- نوشتۀ مارک هانتر - ترجمۀ فرشید مقدمسلیمی
- 1395-10-15 13:07:00
- کد مطلب : 3915
آهنگِ گزارش را از دست ندهید. مخاطب باید حس کند از یک بخش به بخش دیگر بُرده میشود. اگر چنین حسی نباشد، گزارش خراب است. در این حالت، کل ساختار را به هم نزنید، ببینید کجای گزارش لنگ میزند؛ آنجا را اصلاح و تقویت کنید.
1- پاراگراف کلیدی
یک جایی در اوایل گزارش باید پاراگرافی را به ذات یا هستۀ گزارش اخصاص دهید. اگر از فرضیهای دفاع کردهاید، معمولاً همان هستۀ کار شما است. اگر چنین پاراگرافی را تهیه نکنید، خواننده اهمیتِ گزارش را درک نمیکند و در این صورت ممکن است دلیلی برای ادامۀ مطالعۀ آن نیابد.
متن پایین مثال یک پاراگراف کلیدی است که از یک گزارشِ جایزه‑بُرده گرفته شده است:
«در 1992، دولت سوسیالیست قصد داشت با محدودکردنِ حقوق و مزایای سیاستمداران، آنها را از داشتنِ دفاتر متعدد در کشور باز دارد- چیزی که در دموکراسی انتخاباتی فرانسه شایع است. اما دولت به راههایی که میتوانست جایگزین حقوقهای از دست رفتۀ سیاستمداران شود، فکر نکرده بود. تحقیق ما نشان میدهد در ده سالِ بعدِ این سیاست، 45 میلیون دلار آهسته از خزانۀ دولت به جیب سیاستمداران، اعم از دستچپی و دستراستی، نشت کرده است.»
پاراکراف کلیدی باید کوتاه باشد. اگر در چند جمله کوتاه نتوانید بگویید گزارش در چه باره است، شاید هنوز به موضوع مسلط نیستید.
2- شخصیتبخشی
یکی از شگردهای قدیمی در ادبیات شخصیتبخشی به وضعیتها است. یکی از راهها این است که گزارش یا یک بخش خاصِ آن را با توصیف یک مکان شروع کنید. این یک فن سینمایی است: از محیطِ ماجرا به هستۀ آن میرسیم؛ البته صحنه باید کاراکتر داشته باشد یعنی خاص باشد و اهمیت هر جزء را در صحنهآرایی نشان داده باشید، وگرنه این شگرد اثر میکند. فقط مراقب باشید سوژۀ منتخب به کل گزارش بیاید و بی ارتباط با اصل ماجرا نباشد. سوژه میتواند یک مکان، یک شخص یا هر چیزِ کاراکتردار باشد.
3- از قربانی سبقت نگیرید
اتفاق افتاده گزارشگر بیش از نشان دادنِ درد و رنج قربانیانِ یک رویداد، تأثر و تألم خود را در آن وضع نمایش داده است. این اشتباه نادر نیست. مخاطب چنین گزارشی نتیجه میگیرد گزارشگر یادش رفته فقط گزارشگر است و لابد تصور کرده خودش سوژۀ اصلی است. به نظر ما، اگر به عنوان گزارشگر خواستید بیشتر وارد گود شوید، در کنار قربانیان باشید نه جلوی آنها؛ یعنی طوری نشود که آنها در سایۀ شما قرار بگیرند. شکلی از گزارشگری از قدیم این بوده که گزارشگر خود را صدای بیصدایان یا حتی مدافع بیدفاعان معرفی میکند. اگر این نقش را به عهده گرفتید، اِشکال ندارد شخصیت و حضور خود را تصویر کنید. اما مراقب باشید اگر نتوانید به قربانیان کمک کنید و فقط خودنمایی کنید، خوشنام نمیشوید.
4- به منابع اجازه دهید حرف بزنند
چقدر روزنامهگارها سر اینکه حرف دل مردم را به قلم خودشان درآورند، وقت خود را تلف کردهاند! حیف است واقعاً. برای اینکه آدمهایی که ماجرایی را زندگی کردهاند، میتوانند آن را بهتر و با هیجانات واقعیتر روایت کنند. چرا باید بکوشیم جملاتی را که از جان افراد برآمدهاند بازنویسی کنیم؟
بهترین کار این است که سخنان منابع را طوری در بافتارِ متن خود وارد کنید که انگار خود شما آنها را نوشتهاید.
مخالب فقط انعکاس واقعیتها و دادههای سرد را در گزارش شما نمیخواند بلکه دوست دارد شخصیتها را حس کند برای همین خوب است لحن سخن گفتن و ویژگیهای دیگر آنها هم منعکس شود.
5- ویرایش اولیه
ویرایش در روزنامهنگاری یعنی هنرِ بهینهسازی گزارش. ویراستار میتواند منابعی برای غنیترکردنِ گزارش به شما معرفی کند و پیشنهادهایی برای ارتقای متنِ شما، ارایه کند. اما تا پیش از ورودِ ویراستار به کار، ویرایشِ متن باید کارِ دایمی شما باشد. یعنی تا متن در دست شما است، چکشکاریِ آن را رها نکنید.
پاراکراف کلیدی باید کوتاه باشد. اگر در چند جمله کوتاه نتوانید بگویید گزارش در چه باره است، شاید هنوز به موضوع مسلط نیستید.
1- شخصیت بخشی
یکی از شگردهای قدیمی در ادبیات شخصیتبخشی به وضعیتها است. یکی از راهها این است که گزارش یا یک بخش خاصِ آن را با توصیف یک مکان شروع کنید. این یک فن سینمایی است: از محیطِ ماجرا به هستۀ آن میرسیم؛ البته صحنه باید کاراکتر داشته باشد یعنی خاص باشد و اهمیت هر جزء را در صحنهآرایی نشان داده باشید، وگرنه این شگرد اثر میکند. فقط مراقب باشید سوژۀ منتخب به کل گزارش بیاید و بی ارتباط با اصل ماجرا نباشد. سوژه میتواند یک مکان، یک شخص یا هر چیزِ کاراکتردار باشد.
2- از قربانی سبقت نگیرید
اتفاق افتاده گزارشگر بیش از نشان دادنِ درد و رنج قربانیانِ یک رویداد، تأثر و تألم خود را در آن وضع نمایش داده است. این اشتباه نادر نیست. مخاطب چنین گزارشی نتیجه میگیرد گزارشگر یادش رفته فقط گزارشگر است و لابد تصور کرده خودش سوژۀ اصلی است. به نظر ما، اگر به عنوان گزارشگر خواستید بیشتر وارد گود شوید، در کنار قربانیان باشید نه جلوی آنها؛ یعنی طوری نشود که آنها در سایۀ شما قرار بگیرند. شکلی از گزارشگری از قدیم این بوده که گزارشگر خود را صدای بیصدایان یا حتی مدافع بیدفاعان معرفی میکند. اگر این نقش را به عهده گرفتید، اِشکال ندارد شخصیت و حضور خود را تصویر کنید. اما مراقب باشید اگر نتوانید به قربانیان کمک کنید و فقط خودنمایی کنید، خوشنام نمیشوید.
3- به منابع اجازه دهید حرف بزنند
چقدر روزنامهگارها سر اینکه حرف دل مردم را به قلم خودشان درآورند، وقت خود را تلف کردهاند! حیف است واقعاً. برای اینکه آدمهایی که ماجرایی را زندگی کردهاند، میتوانند آن را بهتر و با هیجانات واقعیتر روایت کنند. چرا باید بکوشیم جملاتی را که از جان افراد برآمدهاند بازنویسی کنیم؟
بهترین کار این است که سخنان منابع را طوری در بافتارِ متن خود وارد کنید که انگار خود شما آنها را نوشتهاید.
مخالب فقط انعکاس واقعیتها و دادههای سرد را در گزارش شما نمیخواند بلکه دوست دارد شخصیتها را حس کند برای همین خوب است لحن سخن گفتن و ویژگیهای دیگر آنها هم منعکس شود.
4- ویرایش اولیه
ویرایش در روزنامهنگاری یعنی هنرِ بهینهسازی گزارش. ویراستار میتواند منابعی برای غنیترکردنِ گزارش به شما معرفی کند و پیشنهادهایی برای ارتقای متنِ شما، ارایه کند. اما تا پیش از ورودِ ویراستار به کار، ویرایشِ متن باید کارِ دایمی شما باشد. یعنی تا متن در دست شما است، چکشکاریِ آن را رها نکنید.
أ. معیارهای ابتدایی ویرایش
ویرایش باید متن شما را بیش از پیش زلال و آهنگین کند. برای نزدیک شدن به این کیفیت، معیارهای زیر را در نظر بگیرید. گزارش ویراسته باید این معیارها را برآورده سازد:
- متن، منسجم است؟ یعنی آیا همۀ جزییات به هم مرتبط شده و کل واحدی را برساختهاند یا هر بخش، سازِ جدا میزند؟ آیا تناقضهای شواهد، حل شدهاند؟
- متن، کامل است؟ یعنی آیا گزارش به همۀ پرسشهای مطرح شده، پاسخ داده؟
- متن، حرکت دارد؟ هر وقت گزارش از آهنگ بیفتد، کُند شود یا دور بزند و برگردد به نقطۀ صفر، مخاطب پریده است.
بهتر است از چند نفر خواهش کنید متن را بخوانند؛ هر جا ابهام داشتند، جای کار هست. معمولاً دلایلِ اصلیِ ابهام در روایت و راه حلهای هر کدام موارد زیر است:
- دیدگاه متن، زیادی کارشناسانه است و از واژگان خاصِ فنی یا اداری استفاده شده است. متن باید کمی ساده و غیرکارشناسانه شود.
- جملهها بسیار طولانی اند. آنها را به جملههای کوتاهتر تبدیل کنید؛ اما نه زیاد کوتاه. جملههای خیلی کوتاه مانند جادۀ پُردستانداز است و جملههای خیلی بلند مثل جادۀ کفی، خوابآور است.
- پاراگرافها زیاده طولانی اند. هر جا شخص، مکان یا ایده تغییر میکند، پاراگراف را تغییر دهید.
ب. گزارشِ خوب مثل قطار است.
قطاری را تصور کنید؛ با قدرت به سوی مقصدش حرکت میکند؛ جاهایی سرعت کم میکند تا مسافر بیشتر سوار کند یا برای اینکه به شما امکان دهند از تماشای مناظر زیبای اطراف لذت ببرید؛ اما تا به مقصد نرسیده توقف نمیکند. همین طور وقتی شما مینویسید و ویرایش میکنید، آهنگِ گزارش را از دست ندهید. مخاطب باید حس کند از یک بخش به بخش دیگر بُرده میشود. اگر چنین حسی نباشد، گزارش خراب است. در این حالت، کل ساختار را به هم نزنید، ببینید کجای گزارش لنگ میزند؛ آنجا را اصلاح و تقویت کنید.
ت. در صورت لزوم، بازنویسی کنید.
اگر فنون بالا جواب نداد و هنوز گزارشی دارید که نامنسجم و ناکامل و سنگینرو است؛ از بازنویسی چاره ندارید. در این حال، بالا و پایین کردنِ چند جمله کافی نیست. باید ساختار و ترکیببندی متن تجدید شود. البته همچنان پاراگرافهای خوب و قوی را پیدا کنید و برای استفاده در متن نهایی حفظشان کنید.
ث. سه راه برای حل 95% مشکلات نگارشی:
بُرِش، برش و برش! آسانترین و معمولاً بهترین راه برای ویرایش یک قطعۀ مشکلدار از متن، حذف آن است. اگر بیش از سه بار برای بازنویسی یک قطعه تلاش کردید و همچنان فکر میکنید به نتیجه مطلوب نرسیدهاید، تلاشِ بیشتر وقتکُشی است. از آن بگذرید. یک قطعه در رُمانِ همینگوی - زنگها برای که به صدا در میآیند - هست که او بیش از 60 مرتبه بازنویسیاش کرده اما به نظر میرسد هنوز مشکل دارد. گیرهایی هست که هیچ کدام از ما نمیتوانیم رفع کنیم چنان که همینگوی نتوانست. باید از شر آنها خلاص شد.
ج. در ایستگاهها، تأمل کنید.
اگر نمیتوانید یک قطعه را اصلاح کنید، دو حالت دارد: یا برای خود شما مبهم است یا اصلاً ارزش نوشتن ندارد؛ غالباً هم دومی است. اگر چنین است حذفاش کنید اما اگر نکتۀ بسیار مهمی دارد که باید بیان شود؛ چند لحظه تأمل کنید. به این فکر کنید که چه فکر میکنید. از خود بپرسید من اینجا چه چیز را فهمیدهام و چه میخواهم بگویم. نوشتن یعنی همین. در چنین لحظههای تأمل است که نوشته ژرفا و نیرو میگیرد.
ح. چه حجم بنویسیم ؟
سی سال پیش در آمریکا انتشار گزارشهای 7000 کلمهای عادی بود. الان، مجلهها و روزنامهها به ندرت گزارش بالای 2500 واژه منتشر میکنند. بازار تحقیقات فیلمی و ویدئویی هم خواهان قالبهای کوتاهتر است. اولین گزینه این است که حجم گزارش را در حدودی که از شما خواسته شده محدود نگه دارید تا بتوانند منتشرش کنند. نتیجۀ این محدویت همیشه هم بد نیست. گاهی نسخۀ مختصرترِ گزارش، بهتر خوانده میشود و تأثیرگذارتر است. اما علاوه بر تلخیصِ ساده، گذشتۀ روزنامهنگاری، پیشنهادهای دیگری هم برای شما دارد:
زنجیرهسازی
به جای یک گزارش بلند، یک زنجیره از گزارشهای کوتاه بنویسید. رسانه آنها را آسانتر منتشر میکند. این روش توجهات عموم را هم بیشتر جلب میکند چون هر شماره تبلیغی است برای شمارۀ بعد. امکان اینکه سپس رسانه کل زنجیره گزارشها را یکجا بازنشر کند هم هست.
- تقسیم بین رسانهها
یک روزنامه شاید فقط برای انتشار نسخۀ کوتاهِ گزارشِ شما فضا داشته باشد اما بعضی تارنماها مطالب طولانیتر را هم منتشر میکنند. گزارشتان را در نسخههای مختلف تنظیم کنید و در چند رسانه منتشر کنید. فقط باید اجازۀ این کار را داشته باشید. [یعنی حق انتشار گزارش را در هر شکل و قالب، به یک رسانه واگذار نکرده باشید.]
برندسازی
حتی بعضی گزارشهای تحقیقی خوب را میبینیم که بیش از حد بسط یافتهاند. آنها را میشد به چند گزارش تبدیل کرد. به جای انتشار یک گزارش مُفصل، به این فکر کنید که گزارشهای مرتبط به هم را در فواصل زمانی معین - طولانیتر از فواصل گزارشهای زنجیرهای اما نه آن قدر طولانی که خواننده موضوع را فراموش کند- منتشر کنید. روزنامهنگاران و رسانهها از این راه برای ایجاد و تبلور برند خود استفاده میکنند.
5- وسوسۀ سرانجامبخشی
سرانجامِ رضایتبخش، لازمۀ هنر روایتگری است اما روا نیست روزنامهنگار برای تحقق این هدف، واقعیت را تحریف کند و یک سرانجام بیافریند. به جای آن میتوان یک پایان نوشت. تفاوت سرانجام و پایان مهم است. در سرانجام همۀ گرههای داستان باز میشود و تمام سوالها جواب میگیرند. پایان، تنها نقطۀ توقفِ پیشرویِ روایت است.
شما باید در برابر این وسوسه بایستید که برای ماجرای فاقد نتیجه، نتیجهگیری کنید. اما میتوانید به نتیجۀ احتمالی به کوتاهی اشاره کنید. گزارش آلبرت لوندرس در افشای تبعیدگاهِ متعلق به دولت فرانسه در جزیرۀ گویان با این جملهها پایان گرفت: «من تمام میکنم. دولت اما باید آغاز کند.»
اگر کسی راهحلی دارد، بگذارید خواننده هم بداند. ایدۀ خود را هم میتوانید بنویسید چون اگر خوب و کافی تحقیق کرده باشید شما یکی از کارشناسان موضوع اید. همچنین میتوانید به کسانی ارجاع دهید که مسایل مشابه را حل کرده یا به کسانی اشاره کنید که برای حل مسألۀ مورد تحقیق مسئولیت دارند. یک شگرد کارا هم این است که حرف آخر را به کسی بدهید که داستان گزارش را زندگی کرده است.
در همه حال، جملۀ آخر باید راست و روراست باشد؛ یعنی نه دروغ باشد و نه واقعیت را بپوشاند. به قول معروف، راستی بهترین راهبرد است.