- گفتاری از دکتر نعمت الله فاضلی
- 1393-09-12 12:39:00
- کد مطلب : 3768
رسانهای شدن علوم اجتماعی و انسانی عنوان سخنرانی است که چندی پیش توسط دکتر نعمتالله فاضلی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایراد شد. وی در این بحث رسانه را نه یک ابزار ، وسیله و تکنولوژی که بسیار فراتر از آن یک محیط، یک زبان، یک فرهنگ، و یک مولفه ساختاری جامعه جدید میداند که همه چیز ما را شکل میدهد از اقتصاد، سیاست و هنر تا علم و تکنولوژی و حتی معرفت شناسی.
مقدمه:سیامک کفایی-رسانهای شدن علوم اجتماعی و انسانی عنوان سخنرانی است که چندی پیش توسط دکتر نعمتالله فاضلی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایراد شد. وی در این بحث رسانه را نه یک ابزار ، وسیله و تکنولوژی که بسیار فراتر از آن یک محیط، یک زبان، یک فرهنگ، و یک مولفه ساختاری جامعه جدید میداند که همه چیز ما را شکل میدهد از اقتصاد، سیاست و هنر تا علم و تکنولوژی و حتی معرفت شناسی.
از چنین منظری رسانه ای شدن نه تنها ما را از دوره کمیابی اطلاعات به رونق و وفور اطلاعاتی رسانده ، تعامل و ارتباط را در کانون توجه همه قرارداده و قدرت عاملیت انسانی و اشیاء را افزایش داده ، بلکه تلقی جدیدی از علم ، جهان و جامعه ایجاد کرده است و ما ناگزیر از تنفس در چنین فضا و اتمسفری هستیم چه بخواهیم و چه نخواهیم ، از همین روست که ما در فضای رسانه ای به دنیا می آییم، در فضای رسانه ای زندگی میکنیم و در فضای رسانه ای میمیریم. در ادامه بخش اول این بحث با عنوان زندگی و مرگ در فضای رسانهای از نظرتان می گذرد.
***
رسانه ای شدن علوم اجتماعی و انسانی در جهان امروز و بویژه در ایران هدف من از این صحبت است.
یکی از فرایندها یا فرا فرایندهای مهم دنیای امروز رسانه ای شدن است چیزی که من از آن با عنوان mediatization نام می برم، البته اصطلاحات متعدد و متکثری برای این فرایند وجود دارد که با هم تفاوت دارند که به آن اشاره خواهم کرد، میگویم فرا فرایندی به نام mediatization چون معادل فارسی دقیقی برایش وجود ندارد و حتی رسانه ای شدن معنای دقیقی برای آن نیست و در واقع از این دیدگاه بهتر است بگویم که mediatization یک دیدگاه است ، از چنین منظری من میخواهم تاثیر رسانهای شدن را بریکی از ابعاد فرهنگ امروز یعنی علوم انسانی و اجتماعی تجزیه و تحلیل کنم ، برای این کار ابتدا خود رسانهای شدن را به عنوان یک رویکرد یا نظریه توضیح خواهم داد و ابعاد مختلف این نظریه را در شناخت جامعه، فرهنگ و زندگی انسان امروزی بطور کوتاه و فشرده تحلیل می کنم و بعد از آن درباره آثاری که رسانهای شدن برای علم و به ویژه علم انسانی- اجتماعی ایجاد کرده بحث خواهم کرد و بیشتر تلاش می کنم تا این بحث را در زمینه ایران مطرح کنم و نشان دهم که رسانهای شدن برای ایران امروز در واقع چه معنایی ایجاد کرده است.
قبل از شروع بحث این نکته را یادآوری کنم که اولا عذر خواهی بکنم که معادل فارسی برایش وجود ندارد و کلمه mediatization را بکار می گیرم ، ثانیا این که بحث رسانه ای شدن مثل تمام بحث های دیگر علوم اجتماعی بسیار پردامنه و گسترده ای است و من اینجا فقط در حد طرح مسئله به آن می پردازم چون وقت محدود است و ما نمی توانیم در باره تاریخچه و دیدگاه های متفاوتی که در این باره وجود دارد و تحقیقات گسترده ای که در این مورد صورت گرفته است، صحبت کنیم، بنابر این من سعی می کنم فشرده و کوتاه فقط طرح مسئله کنم.
تا آنجایی که من جستجو کرده ام در زمینه رسانه ای شدن و آثار و ابعاد آن در زمینه علوم انسانی اجتماعی به زبان فارسی جز مقاله ای که خود من 2 یا 3 سال پیش در مجله مهرنامه منتشر کردم چیز دیگری ندیدهام البته اگر دوستان اطلاعی دارند خوشحال می شوم که آن را در اختیار من هم قرار دهند، به همین دلیل بحث زیادی در این زمینه به زبان فارسی وجود ندارد البته مسئله رسانهای شدن یک مسئله حهانی است و به زبان های مختلف به ویژه انگلیسی کتاب ها ، تحقیقات و مقالات بسیار زیادی در این باره وجود دارد. به ویژه از 1990 به بعد یکی از اصلی ترین حوزه های علوم اجتماعی مسئله رسانهای شدن بوده است به همین دلیل به زبان های دیگر منابع وسیعی وجود دارد و من از این منابع استفاده کردهام البته برای کوتاه شدن بحث به منابع اشاره ای نمی کنم و فقط استدلال خود را مطرح می کنم.
اما mediatization چیست ؟ ما همه می دانیم که یکی از ویژگی های مهم دنیای امروز، تکنولوژی های ارتباطی است . ما در رندگی روزمره خود می بینیم که اینترنت ، ماهواره ، موبایل، رادیو و تلویزیون ، روزنامه و اگر به قبل تر هم برگردیم کتاب ؛ مجلات و مطبوعات در واقع بخش مهمی از زندگی فردی و جمعی انسان و جامعه معاصر و مدرن را در بر گرفته است. به همین دلیل ، این یک واقعیت خیلی آشکار و واضح است ، که وجود تکنولوژی های رسانه ای و ارتباطی به عنوان یکی از مولفه های ساختاری جامعه مدرن دوره های مختلفی را طی کرده و هر چقدر از سال های 1700 به این طرف آمدهایم روز به روز با ظهور تکنولوژیهای جدیدتر بر دامنه حضور و نفوذ اشکال مختلف رسانهها بر زندگی فردی و جمعی انسان معاصر و جامعه امروزی افزوده شده است . به طوری که به نظر میرسد یک فرایند انباشتی و نفوذ رو به گسترش و فزایندهای را رسانه ها به طور کلی در زندگی ما داشته و دارند. بنابراین هر چقدر به لحظه اکنون نزدیکتر میشویم ابعاد مسئله مند تاثیر رسانه ها در زندگی ما بیشتر می شود. در نتیجه گسترش رسانه ها و تاثیری که از لحاظ آگاه شدن و دست یافتن به یک خودآگاهی انتقادی بر جای میگذارند، روز به روز رسانه ها بیشتر در کانون تفکر انسان امروزی قرار گرفته و می گیرد . برای همین محققان رشته های مختلف مطالعات ارتباطی زیر شاخه های مختلف علوم اجتماعی ، جامعه شناسی، انسان شناسی، روان شناسی، فلسفه،علوم سیاسی،اقتصاد و تمام رشته های دیگر علوم انسانی اجتماعی بطور گسترده ای شروع به مطالعه مسئله رسانه ها و ارتباطات و ابعاد مختلف آن کرده اند ، به همین دلیل مسئله رسانه فقط یک مسئله خاص نیست که مثلا بگوییم مطالعات ارتباطی با آن سروکار دارد یا جامعه شناس فقط با آن سروکار دارد ، اقتصاد ، حقوق ، فلسفه ، تاریخ و تمام رشته های انسانی با آن سروکار دارند. یک دلیل مهم گسترش مطالعات مربوط به مسئله رسانه ها این واقعیت است که رسانه ها به مولفه ساختاری زندگی فردی و اجتماعی انسان امروز تبدیل شده است ، همانطوری که جنسیت ، زن بودن یا مرد بودن، همانطوری که زبان، مذهب، قومیت، سرزمین و ملیت در دنیای معاصر مولفه های ساختاری و شکل دهنده جامعه شده و هستند، رسانه هم یک مولفه ساختاری وجود ما شده است و این برای اولین بار در تاریخ دارد اتفاق می افتد و یک مسئله قدیمی نیست ، درست است که انسان ها همواره تعامل و ارتباط داشته اند، ولی تکنولوژی های ارتباطی و رسانه بیش از این مولفه ساختاری زندگی فردی و اجتماعی انسان نبوده اند و از این نظر اکنون یک انقلاب همه جانبه ای در وجود ما رخ داده است. درست مثل چشم ها ، دست ها ، جنسیت، قومیت، مذهب و زبان ما. چیزی که امروز بنام رسانه به وجود آمده دیگر یک ابزار یا یک فن نیست که بخواهیم از آن استفاده کنیم یا نکنیم ، ما در جهان رسانه به دنیا میآییم، با جهان رسانه زنگی می کنیم و با جهان رسانه هم می میریم. درست همانطوری که در یک جهان زبانی بدنیا می آییم ، زبان فارسی، عربی یا انگلیسی، با همان زبان زندگی می کنیم و با همان زبان هم می میریم ، با یک مذهبی به دنیا می آییم در یک سرزمینی به دنیا میآییم ، امروزه با محیطی زبانی و کانالی بنام رسانه داریم زندگی می کنیم ، یعنی رسانه امروز فقط یک تکنولوژی ، یک ابزار یا یک کانال انتقال اطلاعات نیست ، رسانه امروز یک ابزار بازنمایی نیست ، رسانه زبانی است که با آن می اندیشیم ، احساس می کنیم ، درک می کنیم، می فهمیم ، نشان می دهیم ، از این نظر رسانه یک زبان است و در عین حال یک محیط است درست مثل سرزمینی بنام ایران یا افغانستان یا فرانسه یا انگلیس که در آن زندگی می کنیم ، یک محیط است. بنابر این ما رسانه را امروزه چیزی فراتر از یک ابزار مثل چاقو،گوشی، تلفن یا هر ابزار دیگری تصور می کنیم.
سنت های مطالعات رسانه ای
دوسنت متفاوت برای مطالعات این مولفه ساختاری یعنی رسانهای شدن بوجود آمده ، یکی سنتی است تحت عنوان مدیا افکت (media effects) سنتی که می خواهد تاثیر رسانه ها را بر زندگی ما مطالعه کند ، این قدیمی ترین سنت است ، در اینجا فرض بر این است که رسانه یک تکنولوژی و یا یک ابزار بیرون از ماست نه در درون ما ، مولفه ساختاری ما نیست ، یک ابزار است که ما می توانیم انتخابش کنیم یا نکنیم ، این ابزار در بیرون ما قرار گرفته و در نتیجه برروی ما اثر می گذارد و ما هم روی آن اثر می گذاریم. آن تاثیری که ما می گذاریم سنت دومی است بنام مطالعات مخاطبان (Audience Studys)، آنجایی که مخاطبان در تاثیر و فهم معانی رسانه ای مشارکت دارند. هر دوی این سنت ها سنت های قدیمی است، حداقل یک سابقه 80 ساله دارند اما مطالعات رسانهای شدن ( studys mediatization )متفاوت از این دو سنت است یعنی در واقع بر ضد آنها نیست بلکه می خواهد آن ها را کامل کند، سنتی است که میخواهد نه فقط بگوید که ما بر رسانه اثر می گذاریم یا رسانه بر ما اثر می گذارد، بلکه می خواهد بگوید که رسانه تغییر دهنده، ساخت دهنده محیط، زبان و کانال زندگی فردی و جمعی ماست پس رسانه ای شدن در واقع یک رویکردی است که از تکامل روند رسانه ها شکل گرفته است و در همین 5 یا 6 سال اخیر هم رو به گسترش نهاده است، برای همین هم گفتیم که واژه رسانه ای شدن کافی نیست، 'چرخش رسانه ای' عنوان دیگری است که گاهی برای رسانه ای شدن بکار می گیرند. از این جهت این اصطلاحات را می گویم که می خواهیم آن پارادایم یا سنت جدیدی که دارد شکل می گیرد را دنبال کنیم ، ادبیات زبان و گفتمان این حوزه را دنبال کنیم. رسانه ای شدن دارد تمام ابعاد زندگی ما را اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ، زندگی روزمره، مذهب، اعتقادات و همه چیز را در بر می گیرد. رسانه دارد به مولفه شکل دهنده و فرم دهنده و حضور همه جایی تبدیل می شود. جان تامسن که از نظریه پردازان اولیه همین دیدگاه مدیا ترن است در کتاب معروفش 'ایدئولوژی فرهنگ مدرن' -که به تازگی هم ترجمه شده- میگوید رسانه ای شدن یعنی گسترش نقش و حضور همه جانبه رسانه ها در تولید ، توزیع و کاربست معانی و نمادها و در مجموع کل فرایندهای معنا سازی توسط رسانه صورت میگیرد، چه در ادبیات باشد، چه در فلسفه ، چه در زندگی روزمره ، مذهب ، آداب و رسوم وچه در تغذیه ، لباس پوشیدن ، هنر و سینما یا در هر آنچه که میخواهید در نظر بگیرید. تمام فرایندهای تولید توزیع و کاربست معنا به تعبیر تامسن توسط رسانه انجام می شود که گاهی ما به آن خودآگاهی داریم و گاهی به آن خودآگاهی نداریم. همانطوری که اشاره کردم ما در فضای رسانه ها به دنیا می آییم ، در فضای رسانه ها زندگی می کنیم و در فضای رسانه ها هم میمیریم، به همین دلیل رسانه ای شدن فرا فرایندی است، مثل جهانی شدن، مثل فردی شدن، مثل تجاری شدن، من معتقدم که چهار فرافرایند اصلی کل زندگی ما را در بر می گیرد یکی 'جهانی شدن' است با دیدگاه ها و تعاریف مختلف یکی 'فردی شدن' یکی 'تجاری شدن' و یکی هم همین 'رسانه ای شدن' است. البته این ها با هم ارتباط هم دارند ، یعنی همه آن ها دارند مدیاتایز می شوند و عکس آن هم صادق است یعنی خود فرایندهای مدیاتایز هم تجاری، جهانی و فردی می شود به همین دلیل ما وقتی می خواهیم در مورد فرهنگ امروز صحبت بکنیم لاجرم باید این چهار فرافرایند را در نظر بگیریم و این چهار فرافرایند همه حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی انسان و جامعه امروز را تحت پوشش خودش قرارداده و می دهد.
ویژگی های رسانه ای شدن
اگر بخواهیم در باره ابعاد مختلف رسانهای شدن صحبت کنیم باید ساعت ها با هم بحث کنیم که مجالش نیست بنابراین فهرست وار و کوتاه چند ویژگی آن را بیان می کنم:
1- رسانه ای شدن این ویژگی را به زندگی ما داده که از دنیای انتقال اطلاعات و از دوره 'کمیابی اطلاعات' به 'وفور اطلاعات' انتقال پیدا کنیم، یعنی همانطور که در حوزه های اقتصادی از جامعه کمیاب به جامعه وفور انتقال پیدا کردیم در حوزه اطلاعات هم همین است. همه ما حتی ساده ترین و کم سواد ترین افراد به طرز شگفت انگیزی ذهن ، ضمیر و زبانشان انباشته از اطلاعات مختلف راجع به چیزهای عجیب و غریب است از سلامتی ، وزن ، تغذیه ، بهداشت ، مد لباس و موزیک و .... هرچه که در نظر بگیرید.
2- رسانه ای شدن بیش از هر زمان در تاریخ، مسئله ارتباط و تعامل را در کانون توجه ما قرار داده است، تعامل و ارتباط همیشه بوده است ولی چیزی که الان دارد ارتباط مطرح میشود با تمام دوره های گذشته متفاوت است . ارتباطات چنان اهمیتی پیدا کرده است که آخرین تحولات معرفت شناسانه در حوزه های علوم اجتماعی را رقم می زند. افرادی مثل برونالاندر، جان لو و خیلی های دیگر اساس شبکه ای شدن یا نت ورکینگ را روح اصلی زندگی می دانند، چیزی که هیچ وقت در گذشته وجود نداشته است ، این رسانه ای شدن است که ارتباط را به چنان بعد ساختاری زندگی تبدیل کرده که ما در باره هر چیزی که می اندیشیم باید در باره ارتباط بیندیشیم ، برای همین است که نظریه هابرماس یعنی همان کنش ارتباطی دارد روز به روز بیشتر مطرح می شود، هابر ماس در دهه 60 و 70 نظریاتش را مطرح کرد ولی از دهه 90 به بعد نظریه هابرماس آرای جهانی را به خودش جلب کرد، به طوری که اکنون در پزشکی ، روان شناسی و در هر حوزه ای، از هابرماس صحبت می شود . چرا چون ارتباط روز به روز دارد مهمتر می شود و هابرماس نظریه کنش ارتباطی خود را برای امروز گفته است.
3- رسانه ای شدن این امکان را فراهم کرده است تا قدرت سوژگی و عاملیت افراد بیشتر شود ، یعنی سوژه و انسان نوعی امروزی از قدرت ها ، قابلیت ها، خلاقیت ها ، عاملیت ها، و فعالیت هایی برخوردار است که هیچ سوژه ای در هیچ لحظه ای از تاریخ برخوردار نبوده است، کافی است که مطالعاتی راجع به موبایل یا ماهواره صورت گرفته یا مطالعات گسترده ای که راجع به تلویزیون یا روزنامه هست را نگاه کنیم و ببینیم که چطور هر انسانی دارد به یک جامعه بزرگ تبدیل می شود، کافی است یک موبایل داشته باشد تا بتواند به اینترنت وصل شودو بعد می تواند تاثیر و نقشی که خواسته یا ناخواسته در زندگی احتماعی برقرار میکند را ببینیم ، هر انسانی امروزه به یک محیط بزرگ تبدیل شده است، حرکتی که ما داریم در کوچه و خیابان میکنیم ، راه می رویم، می نشینیم ، بلند می شویم، یا هر کاری که انجام می دهیم در واقع حرکت یک فرد نیست بلکه حرکت یک جمع ، یک جامعه ، یک محیط ، یک تاریخ ، یک فرهنگ ، یک زبان ، یک مذهب، یک ایدئولوژی و یک لشکر است .چون دیگر هیچ کس یک نفر نیست همه ما در امتداد یک شبکه بزرگ هستیم که رسانه ها بوجود آورده اندو به همین دلیل قدرت سوژگی و عاملیت ما افزایش پیدا کرده است.
4- مسئله شبکه ، مسئله ارتباط و مسئله رسانه، باعث شده است که نه تنها قدرت سوژگی و عاملیت انسان ها به عنوان انسان بلکه قدرت اشیاء هم افزایش پیدا کند.یعنی نقشی که امروزه این میکروفون ، صندلی ، ساختمان ، سبک معماری و تمام اشیاء دارند ایفا می کنندغیر از نقشی است که 20 سال پیش ، 250 سال پیش یا 100 سال پیش داشته اند، تک تک اشیاء مثل موجودات زنده از عاملیت و فاعلیت و خلاقیتی برخوردار شده اند و نقش تعیین کنندگی در همه ابعاد زندگی ما پیدا کرده اند، بطوری که در نظریه های جدید به جای 'اکتور' از 'اکتانت' استفاده می کنند، اکتانت یعنی کنشگری موجودات زنده انسانی و غیر انسانی.گیاهان، درختان، مصالح و اشیاء . ابزارها مثل انسان ها در تولید معنا دارای قدرت وسیعی شده اند، برای همین است که ما امروزه نگاهمان به شهر ، به معماری، به کارخانه و صنعت، به بناهای تاریخی ، غیر تاریخی ، به مسکن به خانه و به هرچیزی دارد دگرگون می شود، چون همه این ها از یک قدرت عاملیت و فاعلیت و خلاقیتی برخوردار شده اند که هیچ وقت در تاریخ این قدرت برای اشیاء وجود نداشته است . درست است که اشیاء معنا دار بوده اند ولی به شکل امروزی معنا آفرین نبوده اند. همه اشیاء در یک زنجیره ارتباطی و شبکه ای قرار گرفتهاند که مثل آدم ها دارند سرنوشت جمعی جامعه را رقم می زنند، همین این ویژگی رسانه ای شدن است که دارد به این صندلی قدرت می دهدکه معادل این را در 50 یا 100 سال پیش نداشت.
5- رسانه ای شدن باعث شده است که ما امروزه در فهم و تلقی از جامعه ، علم و جهان یک بازبینی و باز اندیشی انجام دهیم . تلقی از خود ، جامعه ، انسان و جهان هستی دارد دگرگون می شود ، که اگر بخواهم تک تک این ها را باز کنم مجال نیست اما یکی از آن ها که خیلی مهم است و می خواهم در مورد آن بحث کنم تلقی و برداشت از علم است.
رسانه ای شدن معرفت شناسی جدید
تاثیر رسانه ای شدن بر معرفت شناسی جدید علم چیست ؟ تلقی از روش، معرفت شناسی ، بنیان های فلسفی و این که چه گزاره ای علمی و معتبر است و چه گزاره ای نا معتبر تحت تاثیر رسانه ای شدن دارد عوض می شود، این همان بحثی است که من در بخش دوم بحثم می خواهم به آن اشاره کنم ، اما قبل از این که بحث بخش دوم را شروع کنیم این را بگویم که یکی از تحولات بزرگی که رسانه ای شدن ایجاد کرده است رسیدن به یک درک کل نگر از هستی است، یعنی ما امروز بیش از هر زمان دیگری داریم متوجه می شویم که آن تفکیک اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی که تا به حال داشته ایم را دیگر نمی توانیم د اشته باشیم ، به همین دلیل نظریات جدید در تلاش هستند تا به ما کمک کنند و بگویند این امر اجتماعی کلی چگونه است . مثلا جسوب و روم نظریه پردازان انگلیسی که همین یک ماه پیش آمده بودند اینجا ، تئوری و کتاب شان هم الان بیرون آمده ، تئوری اشان اقتصاد سیاسی-فرهنگی بود، وقتی که بحث را میخوانی تمام مساله جسوب این است که ما نمی توانیم با یک نوع ساده سازی امر واقع، امر اجتماعی و یا واقعیت آن چیزی که موضوع ما هست را بفهمیم ، ما نمی توانیم با تقلیل دادن کلیت یک امر به بعد سیاسی آن ، یا به بعد اقتصادی یا اجتماعی و فرهنگی آن ، آن را بفهمیم. امروزه شاید گفتن این جمله برای ما عادی باشد، ولی اگر برگردیم به تاریخ علوم اجتماعی و تاریخ معرفت شناسی می بینیم در تمام طول تاریخ اشکال گوناگونی از این نوع تقلیل گرایی ها را انجام داده ایم ، جغرافی گرایان یک جور طبیعت را برجسته می دیدند، آنهایی که فهم تکنولوژیک از هستی داشته اند هستی و طبیعت را به یک امر تکنولوژیک نسبت می دهند، همه ما با اشکال مختلفی از این تقلیل گرایی ها آشنا هستیم، ولی از سال های 90 بعد می بینیم که این اشکال مختلف تقلیل گرایی دارد فرو می پاشد و معرفت شناسی های جدید، و نظریه های جدید دارند تلاش می کنند تا این ها را یک پارچه کنند و به یک نوع درک کل نگرانه برسند، در مدیریت ، اقتصاد ، هنرو ادبیات ، فلسفه ، تاریخ ، جامعه شناسی ، انسان شناسی مطالعات فرهنگی و در همه رشته ها یک بیان تازه ای مطرح است از یک انقلاب معرفت شناسی که تلاش می کند با تقلیل گرایی مواجهه پیدا کند و آن را کنار بگذارد تا بتواند با یک نگاه کلی ابعاد پیچیده تری را ببیند ، کامپلکسیتی تئوری ، کامپلکسیتی سیستم تئوری یا کرست تئوری نمومه هایی از این دیدگاه ها هستند. دیدگاههایی که امروزه در حوزه اقتصاد ' نسیم نیکلاس' طالب دارد مطرح می کند یا نظریه 'قوی سیاه' تلاش می کند همین را توضیح دهد . به تعبیر' طالب' تمام آن چیزهایی که ما تا حالا می فهمیدیم یک نوع درک مبتنی بر غلبه بر جهل بسیط بود یعنی این که ما یک مجهولاتی داریم و میدانیم که مجهولاتمان چیست، یعنی می دانیم که چه چیزی را نمی دانیم در حالیکه او از 2007 به بعد تلاش میکند به ما یک معرفت شناسی دیگری بدهد مبتنی بر غلبه بر جهل مرکب، یعنی آنجایی که نمی دانیم. این درک جدیدی که طالب و بقیه نظریه پردازان دارند مطرح می کنند همه تا حدودی تحت تاثیر رسانه ای شدن است .البته عوامل دیگری هم هست که من نمی خواهم بحث کنم یعنی مسئله ارتباط ، مسئله رسانه ، مسئله رادیو تلویزیون ، روزنامه ، تلفن ، موبایل ، ماهواره ، اینترنت ، فضای مجازی و این مفاهیمی که ما به سادگی به کار می گیریم فقط مسئله یک ابزار نیست بلکه یک تحول همه جانبه در معرفت شناسی ا ست .