیل گفتمان پساساختگرا هر کدام به نوعی در فهم چگونگی کارکرد رسانه به ما کمک می کنند و می توان آنها را برای تحلیل به کار گرفت. رویکردهای مختلف تحلیل گفتمان انتقادی با هم تفاوتهایی دارند یعنی در نوع ابزارهایی که به کار می‌گیرندیا عواملی را که در تحلیل مد نظر قرار می‌دهند با هم متفاوتند. اما در همه آنها تحلیل کارکردهای ایدئولوژیک زبان نقش ویژه ای دارد. اما رویکردهای تحلیل گفتمانی پساساختگرایانه ای مانند رویکرد لاکلا و موف عمدتا برای تحلیل ها و تبیینهای عمیقتر به کار می روند و ابزار تحلیل زبانی ندارند. بنابر این به لحاظ روش هر محقق باید متناسب موضوع و مسئله پژوهشی اش ابزارهای تحلیلی لازم را از رویکردهای مختلف انتخاب و آنها را با هم تلفیق کند.

 

-اگر بخواهیم از روش تحلیل گفتمان در موضوعات ارتباطاتی و رسانه‌ای استفاده کنیم به چه ابزارهایی نیاز داریم؟

این مسئله بستگی به رویکرد منتخب محقق دارد.برای مثال در موضوعاتی مرتبط با سینما،هر کدام از این رویکردها بخشی از فیلم را می توانند تبیین کنند و توضیح دهند.فیلم یک پدیده هنری است و پدیدهای هنری پیچیدگی های خاص خود را دارند و نمی توان همه ابعاد آن را با یک رویکرد تبیین و کشف کنیم.در حوزه فیلم حتی در غرب هم من ندیده ام که روش تحلیل گفتمان خاصی را برای فیلم طراحی کنند و بعد همه جنبه های آن را بررسی کنند.به طور مصداقی تر اگر مثال بزنم،به رویکرد فرکلاف اشاره می کنم.رویکرد فرکلاف چون به دنبال کارکردهای ایدئولوژیک زبان است،در ابتدا سوال تحقیق ما باید در حوزه ایدئولوژی باشد.ابعاد سه گانه ای که فرکلاف برای تجزیه و تحلیل گفتمان مطرح می کند اینها هستند:کردار گفتمانی که دربردارنده فرآیندهای تولید،توزیع و مصرف متون است.ساختارهای درونی شده،هنجارها و رسوم بر تولید متن اثر گذارند.برای کردار گفتمانی فرکلاف مواردی همچون بازنمایی گفتمان،پیش فرضها،شرایط کردار گفتمانی و... را با ذکر سئوالات مختلفی بیان می کند.سطح دوم از نظر فرکلاف خود متن است.فرکلاف برای تحلیل متن مورد نظر یک چارچوبی را ارائه می دهد که برخی مرتبط با صورت متن وبرخی مرتبط با معانی متن است.مسائلی همچون گرامر،وجه دستوری،واژه پردازی استعاره و...در این سطح بررسی می شود.سطح سوم کردار اجتماعی است. فرکلاف کردار اجتماعی را در رابطه با ایدئولوژی و قدرت مورد بحث قرار می دهد.بنابراین برای تحلیل فیلم با این روش بیشترین توجه باید به کشف  ایدئولوژی پنهان در متن فیلم باشد.یک سری رویکردهایی هم داریم که اصلا به ایدئولوژی توجهی ندارند و به جنبه های دیگر کاربرد زبان اشاره می کند.من در مقاله ای که اخیراً با نام 'نشانه شناسی گفتمانی'نوشته ام سعی کرده ام با استفاده از مدل لاکلاو و موف و ترکیب نشانه شناسی و تحلیل گفتمان رویکردی برای تحلیل گفتمان فیلم ارائه دهم.در ایران، برای بررسی فیلم سعی می کنند، نظام های نشانه ای مختلفی که در فیلم وجود دارد را جدادجدا بررسی و کنار هم قرار دهندیعنی تصویر،موسیقی و کلام را منفک از هم بررسی می کنند.من سعی کرده ام ابزاری پیدا کنم که به این نظام های نشانه ای جهت دهد.این رویکرد در شخصیت پردازی به کارگردانان کمک می کند تعریفی از هویت افراد ارائه دهند.

-به طور کلی رویکردهای تحلیل گفتمان تمرکز بر متن نوشتاری دارند و کمتر کاری برای تحلیل در حوزه تصویر صورت گرفته است.برای به کارگیری این رویکردها در حوزه رسانه های دیداری همچون سینما چه باید کرد؟

بله کاملاً درست است.عموم کسانی که کار تحلیل گفتمان انجام داده اند و در این حوزه نظریه پرداز هستند زبان شناس بوده‌اند.بنابراین نود درصد کار آنها بر روی زبان بوده و بیشتر بر متون نوشتاری تمرکز کرده اند.

بدیهی است که فیلم متشکل از چندین نظام نشانه ای است که زبان تنها یکی از آن نظامهاست. بنابراین برای تحلیل فیلم به صورت آکادمیک و دانشگاهی و نه نقد فیلم به شکل ژورنالیستی اش که البته آنهم به جای خود ارزشمند و مهم است، باید رویکردی را اتخاذ کنیم که قابلیت تحلیل همه نظامهای نشانه ای فیلم را داشته باشد. اینجاست که کار بسیار مشکل می شود، چون هر رویکردی عمدتاً فقط روی یکی از این نظامها تاکید می‌کند. تلاش برای تحلیل فیلم با کمک روشهای تحلیل گفتمان نه تنها در ایران بلکه در اروپا هم که مهد تحلیل گفتمان است کاری جدید است و تازه در ابتدای راه است. اما نکته ای که باید در اینجایاداور شوم این است که نباید تصور کنیم تحلیل گفتمان صرفاً تحلیل زبان است. درست است که تاکید اصلی بر تحلیلهای زبانی است اما تحلیل گفتمان رویکردهای بسیار متفاوتی دارد که از تحلیل های کلان سیاسی اجتماعی تا تحلیل های خرد زبانی را در بر می‌گیرد.

در هر صورت برای تحلیل فیلم بسته به این که دنبال تحلیل چه چیزی در فیلم باشید باید روشتان را انتخاب کنید. می توانید فقط دیالوگهای فیلم را که از جنس زبان است تحلیل کنید و برخی از جنبه های فیلم را آشکار کنیدیا می توانید شخصیت پردازی فیلم را با کمک تحلیل گفتمان مشخص کنید و جنبه های دیگری از فیلم را مشخص کنید. حتی برخی از رویکردهای تحلیل گفتمانی را  که به نشانه شناسی نزدیکند نیز می توان برای تحلیل فیلم به کار برد. مانند کاری که من روی فیلم پارتی انجام دادم. درهر صورت در مجموع می توانم بگوییم که هنوز در اینجا نیاز به کار بیشتر داریم و تازه در ابتدای راه هستیم.

اگر بخواهیم این مدل ها را بر روی رسانه های دیداری پیاده کنیم باید خلاقیت روشی داشته باشیم.یکی از راه های اعمال خلاقیت در روش تحلیل گفتمان ترکیب رویکردها با یکدیگر است.مثلاً ترکیب ابزارهای تحلیل سطح اول.در روش فرکلاف بیشتر با کلمات و متون نوشتاری سروکار داریم،اما در موضوعات سینمایی می توان به نشانه های بصری نظم خاصی داد و با ترکیب رویکردهای مختلف با هم به تحلیل جامعی دست پیدا کرد.

-خلاقیتی که فرمودید، بیشتر جنبه شخصی دارد آیا موجب اعمال سلیقه فردی در کار نمی شود؟ و این امر به اعتبار کار لطمه ای وارد نمی کند؟

درست است که خلاقیت مسئله ای شخصی است اما بر اصول مشخصی متکی است.در تحلیل کیفی باید نسبیت را بپذیریم واز طرفی توجه کنیم نمی توان با نگاه پوزیتویستی به تحقیق کیفی نگاه کنیم.

-در رابطه با سوال بالا من مثالی می زنم.در پژوهش هایی که بر روی  مطبوعات کار کرده اند بارها از روش لاکلاو و موف استفاده شده است.در روش لاکلاو و موف در تحقیقاتی که موضوعات مشترک دارند دال های مرکزی خیلی متفاوت از هم ارائه شده است و جنبه سلیقه‌ای پیدا کرده است.علت این مسئله از نظر شما چیست؟

مطابق با نظریه لاکلاو و موف ما باید ابتدا به توصیف گفتمانی بپردازیم. توصیف گفتمان محقق باید پرسش هایی را مطرح و سپس با توجه به متن به آنها پاسخ گوید.پرسش هایی مانند گفتمان های موجود در نظم گفتمان کدامند و چه نوع گفتمانی هستند؟(حاشیه ای،مقاومت،مسلط و هژمونیک)؟نقطه یا نقاط کانونی هر گفتمان کدامند؟دال برتر هر گفتمان چیست؟برخی گفتمان ها دال های مشخصی را دارند مثلا در یک متن سیاسی برای بررسی گفتمان سیاسی عمدتاً با دال هایی مثل کشمکش،قدرت،رقابت،ستیز،حزب و حکومت روبرو هستیم.حال یکی از این مفاهیم دال مرکزی می شود و دال های دیگری حول و حوش آن و برای توضیح آن به عنوان دال کمکی قرار می گیرد.پیدا کردن دال مرکزی در تحقیق اکتشافی است و از نظر هر محققی متفاوت است. بنابراین در این عرصه تا اندازه ای فضای شناور و نامتعین بودن وجود دارد.خود لاکلاو و موف نیز روش واحدی برای پیدا کردن دال مرکزی و دال های کمکی ارائه نکرده اند.اگر بخواهیم تحقیق را با روش فرکلاف انجام دهیم این مشکل کمتر است.زیرا از ابزار تحلیلی هالیدی استفاده می کنند.مثلا در روش فرکلاف ما در یک جمله اسم ها را پیدا می کنیم و بعد مشخص می کنیم این اسم ها در جمله چه نقشی را ایفا می کنند.تحلیل گفتمان انتقادی ابزارهای دقیق تری برای تحلیل ارائه می دهد و البته کارایی کمتری در تحلیل کلان دارد. ضعف تحلیل گفتمان انتقادی این است که در مرحله سوم خود به نظریه های اجتماعی و فرهنگی دیگر رجوع می کند اما لاکلاو و موف این مشکل را ندارد.

 

-برای اینکه روش تحلیل گفتمان را برای موسیقی و یا برنامه های رادیویی استفاده کنیم به تکنیک خاصی نیاز است؟

خیر فقط باید توجه کنیم که تحلیل گفتمان باید روی متن برنامه ها کار شود و با افکت های صدایی کار نداریم.در خیلی از رویکردها برای تحلیل گفتمان ابزار ثابتی ارائه می دهند.مثلا در تحلیل مکالمه یک برنامه رادیویی اگر بخواهیم تحلیل گفت‌گو کنیم یکی از اصول آن 'نوبت گیری'است.مثلا مجری تا چه میزان به میان حرف کارشناس برنامه می آید و حرف او را قطع می کند؟چند دفعه این اتفاق رخ می دهد؟

 

- چه نقدهایی براین روش شناسی وارد است؟

یکی از نقدهایی که نه بر تحلیل گفتمان بلکه بر برخی از تحلیلگران گفتمان در ایران وارد است، شاید این است که تحلیل گفتمان را صرفاً یک روش در نظر می گیرند و خیلی نسبت به تبعات اندیشه ای و پیامدهای نظری آن تفکر نمی کنند. منظورم این است که تحلیل گفتمان خودش نوعی ایدئولوژی است اگر بخواهید از آن استفاده کنید باید تبعات آن را هم بپذیرید و بدانید که رویکردی نسبیت گراست و همه امور را برساختهایی اجتماعی می داند.

نقد دیگری که باز  به برخی از پژوهشگرانی که تحلیل گفتمان را در پژوهش های خود انتخاب می‌کنند و خصوصاً کسانی که خارج از حوزه زبانشناسی این کار را میکنند این است که به زبانشناسی و روشهای تحلیل زبانی آشنایی ندارند و فقط با آوردن برخی اصطلاحات تحلیل گفتمانی در بخش های مختلف کارشان فکر می‌کنند تحلیل گفتمان انچام می دهند. اگر کسی خارج از حوزه زبانشناسی بخواهد تحلیل گفتمان کند باید تلاش کرده تا حد اقل به برخی از مهارتها و دانش زبانشناختی تسلط پیدا کند.