- 1396-11-30 12:39:00
- کد مطلب : 3969
برای مطالعه اقتصاد هنر باید نهادهای فرهنگی مرتبط با هنر را مورد بررسی و توجه قرار داد. بهطور مثال میتوان به بررسی آثار اقتصادی وجود یک موزه یا یک تئاتر در یک شهر یا برگزاری یک فستیوال هنری یا یک کنسرت موسیقی در آن شهر پرداخت. مطالعات در حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر هر چند که نسبتاً نو بوده ولی با سرعت و دقت زیاد مسیری نوین را در شکلگیری این فعالیتها ترسیم کرده است.
اشاره: برای مطالعه اقتصاد هنر باید نهادهای فرهنگی مرتبط با هنر را مورد بررسی و توجه قرار داد. بهطور مثال میتوان به بررسی آثار اقتصادی وجود یک موزه یا یک تئاتر در یک شهر یا برگزاری یک فستیوال هنری یا یک کنسرت موسیقی در آن شهر پرداخت. مطالعات در حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر هر چند که نسبتاً نو بوده ولی با سرعت و دقت زیاد مسیری نوین را در شکلگیری این فعالیتها ترسیم کرده است.
***
اقتصاد هنر و موضوعهای مورد بحث
از دهه 60 میلادی بدین سو بحثهای جدی دانشگاهی در حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر مورد توجه قرار گرفت. از همان زمان دو مقوله کلی در این حوزه بیشتر مورد توجه قرار گرفت که عبارتند از: نخست توضیح افزایش هزینههای فرهنگی و هنری و دیگری بررسی دخالتهای دولت در امور مالی مرتبط با آنها. مورد نخست بررسی اصول بنیادین ساختار اقتصادی نهادهای هنری و دیگری موضوعاتی مرتبط با رکود بازار هنری و مقوله یارانه را مورد بررسی قرار میدهد. در همین راستا برخی از اندیشمندان این حوزه بر این باور بودهاند که اگر نهادهای دولتی از شاخههایی از هنرها حمایت نکنند حیات هنرهای مزبور با خطر مرگ و فراموشی همراه خواهد بود.
اقتصاد فرهنگ و هنر به عنوان یک رشته دانشگاهی موضوعی نسبتاً نو بهحساب آمده که غالباً در برخی از دانشگاههای کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی بدان پرداخته میشود. این رشته در حوزه شاخههای علمی میانرشتهای با علومی همچون تاریخ هنر، فلسفه هنر، جامعهشناسی، حقوق، مدیریت و اقتصاد ارتباطهای تنگاتنگی برقرار کرده و به تعامل با آنها میپردازد.
در حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر با مقولاتی همچون امور مالی مرتبط با هنر و آثار تاریخی و فرهنگی، قیمت آثار هنری، تقاضا و شرکت در فعالیتهای فرهنگی، هزینهها و ملزومات مالی مرتبط با آثار هنری و فرهنگی، بازار کار هنری و اخیراً مقولهای تحت عنوان صنعت خلاق روبهرو هستیم.کسانی که در این حوزه به مطالعات علمی مشغول بوده پرسشهای گوناگونی را در سر راه خود داشتهاند که در تلاش برای یافتن پاسخهای قابل قبولی برای آنها هستند. از جمله این پرسشها میتوان به چند نمونه زیر اشاره کرد:
چرا نقاشیهای پیکاسو از قیمت بسیار بالایی برخوردار است؟
چرا نسخههای بدل از آثار پیکاسو در قیاس با نسخههای اصلی از قیمت بسیار نازلتری برخوردار است؟
یک سازه معماری چه شرایطی باید داشته باشد تا به ثبت ملی برسد؟
دلیل کسب ثروت هنگفت توسط برخی از ستارگان هنری چیست؟
امتیاز نشر به چه متونی تعلق میگیرد؟
با نگاهی گذرا به همین چند پرسش مطرح شده میتوان به گستردگی رشته اقتصاد فرهنگ و هنر و درگیری آن با رشتههای مختلف پیبرد. شایسته است تا در بحث از اقتصاد هنر به این نکته توجه کرد که امروزه در حوزه مطالعات فرهنگی این تلاش صورت میگیرد تا فعالیتهایی همچون رسانههای عمومی (رادیو، تلویزیون، اینترنت، بازیهای کامپیوتری، تبلیغات، انتشارات، صنایع دستی، نرمافزارهای رایانهای و ...) نیز در حوزههای مطالعاتی مرتبط با اقتصاد فرهنگ و هنر وارد شود.
امکانی محلی
تاج محل در آگرا همچون تاجی بر فراز آثار معماری شبهقاره هند میدرخشد؛ بنایی که همواره یکی از مقاصد مهم برای گردشگری بهحساب میآید. در واقع هرگونه سفر به این شبهقاره بزرگ و بازدید از مکانهای بیشمار تاریخی و فرهنگی آن بدون بازدید از تاج محل، گویی سفری ناقص و ناتمام است. جهانگردان پیش از ورود به این مکان (و سایر مکانهای دیگر همچون مقبر همایون، منار قطب و ...) با افرادی در محل مواجه میشوند که بهسویشان میآیند و پیشنهاد میدهند که در ازای پرداخت مبلغی، آنها را در دیدار از محل همراه کرده و توضیحاتی تخصصی درباره آنجا در اختیارشان قرار دهند.
ضرورت مطالعه اقتصاد هنر
در یک نگاه کلی به آمارهای موجود در کشورهای مختلف جهان در حوزه اقتصاد هنر و قیاس آن با سایر گسترههای اقتصادی همچون کشاورزی و صنعت شاید اینگونه بهنظر رسد که مقدار عددی یا کمیت موجود در حوزه هنر خیلی کمتر از سایر حوزههاست. پس مطالعه اقتصاد فرهنگ و هنر چه سودی میتواند داشته باشد؟ اگر به این نتیجه برسیم احتمالاً یک روی دیگر سکه را فراموش کردهایم و آنهم موضوع هویت فرهنگی است. اهمیت این موضوع در زندگی شخصی و اجتماعی مقولهای نیست که در این نوشتار کوتاه بتوان حتی به سرفصلهای آن اشاره کرد. پس تنها به ذکر همین عنوان کوتاه بسنده میکنیم. برای همین باید توجه کنیم که اگر حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر در یک جامعه از بالندگی و رواج قابل قبولی برخوردار باشد، خود میتواند نشانی از رشد عمومی جامعه در سایر حوزهها بهشمار آید.بخش مهمی از هویت فرهنگی ما نشانهای فرهنگی و بومی ماست و توجه به این امر به تقویت و گسترش اقتصاد در بخشهای مرتبط با فرهنگ ملی و بومی منجر میشود. این را هم فراموش نکنیم که اگر فقط ظرفیت کارکردی اشیاء و تولیدات صنعتی و کاربردی شاخص گزینش و گرایش جامعه به چنین محصولاتی بود دیگر ارائه متنوع آنها با تزئینات هنری لزومی نداشت. در صورتی که آدمی ذاتاً به تنوع گرایش دارد و گوناگونی سلیقه و ذائقه در او امری درونی است. همین امر است که به تولید آثاری متنوع و خلاق کمک میکند و در نهایت سبب رشد و شکوفایی اقتصادی در حوزههای فرهنگی و هنری میشود.
زیبایی و اقتصاد هنر
اندیشمندان حوزه اقتصاد، موضوع نیاز را پایه بنیادین مباحث اقتصادی میدانند. برای همین میتوان نیاز انسان به بهرهگیری از آثار زیبا را در مباحث مرتبط با اقتصاد فرهنگ و هنر از معیارهای اصلی و تعیینکننده در حوزه مربوطه بهحساب آورد. چنین نیازهایی همچون سایر نیازهای مادی و معنوی دیگر، در بستر زمان و مکان متفاوت و متغیر است. ممکن است در یک جامعه، نیاز به تولید و بهرهگیری از آثار هنری امری مهم قلمداد شود ولی در جامعهای دیگر در همان زمان، نیازهای دیگری همچون نیاز به امنیت جانی و مالی اهمیت زیادی داشته باشد. گاهی نیازهای مختلف باهم مرتبط و حتی مکمل همدیگرند. مثلاً نیاز به داشتن خانه برای زندگی به دنبال خود نیاز به تزئین و زیباسازی آن مکان را بههمراه خواهد داشت. در این مورد، یک نیاز بنیادین همچون نیاز به سرپناه، نیازی وابسته در حوزه هنر و مرتبط باحس زیباییشناسانه را به دنبال دارد.
از سویی دیگر نیاز به محصولات هنری و فرهنگی همچون بسیاری از نیازهای مادی مانند آب، خوراک معمولاً موضوعی ادامهدار بوده و پس از برآورده شدن، دیر یا زود دوباره به همان شکل یا شکلهایی مشابه مطرح میشود و حتی در پارهای از موارد بهصورت یک عادت درمیآید؛ مثلاً نیاز به تماشای فیلم سینمایی. نیازهایی از این دست، در جوامع صنعتی و توسعه یافته که آزادی، امنیت و برابری در آنها به میزان چشمگیری گسترش داشته بیشتر مجال بروز پیدا میکند.
مطالعه و پژوهش
اقتصاد فرهنگ و هنر شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعه روابط موجود بین فرهنگ و هنر و علم اقتصاد میپردازد. فرهنگ شامل مجموعه باورها و ارزشهای مورد قبول یک جامعه است. پس بررسی اقتصاد فرهنگ و هنر باید موضوعات گوناگونی همچون مذهب، ارزشهای اجتماعی، هویت اجتماعی، عدالت، جهانبینی، امنیت، تروریسم و غیره را بررسی کند.
در یک نگاه کلی برای ارزیابی و مطالعه اقتصاد فرهنگ و هنر در یک جامعه سرمایههای بالقوه و بالفعل آنرا که عبارتاند از سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بوده مورد بررسی قرار میدهند. از جمله سرمایههای اقتصادی یک جامعه میتوان به قدرت خرید مخاطبان آثار هنری اشاره کرد. از سرمایههای فرهنگی یک جامعه نیز میتوان به تعداد نسبی هنرمندان متخصص و تحصیل کرده و همچنین کارشناسان و منتقدان هنری در یک جامعه اشاره کرد. سرمایههای اجتماعی نیز موارد گوناگونی را از قبیل موضوعات مرتبط با کسب شهرت ستارگان هنری میتواند دربر گیرد. در میان این سه نوع سرمایه، سرمایههای فرهنگی و اجتماعی نسبت به سرمایه اقتصادی نوسان کمتری دارند؛ یعنی سرمایههای فرهنگی و اجتماعی به اندازه سرمایههای اقتصادی قابل داد و ستد نیستند. البته بررسی این موارد موضوعی نسبی و پیچیده است و گاهی مرزبندیهای چندان مشخصی نمیتوان میان آنها متصور شد؛ مثلاً ممکن است شخص یا گروهی هم سرمایه فرهنگی و هم سرمایه اقتصادی بالایی داشته باشد که البته معکوس این رابطه هم صادق است..
کم یا زیاد
یکی از موضوعات کلیدی در مباحث اقتصادی «کمیابی» است که به محدودیتها و کمیابیهای سرمایههای اقتصادی، نیروی انسانی و منابع طبیعی اشاره دارد و میتواند به محدودیت عرضه منجر شود. با اینکه کمیابی در مباحث اقتصادی اهمیت تعیینکنندهای دارد، ولی در فعالیتهای فرهنگی و هنری اندازهگیری آن چندان به آسان نیست. پس منبع الهام، انگیزش و خلاقیت هنری را نمیتوان چندان با منابع اقتصادی و طبیعی همچون پول، نفت و گاز مورد مقایسه قرار داده یا برای آن محدودیت و اندازهای تعیین کرد. در واقع این سرمایه میتواند در شخص یا جامعه مسیری متفاوت از ارزیابیها را طی کرده و همچون خزانهای جوشان گاهی به خلق آثاری که از نظر کمیت یا کیفیت غیرقابل تصور است،منجر شود. با این وجود موضوع کمیت را بهویژه هنگامی که قیاس بین دو اندازه بسیار متفاوت صورت میگیرد نباید از نظر دور داشت، بدین معنی که در قیاس بین دو جمعیت با کمیت بسیار متفاوت جامعهای که جمعیت بالاتری داشته معمولاً از تنوع بیشتری نیز برخوردار میشود که انعکاس این کمیت و تنوع بالا در آثار فرهنگی و هنری تولیدات بیشتر و متنوعتری را نیز به دنبال خواهد داشت. مثلاً دو کشور هندوستان و ایسلند را در نظر بگیرید. اولی دارای جمعیتی به مراتب بیشتر از دومی است که در عین حال به تنوع قومی، مذهبی و نژادی بیشتری نیز منجر شده است. همین تنوع را در کشور ایسلند با جمعیت بسیار کم شاید به سختی بتوان در بافت تقریباً یکسان فرهنگیاش پیدا کرد. نتیجه کار نیز آثار فرهنگی و هنری بسیار بیشتر و متنوعتر در هندوستان نسبت به ایسلند است. همین تنوع را در نوع نهادهای هنری نیز میتوان دید. مثلاً به ارکستر فیلارمونیک دقت کنید که هزینه آن همانطور که از اسمش برمیآید از سوی دوستداران موسیقی یک شهر یعنی مردم فرهنگ دوست آنجا تأمین میشود. این ارکستر در مقابل ارکستر سمفونیک قرار میگیرد که هزینه آن معمولاً از سوی نهادهای دولتی تأمین شده و بیشتر در پایتختها و شهرهای بزرگ تأسیس و مورد حمایت قرار میگیرد. حال با توجه به بافت جمعیتی کم ایسلند شاید وجود همین یکی کفایت کرده و نیازی به تأسیس ارکسترهای فیلارمونیک نباشد.
بازار آزاد
اقتصاد بازار آزاد ساختاری است که در آن تولیدکنندگان و مصرفکنندگان خودشان تولید، توزیع و قیمتها را تعیین میکنند و دولت در امور مزبور نقشی ندارد یا نقش آن خیلی کمرنگ است. در چنین جامعهای عامل تعیین کننده درخواست برای آثار هنری درآمدی است که از فعالیتهای مذکور به شکلهای مختلف حاصل میشود. از جمله این درآمدها میتوان به درآمد ناشی از فروش بلیت اجراهای هنری، بلیتهای ورودی به موزهها و نمایشگاههای هنری و غیره (البته استثنایی در مورد فروش بلیت در بازار سیاه را باید مورد نظر داشت که تشخیص و ارزیابی آن به سادگی امکانپذیر نیست) اشاره کرد. در چنین جامعهای، تولیدکنندگان امور هنری به نوعی به امر بازاریابی و ارزیابی میزان فروش و درآمدهای حاصل از تولیدات هنری خود مبادرت میورزند.حتی در این میان پژوهشگران و دانشمندان علوم مختلف اجتماعی، سیاسی و برنامهریزی شهری و غیره نیز ممکن است بهدنبال عوامل مؤثری باشند که نیاز برای تولیدات اقتصادی را تحت تأثیر خود قرار میدهند.
حامیان هنری
پیش از رنسانس در غرب سفارشدهندگان آثار هنری را بیشتر اربابان کلیسا و دولتمردان تشکیل میدادند. بدین ترتیب هنرمندان از پیش میدانستند که برای چه کسی و با چه سلیقهای میخواهند اثرشان را خلق کنند. پس از رنسانس یعنی از حدود سده پانزدهم میلادی بدین سو حمایتگران جدیدی در سطح جامعه پیدا شدند و بدین ترتیب میزان آشنایی هنرمندان با کسانی که قرار بود آثارشان را بخرند کمتر شد. این فاصله توسط قشری نو یعنی دلالان هنری پر شد. در همین راستا رواج نشریات و رسانههای عمومی نیز به ارتباط بین هنرمند و حامیان ناآشنایش یاری رساند. پیشروی این رویکرد تا آنجا بود که این دلالان و رسانهها به اهرمهایی نیرومند در روند گردش مالی فرهنگی و هنری و شکلدهنده سلیقه هنری تبدیل شد. دولتها و احزاب سیاسی نیز برای کسب قدرت و هدایت تودههای مردم توانستند نقش مهمی در شکلگیری و شکوفایی برخی آثار بازی کنند. نمونهای از این نقش دولتی و حزبی را میتوان در دوران پیش از جنگ جهانی دوم در آلمان نازی یا ایتالیایی تحت فرمان فاشیستها و روسی کمونیستی (پیش و پس از جنگ) مشاهده کرد. آنها این کار را با حمایت یا عدم حمایت از رویکردها یا سبکهای هنری خاص انجام میدهند.
پس از جنگ جهانی دوم، در کشورهای بلوک شرق که تحت سلطه نظام کمونیستی درآمده بودند، نظارت و سیاستگذاری دولتی در راستای منافع حزب حاکم، بر سرِ عالم هنر و هنرمندان سایه انداخت. بدین ترتیب هنرمندان مختلف اعم از فیلمسازان، موسیقیدانان، نقاشان و غیره به اجبار جهت انجام فعالیت میبایست تحت نظارت دولتی به کارشان ادامه میدادند و از اینرو در انتخاب مضامین و سبکهای هنری و حتی قیمتگذاری آثارشان آزادی چندانی نداشت. در واقع اتحادیههای هنری وظیفه مستقیم سیاستگذاری و قیمتگذاری آثار هنری را برعهده داشتند.در سویی دیگر، در بلوک غرب و بهویژه آمریکا، رواج بازار آزاد و رقابت شخصی هنرمندان به استقلال هرچه بیشتر از نظارتها و وابستگیهای دولتی دست یافتند و همین امر راه را برای اقتصاد هنر آزاد در غرب هموار کرد.
یک قرارداد!
تا سده پانزدهم و دورانی که با رنسانس معروف است، نقاشی جایگاه فاخر امروزی را نداشت. یکی از راهکارهایی که بتوانیم از آن طریق جایگاه هنر نقاشی را مورد ارزیابی قرار دهیم، توجه به قراردادهایی است که میان نقاشان و سفارش دهندگان آن آثار بسته میشد. برای مثال، در سال 1485 میلادی دو راهبه به نامهای برناردو و فرانچسکو که در یک پرورشگاه یتیمان در فلورانس فعالیت داشتند، با دومنیکو گیرلاندو برای یک نقاشی مذبح در کلیسا که صحنهای از ستایش مجوسان را به تصویر میکشید، قراردادی بستند با عنوان زیر:
بدینوسیله در تاریخ 23 اکتبر سال 1485 میلادی آقای فرانچسکو نسبت به آقای دومنیکو انجام یک نقاشی دیواری را متعهد و متقبل میشود. آقای فرانچسکو لزومات این امررا که شامل هزینههای مربوطه هست تقبل کرده و آقای دومنیکو نیز متعهد میشود قاب مذکور را به همان شکلی که در طراحی موجود روی کاغذ آمده با همان اشکال و حالاتی که در آن نشان داده شده نقاشی و رنگآمیزی کند و کلیه جزئیات آن را آنگونه که من، راهب برناردو تشخیص میدهم که بهترین شکل ممکن است، به انجام رساند بدون آنکه از حالت و شیوه ساخت موجود در طراحی مذکور تخطی شود؛ و ایشان متضمن میشوند که قاب مذکور را به هزینه شخصی خود با رنگهای اعلا رنگآمیزی رده و هر کجا که جهت تزئینات نیاز به کاربرد طلا باشد فروگذاری نکند ... و رنگ آبی مورد استفاده باید از نوع آبی اولترا مارین (نوعی رنگ آبی سیر) با اونس حدود چهار فلورین تهیه شده و نقاش متعهد میشود که کار تمام شده را ظرف مدت 30 ماه از تاریخ این قرارداد تحویل دهد و ایشان مستحق دریافت وجه نقاشی است ....
به میزان 115 فلورین بزرگ اگر بنا به تشخیص من راهب برناردو، ارزشش را داشته باشد و من مجازم که کار را به هر کس که صلاح میدانم جهت ارزشگذاری و تشخیص مهارت و استادی بهکار رفته در آن نشان داده و نظرش را جویا شوم و چنانچه تشخیص دهم که ارزش کار کمتر از مبلغ مذکور است، مجازم که به هر اندازه که لازم میدانم دستمزد را کاهش دهم ...
حمایت دولتی از هنر
تبیین سیاستهای دولتی حمایتگر از فعالیتهای هنری امری است که در طول تاریخ به شیوههای گوناگون وجود داشته و تأثیرات مهمی در ارتقای کیفیت زندگی اجتماعی و اقتصادی جوامع مختلف داشته است. این تأثیرات به شکلهای مختلفی میتواند صورت بگیرد از جمله کمک به برپایی نمایشگاهها و رخدادهای هنری، ایجاد تسهیلات برای هنرمندان (مانند بیمه تأمین اجتماعی)، یارانهها هدایا و غیره.
گرانت وود (1942-1891) یکی از هنرمندان مشهور آمریکایی است که از مضامین روستایی این کشور نقاشی میکرد.سبک صورتگرایان مورد استفاده وود و برخی دیگر از معاصرانش در دهه30 میلادی آمریکا سبکی رایج بهشمار میرفت. دلایل گوناگونی برای این محبوبیت وجود داشت ولی این امر تا حدودی وابسته به پشتیبانی دولت بود که میخواست فرمهای محلی و قابل دسترس عموم را رواج دهد تا از این راه در دوره رکورد اقتصادی از آن بهعنوان عاملی جهت قالب بندی و ایجاد هویت فرهنگی و اجتماعی آمریکا بهره گیرد. اداره توسعه کار تنها بخشی از مجموعه اقدامات گسترده اجتماعی، فرهنگی و سیاسیای بود که توسط دولت روزولت برای پشتیبانی اقشار جامع آمریکا ایجاد شده بود. بهطور اتفاقی یا شاید طبیعی یک برنامه سیاسی نیز در این میان دخیل بود. در این دوره، سایر نقاط دنیا نیز درگیر اوضاع نابسامان اقتصادی و تحولات اجتماعی بود. جنگ جهانی اول بخش بزرگی از اروپا را به نابودی کشانده بود، آلمان زیر سایه هیتلر در حال تجدید قوا و گسترش بود، اسپانیا و ایتالیا تحت دیکتاتوری فاشیستی بهسر میبردند (فرانکو و موسولینی) و استالین قدرت را در اتحاد جماهیر شوروی قبضه کرده بود. در بریتانیا اعتصاب عمومی سال 1926 باعث شده بود که دولت، قوای نظامی را جهت جلوگیری از یک کودتای سیاسی در خیابانها مستقر کند. در گوشه و کنار اروپا تلاشهایی برای انجام کودتا (چه از طرف راستیها و چه از سوی چپیها) در دهه20 صورت گرفت. با وجود این عوامل به اضافه وخامت اوضاع اقتصادی در جریان سقوط بازار بورس آمریکا در سال 1929 طبیعی نشان میداد که سبک صورتگرایانه در هنر بهعنوان ابزاری که تصاویر آشنا و مأنوس را بازتاب داده و شرایط موجود سیاسی را تأیید میکرد،مهم و محبوب شد.
حمایت یا عدم حمایت
جدا از آنچه درباره رابطه سیاست و اقتصاد هنر گفته شد، باید به نقشی کلانتر که هنر میتواند در پیشبرد و کامیابی باورها و ایدئولوژیهای سیاسی طبق حاکم داشته باشد اشاره کرد. بسیاری از دولتها با حمایت یا عدم حمایت از سبکها یا جریانهای هنری خاص، باعث رشد و شکوفایی یا سرکوب و افول جریانهای هنری میشوند. مثلاً در دوران حکومت نازیهای آلمان هنرمندانی که برای اهداف و باورهای حزب حاکم به خلق آثاری ایدئالیستی با ویژگیهای رئالیستی مؤید نظریههای نازیها فعالیت میکردند، حمایت میشدند، در حالی که هنرمندان آوانگارد و اکسپرسیونیست سرکوب میشدند و تحت فشار قرار داشتند.
خاورنگاری
در سدههای هجدهم و نوزدهم و بهویژه پس از انقلاب کبیر فرانسه و بهدنبال قشونکشیهای فرانسویان به سرزمینهای خاورمیانه عدهای نقشهکش و نقاش همراه با نیروهای نظامی به مناطق تحت استعمار فرستاده شدند تا از مناطق جدید طرحها و نقاشیهایی تهیه کرده و نقشه راهها و شیوه زندگی اجتماعی مردمان آن دیار را ثبت کنند. حمایتهای دولتی صورتگرفته (استخدام هنرمندان، برپایی نمایشگاهها و مراکزتحقیقاتی و ...) از این فعالیتها عامل مهمی شد در رشد و شکوفایی سبکی هنری تحت عنوان «خاورنگاری» (Orientalism) در فرانسه (و اروپا).
یک کار خوب
امروزه دولت با حمایت شهرداریها در برخی از شهرها همچون تهران و اصفهان با اختصاص فضاهایی در برخی از بازارهای محلی یا مکانهای فرهنگی در اختیار هنرمندان و فعالان حوزههای مختلف صنایع دستی، زمینه مناسبی را برای عرضه کالاهای هنری و فرهنگی فراهم آورده است. این امر از یکسو باعث رونق فعالیت هنری و از سویی دیگر آشنایی بیشتر مردم با کالاهای هنری شده است که در مجموع به رشد فرهنگ عمومی جامعه میانجامد.
یکی دیگر از راههای حمایت دولت از فعالیتهای هنری و فرهنگی ترغیب صنایع و بنگاههای اقتصادی به سرمایهگذاری در بخشهای فرهنگی و هنری یا اعمال برخی از معافیتهای مالیاتی و مالی در صورت کمک این بنگاهها به رشد و توسعه امور مذکور است. در این راستا یک نمونه از فعالیتهای دولتی و کارگزاران دولتی محلی میتواند اقدام به تشکیل نشستهایی با شرکت صاحبان صنایع و توجیه آنها در امر سرمایهگذاری در بخش هنر باشد. بدیهی است که برای بهرهوری هرچه بیشتر اقدامات حمایتی توسط دولت، مطالعه و تحقیق علمی درباره پتانسیلهای هنری موجود در جامعه امری ضروری بهنظر میرسد. در این راستا دولتیها که در بخشها و استانها به فعالیت مشغولند میتوانند از طریق آمارگیریهای علمی نسبت به شناسایی و برآورد نیروهای بالقوه هنری محلی اقدام بهعمل آورده و اطلاعات مذکور را در اختیار نهادهای تصمیمگیرنده قرار داده تا سیاستگذاریهای حمایتی و بهرهبرداری از ظرفیتهای هنری کشور با توجه به نیروهای موجود در سراسر کشور ساماندهی مناسبی پیدا کند.
یارانه؟
هزینههای تولید و نگهداری بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و هنری همچون موزهها، کتابخانهها و غیره بیش از تورم قیمتها است. یکی از دلایل این امر ثابت بودن فاکتورهای لازم برای تولید و نگهداری این فعالیتها از یکسو و بالارفتن هزینههای مربوطه از سویی دیگر است. با در نظر گرفتن اینکه اجرای این فعالیتها هزینه دارد، ادامه آن مشکل است. اینجاست که حمایتهای دولتی و خصوصی اهمیت زیادی پیدا میکند. بهطور مثال فعالیتهای ارکستر سمفونیک را در نظر بگیرید که گاه بیش از 100 نفر در ادامه فعالیتهای آن ایفای نقش کرده و هزینههای بالایی برای تمرینها و اجرای قطعات و موارد جانبی از قبیل سالن کنسرت و غیره همگی بر این هزینهها افزوده و از سویی حذف آنها برای صرفهجویی نیز امکانپذیر نیست. حال در نظر بگیرید که آیا ارکستری که مخاطبان ویژهای داشته و سالنی که اختصاص به اجرای این آثار داشته تعداد محدودی از مخاطبان را در خود جای میدهد، آیا قادر خواهد بود تنها با فروش گیشه بلیت به حیات خود ادامه دهد یا نیازمند به حمایتهای نهادهای دولتی و خصوصی است؟ نمونه فرهنگی دیگر در همین حوزه هزینههای نگهداری و ترمیم آثار باستانی و فرهنگی است که وضعیتی مشابه داشته و شاید بدون حمایتهای دولتی حیاتشان به مخاطره افتاده که به نوبه خود آثار سوء فرهنگی در دراز مدت به همراه خواهد داشت. با همه این مسائل در نظر بگیرید که گاهی حتی نهادهای دولتی برای ترغیب و آشنا کردن شهروندان با آثار هنری و فرهنگی فاخر بلیتهایی را بهطور مجانی در اختیار آنان قرار میدهند؛ یعنی هزینههایی را بدون چشمداشت مادی و تنها برای ارتقای سطح فرهنگ عمومی بر عهده میگیرند.
ارزش زیباییشناختی و ارزش اقتصادی
این متخصصان هستند که ارزش زیباییشناختی یک اثر را تعیین میکنند. متخصصانی شامل هنرمندان، منتقدان، واسطهها و مصرفکنندگان بانفوذِ دنیای هنر. در ارزش زیباییشناختی بر خلاف ارزش بازاری تفاوت ترتیبی است.مثلاً برخی از متخصصان ارزشهای زیباییشناختی نقاشی «الف» را بیشتر از نقاشی «ب» میدانند اما نمیتوانند بگویند چقدر بیشتر.
ارزش اقتصادی هر اثر هنری ارزش آن اثر بر مبنای پول است. اکثر اوقات ارزش اقتصادی مترادف با ارزش بازاری است، یعنی میزان پولی که در خرید و فروش آثار هنری رد و بدل میشود. از آنجا که ارزش اقتصادی را بر اساس پول اندازه میگیرند، امکان مقایسه دقیق فراهم میشود. برای مثال ارزش بازاری نقاشی «الف» سه برابر با ارزش نقاشی «ب» است.
یکی از مسائلی که هنرمندان با آن روبهرو هستند و از آن گلایه میکنند این است که بازار ارزش و منزلت شایستهای برای هنر خوب و اصیل قائل نیست. بهعبارتی عدهای از اندیشمندان بر این باور هستند که در بسیاری از موارد ارزش زیباییشناختی و ارزش اقتصادی نه تنها بر هم منطبق نیست بلکه مخالف همدیگر هستند. در همین راستا بسیاری از هنرمندان از دولت و نهادهای مربوطه این انتظار را دارند که به شکلهای مختلف از روند تولید آثار هنری اصیل و با کیفیت حمایت کنند. با این حال عدهای دیگر از اندیشمندان مخالفند و معتقدند که این دو نوع ارزش بههم وابستهاند و تجارت و بازار اقتصاد اسباب ارتقای کیفیت و ارزشهای زیباییشناختی را تأمین میکند.
البته در اینجا لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که موضوع اصالت اثر هنری و مقایسه ارزش زیباییشناسی مبتنی بر ویژگیهای فرمالیستی هنری آثار اصیل و نسخهبرداری شده لزوماً در یک راستا قرار ندارد، چرا که ممکن است کپی یک اثر نقاشی، از نظر فرمالیستی و شیوه اجرا کیفیت بالاتری نسبت به نسخ اصلی داشته باشد، ولی این امر دلیل بر بالاتر بودن قیمت آن نیست. این موضوع را میتوان با اصل یکه بودن اثر هنری اصیل توضیح داد.
امنیت و ترور
ناامنیهای اجتماعی و حملات گروههای تروریستی علیه جهانگردان خارجی در کشور کنیا از سال 2011 بدین سو عاملی مهم در کاهش جذب جهانگردان به این کشور و در نتیجه افول رشد اقتصادی این کشور داشته است.
فعالیتهای هنری و تولیدات وابسته بهآن همچون سایر فعالیتهای هنری این توان را دارد که علاوه بر تأمین نیازهای ذاتی و روحی برای خالق و مخاطب اثر، در حوزه اقتصاد نیز مؤثر و سازنده باشد. پس از دهه80 میلادی در بریتانیا برخی از مناطق که پیشتر بهخاطر فعالیت اقتصادی ویژهای مورد توجه قرار داشتند (همچون گلاسکو، لیورپول و منچستر) به میزان قابل توجه تغییر کاربری داده و فعالیتها و رخدادهای هنری را بهعنوان عاملی مهم برای رشد و توسعه اقتصادی خود برگزیدند. همین گسترش فعالیتهای هنری و فرهنگی در شهر علاوه بر نقش مستقیم در ارتقای اقتصاد شهری، بهشکل غیرمستقیم نیز به جذب مخاطبان بیشتر و در نتیجه گسترش و رونق بازار شهری و ارتقای اقتصاد منطقه دامن زده و شرکتهای سرمایهگذاری در زمینههای مختلف تجاری را بیش از پیش ترغیب به سرمایهگذاری در این مناطق کرده است. افزایش تقاضا برای جذب نیروی کار وابسته به فعالیتهای هنری و فرهنگی یکی از نمودهای بارز تأثیر مستقیم فرهنگ و هنر در ارتقای اقتصاد است (استخدام در موزههای هنری، تکنیسینهای اجرایی هنری، راهنماهای جهانگردان و غیره). از جمله بارزترین تأثیرات غیرمستقیم رخدادها و فعالیتهای هنری را در اینگونه شهرها افزایش دادوستد در بازارها و رونق بازار وسایل حمل و نقل به دلیل افزایش ورود جهانگردان
به منطقه است.
فناوری دیجیتال
ظهور و گسترش فناوریهای دیجیتال حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر را با چشماندازهایی جدید روبهرو ساخته است. این فناوریها تأثیر قابل ملاحظهای در عرضه و تقاضای چنین آثاری داشته است. در بخش عرضه این فناوریها همواره امکانات جدیدی را ارائه میکند ولی در بخش تقاضا تا زمانی که امکانات و اراده برای اتخاذ و دریافت آنها وجود نداشته باشد امکان موفقیت این فناوریها وجود ندارد. به عبارت روشنتر باید مخاطبان مجهز به سیستمهای به روز برای دریافت چنین پیامهای دیجیتالی را دارا باشند. در همین راستا هرگونه بهروزرسانی یا راهاندازی خط جدید (سوئیچ کردن) برای دریافت کدهای جدید مستلزم صرف هزینههایی بوده که تا به انجام نرسد عرضه فناوری مذکور نتیجهای دربر نخواهد داشت.
ارائه دیجیتالی کالاهای هنری و فرهنگی تأثیر عمدهای در اقتصاد پخش داشته است. مثلاً امکان دریافت نسخههای دیجیتالی کتاب یا آثار موسیقایی توانسته به میزان بالایی اقتصاد تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کتابهای کاغذی یا فروشندگان سیدیهای موسیقی را تحت تأثیر قرار داده و برخی از این بنگاههای اقتصادی را به ورشکستگی بکشاند. البته دزدی اینترنتی و دسترسی غیرقانونی به آثار فرهنگی و هنری را نیز نباید از نظر دور داشت که به نوبه خود اثرات مخرب بالایی در روند تولید و عرضه قانونی چنین آثاری بر جای گذاشته است.