• گروه نویسندگان سای‌لنس، ترجمه: پوریا ناظمی
  • 1396-02-24 10:45:00
  • کد مطلب : 3935
راهنمای نویسندگان علم

'راهنمای نویسندگان علم' عنوان کتابی است از گروه آنلاینی نویسندگان علمی 'سای لنس' که تجارب خود در زمینه علمی نویسی را جمع‌بندی کرده‌اند. آنها در این کتاب سعی دارند مسیر پیش روی نویسندگان تازه کار علمی‌نویس را روشن و راهنمای آنان برای عبور از گردنه‌های سخت و صعب این مسیر پرفراز و نشیب اما جذاب و لذت بخش باشند. نظر به اهمیت مباحث و موضوعات این کتاب، مدرسه همشهری تصمیم گرفته است فصول مختلف این کتاب را در قالب سلسله مقالاتی در اختیار علاقمندان به روزنامه‌نگاری علمی قرار دهد.

 اشاره: 'راهنمای نویسندگان علم' عنوان کتابی است از گروه آنلاینی نویسندگان علمی 'سای لنس' که تجارب خود در زمینه علمی نویسی را جمع‌بندی کرده‌اند. آنها در این کتاب سعی دارند مسیر پیش روی نویسندگان تازه کار علمی‌نویس را روشن و راهنمای آنان برای عبور از گردنه‌های سخت و صعب این مسیر پرفراز و نشیب اما جذاب و لذت بخش باشند. نظر به اهمیت مباحث و موضوعات این کتاب، مدرسه همشهری تصمیم گرفته است فصول مختلف این کتاب را در قالب سلسله مقالاتی در اختیار علاقمندان به روزنامه‌نگاری علمی قرار دهد.

این مجموعه توسط توماس هیدن و میشل نایهاوس ویراستاری و به کوشش پوریا ناظمی از روزنامه‌نگاران علمی‌نویس برجسته کشور به فارسی برگردانده شده است. در اولین قسمت، مقدمه این مجموعه از نظرتان می‌گذرد.

***

 

کندال پاول

ده سال پیش، من در حال به پایان رساندن دوره کارآموزی­ام در مجله نیچر[1] در شهر واشنگتن بودم و آماده می‌شدم تا حرفه خود را در نقش یک نویسنده علمی مستقل آغاز کنم. وحشت‌زده بودم. چطور می‌توانم مأموریت‌ها و سفارش‌­هایی برای خودم پیدا کنم؟ آیا اصولاً شانس آن را خواهم داشت که بتوانم پولی دربیاورم؟ وقتی قرار است نویسنده­ای آزاد و غیرمتعهد باشم که از خانه کارهای خود را دنبال می‌کند، چطور می‌توانم خود را مقید و باانگیزه نگاه دارم و مثلا از تماشای برنامه‌های روزانه تلویزیون خودداری کنم؟

دو نفر از ویراستارهای من در نیچر توصیه‌های خردمندانه و آرام بخشی برای من داشتند. کالین مکیلوین[2] شروع به گفتن کرد: «اگر بتوانی سر وقت و به‌اندازه‌ای که قرار بوده مطلبت را تحویل بدی و بدانی که چطور می‌شود حداقل یک پاراگراف آبرومند را تنظیم کرد و نوشت آن‌وقت می‌توانی انتظار داشته باشی که ...»

او صبر کرد و پاول اسمگلیک[3] جمله او را این‌گونه تمام کرد: «یک ستاره طلایی در این کار  باشی.»

آن موقع فکر می‌کردم آن‌ها فقط می‌خواهند شرط ادب را به‌جا بیاورند اما حق داشتند. بعد از چند سال، توانستم کاری کنم که جریان ثابتی از پیشنهادهای کاری را از نیم دوجین مشتری ثابت دریافت کنم و حرفه نویسندگی علمی من در طول این مسیر به حیات و رشد خود ادامه داد.

بااین‌وجود زندگی شخصی من در این فرآیند دچار آسیب شد. زمانی که نیچر را ترک کردم، با دوست آن زمانم به کلرادو نقل‌مکان کردیم. این آغاز تازه‌ای در جایی تازه برای من بود. جایی که او تنها شخصی بود که می­شناختمش. در نقش یک نویسنده آزاد ایجاد ارتباط و ساختن شبکه‌ای از افراد در مکانی تازه و ناآشنا چندان کار ساده‌ای نبود. به همین دلیل گاهی در آستانه در منتظر پستچی می‌ماندم تا با اوگپی بزنم و یا در قهوه‌خانه استارباکس[4] با کافه‌چی آنجا گپ‌های کوتاهی را آغاز می‌کردم و سعی می‌کردم طرح دوستی بریزم.

ایده یک جامعه آنلاین و مجازی تشکیل‌شده از نویسندگان برای اولین بار در سال 2005 و در جریان گردهمایی انجمن ملی نویسندگان[5] به ذهنم خطور کرد. من و سه نویسنده دیگر داشتیم پاهای خسته از دنبال کردن اجلاس را درون یک وان دارای ماساژ آبی آرام می‌کردیم. به‌طور اتفاقی به ما سوئیت ویژه ماه‌عسل هتل مجهز به این وان را داده بودند. دلیلش هم این بود که هتل رزرو یکی از ما را گم کرده بود و این سوئیت به‌نوعی معذرت‌خواهی آن‌ها به شمار می‌رفت. ما روی لبه این وان آب­زن (جکوزی) نشسته بودیم و پاچه‌های شلوارمان را بالا زده و پاهایمان را در این وان استراحت می‌دادیم و همزمان پیتزایی که سفارش داده بودیم را می‌خوردیم و ضمن خوردن و نوشیدن به گپ زدن مشغول بودیم.

من داشتم غر می‌زدم که باوجودی که در کنفرانس‌ها همیشه همکاران فوق‌العاده جذابی را می‌بینم و درباره امکان همکاری و در تماس بودن، با آن‌ها صحبت می‌کنم؛ اما حفظ کردن این رفاقت برای وقتی‌که کنفرانس تمام می‌شود و همه عازم خانه‌های خود شده‌اند کار سختی است و نمی‌شود آن را حفظ کرد. گروه‌های آنلاین هم یا زیادی از حد غیرشخصی، یا زیادی از حد عمومی و یا به‌طورجدی درگیر رقابت‌ها و دعواهای داخلی اعضا هستند که جایگزین این آشنایی­ها نمی­شود؛ اما در همان حال به این فکر می‌کردم که وضعیت یک گروه کوچک‌تر و صمیمی‌تر چه خواهد بود؟ آیا چنین گروهی می‌تواند نقش این ماساژ دهنده آبی مجازی را بازی کند که به‌واسطه آن باهم گپ بزنیم؟

یک ماه بعد من گروه آنلاینی را ساختم که به نام سای­لنس[6] شناخته می‌شود و حدود ده نفر از همکارها را دعوت کردم تا در این آزمایش به من ملحق شوند. هدف من این بود که محیطی به نسبت محرمانه را به وجود بیاورم که درون آن همکارانم بتوانند باهم درباره کار خود به هم مشورت بدهند و درباره نویسندگی علمی باهم صحبت کنند. کم‌کم و یکی‌یکی ما شروع به کمک به یکدیگر و حل مشکلاتی کردیم که برای هرکدام از ما پیش می‌آمد، منابع تازه­ای را پیشنهاد می دادیم و ویراستارها و راه‌حل‌هایی برای نقد کردن پرداختی‌های معوقه خودمان به یکدیگر معرفی می­کردیم.

هشت سال بعد، این گروه رشد کرده و اعضای آن به سی‌وپنج نفر رسیده است و اعضا آن در سراسر ایالات‌متحده و کانادا پراکنده‌شده‌اند و ما هنوز هم به گفت‌وگوهای زنده و فعال خود ادامه می‌دهیم. حالا ما نه‌تنها می‌توانیم از تجربه جمع خود که روی‌هم‌رفته بیش از سیصد سال تجربه را شامل می‌شود، استفاده کنیم که از نصایح، الهام بخشی‌ها، روحیه دادن‌ها و تشویق یکدیگر برای به پایان رساندن یک پروژه، پیشنهاد داستان، ثبت‌نام کردن برای کسب فلوشیپ­‌ها و بورسیه‌ها و یا حتی استفاده از فرصتی برای رفتن به تعطیلاتی که مدت‌ها پشت گوشت انداخته‌ایم سود ببریم. برای ما باعث افتخار است که مطالبی از همکاران سای­لنس در نشریاتی مانند نیویورک‌تایمز، نشنال جئوگرافیک و ده­ها رسانه چاپی، آنلاین و تصویری و صوتی دیگر منتشرشده است. اعضا این گروه همچنین مجموعه‌ای از جوایز روزنامه‌نگاری را به خود اختصاص داده و در نوشتن و جمع‌آوری و تولید آثاری همچون بهترین نوشته‌های حوزه فناوری[7] و بهترین نوشته‌های علم و طبیعت ایالات‌متحده[8] مشارکت کرده است. برخی از اعضا این گروه به تدریس روزنامه نگاری در دانشگاه‌های جان هاپکینز، استنفورد و جاهای دیگر پرداخته و جوایزی و فرصت‌های مطالعاتی و بورسیه‌هایی همچون اسکریپز[9]، بورسیه نایت دانشگاه ام. آی. تی.[10] و بورسیه بنیاد آلیشیا پترسون را به دست آورده‌اند.

ما در این کتاب امیدواریم آنچه از دل این گروه آموخته‌ایم با شما در میان بگذاریم و شما را تشویق کنیم تا گفت‌وگویی تازه را برای خود و میان خود آغاز کنید. بخش اول این کتاب به مهارت‌های نویسندگی علمی اختصاص دارد. بخش دوم به توصیه‌هایی درباره اینکه چطور می‌توان در نقش نویسنده علمی تعادل تقریبی و عقلانیت خود را حفظ کنیم. در بخش سوم شما می‌توانید توصیه‌ها و راهنمایی‌ها ما درباره بهترین روش‌ها و شیوه‌های تجاری کارمان را که حاصل تلاش‌های دشوار و سخت نویسندگان است مطالعه کنید.

شما در این کتاب خواهید آموخت که هیچ راه درست و مطلقی برای شکل دادن به حرفه و شغل شمال وجود ندارد. ما اعضای سای­لنس حداقل با طی 35 مسیر مختلف در میانه راه به یکدیگر رسیدیم و انتظار داریم آینده ما بسیار متنوع‌تر و واگراتر از امروزمان باشد؛ اما درعین‌حال امیدواریم داستان موفقیت‌های ما و همچنین بی‌راهه‌های نه‌چندان موفقیت‌آمیزی که طی کرده‌ایم حس و دیدگاهی از مسیرهای ممکن و در دسترس پیش رو را در اختیار شما قرار دهد.

تقریباً همه اعضا گروه ما در نوشتن فصل­های این تاب مشارکت داشته­اند. بااین‌وجود این کتاب یک مجموعه از آثار مستقل نیست. هر فصل دربردارنده دیدگاه‌هایی از سایر اعضا جامعه کوچک ما نیز می‌شود که در طول کتاب با نام‌های آن‌ها آشنا می‌شوید (همه اعضای سای­لنس برای نخستین بار با نام کامل و از آن به بعد تنها با نام کوچک در این کتاب مورداشاره قرارگرفته‌اند)

شما خواهید دید که در بسیاری از فصول ما به مهارت‌های اصطلاحات نرم این حرفه پرداخته‌ایم - چگونه با رد شدن پیشنهاد و سوژه خود مواجه شوید، با وضعیت عدم قطعیت مالی خود چه کنید و چطور با حسادت‌ها کنار بیایید - دلیل این توجه این است که تجربه به ما نشان داده این‌ها مهارت‌هایی است که در بازه زمانی طولانی و در درازمدت بیش از هر چیزی ارزشمند و کارآمد خواهد بود. همان‌طور که ویراستار من در نیچر به من یادآوری کرده بود، توانایی گزارشگری، نوشتن و به‌موقع تحویل دادن برای شما پروژه‌ها و مأموریت‌هایی را به ارمغان خواهد آورد اما برای اینکه بتوانید حرفه و شغل پایداری در روزنامه‌نگاری مدرن و از دل مصالحی که چون ماسه‌های در معرض باد در حال تغییر قرار دارد، بسازید باید این را هم یاد بگیرید که چطور می‌توان ازنظر اقتصادی و احساسی و به همراهی یا در عدم‌حمایت کارفرمای رسمی، در طول این مسیر دوام آورد. عمده همکاران سای­لنس اکنون به شکل غیر متعهد[11] یا آزاد کار می‌کنند و عمده توصیه‌های ما از این نگاه و تجربه نشأت‌گرفته است. در شرایط دشوار و همراه با عدم قطعیت ما گمان می‌کنیم، انعطاف‌پذیری، تطبیق‌پذیری و اراده همان‌قدر که برای نویسندگان آزاد اهمیت دارد، برای نویسندگان طرف قرارداد و رسمی نیز مهم است. به عبارتی این روزها همه ما نویسنده آزاد و غیر تعهد هستیم.

 هر یک از فصل‌ها همچنین در نقش مقدمه‌ای در ارتباط با یک موضوع کارآمد در نویسندگی علمی نقش بازی می‌کند. اگر مایلید که عمیق‌تر به آن موضوع بپردازید در بخش منابع مکان‌هایی را برای آغاز این تعمق به شما پیشنهاد می‌کنیم. امیدواریم پس از آنکه خواندن این کتاب را به پایان رساندید کماکان علاقه‌مند باشید حرفه خود را در نویسندگی علمی دنبال کنید - اما لطفاً این کار را تنها انجام ندهید. درنهایت اینکه من مسیرهایی را نشان می‌دهیم تا از طریق آن خودتان گروه و اجماع نویسنده‌های علمی خود را بنا کنید.

مقدمه­‌ها قاعدتاً باید به شما گوشه چشمی از مسیری که قرار است کتاب شما را به آن مقصد ببرد را نشان بدهند؛ اما هیچ نویسنده‌ای نمی‌داند دقیقاً در مسیر حرفه خود به کجا خواهد رسید. این بخش زیبا و همزمان فرساینده این کار است؛ اما اگر شما شخصی کنجکاو هستید که ارزش کلمات و آزادی ذهنی و تفکر را می‌دانید به شما وعده می‌دهم از کار شگفت‌انگیز، پرتلاطم و مجذوب‌کننده توضیح دادن چگونگی عملکرد جهان لذت خواهید برد. فارغ از اینکه این مسیر شما را به کجا برساند.

 


[1] Nature

[2] Colin Macilwain

[3] Paul Smaglik

[4] Starbucks نام یک قهوه‌خانه زنجیره‌ای که در اکثر نقاط جهان و به‌خصوص آمریکای شمالی و اروپا شعبه دارد

[5] National Association of Science Writers

[6] SciLance

[7] The Best of Technology Writings

[8] The Best American Science and Nature Writings

[9] Scripps

[10] MIT-Knight

[11] Freelance